گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: هر سال با فرا رسیدن ۱۶ آذر (روز دانشجو)، دانشجویان در دانشگاههای سراسر کشور برای گرامیداشت این روز گرد هم میآیند و با برگزاری جلسات، کرسیهای آزاداندیشی و مناظرات بین تشکلها با نگاههای مختلف سعی دارند تا برخی از مشکلات خود و مردم را به گوش مسئولان برسانند.
البته که برگزاری این جلسات در سالهای اخیر به محلی برای بگومگوهای سیاسی بین جناحهای مختلف نیز تبدیل شده است، اما فلسفه برگزاری جلسات در روز دانشجو بهدلیل گرامیداشت این روز و توجه به این قشر مهم در جامعه است. اما برای دانستن اینکه چرا از ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو نام میبرند باید حادثهای که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران رخ داد را مرور کنیم که جالبتر اینجاست که آمریکاییها نقش اول این سناریو را در آن سال بازی کردند، چراکه مسبب اصلی به خاک و خون کشیده شدن دانشجویان در آن روز، آمریکاییها بودند.
موضوع از این قرار بود که نظامیان رژیم پهلوی، علاوه بر حمله به دانشگاه تهران برای سرکوب دانشجویان، سه دانشجو به نامهای «مصطفی بزرگنیا»، «احمد قندچی» و «آذر شریعترضوی» را به شهادت رساندند. اعتراض دانشجویان بهدلیل آمدن «ریچارد نیکسون» معاون وقت رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا شکل گرفت و از طرفی دانشجویان بهدلیل اینکه قرار بود تا روابط بین ایران و بریتانیا بهشدت تقویت شود، خشمگین شده بودند. سفر نیکسون به ایران حدود یک ماه قبل از آذر آن سال رسانهای شد، لذا برخی اعتراضات به این سفر از آبان آغاز شد و نهایتا در ۱۶ آذر به اوج رسید.
دانشجویان تصمیم گرفتند در فضای سنگینی که بعد از کودتای سیاه در کشور حاکم و حکومت نظامی که شکل گرفته بود، دست به برگزاری تظاهرات علیه رژیم بزنند. دو روز قبل از آن حادثه غمگین، «اردشیر زاهدی» تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد و تصمیم بر این شد تا «دنیس رایت» از طرف دولت انگلستان برای بررسی اوضاع به ایران بیاید، لذا در این روز اکثر بازارها و دانشگاهها تظاهرات کردند و روز بعد دانشجویان دانشگاه تهران در دانشکده حقوق و داروسازی گرد هم آمدند تا برای تظاهرات ۱۶ آذر برنامهریزی کنند.
صبح ۱۶ آذر فرا رسید و شرایط در دانشگاه تهران مانند روزهای قبل نبود. تمام دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، بهشدت مورد بازرسی قرار میگرفتند و حتی در اطراف دانشگاه تجهیزات نظامی مستقر شد که معلوم بود، رژیم تصمیم جدی برای سرکوب اعتراض احتمالی دانشجویان دارد. بعد از گذشت مدتی، سربازان برای دستگیری دو دانشجوی معترض که به حضور سربازان در محیط دانشگاه اعتراض داشتند، وارد یکی از کلاسها شدند و همین اقدام آنها آتش اعتراض در کل دانشگاه تهران را روشن کرد و نظامیان از بیم شروع اعتراض گسترده در محیط دانشگاه، برخی از دانشکدهها را تعطیل کردند و حتی بعد از مدتی رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد که کلیه کلاسها تعطیل شده است.
