بررسیها نشان میدهد که انتقال نسرین شاکرمی به خارج از کشور با هدایت عبدالله مهتدی رهبر گروهک تروریستی کومله صورت گرفته است.
سرویس سیاست مشرق- برخی اخبار حکایت از آن دارد که مادر نیکا شاکرمی دختری که در سال ۱۴۰۱ خودکشی کرده و اخبار مرتبط به او سوژه رسانههای ضدانقلاب شده بود از کشور خارج شده و به آلمان رفته است.
بررسیها نشان میدهد که انتقال نسرین شاکرمی به خارج از کشور با هدایت عبدالله مهتدی رهبر گروهک تروریستی کومله صورت گرفته است.
این فرد با وجود داشتن پرونده قضایی به صورت غیرقانونی از کشور متواری شده و مدتی را نیز در کمپ تروریستها ساکن بوده و در آنجا دوره آموزشی رسانهای نیز دیده است.
وحید اشتری خبرنگار درباره خروج نسرین شاکرمی از کشور در توییتی نوشته است: گفته بودم مادر و خاله بی مسئولیتی که دختر ۱۶ ساله را از خانه بیرون کردند و رهایش کردند که نهایتا کارش به خودکشی کشید وقتی دیدند رسانههای خارجی دنبال کشته سازیاند برای حفظ آبرو بدشان نیامد موضوع خودکشی را سیاسی کنند. همان اول نوشتم خون این بچه را پله خواهند کرد تا اقامت بگیرند!
استوری آتش شاکرمی(خاله نیکا) درباره نقش گروهک کومله در این ترنسفر
نیکا شاکرمی؛ یکی از اولین گزینههای پروژه کشتهسازی در فتنه حجاب در سال ۱۴۰۱ بود، نیکا شاکرمی، نوجوان ۱۶ ساله و اهل خرمآباد استان لرستان که در تهران زندگی میکرد، همزمان با اغتشاشات، فرصتی مناسب برای جریان ضد انقلاب، جهت قرار دادن نامی جدید در پروژه کشتهسازیها بود. با انتشار این خبر، تحت این عنوان که نیکا به دلیل حضور در اعتراضات خیابانی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و کشته شده است، پروژه جدید تخریب اذهان عمومی آغاز شد.
نیکا شاکرمی، از اولین افرادی بود که ضد انقلاب، از طریق پروژه کشتهسازی، فوت او را به پای نظام نوشتند. شبکه سیانان همگام با جریان رسانهای غرب و با انتشار دو فیلم، مدعی شد که نیکا شاکرمی در اغتشاشات بازداشت شده است. در حالی که طبق بررسی موضوع بعد از وقوع حادثه، از سوی مرجع قضایی و اسناد و مدارکی که در این زمینه جمعآوری شد، مشخص شد که این ادعا دروغی بیش نبوده است.
پیش از این دیگر دختر نسرین شاکرمی نیز به واسطه تقی رحمانی از عناصر ملی-مذهبی در خارج از کشور، توانسته بود متواری گردیده و به واسطه یک داستان ساختگی برای خود پناهندگی بگیرد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روایتهای BBC در خصوص درگذشت مرحومه نیکا شاکرمی که به عناوین مختلف دستمایه جعل نویسی رسانههای معاند قرار گرفته است جزو آخرین تکاپوهای امپراطوری دروغین این رسانهها است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، برنامه امواج شبهه در گفتوگو با دکترعلیرضا داودی و دکتر محمد قادری (کارشناس و فعال رسانه) به بررسی تبارشناسی مدلهای تکامل تبلیغی bbc فارسی با رسانههای بیگانه چگونه بحرانها را در ایران ایجاد و گسترش میدهند پرداخت.
محمدرضا اشراقی کارشناس مجری برنامه در ابتدا با اشاره به این موضوع که رسانههای معاند سعی بر این دارند تا تکنیکهای مختلف را به کار بگیرند و موضوعات تک ساحتی را تبدیل به زوجهای گزارهای جهت ایجاد خط موازی کنند، گفت: روایتهای BBC جهانی در خصوص درگذشت مرحومه نیکا شاکرمی که به عناوین مختلف دستمایه جعل نویسی رسانههای معاند قرار گرفته است جزو آخرین تکاپوهای امپراطوری دروغین این رسانهها است که ماموریتشان سنخیتی با اطلاعرسانی ندارد و مکلف به انواع شبهه سازی و جهت دادن به جو روانی جامعه هستند تا بدینگونه مخاطبان را وارد بنبست بدبینی و هراس از رویدادهای جاری در جامعه کنند.
وی افزود: این رسانهها تلاشهای بسیاری را در خصوص حکم اعدام توماج صالحی نیز انجام دادند که همه گواه بر بحرانسازیهای هدفمند و نشأت گرفته از شناخت توأمان با شرایط روز جامعه است اما در این میان نباید دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی و برنامهریزیهای رسانهای این شبکهها را از یاد برد. اما مدل های تکامل تبلیغی شبکه ای مثل BBC چگونه سپری می شود؟
داودی در ادامه صحبتهای کارشناس مجری برنامه با تاکید بر این موضوع که مدلهای تکامل تبلیغی شبکه کهنهکاری مانند BBC به تبار تبلیغی این شبکه برمیگردد، عنوان کرد: بیبیسی دارای عقبهای ۸۰ ساله در ایران است و مهمترین ظهور و بروز این شبکه در عرصه فرآیند سیاسی ایران است. زمانی که راجع به بیبیسی صحبت میشود در واقع صحبت راجع به یکی از قدرتمندترین رسانهها در بین قدرتمندان رسانهای است اما این به این مفهوم نیست که بیبیسی بدون مشکل است بلکه گاهی قدرت یک رسانه در نشان دادن زوایای آشکار برای پنهان کردن ضعفهای نهان است.
وی ادامه داد: زمانی که از بیبیسی صحبت میشود ابتدا باید دو پیش فرض را پذیرفت، نخست اینکه بیبیسی رسانهای بسیار قدرتمند است و دوم اینکه این رسانه قدرتمند، باگهای بسیار بزرگ و متنوعی را در درون خود دارد. در حقیقت بیبیسی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا بیبیسی دوازده بهمن ۱۳۵۷ یک فرم از بیبیسی است و بیبیسی دوازده بهمن ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرمی دیگر و بیبیسی بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ تا سی و یک شهریور ۱۳۵۹ فرم دیگر بیبیسی است و از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹ شاهد تغییر فاز بیبیسی هستیم و از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ نیز شاهد بیبیسی متفاوتی هستیم، از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰ نیز یک سال طلایی برای بیبیسی بود که بهطور کامل کمپین میکند و حتی تغییر دیافراگم محتوایی میدهد.
کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی افزود: بیبیسی از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۸ مرحله اول نوزایی تبلیغی را تجربه کرد و از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ فرآیند دوم را طی میکند، از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ فرآیند سوم و از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ فرآیند چهارم و سال ۱۴۰۱ دگردیسی دوم یا کمپین دوم را پس از سال ۱۳۸۰ تجربه میکند، بنابراین زمانی که صحبت از بیبیسی میشود صحبت از رسانه تکامل یافته از بدو تولد نیست.
***پیشدستی بیبیسی در موضوعات ایران به کمک تقاطع ماینینگ
داودی در ادامه گفت: سه دلیل وجود دارد که بیبیسی از بدو تولد تکامل یافته نبوده است، نخست انطباق رسانه بر فضای جامعه شناختی در ایران، در بین رسانهها جامعه شناسترین سردبیر رسانهای لارا پطروسیان است که در حال حاضر در بیبیسی مشغول به کار است، این فرد حافظه تاریخی جامعه ایران در بیبیسی است و با فاصله زیادتری از وی صادق صبا نیز حافظه تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران در حوزه رسانه تلقی میشود.
وی عنوان کرد: بیبیسی رسانهای است که در بستر جمعآوری اطلاعات درست، انطباق با سیاستهای خود و تنظیم پرسپکتیو با اهداف خودش در جامعه ایران است به همین دلیل بیبیسی جزو بزرگترین رسانههایی است که بالغ بر ۱۶ روش جمعآوری اطلاعات را تنها در ایران دارد. در مرحله دوم بیبیسی در سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، دوازده بهمن ۱۳۵۷ تا بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ متوجه شد که آنچه از ۱۳۴۲ جمعآوری کرده است کمک نهایی برای پیشبینی ۱۳۵۷ را به او نداده است به همین دلیل طی آن چند روز مدل ماینینگ خود را تغییر داد.
این کارشناس ارشد رسانه افزود: مدل ماینینگ CNN و Fox News بسیار به یکدیگر شبیه است و از آن طرف نیز العربیه و Fox News مشابهت دارند و الجزیره با الشرقیه و MSNBC با فرانس ۲۴ بسیار شباهت دارد، این رسانهها در مدل ماینینگ بسیار شبیه به یکدیگر هستند اما ماینینگ هیچ رسانهای در دنیا شبیه به بیبیسی نیست، چرا که بیبیسی از روش تقاطع ماینینگ به جای ماینینگ موازی استفاده میکند و به همین دلیل راجع به موضوعات در ایران میتواند پیشدستی کند.
وی ادامه داد: مرحله سوم که از حدفاصل ۵۹ به بعد بود زمانی که دیتا رادیو بغداد به رادیو بیبیسی فارسی و تا سال ۸۱ نیز رادیو موسکو به بیبیسی اضافه میشود و بیبیسی از سال ۱۳۵۷ به بعد وارد مرحله مدل در حوزه رسانه میشود به همین دلیل افرادی که از سالیان گذشته این رادیو را دنبال میکنند آن را با برنامههای شبانگاهی میشناسند، یکی از مدلهایی که بیبیسی به آن رسیده این است که مردم ایران انتهای روز را به عنوان مدل برای ماینینگ استفاده میکنند.
