گروه فرهنگ دفاعپرس: از ابتدای درگیریها میان کشورهای جبهه مقاومت و رژیم صهیونیستی، کشورهایی در کنار جبهه مقاومت و علیه رژیم صهیونیستی ایستادند و در عرصههای مختلف تلاش کردند تا حمایت خود را از جبهه حق در ابعاد مختلف فرهنگی نشان دهند. در این میان، فیلمسازان بسیاری با ایدههای مختلف، مجاهدتهای «جبهه مقاومت» را به تصویر کشیدند.
ما در گروه فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس سعی بر آن داریم که در مجموعه گزارشهایی با عنوان «جبهه مقاومت در قاب فیلم و سریال» این آثار را بررسی و معرفی کنیم. یکی از این فیلمها، سریال «وفا» است.
سریال «وفا» مجموعه تلویزیونی بود که نوروز سال ۱۳۸۵ از شبکه سه سیما پخش میشد. این سریال ۱۲ قسمت و مدتزمان هر قسمت ۴۵ دقیقه بود. کارگردانی این فیلم برعهده محمدحسین لطیفی بود. این مجموعه تلویزیونی که در ایران و لبنان فیلمبرداری شده بود، توانست در دومین جشنواره فیلم پلیس، جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کند.
بازیگرانی، چون پوریا پورسرخ، هانیه توسلی، فرهاد اصلانی، فرهاد قائمیان، الیزابت امینی، رضا ایرانمنش، عدی رعد، لیدا عباسی و مجید یاسر در آن ایفای نقش میکردند.
داستان فیلم از این قرار است:
سریال وفا درباره عشق یک جوان ایرانی یهودی به نام ژوبین پناهی (پوریا پورسرخ) به دختری لبنانی-ایرانی به نام وفا ابوزید (دانشجوی لبنانی_ایرانی و خواهر حسین_یکی از اعضای حزبالله_ که هانیه توسلی نقش آن را بازی میکند) است که به اتهام جاسوسی برای اسرائیل در ایران زندانی شده اشت.
ژوبین بهدلیل مشکلات روحی و روانی ناشی از کشته شدن پدر و مادرش در انفجار بمبی در قبرس و دوری از دختر مورد علاقهاش (وفا) در تیمارستان بستری شده است و توسط یک جاسوس اسرائیل که اسم مستعارش خرچنگ است (در نقش ارمیا نیکونظر معروف به خرچنگ؛ عضو موساد و تروریست است که نقش آن را فرهاد قائمیان بازی میکند) از تیمارستان فراری داده میشود و پس از تغییر قیافه و با هویت جعلی همراه خرچنگ از ایران به اردن و منزل دیوید میرود؛ سپس او طبق نقشه قبلی دیوید برای دیدن وفا به لبنان میرود و بعد از مدتی، دیوید و خرچنگ به او میپیوندند.
ژوبین پس از بی توجهیهای وفا، واقعیت را به او و پدرش میگوید، اما وفا از ژوبین میخواهد که به او فرصت دهد. بعد از چند روز، وفا پیشنهاد ژوبین را برای فرار قبول میکند.
بخشی از تیزر این سریال را در اینجا ببینید:
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
انتهای پیام/ 118
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
کاربران اینستاگرامی در بخش کامنت های پست فرشته حسینی، نسبت به توهین به جشنواره فجر واکنش نشان داند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، روز گذشته مانی حقیقی، فرشته حسینی، هانیه توسلی و جمعی دیگر از عوامل فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» در پست اینستاگرامی اعتراضی اعلام کردند که در جشنواره فجر شرکت نخواهد کرد. این افراد در این اعلامیه ضمن توهین به جشنواره بیان اینکه «اگر در چند سال اخیر از جشنواره ی فجر پرهیز می کردهایم امسال از دیدن نام خود در آن ننگ داریم» مدعی شدند «اگر در ارائه فیلم به جشواره اختیاری داشتیم مانع حضور آن میشدیم».
در این بیانیه همچنین ادعا شده «نقش آفرینی در آن فقط از سر رفاقت و همراهی با کارگردانش بوده و نه شاختی از تهیه کننده تازه کار و ناشناخته آن».
