هوانیروز

رزمایش‌های اخیر حامل پیام‌های روشنی برای دشمنان بود

رزمایش‌های اخیر حامل پیام‌های روشنی برای دشمنان بود



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق و به نقل از روابط عمومی ارتش، امیر سرتیپ کیومرث حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش در جمع دست‌اندرکاران و برگزارکنندگان رزمایش اقتدار ۹۹ نزاجا ضمن تبریک ایام‌الله دهه فجر و ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا (س) گفت: اقتدار، عزت و سربلندی امروز و دیروز ما مرهون بصیرت و شجاعت حضرت امام خمینی (ره)، رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) و شهدای عظیم‌الشأن است.

وی با اشاره به موفقیت‌های رزمایش‌های اخیر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در مناطق مختلف کشور، تصریح کرد: زمان، مکان، نوع ترکیب و تاکتیک‌های عملیاتی شده در این رزمایش هرکدام حامل پیامی روشن برای دشمنان بوده است. ما از طریق رزمایش‌های اخیر به دشمنان فهماندیم، هر کشوری که در تجاوز احتمالی به خاک جمهوری اسلامی با آن‌ها همکاری کند را ناامید و پشیمان خواهیم کرد.

سرتیپ حیدری با اشاره به توانمندی این نیرو در اجرای رزمایش‌ها ترکیبی خاطرنشان کرد: نیروهای هوابرد، واکنش سریع، متحرک هجومی، نیرو مخصوص و هوانیروز قهرمان در این رزمایش توانسته‌اند با اجرای عملیات‌ها از راه هوا، زمین، دریا و حتی زیر دریا بخشی از قدرت و توانمندی دفاعی خود را در سواحل دریای عمان به نمایش درآورند.

فرمانده نیروی زمینی ارتش در پایان ضمن تکریم خانواده‌های کارکنان نیروی زمینی ارتش به ویژه همسران صبور آن‌ها تأکید کرد: همسران ما فرشتگانی آسمانی‌اند که علاوه بر همرزمی در مواردی پرستار ما و همچنین مادر و یاور خانواده هستند که همه مخاطرات احتمالی برای ما را به جان خریده‌اند، لذا باید فرهنگ تکریم و تجلیل از همسران را به نسل‌های بعد منتقل کرده و بدانیم این فرشتگان ایثارگر در تمام موفقیّت‌های ما سهیم هستند.



منبع خبر

رزمایش‌های اخیر حامل پیام‌های روشنی برای دشمنان بود بیشتر بخوانید »

بازدید فرمانده کل ارتش از مرکز آموزش شهدای وظیفه نزاجا

سرلشکر موسوی پیام رزمایش اقتدار نزاجا را شرح داد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سرلشکر «سید عبدالرحیم موسوی» در خصوص برگزاری رزمایش «اقتدار ۹۹» نیروی زمینی ارتش، گفت: یکی از اهداف مهم این رزمایش جابجایی سریع نیروها از نقاط مختلف کشور به منطقه رزمایش بود که با کمک نیروی هوایی و هوانیروز با موفقیت انجام شد.

بیشتر بخوانید:

پیام رزمایش اقتدار صلح برای دوستان و پشیمانی از تهدید برای دشمنان است

وی افزود: سناریوهای تدوین شده در این رزمایش بنابر دستورالعمل‌های عنوان شده، مرحله به مرحله با موفقیت اجرا شد و به طور کلی روحیه و مهارت نیروها در دستیابی به اهداف مثبت برآورد شد.

فرمانده کل ارتش تصریح کرد: ما در این رزمایش تلفیق مهارت‌های نیروی انسانی کارآمد را با بهره‌گیری از تجهیزات در یک عملیات ترکیبی مشاهده کردیم که به خوبی به منصه ظهور رسید. این نوع عملیات‌های ترکیبی فوق العاده پیچیده هستند و نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و رعایت جزئیات دارند که به‌حمدالله در این رزمایش به خوبی انجام شد.

