همسران

«هنر عامیانه» و «سرگرمی‌‌سازی» در افق برنامه‌سازی صداوسیما


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ در گستره وسیع فرهنگ و هنر عباراتی متعددی وجود دارد که شاید در ظاهر ساده‌انگارانه و پیش پاافتاده باشد اما در عمق آن حقیقتی وجود دارد که رمز مانایی پویایی و اثربخشی کالای فرهنگی هست. عبارات ادبیات عامیانه، سینمای عامیانه، شعر عامیانه و در نهایت هنر عامیانه از آن دست مواردی هست که متاسفانه در نوشتار و گفتار منتقدان ایرانی به وفور با کاربرد غلط و منفی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

امر عامیانه بودن یک اثر هنری به معنای پیمودن بخش عظیمی از مسیر دشوار جذب مخاطب هست. مگر می‌توان اثر پرمخاطبی یافت که عامه مردم نسبت به آن رغبتی نداشته باشند؟ آثار مهمی مانند «بینوایان» نوشته «ویکتور هوگو»، «زنان کوچک» نوشته «لوییزا می‌الکات»، «کلبه عموم تام» نوشته «هریت بیچر استو» در ادبیات و صد‌ها مثال دیگر نشان از این دارند که صاحبان این آثار از اهمیت مخاطب غافل نبوده‌اند.

هنر عامیانه یا عامه‌پسند بودن عبارتی هست که با عوام‌زدگی اشتباه گرفته می‌شود. در ایران نویسندگانی مانند «ر. اعتمادی»، «نسرین ثامنی»، «احمد محققی»، «فهیمه رحیمی» و … از آن دسته نویسندگانی هستند به ورطه عوام‌زدگی افتادند و شاید در مقطعی مخاطبانی محدود را جذب کردند، اما مانند گلوله برف آب شدند. در مقابل نویسندگانی، چون «نادر ابراهیمی»، «هوشنگ مرادی کرمانی»، «زویا پیرزاد»، «گلی ترقی» و … بودند که به دلیل در نظر گرفتن این اصل که مردم سرمایه مانا و پویای آثارشان هستند، دست به تولید اثر زدند. نتیجه اینکه این مخاطبان هم بر مخاطبان خود تاثیرگذاشته‌اند و هم بر جریان ادبی کشور.

رسانه ملی که در نام خود عموم مخاطبان را لحاظ کرده، نمی‌تواند نسبت به مخاطب بی‌تفاوت باشد. صداوسیما بیش از هر رسانه دیگری باید اصل مهم هنر عامیانه را مانند ستاره قطبی در افق برنامه‌سازی خود داشته باشد چراکه حیات آن به وجود مخاطب وابسته هست. توجه به هنر عامیانه در رسانه ملی خواه‌ناخواه اصل مهم دیگری را به همراه دارد که همان «سرگرمی‌سازی» هست. با نگاه به کارنامه صداوسیما در خواهیم یافت که سریال‌های عامه‌پسند و سرگرم‌کننده نه‌تنها در زمان خود آثار فاخر و اثرگذاری از آب درآمدند بلکه بعد از سپری شدن سال‌ها، همچنان پرمخاطب هستند.

سریال‌های «دایی جان ناپلئون» ساخته «ناصر تقوایی»، «هزاردستان» ساخته «علی حاتمی»، «سربداران» ساخته «محمدعلی نجفی»، «روزی روزگاری» ساخته «امرالله احمدجو»، «امام علی (ع)» ساخته «داوود میرباقری»، «همسران» ساخته «بیژن بیرنگ» و «مسعود رسام»، «زیر تیغ ساخته» «محمدرضا هنرمند» و ده‌ها سریال دیگر در کنار برنامه‌هایی مهم، چون «مسابقه هفته»، «هنر هفتم»، «سیمای اقتصاد ما» و «گزارش هفتگی» بعد از گذشت سال‌ها هنوز حرفی برای گفت دارند. این موفقیت برای رعایت همان اصل سرگرمی‌سازی و مخاطب محوری هست.