این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی ادامه داد: اگر بیبیسی را از همه ابعاد بررسی کنیم ردپای اعتلاف دو جریان را خواهیم دید، وزارت امور خارجه انگلستان و میز ایران در MI6 که میتواند رسانهای را ایجاد کند که میتوان گفت اشراف خوبی بر موضوعات دارد و همچنین تسلط خوبی بر استفاده از تکنیکها دارد.
***چرا بیبیسی دیگر آن قدرت سابق را ندارد؟
قادری در ادامه به مدلهای رسانههای بیگانه خاصه بیبیسی فارسی در مورد نیکا شاکرمی و توماج صالحی اشاره کرد و گفت: زمانی که به بحث در مورد بیبیسی پرداخته میشود و به صورت ماهوی بررسی میشود باید توجه داشت که به روند فعالیت این رسانه و فراز و فرودهایی که طی کرده نیز باید توجه کرد. ابتدا به این موضوع بپردازیم که بیبیسی برای چه تاسیس شد و چه کار ویژهای را قرار بود به سرانجام برساند، آیا در مقاطع زمانی مختلف توانسته به این هدف برسد، آیا توانسته تکمیلکننده پازل اتاق فکرهایی باشد که در نظر داشتند در بخشی از فرآیند عملیاتی خودشان از ظرفیت بیبیسی استفاده کنند و یا نه، اگر از این زاویه به موضوع نکاه کنیم درخواهیم یافت بریتانیا باتوجه به نقش و جایگاهی که در نظام بینالملل در اواخر قرن ۱۹ و ۲۰ برای خود در نظام بینالملل تعریف میکند، بیبیسی جزو ارکان این فضا است.
وی ادامه داد: در قرن ۱۹ انگلستان یا بریتانیا تلاش میکند تا به کمک مدلهای استعمار قدیم و کهنه بازوهای خود را در اقسار نقاط دنیا بگونهای باز کند که آفتاب در امپراتوری بریتانیا غروب نکند، طبیعتا اتاق فکرهایی که برای این طراحی عکلیات میکردند متوجه این موضوع شدند که جنگها نیز نسل به نسل در حال عوض شدن است و از جنگهای کلاسیک و جنگهایی که تنها با استفاده از ابزار سرد در آن استفاده میشد به سمت ابزارهای گرم نیمه خودکار، خودکار و اتومات تا جنگهای موج چهارمی، جنگهای شناختی و ادراکی که با مدلهای ترکیبی چند لایه به ظهور و بروز میرسند، تغییر کرده است.
کارشناس و فعال رسانه افزود: بیبیسی نیز از آنجایی که نقش گرفت و وارد این معادله شد تا به امروز خودش را براساس این به روز شدنهای مداوم تنظیم میکند و بر اساس آن پیش میرود. امروزه به دلیل تقویت شدن جبهه مقابل بیبیسی و یا به دلیل اینکه ظرفیتها و پتانسیلهایش رو به افول است، بیبیسی دیگر آن قدرت سابق را ندارد و موج سازیها و فضاسازیهای کنونی موجب شده است تا اثرگذاری پیشین را نداشته باشد.
وی ادامه داد: رسانههای تروریستی شامل چندین معنا است یا رسانههایی که از تروریست حمایت میکند و یا خود بستری برای تحقق تروریسم است. این رسانهها بگونهای تولید محتوا میکنند که آن فضایی که در ذهن مخاطب ایجاد میکند منجر به فرآیندهای تروریستی و خشن میشود، زمانی که در چنین نمودار یا الگوریتمی بیبیسی را بررسی میکنیم متوجه میشویم که جایگاهی برایش تعریف شده است و در فضای جنگهای مدرن، پست مدرن و موج چهارم توانسته خود را به روز کند.
قادری با تاکید بر اینکه در شرایط کنونی در بسیاری از موضوعات بیبیسی دیگر عنصر فعال مایشاء نیست، گفت: برخی از رفتارهای این رسانه گاهی منفعالانه است و کاملا واکنشی و پدافندی عمل میکند، به این معنا که بالاجبار از اتاق آفند خارج شده و نمیتواند طراحی ابتدا به ساکن کند.
***بیبیسی فارسی یکی از اقتضایی ترین رسانههای عملیاتی ایران
داودی با بیان این موضوع که بیبیسی زمانی که وبلاگ روز هفتم را زد و زمانی که در ترکیب رادیو بیبیسی فارسی و وبلاگ روز هفتم مقدمات شکلگیری بیبیسی فارسی سال ۱۳۸۷ را زد حائذ اهمیت بود، گفت: ذات بیبیسی، ذات حرکت بر روی یک تکنیک ساده است. بیبیسی امکان گفتن دروغ گرم راجع به ایران را ندارد و جنس حرکت آن در مواجه با ایران حرکت بر روی دروغ سرد است تا بتواند آن را گرم کند، یعنی آن چه که بیبیسی راجع به آن عملیات انجام میدهد اتفاقی کاملا سرد است و باتوجه به میزان کنشگری و یا پذیرشگری که در ایران از حدفاصل مخاطب تا مخاطب، مسئول تا مسئول و مسئول تا مخاطب اتفاق میافتد نشان دهنده این است که میتواند روی تکنیک مدنظر مانور دهد و یا این امکان فراهم نیست.
وی ادامه داد: اساسا بیبیسی هر فعالیتی را که انجام میدهد مبتنی بر این است که آیا آن اقدام منجر به تکامل و یا زنجیره پیام میشود و یا نه، به همین دلیل است که در کنار بیبیسی فارسی رادیو آزادی یا رادیو فردا فعلی وجود داشت. با گذر زمان دریافتند که رسانه اجتماعی ندارند از این رو تلویزیون بیبیسی، گزینه شهروند خبرنگار و شبکه من و تو، گزارشگر من و تو را خلق میکند، این اقدام در حقیقت تست سرد است.
این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی گفت: به همین دلیل است که بیبیسی فارسی مسائل اجتماعی را مطرح میکند و سپس متوقف میشود تا کنشگری در داخل یا زنجیره تأمین ارزش افزوده بیبیسی را در داخل بررسی کند. بنابراین بیبیسی زمانی که میخواهد کار بکند ابتدا دروغ سرد میگوید چرا که برای او خطری ندارد و اگر به نتیجه دلخواه نرسد مشکلی ایجاد نمیکند ولیکن اگر به نتیجه برسد موج سواری بیبیسی از همان لحظه آغاز میشود.
داودی عنوان کرد: یکی از نقاط ضعف بیبیسی این است که موضوعاتی که در ایران موج ایجاد میکند در حقیقت فکت اطلاعاتی به نقل از یک منبع آگاه نامشخص است. سیستم رسانهای و پیامی که در بیبیسی تولید میشود باتوجه به اینکه از دروغ سرد شروع میشود بلا استثنا ارتعاش سنجی میشود به همین دلیل نیز بیبیسی فارسی یکی از اقتضایی ترین رسانههای عملیاتی علیه ایران است.
وی افزود: بیبیسی از سال ۸۸ به این طرف، ۸۵ درصد موجهایی که ایجاد کرده است موجهای پسینی بوده است یعنی منتظر مانده تا اتفاقی در ایران رخ دهد و آن را بزرگ کند اما نتوانسته آن را به یک جرقه تبدیل کند. سال ۸۸ به دلیل عدم اتصال به محیط در داخل ایران باید رصد خود را قوی میکرد به معنای دریافت رخ داد پس از وقوع که به این معنا است که نمیتواند شروع کننده باشد و تنها میتواند روی آن موج سواری کند که مکانیزم بیبیسی فارسی راجع به وقایع در ایران است.
*** پروژه جدید غرب در خصوص نیکا شاکرمی
قادری در ادامه گفت: طبیعتاً باید رفتار سایر رسانهها را نیز بر مبنای متغیر دیگری بررسی کنیم که آن متغیر مسیر تحولات در داخل کشور ما است و یا به عبارت کلانتر مسیر تحولات در جبهه مقابل بیبیسی است. اینکه در جبهه مقابل چه اتفاقی میافتد و تحولات چه سمت و سویی پیدا میکند به عنوان یک متغیر اثر مستقیم بر رفتار و روند بیبیسی دارد. اگر موضوع نیکا شاکرمی را از جوانب مختلف بررسی کنیم نیز به این موضوع خواهیم رسید نخست اینکه صدور حکم توماج صالحی که میتواند بازخوانی موضوع نیکا شاکرمی باشد، نکته دوم به این موضوع بر میگردد که علی الظاهر مدیران بیبیسی با وزیر اطلاعات رژیم صهیونسیتی جلسهای داشتند مبنی بر موج سازی تا فشار جهانی را کمتر کنند که طبیعتا جمهوری اسلامی ایران به عنوان محور و رکن جریان مقاومت باید محور و سیبل قرار میگرفت.
وی ادامه داد: در ماجرای نیکا شاکرمی قرار بر این بود که اگر دروغ سرد راجع به نیکا شاکرمی گرفت بلافاصله اینترنشنال و وی او ای حضور پیدا کنند. براساس توان و ظرفیت جبهه مقابل و روند و مسیر تحولاتی که در جبهه مقابل اتفاق میافتد ظرفیت سنجی کرده و مسیر خود را پیدا میکنند و به آن سمت حرکت میکنند.
