به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاعپرس، سیدمحمد هاشمی قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شامگاه چهارشنبه در سوگواره رسم خدمت که در راستای عرض ارادت اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه به شهدای خدمت در تبریز برگزار شد، اظهارداشت: تصور نبود تک به تک این شهدای عزیز برای ما بسیار سخت و سنگین است. این مصیبت ملی برای مردم تبریز، داغ سنگین تری دارد گویا این شهر با از دست دادن شهید آیت الله آل هاشم، داغ یتیمی به خود دیده است.
وی افزود: دلم پر میکشید تا در سفرم به تبریز و یا تهران، شهید آیت الله آل هاشم را دقایقی ببینیم و با هم گفتگو کنیم. آخرین بار در دیدار کارگزاران با رهبر معظم انقلاب بود که ایشان را دیدم که مثل همیشه با روی گشاده و نگاه دوست داشتنی گرم صحبت شدند.
قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: این شهید عزیز، مصداق یک امام جمعه تراز انقلاب بود و حضورش به عنوان امام جمعه مغتنم و معتبر شهر به کسوت امامت جمعه اعتبار بخشید. روحیه مدارای ایشان بر مدار حق و رفتار متمایز و ممتازی از ایشان جلوه میداد. حاج آقا به رسم شهادت از این دنیا رفت، اما اگر به رسم معمول هم میرفت باز شهید بود.
وی در خصوص شهید مالک رحمتی نیز گفت: این شهید در چند ماه گوی سبقت خدمت به مردم را از تمامی هم ترازان و هم صنفهای خود در سراسر کشور ربوده و به یک نماد و تراز تبدیل شده بود که همه از او اسم میبردند.
وی افزود: او با یک تجربه ملی و داشتن ذهنی جوان و خلاق و با برنامه وارد شهر شد و وقت را تلف نکرد و گام به گام در مسیر مدیریت و دلبری از مردم حرکت کرد. هنوز هم برای من جای تعجب داشت که یک پست در فضای مجازی یکی از رسانههای بیگانه و معاند درباره این شهید بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ پیام مثبت دریافت کرده بود. پیامهایی از مردم عادی این استان که نتوانستند از عقل و انصاف دور شوند و به نیکی از او یاد کردند.
هاشمی درباره شهید موسوی نیز اظهار کرد: ما رفاقت ۱۵ ساله داشتیم. او فردی بسیار دوست داشتنی بود که حتی درفیلمهایی که به تازگی از او منتشر میشود، میتوان مشاهده کرد. شهید موسوی، آماده شهادت و فداکاری بود و یک نمونه پاسدار واقعی که این چنین خود را به غافله شهدا رساند.
وی درباره شهید امیرعبداللهیان نیز گفت: او مرد میدان دیپلماسی و نه صرفا میز دیپلماسی بود. یاور و عزیز و حامی کودکان مظلوم غزه بود. او با اندیشه دیپلماسی، عزت و اقتدار اسلامی و برخاسته از گفتمان مقاومت در میز مذاکره مینشست و کارهایی کرد که بسیاری با هزاران ادعا نکردند.
قائم مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: شهید رئیسی عزیز، در جان و ذاتش بی ادعا و بی ریا برای مردم بود. عاشق مردم بود و مسئله نخست برایش کرامت مردمی بود. شهادت میدهم که هیچوقت مصلحت کشور و احکام الهی را پای مباحث مصلحتی رای آوری و امثال آن ذبح نکرد. مماشات و مصلحتهای منافقانه نداشت. ما واقعا بزرگترین و اصلیترین حامی خود در حوزه فرهنگ، هنر و رسانه را از دست دادیم.
وی افزود: شهیدان رجایی و بهشتی را در شهید رئیسی میدیدیم. سه سال رئیس قوه مجریه بود، اما در ۴۰ سال گذشته در مناسک متعدد به مردم خدمت کرده بود. هرجا که او حضور داشت، یادگار خدمت و خستگی ناپذیری است. امروز داغدار هستیم، اما این مسیر ادامه خواهد داشت و این راه و مکتب مردم داری و خدمت صادقانه در دولت آینده که به دست مردم رقم میخورد، برقرار خواهد بود.
هاشمی اظهار کرد: حضور مردم در مراسم تشییع و تکریم شهدای خدمت، بسیار نادر و نشانگر یک انتخاب مردمی نسبت به حکمرانان برگزیده دینی و اسلامی بود. ما در این پرواز آسمانی، رییس جمهور، امام جمعه، استاندار، مسئول دیپلماسی و پاسدار داشتیم یعنی یک بسته کامل از بخشهای مختلف حکمرانی و مردم، این جمع خادم را تکریم کرده و این سرمایه اجتماعی را به رخ جهانیان کشیدند.
انتهای پیام/ 231
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
درباره ادعای پرهیز از افراط آقای هاشمی در حوادث اخیر که بهانهاش حجاب بود، بهتر است پشت سر درگذشته حرف نزنند و مطلب وارونه از قول او به مردم القا نکنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق،علی علوی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: روزنامه سازندگی و اخیراً روزنامه هممیهن مستمراً یادداشتهایی به قلم محسن هاشمی و حسین مرعشی و برخی دیگر با این عنوان و مضمون که «اگر هاشمی الان بود، چه میکرد» منتشر میکنند و این غیر از ایام فوت آن مرحوم در زمانهای دیگر نیز جاری و ساری است. محتوای این یادداشتها نیز حول این محورهاست که اگر هاشمی الان بود، از افراط (مثلاً در قضیه آشوب و کشف حجاب) پرهیز میکرد یا هاشمی بانی امنیت بود و از این گونه موارد.