از جمله افرادی این پست اعتراضی را در اینستاگرام منتشر کرد، فرشته حسینی، بازیگر افغانی تبار سینما و همسر نوید محمدزاده بود. بازیگری که در گذشته نیز اظهارات اعتراضیش درباره ایران، با واکنش های منفی کاربران در بخش نظرات مواجهه شده بود، اینبار نیز با حجم زیادی از انتقادات روبه رو شد.
کاربران اینستاگرام در بخش کامنت های پست فرشته حسینی، نسبت به توهین به جشنواره فجر واکنش نشان داند. عموم مطالبه و واکنش کاربران بر مبنی این بود که هنرمندانی که ادعای عدم حضور خود در این جشنواره را داشته و شرکت در آن را مایه ننگ میدانستند و همچنان میدانند، چطور در گذشته در این فستیوال ملی شرکت کرده و از جوایز شهرت بدست آمده از آن استفاده می کردند. همچنین این کاربران مدعی شدند اکنون که قصد حضور در جشنواره ندارید، دسمتزد حاصل از بازی در این فیلم را پس داده و یا به مردم ایران اهدا کنند.
در همین راستا برخی کاربران نسبت به حرکت اعتراضی اینچنینی هنرمندان، از عبارت «یک بام و دو هوا» استفاده کردند.
در ادامه واکنش کاربران در بخش نظرات پست اینستاگرامی فرشته حسینی را مشاهده میکنید.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جشنواره فیلم فجر امسال ۳ بازیگر مرد و ۲ بازیگر زن دارد که هر یک از آنها با ۲ فیلم پرکارترین بازیگران جشنواره امسال شناخته میشوند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، جشنواره فیلم فجر امسال ۳ بازیگر مرد و ۲ بازیگر زن دارد که هر یک از آنها با ۲ فیلم پرکارترین بازیگران جشنواره امسال شناخته میشوند.
دقایقی قبل اسامی ۲۴ فیلم بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر اعلام شد. با بررسی این ۲۴ فیلم مشخص شد که ۳ بازیگر مرد و ۲ بازیگر زن ترکیب پرکارترین بازیگران جشنواره امسال را تشکیل می دهند.
رضا کیانیان، امیر جعفری و پژمان بازغی در کنار سارا بهرامی و نسیم ادبی هر یک با ۲ فیلم در بخش مسابقه جشنواره امسال حضور دارند.
رضا کیانیان امسال ۲ فیلم روایت ناتمام سیما و متروپل را در بخش سودای سیمرغ دارد.
امیر جعفری نیز با فیلم های هوک و آنها مرا دوست داشتند برای سیمرغ بلورین شمشیر کشیده است.
پژمان بازغی نیز در جشنواره امسال با فیلم های پرونده باز و کاپیتان حضور دارد.
در میان بازیگران زن سارا بهرامی ۲ فیلم دارد جنگل پرتقال و بعد از رفتن ترکیب فیلم های این بازیگر را در جشنواره امسال تشکیل میدهد.
نسیم ادبی نیز با فیلمهای آنها مرا دوست داشتند و پرونده باز در جشنواره چهل و یکم فجر حضور دارد.
جشنواره امسال اما بازیگران چهره بسیاری دارد که یک فیلم را در بخش مسابقه دارند از جمله مهمترین این بازیگرها می توان به علی نصیریان، جواد عزتی بابک حمیدیان، باران کوثری، هانیه توسلی علی مصفا، مانی حقیقی، فرشته
حسینی، مصطفی زمانی حسن معجونی و فرهاد آئیش اشاره کرد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
کشش و جاذبهی مقاومتناپذیر «خون» و «خاک» یک افسانه نیست که با روایتهای مدرنیستی از جهان-وطنی، قابل زدودن از اعماق وجود آدمها باشد و «بدون قرار قبلی» حکایت همین کشش عمیق است بدون آن که شعار بدهد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- سال ۱۳۷۳، بعد از سالها، نخستین ترانه پاپ سینمای ایران پس از انقلاب، در تیتراژ پایانی فیلم «تجارت» مسعود کیمیایی شنیده شد. سیروس سلیمی روی ترانهای از مسعود کیمیایی چنین خواند:
” میون وسعت تنهایی من، گل داده ریشهی من، گل مدفون زیر خاک، که چکیده خون من…
فصل بوی خاک، فصل بوی خنجر، فصل بوی خونه، فصل بوی مادر…تو عرقریزی روحم، تن بیعشق جوونم، فریادم زد.
