نیروی هوایی

عکس جنجال‌برانگیزی که تیر خلاص را به رژیم پهلوی زد/ بیعت تاریخی همافران با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ ۱۱۳



منبع خبر

عکس جنجال‌برانگیزی که تیر خلاص را به رژیم پهلوی زد/ بیعت تاریخی همافران با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی بیشتر بخوانید »

بسته پیشنهادی برای روز نیروی هوایی

بسته پیشنهادی برای روز نیروی هوایی



بسته پیشنهادی مجمع ناشران انقلاب اسلامی برای روز نیروی هوایی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ عوامل متعددی داشته است. می‌توان به عنوان یکی از این عوامل به حضور گسترده و متنوع مردم در جریان انقلاب اشاره داشت. تنوعی که طیف وسیعی از اقشار جامعه اعم از بازاری تا نظامی را در برگرفته بود و هرکدام نقش تأثیرگذاری در پیروزی انقلاب ایفا کردند.

نقش هرکدام از این گروه‌ها و اقشار به‌نوبه خود خاص و متمایز است و باید روایت هرکدام آن‌ها را شنید. در میان این گروه‌ها نقش نظامیان در انقلاب اسلامی روایتی خواندنی است. درحالی‌که محمدرضا پهلوی در دوران خود بیشترین سرمایه‌گذاری را در بخش نیروهای نظامی انجام داده بود و به تعبیری رؤیای ژاندارمی منطقه را در سر می‌پروراند؛ هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد در جریان انقلاب اسلامی ایران و در مقابل نهضت امام خمینی (ره) ارتشیان از تاج‌وتخت او حمایت نکنند.

اما اتفاقی که رغم خورد خلاف تصورات محمدرضا پهلوی بود. در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ همافران و خلبانان نیروی هوایی ارتش که یکی از بخش‌های مهم و مورد توجه بودند با امام خمینی (ره) بیعت کردند و به انقلاب ملحق شدند. به تعبیر مقام معظم رهبری «حادثه نوزده بهمن یک خط‌شکنی بزرگ بود، یک کار عظیم بود». این کار عظیم شایسته تقدیر است و در سالروز آن بهانه آشنایی بیشتر با خلبانان نیروی هوایی ارتش را فراهم می‌آید. به این منظور تصمیم گرفتیم در سالروز بیعت تاریخی همافران و خلبانان با امام خمینی (ره) با معرفی چند کتاب با بخشی از رشادت‌ها و فداکاری‌های خلبانان در جریان انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس آشنا شویم. آنچه در ادامه می‌آید تنها گوشه‌ای از زحمات آنان است.

مجموعه آسمان (۶ جلدی)
راضیه تجار و دیگر نویسندگان
روایت فتح
انتشارات روایت فتح با انتشار کتاب‌های متنوع در حوزه ادبیات پایداری، جایگاه درخور توجهی میان علاقه‌مندان به این حوزه یافته است. مجموعه «آسمان» یکی از کتاب‌هایِ این انتشارات است که در شش جلد به بیان خاطراتی از زبان همسران شهدایِ نیروی هوایی می‌پردازد. مخاطبان با خواندن این مجموعه با خلق‌وخوی شهدا بیشتر آشنا می‌شوند. اولین کتاب این مجموعه به قلم علی مرج به زندگی شهید عباس بابایی اختصاص یافته است.

«آسمان ۲» دومین کتاب از این مجموعه به قلم زهرا مشتاق است که به زندگی شهید جواد فکوری اشاره دارد. نفیسه ثبات در کتاب «آسمان ۳» روایتی از زندگی شهید علی‌رضا یاسینی را به مخاطبان ارائه کرده است و زهرا مشتاق در کتاب «آسمان ۴» روایتی از زندگی و رشادت‌های شهید عباس دوران را شرح داده است. «آسمان ۵» پنجمین کتاب از این مجموعه به قلم لعیا رزاق‌زاده است که روایتی از زندگی شهید منصور ستاری در آن ارائه شده است. «آسمان ۶» آخرین کتاب از این مجموعه به نویسندگی راضیه تجار نیز به زندگی شهید حمیدرضا سهیلیان پرداخته است.