قادری گفت: علمای علم ارتباطات و علمای علم سیاست بارها به این نکته از نقطه نظرهای علمی و پژوهی تاکید کردند که به هر میزان که بتوانید توانمندی و استقامت خود را به رخ بکشید طبیعتا دشمن ناتوانتر در مقابل شما خواهد بود.
داودی گفت: زمانی که صحبت از وضعیت فعلی بیبیسی میشود سه مسئله را باید مورد توجه قرار داد نخست اتصالات رسانهای و فرا رسانهای که بیبیسی دارد، نکته دوم به محیط فعالیت بیبیسی فارسی بر میگردد، محیط داخلی فعالیت بیبیسی فارسی محیط بسیار پیچیدهای است که به جنس رفتار و اکت مخاطب به صورت عام بر میگردد، جنس گمراه کنندگی دشمن یا فریب بزرگ توسط مردم در ذات مخاطب ایرانی نهفته است.
وی با تاکید بر اینکه ضریب موفقیت بیبیسی زیر ۵۰ درصد است، گفت: نقاط قوتی که ما در داخل ایجاد میکنیم در واقع به او کمک مرده است تا به این میزان برسد، اگر به بیبیسی دهه ۳۰ تا ۷۰ عدد ۹۰ را بدهیم اما در حال حاضر این رقم به کمتر از ۵۰ رسیده است. اساسا کنشگری بیبیسی به زیر ۵۰ درصد رسیده است و باید مراقب بود تا در داخل به آن ضریب ندهیم.
قادری با اشاره به این موضوع که در داخل کشور نباید ظرفیتها و توامندیها را نادیده گرفت، افزود: هر آن چه که امروز داریم به این بر میگردد که در سمت درست تاریخ ایستادهایم، ما ظرفیتهایی داریم که به ما این نوید را میدهد که در مسیر درستی گام بر داشتهایم. نکته دوم به این موضوع بر میگردد که روایتگر بودن و شمل دادن روایت اول و روایت آخر از اهمیت بسزایی برخوردار است که لازم است به آن نیز توجه داشت.
داودی ادامه داد: مباحث اقتصادی اگرچه پاشنه آشیل است اما گاهی دشمن روی این موضوع به شیوه روانی کار میکند و گاهی ضعف در داخل است و این رسانهها نیز به دنبال همین نقاط ضعف هستند تا بتوانند از آنها فرصتی برای جریان سازی خلق کنند.
گفتنی است؛ برنامه «امواج شبهه» گفتگویی تخصصی پیرامون ماهیتشناسی و رفتارشناسی رسانههای فارسیزبان بیگانه است که با هدف روشنگری و افشای تکنیکهای رسانهای است، روزهای یکشنبه و سهشنبه ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه از آنتن این شبکه به نشانی موج افام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز پخش میشود.
علاقهمندان میتوانند نظرات خود را از طریق سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۱۰۳۵ و شماره ۰۹۰۳۹۱۳۴۷۴۴ در پیامرسانهای مجازی به اشتراک بگذارند. این برنامه به سردبیری دکتر علیرضا داودی، نویسندگی و تهیهکنندگی سیده فاطمه شعار، اجرا و کارشناسی محمدرضا اشراقی به روی آنتن میرود. همچنین در این برنامه فائزه مقدم مسئول دعوت از مهمانان، فائزه سلطانی خبرنگار و مائده حیدری بهعنوان آیتم ساز برنامه امواج شبهه فعالیت میکنند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
اسناد جدیدی از پرونده مرگ نیکا شاکرمی نشان میدهد نسرین شاکرمی در آخرین مکالمات خود با دخترش نیکا گمانههایی درمورد احتمال خودکشی نیکا داشته است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، ناگهان گفتند اسنادی محرمانه به دستمان رسیده و صحنههای جدید و عجیبی از ادعاهای بدون سند را تصویرسازی کردند.
سرویس جهانی رسانه انگلیسی وارد شد و برای ایجاد فضایی ملتهب تمام پتانسیل و اعتبارش را وسط گذاشت.
عمر خبر بیبیسی جهانی در مورد مرحومه نیکا شاکرمی، اما بیش از ۱۰ ساعت نبود و خبر به دلیل تناقضات آشکار خیلی زود با حواشی جدی روبرو شد.
عمق اشتباهات بیبیسی جهانی به قدری زیاد بود که اصلاحیه و توضیحات پسینی به سرعت چاشنی انتشار اولیه شد تا طعم تلخ خطاها را جبران کند.
از اقرار به بازسازی بودن اسناد تا آوردن کارشناس و خبرنگار برای توجیه و توضیح اشکالات، همه و همه نشان داد که کمیت گزارش بیبیسی جهانی میلنگد.
اوضاع اصلا به نفع بیبیسی جهانی که فرزند فارسیزبانش را هم به میدان آورده بود، نبود.
مخاطبان و افکار عمومی ایران به قدری روی جزئیات خبر و اسناد دقیق شدند و به اصطلاح گافهایش را گرفتند که این بار بیبیسی فارسی وارد شد و تأکید کرد که اسناد بازسازی شده است.
بیبیسی یک توضیح دیگر هم داشت. آنها مدعی بودند اسناد را پیش از انتشار برای مقامهای ایرانی ارسال کردهاند، اما جوابی نگرفتهاند.
هیچ سندی ارسال نشده است!
خبرنگار میزان بلافاصله، ادعای ارسال اسناد برای مقامهای قضایی یا امنیتی ایران را پیگیری کرد. در ابتدا این ادعا که سندی برای طرف ایرانی در این پرونده ارسال شده باشد با قاطعیت رد شد. اما تحقیقات از مراجع مختلف ادامه یافت، تا اینکه یکی از افراد مسئول در یکی از نهادهای مهم درگیر در پرونده، نکته جالب توجهی را به میزان گفت: «رسانه انگلیسی ادعا میکند اسناد را در اختیار مقامات ایرانی قرار داده و جوابی دریافت نکرده است، اما در ادامه که گافهای اسناد منتشر میشود و فشار روی این رسانه افزایش مییابد عنوان میکند اسناد با هدف به خطر نیوفتادن افرادی که آن را به دست بیبیسی رساندهاند بازسازی شده است.»
این مسئول مربوطه ادامه میدهد: «اگر اصل اسناد برای مقامات ایرانی ارسال شده که بی بی سی در واقع در اقدامی غیرحرفهای منبع یا منابعش در ایران را فروخته، اما اگر اسناد بازسازی شده برای طرف ایرانی ارسال شده که قاعدتا اسناد بدون نام و نشان امکان و ارزش بررسی ندارند. هر چند باید تأکید کرد بر اساس بررسیهای دقیق انجام شده این رسانه انگلیسی هیچ سندی (چه اصل و چه بازسازی شده) را برای ایران ارسال نکرده که مورد صحتسنجی قرار گیرد. بیبیسی باید توضیح مشخص بدهد این اسناد برای چه کسی یا نهادی ارسال شده است تا بتوان به طور دقیق در مورد علت بررسی نشدن آنها توضیح داد.»
بیبیسی باز هم دست به دامن منابع نزدیک شد.
یکی از اصول خبری بیبیسی در درج خبر؛ استناد به شاهدان عینی، منابع نزدیک و یا عناوینی از این دست است.
پس از انتشار گزارش اخیر بیبیسی انگلیسی درباره مرگ نیکا شاکرمی، خبرگزاری میزان با استناد به اسناد پرونده، پاسخ متقن و مستندی را به مفاد این گزارش داد.
دستور پاسخ به مطالب خبرگزاری میزان به بیبیسی فارسی واگذار شد.
اما رسانه فارسیزبان مالیاتدهندگان انگلیسی از پاسخ به بسیاری از مفاد گزارش مورد اشاره سر باز زد، اما در مورد یک عکس سخن گفت. عکس محتویات کیف نیکا شاکرمی و طرح این ادعا که ایرپاد و موبایل سفید موجود در عکس برای نیکا نبوده است.
به قول بیبیسی فارسی، یک منبع نزدیک به خانواده شاکرمی این ادعا را مطرح کرده است.
این رسانه در حالی از منبع نزدیک خود در مورد عکس خبرگزاری میزان سوال پرسیده بود که فراموش کرد از او بپرسد حالا که میخواهیم تعلق ایرپاد و گوشی سفید رنگ به نیکا را تکذیب کنیم در مورد دیگر وسایل چه بگوییم؟
یا اینکه بعد از گذشت بیش از یک سال و نیم از مرگ نیکا وقتی وسایل او را به خانواده تحویل دادند آیا در صورتجلسه عنوان کردید که ایرپاد و گوشی سفید رنگ متعلق به نیکا نیست؟
چرا قبلا در مورد این موضوع مهم که در کیف نیکا وسایلی غیر از وسایل شخصیاش بوده توضیحی ندادید و مطلبی در رسانهها مطرح نکردید؟
رسانه انگلیسی وارد بازی عجیبی شده است. گزارشی منتشر و ادعایی مطرح کرده و حالا برای دفاع از حیثیت آسیب دیدهاش باید به شکلهای مختلف از مفاد گزارش دفاع کند.
دفاعی که برای او پنجرههای جدیدی از بی اعتباری را باز میکند و هر بار اثبات میکند آنها بدون تحقیق و راستی آزمایی وارد معرکهای سخت و چالش برانگیز شدهاند.
دعوای نسرین، آیدا و آتش
اما حالا شاید وقت آن باشد تا به این نکته اشاره شود که این پرونده چند ضلع مهم دارد.
یک ضلع متشکل از نسرین و آیدا شاکرمی یعنی مادر و خواهر مرحومه نیکاست که طی ماههای اخیر وارد جنگ علنی با آتش (خاله نیکا) شدهاند.