متاسفانه این دو اصل در سال‌های اخیر چنان کمرنگ شده که دیگر عموم مخاطبان که سرمایه ذاتی رسانه ملی هستند چندان جدی گرفته نمی‌شوند. به همین دلیل سریال‌های تازه تولید رسانه ملی در مقابل سریال‌های بازپخشی با اقبال کمتری مواجه می‌شود. اگر آن سیاستی که مثلا در تولید آثاری، چون «پایتخت» در فصل‌های پیشین پی‌ریزی شد دنبال می‌شد قطعا با ریزش مخاطب مواجه نبودیم.

نباید از این نکته غافل شد که امروز رسانه مخاطبان خود را انتخاب نمی‌کند بلکه این مخاطبان هستند که رسانه‌ها را انتخاب می‌کنند و در صورت برآورده نشدن نیازهای‌شان به‌راحتی رسانه دیگری را جایگزین می‌کنند. پخش فصل هفتم سریال پایتخت به رغم همه ضعف‌های ساختاری که بر آن مترتب بود، نشان داد که اگر مخاطب، مسائل واقعی خود را در سریال ببیند آن را دنبال خواهد کرد. هرچقدر فاصله مخاطب با آنچه در رسانه ملی می‌بیند کمتر باشد، آمار مخاطبان رشد تصاعدی خواهد داشت.

معضلی که متاسفانه در ساخت سریال‌های این روز‌های رسانه ملی شاهد هستیم آن هست که مخاطب نشانی از خود در آنها نمی‌بیند. پربازدید بودن یک ویدئوی خاص در فضای مجازی دقیقا به این دلیل هست که تولیدکننده آن از عامه مردم هست و برای مردم تولید اثر می‌کند بدون آنکه مدعی خلق معنا باشد. چه رعایت این نکته ظریف خودآگاه باشد چه ناخودآگاه، بر جان مخاطب می‌نشیند و به اصطلاح ویدئوی مورد نظر وایرال می‌شود.

مخاطب ایرانی در دهه شصت و قبل از آن‌ با محدودیت استفاده از وسایل ارتباط جمعی و ممنوعیت ویدئو مواجه بود و از طرفی سالن‌های سینما و تئاتر هم در دسترس نبود و ناگزیر بود که به سمت رادیو و تلویزیون بیاید. اما امروز این ناگزیری در انتخاب رسانه از سوی مخاطب وجود ندارد و این فضای به وجود آمده کار رسانه ملی را دشوار کرده هست. رفع این دشواری، اما کار ممتنعی نیست. ساخت و تولید «پایتخت ۷» نشان داد که رسانه ملی می‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد به‌شرط آنکه سرگرمی‌سازی و مخاطب محوری را از قلم نیاندازد.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«هنر عامیانه» و «سرگرمی‌‌سازی» در افق برنامه‌سازی صداوسیما بیشتر بخوانید »

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها


خبرگزاری فارس – سعیده اسدیان: بسیاری از ما در طول شبانه روز با شبکه های اجتماعی مختلفی همچون اینستاگرم، تلگرام، واتس اپ و… سر و کار داریم و از همین طریق هم حجم زیادی از اطلاعات صوتی و تصویری و محتواهای اجتماعی را دریافت می کنیم.

در این میان اینستاگرام بیش از سایر شبکه های اجتماعی مورد استقبال قرار گرفته و در سال های اخیر به منبع مشترکی برای دریافت اخبار و اطلاعات و یا اشتراک گذاری محتواهای مختلف تبدیل شده است. بسیاری از مشاغل مسیر خود را به سمت این شبکه اجتماعی کج کرده اند و بخشی از فعالیت خود را در اینستاگرام ادامه داده اند،‌ این شبکه اجتماعی پرقدرت طی سال های اخیر عناوین شغلی جدیدی را خلق کرده و ما روزانه شاهد فعالیت اقتصادی افرادی هستیم که در پیج هایی با تعداد فالوور بالا با عنوان بلاگر یا اینفلوئنسر کسب درآمد می کنند.

برخی از این افراد خود را بلاگر سفر، زیبایی، طراحی داخلی و یا مد و لباس معرفی می کنند و عده ای هم برچسب بلاگر اجتماعی به خود زده اند، گروهی از این افراد با به اشتراک گذاشتن ویدیوهایی از غذاخوردن خود در رستوران های مختلف عنوان فودبلاگری به خود داده اند و برخی هم با به اشتراک گذاشتن لحظه به لحظه زندگی شخصی شان توانسته اند افراد کنجکاو را پای صفحه خود بنشانند، حتی به این قیمت که از بچه های خود در مسیر این کسب درآمد استفاده کنند.