مجموعه «آسمان» با قلمی ساده و روان و در کتاب‌هایی به‌طور میانگین دارای ۱۰۰ صفحه روایتی خواندنی از شهدا از زبان همسران آن‌ها ارائه کرده است. این ویژگی‌ها به مخاطبان اجازه می‌دهد تا در زمانی اندک با یک الگوی مناسب آشنا شوند. در ادامه برای آشنایی بیشتر با این مجموعه بخشی از آن را با یکدیگر می‌خوانیم.

«پایت را که از زمین برگیری، آسمان راه‌های بی‌کرانش را نشانت خواهد داد. تو را در بر خواهد گرفت و چونان امانتی لطیف بالا خواهد برد. آن وحشت گنگ و بدوی از ارتفاع، صفیر گلوله‌هایی که با خود طنین مرگ دارند دیگر نخواهدت ترساند. در نگاهت آسمان و زمین به هم می‌پیوندند تا افق شوند؛ جایی برای درآمدن و لاجرم غروب کردن و اگر غروب این‌گونه خونین نباشد، چگونه آفتاب هر صبح طلوعی تازه خواهد داشت؟»

ستاره‌های نبرد
احمد مهرنیا
سوره مهر
اگر صحبت از راهبرد و جنگ در میان باشد. شاهد آن هستیم که برخی از ما به‌خوبی به تشریح جنگ‌های دو تا سه‌هزارساله پیش می‌پردازند. آن‌ها از جزئیات جنگ میان اسپارت و یونان کاملاً آگاهی دارند و حتی افرادی نظیر ژنرال توسیدید در نبرد پلوپونز و این‌که او چه کرده و چه گفته است را می‌دانند؛ اما زمانی که صحبت از هشت‌سال دفاع مقدس به میان آید با این‌که از پایان جنگ تحمیلی کمتر از نیم‌قرن گذشته است ما اطلاعات و اندوخته درخور توجه نسبت به آن نداریم.

جنگ تحمیلی ستاره‌های درخشانی را برای ما به یادگار گذاشته است که هرکدام مسیر را برای ما مشخص می‌سازند. دویست‌وچهارده شهید سرافراز خلبان نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس تنها بخشی از ستاره‌های آن دوران هستند. آشنایی با هرکدام از آن‌ها برای ما بسیار جذاب و آموزنده خواهد بود.

«ستاره‌های نبرد» عنوان کتابی است چند جلدی که به همت انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است. احمد مهرنیا نویسنده کتاب تلاش کرده است مخاطبان را با تعدادی از ستاره‌های دوران دفاع مقدس آشنا سازد. او با ارائه زندگی‌نامه‌ای از خلبانان دوران دفاع مقدس و خاطراتی هرچند مختصر که به چند قطعه عکس نیز مزین شده است این رسالت را به انجام رسانده. مهرنیا در این کتاب‌ها تلاش می‌کند مخاطبان را با کیفیت مقاومت خلبانان ایرانی در طول هشت‌سال دفاع مقدس آشنا سازد و نشان دهد آنان با وجود امکانات محدود و نبود تجهیزات کافی چگونه از خودگذشتگی و ایثار نشان دادند.

تاریخ شفاهی نقش نیروی هوایی در انقلاب اسلامی
مجید نجف‌پور
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
مجید نجف‌پور، نویسنده به همت انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی تلاش کرده است با انتشار کتاب «تاریخ شفاهی نقش نیروی هوایی در انقلاب اسلامی» بخشی از حقایق مربوط به نقش این انقلابیون را شرح دهد. او در ۲۳۲ صفحه و چهارفصل به‌همراه اسناد، مدارک و تصاویر به تقسیم‌بندی موضوعی پرداخته است و در هر فصل از زبان راویان به‌عنوان مهم‌ترین سند در بخش تاریخ شفاهی به بررسی کامل و دقیق حوادث و رویدادها می‌پردازد. در فصل نخست به تاریخچه شکل‌گیری ارتش و در فصل دوم، به قدرت سیاسی و عملکرد ارتش پیش از انقلاب پرداخته شده است. فصل سوم به تأثیر عوامل مختلف در گرایش ارتش به انقلاب اسلامی توجه دارد و فصل چهارم نیز به تحولات ارتش ایران در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس اشاره دارد.