میون خونه و من فاصله تا فاصله…میون فاصلهها، خنجرستون شده بود. “
و ترانه با این بند پایان می گیرد:
“ریشهی دوبارهام، میون خاکم نشست
میون خاک خودم، افراشته نشست. “
خب البته «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی این اندازه رمانتیک و شاعرانه به ماجرای مهاجرت و بازگشت به وطن نگاه نمی کند، چون ذات موضوع بسیار پیچیدهتر از آن است که بخواهیم انتظارات رمانتیک داشته باشیم و توقع تصمیم طوفانی «یاسمین» برای بازگشت را بکشیم. به هر حال کسی که در حوالی ۴۰ سالگی، در کشوری دیگر، ریشه زده و جاگیر شده و برای خود هویت و شان اجتماعی پیدا کرده، نمی تواند زیر همه چیز بزند و برگردد. از این منظر، بهروز شعیبی، هوشمندانه، نقطه ثقل داستان خود را نه «بازگشت به وطن»، که» مواجهه با ریشهها» قرار داده است. کشش و جاذبهی مقاومتناپذیر «خون» و «خاک» یک افسانه نیست که با روایتهای مدرنیستی از جهان-وطنی، قابل زدودن از اعماق وجود آدمها باشد و «بدون قرار قبلی» حکایت همین کشش عمیق است بدون آن که شعار بدهد و رمانتیکبازی در بیاورد. به ویژه وقتی پای یک سرزمین بسیار کهن به نام ایران وسط باشد که گهوارهی ادیان، مکاتب فکری، تمدن، سیستمهای حکمرانی متمرکز و امثال اینها است. ابدا قصد حماسهسرایی و آرمانپردازی درباره وطن را ندارم، اما حقیقت و اصالت این سرزمین حماسیتر از آن است که نیاز به داستانسرایی داشته باشد.
شاید در نگاه اول، پیش از دیدن فیلم، این گمان به ذهن می آمد که پگاه آهنگرانی شاید انتخاب مناسبی برای یک نقش درونگرا و چکیدهگو نباشد. لیکن همان ۱۵ دقیقه نخست فیلم، باعث می شود که به هوش شعیبی در کستینگ آفرین بگوییم. آهنگرانی به خوبی کاراکتر یک مادر مطلقه مهاجر را که دست تنها باید کودکی دچار درخودماندگی را بزرگ کند، تجسم می بخشد و اصطلاحا لباس نقش را به تن خود اندازه می کند. شعیبی مهارت و هوش خوبی در سپردن نقش به بازیگرانی دارد که در نگاه اول، دورترین فاصله را از آن نقش به خصوص دارند، اما در نهایت خوش می درخشند. رضا عطاران در «دهلیز»، محسن کیایی و فرهاد آییش در «پردهنشین» و سیدمهدی هاشمی و هانیه توسلی در «سیانور» گواه این مهارت او بودند.
کافی است فقط آلمانی حرف زدن پگاه آهنگرانی را فرضا با لهجههای اوت و مندرآوردی نیکی کریمی و دیگر بازیگران خانم فیلم «دسته دختران» مقایسه کنید تا نقش حیاتی کارگردان در گزینش بازیگران اصلی و هدایت درست آنان آشکار گردد. از نقشآفرینی متفاوت الهام کردا هم البته نباید غافل شد که ای کاش کمی از دوز سانتیمانتالیسم و قربانصدقههایش کم می کرد تا نقش دلچسبتر و ماندگارتر می شد. بدون شک، پدیدهی فیلم، حامی ترابی بازیگر نقش پسر نوجوان مبتلا به اوتیسم است. او نتیجه و نماد مهندسی دقیق شعیبی در بازی گرفتن است و اغراق نیست اگر این نوجوان را شایسته نامزدی بهترین بازیگر مرد نقش مکمل بدانیم.
