هشت سال دفاع مقدس

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

عکس/ ابتکار عمل برای سوخت‌رسانی به قایق‌ها در جبهه‌ها


گروه ساجد دفاع‌پرس: رده‌های تدارکاتی برای تأمین سوخت قایق‌هایی که در مسیرهای آبی تردد می‌کردند، بشکه‌های سوخت را در مسیر آن‌ها قرار می‌دادند تا نقش پمپ‌بنزین را داشته باشد؛ بنابراین هر قایقی که عبور می‌کرد، در صورت نیاز به سوخت، بشکه خالی خود را می‌گذاشت و بشکه پر را همراه می‌برد.

دفاع مقدس“>

 

 انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عکس/ ابتکار عمل برای سوخت‌رسانی به قایق‌ها در جبهه‌ها بیشتر بخوانید »

تصاویر/ حضور گروه جهادی شهید مصطفی انجم‌افروز در چایخانه حرم مطهر رضوی

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید»


تصاویر سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» بیشتر بخوانید »

شهید «فرهاد بجنوردی»: فرزندان‌تان را زینب‌وار و حسین‌وار پرورش دهید+ دست‌خط


گروه ساجد دفاع‌پرس: وصیت‌نامه‌های شهدا نشان‌دهنده راهی هست که آنها پیمودند و به قله سعادت رسیدند؛ و امروز ما هستیم که باید راه آنها را ادامه دهیم، تا جامعه اسلامی را به قله سعادت برسانیم؛ بدون‌تردید این وظیفه ما در قبال خون شهداست که جان خود را برای سعادت ما و جامعه ما فدا کردند؛ بنابراین اگر ما راه شهدا را ادامه ندهیم، در قبال خون آن‌ها مسئول هستیم.

شهید «فرهاد بجنوردی» یکی از لاله‌های پرپر کربلای جبهه‌های دفاع مقدس هست؛ شهیدی که در اوج جوانی، زندگی جاودان در جوار معبود خویش را بر زندگی فانی در دنیای خاکی ترجیح داد وهفدهم شهریور ۱۳۶۰ در ارتفاعات «بازی‌دراز»، خونین‌بال سوی پروردگار خویش پرکشید و پیکر مطهرش در منطقه بر جای ماند؛ شهیدی که همچون اغلب شهدای والامقام، وصیت‌نامه پربار او، نور هدایت‌گری در مسیر ظلمانی فریب‌ها و ختوات شیطان هست.

شهید «فرهاد بجنوردی»: فرزندان‌تان را زینب‌وار و حسین‌وار پرورش دهید+ دست‌خط

وصیت‌نامه شهید «فرهاد بجنوردی»

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ. لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ. 
سوره الانفال آیه‌های ۶ و ۷‌

وصیت‌نامه «فرهاد بجنوردی»

شاید دیگر آخرین روز‌ها یا ساعت‌ها و یا لحظات را می‌گذرانم و نمی‌دانم چطور سخن آخرم را که آخرین کلام و پیامم می‌باشد به چه لفظی بیان کنم؛ اما این را می‌دانم که زندگی سرآغازی دارد و پایان دهنده‌ای؛ و چه زیباست که پایان آن صحنه حقی را تجلی کند. صحنه‌ای که پیکارگران آن با شمشیر‌های گداخته‌شان، چون ذوالفقار توانستند کفر و شرک را محو کند و کتاب حق آن کتاب آسمانی که خالق با مخلوقش سخن به زبان گشوده هست، بر جای نشانده؛ و پدر، و مادر عزیزم و خواهران و برادران عزیزم این بار در کشور ما نور محمد (ص) برخواسته هست، این بار شمع‌ها روشن شده‌اند و پروانه‌های عاشق به دور آن آن‌قدر می‌چرخند تا اینکه معشوق آن‌ها را بسوزاند، و چه سوختنی.

سوختم و سوختم، آهی نگفتم         مگر آنکه چنین گفتم، الله‌اکبر، الله‌اکبر
شراب این عشق را یافتم، یافتم        دگر چیزی نگفتم مگر، اللہ‌اکبر، اللہ‌اکبر

و شما‌ ای قاسطین،‌ ای مارقین و‌ ای ناکثین. شما بر لب پرتگاهی قرار دارید که لحظه‌ای درنگ، سقوط شما را حتمی می‌کند و این سقوط مرگ شما را فریاد می‌زند. پس خودتان با یاری این ملت حنجره‌های شوم این ندا‌های شیاطین را در گلو خفه و آنان را محو و نابود گردانید.  

و شما برادران و دوستان کوچکم، هر چیزی که دانستم تا به حال گفته‌ام و دیگر چیز اضافه‌ای ندارم؛ فقط بدانید که اگر راه اسلام و امام را ادامه دهید، رستگار خواهید شد.

پدر و مادر و خواهرانم و برادرانم! سخن آخرم با شما خویشاوندان هست؛ ما با هم خیلی سخن گفته‌ایم و حتما آن‌ها را درک کرده‌اید و امید دارم که به عمل پیاده کنید. پس سعی کنید که رسالت‌تان را زمین مگذارید و فرزندان‌تان را زینب‌وار و حسین‌وار پرورش دهید. امید آن‌که پیروز شویم.