انقلاب اسلامی ایران دستاورهای عظیمی داشته است. به‌عنوان یکی از این دستاوردها، می‌توان به همبستگی میان ارتش و مردم اشاره کرد. همبستگی که مانند سدی محکم در برابر قدرت‌های زمان ایستاد و این ایستادگی را تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران و فردای آن ادامه داد. اغلب سران ارتش در زمان رژیم پهلوی وابسته و مزدور بیگانگان بودند، اما بدنه ارتش از نیروهایِ مردمیِ دلداده به انقلاب شکل گرفته بود. بر همین اساس از آغاز نهضت امام خمینی (ره) قلب کارکنان مسلمان و متعهد ارتش با انقلاب همراه شد.

این همراهی و ایفای نقش آن‌ها زمانی به اوج خود رسید که پس از فرمان تاریخی امام خمینی (ره) مبنی بر پیوستن کارکنان ارتش به مردم، فوج‌فوج از ارتش گریختند و به صف انقلابیون پیوستند و نقشه‌های شوم بیگانگان نظیر انجام کودتا و… را خنثی ساختند. آگاهی از نقش و جایگاه نظامیان در انقلاب اسلامی ایران، بخش اعظمی از واقعه عظیم انقلاب را برای ما آشکار خواهد ساخت.

رقص دلفین‌ها: خاطرات سرهنگ خلبان هوانیروز غلامرضا علیزاده نیلی
حجت شاه‌محمدی
سوره مهر
«پیش از انقلاب، وضع حقوقی خلبانان هوانیروز بسیار خوب بود. اکثر دوستان بهترین منازل را برای سکونت کرایه می‌کردند. تا قبل از ازدواج، هرکس زندگی مرفهی را تدارک دیده بود و آنچه را نیاز داشت از بهترین اجناس خریداری می‌کرد. همین مسئله باعث شده بود، دوستان از یکدیگر توقع داشته باشند تا با سر و وضعی آراسته و شیک با یکدیگر ملاقات نمایند. دنیای متفاوتی داشتیم که در آن از درد و رنج و گرسنگی خبری نبود. امکانات رفاهی هم مزید بر علت بود تا بیش از پیش خود را از طبقه محروم و زحمت‌کش جامعه دور نگه داریم.»

گزارشی که در مورد اوضاع‌واحوال خلبانان در دوران پیش از انقلاب اسلامی با یکدیگر خواندیم بخشی از کتاب «رقص دلفین‌ها» به قلم حجت شاه‌محمدی است که در ۱۳۱ صفحه توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب به بیان خاطرات سرهنگ غلامرضا علیزاده نیلی به‌صورت حکایات و قصه‌های کوتاه اختصاص یافته است. کتاب روایت زندگی او را از دوران پیش از انقلاب اسلامی و شروع ناآرامی در پادگان آغاز می‌کند و به ترتیب وقوع زمانی وقایع انقلاب اسلامی و سال‌های بعد از آن پیش می‌رود.

نویسنده کتاب به نسبت موضوعِ روایت، لحن متناسب با آن را اتخاذ کرده است. مخاطب گاه با لحنی رسمی و گاه با جدی و… مواجه می‌شود که این موضوع در درک فضای اتفاقات برای آن‌ها راهگشاست. از عناوین اصلی این کتاب می‌توان از: «با انقلاب»، «شباویز کوچه‌های فقر»، «وصیت»، «دو موشک از دو سو»، «نارنجک‌های دستی»، «فا»، «نماز صاحب‌الزمان (عج)» و… نام برد.

شرح آسمان: زندگی‌نامه، خاطرات خلبان بسیجی شهید ابراهیم (حجت) فخرایی
محمد خسروی‌راد
ستاره‌ها
سیلی محکمی بود، صدایش همه‌جا پیچید! تصورش هم سخت و دشوار است. در زمان حکومت پهلوی که ایران جولانگاه آمریکایی‌ها شده بود یک دانشجوی خلبانی ایرانی به دلیل توهین استاد آمریکایی به دانشجوی ایرانی هم‌دوره‌ای خود به‌صورت او سیلی بزند. این عمل و اتفاق خبر از انسان منحصربه‌فردی می‌دهد. شهید ابراهیم فخرایی، دانشجویی که به‌صورت استاد آمریکایی سیلی زد آن‌قدر برای نویسندگان جذاب بوده است که محمد خسروی‌راد بخواهد وارد هزارتوی ابعاد مختلف و ویژگی‌های شخصیتی او شود و حاصل آن کتابی درباره خاطرات، شرح جانبازی و رشادت‌های این خلبان بسیجی باشد. کتابی که تلاش می‌کند دیگران را با چنین شخصیتی آشنا سازد.