اما نقطهی قوت اصلی «بهروز شعیبی»، استفاده به اندازه و زیرپوستی از «امر معنوی» در فیلم است. معنویت فیلم او، به عکس بالای ۹۰ درصد از آثاری با موضوع بازگشت به ریشهها، ابدا گلدرشت نیست و توی ذوق نمی زند. ارادت عمیق و ریشهدار خاندان پدری یاسمن به حضرت ثامن الحجج(ع)، همچون یک آستر نرم و لطیف در زیر بافت اصلی فیلم دوخته شده و از این رو، وقتی در صحنهی واپسین، پسرک نوجوان یاسمن میخکوب ابهت آن گنبد آشنا و طنین نقارهها می شود، تردیدی نداریم که این صحنه می بایست جایی در دی ان ای تباری او ذخیره شده باشد که چنین برایش مانوس و آشنا جلوه می کند.
«قصه غربت غربی» و «بازگشت به مشرق وجود»، یک کهنالگوی بنیادین در میراث عرفانی ایران است که البته اشتراکات قطعی با حکایات عرفانی هند و یونان باستان دارد. این اسطوره، که حکایت سرگشتگی و آوارگی روح انسان از «دیار پدری» یا همان عالم عِلوی است، به انحاء مختلف در آثار شاعران بزرگ و اندیشمندان دورانساز پارسی تجلی یافته است. آن جا که حافظ می سراید «الا ای آهوی وحشی، کجایی» یا مولانا نهیب عاشقانه به معشوق می زند که «جانا به غریبستان، چندین به چه می مانی…»، یا وقتی شیخ اشراق از «مشرق انوار» می نویسد و شیخ عبدالرحمن جامی حکایت پرسوز و گداز «سلامان و ابسال» را به نظم می کشد، همگی به همین گمگشتگی روح در «مغرب وجود» و عطش و اشتیاق بازگشت به مشرق(عالم علوی) ارجاع دارند. حال، این که فرهاد توحیدی و مهدی تراببیگی، به عنوان نویسندگان فیلمنامه و خود شعیبی، چه اندازه آگاهانه به همان اسطورهی آشنا در ناخودآگاه جمعی نظر داشتند، چندان اهمیتی ندارد، مهم ریشهدار بودن این حس «جستجوی ریشه» و طلب ناخودآگاه بازگشت به «سرزمین پدری» در فیلم «بدون قرار قبلی» است. دلنشین بودن فیلم و حس خوب و لطیفی که چشمانداز سحرآمیز کویر و گله اشتران و نوای محزون نی به سوی تمااشگر روانه می کند، بلاتردید محصول پیوند خودآگاه یا ناخودآگاه آن با همان اساطیر عرفانی است که در ناخودآگاه جمعی ما لانه دارد.
جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
گر نامه نمیخوانی، خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی، در پنجه ره دانی
بازآ که در آن محبس، قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین، چون گوهر این کانی
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
سرویس فرهنگ و هنر مشرق –پس از حواشی اخیر سازمان سینمایی و برخی اصلاحیههای وارده ساترا به سریال «زخمکاری» (محمدحسین مهدویان) کارگردان سریال متن اعتراضی تفصیلی را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده که هر سطر از آن بشدت قابل تحلیل است و متاسفانه رسانههای بسیاری بدون بررسی محتوا و تماشای آخرین ساخته مهدویان اقدام به انتشار گسترده آن کردهاند.
در بخشی از این بیانیه میخوانیم:
نمیدانم چه داوریای خواهید داشت و متن پیش رو را چهگونه تحلیل خواهید کرد. اما من دلسوزانه و در نهایت مسوولیتپذیری نسبت به مخاطبان پرشمار سریال زخم کاری و تمامی محصولات فرهنگی و هنری اعلام میکنم در هفتههای گذشته با رویکردی سازنده و مبتنی بر تعامل به سانسورهای عموما غیرمنطقی و غیرعرفیساز و کار سانسور صدا و سیما و زیر مجموعهی آن یعنی ساترا تن دادم تا اختلالی در روند پخش سریال پیش نیاید و انتظار هفتهگی شما را برای تماشای قسمتهای جدید ارج نهاده باشم. تعاملی که من و همه همحرفهایهایم همیشه از سر جبر و ناچاری و نه از سر رضایت به آن تن دادهایم تا بتوانیم آثارمان را در مملکت عزیزمان و برای مردم نازنین خودمان به نمایش درآوریم. ولی اینبار سطح سختگیریها به جایی رسیده که از حد طاقت و تحمل من خارج شده است.