به فرزند و آن فامیل دیگر آقای هاشمی باید دو نکته را گوشزد کرد. ابتدا اینکه درباره ادعای پرهیز از افراط آقای هاشمی در حوادث اخیر که بهانهاش حجاب بود، بهتر است پشت سر درگذشته حرف نزنند و مطلب وارونه از قول او به مردم القا نکنند. مرحوم هاشمی همانی بود که در سالهای جنگ که مسئله حجاب اصولاً در ایران مطرح نبود، آن قدر به این مسئله حساس بود که در خطبههای نماز جمعه به آن اولویت داد و گفت برخی زنان کمی از موی خود را بیرون میگذارند و ما دیگر نمیتوانیم این را تحمل کنیم و زنانی را که کمی از موی خود را بیرون میگذاشتند تهدید به بازداشت و نگهداری در اردوگاههای کار اجباری کرد. پس معرفی مرحوم هاشمی به عنوان یک افراطگریز باید مستند به سوابق او باشد، نه بهدلخواه بازماندگان.
ممکن است فرزند و فامیل ایشان بگویند هاشمی عوض شد و دیگر آن هاشمی زمان جنگ نبود و برای تأیید سخن خود مثال بیاورند که هاشمی روزگاری فرمانده جنگ و سراپا در تدارک پیشرفتهترین سلاحها برای حفظ امنیت کشور بود،، ولی همین هاشمی در اواخر عمر، توسعه صنعت موشکی ایران را خلاف امنیت کشور و ایران را بینیاز به موشک میدانست و از ژاپن و جاهای دیگر مثال میزد. پس هاشمی عوض شده بود و ما داریم درباره هاشمی متأخر صحبت میکنیم که در همین مقوله امنیت به مؤلفههای دیگری غیر از موشک باور پیدا کرده بود.
این ادعا دو مشکل دارد. اول اینکه داشتن نیروی قوی نظامی نافی بهرهمندی از دیگر مؤلفههای قدرت و امنیت نیست و این مغالطه آشکاری است که مؤلفههای اقتصادی و سرمایه اجتماعی را مقابل مؤلفه نظامی قرار میدهد. نفی هرکدام به سود دیگری غلط است، چه از طرف مرحوم هاشمی یا بستگان او باشد و چه از طرف طرفداران قدرت موشکی (که اصولاً طرفداران قدرت موشکی چنین ادعایی ندارند). مشکل دوم آنکه کشور و مردم چه گناهی کردهاند که برخی شخصیتهای سیاسی، تقسیمبندی متقدم و متأخر دارند و کشور باید با تغییر سن و حال و احوال ایشان، رویکرد خود را عوض کند؟!
اما نکته دوم. بستگان مرحوم هاشمی و حزب سازندگی بهتر است کمی مطابق منظومه فکری اصلاحطلبان و روشنفکران این جریان که یکسره بر نفی شخصمحوری و شخصیتپرستی است، عمل کنند. تا کی باید از مرحوم هاشمی- مستند و غیرمستند و راست و دروغ- خاطره و رویداد ذکر کرد و کشور و مردم را به مسیر او فراخواند؟! اصلاحطلبان که بسیاری از امور صدر اسلام را برای همان زمان مناسب میدانند و بسیاری از فرامین و آموزههای معمار انقلاب را مناسب زمان خود امام یا حتی نامناسب برای همان زمان میدانند، چگونه برای شخصیت هاشمی، یادداشتهای مستمر «اگر هاشمی الان بود» مینویسند؟!
شما خود صاحب فکر و اندیشهاید. از خودتان و اندیشههای خودتان بگویید، شاید مردم پذیرفتند. پروبال دادن به شخصیتهای سیاسی بعد از مرگشان و صاف و صوف کردن تناقضات متقدم و متأخر آنان، مناسب سیاستورزی روشنفکرانه و اندیشمندانه نیست. شخصیتمحوری و شخصپرستی نیز مذموم است. دستکم منظومه فکری روشنفکرانه اصلاحطلبی را نقض نکنید و به سخره نگیرید.
مرحوم هاشمی بدون جانبداریهای شما برای مردم ایران خاطرهانگیزتر است تا با القای تفکرات شما در قالب شخصیت او. خود دانید!
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
عضو سابق کارگزاران درباره جانشینی لیدر اصلاحات میگوید باید دید امروز ضریب نفوذ خاتمی چقدر و ضریب نفوذ ناطق نوری چه میزان است؛ بههرحال آنها باید از مردم رأی بگیرند.
سرویس سیاست مشرق- “هنوز یخ سیاسی در کشور باز نشده است”؛ این جمله را بر زبان آورده و ادامه میدهد که “اولویت کشور «اقتصاد» است و نه سیاست”. برادر رئیسجمهور اسبق و درگذشته اعتقاد دارد که اگر مسئله معیشت حل شود بهمرور مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز در جامعه حل خواهد شد.
محمد هاشمی رئیس اسبق صداوسیما دلپری از برادرزادهاش دارد، میگوید که او را مدتهاست ندیده و کرونا را بهانه این قطع ارتباط کرده است.