موسوی اضافه کرد: در این رزمایش تازش از دریا و هوا، و نفوذ از دریا به ساحل و ساحل به دریا، با موفقیت انجام شد و همچنین فرود آمدن در آب و انجام عملیات در عمق دریا توسط غواصان، اجرای عملیات در ساحل توسط غواصان و اینکه منطقه‌ای در ساحل اشغال شود و توسعه وضعیت داده شود و بستر جهت حضور عمده قوای خودی آماده شود از جمله مواردی بود که در این رزمایش به شکل مطلوبی انجام شد.

بیشتر بخوانید:

اجرای عملیات تاخت در نوار ساحلی مکران توسط تیپ ۲۲۳

فرمانده کل ارتش ادامه داد: هوانیروز نیز در رزمایش اقتدار نزاجا کار خود را با دقت و قدرت انجام داد و مأموریت‌های محوله را در این رزمایش به خوبی پوشش داد.

وی با بیان اینکه در مجموع بخشی از قدرت نیروی زمینی در این رزمایش به نمایش گذاشته شد، تصریح کرد: به طور کلی ارزیابی بسیاری خوبی می‌توان نسبت به اجرای مأموریت‌ها در این رزمایش داشت و آنچه که ما دیدیم همه‌اش نشان‌دهنده، قدرت، روحیه، انگیزه چهره‌های مصمم بود که برابر برنامه زمان‌بندی شده به خوبی اجرا شد.

 موسوی اظهار داشت: دو یگان واکنش سریع و متحرک هجومی بنا به تغییرات ساختاری در نیروی زمینی ارتش در جریان این رزمایش اجرای مأموریت کردند و آنچه که ما دیدیم، بیانگر کار مطلوب منسجم و هماهنگ بوده است.

منبع: دفاع پرس



منبع خبر

سرلشکر موسوی پیام رزمایش اقتدار نزاجا را شرح داد بیشتر بخوانید »

«نصب پهپاد روی بالگرد» تاکتیک خاص و مدرن ارتش ایران که در دنیا کم‌نظیر است/ «بمب مینیاتوری» به تسلیحات کبری‌های هوانیروز پیوست +عکس

«نصب پهپاد روی بالگرد» تاکتیک خاص و مدرن ارتش ایران که در دنیا کم‌نظیر است/ «بمب مینیاتوری» به تسلیحات کبری‌های هوانیروز پیوست +عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از سرویس دفاع و امنیت مشرق، جمهوری اسلامی ایران دارای یکی از بزرگترین ناوگان های بالگردی نه فقط در منطقه غرب آسیا بلکه در جهان است و بالگردهای ترابری سری بل ۲۱۴ که به نام اصفهان هم شناخته می شوند و  بالگرد های سری  AH-۱J معروف به کبری بخش مهم و راهبردی ناوگان بالگردی کشور را تشکیل می دهند که از زمان جنگ تحمیلی نقش بسیار مهمی در پشتیبانی تدارکاتی و حمایت مسلحانه از رزمندگان و شکار واحدهای زمینی ارتش بعثی داشتند. یکی از مشکلات بزرگ آن دوره بالگردهای کبری این بود که در آن زمان بخش عمده این بالگردها توان حمل موشک های ضد زره تاو را نداشته و در اصطلاح معروف “نان تاو” بودند.

در سالهای دفاع مقدس این مسئله باعث شده بود تا بخشی از بالگردهای ما در زمان عملیات مجبور به نزدیک شدن بیش از حد به قوای دشمن شوند تا بتوانند با راکت و توپ به آنها حمله کنند که همین مسئله باعث مورد اصابت قرار گرفتن برخی از بالگردهای کبری شد. البته شجاعت و تبحر خلبانان هوانیروز در آن ایام، به گونه ای بود که علی رغم احتمال بروز خطر، بسیاری از عملیات ها با حضور این پرنده ها به سرانجام می رسید.