وزارت ارشاد بر اساس یک اشتباه تاکتیکی به کتاب «بیست زخمکاری» محمود حسینیزاد مجوز اعطا کرد و پس از اعطای مجوز از تائید این کتاب پشیمان شد. لذا دستور به عدم چاپ مجدد کتاب داد. سازندگان زخمکاری نتوانستند مجوز ساخت این سریال را از سازمان سینمایی تغییر مناسبتی نظارت، از وزارت ارشاد به ساترا مجوز ساخت این سریال را از ساترا دریافت کردند.
حالا ساترا همان مرجعی که پروانه ساخت اعطا کرده، به سریال اصلاحیه نمایشی میدهد. با علم به این موضوع عبارت “سانسورهای عموما غیرمنطقی و غیرعرفی” از سوی مهدویان معنا پیدا نمیکند. وزارت ارشاد به فیلم «شیشلیک» اصلاحیههای فراوانی وارد دانست و نسخه مثله شده آن در جشنواره به نمایش درآمد، آیا مهدویان آنقدر جسارت داشت که در رابطه با آن فیلم بیانیه بنویسید؟ به هر حال حساسیت فعلی ساترا در ارائه پروانه نمایش به سریال زخمکاری، علی الخصوص قسمت ششم قابل تقدیر است و حمله مهدویان به ساترا، به بهانه ممیزی سریال پذیرفتنی نیست. با توجه به آنچه در شمال کشور حین فیلمبرداری یک اثر ایشان رخ داد و مجوزهای لازم ارائه نشده بود، مهدویان در گلستانی که برایش ساختهاند، تصور تافته جدابافته بودن را باور کرده است.
در ادامه مهدویان اشاره میکند:
در قسمت ششم سریال زخم کاری به نقطهای رسیدهام که میبینم تن دادن به سانسورهای غیرعقلانی، غیرحرفهای و دور از واقعبینی اجتماعی به وضوح موجب تاثیرات مخرب بر داستان و تضییع حقوق ما به عنوان سازنده و شما به عنوان مخاطب شده است. پس اجازه بدهید در قسمتهای پیش رو در صورت ادامهی این رفتار، میان حق مسلم شما برای تماشای سروقت قسمت جدید و احقاق حق دیگرتان که تماشای نسخهای در شان شماست، دومی را انتخاب کنم. قطعا میپذیرید که مسوولیت تضییع حق اولتان نه بر عهدهی ما که بر گردهی آنهاست که از دایرهی منطق و عقل خارج شدهاند و مسیر زور پیش گرفتهاند. شاید به زودی سیاههی این سانسورها را برای داوری درست مردم و مدیران خردمند باقیمانده بر مسند منتشر کنم تا خودتان قضاوت کنید و تصویری واقعی از میزان رفتارهای تنگنظرانه و سلیقهای پیش رویتان داشتهباشید.
نکته جالب اینجاست که در قسمت ششم زخم کاری مالک شخصی اصلی سریال به کیش میرود. مالک (با داشتن همسر و دو فرزند) قبل از ازدواج با همسرش، سمیرا، عاشق منصوره ریزآبادی(هانیه توسلی) دختر نعمت ریزآبادی بوده است.
ریزآبادی پدرخوانده یک هولدینگ اقتصادی بزرگ، معشوقه جوان خودش، سمیرا را به عقد مالک درمیآورد تا مالک از ازدواج با منصوره (دخترش) چشم پوشی کند. پس از قتل ریزآبادی توسط مالک و تصاحب اموال او، در قسمت ششم ریزآبادی برای احیای خاطرات گذشتهاش، با معشوقه سابقش یعنی منصوره به کیش میرود. شب را با هم شام میخورند و سکانس پایانی کات میخورد به منصوره که خدمه هتل در حال پذیرایی از او هستند و قسمت ششم به پایان میرسد.
