پال کروگمن، متفکر سرشناس آمریکایی، چند روز پس از ترور شهید سلیمانی، در روزنامه نیویورکتایمز دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، را یک «قلدر» توصیف کرد و نوشت ترور سلیمانی نتیجه معکوس دارد.
سرویس جهان مشرق – «پال کروگمن[۱]» اقتصاددان و متفکر آمریکایی برندهی جایزهی نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۸ است. او استاد دانشگاه و ستوننویس نشریهی نیویورکتایمز است. در حوزهی اقتصاد و تجارت بینالملل بسیار شاخص است و برخی از مقالات او مورد ارجاع مکرر دانشمندان هستند. از لحاظ سیاسی یک لیبرال است و مقالات متعدد او در نیویورکتایمز، اکونومیست و نشریات معتبر دیگر، خوانندگان بسیاری دارند. بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، از جمله هیلاری کلینتون، برنی سندرز، و دونالد ترامپ را مورد انتقاد قرار داده است. تنها سه روز پس از ترور سردار سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی، یعنی در تاریخ ۶ ژانویهی ۲۰۲۰ (۱۶ دیماه ۱۳۹۸) کروگمن مقالهای با عنوان «ترامپِ شاخوشانهکش باز هم شکست میخورد[۲]» در نشریهی نیویورکتایمز منتشر کرد. در ادامه، خلاصهای از این مقاله آمده است.
گزارش «پال کروگمن» اقتصاددان و متفکر آمریکایی برندهی نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۸، در روزنامهی نیویورکتایمز دربارهی ترور سردار سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی و شکست سیاستهای ترامپ در قبال ایران (+)
در همینباره بخوانید:
››پژوهشکده مجلس عوام بریتانیا پاسخ میدهد: چرا آمریکا سردار سلیمانی را ترور کرد؟
››غیرقانونی، عجولانه و خودسرانه: محکومیت ترور شهید سلیمانی در گزارش سازمان ملل
مقالهی کروگمن در نشریهی نیویورکتایمز تنها چند روز پس از ترور سردار سلیمانی نگاشته شده و حاکی از خشم قشر روشنفکر آمریکا از این اقدام خشونتآمیز است. کروگمن معتقد است بیشتر بحرانهای بینالمللی به خروش یک ملت برای حمایت از وطن خویش میانجامد. ترور قاسم سلیمانی توسط دولت آمریکا نیز چنین خروش ملیای را پدید آورده است، اما نه برای مردم آمریکا، بلکه برای مردم ایران! به بیان دیگر «این اقدام ترامپ برای تحقیر کشوری دیگر، مانند تمام اقدامات دیگرش نتیجهی عکس داشت.»
بخشی از مصاحبهی «جان کری» وزیر خارجهی سابق آمریکا در دولت باراک اوباما، با شبکهی «اماسانبیسی» دربارهی ترور شهید سلیمانی توسط دولت دونالد ترامپ [دانلود]
در همینباره بخوانید:
›› جان کری: ترور سلیمانی ارزشش را نداشت
›› دیپلمات آمریکایی: سلیمانی برای مردم خاورمیانه مقدس بود
کروگمن مینویسد ترامپ، مانند لیندسی گراهام[۳]، بر این باور است که دولتهای خارجی را میتوان با شاخوشانه کشیدن یا ارعاب بهراحتی به زانو درآورد. اما این سیاست بهوضوح غلط است چراکه هر بار نهتنها دولتهای مورد خشم را ضعیفتر نمیکند، بلکه آنها را قویتر نیز میکند. ترامپ در قبال کرهی شمالی، کانادا، و چین نیز دچار چنین اشتباهی شده است. در خصوص چین، ترامپ وارد جنگ تجاری شد، اما در انتها شاهد رشد اقتصاد چین و تمسخر بیشتر ترامپ بودیم.
اما سؤال اینجاست که چرا سیاست ارعاب محکوم به شکست است؟ و چرا ترامپ بر آن اصرار دارد؟ یک پاسخ محتمل این است که ترامپ، مانند بسیاری از سیاستمداران دیگر آمریکایی، فکر میکند تنها آمریکا کشور است و کشورهای دیگر اصالت واقعی ندارند؛ فقط مردم آمریکا برای افتخار کشورشان بذل مال و جان میکنند و مردم دیگر نقاط دنیا چنین احساساتی ندارند. کروگمن در ادامهی مقالهاش مینویسد: «از خودتان بپرسید اگر یک قدرت خارجی با ادعای اینکه دستهای دیک چنی[۴] به خون صدها هزار عراقی آلوده است، او را ترور میکرد، آمریکاییها چه عکسالعملی نشان میدادند؟» نکتهی مورد توجه کروگمن این است که هیچ دولت خارجیای حق ندارد با چنین ادعاهای موهومی دست به قتل نیروهای رسمی یک دولت دیگر بزند، و این امر برای همه یکسان است.
مستند «جنگ سایه» دربارهی نقش شهید سلیمانی در پیروزی ایران در مبارزه با آمریکا بر سر کنترل خاورمیانه [دانلود با حجم ~ ۲۰۰ مگابایت]
در همینباره بخوانید:
›› «اریک پرینس» کیست؟ / مزدور ارشد آمریکایی و طراح ترور شهید سلیمانی
›› «جک کین» نظامی آمریکایی و متهم پرونده ترور شهید سلیمانی کیست؟
کروگمن مینویسد: «باید پذیرفت که آمریکا برای چند دهه نقشی کلیدی در جهان ایفا میکرد؛ همواره مدافع قانون و حقوق بود و گاهی در تغییر رژیمهای فرامرزی مؤثر واقع میشد. البته بخشی از این نقش ویژهی آمریکا بر دوش اقتصاد برتر و قدرت نظامی آمریکا بود. ما در نهادهای بینالمللی مانند ناتو یا سازمان تجارت جهانی بازیگر برجستهای بودیم، اما متأسفانه ترامپ توجه نمیکند که در همهی این موارد آمریکا فقط نقش اول را در میان بازیگرانِ همارز داشت. ضمن اینکه امروز برتری اقتصادی آمریکا نیز در سایهی چین دیگر مصداق ندارد.»
«نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی، ضمن تأکید بر اینکه شهید سلیمانی برای مردم خاورمیانه مقدس بود، میگوید ادعای ترامپ دربارهی «تهدید قریبالوقوع» سردار سلیمانی برای آمریکاییها، مطلقاً دروغ بوده است. [دانلود]
در همینباره بخوانید:
›› روایت مستند آمریکایی از نقش حاج قاسم در «جنگ سایه» با آمریکا
البته «آمریکا به عنوان یک هژمونی جهانی همواره در مسیر حق نبود و اقدامات فاجعهبار بسیاری انجام داد» ، اما به خاطر نقش برجستهاش در قانونخواهی تا اندازهای مورداعتماد بود. به طور ویژه، آمریکا هرگز به متحدان خود برای مسائل خرد سیاسی خیانت نمیکرد. اما ترامپ تمام این سرمایه را به باد داده است. امروز «آمریکا یک قلدرِ خودخواه و بزرگ است که فقط توهم شکوه دارد و به اندازهای که خودش فکر میکند، قوی نیست.» ما به متحدان خود خیانت میکنیم؛ از جنایتکاران جنگی تقدیر میکنیم[۵]؛ و در اقتصاد بیرحم شدهایم. سخنان رئیسجمهور ما، با بیش از ۱۵۰۰۰ دروغ، دیگر مورد اعتماد هیچکس نیست.
«ادوارد گلگر» فرماندهی یگان ویژهی نیروی دریایی آمریکا در جریان اعزام سال ۲۰۱۷ به عراق. گلگر از سوی زیردستانش به انجام جنایات متعددی در مأموریت آن سال خود در عراق متهم شده بود. از جملهی این اتهامات، «قتل اسیر» بود که مصداق «جنایت جنگی» به شمار میرود. با این وجود، گلگر نهایتاً از اکثر اتهامات خود تبرئه شد و نهتنها به سزای اعمالش نرسید، بلکه عملاً جایگاه یک قهرمان را پیدا کرد. (+)
کروگمن در خصوص ترور سردار سلیمانی نیز مینویسد: باید گفت دولت ترامپ متحمل نتایج بسیاری بدی شد. نظام ایران بیش از پیش تقویت شد؛ عراق ما را به چشم دشمن دید؛ و هیچ نهادی از ما حمایت نکرد. این نتیجهی «خیانت به دوستان و هدر دادن تمام اعتبار» ماست.
توضیحات «نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی دربارهی اشتباه محاسباتی دولت ترامپ در ترور شهید سلیمانی و پاسخ این سؤال که آیا آمریکا با این ترور به نتیجهی مدنظرش خواهد رسید یا نه [دانلود]
در همینباره بخوانید:
››پاسخ اکونومیست به یک سؤال: آیا آمریکا با ترور شهید سلیمانی به اهدافش رسید؟
››اذعان پژوهشکده انگلیسی: راه سردار سلیمانی حتی بعد از ترورش ادامه دارد
[۱] پل کروگمن لینک
[۲]Trump the Intimidator Fails Again Link
[۳]Lindsey Graham، سناتور جمهوریخواه آمریکایی که به جنگطلبی افراطی و حمایت از سیاست مداخلهگرایانهی آمریکا مشهور است. گراهام چند مأموریت در عراق و افغانستان داشته است و نسبت به ایران رویکرد مثبتی ندارد. وی بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ رئیس کمیتهی قضایی سنای آمریکا بود.
[۴]DickCheney، سیاستمدار آمریکایی که سابقهی تصدی وزارت دفاع (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳) و معاونت اول رئیسجمهور (در دوران جورج بوش پسر، ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹) را در کارنامه دارد و یکی از منتقدان جدی سیاستهای اوباما محسوب میشد.
[۵]اشارهی نویسنده به ماجرای ادوارد گَلگِر (Edward Gallagher) جنایتکار جنگیای است که مورد عفو و دلجویی قرار گرفت. گلگر سال ۲۰۱۸ متهم به قتل وحشیانه و گرفتن عکس با جنازهی یکی از زندانیان داعشی شد. اما سال ۲۰۱۹ با مورد عجیبی از عفو تبرئه شد و با غرور در چند مراسم عمومی مورد استقبال قرار گرفت. نوامبر ۲۰۱۹ ترامپ در مراسمی عمومی حکم خلع درجهی او را نیز بازگرداند. این اقدام و ماجراهای پس از آن به عنوان یک رسوایی بزرگ برای دولت ترامپ محسوب میشود.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روزنامه آمریکایی با توجه به شدت فاجعه توفان زمستانی و کولاک در «بافلو» نیویورک، در گزارشی به شرح قربانی شدن و مصائب مردم این شهر پرداخته است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، توفان برف و کولاک زمستانی که این روزها بلای جان آمریکای شمالی شده، بیشترین تلفات و خسارت را به بافلو در نیویورک وارد کرده که حدود ۳۰ کشته از بیش از ۶۰ کشته در سراسر آمریکا مربوط به این شهر است. توفانی که از روز جمعه آغاز شد و همچنان هزاران نفر در بافلو را بدون برق گذاشته است. روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با توجه به شدت فاجعه در این شهر، در گزارشی به شرح مصائب مردم در روزهای اخیر پرداخته است.
به نوشته این روزنامه، «آندل نیکول تیلور» ۲۲ ساله برای آخرین بار روز قبل از کریسمس با خانوادهاش تماس گرفت تا از ترسش در حالی که در خودروی خود در برف گرفتار شده بود، بگوید. او در حالی که در توفان برفی کور بافلو ایالت نیویورک گرفتار شده بود، جمعه ساعتها با اورژانس تماس گرفت اما هر بار پشت تلفن منتظر گذاشته شد.
طبق این گزارش، نیمه شب در حالی که چهار فوت (یک متر و حدود ۲۰ سانتیمتر) برف روی زمین نشسته بود و خودروی او هنوز در برف گیر بود، به خانوادهاش گفت که قصد دارد کمی بخوابد. خواهرش شاونکو رنی براون ۳۵ ساله که در شهر شارلوت کارولینای شمالی زندگی میکند، گفت که «این آخرین مکالمه ما با او بود». جسد او یک روز قبل از کریسمس در خودرو پیدا شد. در روز کریسمس خانواده او در کارولینای شمالی دور هم جمع شدند و در مراسمی که قرار بود جشن باشد، به عزاداری و گریه پرداختند.
به نوشته نیویورک تایمز، در غرب نیویورک، تعداد تلفات توفان زمستانی چهار روز بعد از آغاز بارش برف در روز جمعه، همچنان افزایش مییافت و بعد از آن که شهردار بافلو صبح سهشنبه از هشت کشته دیگر خبر داد، تعداد تلفات به حدود ۳۰ نفر رسید. مقامات و کارکنان اورژانس از آنچه چالش غیرعادی برای نجات مردم در این کولاک میخواندند، که به دلیل مدت زمانش ۳۶ ساعت متوالی و بادهای ۷۹ مایلی در ساعت (بیش از ۱۲۷ کیلومتر) رکورد زده بود، در شوک بودند.