بیشتر بخوانید:

کابوس ناوهای هواپیمابر آمریکا هم مسلح شد/ «ابابیل ۳»؛ جدیدترین پهپاد بمب‌افکن ایرانی +عکس

رونمایی جهانی از اولین موشک ضدپهپاد ایرانی/ کابوس داعشی‌ها هم به ماکس ۲۰۱۷ رفت +عکس

موشک‌های ایرانی با «فناوری MEMS» استراتژیک می‌شوند/ تجهیز پهپادهای سپاه به تسلیحات نوین Fire and Forget +عکس

بازار میلیارد دلاری پرنده‌های بدون‌سرنشین به دنبال فروشندگان تازه‌نفس/ ارتش انگلستان هم سراغ کپی‌کردن از دکترین پهپادی ایران رفت +عکس

در فضای پس از پایان جنگ تحمیلی و شروع به کار جدی صنایع دفاعی کشور، یکی از مباحث مهم حفظ و ارتقاء ناوگان بزرگ بالگردی کشور بود. بالگردهای کبری با توجه به طی کردن جنگ تحمیلی و در عین حال بحث تحریم های تسلیحاتی نیاز به تولید قطعات برای بحث تعمیر و هم توسعه سیستم های جدید برای ارتقاء بودند. چند بحث در ارتقاء بالگردهای کبری در نظر گرفته شد که در مجموعه به تولد پروژه طوفان منجر شده است. موضوعات مهمی مثل تجهیزات پرواز در شب برای خلبان ها، سیستم هدف گیری الکترواپتیکال و البته ارتقاء و نصب تسلیحات جدید برای این بالگردها قدم های اصلی برداشته برای ارتقاء این سرباز خستگی ناپذیر هوانیروز ارتش است. در بحث بالگردهای ۲۱۴ نیز اقداماتی مثل اضافه کردن سیستم های حرارتی و دید در شب و نصب عینک های دید در شب برای این ناوگان مورد انجام قرار گرفته است.

در بخش تسلیحات می توان به حرکاتی مثل توسعه نمونه بومی موشک تاو به نام پروژه طوفان اشاره کرد که یکی از پر تولید ترین و در عین حال پر تجربه ترین محصولات دفاعی کشور ما بوده و خصوصا در سالهای اخیر در نبرد علیه نیروهای تکفیری تجربه هایی زرین را کسب کرده است. یکی از گزینه ها به صورت طبیعی استفاده از موشک های سری طوفان در این بالگردها است و خصوصا اینکه مدل های هدایت لیزری این سامانه نیز توسعه پیدا کرده و با توجه به تجهیز بالگردهای کبری در استاندارد طوفان به سیستم هدف گیری اپتیک و نشان گذار لیزری، امکان استفاده از این گزینه وجود دارد. حرکت مهم دیگر در این بخش توسعه موشک های سری شفق برای بالگردهای کبری هوانیروز ارتش بود.

شفق، موشکی هوشمند است که با استفاده از جستجوگر IIR روی هدف خود قفل می‌کند و با برد ۸ تا ۱۰ کیلومتر، سرعت آن ۲ تا ۲.۷ ماخ است. بنا بر اطلاعات منتشر شده، این موشک ۶۰ کیلوگرمی‌ توانایی نفوذ ۱ تا ۱.۵ متر در انواع زره تانک و شناور را داشته و دقت اصابت آن ۳۰ سانتیمتر مربع در فاصله ۱۰ کیلومتر است. شفق یکی از اولین موشک‌های بومی است که از جستجوگر تصویری فروسرخ (IIR) استفاده می‌نماید. این نوع جستجوگر، قابلیت ردگیری اهداف زرهی و شناوری را از تمام زوایا دارد، از مقاومت نسبتاً بالایی نسبت به اخلال (جمینگ) و فریب برخوردار بوده و حساسیت بسیار بهتری در تشخیص اهداف دارد.

