پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود

پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود


پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود


یک پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر گفت: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌ بخش اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیاناً منتقد خطرآفرین را، تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، دومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در ۳ شهریور ۱۳۲۰» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ برگزار شد. 

در ادامه محمدرضا تبریزی با موضوع علل و موجبات روی کار آمدن رضاخان توسط استعمار انگلستان و برکناری او از سلطنت عنوان کرد: بارها گفته ام دنیای امروز پیچیده است و نمی‌شود فهمید پشت پرده سیاست چه می‌گذرد،در کشورهای استعمارزده دشواری این غوامض، مسائل و رخدادهای سیاسی سالیان دراز طول می‌کشد تا محققان و پژوهشگران به اسناد و مدارکی دسترسی پیدا کنند و اسرار و رازها را کشف کنند.

وی در ادامه افزود: بیست و چند سال قبل به دعوت همین موسسه به نگارش کتاب زندگانی سیاسی و اجتماعی سیدضیاالدین طباطبایی و کودتای ۲۹ اسفند مبادرت کردم و ابعاد کودتای سیاه را بررسی کردم، می‌دانستم که به رغم یک سال کار مداوم هنوز پاره‌ای از این رویداد مورد کنکاش قرار نگرفته است.

تبریزی اظهار داشت: هنوز خیلی‌ها نمی‌دانند کودتای سیاه روی دیگر قرارداد ۱۹۱۳، قرارداد خائنانه‌ای است که سرمایه‌های ملی کشور و قوای نظامی ایران را در قبضه تصرف خود می‌گرفت. اگر آزادی خواهان وطن به زعامت سیدحسن مدرس با شهامت و شجاعت بی نظیر خود در مقابل امپریالیسم انگلیس و غلامان حلقه به گوششان وثوق الدوله، نصرت الدوله و… ایستادگی نکرده و ملت ایران را در مقابل این قرارداد استعماری بسیج ننموده بودند، ایران بعد از قرارداد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ به صورت یک مستعمره انگلیس باقی می‌ماند.

وی تأکید کرد: بعد از نقض قرارداد استعمارگران انگلیسی بیکار ننشستند و سیدضیاء که طرفدار قرارداد بود، برای اولین بار متن قرارداد را در روزنامه رعد منتشر و ۹ مقاله در فواید آن نوشته بود و به عنوان رهبر سیاسی کودتا به بازی گرفتند. در این کودتا رضاخان میرپنج، سپهبد احمدآقا امیراحمدی، ماژور مسعود خان و کلنل کاظم خان سیاح به عنوان عوامل نظامی سیاضیاء را همراهی کردند. در این کودتای انگلیسی احمدشاه به اجبار سیدضیاء را به مقام نخست وزیری و رضاخان را به سردار سپهی منصوب کرد.

تبریزی با بیان اینکه نکته شایان توجه اینکه غیر از رضاخان، بقیه کودتا چیان به دستور استعمارگران انگلیسی از دور خارج شدند و سیدضیاالدین پس از سه ماه از ایران خارج و به سوییس رفت، افزود: همچنین امیراحمدی در جریان سرکوب جنایتکارانه کورد و لرها که از اقوام اصیل ایرانی بودن،در مورد بغض و کینه توزی قرار گرفت و پس از مدتها بیکاری و سرگردانی به ریاست اصطبل شاهنشاهی منصوب و ماژور کیهان فرار را بر قرار ترجیح داد.

این پژوهشگر تاریخ اظهار داشت: جای بسی شگفتی است که استعمار انگلیس از میان این همه رجال سیاسی تحصیلکرده و مسلط به زبان فردی را انتخاب که نه فقط بی سواد و از سیاست هیچ آگاهی نداشت، بلکه پرونده زندگانی او نشان می‌دهد، قلدری بوده که با اوباش سنگلج شب‌ها را به عربده کشی و شرارت می‌گذرانده است تا اینکه با وساطت رئیس قزاق خانه به سربازی مشغول و مورد توجه انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد و چون با اسلحه‌های روسی ماکسیم و شصت تیر با مهارت تیراندازی می‌کرده، از رضاخان پالانی به رضاخان ماکسیم و سپس شصت تیر مشهور می‌شود.