ما در پایان سریال منصوره را تنها در تراس هتل میبینیم و مالک در آن حضور ندارد. “ارتش مجازی تطهیر کننده سریالهای شبکه نمایش خانگی” (مدائن) تصویر حضور مالک همراه با سمیرا را در تراس منتشر میکنند که از سریال حذف شده است و مالک در همان میزانسن تراس با پوشیدن حوله حمام روبروی منصور نشسته است. انتشار این عکس معنای قسمتهای سانسور شده را به مخاطب تفهیم میکند و جالب اینجاست یکی از نخستین رسانههایی که این عکس را منتشر میکند، کانال تلگرامی شبکه من و تو است.
مهدویان در برش دیگری از انتقادات یکسویهاش در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
رفتاری که جراحتهایی سنگین و زخمهایی کاری بر پیکر فرهنگ و هنر این سرزمین وارد آورده است. با سیطرهی این نگاه سختگیرانه مطمئن باشید بسیاری از سریالهای سالهای دور همین تلویزیون مثل در پناه تو و یا میوهی ممنوعه دیگر قابلیت تولید و پخش نخواهند داشت. روی سخنم نه با صاحبان این نگاه که با مردم و مدیران فرهنگی دلسوزیاست که هنوز روح مسوولیت در وجودشان زنده مانده است و به خردورزی و تدبیر باور دارند. عزیزان، آگاه باشید. دردمندانه و با نگرانی بسیار عرض میکنم. ما گرفتار مدیرانی شدهایم که چنان از درک واقعیات حاکم بر جامعه عاجزند که گویی بر چشمها و گوشهایشان مهر زدهاند و نمیبینند آنچه ما میبینیم. به راستی شما در کدام جامعه زندگی میکنید و برای کدام مردم نسخه میپیچید؟ اصلا جامعه و مردم را کنار بگذارید. آیا فرزندان خود را هم نمیبینید؟ بیچاره ما که مدیریت فرهنگ و هنرمان در سیطرهی بیتدبیری شماست.
با تدبیری صحیح همباشی اروتیک منصوره و مالک در سریال کمرنگ میشود. آیا کارگردان سکانس قبل از حضور در تراس را هم فیلمبرداری کرده که چنین لب به چنین اعتراضی حماسی گشوده است؟
آیا با نمایش تصاویری از بودن مالک و منصوره پس از صرف شام و حضور در هتل مشکل جراحت سنگین و زخمهای کاری بر پیکر فرهنگ و هنر این سرزمین را حل خواهد شد؟ یعنی مشکل پیکره فرهنگی این سرزمین نمایش سکسوالیته رسمی و علنی است؟ برایمسئولی که اقدام به حذف این سکانس کرده باید مراسم بزرگداشت برگزار کرد، چون نمایش آنچه مقصود مهدویان است، یعنی پایان اخلاق در صنعت نمایشی ایران.
مهدویان در این متن اشاره میکند که ما گرفتار مدیرانی شدهایم که از درک واقعیت حاکم بر جامعه عاجزند. پرسشی که با این کارگردان مطرح باید کرد این است واقعیت جامعه همین سکانسی است که رابطه جنسی مالکی و منصوره را در ناخودآگاه مخاطب تشدید میکند.
تائید بر عدم حذف چنین صحنههایی ناخواسته یادآور برنامهای با محتوای «وان نایت استندOne night stand » همباشی یک شبه است که در سایت آپارات ساخته و تولید شد و این بار این میزان سختگیری مدیران ناظر بر این محتوا مصداق تدبیر برای حفظ اخلاق است.
با این تفاسیر محتوای نمایشی تولید شده در فیلیمو و آپارات از مجموعه هولدینگ صباایده هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد.