هاشمی کوچک که حالا بزرگ خانواده است، به تبعیت از برادر بزرگترش دلباخته مدلهای توسعه لیبرالیستی است؛ اما اعتقاد دارد که برای سرمایهگذاریهای اقتصادی لازم نیست همهچیز را به خارج از کشور گره زد؛ هاشمی میگوید که اشتباه دولت روحانی آن بود که از برجام معجزه اقتصادی میخواست! محمد هاشمی در گفتگو با «مشرق» از روابط خود با حزب کارگزاران را بازگو کرده و میگوید که از اصلاحطلبان فاصله دارد.
رئیس دفتر مرحوم هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت درباره محمد خاتمی نیز نظرات جالبی دارد. هاشمی معتقد است که زمان تغییر در کادر رهبری جبهه اصلاحات فرارسیده است، اما با این شرط که جانشین لیدر اصلاحات ضریب نفوذش کمتر از نفر قبلی نباشد! هاشمی میگوید اگر خاتمی نفوذی میان مردم ندارد؛ باید جای خود را به فرد دیگری بدهد.
در ادامه گفتگوی «مشرق» با عضو سابق حزب کارگزاران را میخوانید.
** دغدغههای فکری شما در سال ۱۴۰۱ چه چیزهایی است، دولت باید روی چه مسائلی سرمایهگذاری بیشتری انجام دهد؟
مهمترین مسئله در حال حاضر مسائل اقتصادی و اجتماعی است، در حوزه اقتصادی مهمترین مسئله مردم معیشت و اشتغال است، اگر به تولید توجه شده و رونق شکل بگیرد بهصورت طبیعی هم اشتغالزایی افزایش مییابد و هم درآمد بالا میرود.
برای تولید الزاماتی وجود دارد؛ یکی از مهمترین آن سرمایهگذاری است. سرمایه را یا بخش خصوصی (داخلی و خارجی) میآورد یا آنکه دولت بهصورت مستقیم دولت باید برای پروژههای اقتصادی سرمایهگذاری کند؛ اما دولت الآن هزینههایش آنقدر زیاد است که امکان سرمایهگذاری روی ابر پروژهها را ندارد. اگر مشکلات اقتصادی را حل کنیم، مسائل فرهنگی و اجتماعی ما نیز حل میشود. برخی مشکلات ما ناشی از تهاجم فرهنگی است؛ اما بخش دیگر ناشی از مسئله معیشت است.
** پس شما مدافع سرمایهگذاری بخش خصوصی هستید؟
بله اما سالهاست که بخش خصوصی داخلی در ایران تواناییهای خود را ازدستداده است،
** بخش خصوصی در ایران روی «تولید» سرمایهگذاری انجام نمیدهد.
یکی از دغدغههای من واردکردن بخش خصوصی به سمت تولید است، توجه به شرکتهای دانش بنیان که رهبر انقلاب به آن امسال توجه ویژه داشتند و نیز ورود سرمایه ایرانیهای خارج از کشور میتواند مدل سرمایهگذاری بخش خصوصی را تغییر دهد.
**سرمایهگذاری دولتهای خارجی چطور؟
باید دید سرمایهگذاریهای خارجی چقدر با منافع ملی ما و آن کشور تطابق دارد؛ امام میگفت شوروی از آمریکا بدتر و آمریکا از شوروی بدتر و انگلیس از هر دو اینها خبیثتر است، براین اساس من هیچگاه به سرمایهگذاریهای خارجی امیدوار نبودهام.
** دولت روحانی که شما ۸ سال از او حمایت میکردید؛ انتظار سرمایهگذاری خارجی تا سطح ۱۰۰ میلیارد دلار در سال را داشت…
سراب آن ماجرا را با خروج ترامپ از برجام دیدیم.
** به برجام اعتقاد نداشتید؟
امام (ره) برای مذاکره با آمریکا شرط گذاشته بود؛ امام خطاب به کارتر گفته بود که اگر آمریکا رفتارش را عوض کند، ما مشکلی با آمریکا نداریم؛ پس مذاکره و رابطه با آمریکا از این نگاه هیچ اشکالی ندارد. در مذاکرات اگر بتوانیم خطوط قرمز را رعایت کرده و منافع ما تأمین شود هیچ اشکالی وجود ندارد، اما مسئله آن بود که برجام به شبی و تبی بند بود.
برجام در مدت کوتاه اجرا امتیازاتی برای ایران داشته و یک سری منابع مالی آزاد شد، اما ترامپ آن را تحت تأثیر اسرائیل و عربستان پاره کرد. مسئله برجام آن بود بهرهمندی کوتاهمدت داشت و نه بلندمدت. هر توافقنامه حدی دارد و نمیتوان از آن انتظار سرمایهگذاریهای بزرگ داشت.
** سال ۹۶ نامزد انتخابات شدید؛ شما سیاستگذاریهای دولت (داخلی و خارجی) وقت را قبول نداشتید که مجزا از اعتدالیها به وزارت کشور آمدید؟
من تفکر اعتدالی را قبول داشتم؛ معتقد بودم که برجام تا سطحی از مشکلات را میتوانست حل کند؛ نه همه آنها را…
** اگر رئیسجمهور میشدید داخل برجام میماندید؟
بله!
** با خروج ترامپ از برجام چه میکردید؟
همزمان با خروج ترامپ از برجام، برخی در مجلس برجام را آتش زدند. من با این رویه مشکلدارم.
** به این دلیل برجام را آتش زدند که ترامپ آن را پاره کرده بود…
این مسیر برای کشور خطرناک بود.
** سال ۹۶ روحانی چه چیزهایی کم داشت که شما نامزد انتخابات شدید؟
من به توصیه مرحوم هاشمی نامزد انتخابات شدم.