اما سوال اصلی اینجاست که این شبکه اجتماعی با تصاویر پر زرق و برق و ویدیوهای لاکچری درون خود چه بر سر خانواده های ایرانی آورده است؟

احساس می کنم بدترین همسر و مادر دنیا هستم!

آیدا یکی از خانم های جوانی است که به گفته خودش روزانه ۸ تا ۱۰ ساعت از زمان خود را در اینستاگرام می گذراند، وقتی از او در مورد تأثیر اینستاگرام بر زندگی شخصی اش سؤال می کنم، می گوید: «چند سالی است که به شدت کمال گرا شده ام، از چهره خودم، از اندامم، از نحوه شوهرداری و بچه داری و خانه داری ام بدم آمده و احساس می کنم زشت ترین، بی اعصاب ترین، بی سلیقه ترین و بدترین زن، همسر و مادر دنیا من هستم.

نکته منفی که بیشتر آزارم می دهد این است که از تمام وسایل خانه مان بدم آمده و دلم می خواهد همه را دور بریزم و از نو همه چیز بخرم، طی یک سال گذشته همه حقوقم را بابت خرید لوازم آرایش هایی داده ام که بیوتی بلاگرها تبلیغ می کنند و آخر هم خیلی از آنها را بدون استفاده و به دلیل گذشتن تاریخ مصرفش دور ریخته ام.»

از همسرم انتظار دارم که در مناسبت های مختلف سورپرایزم کند

مریم هم مادر یک دختر ۲ساله است که تأثیرات اینستاگرام بر زندگی شخصی اش را اینگونه بیان می کند: «وابستگی بیش از حد، عقب افتادن از کارهای خانه، احساس نارضایتی از ظاهرم، گیر دادن های بی دلیل به همسرم که چرا ما مثل این همه آدمی که مدام در سفر و خوش گذرانی هستند، نیستیم نتیجه استفاده مدام من از اینستاگرام است.

مدام بلاگرهایی را دنبال می کنم که تا همین پارسال وضع خانه و زندگی شان خیلی پایین تر از عادی بود ولی الان آنقدر پیشرفت کرده اند که من باید حسرت وضع مالی شان را بخورم،‌ با خودم می گویم چرا من نمی توانم؟ یا مثلاً از همسرم انتظار دارم که در مناسبت های مختلف سورپرایزم کند، می دانم این کارها را بلد نیست اما وقتی در اینستاگرام ویدیوها را می بینم دلم می خواهد من هم حس آن خانم را تجربه کنم.»

احساس کمبود می کنم 

فاطمه دختر ۲۸ساله مجردی است که می گوید با دیدن تصاویر اینستاگرام احساس کمبود می کند: «چون کسی در زندگی ام نیست وقتی عکس دوستانم را پارتنرهایشان را می بینم حسرت می خورم که چرا من کسی را ندارم. فکر می کنم اگر در این فضا نباشم راحت تر با تنهایی ام کنار می آیم، شاید واقعاً مشکل از من است که نمی توانم زیبایی های زندگی ام را ببینم.»

تپش قلب و تنگی نفس ارمغان اخبار منفی اینستاگرام بود
محمدرضا از طرفداران پر و پاقرص اینستاگرام بوده اما مدتی است که به قول خودش آن را دی اکتیو کرده است، او می گوید: «من خیلی پیج های خبری را دنبال می کردم، مدام در حال خواندن خبرهای بد بودم و حال روحی ام خراب شده بود.

اینستاگرام و خبرهای داخل آن باعث شده بود از شدت استرس مدام تپش قلب و تنگی نفس داشته باشم، یک روز به خودم آمدم و همه این پیج های خبری را آنفالو کردم اما باید قبول کنیم که اینستاگرام اعتیادآور است و من هم مدتی است که در حال ترک آن هستم و خداروشکر الان حال روحی بهتری دارم.»

دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم

مبینا دختر ۱۸ ساله ای است که سه سال از حضورش در اینستاگرام می گذرد، او می گوید: «به شدت از طرز لباس پوشیدنم و ظاهرم بدم آمده و دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم اما پول ندارم،‌ فیلترهای اینستا آنقدر صورت آدم را صاف و زیبا می کند که وقتی بدون آن ها از خودم عکس می اندازم حسمی کنم زشتم، صورتم چروک دارد و مدام خودم را با عکس فیلتردارم مقایسه می کنم.