قربانیها شامل یک کادر پزشکی بود که سعی داشت خود را برای کریسمس به خانه برساند، یک مرد در آستانه پدر شدن که برای تهیه شیر بیرون رفته بود و یک مرد که در تولد ۵۶ سالگیاش جسدش زیر توده برف پیدا شد. به گفته مایک دی جورج سخنگوی دفتر شهرداری بافلو، جسد قربانیان در شرایط مختلف پیدا میشد، «برخی در خودروهای سرگردان، برخی در پیادهروها یا گوشه خیابانها و برخی دیگر زیر برف انباشه شده کنار جادهها. برخی هم به دلیل بی برق ماندن از زمان آغاز توفان جان باخته بودند».
به توصیف این گزارش، در سراسر منطقه تلفات وجود داشت اما هیچ کجا بیشتر از بافلو نبود که شاهد صندلیهای خالی در روز کریسمس و هدایای باز نشده زیر درخت بود که هرگز هم باز نخواهد شد.
جوزف گراماگلیا کمیسر پلیس بافلو سهشنبه در نشست خبری گفت: چهار روز بعد از آغاز توفان، شهر همچنان مشغول حدود ۱۰۰۰ تماس اورژانسی بود که بدون پاسخ مانده بودند. به گفته او، بسیاری از آنها احتملاً تکراری و تماس رانندگان گیر افتاده بود که از صبح جمعه آغاز شده بود.
به نوشته نیویورک تایمز، «در شبکههای اجتماعی برخی از ساکنان پاسخ به توفان را کُند میخواندند و بخصوص از مقاماتی ابراز ناراحتی میکردند که گفته بودند کسانی که در حین انتظار برای امدادی که هرگز نرسید، گیر افتادند یا جان باختند باید تا حدی خودشان را مقصر بدانند».
جکی بری کمیسر ایالتی امنیت داخلی و خدمات اضطراری در مصاحبهای گفت شرایط به قدری بد بود که دو سوم ماموریتهای نجات که در اوج توفان اعزام شدند، خودشان به امداد و نجات نیاز پیدا کردند.
تلاش ها برای پاکسازی سهشنبه هم در بافلو شهری با جمعیت ۲۷۵ هزار نفری در امتداد دریاچه ایری ادامه یافت. همچنان چهار هزار نفر برق نداشتند و طبق اعلام دفتر شهرداری این شهر این نگرانی وجود داشت که تعداد تلفات افزایش یابد زیرا نیروهای اورژانس خودروهای سرگردان و خانههای بدون برق بیشتری مییافتند.
در یکی از موارد، جسد یک مرد ۲۷ ساله به نام تیموتی ام مورفی یافت شد که بر اثر مسمویت ناشی از مونوکسید کربن در روز کریسمس جان باخته بود. وی به دلیل بارش برف سنگین و مسدود شدن دودکش محل سکونتش در لاکپورت دچار خفگی شد.
در روایتی دیگر مربوط به مفقودیها، مردی به نام جو وایت ۶۴ ساله که معلول ذهنی است و به مدت ۴۰ سال در سالن سینما کار میکرد، در توفان گم شده بود. زنی که او را پیدا کرد در پستی که در فیسبوک منتشر کرد خطاب به امدادگران میگوید که وقتی او را یافته کیسههای در دستش یخ زده بود و مجبور شد آنها را ببرد. امداگران بعد از انتشار پست اول این زن که طلب کمک میکرد، به خانه او رفتند و این مرد را که دچار سرمازدگی شدید شده بود با خود به بیمارستان منتقل کردند.
در این بین، گزارشهایی از غارت فروشگاهها هم منتشر میشد. کارل اندرسون جونیور ۵۹ ساله صاحب یک رستوران گفت که روز کریسمس را در خانه گیر افتاده بود، در حالی که از طریق دوربین مدار بسته داخل رستوران شاهد ربوده شدن صندوق پول و گاوصندوقش توسط چهار مرد بود که در را شکستند و آنها را روی برف کشیدند و بردند. وی ناتوان از متوقف کردن آنها، گفت که پنج بار با پلیس تماس گرفت اما آنها به صحنه نرفتند. او گفت: «این از نظر مالی من را از پا درمیآورد». او تصاویر این اتفاق را در اختیار روزنامه انگلیسی تایمز قرار داد.
به گفته مارک پولونکارز مدیر اجرایی شهرستان ایری ممنوعیت سفر که از زمان آغاز کولاک اعلام شد روز سهشنبه همچنان باقی ماند. او در توییتی نوشت: حجم برف قابل برفروبی نیست و باید با کامیونهای کمپرسی برداشته شود. فرودگاه بینالمللی بافلو نیاگارا و تمامی دفاتر شهرستان در شهرستان ایری سهشنبه همچنان تعطیل بودند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
هرچند مسی به زعم بسیاری، بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال محسوب میشود و شاید نیاز چندانی به کمک نداشته باشد اما وقتی پای بردن جام جهانی در میان است، هر کمکی قابل قدردانی خواهد بود، حتی از سوی ساحرهها!
به گزارش مجاهدت از مشرق، لیونل مسی، کاپیتان تیم ملی آرژانتین احتمالا عصر امروز آخرین جامجهانی خود را تجربه میکند؛ دیداری که از قضا برابر مدافع عنوان قهرمانی یعنی فرانسه است و او حمایت تمام آرژانتین و البته جمعیت کوچکی از ساحران را پشت خود احساس میکند!
ماگالی مارتینز، یک ساحره آرژانتینی در گفتوگو با نیویورکتایمز مدعی شده در طالع مسی دیده است که او در یک «طلسم» ماورایی به نام «چشم شیطان» گرفتار شده است.
این ساحره در ادامه با خواندن ورد و جادو و ریختن کمی روغن در یک کاسه کارش را برای باطل کردن طلسم آغاز کرد و بر این باور است که اگر روغن در مرکز کاسه جمع شود، مسی واقعا طلسم شده است. مارتینز سپس با توسل به توییتر از دیگر همکاران خود خواست تا به مسی کمک کنند.
از آن زمان، آرژانتین روی دور پیروزی افتاد و بر شکست در بازی نخست مرحله گروهی برابر عربستان فائق آمد و در ادامه لهستان، استرالیا، هلند و کرواسی را شکست داد و به فینال رسید.
بیشتر بخوانید:
ترکیب تیم ملی آرژانتین در فینال جام جهانی
و حالا سختترین آزمون مسی و یارانش برابر تیم تحت هدایت دیدیه دشان فرا رسیده است؛ نبردی که آلبی سلسته برای آن نه تنها ۱۱ بازیکن، بلکه گروهی ۳۰۰ نفره از ساحران و جادوگران آرژانتینی به نام «مجمع آرژانتین» را در کنار خود دارد.