«شرح آسمان» به قلم محمد خسروی‌راد اولین کتاب او در زمینه دفاع مقدس و شهدا نیست. این کتاب به همت انتشارات ستاره‌ها در ۴۳۲ صفحه به چاپ رسیده است. همان‌طور که گفته شد کتاب در مورد زندگی شهیدابراهیم فخرایی خلبانی بسیار شجاع و دلیر است. او از اولین خلبانانی به شمار می‌رود که در ایران زیر نظر استادی آمریکایی آموزش دیده است. نقش او در دوران هشت‌ساله دفاع مقدس که همراه با پروازهای مخاطره‌آمیز بود بر هیچ‌کس قابل کتمان نیست. «شرح آسمان» از پنج فصل تشکیل شده است و عناوین مختلف نظیر، «کلاه ابراهیم»، «پرواز روی زمین»، «حق کُشی»، «یک‌تنه»، «نرمش، هرگز»، «نایب‌الزیاره»، «تفنگ یا بیل»، «یک دنیا جان‌فشانی»، «بوسه امام»، «ازدواج با کبری»، «پشتیبان اقتصاد»، «لقمه از دست آقا»، «حکایت افسر عراقی»، «رفتند و ما ماندیم»، «متن وصیت‌نامه شهید» و… را در بر می‌گیرد.

خلبان وارسته
احمد مهرنیا
سوره مهر
مرور رویدادها و سرگذشت‌های مربوط به یک شخص و یا یک دوره یکی از نافع‌ترین اعمالی است که انسان می‌تواند در طول زندگی خود انجام دهد. خواندن خاطرات انسان‌هایی که نقش تأثیرگذاری در شکل‌گیری تاریخ این مرز و بوم داشتند علاوه بر شناخت یک الگوی مناسب، لذت‌بخش نیز است. در این میان خلبانان ارتش بیش از یک دهه از تأثیرگذارترین افراد در تاریخ پرفرازونشیب ایران معاصر بوده‌اند.

آنان در ابتدا با امام خمینی (ره) بیعت کردند و نقش خود را در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند و در ادامه نیز در میدان‌های نبرد علیه متجاوزان در هشت سال دفاع مقدس دین خود را به مردم و اسلام ادا ساختند. محمدجعفر وارسته یکی از این خلبانان شجاع و غیوری است که علاوه بر پروازهای جنگی متعدد، سابقه سال‌ها اسارت را نیز در پرونده خود دارد او یک خلبان وارسته است که خواندن خاطراتش از جذابیتی خاص برخوردار است.

«خلبان وارسته» عنوان کتابی است که به زندگی‌نامه محمدجعفر وارسته پرداخته است. این کتاب به قلم احمد مهرنیا در ۳۰۴ صفحه توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. بعد از مقدمه، کتاب با عنوان «تولد، تحصیل، استخدام» شروع می‌شود، در ادامه نویسنده با عناوینی نظیر «آموزش تکمیلی خلبانی»، «اواخر حکومت شاهنشاهی»، «جنگ تحمیلی علیه ایران»، «شروع اسارت»، «زندان انفرادی جدید، زندان دژبان»، «تنبیه و شهادت»، «پذیرش قطعنامه ۵۹۸»، «بوی آزادی»، «بوسه بر خاک وطن»، «سال‌های بعد از اسارت» و… روایت خاطرات را پیش می‌برد. در بخش‌هایی از کتاب راوی که همان محمدجعفر وارسته است، تعداد مورد توجهی از همکارانش را نام برده است که منجر می‌شود کتاب به‌عنوان یک سند تاریخ شفاهی نیز به شمار آید.