از طرف دیگر هم که اینستا پر شده از عکس گل و کادو و مهمانی، حس مس کنم از بقیه عقب مانده ام و همین هم باعث می شود حس کمبود به سراغم بیاید.»

اینستاگرام اعتقادات همسرم را سست کرد

حامد دو سال است که از همسرش جدا شده، تا اسم اینستاگرام را می شنود می گوید: «خدا لعنت کند باعث و بانی راه اندازی این برنامه ها را، شاید خنده دار باشد اگر بگویم اینستاگرام زندگی ام را از هم پاشید، هر زمان که به خانه می آمدم همسرم سرش در گوشی بود و وقتی هم اعتراض می کردم می گفت برای به روز بودن نباید از اینجا (اینستاگرام) غافل شد.

واقعاً کلافه کننده بود با کسی زندگی کنم که حتی در ماشین هم سرش در گوشی بود و طوری رفتار می کرد که انگار اصلاً نفر دومی وجود ندارد، مدام زندگی مان را با آدم های مجازی مقایسه می کرد و همین باعث شد تا من احساس بی فایده بودن و ناکافی بودن داشته باشم.

تیر خلاص هم وقتی بود که به مرور عکس هایی با حجاب نامناسب را در صفحه اش منتشر می کرد،‌ وقتی هم معترض می شدم انگ اُمُل بودن را به من می زد.»

مقایسه حقوقم با درآمد بلاگرها دیوانه ام می کند

عماد در یک شرکت کوچک کار می کند و ماهیانه ۴ میلیون تومان درآمد دارد اما می گوید: «وقتی درآمدم را با درآمد ماهیانه بلاگرها که می گویند بالای یک میلیارد است مقایسه می کنم دلم می خواهد بمیرم، اینکه اینقدر بلاگرها در ایران زندگی هایشان زیر و رو می شود باعث شده تا ما فکر کنیم خیلی چیزها را نداریم.

مدام تبلیغ و همه چیز رایگان، در این شرایط کرونایی بلاگرها بهترین امکانات را دارند و شاید رایگان و نصف قیمت سفر می روند آنوقت ما یا صبح تا شب سرکار هستیم یا آخر هفته ها کنج خانه زندگی آنها را تماشا می کنیم.»

ترجیح می دهم بیشتر بنویسم و بخوانم

البته در این میان افرادی هم بودند که به خوبی های اینستاگرام اشاره کردند، مثلاً سپیده می گوید: «من تلاش کردم صفحات خوبی را دنبال کنم که چیزی به من اضافه کند، ضمن اینکه این شبکه اجتماعی خریدکردن آن هم در شرایط کرونا را برایم آسان تر کرده اما به طور کلی گوش کردم و حرف زدن برایم سخت تر شده و ترجیح می دهم بیشتر بنویسم و بخوانم.»

از تغییر در سبک زندگی تا نگرش های سیاسی و مذهبی با اینستاگرام

ایران جزو ۸ کشور فعال در فضای اینستاگرام است و بر اساس مطالعات انجام شده، زنان و دختران حدود ۷۰ درصد از مخاطبان این شبکه اجتماعی را تشکیل می دهند، بپذیریم یا نه این شبکه اجتماعی طی سال های اخیر تغییرات زیادی را در سبک غذا خوردن، خودآرایی، پوشش، محیط زندگی خانوادگی، تفریحات، نگرش های سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی ایجاد کرده و با قدرت و سرعت به دنبال نفوذ هرچه بیشتر بر فرهنگ ایرانی و اسلامی ما به ویژه در میان زنان است.

در دوره ای که اینستاگرام ملاک و معیار همه چیز شده چندان دور از ذهن نیست که بگوییم بسیاری از طلاق ها هم ریشه در استفاده از این شبکه اجتماعی دارد، مهمان ناخوانده ای که اگر حواس مان نباشد نحوه تفکر، زمان و قدرت تصمیم گیری مان را مختل و کنترل زندگی مان را به دست می گیرد.

انتهای پیام/





منبع خبر

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها بیشتر بخوانید »