این جادوگران حالا وظیفه دارند تا تمام انرژیهای منفی پیرامون بازیکنان آرژانتین را دفع کنند. یکی از این جادوگران میگوید که «سردرد، سرگیجه، حالت تهوع و درد عضلانی» دارد. به گفته او خنثی کردن انرژیهای منفی طاقتفرسا است زیرا افرادی همچون مسی، انرژی منفی زیادی از افراد پیرامونشان به خود جذب میکنند.
البته تنها مسی و آرژانتین نیست که جادوگران و ساحرهها باید روی آنها تمرکز کنند بلکه پای بازیکنان فرانسه از جمله کیلین امباپه هم در میان است. این گروه ساحران، چهارشنبه هفته گذشته در توییتی نوشتند: اصلا توصیه نمیکنیم که بازیکنان فرانسه را از کار بیندازید؛ آنها با جادوهای سیاه محافظت میشوند؛ به ویژه امباپه!
با این حال، میدانیم که خرافات در فوتبال غیرمرسوم نبوده و بازیکنان و هواداران آداب و تشریفات خرافه مخصوص خود را دارند اما آیا این خرافات میتواند به آرژانتین برای قهرمانی در جام جهانی کمک کند؟
آنتونلا اسپادافورا، بنیانگذار این گروه میگوید که آنها از مدتی قبل کارشان را برای فینال شروع کرده و برای قهرمانی آرژانتین برنامهریزی کردهاند!
و حالا در آستانه این بازی حساس که از ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه آغاز میشود، باید ببینیم که آیا مسی دوباره جادو میکند یا ارتش ساحرهها آرژانتین را به جام زرین میرساند!
منبع: ایرنا
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گردانندگان صفحهمیتو با اهالی فرهنگ و هنر ارتباط برقرار میکنند و درخواست اتخاذ مواضع سیاسی سخت علیه حاکمیت دارند، در صورت تن ندادن فرد، این صفحه روایت آزارگری جنسی او را منتشر میکند.
سرویس فرهنگ و مشرق–ماجرای افشاگری درباره آزارگری در حوزه فرهنگ و هنر از افشاگریهای افرادیبا عنوان حقیقی و حقوقی درباره «کیواناماموردی» آغاز شد. این چهره در شهریور ۱۳۹۹ به اتهام تجاوز و آزار جنسی به ترند توئیتر تبدیل شد. فریب دختران دانشجو و اقدام به آزار و اذیت توسط این فرد موجب جریحهدار شدن احساسات عمومی جامعه شد و هشتگ #تجاوز به ترند توییتر تبدیل شد.
او دانشآموخته رشته باستان شناسی دانشگاه تهران بود، اطراف میدان انقلاب کتابفروشی داشت و بر اساس ادعاها با ارتباط و اغفال شماری از دانشجویان دختر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران در سالهای اخیر، به تعداد قابل توجهی از مراجعانش تجاوز کرد.
پس از افشاگری درباره کیوان امام دامنه این افشاگریها و کارزاری شبیه Me_too درباره هنرمندان و سینماگران بسیاری مطرح شد و این موج افشاگری در توییتر برای مدتی کمرنگ شد اما در شبکههای فارسیزبان خارج از کشور و درگاههای مجازی مختلف این کارزار همچنان دنبال میشد تا اینکه صفحه اینستاگرامی تحت عنوان me_too_movement_iran با جمعآوری اطلاعات افشا شده در توییتر که توسط افراد حقیقی منتشر شد، خود را به عنوان پایگاه اطلاع رسانی آزارگری زنان در خارج از کشور معرفی کرد.
روایتهایی که در ابتدا درباره «کیوان امام» منتشر شد با صحتسنجی توسط دستگاه پلیسی – قضائی منجر به صدور حکم اعدام شد.
روایت کیوان زمینه برجسته شدن صفحه میتوی ایرانی را پدید آورد و دنبال کنندگان این صفحه که به روایت آزار از پلتفرم توییتر اقدام میکردند به تدریج اعتمادشان نسبت به فعالیتهای این صفحه جلب شد.
بیشتر بخوانید:
گفتوگو با ۱۳ زن که آیدین آغداشلو را به سوءاستفاده جنسی از آنها متهم میکنند
بعد از موج اول افشاگری قربانیان، دربارههای افراد دیگری روایتهای مشابهی منتشر شد. سارا امت علی خبرنگار سابق گروه هنر خبرگزاری میراث فرهنگی در رشته توییتهایی اعلام کرده بود که آیدین آغداشلو، ۱۴ سال پیش در جریان یک دیدار کاری در دفترش در یکی از خیابان های تهران، او را مورد آزار جنسی قرار داده است و اکنون دیگر دلیلی برای حمل مصلحت اندیشی این ماجرا نمی بیند.
پس از افشاگری های «امت علی» که اکنون در آمریکا سکونت دارد، شماری از دختران ایرانی که خود را هنرجو و همکار آیدین آغداشلو خطاب کردند، به ادعاهایی مشابه سارا امت علی پرداختند. در این کارزار و موج افشاگریها صفحه me_too_movement_iran توانست هواداران بسیاری برای خود پیدا کند.
آغداشلو به این افشاگریها واکنش نشان داد و در پستی اینستاگرامی نوشت: اخیرا خانمی ادعایی مربوط به ۱۴ سال قبل را مطرح کرده اند. من قطعاً خودم را انسان کاملی نمی دانم، ولی این ادعای ناروا را قویا رد می کنم. در زندگی شخصی و اجتماعی ام هرگز خواسته ای را به کسی تحمیل نکرده ام، چون جزیی از رفتار و روشم نبوده است.باید تأکید کنم که هر نوع تحمیل جنسی را اکیداً محکوم می کنم.
اکانتهای ناشناس مختلفی که بعدها غیرفعال یا حذف شدند، موج گسترده توییتری افشاگری را متوجه محسن نامجو کردند و به تدریج روایتهای آزار را به صفحه اینستاگرامی me_too_movement_iran ارجاع میدادند تا این صفحه شناختهتر شود.
پروژه me_too_movement_iran برای اینکه خود را تطهیر کند از حمله به هنرمندان فارسیزبانی که در خارج از ایران فعالیت میکردند، چشم نپوشید و محسن نامجو هدف بعدی این جنبش مجازی بود.