** نامزدی شما تاکتیکی بود؟
ما قبل از انتخابات در دیدار با آقای هاشمی تحلیل داشتیم که ممکن است روحانی رد صلاحیت شود!
** چه علائمی وجود داشت که روحانی برای دور بعدی انتخابات تائید صلاحیت نشود؟
آقای هاشمی میگفت اگر روحانی تنها در صحنه انتخابات وارد شود؛ او را تائید نمیکنند؛ دلیل آن را به ما نگفت! اما میگفت صحنه خالی نباشد، ایشان از ۵ نفر خواست در کنار آقای روحانی نامزد انتخابات شوند.
** آقای هاشمی چه کسانی را توصیه کرد نامزد شوند؟
من، جهانگیری، ناطق نوری، ظریف و زنگنه
** پس نامزد پوششی بودید…
بله تا ظهر آخرین روز صبر کردم که ببینم چه کسی نامزد میشود، وقتی کسی نیامد به وزارت کشور رفتم و ثبتنام کردم. البته بعد از من آقای جهانگیری هم ثبتنام کرد؛ و ما سه نفر شدیم (من، روحانی و جهانگیری) برخی میگفتند اگر من در صحنه بمانم با روحانی رقابت میکنیم؛ اما من پیغام دادم به روحانی که با شما رقابت نمیکنم.
** قبل از ثبتنام با آقای روحانی تماس گرفتید؟
خیر؛ من با ایشان گفتگویی نکردم؛ به همان توصیه آقای هاشمی عمل کردم.
** سال جدید فکر میکنید وضعیت اصلاحطلبان چگونه خواهد بود؟
پیشبینی رفتارهای سیاسی کمی سخت است.
** چرا؟
چون رقیب اصلاحات حاضر به شراکت در قدرت نیست.
** مگر خاتمی و روحانی حاضر شدند دولت را با رقیب شریک شوند؟
منظور من این نیست که رفتار آن دولتها درست بوده است. ولی دولت آقای هاشمی یک دولت ائتلافی بود.
** دولت اول هاشمی با دولت دوم او متفاوت بود و دیگر ائتلافی نبود.
من از کلام رهبر انقلاب در پیام نوروزی این برداشت را داشتم که ایشان مشارکت سیاسی را توصیه کردند.
** برخی مثل محمدرضا خاتمی گفتهاند که خاتمی میخواهد اعلام بازنشستگی سیاسی کرده و از لیدری اصلاحات دست بکشد.
من خیلی بحثهای سیاسی در شبکههای اجتماعی را دنبال نمیکنم؛ اما فکر میکنم زمان تغییرات است؛ اما تا زمانی که جانشین خاتمی مشخص نشده است، در موضوع کنار رفتن او باید تردید کرد.
** چه کسی میتواند جانشین خاتمی شود؟
من مصداقی صحبت نمیکنم؛ اما تندرویها را باید کنار گذاشت. از سویی مسئله مهمتر در هر دو جناح ضریب نفوذ است؛ باید دید امروز ضریب نفوذ خاتمی چقدر و ضریب نفوذ ناطق نوری چه میزان است؛ من امروز این ارزیابیها را ندارم. بههرحال آنها باید از مردم رأی بگیرند.
** بعد از رفتن آقای کرباسچی خبر رسید که آقای هاشمی قرار است به حزب بازگردد.
من به دلایلی که قبلاً نیز اعلام کردهام، نمیخواهم عضو حزب باشم.
** ماجرای جنگ اوکراین را پیگیری میکنید؟
این تعداد آواره جنگی و خراب شدن زیرساختها نشانههای خوبی در خود ندارد. تعابیری وجود دارد که ممکن است این جنگ مقدمه جنگ جهانی سوم یا یک جنگ اتمی باشد.
** فائزه خانم بعد از آغاز جنگ اوکراین در مصاحبه با یک رسانه فارسی در خارج اعلام کرد ایران مستعمره روسیه است…
من این دست جملات را درست نمیدانم، ایران هیچ گاه مستعمره نبوده و نخواهد شد؛، اما رسانههای خارجی بهگونهای تفسیر میکنند که ایران حامی روسیه در جنگ است.
** فائزه خانم انگار رسانههای خارجی را دنبال میکنند و تحلیلشان را از آنها میگیرند…
من فائزه را مدتهاست که ندیدهام.
** به مناسبت نوروز به دیدار شما نیامدند؟
بهواسطه کرونا این دست دیدارها را ندارم. برای همین نمیدانم که تحلیل او از مسائل چیست.
*ممنون از فرصتی که در اختیار مشرق قرار دادید.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: روحانی حذف شدنی نیست؛ چرا که این آدم سابقه ۴۰ سال خدمت در نظام را دارد.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، غلامعلی رجایی، فعال سیاسی مدعی شد: بحث محاکمه روحانی و بعضی از وزرایش باید کار تندروهای اصولگرایان باشد. متاسفانه اصولگرایان و اصلاحطلبان دچار یک اقلیت تندرو هستند که اینها بازیها را به هم میزنند و میخواهند صحنه بازی را با تندرویهای خودشان تغییر دهند.
به گزارش مجاهدت به نقل ازایلنا، این فعال سیاسی اصلاحطلب یادآور شد: مشاهده میکنیم همینها هنوز پنج سال بعد از فوت آقای هاشمی دست از تضعیف و تخریب وی بر نداشتند و بعضاً با جعل تاریخ و اخبار نادرست سعی میکنند وجهه ایشان را تخریب کنند.