آتش خودش یک ضلع مجزاست که حتی مجری منوتوی تعطیل شده هم علیهاش توئیت میزند و او را مورد هجمه قرار میدهد.
اسامی اشاره شده هر کدام یک داستان مجزا دارند.
آتش خاله نیکاست که نیکا چند وقتی با او زندگی میکرده است. اما زندگی در کنار آتش هم برای نیکا همراه با آرامش نبوده و نیکا مجبور میشده شبهایی را تا صبح دور از خانه خالهاش سپری کند.
نیکا، زمانی که آتش مهمان داشته حق حضور در خانه او را نداشته و این شبها یا باید به خوابگاه آیدا خواهرش میرفته، یا خانه دوستانش یا احتمالا در پشت بام همان ساختمانی که در شب خودکشی آن جا بوده است.
گزینه دیگری هم نبوده یا اینکه حداقل گزارش متقنی در خصوص آن وجود ندارد.
تا اینجا نیکا برای گذران شبهای خود چهار محل را انتخاب میکرده که هیچ کدام از آنها، منزل مادرش نبوده است.
حالا وقت آن است خانمهای شاکرمی که طی یکی دو روز گذشته هم زد و خوردهای خانوادگی جدی با هم داشتند، برای افکار عمومی توضیح دهند که نیکا یا همان جوجوی خاله، چرا در آن شب جایی برای اسکان نداشته و آنها چرا از همان شب اقدامات خود برای پیدا کردن نیکا را آغاز نکردهاند؟
جنازه نیکا بنا به گفته همسایهها سیام شهریور ماه در حیاط خانهای پیدا شده است، اما مادر او چرا تا چهارم مهر ماه برای پیدا کردن دخترش هیچ اقدام و پیگیری نکرده بوده است؟
از این موضوع هم که بگذریم، باز یک سوال دیگر رخ نمایی میکند. چرا خانم نسرین شاکرمی که به همراه برادرش در تاریخ ۴ مهرماه ۱۴۰۱ نامه دادسرا را دریافت کرده بود تا ساعت ۱۷:۳۰ روز هفتم مهرماه به پلیس آگاهی مراجعه نکرد؟ آیا این وضعیت یک مادر نگران است؟
مادر نیکا علاوه بر پیام «تقصیر هیچ کس نبود» یک دقیقه بعد هم پیام دیگری از نیکا دریافت میکند که تاکنون در مورد آن با هیچ کس صحبت نکرده است.
خانم نسرین شاکرمی برای افکار عمومی توضیح دهد، چرا بعد از دریافت پیام «تقصیر هیچکس نبود» و پیام مهمتر «مقصری وجود نداشت» که در ساعت ۴ و ۵۸ دقیقه و ۱۹ ثانیه بامداد سیام شهریور ماه دریافت کرد فقط به پیام «ممنونم جوج مراقب خودت باش» بسنده کرد و تا ساعت ۱۹ و ۸ دقیقه و ۲۲ ثانیه سیویکم شهریور ماه دیگر پیگیر دخترش نشد؟
در پیامهای ارسالی خانم شاکرمی برای مرحومه نیکا یک نکته دیگر هم به چشم میآید که حکایت از آگاهی خانواده از وضعیت روحیاش داشته است؛ نسرین شاکرمی در پیام ساعت ۱۹ و ۹ دقیقه ۳۱ شهریور به نیکا میگوید: «زندگی خودتو تباه نکن»
و سپس در ساعت ۱۹ و ۱۰ دقیقه و ۲۲ ثانیه ۳۱ شهریور خطاب به نیکا مینویسد: «یکماه بستری بشی تو بیمارستان خیلی بهت کمک میشه»
خانم شاکرمی از چه چیزی خبر داشته که در پیامک ارسالی به نیکا مینویسد: «برگرد پیش مامان، هیچکس به اندازه من نمیتونه کمکت کنه. زندگی خودتو تباه نکن»؟!
خانم شاکرمی البته تاکنون در مورد جزئیات صحبتهای آخرش با نیکا برای افکار عمومی متاثر از مرگ او توضیحی ارائه نداده است.
اینکه چه گفتوگویی بین «نیکا و او» یا «او و نیکا با واسطه مادر دوست نیکا» رخ داده و پیامهای اشاره شده چرا به نیکا ارسال شدهاند، مطالبی است که خانم شاکرمی از آن آگاه است.
خبرگزاری میزان البته به هیچ وجه قصد ورود به مسائل خانوادگی خانواده شاکرمی را نداشته و ندارد، اما آنچه این خانواده در ماجرای مرگ نیکا مطرح میکنند نه تنها همه واقعیت نیست بلکه خلاف مسلم اتفاقات رخ داده است.
پیامهای اشاره شده بین نیکا و مادرش در این گزارش، در مرحله تحقیقات پرونده و با دستور مقام قضایی از اپراتورهای تلفن همراه دریافت شده و جزو مستندات پرونده است تا قاضی متوجه شود نیکا آن شب در چه شرایطی بوده است.
حالا وقت آن است که خانم نسرین شاکرمی در مورد این پیامکها توضیح دهد و کمی هم در مورد علت اختلافات شدید با آتش بگوید تا افکار عمومی بتوانند قضاوت کنند نیکا در چه شرایط روحی و خانوادگی تصمیم به خودکشی تلخ گرفته است!
منبع: میزان
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
وزارت کشور اخیرا در یک حرکت مدبرانه برای پالایش احزاب غیر تأثیرگذار؛ تأیید مجمع عمومی احزاب را منوط به این کرد که 300 نفر در مجمع حضور داشته باشند.
سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
وظیفه پولدارها در قبال مردم
آیتالله محمدحسین احمدیفقیه یزدی، استاد درس خارج حوزه علمیه و از شاگردان امام خمینی، علامه طباطبایی و آیتا… بهجت، اخیراً در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری رسا پیرامون الزامات “خدمت مردم به مردم” و نگاه فقه شیعه به کار جهادی تأکید کرده است: علما همگی به کار جهادی و خدمترسانی معتقد بودند.
او میافزاید: مسئولان در جایگاهی قرار گرفتهاند که باید به طریق اولی خدمت کنند؛ اما متأسفانه برخی فقط پستها را اشغال کردهاند و کار نمیکنند. ضرر و ضربهی بزرگی به خاطر این کمکاریها و عدم ورزیدگیها خوردهایم. اینها باید حل بشوند و حل میشوند انشاءالله. اما باید تا آن موقع نشست؟ ما باید از شدت ضربهی کمکاری بکاهیم و حتی آن را خنثی کرده و اثر درست بگذاریم...امام خمینی (ره) هم اعتقاد داشتند و تأکید میکردند که مردم نباید از صحنه خارج بشوند. کارهایی که مردم خودشان میتوانند بکنند، دولت اصلا دخالت نکند. بلکه کمکشان کند…روحانیت باید وقتی میبیند دولت کمک نمیکند یا نمیتواند یا چه، خودش پشت کار را بگیرد و از مردم حمایت کند.
آیتالله احمدیفقیه همچنین تصریح میکند:
“پایههای فقه ما را قرآن، احادیث، سیرهی رسولالله (ص) و اهل بیت (ع) و عقل تشکیل میدهند. ما اگر به قرآن نگاه کنیم از زکات، از خمس، از صدقه، از انفاق، از تقسیم غنایم و حتی ارث میتوانیم به این برسیم که اصلا اینها همه یک شکلی از خدمت هستند. پولدارها با قرض، با صدقه یا انفاق، باید خدمت کنند. همهی آحاد مردم باید با خمسی که امام عصر یا وکلایشان آن را مدیریت مینمایند، به هم خدمت کنند. فردی که جان خود را از دست میدهد، ارثاش طوری تقسیم میشود که خانوادهی داغدار او آسیب اقتصادی نبیند.“[1]
*در اقتفای بیانات مهم آیتالله احمدیفقیه بیان این نکته ضروریست که به زعم برخی محققان؛ جامعه بیشتر از حکومت در قبال مشکلات مردم مسئولیت دارد.
چه اینکه وظایف حکومت کلی، گران و غیر شخصی است اما قشرهای دارا و متمکن میتوانند به نحو کاراتری مشکلا افراد پیرامون خود را حل کنند و البته اثربخشی بیشتری نیز داشته باشند.
در این باره و در ادامه صحبتهای آیتالله احمدیفقیه پیرامون وظایف قشر متمکن در قبال دیگران؛ اشاره به این نکته ضروریست که در تفکر شیعه؛ یک فرد دارا باید و میتواند که از 5 طریق “خمس، زکات، صدقه، احسان و انفاق” به دیگران کمک کند.
5 طریقی که 2 مورد آن واجب است و در قبال 3 مورد دیگر توصیههای اکید و مکرری وجود دارد.
جالب آنکه مواردی از این 5 گزینه مثل “احسان” لزوما در مواجهه با افراد ندار به کار نمیرود و یک فرد متمکن میتواند صرفا برای شاد کردن دیگری؛ اقدام به اعطای مبالغ یا پرداخت هزینه از دارایی خود کند.
نگاه تخصصی و منصفانه به وظایف مالی شهروندان در قبال شهروندان در جامعه اسلامی؛ از گامهای مهم برای رفع آلام مشکلات اقتصادی مردم است.
بماند که در نگاه سیاسی؛ شرط اصلی برای بهبود اقتصادی معیشت؛ “رأی خوب” مردم است و اقدامات اقتصادی مردمی؛ در ذیل رأی خوب تعریف میشود.