فعالیت مجازی گسترده در پلتفرمهای توسط افراد منتسب به صفحه me_too_movement_iran با انتشار روایت نامجو به نطر نمیرسید که دیگر اقدامی فردی و تک نفره و بر اساس دغدغه باشد اما فعالیتهای این صفحه محسن نامجو را وادار به عذرخواهی کرد. با این حال هویت گردانندگانش جنبش ایرانی ME_too بر همگان پوشیده بود.
چندی بعد کارزار دیگری درباره آیدینآغداشلو مطرح شد و برای گسترش یافتن این پروژه نیویورک تایمز گزارشهای صحتسنجی نشدهای از ۱۳ زن را منتشر کرد.
با شناخته شدن این صفحه اینستاگرامی فعالیت متمرکزی درباره آزارگری در این صفحه باب شد اما هویت گرداننده یا گردانندگان این صفحه همچنان نامشخص بود. این صفحه برای داغ نگاه داشتن این کارزار روایتهایی تصدیق نشدهای را از ریحانه پارسا بازیگر سریال پدر که به ترکیه مهاجرت کرده بود را منتشر کرد و همزمان درباره فعالان غیر سینمایی، استاتید دانشگاه و روانشناسان و سایر افرادی که در مشاغل مختلف فعال بودند روایتهایی سریالی منتشر میکرد.
این صفحه ادعا میکرد روایتهای آزاری که از آزارگران جنسی و متجاوزان امضاء میکند توسط کاربران این صفحه برایشان ارسال میشود را صحت سنجی میکند و در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ صفحه فعالیتش به اوج رسید امابا هیچ اعتراضی روبرو نمیشد.
نیمه اول سال ۱۴۰۰ پس از حضور اصغر فرهادی در جشنواره کن، موجی از حملات به فرهادی آغاز شد تا او را وادار به اظهارنظری قاطعانه درباره حاکمیت کند. فشارها توسط خبرنگاران فارسی زبان درباره هنرمندانی که در فستیوالهای خارجی حضور پیدا میکردند در خارج از کشور افزایش یافت. فرهادی که تا پیش از آن زمان به دلیل حرکات سینوسی سیاسیاش همواره مورد توجه رسانههای فارسیزبان معارض بود به دشمن شماره یک آنان تبدیل شد. پس از آرام گرفتن رخدادهای جشنواره کن صفحه میتو دوباره کارش را در حوزه سینما و تئاتر از سر گرفت و روایتهای آزار درباره سینماگران را به صورت سریالی و گسترده منتشر کرد. هفتادمین دوره جشنواره کن نقطه آغازی برای تخریب چهرههای سینماگر داخل کشور بود که این روند حتی تا مصاحبه اخیر گوگوش بیشتر خودنمایی کرد.
بیشتر بخوانید:
بررسی عملکرد اصغر فرهادی در جشنواره فیلم کن/ چرا رسانههای بیگانه هنرمندان ایرانی را وطنفروش میخواهند؟ +عکس و فیلم
در میان قربانیان این پیج، درباره چهره مشهوری افشاگری شده که قبل از پاندمی از کشور خارج شد و پس از انتشار روایتهایی غیر از رسمی به ایران بازگشت. قربانی پیج «میتوی ایرانی» به مشرق گفت: در حالیکه که من آمریکا بودم گرداننده پیج «میتوی» ایرانی با من تماس گرفت و گفت روایتهایی از شما به دست ما رسیده و قصد انتشار آن را داریم. ما این روایتها را به شرطی منتشر نمیکنیم که شما علیه وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جمهوری اسلامی پستی را منتشر کنید و در تمام بیانیههای سیاسی علیه حاکمیت حضور فعال داشته باشید. این چهره سرشناس حاضر به همکاری نمیشود و چندی بعد روایتهای آزار تو منتشر میشود.
در میان قربانیان این صفحه در مورد بازیگری که به عنوان چهره آلترناتیو سیاسی شناخته میشد، یک مجموعه افشاگری مدون منتشر شد. بازیگری که سالها از هر گونه فعالیت یا موضعگیری صریح سیاسی پرهیز کرده در لیست قربانیان «میتوی ایرانی» قرار دارد.
با توجه به انتشار روایتی که در چند سطر قبل منتشر شد، انتخاب قربانیان بیش از آنکه با مقاصد ادعایی این صفحه یعنی امنتر کردن جامعه زنان همخوانی داشته باشد، اهداف سیاسی را دنبال میکرد. زمانی که بازیگر مذکور از همکاری سیاسی با این صفحه پرهیز کرد روایتهایی درباره او منتشر شد. در واقع این روایتهای ساختگی صفحه «میتوی ایرانی» ابزاری برای تحریک چهرههای سرشناس علیه حاکمیت است.
این جریان مجازی غیرشفاف مسیر خود را کجدار و مریز طی کرد تا اینکه در نوروز ۱۴۰۰ سمیه میرشمسی یکی از دستیار کارگردان سینما روایتی از آزارش را در پشت صحنه سینما در صفحه توییتر خود منتشر کرد.
با انتشار روایت میرشمسی جامعه سینمایی در مقیاس کوچکی به این افشاگریها واکنش داد و حمایت از این جریان و با هدایتگری صفحه فوق تنها با واکنش حمایتآمیز چهرههای سیاسی و رئیس سازمان سینمایی مواجه شد اما در میان اهالی سینما چندان مورد اقبال قرار نگرفت وصرفا با واکنش چند بازیگر فعال در فضای مجازی و بیانیه انجمن صنفی دستیارکارگردانان سینما مواجه شد.
اما افشاگری آزار با عنوان حقیقی میرشمسی و زمینهای که صفحه اینستاگرامی مذکور طی مدت فعالیتش فراهم آورده بود، شرایطی را رقم زد تا جنبشی تحت عنوان «۸۰۰ زن» فعالیتهای سندیکایی خود را مستقل از خانه سینما برای احقاق حقوق آزاردیدگان در سینما به صورت رسمی اعلام کنند. « ۸۰۰ زن» با انتشار بیانیهای برای خود NGO غیر رسمی تشکیل دادد و اعلام کرد که روایتهای آزار را به عنوان یک جنبش – سندیکای مستقل از خانه سینما دنبال میکند.
مشرق در گزارشهای آتی مفصل به این موضوع خواهد پرداخت اما مسئله مهم این است که صفحه me_too_movement_iran با یک کار سیال و مستمر خطرناک این بستر را برای این جنبش -سندیکا پدید آورد و قبل از تشکیل گروه« ۸۰۰ زن» شقایق نوروزی گرداننده صفحه از خودش رونمایی کرد.