وی تاکید کرد: هر دولتی ناکارآمدی و ناکامیهای خودش را دارد و قاعدتاً این مسائل مستمسکی برای کسانی که تندرو هستند قرار میگیرد، من فکر میکنم این جریان در جمهوری اسلامی متاسفانه با شرایطی که داریم، هنوز وجود دارد و قاعدتاً تریبونهایی را هم در اختیار دارند.
رجایی با بیان اینکه جریان تندرو درباره محاکمه روحانی به جایی نمیرسد، اظهار داشت: حاکمیت و اکثریت مجلس با این قضیه موافق نیستند و علیالقاعده اگر مجلس حرفی داشت، باید همان زمان که آقای روحانی با اینها کار میکرد اجازه نمیدادند به عنوان رئیس دولت خود کارش را ادامه دهد.
وی تاکید کرد: به هر حال یک سال از عمر دولت دوازدهم با مجلس یازدهم همراه بوده است بنابراین اگر میتوانستند کاری کنند در این یکسال انجام میدادند نه اینکه وقتی دولت تمام شد شروع کنند این حرفها را بزنند.
این فعال سیاسی با اشاره به اینکه معمولاً هر دولتی که آمده دولت قبل را زیر ذرهبین قرار داده است و تا مدتها بعضی از ناکامیهایش را متوجه آن دولت کرده است، گفت: این کار هم درست است هم نادرست، خوشبختانه تا حالا دولت سیزدهم در این زمینه چیزی نگفته است و لذا همین نکته بسیار مثبت است که آقای رئیسی نکاتی را بر گردن دولت قبلی خودش ننداخته است با اینکه به نظر من چیزهایی هست که میتواند بگوید؛ بنابراین وقتی اقلیت تندرو اینها را میبیند به یک چیزهایی دیگر متوسل میشود و معتقدم این جریان در پی این است که جریان روبروی خودشان را به گونهای از صحنه دور کنند تا نتوانند دیگر به صحنه بازگردند.
وی خاطرنشان کرد: آقای ظریف چرا باید از حضور در عرصه انتخابات ریاست انصراف دهد و بگوید من اصلاً نامزد نمیشوم؟ همین روزها، نکات و تندرویها را میدید که در مقابل این موج بلند دامنهای اقلیت تندرو ترجیح داد کنار بکشد.
رجایی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه امروز افکار عمومی مطرح میکند جریانی در کشور خواستار محاکمه روحانی است اما در مقابل احمدینژاد سکوت کردند و این مسئله را ربط میدهند به گفتههای رئیس دولتهای نهم و دهم که گفته بود اسنادی را از وزارت اطلاعات در خصوص مسئولان در اختیار دارد و همین مسئله باعث شده است که مسئولان در برابر وی سکوت کنند، آیا ایتفاق واقعا افتاده است، گفت: نمیدانم، زیرا قاعدتاً کسی که باید به این سوال پاسخ دهد خود آقای احمدینژاد است اما چه بهتر که دوستان یک بار برای همیشه مشخص کنند چه اتفاقی افتاده است آیا واقعاً این اتفاقات صورت گرفته یا خیر.
وی ادامه داد: معتقدم از یک زاویه دیگر میشود به این مسئله نگاه کرد، به هر حال امثال آقای احمدینژاد و روحانی ۸ سال دولت در اختیارشان بوده و مسائلی را میدانند، فراز و فرودهایی داشتند که بیان کردنشان حتماً نیاز به سند اطلاعاتی ندارد و ناگفتههایی هست که نمیتوانند، بگوید.
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه داد: همین حالا آقای خاتمی هنوز ناگفتههایی دارد که به لحاظ امنیتی مصلحت نمیداند که بگوید، یا آقای هاشمی که خودم با ایشان کار کردم میگفتند نکاتی را میدانم که به مصلحت نیست مطرح کنم، از همین رو تندروها با توجه به اهمیتی که این مسائل دارد، ممکن است آنها را مستمسکی قرار دهند، به طوری که کسانی که تحفظ و خود نگهداری انجام میدهند را به زوایای دیگر بکشانند.
وی با بیان اینکه باید دید بهانه تندروها برای محاکمه روحانی چیست. آیا بحث محاکمه شخص خود مطرح است یا وزرایش، عنوان کرد: مجلس در بحث کنترل بیماری کرونا باید با وزیر بهداشت برخورد میکرد و از او سوال میکرد که چرا نتوانست عرصه درمان را خوب مدیریت کند و یا وی را استیضاح و محاکمه میکرد اما مشاهده کردیم تا لحظه آخر از وی حمایت کردند او هم در امنیت کامل به کارش ادامه داد.
رجایی گفت: فکر میکنم تندروها به جایی نمیرسند، آقای روحانی قابل حذف نیست؛ چراکه این آدم سابقه ۴۰ سال در خدمت به نظام را در کارنامه خود دارد، او در مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است، ۸ سال مدیریت کشور را در دست گرفته است، برای همین هم معتقدم آقای روحانی حیات سیاسیاش را در مجمع ادامه خواهد داد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق – ما به دیدار خانواده های شهدای مدافع حرم می رویم تا بیشتر با آنها آشنا شویم. شهدای مدافع حرم خیلی مظلوم هستند و از آنها مظلومتر، رزمندگان فاطمیون. به خاطر اینکه وقتی رفتند سوریه، خیلی رشادت آفریدند.