وی در ادامه افزود: رضاخان با مهارت و چیره دستی از سربازی قزاق خانه به کرمان و سپس هم تهران مامور و ریاست حفاظت از کاخ احمدشاه را بر عهده می‌گیرد. روس‌ها که سرلشگر طهماسبی وزیر دربار به کاخ احمدشاه می‌آمده، او را مورد خطاب قرار می‌داده و می‌گفته که «داش رضا، حالت چطور است؟» و سپس هم در اتحاد با سیدضیاء و دیگران کودتا را به انجام می‌رساند.

وی با بهبود بخشی به وضعیت امنیت ظاهری و ارتش کشور به عنوان وزیر جنگ گفت: اینطور می‌شود که مدرس به میرزا کوچک خان جنگلی نامه می‌نویسد، حالا که فردی پیدا شده و امنیت را ایجاد کرده، او هم دست از مخاصمه بردارد. چون آنجا که آب است، تیمم باطل است، اما این امنیت ظاهری زیاد طول نکشید.

تبریزی یادآور شد: سرانجام با بی تدبیری احمدشاه و مسائل دیگر ملک و ملت به دست آیرونساید قرار گرفت و شد آنچه که نباید باشد. مزدور بیگانه پرستی که قبل از به قدرت رسیدن به دروغ ادعا می‌کرد که بزرگترین وظیفه خویش را فداکاری نسبت به شاه و وطن می‌داند و نمی‌خواهد اسحله اش را جایی بلند کند که شهریار مقدس وجود دارد، پس از به قدرت رسیدن با حمایت و پشتیبانی استعمار انگلیس و عیادی آنها، خلع احمدشاه از سلطنت و جلوسش بر اریکه دیکتاتوری بود که خیانتی بس بزرگ بود.

وی همچنین توضیح داد: قلدر قداره بندی که به هیچ اصول انسانی و معتقدات دینی پایبند نبود و در طول بیست سال دیکتاتوری ننگینش کلیه بنیادهای انسانی، اخلاقی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و… را لگدکوب و کشور را به زندانی بزرگ و ترسناک برای ملت تبدیل کرد و درآمدهای کلانی برای خود و شجره اش به دست آورد و دم از دفاع و حفظ صیانت از بیت المال می‌زد.

*برجستگی ویژگی‌های فردی در سیاست خارجی دولت رضاخانی

دکتر جواد حقگو استاد دانشگاه تهران نیز با موضوع «اشغال نظامی ایران نتیجه ناکامی سیاست خارجی رضاشاه» عنوان کرد: در رابطه با فهم سیاست خارجی رضا شاه این زمینه دو نگاه ساختار محور و کارگزار محور مطرح است.

وی افزود: وقتی ما صحبت از سیاست خارجی رضا شاه می‌کنیم، در بین متغیرهای پنج گانه «جیمز روزنا» متغیر مختلف فردی وزن بیشتری در فهم سیاست خارجی دولت ایران در آن مقطع زمانی دارد، این متغیر ناظر بر ویژگی‌ها و مختصات فردی تصمیم سازان و تصمیم گیران سیاست خارجی است. ما مختصات شخصیتی رضاشاه را همراه با سوظن و بدبینی می‌دانیم که شناختی نسبت به موضوع حکمرانی نداشته و نگرش‌های متوهمانه داشته و طبیعتا این مسئله در خروجی سیاست خارجی اثر می‌گذارد.

حقگو اظهار داشت: متغیر دوم منابع نقش گرایانه است که براساس این مولفه وقتی فردی در یک نقشی قرار می‌گیرد یا از آن اثر می‌پذیرد یا برعکس بر روی دامنه ان اثر می‌گذارد. بیشتر از اینکه رضاشاه در آن دوره اثرپذیر باشد، بر روی نقش اثر می‌گذارد و ملزومات نقش را به حاشیه می‌برد. متغیر سوم منابع حکومتی است که این مولفه هم تحت تاثیر ویژگی‌های فردی رضاشاه شکل می‌گیرد و متغیر چهارم منابع ملی است و متغیر پنجم هم منابع خارجی است.