 بالگرد کبری در استاندارد طوفان مجهز به موشک شفق در رزمایش جدید پهپادی ارتش

گزینه بعدی که اجرا شده مربوط به نصب موشک های دهلاویه روی بالگردهای کبری و البته بالگرد های ۲۱۴ است. این موشک در حقیقت مشابه ایرانی سری کورنت روسی است و از هدایت لیزری بهره می برد و برتری آن نسبت به موشک های سری طوفان، قدرت نفوذ بیشتر آن در هدف است.

موشک دهلاویه بر روی بالگرد کبری

در اردیبهشت ماه سال ۹۸ نیز شاهد رونمایی از دو سلاح جدید برای کبری های ایرانی بودیم. موشک قمر بنی هاشم (ع) و موشک حیدر دو سلاح جدید بودند که برای کبری های هوانیروز وارد خدمت شدند. موشک قمر بنی هاشم سلاحی است هم هوا به هوا و هم هوا به سطح با برد بیش از ۸ کیلومتر که بر اساس تصاویر منتشر شده از آن سیستم جستجو گر فروسرخ استفاده می کند.

موشک قمر بنی هاشم (ع) بر روی بالگرد کبری

یکی از نقاط قوت این موشک ایرانی توان “قفل بعد از شلیک” است که آن را در جریان درگیری هوایی با سایر بالگردها یا اهداف زمینی توان عقب نشینی به پلتفرم پرتاب کننده را می دهد. در این موشک تعقیب منابع گرمای هدف مسئله اصلی است و به همین خاطر می توان آن را هم علیه اهداف هوایی و هم علیه اهداف زمینی به کار برد. البته بر اساس آنچه توسط مقامات نیروی زمینی اعلام شده قابلیت تغییر و نصب جستجوگرهای دیگری نیز روی این موشک وجود دارد. در سالهای قبل در آمریکا مدلی از موشک سایدوایندر به صورت آزمایشی بر علیه اهداف زمینی نیز مورد آزمایش قرار گرفت. به طور کلی این موشک برای درگیری با اهداف سبک زمینی گزینه ای مناسب است. موشک قمر بنی هاشم (ع) علاوه بر اضافه کردن یک توانایی بسیار مهم برای بالگردهای کبری هوانیروز در بحث مقابله با اهداف پروازی از جمله بالگردهای دشمن، گزینه بسیار مناسبی برای مقابله با اهداف زمینی سبک از جمله خودروهای انتحاری است.

موشک هوا به سطح حیدر که بر روی بالگرد کبری نصب شده است

موشک “شلیک کن – فراموش کن” حیدر بیش از ۸ کیلومتربرد دارد. موشکی که بر اساس تصاویر منتشر شده از سیستم هدایتی تصویر ساز فروسرخ مجهز شده است. سامانه هدایت بر اساس تصویر فروسرخ یکی از انواع روش‌های مورد استفاده در نسل سوم هدایت در موشک‌های ضد زره یعنی هدایت به سبک “شلیک کن-فراموش کن” هستند. در موشک‌های بهره‌مند از جستجوگر تصویری فروسرخ، داده‌های تصویری حسگر از طریق خط ارتباط داده به سامانه پرتاب نیز منتقل می‌شود. با استفاده از یک پایگاه اطلاعات ذخیره شده در موشک می‌توان با بهره‌گیری از توانمندی‌های تحلیل تصویر، هوشمندی بالایی برای موشک در انتخاب اهداف و تغییر آنها به صورت خودکار (در صورت الزام در شرایط نبرد) هم فراهم کرد.

قائم یا سدید، مسئله این است!