یکی از فرماندهان میدانی سوریه می گفت: اول از همه عراقی ها به سوریه رفتند و شروع کردند به جنگیدن تا فرودگاه دمشق را از تیررس تکفیری ها آزاد کنند. همین طور که مشغول بودند، یک باره دیدند عدهای با لباس شخصی آمدند که فرماندهشان ابوحامد بود. پرسیدند شما کی هستید و از کجا آمدهاید؟ گفتند ما تعدادی افغانستانی هستیم و آمدهایم برای دفاع از حرم، هیچ امکاناتی هم نداریم. اینها را اول تقسیم کردند در گروههای عراقی که بروند آنجا تا اسلحه بگیرند و بایستند و نگهبانی بدهند و یک جاهایی بجنگند. ما یک خشاب اگر می دادیم به عراقی ها، همان روز اول شلیک می کردند و تمامش می شد، اما افغانستانیها تیر الکی نمی زدند، چون این تیر ارزش دارد. از نظر خوراک و لباس و همه چیز هم خیلی قانع بودند… خلاصه یک مقدار که گذشت دیدیم آنها چنان قوی هستند که می توانند خودشان یگانی باشند که الحمدلله فاطمیون شکل گرفت و درخشید.
صبح یک روز مردادماهی، در حالی که خورشید هنوز زورآزماییاش را آغاز نکرده بود، در یکی از کوچههای محله قراکرد و حوالی حسینیه شیخ اکبر، پدر و مادر شهید مدافع حرم، مهدی خوشآمدی به ما خوشآمد گفتند و ما را به حضور پذیرفتند. آنچه در ادامه میخوانید، اولین قسمت از این گفتگو است.
شما چه سالی آمدید ایران؟
پدر شهید: من تاریخ زیاد نمی دانم، اول انقلاب بود؛ یکی دو سال از انقلاب گذشته بود که آمدیم.
**: یعنی سال ۵۸ – ۵۹ که کمونیست ها به افغانستان حمله کردند و ناامن شد، شما آمدید اینجا؟
پدر شهید: بله.
**: پس خیلی سال است که در ایرانید؟
پدر شهید: بله؛ از اول انقلاب ایران.
**: خودتان تنها آمدید یا با پدر و مادر و خانواده؟
پدر شهید: یک سال جلوتر آمدم برای کار کردن، بعدش همه خانواده آمدند.
**: شما مجرد بودید آن موقع؟
پدر شهید: بله.
**: چند سالتان بود؟
پدر شهید: نزدیک به ۱۶ **: ۱۷ سالَم بود.
**: پس به اردوی ملی و سربازی نرفتید؟
پدر شهید: نه.
**: چه کاری بلد بودید آن موقع که آمدید؟ و به چه کاری مشغول شدید؟
پدر شهید: کارگری.
**: به همین شهر پیشوا آمدید؟
پدر شهید: بله.
**: قبلش اینجا فامیل و آشنا داشتید؟
پدر شهید: نه.
**: خب چطور متوجه شدید بیایید اینجا؟
پدر شهید: یک خاله داشتم که قرچک می نشست. همین طور یواشکی آشنا شدیم. نزدیک به یک سال همینطوری در رستم آباد نشستیم، بقیهاش را هم در پیشوا بودیم.
**: در این سال ها چه کار می کردید؟
پدر شهید: ما کارگری می کردیم، کار ساختمانی، کار کشاورزی. خودمان کشاورزی نداشتیم، روی زمینهای مردم، کارگری می کردیم.
**: زمین کرایه می کردید؟ چی می کاشتید؟ چه کشت و کاری بلد بودید؟
پدر شهید: جو، بادمجان، گوجه فرنگی…
**: یعنی سیفیجات؟
پدر شهید: بله.
**: کِی با حاج خانم ازدواج کردید؟
پدر شهید: یادم نیست!
مادر شهید: حاج آقا ۱۰ **: ۱۵ سال از ما جلوتر به ایران آمدند.
مادر شهید: نه، من ۸ ساله بودم که از افغانستان آمدم به ایران.
**: چه سالی می شد؟
مادر شهید: دقیق یادم نیست، خیلی بچه بودیم که آمدیم. در ذهنم هست که سال اول مدرسه را ایران بودم. اولهای انقلاب بود. حاج آقا ۱۰ **: ۱۵ سال از ما جلوتر آمده بودند.
**: چی شد که شما آمدید؟
مادر شهید: ما دیگر آنجا ضعیف بودیم، می گفتند ایران خوب است، برویم ایران. فامیلها همه آمدند. ما هم آمدیم.
**: چه کسانی همراه شما بودند؟
مادر شهید: پدر و مادر و خانواده، دو تا برادر، سه تا خواهر.
**: شما مستقیم آمدید همین منطقه پیشوا؟
مادر شهید: نه. سمت جوادآباد، یک دهی بود که آنجا بودیم. تقریبا ۷ **: ۸ ماه آنجا در یک گاوداری ماندیم. بعد از آنجا پدرم در جلیل آباد سمت گلستان یک خانه کوچک خرید. به جلیل آباد که آمدیم، پدرم کشاورزی می کرد؛گاو و گوسفند و همه چیز هم داشتیم.
**: شما با خانواده حاجآقا فامیل بودید؟
مادر شهید: بله؛ فامیل بودیم، ولی فامیل نزدیکِ نزدیک نه.