***
حرکت جالب وزارت کشور برای حذف احزاب بیخاصیت
عبدالله مرادی، مدیرکل سیاسی وزارت کشور، اخیرا در سخنانی که ایسنا آنها را منتشر کرد، پیرامون فرایند تأیید برگزاری مجمع عمومی احزاب گفته است: مجامع عمومی احزاب با حضور نصف به اضافه یک اعضای حزب رسمیت می باید اما اگر این حد نصاب بدست نیامد باید جلسه دیگری برگزار شود که دیگر این حد نصاب نیاز نیست، ولی تعداد اعضای حاضر در مجمع عمومی هم نباید کمتر از ۳۰۰ نفر باشد.
او میافزاید: وزارت کشور دنبال توانمندسازی احزاب است اما برخی احزاب هم محدود بوده و ظرفیت سیاسی و اجتماعی ندارند. [2]
*اقدام قانونی وزارت کشور در تعیین حد نصاب برای مجامع عمومی احزاب؛ میتواند طلیعه یک روند مثبت برای توانمندسازی احزاب و بهبود دادن به فضای سیاسی کشور باشد.
پر واضح آنکه ما تعداد زیادی حزب در کشور داریم که عملا تکنفره یا محفلی هستند و تعدادی از احزاب نیز عملا هیچ تأثیر مثبتی در فضای کشور ندارند.
نگاه تخصصی قانون به احزاب بیفایده یا مضرّ میتواند فضای سیاسی را پالایش کرده و فرایندهای سیاسی را بهینه کند.
در این زمینه میتوان این پیشنهاد را نیز به وزارت کشور ارائه کرد که در باب فعالیت احزاب و چیستی آن در ایران یک کرسی آزاداندیشی و البته قضاوت ایجاد کند تا احزاب به کانال ذاتی و عقلانی خود یعنی “ارائه کارنامه و برنامه بهتر اجرایی برای معیشت مردم” بازگردند و احزابی که آمدهاند تا صرفا تفاسیر جدید از قانون اساسی کنند یا دست به تحریم انتخابات زدهاند؛ معرفی و منحل شوند.
تکثر احزاب بیخاصیت و بعضا مضرّ از آفتهای فضای سیاسی در ایران است.
***
شاید این خط مشکوک یک “طراحی خارجی” باشد
تشویق مادران برای اعزام فرزندان به معرکه خونین خیابان!
زهرا نژادبهرام، فعال چپ و عضو سابق شورای شهر تهران، طی یادداشتی در شماره دوشنبه گذشته روزنامه اعتماد؛ طبق روال همیشگی خود به مقوله جنسیتی “مطالبات زنان” پرداخته و از جمله با بیان اینکه زنان به هوای خوب و آب تمیز نیاز دارند(!) نوشته است:
“-زنان- شهری میخواهند که فرزندانشان در آن به آرامش اعتراض کنند و به آرامش صدای آنها شنیده شود”! [3]
*جدای از رویکرد فمینیستی امثال خانم نژادبهرام و عوض کردن جای انسان و جنسیت در مطالبات اینان؛ باید متوجه این حرکت خزنده بود که چنین افرادی با این قبیل حرفها بصورت زیرپوستی و بیصدا مشغول سربازگیری برای اغتشاش خیابانی هستند.
شوربختانه آنکه میبینیم این افراد وارد پاکترین حیطههای انسانی یعنی روابط مادر و فرزندی هم شدهاند و عملا در گوش مادران جامعه زمزمه میکنند که دست از جان و آبروی فرزندان بشویند و همراه با حماقت سران اصلاحات؛ فرزندانشان را بعنوان سربازان تاجیک و ربیعی و حجاریان و عماد باقی و سایرین به میدان نبرد خیابان با مردم و حکومت بفرستند.
و جالب آنکه در این القای مزوّرانه البته با روکش “آرامش اعتراض” هم مواجهیم!؟
خانم نژادبهرام یا میداند که در اعتراض خیابانی برای کودکان و نوجوانان و جوانان هیچ آرامشی وجود ندارد و یا نمیداند!
که در هر دو حالت قضاوت جالبی درباره رفتار زشت ایشان برای تقویت جبهه خیابان از سوی مادران شکل نمیگیرد.
مزید اطلاع اینکه علی ربیعی، از هممسلکان خانم نژادبهرام که پیش از این گفته بود “صدای خیابان ترسناک نیست! ” اما اخیرا اعتراف کرد که ممکن است خیابانها خونین شود.
اینکه خانم نژادبهرام با کدام وجدان یا تحلیل راضی به این شده است که مادران عزیز جامعه ما، فرزندان و عزیزان خود را به مهلکه خونین خیابان و اعتراضات سیاستبازانه مشتی بیگانهی با عقل بفرستند؛ جای سؤال و تأمل جدی دارد.
آیا خانم نژادبهرام با این حرفها هیچ احساس مسئولیتی درباره فریب خوردن امثال مرحومه “نیکا شاکرمی” نمیکند!؟
پیش از این، “امتداد”، ارگان رسانهای حزب چپ اتحاد ملت نیز در گزارشی زمینهسازی برای “حضور کودکان در اغتشاشات خیابانی” را مطرح کرده بود! [4]
این خط مشکوک که از یکسو بر زمینهچینی برای اغتشاش خیابانی کودکان تأکید میورزد و از سوی دیگر با لحنی زنانه، مادران را ترغیب به اعزام فرزندانشان به سمت خیابان میکند؛ میتواند ریشه داخلی نداشته باشد و حتما بایستی با نگاه مدقانه امنیتی به آن نگاه کرد. نگاهی امنیتی که اگر وجود داشته باشد بعدا شنوای حرفهای غلط و بهتآور عدهای راجع به مفهوم “دهههشتادیها” نخواهیم بود. چه اینکه عقلانیت اگر رعایت بشود؛ دهههشتادیها با دههشصتیها و… هیچ تفاوتی ندارند!
برای اتقان بیشتر تحلیلی که میگوید این حرکت میتواند یک طراحی دشمنانه باشد؛ میتوان به تصویر زیر که در جریان اغتشاشات آبان 98 در شبکههای مجازی وایرال شد نیز استناد کرد:
برخی محافل تحلیلی معتقدند گزارههای خطرناکی از جنس آنچه در بالا خواندیم، قرار است برای زمینهچینی به منظور وقوع “فتنه اقتصادی” همچنان در جامعه ما ادامه یابد و هر روز گلوله جدیدی از این کارخانه مهمات سازی به سمت اذهان عمومی شلیک شود.
“راهحل” از دالان 2 وجهی “تبیین و نگاه امنیتی” میگذرد.
مرضیه، ندا، نگین، سارینا، آیتک، اسرا، پردیس، هانا، مائده، ناهید، نسرین، نسیم، غزاله، پارمیس، آرنیکا، حدیث، پریسا و نیکا اسامی است که در ۵۰ روز اخیر برای نظام فاکتور کردند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، نظام در چهار دهه گذشته تجربهای غنی از اعلام جنگ خیابانی جبهه معارضه کسب کرده است. فرمول نیز ثابت است. بهانهای علم میشود و این بهانه کلید رمز شروع یک پروژه خواهد شد. البته بهانه ادعایی پس از گذر زمان فراموش و بلا استفاده میشود. از جمله آن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱: رمز کارزار ۲۹۵۷ روزه ترور توسط جنایتکارترین فرقه قرن چهاردهم(رجوی): برکناری بنیصدر
۲: رمز شروع غائله کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸: توقیف روزنامه سلام
۳: رمز شروع کودتای ۵۸۲ روزه میرحسین موسوی: اعلام تقلب در ساعت ۲۲ روز ۲۲ خرداد
۴: رمز شروع ناآرامی دی ۱۳۹۶: تخم مرغ!
پروژه ۵۰ روزه اخیر نیز با رمز مهسا امینی شروع شد. دستگاه اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بود که روز آغاز پروژه ۱۴۰۱ اول مهر است. دو موضوع نیز به عنوان سرفصل پروژه انتخاب شده بود: اول؛ حجاب. دوم؛ معیشت. امّا حادثه مهسا امینی روز شروع را جلو انداخت و همین باعث سکته آشوبهای داخل شد. فیالحال ماجرای مهسا امینی به عنوان یک حادثه قضاوت میشود و هنوز دستگاه امنیتی برآورد نهایی خود را از واقعه عصر ۲۲ شهریور اعلام نکردند.
طرحی که قرار بود از دانشگاه شروع شود، از سقز شروع شد. تمرکز نیز به طرز ناشیانهای به سمت برهنگی و متعاقباً خشونتِ داعشی رفت و همین امر باعث شد که بعضی از معترضین با پروژه همراه نشوند. وقایع اخیر حتی نتوانست بدنه کف خیابانی دی ۹۶ را همراه کند.
نکته قابل توجه استفاده متعدد از تصاویر دختران جوان تحت عنوان «کشته شده توسط نظام» است. رویهای که در سال ۸۸ با ماجرای مبهم ندا آقا سلطان تجربه شد و منجر به سنگینترین تحریم تاریخ علیه ایران شد. هدف نهایی نیز تشکیل یک اجماع برای تحریم ملت است. تاکنون فوت بیش از ۱۵ دختر و زن جوان از سوی رسانههای لندنی-سعودی و باتهای سایبری به اسم نظام فاکتور شده. وجه مشترک اغلب این داستان سراییها ضربه باتوم به سر و بعد تمایز آن تعلق به هریک از اقوام مختلف ایرانی است!