اوج اعتراضات در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داد و با آغاز شعارهای دانشجویان علیه پهلوی، فرمان آتش از سوی فرمانده نظامیان حاضر در محیط دانشگاه صادر شد و اینگونه بود که دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند و در نهایت هم سه دانشجو به شهادت رسیدند. وقاحت رژیم طاغوت به همین جا ختم نشد، چراکه رئیس پلیس اعلام کرد که «دانشجویان در ۲۶ آذر به جای توجه به کلاس درس، شروع به مسخره کردن نیروهای نظامی کرده بودند و با اینکه پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت، اما دانشجویان با هدف گرفتن اسلحه نظامیان به آنها حمله کردند، لذا پلیس نیز مجبور به دفاع از خود بود و در این شرایط طبیعی است که چندین نفر زخمی و یا کشته خواهند شد». پهلوی از بیم گسترده شدن اعتراضات دستپاچه شده بود، لذا در اقدامی دیگر تیمسار «مزینی» را برای عذرخواهی و دلجویی از اساتید و دانشجویان به دانشگاه تهران میفرستد و حتی وی با خانواده جانباختگان نیز دیدار میکند اما نکته جالب اینجا بود که دو روز بعد از حادثه ۱۶ آذر، «نیکسون» به ایران آمد و در همان دانشگاهی که دانشجویان بیگناه به خاک و خون کشیده شده بودند، مدرک دکترای افتخاری در رشته حقوق دریافت کرد!
اینگونه بود که روز ۱۶ آذر بهدلیل مقاومتی که دانشجویان بصیر این مرز و بوم علیه آمدن معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به کشور انجام دادند، روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و روز دانشجو نام گرفت تا یاد و خاطره شهدای این حادثه غمبار همه ساله گرامی داشته شود و البته اندیشه و راهی که این عزیزان آغاز کرده بودند ادامه یابد.
در ابتدای گزارش اعلام شد، روز دانشجو در سالهای اخیر به میدانی برای جنگهای سیاسی بین جناحهای مختلف تبدیل شده است و کمتر به اصل موضوع پرداخته میشود و از طرفی در این روز به جای پرداختن به دغدغههای دانشجویان، مسائل پیش پا افتاده سیاسی در جلسات مطرح میشود که بعضاً لزومی ندارد به برخی از آنها پرداخته شود؛ بنابراین تشکلهای دانشجویی باید با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی فعالیت خود در محیط دانشگاه را ادامه دهند تا به امید خدا باری را از دوش کشور بردارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با دانشجویان بارها تأکید کردهاند که دانشجویان باید در اعلام نظرات خود آزاد باشند و جنبشها و تشکلهای دانشجویی نیز باید فضا را برای برگزاری جلسات و همایشهای مختلف مهیا کنند تا این مهم انجام شود.
در ادامه به بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان میپردازیم.
«حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجویی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانهی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود. کمااینکه ما پشیمانشدههایی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند، در برههی دیگری، گرفتاریهای زندگی و انگیزههای مختلف، ثبات قدم را از آنها گرفت – لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانهی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.
حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظههای حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همهی این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنهها، حضور فعال و مؤثری بوده است. دانشجوها گفتمانساز بودهاند، فضای فکری ساختهاند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کردهاند که در موارد زیادی این وجود داشته است.
البته من قضاوتم روی بدنهی دانشجوست. ممکن است افرادی، بخشهایی از مجموعهی دانشجویی جور دیگری باشند. نه تعجب میکنیم، نه انکار میکنیم؛ مطمئناً این است؛ اما بدنهی دانشجویی، طبیعت کار دانشجویی و روحیهی دانشجویی، اینی است که عرض کردم. دانشجو ضد ظلم است، ضد استکبار است، ضد سلطهی خارجی است، عاشق آرمانهای بزرگ است، امیدوار به رسیدن به این آرمانهاست. در واقع حضور قشر جوان، بهخصوص دانشجو، موتور حرکت یک جامعه است. باید دانشجوها همیشه به این توجه داشته باشند و روی او برای آیندهی کشور حساب کنند.
دانشجو نقشآفرین است؛ هم در زمینههای علمی، هم در زمینههای سیاسی. آن کسانی که برای این کشور و برای این ملت خوابهایی دیدهاند، ناچارند روی دانشجوی ایرانی سرمایهگذاری کنند؛ از جاذبههای غریزی گرفته تا فریبهای سیاسی، تا دکانداریهای بهظاهر معنوی – عرفانهای ساختگی – که انواع و اقسام این چیزها وجود دارد. تشکلها میتوانند مصونیتبخش باشند؛ میتوانند دانشجو را از افتادن در گردابهای مختلف و منجلابهای مختلف نجات بدهند و حفظ کنند. این، نقشی است که تشکلها میتوانند ایفا کنند.»
گزارش از احسان یعقوبی
انتهای پیام/ 117