در جریان رزمایش روزهای اخیر ارتش جمهوری اسلامی ایران که با محوریت عملیات های پهپادی در حال برگزاری است تصویری از یک بالگرد کبری در استاندارد طوفان منتشر شده که به حداقل یک تیر بمب هوشمند و دور ایستای مجهز شده که ظاهر آن به نوعی هم شبیه مدل های جدید تر سری سدید و هم سری قائم مجهز است و احتمالا از سیستم هدایت اپتیکی بهره می برد. به دلیل فاصله کمی زیاد و عدم بزرگنمایی لازم و به خاطر شباهت بالا به هر دو گزینه موجود خواهیم پرداخت چرا که احتمال هر دو مورد وجود دارد. به صورت کلی انتخاب این کلاس از تسلیحات شاید تا حدی سوال برانگیز باشد که البته احتمالا دلیل رفتن به سمت آن، تجربیات کسب شده در منطقه غرب آسیا است. برای فهم بهتر کمی در ابتدا به معرفی مهمات قائم و سدید بپردازیم.

بمب هدایت شونده نصب شده روی بالگرد طوفان

مهمات هوشمند سری قائم، نسل جدید مهمات هوا پرتاب ساخت صنایع دفاعی کشور است که تا پیش از این به صورت اختصاصی برای پرنده های بدون سرنشین ایران ساخته و تحویل داده می شد. پهپادهای سری مهاجر ۶ و ابابیل ۳ از جمله کاربران اصلی این بمب ها هستند. این پهپادها معمولا با ارتفاع پروازی بین ۵ تا ۷ کیلومتر و توان رسیدن به سرعت هایی بین ۲۰۰ یا بیش از ۳۰۰ کیلومتر می توانند بر اساس قوانین فیزیکی و به خاطر شکل خاص طراحی این بمب ها و بالک های آنها بردی بین ۶ تا ۸ کیلومتر را برای آن ها بدست آورند.

بمب ایرانی سدید در نمایشگاه هوایی ماکس روسیه

بمب قائم در زیر بال پهپاد مهاجر ۶

بمب های سری سدید نیز در حقیقت نسل اولیه بمب های هدایت شونده مینیاتوری توسعه یافته در ایران هستند که در چندین مدل توسعه پیدا کرده و حتی گونه ای از آنها در نمایشگاه ماکس روسیه نیز به نمایش درآمده است. سدید یک بمب هدایت شونده است که می تواند در صورت لازم به سمت هدف گلاید (پرواز بدون نیاز به موتور) کند. وزن کلی آن ۳۴ کیلوگرم است، طول آن ۱۶۳۰ میلی متر و قطر آن ۱۵۲ میلی متر بوده و از سر جنگی شدید الانفجار و ترکش شونده بهره می برد و نحوه فعال شدن آن برخورد مستقیم به هدف است. این بمب هدایت شونده می تواند بر اساس سفارش مشتری به سامانه های هدایت اپتیکی، لیزری یا فروسرخ مجهز شود. تخمین های موجود برد این بمب را در حدود ۶ کیلومتر برآورد کرده است.

بالگردهای کبری ایرانی از نوع AH-۱J سوپر کبری هستند و می توانند نهایتا به ارتفاعی پروازی در حدود ۳۲۰۰ متر و سرعتی در حدود ۲۸۰ کیلومتر در ساعت برسند. در این شرایط با پرتاب بمب های سری قائم می توان انتظار رسیدن برد این مهمات به حدود ۳ تا ۴ کیلومتر را داشت. در اینجا این سوال مطرح می شود که با وجود سلاح های تعریف شده قبلی، اصولا چه نیازی برای نصب این بمب های بر روی این بالگردها وجود داشته است. ذکر این نکته نیز قابل توجه است که این مورد شاید یکی از معدود موارد و شاید حتی تنها مورد نصب بمب های مینیاتوری روی بالگردهای تهاجمی سرنشین دار در جهان منصوب می شود.

اگر نگاهی به تجربه سالهای اخیر در بحث مبارزه با عوامل تروریستی در منطقه غرب آسیا داشته باشیم خواهیم دید که همچنان عواملی مثل خودروهای انتحاری و برخی زره پوش های به غنیمت رفته از ارتش های مختلف بخش عمده توان تهاجمی این گروه را تشکیل می دهند و خطرناک ترین بحث آنها نیز همین خودروهای انتحاری است. در عین حال پیش از این نیز گزینه ای مثل موشک سری قمر بنی هاشم(ع) نیز برای مقابله با این اهداف سبک تر نسبت به تانک های مدرن معرفی شده بود.