شقایق نوروزی چرا به عامل پروژه هزارخنجر اسرائیل تبدیل شد؟
شقایق نوروزی، ادمین صفحه «می تو»، متولد ۱۳۶۳ در شیراز است. او سابقه بازی در سه سریال تلویزیونی را در کارنامه دارد. از اواسط دهه ۸۰ تا سال ۱۳۹۰ در سریال های بیداری (بهرام عظیم پور / ۱۳۸۶)، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد (اکبر تحویلیان / ۱۳۸۸ تنها یک اپیزود) و سایه روشن (آرش معیریان / ۱۳۹۰) به ایفای نقش پرداخت و پس از مدتی کناره گیری از بازیگری، سال ۱۳۹۶ از ایران خارج و کشف حجاب کرد.
او در سریال آرش معیریان نقش مهمی ایفا نکرده و در سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» در میان صدها قسمت مستقل تنها در یک اپیزود ایفای نقش کرده است. در حالیکه او تنها یک نقش متوسط را در سریال بیداری بازی کرده، در خارج از کشور عنوان بازیگر را به خود نسبت داد.
کشف حجاب برای اخذ اقامت و پناهندگی در فرانسه یا اسپانیا کافی نبود. وی با آغاز دور نخست افشاگریهای توییتری که به افشای ماهیت کیوان امام انجامید برای اخذ اقامت خود در مصاحبه با شبکه فارسی زبان اینترنشنال عنوان کرد که بهرام عظیم پور کارگردان سریال بیداری،خواسته های نامعقول جنسی از او داشته و ممانعت او باعث حذفش از بازیگری شده است.
بهرام عظیم پور نیز در پاسخ به ادعای شقایق نوروزی نوشت:
«هر کس دیگری جای شما بود بعد از آن نقش یگانه به بالاترین جایگاه پرتاب میشد. میخواهید ماجرای طلاقتان و نابودی و رها کردن همسرتان را گردن کارگردانها بیندازید…»
نوروزی بعدها مدعی شد در دوران ریاست محمد سرافراز در صدا و سیما برای پیگیری و برخورد با آزارگران خواستار دیدار با رئیس سازمان شده است. پاسخی که از جانب سرافراز به نوروزی رسیده طبق ادعای او بسیار قابل تامل است: «حاجآقا برای کار یک بازیگر وقت نمیگذارند.»
در روایتهای نوروزی چند تناقض مهم وجود دارد. عظیمپور کارگردان سریال بیداری هم اکنون در آمریکا به سر میبرد، او در مقام دستیار کارگردان با کارگردانان شناخته شدهای همچون خسروسینایی و ابراهیم حاتمیکیا در دو فیلم از کرخه تا راین، خاکستر سبز همکاری داشته و در پروژه فیلم «چ» مشاورهنری کارگردان و مشاور فیلمنامه بوده است.
در سینمای ایران عظیمپور در مشاوره و انتخاب اغلب بازیگران پروژههای مهم (چه رسمی و چه غیر رسمی) نقش بزرگی داشته است. او حتی سابقه همکاری با محسن مخملباف را در کارنامه دارد. وی از فعالان سینمایی محسوب میشود که هیچگاه کاراکتر پرحاشیهای نبوده و شنیدههای مشابه عوامل پشت صحنه سریال بیداری تصدیق میکند که در روایت نوروزی جای آزارگر و آزاردیده واقعی تغییر کرده است.
آزار بهرام عظیمپور توسط شقایق نوروزی
برخی عوامل فنی پشت صحنه این سریال در گفت وگو با مشرق تصدیق میکنند آزارگر واقعی نوروزی بود، چون عظیمپور به خواستههای او توجه نمیکرد و این فعال سیاسی فعلی نظم حرفهای جلسات فیلمبرداری را برهم میریخت.
یکی از عوامل فنی این سریال به مشرق میگوید: در ماه دوم فیلمبرداری عظیمپور با او گفتوگو نمیکرد و بسیاری از عوامل صحنه گواهی میدهند که او در اغلب موارد حتی به صورت شقایق نوروزی نگاه نمیکرد چون کیفیت بازیگری نوروزی خلاف آنچه بود که ادعا کرده بود، بسیار ضعیف بود.
اغلب افراد حاضر در این پروژه میگویند چون قد این بازیگر بسیار کوتاه بود در اغلب سکانسهای بیداری، کارگردان اصرار داشت که در صحنههای دونفره ایستاده این بازیگر سابق روی چهارپایه بایستد و این خواست معقول و تکنیکی کارگردان در سرخوردگیهای اولیه نوروزی نقش بسزایی داشت.
برخی عوامل و روایان در گفت و گو با مشرق تصدیق میکنند، رفتار غیرحرفهای و غیر اخلاقی نوروزی زبانزد تمامی عوامل پروژه بیداری بود و حاشیههای مختلف این بازیگر به بدنه سینما و تلویزیون سرایت کرد و حضور پرحاشیه او در سریال بیداری زمینهای را ایجاد کرد که او عملا امکان فعالیت در هیچ پروژهای را نداشته باشد.
ادعایی که نوروزی در مورد دیدار با سرافراز مطرح میکند روایت صادقی نیست. او در لیست زنان معترض قرار نداشت و حتی از این ماجرا کاملا بیاطلاع بود ومسئله عدم امنیت زنان در تولیدات نمایشی صرفا به اطلاع اصغر پورمحمدی معاون وقت سیما در زمان سرافراز رسید و از طریق حراست سیما پیگیری شد. در آن زمان گرداننده صفحه میتو به دلیل پرحاشیه بودن توسط اهالی تولیدات نمایشی مرتبط با سیما، در لیست سیاه قرار داشت و هیچ جمعیت زنانهای حاضر به ائتلاف با این بازیگر پر حاشیه نبود.
اغلب افرادی که موقعیتی شبیه نوروزی دارند با ادعاهای عجیب و غریب از ایران خارج میشوند و چون فعالیت در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیاز به یک پشتوانه عظیم دارد ، چهرههایی نظیر نوروزی یا علینژاد با افسانه سازی درباره خودشان سعی در گشایش معیشتی خود دارند.
مقاصد نوروزی از انتشار این روایتها چیست؟
یکی از مقاصد دکترین هزار خنجر صهیونیستها که توسط رسانههای فارسی زبان دنبال میشود تخریب نخبههای حوزه عرصه فرهنگ و هنر است. شاید در محافل رسانهای بخش ویژه این دکترین درباره برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مورد توجه قرار گرفته است اما رخدادهایی که با زمینه افشاگری و پرسشگری از جانب رسانههای فارسی زبان درباره هنرمندان داخل مطرح میشود به تدریج در رسانههای انگلیسی زبان مدیایی و مکتوب گسترش خواهد یافت.