**: اسمتان را هم میفرمایید؟
مادر شهید: سکینه هستم. فامیلی ما هاشمی بود؛ آن موقع بچه بودیم و زیاد با فامیلی آشنا نبودیم. سال اول که آمدیم، سال دومش من را عقد کردند. بعد رفتیم آمایش اتباع؛ دادن کارت که شروع شد، رفت کارت بگیرد، گفته بودند فامیلیت چیه؟ حاجآقا فامیلی من را بلد نبود؛ فامیل خودش را گفت که «خوشآمدی» است. از همان زمان من فامیلیام را نتوانستم عوض کنم. هر جا که بحث میشود، میگویم دخترعمو، پسرعمو هستیم. دیگر من مجبور بودم این را دروغ بگویم؛ چون اگر واقعیت را می گفتم، کارم به مشکل میخورد. در همه مدارکم «خوشآمدی» است.
**: یک چیزی که در خانواده افغان ها وجود دارد، این است که به عدد سالها خیلی دقت نمی کنند. درست است؟
پدر شهید: بله.
**: نه سن و سالشان را دقیق میدانند و نه سالهای اتفاقاتی که برایشان رخ داده.
مادر شهید: تاریخ نداشتیم دیگر؛ در افغانستان نه تاریخ بود نه ما سواد داشتیم. بچه بودیم. پدر و مادرم برای ما تعریف نکردند که شما به چه تاریخی متولد شدید.
**: در قید حیات هستند؟
مادر شهید: نه؛ به رحمت خدا رفتند.
**: برادر و خواهرهایتان اینجا هستند؟
مادر شهید: بله، هستند.
**: پس شما سالی که ازدواج کردید هم یادتان نیست؟ جنگ ایران و عراق شروع شده بود؟
مادر شهید: بله؛ جنگ ایران شروع شده بود. فکر کنم سال دوم جنگ بود.
**: چندتا فرزند دارید؟
مادر شهید: با شهیدم چهار پسر و یک دختر دارم. یعنی حالا سه پسر و یک دختر.
**: آقا مهدی اولین فرزندتان بودند؟
پدر شهید: دومی بود.
**: ایشان متولد چه سالی بودند؟
مادر شهید: هفتاد و… اصلا من بعد از شهیدم فراموشی گرفتم، تولد بچه بزرگم ۱۳۶۸ است. بین تولد او و مهدی حدود دو سه سال فاصله افتاد.
پدر شهید: مهدی ۲۵ ساله بود.
**: پس احتمالا متولد ۱۳۷۰ بودند؟
مادر شهید: بله؛ هفتادی بودند.
**: سال ۹۵ به شهادت رسیدند یا ۹۶؟
پدر شهید: امسال، چهار سال می شود.
**: می شود ۱۳۹۶ ؛ پس ۲۵ ساله بودند که شهید شدند. یک چیز مهم که برای خانواده های مدافع حرم هست، بحث تابعیت و شناسنامه و اینهاست؛ شما اقدام کردید؟ به شما شناسنامه دادند؟
پدر شهید: بله دو سال پیش اقدام کردیم ولی هنوز خبری نیست.
**: کارهای اداری اش را انجام دادید؟
پدر شهید: بله.
**: یک مراسم سوگند و قسم هم دارد، آن را هم انجام دادید؟
پدر شهید: بله انجام دادیم.
**: آن دیگر مرحله آخر است. انشالله به زودی شناسنامههایتان صادر میشود. بقیه بچهها چهکار می کنند؟ اخوی های شهید و خواهر شهید مشغول چه کاری هستند؟
پدر شهید: از پسرها، یکی از شهید بزرگتر است و یکی کوچکتر است. این دو تا پسرم مریض هستند. مشکل اعصاب دارند و زیر نظر دکتر هستند.
**: هر دو؟
پدر شهید: بله.
مادر شهید: پسر بزرگم حافظ قرآن است، مداح است، فعالیت بیش از اندازه داشت، کلاس زبان انگلیسی می رفت…
پدر شهید: سال ۸۰ مقام طلا آورده بود. از سرتاسر ایران این اولین نفری بود که مقام آورد. از این بابت خیلی پیشرفت می کرد؛ یک دفعه عصبی شد!
**: یعنی بر اثر شهادت اخوی بود یا قبلش اینطوری شد؟
مادر شهید: نه؛ قبل از آن بیمار شد.
**: هیچ معلوم نشد که عاملش چیست؟
مادر شهید: عاملش این است که زیاد به کلاس زبان می رفت. صبح، مدرسه و دبیرستان بود، بعد از ظهر کلاس قرآن داشت در شهرری. دوازده و نیم که از مدرسه تعطیل می شد می رفت شهر ری تا ساعت ۴ قدیم. دوبار از آنجا برمیگشت و میرفت ورامین، سر کلاس زبان. تا ساعت ۷ **: ۸ زبان داشت. خیلی شاگرد نمونه بود. سال آخرش که در دبیرستان بود هم به عنوان شاگرد نمونه انتخاب شد. که در ورامین باید مدرسه نمونه می رفت.
پدر شهید: ۱۲ جزء قرآن را هم حفظ کرد؛ مریض که شد دیگر نتوانست.
مادر شهید: شهیدم مهدی هم ۳ جزء از قرآن را حفظ بود.
**: اینها برای رفتن به مدرسه به مشکل نخوردند؟
مادر شهید: چرا مشکل بود ولی…
پدر شهید: در بین افغانهایی که در ایران زندگی می کنند، خیلی پیشرفت می کرد، خیلی توی چشم بود و چشم خورد.
**: «چشم زخم» که جای خود، ولی باید یک عاملی هم داشته باشد. الان این برادران، دارو مصرف می کنند؟
مادر شهید: سه چهار سال است حالشان با دارو کنترل میشود.