نکته مهم در خصوص مهمات سری قائم یا سدید این است که این مهمات ها یک نوع بمب هدایت شونده هستند که فاقد سیستم پیشران بوده و در مقایسه با موشک های هدایت شونده هوا به سطح که آنها نیز سیستم های هدایت شونده اما با سیستم پیشران هستند گزینه ای ارزان تر خواهند بود. نبود سیستم پیشران در کنار ارزان تر بودن به معنی تولید سریع تر و انبوه تر نیز خواهد بود. در شرایط مقابله و درگیری با این طیف از تهدیدات، بمب های سبک هدایت شونده یک گزینه ارزان و در دسترس است که هزینه های دفاعی کشور ما را کاهش خواهد داد. در هر دیگری به جای موشکی که بایستی برای آن پیشران نیز مصرف شود از یک بمب بدون پیشران بهره گرفته خواهد شد که همان کار را با قیمتی پایین تر انجام خواهد داد. این استراتژی را می توان به نوعی در ادامه همان بحث توسعه پهپادهای مسلح ارزان قیمت تفسیر کرد که بحث مبارزه با دشمنان غیر کلاسیک را بسیار اقتصادی تر خواهد کرد.

بالگردهای اصفهان در نقش حامل پهپاد

در بحث ارتقاء بالگردهای ۲۱۴ همان طور که در بالاتر نیز اشاره شد در مباحثی مثل سیستم های اپتیکی و دید در شب اقدامات خوبی برای این بالگردها در سالهای اخیر انجام شده و مسلح کردن آنها با راکت انداز، توپ، تیربار و حتی موشک های ضد زره از دیگر طرح های انجام شده روی این بالگردها است که البته این تمام ماجرا نیست. یک تصویر جالب دیگر مربوط به رزمایش اخیر ارتش و بازدید سرلشکر باقری از آن مربوط به یک فروند بالگرد ۲۱۴ هوانیروز ملقب به اصفهان است که مشخصا یک پرنده بدون سرنشین در زیر باله ای که در کنار بالگرد تعبیه شده بار گذاری شده است. از این زاویه و با توجه به عکس موجود نمی توان به صورت دقیق در خصوص ماهیت این پرنده بدون سرنشین نظری داد.

آنچه در تصویر مشخص است که پرنده بدون سرنشین با قطر زیاد و البته یک باله بزرگ که در دو طرف پهپاد در نزدیکی به بخش جلویی این پرنده بدون سرنشین نصب شده که نوع طراحی این بالک ها به نوعی یادآور پهپاد شناسایی و انتحاری ابابیل ۲ است.

پهپاد نصب شده روی بالگرد اصفهان

البته قطر پهپاد مورد نظر و البته اندازه بالک های آن متفاوت با ابابیل است و به نظر می رسد به دلیل استفاده از بالگرد به عنوان سکوی پرتاب، نیازی به شتاب دهنده های اولیه برای این پهپاد نباشد. در عین حال به دلیل نبودن ریل های مخصوص شلیک کردن مستقیم مثل موشک های هوا به هوا مثل نمونه آذرخش، این تئوری نیز منتفی است. تنها گزینه باقی مانده با توجه به شواهد و اطلاعات قابل استخراج از این تصویر این است که سیستم پیشران پهپاد مورد نظر (ممکن است از نوع پراپ یا جت) فعال شده و سپس عملیات پروازی به سمت هدف آغاز شود.