نوروزی نشان داد که میتواند اهرم بسیار خوبی در این پروژه باشد و حمایتهای مکرر علینژاد و سفرهای اخیر نوروزی به آمریکا و حمایتهای ویژه صدای آمریکا و اینترنشنال از او نشان میدهد او در آزمون ورودی پروژه هزار خنجر پذیرفته شده و با اینکه سواد تخصصی در حوزههای مذکور ندارد و فارغالتحصیل دانشکده سوره در حوزه سینماست، اما توسط جنبشهای فمینیستی در حال آموزش است تا به دوقلوی علینژاد تبدیل شود.
عملیات روانی ویژه درباره تخریب سربازان دفاع مقدس
اوایل تیرماه ۱۴۰۱ صفحه «میتوی ایرانی» مدعی افشاگری درباره تعرضات جنسی با انتشار روایت موهنی با عنوان “روایتی از جنگ ایران و عراق، هم باید از نیروهای عراقی میترسیدیم و هم از خودیها!” شد که که اتهامات ناروایی را در مورد رزمندگان و جانبازان مطرح کرد.
تا زمان انتشار این پست صفحه میتوی ایرانی با اعتراضات فعالان فضای مجازی همراه بود اما با انتشار این پست، گروههای فعال اصلاحطلب، اصولگرا،مارکسیست و حتی بخشی از براندازان به آن در شبکههای اجتماعی واکنش نشان دادند و موج گستردهای را علیه این صفحه به راه انداختند و در کارزارهای رسانهای خواستار برخورد با گردانندگان این صفحه در داخل و خارج از کشور شدند.
در خلال اعتراضات مردمی نسبت به پست موهن مذکور نام همیاران نوروزی شادی امین و شادر صدر افشا شد.
تا آن مقطع پستهای این صفحه توسط به جنبش« ۸۰۰ زن» منتسب میشد اما با انتشار این پست موهن هشتصد زن مسیر خود را از این فعالیتهای جدا کرد اما در فضای مجازی جنبش ۸۰۰ زن مورد بازخواست قرار میگیرند. فعالیتهای این صفحه عوارضی برای جنبش ۸۰۰ زن داشت.
ترانه علیدوستی و شبنم فرشادجو به دلیل بازنشر پستهای این صفحه با شکایت حبیب رضایی و مهدی کوشکی مواجه شدند و این تلقی اشتباه همچنان تقویت میشود که این صفحه به صورت مشترک از حمایت علیدوستی برخوردار است.
با انتشار بیانیه تیم ۸۰۰ زن نوروزی وارد فاز اظهارنظرهای رادیکالتری شد. چون تا آنزمان این تصور وجود داشت که پیج اینستاگرامی «میتوی ایرانی» رسانه تیم ۸۰۰ زن است. گرداننده پس از پست بسیار توهین آمیز درباره شهدا و رزمندگان اسلام ،در پست وقیحانه دیگری در اینستاگرامش ، عنوان کرده که به اصطلاح افشاگری های زیادی درباره آزار جنسی در جبهه ها منتشر خواهد کرد. بیتفاوتی نسبت به این صفحه ، جسارت نوروزی و همکارانش را تقویت خواهد کرد.
او در اینستاگرام خود به شکل وقیحانه ای اعلام کرد: “از همین جا هم از تمام زنانی که در آن سال ها در کادر درمانی در سمت پزشک یا پرستار بوده اند و در مناطق جنگ زده فعالیت می کردند و تمام زنان شهرهای جنگ زده آن سال های سیاه دعوت می کنم، که چنانچه روایتی از خشونت جنسی دارند به دست من برسانند و بدانند که صفحه می تو آن را پوشش خواهد داد.”
شقایق نوروزی درادامه پست بی شرمانه خود با زیر سوال بردن دفاع مقدس نوشت :با این ضرورت که باید تقدس بر ساخته از فضا ها و تجربه های تاریخی ما کنار برود و با دیدی شفاف مرور کنیم چه بر سرمان آمد و چگونه می خواهیم تغییر ش بدهیم.نظامی گری و خشونت علیه زنان دو روی یک سکه هستند و هر جا که جنگ هست تجاوز نیز هست.هیچ تظاهر به تقدسی هم روایت زنان و کودکان پسر زیر سن از خشونت جنسی در شهرهای جنگ زده و جبهه ها را پاک نمی کند. جنگ یک وضعیت تماما مسئولین و پر خشونت است که در آن مردان برای آنکه حاضر شوند در راه حفظ مرزهای حکومت جلوی اسلحه و روی مین بروند٬ باید با توهم “قهرمانان برگزیده” بودن مغز شویی شوند.
با این حال نمیتوان انکار کرد که صفحه مذکور با انتشار روایتهای تصدیق نشدهای به شهرت رسید و بازیگری پرحاشیه که به دلیل قد بسیار کوتاهش نمیتوانست در ایران ادامه فعالیت داشته باشد به یک فعالان سیاسی مخالف مشهور تبدیل شده و عنوان خواهر دوقلوی علینژاد را به او نسبت میدهند.
بخشی از مقاصد پروژه هزار خنجر به غیر از تخریبهای سیاسی از درون، به دنبال تخریب نخبهها و چهرههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. این صفحه با انتشار گزارشهای یکسویه و گسترش پورنوگرافی اجتماعی قصد تخریب فعالان فرهنگی را دارد که علیه حاکمیت موضع صریحی را اتخاذ نمیکنند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
در روزهای اخیر انتشار توئیتی در حساب رسمی بزرگترین و معروفترین روزنامه آمریکایی، نیویورک تایمز به شدت جنجالی شده است؛ توییتی با محتوای «آدمخواری»!
سرویس جهان مشرق- همزمان با این که در سه ماه آخر، سیر آتشسوزیهای وسیع، پرحجم و وحشتناک در مزارع و جنگلها و تلف شدن دامها و ماکیان در اقصی نقاط جهان به طرز معناداری رو به صعود است، «مبارزه با تغییرات اقلیمی» و دعاوی و مدعیات مربوط به «تغییرات اقلیمی» نیز ظاهرا به دستور کار اصلی نظام حاکم بر دنیا تبدیل شده است.
همزمان با از بین رفتن میراث طبیعی بشر در جای جای دنیا، که دیگر به هیچ عنوان نمی توان آن را طبیعی و غیرسازمانیافته دانست، و انتشار ویدئوهایی از بالگردها و هواگردهایی که عمدا در حال آتش زدن جنگلها هستند، فشار گلوبالیستها برای کاهش شدید زراعت و دامداری توسط بشر اوج گرفته است.