پدر شهید: دکتر که بردیم، گفتیم شما تشخیص بدهید مریضیشان چیه؟ گفت اینها دو قطبی هستند. هر دوتایشان یک مریضی دارند. یک وقت هایی خیلی شاد می شوند، یک وقت هایی گریه می کنند. یک مواقعی هم اذیتشان زیاد می شود، می زنند همه چیز را به هم می ریزند.
**: خیلی از دو قطبیها در جامعه مشغول کار و فعالیت هستند؛ البته شدت و ضعف دارد.
مادر شهید: آن موقع که شهید مهدی برای بار سوم رفت سوریه، برای پسر بزرگم نامزد گرفتیم. رابطهشان در دوران نامزدی به هم خورد. بعد ۲۰ **: ۲۵ روز بیشتر نگذشت که خبر شهادت مهدی را آوردند. این پسرم از قبل هم افسردگی داشت ولی چون فعالیت زیاد داشت، مشکلاتش کمتر بود اما روحیه اش را دیگر از دست داد.
**: یعنی دو تا فشار همزمان به روحشان آمد…
مادر شهید: بله.
**: از آن وقت دیگر اقدام نکردید برای ازدواجشان؟
مادر شهید: نه اصلا؛ دیگر هر چه بهش می گوییم زن، قبول نمیکند…
پدر شهید: نه، افغان دیگر زن ما نمی شود.
**: فرزند بعد از شهید چطور؟ دو تا پسر هم بعد از شهید دارید؛ درست است؟
مادر شهید: یکی کوچک است. ۸ ساله است. کلاس اول درس میخواند. دخترم ۱۲ ساله است، کلاس هفتم است.مشغول درس هستند. ما خیلی مشکل شناسنامه داریم. برای ما پدر و مادر گذرنامه آمده، برای دو تا بچه کوچکم آمده، ولی این دو تا بچه بزرگتر مدارکشان نیامده، همین اواخر بود گفتند مدارک اینها را بیاورید تهران.
**: منظورتان از مدارک چیست؟
مادر شهید: شناسنامه. مثلا بتوانند با شناسنامه یک جایی به کاری مشغول شوند؛ دوتایشان بیکار هستند. پسر کوچکتر ۲۷ ساله است و پسر بزرگترم ۳۲ ساله می شود.
**: مشغول کار نیستند؟ اسمهایشان را هم می شود بگویید.
مادر شهید: نه؛ بیکارند. اسمشان مرتضی و هادی. شهیدم مهدی که اینجا بود، می رفت کار می کرد، من همیشه می گفتم تکیهگاهم فقط شما هستید، شما سالم هستید. او سوریه می رفت، بعد از اینکه می آمد میرفت با داییاش در سنگ کاری و نماکاری کار می کرد.
**: این دو تا پسرتان هم در کار ساختمان تخصص دارند؟
مادر شهید: نه، این پسر بزرگترم فقط به درس خیلی علاقه داشت، می خواست برود حوزه علمیه.
آقا هادی در مغازه خاربارفروشی، فروشندگی می کند. تقریباً دو سال است که اینها اصلا از خانه در نمی آیند. خیلی من و پدرش غصه اینها را داریم.
**: این داروهایی که مصرف می کنند فقط موجب آرامششان می شود؟
مادر شهید: بله، الان دو سال است که دارو را به کل قطع کردهایم. پسر بزرگم دیگر بعد از شهیدم دارو را قطع کرد که الان چهار سال می شود.
پدر شهید: دارو هم که می خورد، باز که می خوابید بیشتر اذیت می شد. حالا سرکار نمی رود، اما خیلی آرامتر شده. ولی آن وقت می زد شیشه را خُرد می کرد، هر چه گیرش می آمد را میشکست… الان دو سال می شود که دارو مصرف نمی کند.
**: داروها به ظاهر یک مقدار آدم را آرام می کند اما در بلند مدت اصلا خوب نیست…
مادر شهید: دیدن وضعیت این دو تا خیلی برایم مشکل است، در زندگیام مشکلات دیگر را می شود حل کرد، اما این جوان ها بدون سر و سامان، بدون کار، اصلا هیچ هدفی ندارد برای زندگیشان.
پدر شهید: به شهیدم مهدی میگویم خوش به حالت، الان ما چه رنجی می کشیم با اینها. مهدی هم در خانه که بود برای این دوتا برادرش، دلش خوش نبود و میسوخت.
مادر شهید: همه اش غصه اینها را می خورد…
**: خود آقا مهدی بیماری نداشت؟
مادر شهید: نه؛ نه؛ اینقدر بچه شجاع و غیرتی بود…
پدر شهید: مهدی، نوار حضرت زینب (سلام الله علیها) گوش می کرد، می گفت وقتی ما باشیم حضرت زینب دیگر نباید اسیر شود. همین طور اشک می ریخت و نوار گوش می داد. یک شب از سوریه که آمد گفت بابا! این گوشی من را نگاه کن؛ یکی از این همکارهای من گیر داعشیها افتاده؛ دارند سرش را می برند! الله اکبر می گفت و سر را می بُرید. به من نشان داد؛ من ترسیدم. اینها را در گوشی خودش نگاه می کرد… اصلا نمیترسید. خیلی شجاع بود.
مادر شهید: پسرم در دوران راهنمایی و دبیرستان باشگاه می رفت، کونگفو میرفت، کمربندهای مشکی داشت. ۱۲ سال رفت. در حفظ قرآن هم بود. خیلی فعالیت داشت، خیلی شجاع بود.
**: آقا مهدی در سالهای قبل از شهادتش مشغول درس بود؟