وی با بیان اینکه رضاشاه به جای اینکه متغیر فرهنگی را که باعث چسبندگی جامعه و انسجام ملی می‌شود، مورد توجه قرار دهد، این متغیر پاشنه آشیلش می‌شود. وی گفت از این منظر فراز و فرودهای سیاست خارجی او قابل تبیین است که برگرفته از مختصات فردی است او در مقاطعی به خاطر برداشت خاص از هویت ملی احساس می‌کند که باید به آلمان نازی نزدیک شود و همین باعث یک محاسبه غلط از نظام بین الملل و به تبع شکست نظامی ایران و ماجراهای اسفناک در تاریخ معاصر می‌شود.

حقگو در پایان گفت: در بررسی سیاست خارجی رضا شاه متغیر اول نقش آفرینی اساسی دارد و سایر متغیرها را می‌توان در ذیل متغیر اول قرار داد.

لزوم بررسی تطبیقی شکست ارتش ایران در آن دوره و ارتش افغانستان در این دوره آخرین نکته‌ای بود که توسط حقگو به عنوان یک ضرورت پژوهشی مطرح شد.

*حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود

در ادامه مریم‌السادات حسینی درخصوص سیاست‌های صنعتی دوره پهلوی اول و نتایج آن بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازارجهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن ۱۹ برمی‌گردد که ایران به‌نوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرت‌های آن دوره به‌ویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متاثر کرد.

وی افزود: این روند به این گونه بود که کشاورزی ایران نیازهای کارخانه‌جات و نیازهای نظام‌صنعتی غرب را تامین می‌کرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی برخود متکی را تحت تاثیر این سیاست‌ها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که به تدریج با نفوذهای صورت گرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفی‌تر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که به‌صورت خام‌فروشی برای کشورهای صنعتی عرضه می‌شد.

حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت؛ اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت با ثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت با امنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر می‌شد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب می‌کرد.

این پژوهشگر تاکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانه‌های داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان رضاشاه در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.

حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران رو به نزول می‌رود. تمام آن محصولاتی که قراربود برای کارخانه جات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده می‌شد. البته این درحالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانه‌جات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینه‌ها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی می‌آورد.

وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاست‌های صنعتی در دوره پهلوی اول گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکل‌گیری برژوازی وابسته، شاخص بی برنامگی، عدم کارشناسی و هدف گذاری نشدن برنامه‌های تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که این شاخص موجب شد تا حکومت استبدادی رضاشاه به دلیل بی‌برنامگی پروژه‌های اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو بپاشد.

*سیاست قتل‌درمانی رضاشاه

دکتر مظفر شاهدی نیز با موضوع سیاست قتل درمان رضاشاه عنوان کرد: در سال‌های متعاقب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس دوره حکومت رضاشاه قتل‌های سیاسی عمدتاً مخفی و البته سبعانهِ متعددی به‌وقوع پیوست. این قتل‌ها ترکیبی از افراد و شخصیت‌های سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضاً موافقِ رضاشاه را در برمی گرفت. اشخاص مخالف و موافقی که به‌هر دلیلی، رضاشاه نسبت به‌‌ وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر می‌کرد.

وی در ادامه افزود: ضمن آن‌که شمار فراوان‌تری از رجال و شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند؛ و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتل‌های سیاسی عمدتاً مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتل‌های سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.

شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به‌انحاء گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاه‌های نظامی و امنیتی به‌قتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم ۲۴۰۰۰ نفر را اعلام کرده‌اند. پرسش ما این است که چرا رضاشاه ترجیح می‌داد مخالفان و حتی رجالی وفادار، صاحب‌نام و شناخته‌شدهِ ‌خود را با ترور و اقسامی از دیگر روش‌های مخفی سبعانه و غیرانسانی به‌قتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان می‌دهد، دلیل آن، فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.

وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌ بخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیاناً منتقد خطرآفرین را، تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد. 