نمونه پیشتاز و اصطلاحا پایلوت آن، سیاستهای جدید ابلاغی دولت هلند کشور به کشاورزان این کشور است که به بهانه مبارزه با افزایش دی اکسید کربن، مقررات سفت و سختی را حاکم کردهاند که عملا باعث ورشکستگی زراعت و دامداری در این کشور می شود.
البته کشاورزان و دامداران هلندی هم بیکار ننشستهاند و چند هفتهای است که با تراکتورهای خود، خیابانهای آمستردام و سایر شهرهای بزرگ هلند را به صحنه اعتراض تبدیل کردهاند. خبر رسیده که دولت جاستین ترودو در کانادا قصد دارد به زودی همان برنامه دولت هلند را پیاده کند و این برنامه به صورت زنجیرهای در سایر کشورهای تحت امر اجرا خواهد شد.
اما آنچه که به شدت بر ابعاد مشکوک این ماجرا می افزاید، نقشی است که رسانههای جریان اصلی و سلبریتیهای اجیر شده برای تبلیغ و ترویج ذائقههای غذایی جدید و عمیقا غیرانسانی بر عهده گرفتهاند.
حدودا سه هفته قبل، ویدئویی از «نیکول کیدمن»، بازیگر استرالیاییتبار هالیوود منتشر شد که برای تبلیغ اقلام غذایی جدید، دو عدد کرم زنده را به دهان می گذارد و می خورد.
کمی بعدتر، اینبار کیم کارداشیان، ستاره معروف آمریکایی، در ویدیوی دیگر ظاهر شد که در آن خوردن گوشت مصنوعی (گوشت حاصل از تکثیر سلول در آزمایشگاه) محصول شرکت «بیاند میت» لس انجلس را تبلیغ میکند، مسالهای که «بیل گیتس»، از مدتی قبل به شدت به دنبال جاانداختن آن در بین مردم است.
البته، نخستین بار در سطح سلبریتیهای مشهور، این آنجلینا جولی -سفیر تبلیغاتی شبکه زرسالاران جهانی- بود که در سال 2017 در کامبوج به تبلیغ آشپزی با حشرات از قبیل عقرب، عنکبوت، جیرجیرک و ملخ پرداخت.
کمی بعدتر از انتشار این ویدئو، این بار مجمع جهانی اقتصاد (که عناصر بدنامی چون کلاوس شواب و یووال نوح هراری بر آن سلطه دارند)، رسما و عملا به میدان آمد و در ویدئویی مدعی مزایای مختلف خوردن حشرات برای انسان و زمین شد! در این ویدیو، به اصطلاح «کارشناسان» از مردم، به ویژه در اروپا و آمریکا میخواهد به دلیل کمبود مواد غذایی و احتمال قحطی در آینده نزدیک به خوردن غذاهای غیر معمول از جمله حشرات روی بیاورند!
این در حالی است که حشرات به طور کلی دارای مواد و عناصر خطرناکی از جمله «chitin» هستند که ورود آنها به بدن می تواند موجب بروز واکنشهای شدید آلرژیک با خطر بالای مرگ ، تغییر شکل بافتهای انسانی و کاهش پاسخدهی سیستم ایمنی بدن شود.
اما این تبهکاری وحشتناک و سازمانیافته علیه «غذای» مردم جهان، در همین سطح باقی نماند. در روزهای اخیر، انتشار توئیتی در حساب رسمی بزرگترین و معروفترین روزنامه آمریکایی، نیویورک تایمز، به شدت جنجالی شد:[1]
ترجمه این توئیت از این قرار است:
“آدمخواری زمان و مکان خود را دارد. برخی شوها، فیلمها و کتابهای جدید پیشنهاد می کنند که حالا زمان آن رسیده است. آیا شما می توانید این را هضم کنید؟”
جالب اینجاست که شبکههای اجتماعی بزرگ همچون اینستاگرام که کوچکترین انتقاد و حتی صدای کمی متفاوت با برنامهها و اولویتهای محافل گلوبالیستی را به شدت زیر تیغ سانسور میبرد، عملا کوچکترین واکنشی به صفحاتی که به طور عیان تبلیغ آدمخواری (و از آن بدتر، کودکخواری) میکنند، نشان نمیدهد. از آن جمله، صفحه اینستاگرامی یک مثلا «آرتیست» روانپریش اهل سنگاپور به نام شیشوان لیم با نام مستعار «کیمی شیمی» است که چیزهای بسیار مشمئزکننده و دهشتناکی به عنوان غذا و شیرینیجات شبیه جنین و نوزاد انسانی درست میکند. این صفحه در اینستاگرام 218 هزار دنبالکننده دارد!
همین حالا، یک شرکت آمریکایی به نام «بایت لَبز»، اینگونه تبلیغ میکند که با کشت سلول سلبریتیهای معروف از گوشت آنها سالامی و برگر و…درست میکند و به طرفداران آنها میفروشد!
این کمپانی از سال 2014 کار خود را آغاز کرده است و امروز میبینیم که کار به جایی رسیده که خوردن گوشت مصنوعی، در حال تبدیل شدن به یکی از سرفصلهای تبلیغاتی رسانهها و سلبریتیهای وابسته به این جریان شده است.
امروز امثال بیل گیتس و کارداشیان از لزوم خوردن گوشت مصنوعی می گویند و همزمان، نیویورکتایمز و امثال آن، گوشت تهیهشده از سلول انسان را هم به این «منو» اضافه می کنند.
در اسفندماه سال گذشته بود که انتشار تصویری تغییریافته از یک تابلوی نقاشی بسیار مشهور در حساب توئیتری مرغ سرخشده کنتاکی (کی اف سی)، معروفترین برند مرغ سوخاری در دنیا، جنجالساز شد. این تصویر در واقع برگرفته از نقاشی معروفی از فرانسیس گویا، نقاش معروف اسپانیایی قرن هجدهم و نوزدهم بود. در اساطیر رمی، ساتورن، خدای زمان (در یونانی تایتان کرونوس)، مرتبط با سیاره زحل است. نقاشی گویا، ساتورن را در حال خوردن پسر خود نشان می دهد و نام تابلو اصولا «ساتورن پسرش را می خورد» است.
روشن است که قرائن دربارهی یک طراحی شوم برای سفرهی بشر، آن هم از سوی کسانی که ژست دلسوزان نوع بشر را به خود گرفتهاند، بسیار بیش از آن شده که بتوان با برچسب «توهم توطئه» آن را به زیر فرش جارو کرد. اینجاست که لزوم در پیش گرفتن سیاستهای فوری، جامع و لازمالاجراء در کشورهایی چون ایران برای استقلال غذایی، دستکم در اقلام پرمصرف، بیش از پیش رخ می نماید.