غرش رعد: زندگی‌نامه سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی
محمد معما
عماد فردا
«غرش رعد» عنوان کتابی است از محمد معما که به زندگی‌نامه پر فراز و نشیب سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی پرداخته است. نجفی یکی از خلبانان هشت‌سال دفاع مقدس بود که به آسمان عشق می‌ورزید. او که عاشق آسمان بود خود را به آن می‌سپرد و با آن عشق‌بازی می‌کرد. نجفی در این کتاب از روزهای صاف و ابری زندگی‌اش گفته است.

او می‌گوید در ابتدا می‌خواستم به سمت دانشگاه بروم، اما به یک‌باره نظرم تغییر کرد و به سمت پرواز در آسمان کشیده شدم و راهی آن شدم. او که هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد در این راه با گلوله پذیرایی شود و در هر دیدار به استقبال مرگ برود، مردانه سر تصمیم خود ایستاد و از آن پا پس نکشید. در کتاب «غرش رعد» با او همراه می‌شویم تا خاطرات خود را برای ما روایت کند و ما شرحی از ایثار و دلدادگی بشنویم.

کتاب «غرش رعد» در ۳۹۲ صفحه توسط انتشارات عماد فردا به چاپ رسیده است. این کتاب دارای ۹ فصل است که هر کدام از فصل‌ها به بخشی از زندگی خلبان نجفی اشاره دارد. از جمله عناوین این کتاب می‌توان به فصل یکم: کودکی تا دانشگاه، فصل دوم: نیروی هوایی تا انقلاب، فصل سوم: قائله کردستان، فصل چهارم: اولین پرواز برون‌مرزی تا شکستنِ حصر آبادان، فصل پنجم: فتح‌المبین تا تشکیل قرارگاه رعد، فصل ششم: از خیبر تا پنج‌ضلعی، فصل هفتم: از کانال ماهی تا دفاع از شلمچه، فصل هشتم: از کربلای شلمچه تا بازنشستگی، فصل نهم: با یاران سفرکرده اشاره داشت. در پایان نیز آلبومی از تصاویر و بخش معرفی جنگنده‌ها آمده است که مخاطب را با حال‌وهوای خاطرات همراه می‌سازد.



منبع خبر

بسته پیشنهادی برای روز نیروی هوایی بیشتر بخوانید »

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از آجا، امیر دریادار حبیب الله سیاری در پیامی به امیر سرتیپ خلبان نصیرزاده روز نیروی هوایی را تبریک گفت.

همرزم ارجمند؛

امیر سرتیپ خلبان عزیز نصیرزاده

فرمانده محترم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم؛

نوزدهم بهمن ماه، سالروز میثاق و بیعت تاریخی کارکنان انقلابی و بصیر نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی(ره)، حماسه‌ای است شگرف در موسم حماسه‌ها، حماسه‌ای که دل‌های رادمردان نیروی هوایی، کانون پرتپش محبت ولایت و رهبری و نقطه عطف روشن پیوند ارتش و ملت گردید. بی تردید، حماسه نیروی هوایی تجلی تفوق اراده و ایمان بر اتحاد کفر است، اراده‌ای که سر چشمه زلال آن دم مسیحایی معمار کبیر انقلاب اسلامی بود.

ضمن گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل و شهدای والا مقام، فرا رسیدن نوزدهم بهمن ماه روز نیروی هوایی که حقیقتاً در زمره السابقون‌های انقلاب اسلامی هستند و با رشادت‌های بی پایان و با روحیه جهادی و خدمت با تخصص و تبحر بی‌مانند سیطره الهی خود را بر مرزهای هوایی به ظهور و اثبات رسانیده‌اند را به جنابعالی و آحاد همرزمان شجاع، جان بر کف و ولایی آن نیرو تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و از درگاه خداوند متعال توفیق تداوم خدمت صادقانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در ظل توجهات حضرت ولی عصر و تحت زعامت فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) مسئلت می‌نمایم.



منبع خبر

سالروز بیعت تاریخی نیروی هوایی ارتش با امام راحل بیشتر بخوانید »

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ ۱۱۳



منبع خبر

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد بیشتر بخوانید »

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجال‌برانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.

اهمیت این عکس آن‌قدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیه‌ای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیره‌کننده‌ای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمان‌های انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علی‌رغم این‌که یک سازماندهی ریشه‌دار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوسته‌اند. (بیشتر بخوانید)

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» است که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.