وی با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: به‌نظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویه‌های سه‌گانه مشروعیت سیاسی بالا بود؛ هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آن‌همه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به‌سریر سلطنت و هم کارنامه دوره ۱۶ ساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانون‌گریزی، مشروطه‌ستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدین‌ترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.

وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومت‌شوندگان با شخص رضاشاه هیچ‌گونه پایه‌ای در «احترام و اطاعت احترام‌برانگیز» نسبت به‌او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر می‌کرد هیچ بنیادی در «سنت‌ها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنت‌ها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقاً در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.

وی در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه،‌ که سیاست قتل‌درمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهمترین دستاوردهای آن بود؛ در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او، در میان جامعه ایرانی، ناشی می‌شد. بدین‌ترتیب، رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیت‌گریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به‌ خود را (که سوءظنی به‌آنها پیدا می‌کرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.

*دلائل انحلال ارتش رضاشاهی/ دادگاه‌هایی که به تبرئه نظامیان انجامید

در ادامه حسین مولایی، تاریخ پژوه با موضوع «سامان تصمیم گیری در ارتش زمان رضاخان» طی صحبت‌هایی عنوان کرد: نخستین شاخص ارتش مدرن این است که نیازهای اولیه ارتش تأمین شود که درباره آن در سخنرانی قبل صحبت کردم. امروز درباره شاخص دوم صحبت خواهم که برخورداری از ساختار تصمیم گیری عقلایی است و من مدعی هستم که چنین ساختاری در ارتش رضاخان شکل نگرفت و این هم یکی از دلائل ناکامی نظامیان و انحلال ارتش بود.

وی در ادامه افزود: در دوره پهلوی دوم دادگاه‌هایی تشکیل شد تا نظامیان را محاکمه کنند، پرونده‌هایی هم برای این نظامیان تشکیل شد که اسنادش موجود است. همه این افراد به نوعی تبرئه می‌شوند و این تبرئه شدن یک معنی دارد و آن هم این است، کسانی که دادگاه تشکیل داده بودند می‌دانستند که این امرای بازداشت شده هیچ کاره هستند و تصمیم گیر صرف رضاخان بود. به همین دلیل هم پیگیر محاکمه نشدند.

مولایی با بیان اینکه کار عملیات‌های نظامی می‌بایست به متخصصان سپرده شود، گفت: اینکه کوچکترین جزئیات به نظامیان دیکته شود به کارایی نظامیان ضربه می‌زند که مصداق آن ارتش رضاخان است. نظامیان می‌بایست براساس تخصصشان دستشان باز باشد.

ذیل َسامان تصمیم گیری دوره پهلوی که نمود واقعی سلطانیزم است امرا تجربه تصمیم گیری بدون رضاخان را نداشتند. آنها در شرایطی بودند که از نوآوری، ابداع و روحیه عشق به وطن محروم بودند. در این رابطه فقط سلطانیزم می‌تواند تمام ویژگی رابطه رضاشاه با نظامیانش را توجیه کند. سامانی که از موضوعات مهم و جزئی تصمیم گیر صرف است

ذیل بازیگری و ناکامی رضاشاه باید براین تأکید کنیم که ناکامی نظامیان بیشتر به اعتماد عمومی از منظر تاریخی ضربه زد.

* متجددین و توجه به جریانات فرهنگی حکومت رضاشاه

جواد عربانی، به‌عنوان پژوهشگر دیگر این همایش درخصوص واکاوی جایگاه متجددین در سمت و سو بخشی به عرصه فرهنگ عمومی در دوره پهلوی اول بیان کرد: افزون بر مسائل سیاسی _نظامی، تحولات بین المللی و حمایت‌های پیدا و پنهان انگلستان از رضاخان بایستی در پژوهش‌های تاریخی به نقش متجددین در بستر سازی فکری و فرهنگی جامعه ایرانی در برکشیدن و نشاندن رضاخان بر سریر قدرت در ایران توجه نمود.