مهدویان در بخش دیگری از متن اینستاگرامی خود مینویسد:
نمیدانم خبر دارید یا مثل همیشه در خواب خوش بیخبری سیر میکنید. شنیدهاید که چند پلتفرم بزرگ بینالمللی از جمله نتفلیکس برای سرمایهگذاری روی طرحها و ایدههای فیلمسازان ایرانی ابراز تمایل کردهاند؟ تردید نکنید که به زودی زود پلتفرمهای خارجی، مقصد هنرمندان خلاق ایرانی خواهند شد و نخبههای فرهنگی ما هم مثل نخبههای علمی و اقتصادی عرصه را خالی خواهند کرد. و چه تقارن آشنایی است که درست در روزگاری که با درخشش آثاری چون همگناه، آقازاده، قورباغه، میخواهم زنده بمانم و دهها محصول هنری دیگر، پلتفرمهای نمایش خانگی وطنی پا میگیرند، ناگهان سر و کلهی مشتریهای خارجی پیدا میشود و با پاسِ گلِ طلایی مدیران اشتباهی که بذر ناامیدی میکارند، نیروهای خلاق و هوشمند بخت خود را در بیرون مرزهای سرزمین اجدادیشان جستجو خواهند کرد. به راستی چرا چنین میکنید؟ چرا با حقکشی، نخبگانی را که دل در گرو این آب و خاک پرگوهر و فرهنگنواز دارند، چنین میتارانید؟ چرا با تنگنظری و فشار آثار خلاق هنرمندان نجیب ایرانی را به پیکرههایی زخمخورده و محتضر بدل میکنید که عقیم و بیاثر باشند تا بازارشان از سکه بیفتد؟ چهکسی از این رویه سود میبرد؟ آثار هنرمندان دلسوز ایرانی را با انگ تلخنگری و ولنگاری و تحلیلهای اشتباه و نیتخوانیهای ناصواب زمینگیر میکنید و به جایاش در صدا و سیمایتان سریال خانهی پوشالی و فرار از زندان پخش میکنید. خوشبهحال هنرمندان خارجی که حتا در تلویزیون ملی ما هم دستشان از هنرمندان داخلی بازتر است. آنها برای نمایش زوال و تاریکی و ضد قهرمانهای جذاب آزادند و ما دربند. فریاد که این مدیریت مستشارپسند و عاشق واردات در همهی عرصهها امان ما را بریده است. به خدا که شما نه از ما مسلمانتر هستید و نه برای مردم و جامعهمان دلسوزتر. نمیدانم به چه معتقدید اما به همان چیز قسمتان میدهم که لااقل برای مدت کوتاهی دستتان را بردارید و بگذارید کمی نفس بکشیم. شاید بتوانیم در این روزگار دشوار، به اندازه یک سریال، یک فیلم یا یک موسیقی زیبا برای دقایقی هم که شده مردممان را به خوشی در آغوش بگیریم و شعلهی امید را در دل جوانان این خاک زنده نگه داریم.
مهدویان دست به یک تهدید میزند که نخبههای فرهنگی مثل نخبههای علمی و اقتصادی عرصه را خالی خواهند کرد و به زودی با پلتفرمهای خارجی همکاری خواهند کرد. استفاده از گل واژه نخبه در میان اهالی سینما و آثار نمایشی شکل کاربردی نخواهد داشت. پرفروشترین سریالهای شبکه نمایش خانگی با الگوبرداری از سریالهای ترکی و کلمبیایی مبتنی بر روابط مثلثی و ذوزنقهای ساخته میشود و سازندگان این آثار در گذشته راننده تاکسی، آرایشگر سلمانی و دارنده یک بوتیک بودهاند، محمد حسین مهدویان دقیقا به کدام دسته از نخبگان اشاره دارد؟
اگر اشاره محمد حسین مهدویان از نخبگی، ساختن سریال با ضریب اروتیک است، غیروطنیهای از این حیث دارنده طبقه نخبگان بیشتری هستند و به آرایشگر سابق، راننده تاکسی و دارنده بوتیک نیازی ندارند.
او در این بیانیه اشاره به پخش خانه پوشالی و فراز از زندان از شبکههای سیما دارد و مینویسد خوش به حال هنرمندان خارجی. در سریال فرار از زندان روابط مثلثی و همباشی یک شبه نمیتوان یافت. قهرمان این سریال در یک سیستم ظالم و جائر قربانی است و نبرد خیر و شر به زیبایی به تصویر کشیده شده و این زیبایی چنان عمق دارد که صدا و سیما نیاز از نمایش آن نمیتواند چشمپوشی کند. در سریال «خانه پوشالی» سیاستمدار آمریکایی و همسرش مرتکب بیاخلاقیهای مکرری میشوند و مخاطب ذرهای با این بیاخلاقی نمیتواند همذاتپنداری کند، اما مهدویان روابط غیراخلاقی مالکی و منصوره را زیبا تصویر میکند.