مرضیه دشمن زیاری، ندا بیات، نگین عبدالملکی، سارینا اسماعیل زاده، آیتک رضایی، اسرا پناهی، پردیس جاوید، هانا دوزدوزانی، سارینا ساعدی، مائده جوانفر، ناهید مصطفی پور، نسرین قادری، نسیم صدقی، پارمیس همنوا، آرنیکا قائم مقامی، پریسا بهمنی و نیکا شاکرمی اسامی است که در ۵۰ روز اخیر برای نظام فاکتور کردند. ماجرای هر کدام از این دختران متفاوت اما برنامه ضدانقلاب یکسان بود؛ در واقع حاکمیت تا امروز هیچ اقدام امنیتی از خود نشان نداده است و به معنای واقعی کلام، از امنیتی شدن فضای کلی کشور جلوگیری کرده است و از روش های گوناگون و غیر خشن نسبت به رفتارهای داعشی گونه معترضین، از گسترده شدن آشوب جلوگیری کرده است، ولی ضد انقلاب تنها با یک روش در حال عملیات روانی است؛ آن هم استفاده از این عبارت: نظام کشته است!
* ندا بیات
یکی از کارمندان شبکه منوتو در صفحه توئیتری خود نوشت: «یک نفر بهم پیام داده از کسی که در بیمارستان امام حسین زنجان کار میکنه شنیده که ندا بیات دیروز فوت شده. میگن بهش مککرر تجاوز شده و خونریزی داخلی داشته و نذاشتن عمل بشه. نوشته خانوادش حتی مراسم تشییع رو نذاشتن اعلام کنن. من زنگ زدم بیمارستان و گفتن فقط باید با حراست اونم حضوری صحبت کنین! وقتی اسم حراست میاد میدونیم یعنی چی … فقط اینکه برام نوشته بودن که این دختر ۱۵ سال بیشتر نداشت … #مهسا_امینی »
چهار نکته در این داستان سرایی وجود دارد:
اول؛ شخصی به اسم ندا بیات اصلا وجود خارجی ندارد.
دوم؛ اشاره رسانههای لندنی-سعودی به دختر ۲۳ ساله جوانی است که روز ۴ آبان ماه روی سقف خودروی نیروی انتظامی در خیابان سعدی زنجان رفته بود.
سوم؛ فردی که لندن نشنین ادعا کردند کشته شده، دیروز در دادگاه حاضر شده بود!
چهارم؛ اسم این دختر جوان «اعظم عمندی» است.
فیلم حضور «اعظم عمندی» درد دادگاه را ببینید:
* مرضیه دشمن زیاری
یک اکانت توئیتری با شایعه سازی و ادعای دوستی با مرحومه دشمن زیاری و خانواده آن، کشته شدن وی را بر اثر ضربات باتوم ماموران در اغتشاشات عنوان کرده و یک پیج اینستاگرامی نیز به این موضوع دامن زده است. این دختر جوان اهل بوشهر بود.
عبدالرحیم دشمن زیاری پدر مرحومه مرضیه دشمن زیاری در گفتگو با فارس در بوشهر اظهار کرد: دختر عزیزمان در هفته های گذشته بر اثر سانحه تصادف که همه مستندات صحنهای موجود است، فوت کرده است … افراد مغرض در فضای مجازی شایعه سازی میکنند که مرگ مرحومه بر اثر تصادف نبوده که اینجانب عبدالرحیم دشمن زیاری ولی مرحومه این شایعه را به شدت تکذیب مینماییم و از مقامات محترم قضایی درخواست رسیدگی مجدانه و اشد مجازات از این گونه افراد داریم.»
راننده خودرویی که با مرحومه تصادف کرده، همان لحظه دستگیر و در حال گذراندن مراحل قانونی است.
* نگین عبدالملکی
ابتدا داستانِ شبکه سعودی درباره نگین عبدالملکی را بخوانیم. کارمند ایران اینترنشنال روز ۲ آبان با حفظ کردن متنی پیرامون خانم عبدالملکی میگوید: «روز ۲۰ مهر، نگین در اعتراضاتی که در سطح همدان بوده شرکت میکنه و در آن جا ضربات باتوم به سرش میخوره، به تعداد خیلی زیاد و خیلی شدید. بعد از اعتراضات برمیگردد به خوابگاه. در خوابگاه جانش را از دست میدهد ولی در واقع توسط نیروهای امنیتی کشته میشود … همون موقع وقتی حراست دانشگاه متوجه میشود، حمله میکند با نیروهای امنیتی به اتاق اون دانشجویانی که در جریان کشته شدن نگین قرار گرفته بودند.»
کارمند سعودی در اینجا شک میکند متن را درست حفظ کرده است یانه! تصویر از روی او برداشته میشود تا بتواند به متن سناریو نگاه کند. او ادامه میدهد: «بله! قرار گرفته بودند و در همانجا به آنها میگویند که حق ندارید این موضوع را خبر رسانی کنید.» فیلم زیر را ببینید:
امّا ماجرا از چه قرار بود؟ بخش استانهای خبرگزاری فارس روز ۲۱ مهر خبری در خصوص مصرف مشروبات الکلی تقلبیِ دستساز توسط چند جوان در همدان منتشر کرد. روز ۲۴ مهرماه دادستان همدان توضیحات تکمیلی در این خصوص ارائه میکند: « صبح روز پنجشنبه ۲۰ مهرماه، دختر و پسر جوان با علائم شدید مسمومیت، توسط جوانی دیگر که او نیز دچار مسمومیت شده بود، به دو بیمارستان همدان انتقال داده میشوند … هر سه نفر در ویلایی در همدان بر اثر مصرف مشروبات الکلی دچار مسمومیت شده اند … با وجود اقدامات درمانی، دختر و پسری که حالشان وخیمتر بود، بعدازظهر روز پنجشنبه ۲۱ مهرماه فوت میکنند.».
تا روز ۲۴ مهرماه اصلاً اسمی از نگین عبدالملکی نیست. روز دوم آبان یورو نیوز فارسی نوشت: «نگین عبدالملکی بر اثر ضربات متعدد باتوم نیروهای امنیتی در همدان جان باخت.» شبکه سعودی ایران اینترنشنال نیز داستان فوق را سرهم کرد. فیلم زیر لحظه پذیرش بیمارستان نگین عبدالملکی است:
پدر این دختر جوان ادعای رسانههای لندنی – سعودی را تکذیب کرد. در متن نامهای که به امضای پدر و عموی مرحومه نگین عبدالملکی رسیده عنوان شد: «بعد از گذشت چند روز از فوت دخترم به علت مسمومیت باخبر شدم رسانههای ضد انقلاب و معاند بیشرمانه با سوء استفاده از این حادثه دلخراش که ارتباطی با اغتشاشات اخیر ندارند قصد بهرهبرداری و ایجاد تفرقه و تشویش اذهان دیگر دانشجویان را دارند؛ من به صراحت ضمن اعلام برائت از اقدامات و خبررسانیهای کذب رسانههای کردی و غیر کردی که به دنبال متشنج کردن اوضاع و احوال کشور هستند اعلام میکنم مرگ دخترم ارتباطی به اغتشاشات اخیر نداشته است». نگین عبدالملکی از کردتبار بود.
* سارینا اسماعیل زاده
ایران اینترنشنال روز ۱۵ مهر نوشت: «سارینا اسماعیلزاده، دختر ۱۶ ساله، تازهترین قربانی دستگاه سرکوب حکومتی است که به گفته سازمان حقوق بشر ایران، ۳۱ شهریورماه زیر ضربات باتوم ماموران امنیتی کشته شد.» تصویر زیر نیز مربوط به پست اینستاگرامی شبکه بهائی منوتو است.
واقعیت ماجرا چه بود؟ «سارینا» دختر نوجوان کرجی ساعت ۲۰ دقیقه بامداد روز دوم مهر ماه متاسفانه بر اثر سقوط از ساختمان فوت کرده است. مادر سارینا نیز داستان موهوم فوت بر اثر ضربه باتوم را رد کرده است. فیلم زیر مصاحبه با مادر سارینا اسماعیل زاده و شرح آنچه رخ داده است:
بیبیسی فارسی مینویسد: «گزارشها حاکی از جان باختن یک دانش آموز در مدرسه شاهد اردبیل به دلیل خونریزی داخلی است. شاهدان عینی گفتهاند این دانش آموز بعد از حمله نیروهای امنیتی به دبیرستان شاهد به بیمارستان منتقل شده و در بیمارستان جان باخته، بر اساس گزارشها، هفت دانش آموز هم با همکاری مدیر مدرسه به نیروهای امنیتی تحویل داده شدهاند.»
از این سناریو دو اسم به عنوان کشته معرفی کردند. در ابتدا نام آیتک رضایی مطرح شد. کانالهای پان ترک نیز با هدف تهییج احساسات، خبر کشته شدن یک دانشآموز در روز پنجشنبه ۲۱ مهرماه را نشر دادند. یکی از این کانالها نوشت: «نام دانش آموزی که در دبیرستان شاهد به دست نیروهای سرکوبگر به قتل رسیده است، آیتک میباشد و عکس متعلق به وی میباشد.»
کارمند شبکه سعودی ایران اینترنشنال نیز روز ۲۳ مهرماه، زبان به رجزخوانی از فاصله ۵۰۰۰ کیلومتری ایران میگشاید و مینویسد: «داغ دیگری بر تن ایران/ آیتک هم رفت کنار مهسا، نیکا، سارینا، غزاله و …. زیر بار این همه داغ دفن تان میکنیم.»
دروغ آتیک رضایی خیلی زود فاش شد. خبرگزاری رکنا در روز ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ (سه ماه قبل از ادعای رسانههای لندنی-سعودی) خبری تحت عنوان «خودکشی دانش آموز نخبه به دلیل سومدیریت کادر مدرسه» منتشر کرد. نام دانش آموز مذکور آیتک رضایی بود.