وصیتنامه شهید فرهاد بجنوردی
 
 
وصیتنامه شهید فرهاد بجنوردی
 
 

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید «فرهاد بجنوردی»: فرزندان‌تان را زینب‌وار و حسین‌وار پرورش دهید+ دست‌خط بیشتر بخوانید »

نماهنگ/ «در فراق دوست» (ممد نبودی ببینی)

نماهنگ/ «در فراق دوست» (ممد نبودی ببینی)

گروه ساجد دفاع‌پرس: «خرمشهر» سوم خرداد سال ۱۳۶۱ پس از حدود یک‌سال هفت‌ماه اشغال توسط دشمن متجاوز بعثی، با مجاهدت رزمندگان اسلام در عملیات «إلی‌بیت‌المقدس» آزاد شد؛ اما آزادی این شهر که در روز‌های ابتدایی جنگ تحمیلی با مقاومت بی‌نظیر نیرو‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی ایران و بسیج مردمی روبه‌رو بود، یاد و خاطره شهدایی را زنده کرد که ۳۴ روز در یک جنگ نابرابر، مقابل دشمن تا به دندان مسلح ایستادگی کردند که در میان این شهیدان، یاد و خاطره شهید محمد جهان‌آرا فرمانده سپاه خرمشهر در شعر معروف «ممد نبودی ببینی…» گرامی داشته شده هست.

شعر «ممد نبودی ببینی…» را پس از آزادی خرمشهر، «جواد عزیزی» از رزمندگان خرمشهر سرود و «غلامعلی کویتی‌پور» یک‌سال بعد، مصادف با اولین سالگرد آزادسازی خرمشهر، آن را اجرا کرد و از آن روز تا کنون این مداحی، به یکی از شعر‌های نماد دفاع مقدس تبدیل شد که هرزمان سخن از حماسه آزادسازی خرمشهر به میان می‌آید، این شعر نیز در ذهن‌ها جای خود را باز می‌کند.

نماهنگی که در ادامه مشاهده می‌کنید، «در فراق دوست» نام دارد که صحنه‌هایی از عملیات پیروزمندانه «إلی‌بیت‌المقدس» و فتح غرورمندانه خرمشهر را همراه با مداحی «ممد نبودی ببینی…» با صدای «غلامعلی کویتی‌پور» را به تصویر می‌کشد.

کد ویدیو

ممد نبودی ببينی شهر آزاد گشته؛ خون يارانت پر ثمر گشته

آه و واويلا كو جهان آرا؟ نور دو چشمان تر ما

امیدم گشته نا امید بعد از هجر تو؛ یاران می ‌آیند اندر پی تو

موسوی آمد پی تو، استقبالش کن؛ بر کوی رضوان تو مهمانش کن

آه و واويلا كو جهان آرا؟ نور دو چشمان تر ما

از هجرت ای سردار دل، گل‌ها پژمردند، نخل شهر بی‌سر می‌مردند

در دست مردان خدا جامت می ماند؛ در یاد مستان نامت می ماند

ممد نبودی ببينی شهر آزاد گشته؛ خون يارانت پر ثمر گشته

امیدم گشته نا امید بعد از هجر تو؛ یاران می ‌آیند اندر پی تو

آه و واويلا كو جهان آرا؟ نور دو چشمان تر ما

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نماهنگ/ «در فراق دوست» (ممد نبودی ببینی) بیشتر بخوانید »

شوخ‌طبعی‌های جبهه/ پنچرگیری در سنگر فرماندهی دشمن!


گروه ساجد دفاع‌پرس: رزمندگان اسلام در جبهه‌ها علی‌رغم همه مشقت‌ها و سختی‌هایی که متحمل می‌شدند؛ اما هرطور که بود، علاوه بر توجه به معنویات، از هر فرصتی نیز برای خوش‌گذرانی و شوخ‌طبعی آن‌هم در حیطه رعایت ارزش‌ها استفاده می‌کردند و از این راه، سعی می‌کردند تا روحیه حاکم در میان یکدیگر را سرزنده و شاداب نگه دارند.

پنچرگیری در سنگر فرماندهی دشمن!

راننده‌ آمبولانس بودم؛ در خط «حلبچه» روزی با ماشین بدون زاپاس رفتم جلو تا شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یکی از لاستیک‌ها پنچر شد؛ رفتم به یکی از برادران واحد بهداری گفتم که آپاراتی این نزدیکی‌ها نیست؟ مکثی کرد و گفت: چرا چرا! پرسیدم کجا؟ جواب داد لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز – منظورش محل استقرار نیرو‌های عراقی بود – به دوراهی می‌رسی، بعد دستِ چپ، ۱۰۰ متر جلوتر سنگر فرماندهی هست، برو آن‌جا بگو مرا فلانی فرستاده؛ پسرخاله‌ات! اگر احیاناً قبول نکردند، با همان لاستیک بکوب به مغز سرش و ملاحظه مرا نکن.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شوخ‌طبعی‌های جبهه/ پنچرگیری در سنگر فرماندهی دشمن! بیشتر بخوانید »