سه عکسی که در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند

وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکس‌های متعددی گرفته‌ام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکس‌های من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافی‌های «بختیار» مبنی بر این‌که «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، به‌طور مخفیانه از بالای یکی از برج‌های مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفته‌ام که چند تانک در روی باند مستقر شده‌اند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر می‌دهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوه‌گویی‌های «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه به‌طور وسیعی در روزنامه‌های خبری سراسر دنیا منتشر شدند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی

در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آن‌روز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محله‌ای، مأموریت‌مان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقات‌های امام خمینی (ره) در این مناطق صورت می‌گرفت.

ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری به‌عمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویس‌دهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت می‌کرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس می‌کنم یک شرایط غیرعادی در این‌جا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «می‌خواهی کار دست‌مان بدهی»، گفتم «من سال‌هاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که می‌زنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از این‌جا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».

با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزنده‌ای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من این‌جا می‌مانم، اگر کسی حرفی زد، می‌گویم آمده‌ام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این می‌اندیشیدم که چگونه می‌توانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.

مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل می‌کردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم به‌روی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی می‌کرد «ما قطره‌ای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچ‌یک از کارکنان نمی‌بایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازه‌ی گرفتن عکس را به من نداد.

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.

نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم

اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریف‌فرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «به‌جای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینی ای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یک‌صدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکم‌فرما شد. خیلی از بچه‌ها اشک می‌ریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان می‌دانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برای‌شان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.

حلقه‌ای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد

جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در این‌جا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکرده‌اید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول می‌دهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط می‌پذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظره‌یاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواسته‌اش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) به‌صورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آن‌که روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر می‌شد، از این رو همه‌روزه می‌بایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته می‌شد و چون روز پنج‌شنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل می‌شد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا این‌که صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، به‌همین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژه‌ام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریع‌تر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آن‌موقع هیچ فکر نمی‌کردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.

مرحوم «حسین پرتوی»

درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظه‌شماری می‌کردم، فیلم به‌خوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکس‌های فوق‌العاده‌ای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاس‌خانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابه‌جا می‌کردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام می‌آمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرم‌بندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.

آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آن‌روز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر می‌افتاد، اما اهمیت عکس آن‌چنان بود که تأخیر پیش‌آمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحه‌ای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته می‌شد و اگر مطلبی ادامه‌اش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه به‌هم می‌خورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آن‌زمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکت‌های روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچه‌ها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکت‌های مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.

هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی

جنجال بر سر عکس، از این‌جا آغاز شد که «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آن‌روز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیده‌اید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عده‌ای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکس‌های مراسم سابق را مونتاژ کرده‌اند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامه‌ها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

رژیم که نمی‌توانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیه‌ای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنج‌شنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقه‌اندازان و آن‌هایی که می‌خواهند در صفوف به‌هم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هم‌میهنان عزیز، این‌گونه اعمال ناجوانمردانه دست‌اندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب به‌منظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقيب قرار خواهد داد».

دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد

از آن‌جا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعيه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبه‌رو ساخت و گروه‌های بی‌شماری از طريق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کميته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیت‌الله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «به‌دنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروه‌های بی‌شماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیه‌ای درباره عکس جنجال‌برانگیز کیهان اعلام می‌کند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمن‌ماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابان‌های محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آن‌چه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما می‌باشد».

بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)

شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی

عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم به‌جهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را به‌صورت کاک‌های پنج فریمی که در حاشیه‌های لبه فیلم. شماره قاب‌های تصویر به وضوح دیده می‌شد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیه‌کننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.

سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آن‌جا بود. از آن‌جا به‌صورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همان‌طور که می‌دانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزش‌های هوایی، جهت سرکوب آن‌ها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزش‌ها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

این عکس به گفته تحلیل‌گران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازه‌ای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و این‌روز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.

منبع: کتاب «عکس جنجال‌برانگیز» – نویسنده: سید حکمت قاضی میرسعید

انتهای پیام/ ۱۱۳



منبع خبر

ماجرای عکسی جنجال‌برانگیز که تیر خلاص به رژیم پهلوی شد بیشتر بخوانید »