خبر رکنا درباره آیتک رضایی | تاریخ: ۱۶ خرداد ۱۴۰۱
تصویر واقعی آیتک رضایی دانش آموز اردبیلی
فیلمی که رکنا از آیتک منتشر کرد
رسانههای لندنی با فرار رو به جلو بلافاصله یک نام دیگر را جایگزین کردند: اسرا پناهی. رادیو فردا در همین رابطه ضمن ادعای ارتباط گیری با نزدیکان خانم پناهی نوشت: « این دختر نوجوان نه خودکشی کرده و نه دچار ایست قلبی شده، بلکه بر اثر خونریزی داخلی ناشی از ضرب و جرح جان باخته است.» جالب است در کانالهای تلگرامی برای اسرا پناهی از عکس دروغ منتسب به آیتک رضایی استفاده کردند!
عموی «اسرا پناهی» روز ۲۳ مهرماه گفت: «برادر من یک ماه پیش فوت کرد و دخترش (اسرا پناهی) هم ناراحتی مادرزادی قلبی داشت. متاسفانه سه روز پیش ساعت ۱۲:۳۰ شب حالش خراب شد و با آمبولانس او را به بیمارستان بردند و همانجا فوت کرد. به هیچ تجمع و شورشی هم ربطی ندارد.»
برادر مرحومه اسرا پناهی نیز گفت: «به درغ گفتند که [خواهرم] در مدرسه شاهد درس میخواند و به دست ماموران کشته شده است. این خبرهای کذب را رسانههای مثل بی بی سی و ایران اینترنشنال منتشر کردند.»
امّا این همه ماجرا نبود. همزمان رسانه سعودی «ایندیپندنت فارسی» روز ۲۲ مهر از شخصیتی جدید این بار در سنندج رونمایی کرد. این رسانه سعودی نوشت: «پردیس جاوید، دانشجوی ۲۰ ساله اهل سنندج، در جریان اعتراضات روز ۱۶ مهر در بلوار پاسداران سنندج، در اثر شلیک مستقیم نیروهای امنیتی مجروح شد. به گزارش مجاهدت از سازمان ههنگاو(!)، نیروهای امنیتی خانهای را که پردیس در آن پناه گرفته بود، به رگبار بستند و او را با خشونت زیاد بازداشت کردند. » این رسانه از این واقعه هیچگونه فیلم و سندی منتشر نکرد.
نکته جالب ماجرا اینجاست: عکس ادعایی پردیس جاوید همان عکسی است که برای آیتک رضایی نیز منتشر شد. این موضوع نشان میدهد که رسانههای لندنی با کمبود عکس برای داستانهای دروغ خود روبرو شدند و در برهه زمانی یکسان، از یک عکس برای دو اسم مجزا اسفاده کردند. رسانههای معاند، دیگر خبری با اسم پردیس جاوید منتشر نکردند.
همزمان اکانتهای اینستاگرامی ضمن انتشار یک عکس، شایعهای به این شرح منتشر کردند: «هانا دوزدوزانی دختر ۱۶ ساله دبیرستان دخترانه شاهد شهید رانی نظام بود که در حمله نیروهای نظامی به مدرسه کشته شد.»
تکذیب خبر کذب مربوط به شخصیت خیالی هانا دوزدوزانی
پس از گسترش شایعه، صاحب عکس که یکی از فعالان اینستاگرامی بود، واکنش نشان داد. این عکس متعلق به فردی به نام هانا جعفری است و هانا دوزدوزانی اصلا وجود خارجی نداشت. آیتک رضایی، اسراپناهی و هانا دوزدوزانی پروژه علم کردن یک دختر ترک پس از مهسا امینی کُرد بود.
* سارینا ساعدی
یکی از بزرگترین جنایات ضد انقلاب این است که یک خانواده عزادار را در شرایط حالی نامساعد مجبور به کنشگری سیاسی میکند. سارینا ساعدی دختر ۱۶ ساله سنندجی روز ۵ آبان در منزل فوت کرد. معارضین به دروغ مرگ این دختر را به اغتشاشات ربط داده بودند.
پدر سارینا در شرایط روحی نامناسب درباره لحظه فوت دخترش میگوید: «من خواب بودم. مادرم صدا زد که هرچه صدا میزنم، دخترت [سارینا] از خواب بیدار نمیشود. دیدم که از دهانش کف بیرون آمد و بدنش سیاه شد. حدود ساعت ۶ و ربع به بیمارستان رسیدیم … [گفتند] دو ساعت قبل فوت کرده است … گفتند خودش را مسموم کرده امّا معلوم نیست چه چیزی خورده است.»
* مائده جوانفر
ساعت ۱۷ روز سوم آبان ماه خانمی به اسم مائده جوانفر پس از شرکت در کلاس آموزشی خود در استان قزوین، با خودرو ۲۰۶ خود از گردنه کوهین به رشت در مسیر بازگشت به منزل بوده که به خودروی او دلیل خواب آلودگی و ایضاً سرعت غیرمجاز منحرف شده و به گاردریل جاده برخورد میکند.
روز ۴ آبان ۱۴۰۱ رسانههای لندنی نظیر شبکه بهائی منوتو مدعی شدند: «مائده جوانفر، پرستار ۲۸ ساله یک بیمارستان در رشت، در خیزش سراسری(!) چهارم آبانماه در رشت توسط نیروهای امنیتی کشته شد.»
دادستان مرکز استان گیلان شایعات منتشره درمورد فوت مائده جوانفر در اغتشاشات را مردود دانست و گفت: این فرد بر اثر تصادف فوت شده است. مائده جوانفر پرستار شاغل در گیلان بوده است که بر اثر تصادف در اتوبان رشت به قزوین جان خود را از دست داده است.
اسماعیل جوانفر پدر مرحومه روز ششم آبان در مصاحبه با ایرنا گفت: «دخترم مائده جوانفر در حادثه رانندگی جان باخت نه در اغتشاشات اخیر رشت که رسانه های بیگانه آن را اعلام می کنند … دخترم مائده در درگیریها اخیر به هیچ عنوانی حاضر نشد و ایشان جزو پرستاران که در دوران کرونا فعالیتهای فداکارانه ای داشتند محسوب می شد … جای تاسف و تعجب است که در جامعه برخی برای اهداف خودشان با جو سازی باید از فوت دخترم سوء استفاده و بهره برداری کنند.»
پدر مرحومه جوانفر در ادامه پیرامون حواشی ایجاد شده حین خاکسپاری گفت:«امروز در مراسم خاکسپاری دخترم، یک جوان ناشناس یک عکس از ایشان را که شخصی و در شان دخترم نبود را از رشت به همراه خود آورده بود و به دنبال برهم زدن مراسم بود که همسرم،(مادر مائده) با ناراحتی عکس دخترم را از ایشان گرفت …در مراسم خاکسپاری دخترم، یک دختر جوان ناشناس شروع به دادن شعار کرد که با برخورد از سوی خانواده محل خاکسپاری را ترک کرد.»
* ناهید مصطفی پور
تعدادی از کاربران عکسی از ناهید مصطفی پور منتشر کردند و در توضیحات آن مدعی شدند که ایشان در اغتشاشات کشته شده است! داستان سرایی اکانتهای توئیتری بر این فرض بود که خانم مصطفی پور در تهران ربوده شده و بعد از ۹ روز جسدش تحویل خانوادهاش شده است.
یک روزنامه نگار اصلاح طلب در صفحه شخصی توییتر خود در خصوص این خبر نوشت: «مواظب خبرهای ساختگی باشیم. یکی از رفقای قدیمیام – احسان رضوی – که سابقه دوستیمان ۲۰ سال است متاسفانه چند روز پیش همسرش ناهید (زهرا) مصطفیپور را به علت آنفلوانزا از دست داد. اما خبرش به دروغ با عنوان قربانی اعتراضات پخش شده. خود احسان در اینستاگرامش ماجرا را توضیح داده است.»
توئیت خبرنگار اصلاح طلب
توهیت همسر مرحومه مصطفوی پور
ناهید مصطفی پور از اقوام لر در یاسوج بودند و پس از نیکا شاکرمی دومین موردی است که معارضین نظام، بساط پروژه کشته سازی خود را در میان این قوم پهن کرده است.
* نسرین قادری
نسرین قادری ۳۵ ساله اهل مریوان روز ۱۴ آبان در منزل خود در تهران فوت میکند اما رسانهها و شبکههای اجتماعی وابسته به ضدانقلاب در ادامه پروژه کشتهسازی، فوت این مرحومه را به اغتشاشات ربط دادند.
خانواده نسرین قادری خبر دروغ کشته شدن دخترشان را تکذیب کردهاند. پدر نسرین قادری درباره فوت دختر خود گفت: «دخترم تشنج داشت و به آنفلوآنزا هم مبتلا شده بود و شب همان روزی که فوت شده، برادرش تا ۱۲ شب پیش او بود و ما هم با او تماس تلفنی داشتیم و جویای حالش بودیم.» وی هرگونه شایعه درباره حضور دخترش در تجمعات اعتراضی و اغتشاشات را رد کرد.
* نسیم صدقی
«نسیم صدقی» دختر ۲۳ساله اهل شاهیندژ است که بهطرز مشکوکی در محلی خارج از محدوده شهر ارومیه به قتل رسید. همین موضوع باعث شد کانالهای ضدانقلاب این موضوع را به نیروهای امنیتی منتسب کنند. کارمند بی بی سی فارسی در این رابطه میگوید: «روز نهم آبان در ارومیه، ماموران امنیتی با ۲ گلوله جنگی به او [نسیم صدقی] شلیک کردند.» خانواده و نزدیکان نسیم صدقی این ادعا را تکذیب کردند. رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی آذربایجانغربی نیز از شناسایی قاتل و دستیاران وی در ماجرای قتل نسیم صدقی خبر داد.