 وی در ادامه به این نکته پرداخت که اگر ما بخواهیم دوربندی برای فعالیت‌های متجددین در برکشیدن رضاخان به قدرت تا دورانی که وی از سلطنت خلع می‌شود داشته باشیم بایستی به سه دوره زمانی اشاره کنیم. او در این زمینه افزود: دوره اول فعالیت‌های متجددین برای زمینه سازی سلطنت رضا شاه با فعالیت مطبوعاتی روشنفکران داخل و خارج از کشور مخصوصاً حلقه برلین در زمینه ی طرح دیکتاتوری منور در دوره پیشا رضاشاهی آغاز می‌شود و این دوره تا سال ۱۳۰۴ ادامه می‌یابد.

 دوره دوم فعالیت‌های متجددین از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳ یعنی تا پیش از سفر رضاشاه به ترکیه ادامه می‌یابد. در این دوره متجددین که برخی از آنها به عنوان کارگزاران حکومت و برخی دیگر در کسوت روزنامه نگاران و اصحاب فرهنگی به تنویر افکار عمومی جامعه می‌پرداختند در واقع در مقام توجیه گری و تبلیغ اقدامات رضا شاهی در زمینه نوسازی ارتش و دیوان سالاری اداری گام بر می‌داشتند. او در ادامه غرب گرایی افراطی و توجه به باستان گرایی با هدف مبارزه با مذهب و سنت را از دیگر مولفه‌های متجددین در این دوره دانست.

 جواد عربانی در ادامه صحبت‌های خود به دوره سوم فعالیت‌های متجددین اشاره داشت و این دوره را به دو برهه زمانی یعنی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ و برهه دوم از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ تقسیم بندی نمود. او در این تقسیم بندی به این موضوع تاکید کرد که در برهه اول تمرکز حکومت و متجددین تسریع در رسوخ فرهنگ غربی و در واقع تغییر سبک زندگی ایرانیان با قوه قهریه است. او اضافه کرد در این دوره حکومت در تلاش بود تا با تکیه بر قوه قهریه منویات خویش را پیشبرد اما با قیام مسجد گوهرشاد منورالفکران‌ای چون احمد متین دفتری با پیش کشیدن موضوع تاسیس سازمان پرورش افکار کوشیدند با تغییر تاکتیک منویات رضاشاهی را در زمینه تسریع در متجدد ساختن جامعه ایرانی را این بار با شیوه اقناع گرانه در پیش گرفتند که این موضوع نیز نتوانست تجددآمرانه در این دوره را جامه عمل بپوشاند.

در این همایش، صاحب‌نظران حوزه تاریخ معاصر از جمله دکتر منوچهر محمدی، دکتر موسی نجفی، دکتر مجید تفرشی، استاد خسرو معتضد، دکتر محمدحسن رجبی، مهندس عباس سلیمی نمین، دکتر جواد منصوری، دکتر یعقوب توکلی، مسعود رضایی، دکتر محمد ملک‌زاده، دکتر رضا قریبی، دکتر مصطفی جوان، دکتر جواد حقگو، دکتر علی قربان‌پور دشتکی، محمدعلی بهمنی قاجار، دکتر مجید احمدی کچایی، دکتر سیدمصطفی تقوی، حجت‌الاسلام محمدصادق ابوالحسنی، دکتر مجید صادقانی، مهرزاد بختیاری‌منش، دکتر مرتضی باقیان، سیدهاشم منیری، محمدرضا چیت‌سازیان، مریم‌السادات حسینی، روح‌الله امین‎‌آبادی، سیدمرتضی حسینی، دکتر مظفر شاهدی، دکتر رضا حجت، مرتضی حافظی، حسین مولایی، رضا سرحدی، محمود ذکاوت، زهرا سعیدی، جواد عربانی، داوود امینی، سارا اکبری، امیر مکی و نعمت‌الله عاملی به واکاوی اوضاع ایران و مردم این سرزمین در دوره سلطه رضاخان خواهند پرداخت. همچنین گفت‌وگوی منتشرنشده‌ای از مرحوم علی‌اکبر رنجبر کرمانی پخش خواهد شد.

انتهای پیام/




منبع

پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود بیشتر بخوانید »