پس از «شیشلیک» انتقادات گروههای اصلاحطلب از مهدویان افزایش یافت و با زخمکاری به اوج رسید. زخم کاری مغضوب هر دو جناح است، مبتنی بر ارزشهایی که بر اساس آن آثار نمایشی را قضاوت میکنند. پس سودای رفتن و همکاری با نتفلیکس یک بلوف یا یک تهدید است؟ چون هیچ جناحی طالب اثر مهدویان نیست!
دایره ولنگاری در تولیدات چنان است که فعالان و تولید کنندگان آثاری نظیر مهدویان باید به جامعه اخلاقی ایرانی فرصت نفس کشیدن بدهند و این نکته را فراموش نکنند، خانواده بزرگترین خط قرمز نتفلیکس و پلتفرمهای خارجی است.
خانواده بزرگترین خط قرمز هالیوود، منبع تولید فیلم و سریال در جهان است اما زخمکاری، دل، قورباغه، همگناه، گیسو چه نسبتی با حفظ شئونات خانواده دارد؟
رابطه تینایجرها مثل رابطه مائده و میثم در هالیوود مشمول ممیزی خواهد شد. اغلب روابط تینایجرها در آثار هالیوودی در سالهای پایانی دبیرستان(اشاره به فرهنگ پرایم) رخ میدهد. ضمن اینکه برای کار کردن در پلتفرمهای خارجی باید یک روزمهای داشته باشید. از منظر پلتفرمهای خارجی، دو فیلم ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار مردود است و با «شیشلیک» هم نمیتوان از نت فلیکس و آمازون دلبری کرد، پس این امیدآفرینی بشدت واهی است.
نقد مفصل روزنامه سازندگی و اعتماد و خیل عظیم انتقادات رسانههای اصلاح طلب اثبات میکند که حتی گروههای همسوتر با کارگردان از محتوای زخمکاری خشنود نیستند. زمان تکرار میشود، مخلمباف نیمه نخست دهه شصت محبوب کیهان و رسانههای اصولگرا بود، این وضعیت برای مهدویان در نیمه دهه نود مصداق داشت، محبوب رسانههای انقلابی و ارزشی. پس از نوبت عاشقی، روزنامه اطلاعات که ذات اصلاحطلبی دارد از نوبت عاشقی مخملباف بشدت انتقاد کرد. «حمیدرضا زاهدی» مدیر مسئول یکی از روزنامههای اصلاح طلب دوم خرداد با عنوان «روزگار».
پس از «شیشلیک» انتقادات گروههای اصلاحطلب از مهدویان افزایش یافت و با زخمکاری به اوج رسید. زخم کاری مغضوب هر دو جناح است، مبتنی بر ارزشهایی که بر اساس آن آثار نمایشی را قضاوت میکنند. پس سودای رفتن و همکاری با نتفلیکس یک بلوف یا یک تهدید است؟ چون هیچ جناحی طالب اثر مهدویان نیست!
مهدویان با نگارش این بیانیه نشان داد، نئومخملباف ۱۴۰۰ خواهد شد، اما مخملباف وقتی مهملبافت که در جشنوارههای جهانی جوایز فراوانی کسب کرده بود و یک چهره بینالمللی بود. آن طیف از برندگان جشنوارههای جهانی نظیر مخلمباف آیا توانستند درخشش گذشته خود را در بیرون از ایران تکرار کنند و در نهایت ثمره مخملباف با کارنامهای مفصل از دریافت جوایز خارجی چه شد؟ سکس و فلسفه. مهدویان با کدوم روزمه بینالمللی چنین خط و نشانی را ترسیم میکند که با پلتفرمهای جهانی همکاری خواهد کرد؟
انتقادات گروههای اصلاحطلب از مهدویان با شیشلیک افزایش و با زخمکاری به اوج رسید. زخم کاری مغضوب هر دو جناح است. پس سودای رفتن و همکاری با نتفلیکس یک بلوف یا یک تهدید است؟