* پارمیس همنوا
شبکه منوتو نوشت: «پارمیس همنوا دانش آموز ایرانشهری بدلیل پاره کردن عکس خمینی در کتاب درسی کشته شد.» این شبکه درحالی این ادعا را انجام داد که اصلاً دانش آموزی به نام پارمیس همنوا در ایرانشهر وجود ندارد!
آموزش و پرورش ایرانشهر با صدور بیانیهای کشته شدن یک دانشآموز در مدرسه پروین اعتصامی این شهرستان را تکذیب کرد. در متن بیانیه آمده است: «… روز گذشته یکی از کانالهای معاند، کشته شدن یکی از دانشآموزان دختر با مشخصات پارمیس همنوا در دبیرستان دخترانه پروین اعتصامی را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده که این خبر از اساس کذب بوده و در کل حوزه آموزش و پرورش ایرانشهر دانشآموزی با این مشخصات وجود نداشته و هیچ دانشآموزی در شهرستان کشته نشده است.»
«شمس آبادی» دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان سیستان و بلوچستان نیز گفت: «انتشار خبر کشته شدن دانش آموزی به نام پارمیس همنوا در شهرستان ایرانشهر کذب است و صحت ندارد. هیچ دانش آموزی در شهرستان ایرانشهر کشته و یا حتی برای تحقیقات احضار نشده است.»
این ادعای دروغ بدنبال اضافه کردن دختر بلوچ به چرخه کشته سازی دختران در میان اقوام مختلف ایران بود. قریب به یک ماه قبل از ادعای فوق، منطقه جنوب شرق کشور به دلیل تحریکات عبدالحمید دچار التهاب شده بود و دروغ مذکور را در همین راستا میتوان سنجید.
* آرنیکا قائم مقامی
نهاد خودخوانده کانون حقوق بشر ایران در صفحه توئیتری خود مدعی شد:«آرنیکا قائم مقامی ۱۷ ساله، براثر ضربات باتوم از پشت سر جان سپرده و به دروغ گفته شد از طبقه چهارم پرتاب شده است! مقامات امنیتی او را عمدا به بیمارستان ارتش بردند. »
«ساسان قائم مقامی» پدر مرحومه آرنیکا درباره نحوه فوت دخترش گفت: «صبح روز شنبه ۲۳ مهرماه، با همسرم به اتاق دخترم رفتیم که او را برای رفتن به مدرسه بیدار کنیم که دیدیم پنجره اتاق باز است و او از آنجا به حیاط منزل سقوط کرده است.»
پدر آرنیکا قائم مقامی تصریح کرد: «فرزندم چند روز در ICU بود و شنبه هفته بعد یعنی یکم آبان ماه فوت کرد، در حالیکه توئیتی که پخش شد و خبر از فوت او میداد، روز جمعه منتشر شده بود و فرزندم در آن روز هنوز زنده بود … دخترم در این اغتشاشات شرکت نمیکرد و بسیار درسخوان، هنرمند و ورزشکار بود.»
صحبتهای بازپرس ویژه قتل در مورد آرنیکا قائم مقامی
صحبتهای پدر آرنیکا قائم مقامی
قائم مقامی در مورد انتشار تصاویر دخترش در بیمارستان گفت: «نمیدانم چه کسی از او در آن وضعیت عکس انداخته و این خبر را منتشر کرده است. من از شخصی که این عکس را گرفته شکایت دارم و از قاضی پرونده خواستم که پیگیر این قضیه باشد.»
*پریسا بهمنی
پریسا بهمنی سه شنبه مورخ سوم آبان ماه حدود ساعات ۱۹ شب و در پی تصادف رانندگی در تقاطع بزرگراه شهید چمران و آیت الله هاشمی رفسنجانی (نیایش) به نحوی که وی پیاده و در خط بیآرتی (BRT) در حال تردد بوده که یک دستگاه کامیون با مرحومه برخورد می کند و وی بر اثر آن جان خود را از دست میدهد. امّا شبکه منوتو روایت یک حادثه را اینگونه مینویسد: «دکتر پریسا بهمنی در صحنه سازی تصادف کشته شد!»
مدیر روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کل کشور گفت: دکتر پریسا بهمنی متخصص جراحی عمومی براثر تصادف جان باخته است و خبر کشته شدن وی توسط ماموران امنیتی صحت ندارد.
علی صالحی دادستان تهران در خصوص فوت دکتر پریسا بهمنی بیان کرد: فوت خانم بهمنی هیچ ارتباطی با تجمعات در مقابل سازمان نظام پزشکی نداشته و اساسا درگذشت ایشان قبل از زمان اعلام شده بوده است.
نکته اینجاست: خانم بهمنی روز سوم آبان تصادف کرده بود اما رسانههای معاند تلاش کردند که با جعل خبر حضور وی در اجتماع مقابل سازمان نظام پزشکی در روز چهارم آبان، فوت خانم بهمنی را به اغتشاشات مرتبط کنند!
* نیکا شاکرمی
نیکا شاکرمی در ردیف اولین اسامی بود که در پروژه کشته سازی پس از شروع اغتشاشات مطرح شد. بی بی سی مدعی شد که نیکا در تجمع ۲۹ شهریور مفقود شد و پس از ۱۱ روز جسد را به خانواده تحویل میدهند. ماجرای نیکا شاکرمی جز پیچیدهترین پروندههای قضائی اخیر شد. مستند کوتاه زیر را ببینید:
سه فرد دیگر به نامهای حدیث نجفی، غزاله چلاوی و فرشته احمدی در میان کشته شدگان هستند. پرونده این افراد کماکان باز است.
حدیث نجفی اولین فردی بود که پس از شروع آشوبها فوت کرد. در ابتدا برخی از اعضای خانواده مرحومه، انگشت اتهام را به سمت نیروی انتظامی دراز کردند و معتقد بودند ماموران با ۳ گلوله جنگی به حدیث شلیک کردند. امّا نیروی انتظامی حاضر در میدان مسلّح نیست. گواه آن نیز وقایع روز چهلم حدیث نجفی است که تروریستها، ماموران فراجا را با قساوت تمام به خون کشیدند. اگر ماموران فراجا مسلح بودند، هرگز شاهد صحنههای فجیع روز جمعه ۱۳ آبان در بزرگراه تهران – کرج نبودیم. فیلم زیر لحظهای از اقدام تروریستی روز ۱۳ آبان در کرج است:
پدر حدیث نجفی معتقد نیست که ماموران نیروی انتظامی دخترش را به قتل رسانده باشند. او از دستگاه قضایی خواست که قاتل دخترش را پیدا کنند. مصاحبه روز ۵ مهر پدر حدیث نجفی را ببینید:
«غزاله چلاوی» نیز بر اثر شلیک گلوله در نا آرامی های مقابل فرمانداری آمل در تاریخ ۳۰ شهریورماه جانباخت. رئیس پلیس آگاهی مازندران در این رابطه گفته است: «رد گلوله بر پیکر مرحوم چلاوی نشان میدهد که گلوله از ارتفاع بالا (محل حضور نیروهای انتظامی) شلیک نشده بلکه فردی از بین جمعیت (هم تراز با خانم چلاوی) به وی شلیک کرده است.»
ناصر عتباتی رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی در رابطه با جزئیات فوت خانم فرشته احمدی در شهرستان مهاباد اظهار کرد: «در حال حاضر پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شده و بازپرس جنایی در حال بررسی موضوع و انجام تحقیقات مقدماتی است … طبق بررسی هایی که تا امروز انجام شده اثبات گردیده، شلیک گلوله از داخل منزل این فرد انجام شده و این موضوع را اعضای خانواده این خانم هم تایید کرده اند. حسب اعلام مراجع انتظامی و امنیتی در محدوده منزل این خانم در زمان وقوع حادثه هیچ گونه تجمع، اغتشاش و حضور پلیس نیز وجود نداشته است.»
جبهه معارضین به دنبال حقیقت نیست و صرفاً در پی جسدهای بیجانی است تا آن را علم کند. پیگیریهای فارس در روز ۴ آبان نشان داد که از ابتدای اغتشاشات در شهر تهران تا روز مذکور هیچ معترضی کشته نشد و در عوض نیروهای بسیج و فراجا در پایتخت ۴ شهید را تقدیم امنیت مردم کردهاند. آمار دقیق شهدای اغتشاشات اخیر هنوز مشخص نیست، امّا قریب به ۴۰ اسم از شهدای فراجا و بسیج در اغتشاشات تاکنون رسانهای شده است.
ایران قریب به ۹۰ میلیون جمعیت دارد. هیچ کدام معصوم نیستند و امکان ارتکاب خطا و گناه دارند. این امر در نهادهای انتظامی و امنیتی هم صادق است. امّا اگر نظام تصمیم بر سرکوب مسلحانه داشت، این تعداد از افراد انتظامی و بسیجی ناجوانمردانه به شهادت میرسیدند؟ از طرفی، افرادی که در وقایع به دنبال حقایق هستند، باید این سوال را از خود بپرسند که سود کشتن یک فرد در یک تجمع نظیر ماجرای غزاله چلاوی و حدیث نجفی و سایرین چیست؟ چرا باید ماموران به حدیث ۳ گلوله شلیک کنند؟ چرا باید به فرشته احمدی در خانهاش شلیک کنند؟ چرا قربانیان ادعایی، جملگی از میان دختران جوان هستند؟
حقیقت روشن میشود.
منبع: فارس
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است