این ابتکار، یکی از طرح های مهم و جدید در صنایع نظامی و ارتش های مدرن جهان است به گونه ای که یکی از برنامه های مهم در حوزه پهپادهای پرتاب شونده از بالگرد، مربوط به مدل  ALTIUS ۶۰۰ نام دارد که یک پهپاد شناسایی بال ثابت است و در سال گذشته میلادی آزمایش های موفقی را با بالگرد سری بلک هاوک ارتش آمریکا تجربه کرده است. این پرنده بدون سرنشین به شکل جمع شده و از درون یک تیوب شبیه یک موشک پرتاب شده و پس از باز شدن بالک های آن موتور کوچک ملخی این پرنده بدون سرنشین نیز فعال می شود. در این آزمایش ها این پهپاد موفق شده است تصاویری را به صورت زنده برای بالگرد مادر ارسال کند. در آینده قرار است این پهپادها نقش نوعی عامل شناسایی و در صورت لزوم هدفگیری برای نسل جدید بالگردهای ارتش آمریکا را تامین کنند. ارتش های چین و روسیه نیز طرح هایی را در خصوص این مدل پهپادها، در حال بررسی و تست دارند.

ALTIUS ۶۰۰

همان طور که بالاتر نیز اشاره شد با توجه به تصویری که فعلا در دسترس است نمی توان به صورت دقیق در خصوص ماموریت این پرنده بدون سرنشین نظر داد ولی با توجه به پلتفرم پرتاب کننده که یک بالگرد ترابری نیروی زمینی است، می توان گزینه ضد زره را از لیست خارج کرد. اگر پهپاد مورد نظر در نقش ضد زره به صورت تخصصی به کار گرفته نشود می توان گزینه شناسایی به همراه قابلیت انتحاری ثانویه را برای آن پیش بینی کرد. در مجموع باید به این مسئله اشاره کرد که بحث پهپادهای قابل پرتاب از پلتفرم های پروازی به صورت کلی و پرتاب پهپاد از بالگردها به صورت خاص یکی از فناوری ها و مباحث جدید در دنیای امروز به حساب می آید که کمتر کشوری به دنبال آن رفته ولی در سالهای بعد به نظر بازاری داغ و پر رقابت در این بخش وجود داشته باشد چراکه ترکیب پرواز عمودی بالگرد از سطح زمین و سپس فعال شدن پهپاد، امکان مهم و متفاوتی را در اختیار نیروهای مسلح کشورهای مختلف از جمله ایران می گذارد تا در مناطق خاص هم شرایط عملیات شناسایی و رزمی برای یگانهای خود فراهم کنند.



منبع خبر

«نصب پهپاد روی بالگرد» تاکتیک خاص و مدرن ارتش ایران که در دنیا کم‌نظیر است/ «بمب مینیاتوری» به تسلیحات کبری‌های هوانیروز پیوست +عکس بیشتر بخوانید »

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سیمرغ‌ها در تاریخ دفاع مقدس، با حماسه‌های مردانی جاودانه شدند که امروز به‌عنوان اسطوره‌های این سرزمین شناخته می‌شوند؛ همان مردانی که از همان دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ و حراست از آرمان‌های بلند امام و امت، با سیمرغ‌های خود به پرواز درآمدند و هرگز زمین‌گیر نشدند، مگر زمانی که در این راه، جان خود را فدا کرده بودند.

خلبان شهید «احمد کشوری» یکی از این مردان همیشه‌جاویدان است که هم در صحنه مبارزه با دشمن، و هم در زندگی شخصی خود، مردانگی، غیرت، انسان‌دوستی و ولایت‌مداری با تمام وجود معنا کرده بود. این را می‌توان از آن‌چه که فرماندهان و همرزمانش گفته‌اند، فهمید؛

شهید احمد کشوری

آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد

سرلشکر شهید «ولی‌الله فلاحی» درباره این اسطوره ماندگار ایران‌زمین گفته است: «من شبی برای مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت «من آماده‌ام»، دیدم خلبان کشوری است. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک‌بار که خودش به شدت زخمی و به هلی‌کوپترش نیز آسیب شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.

«احمد» فرشته‌ای بود در قالب انسان؛ «کشوری» کار و فعالیت را عبادت می‌دانست و تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره میزان علاقه به فرزندانش می‌گفت: «آن‌ها را به اندازه‌ای دوست می‌دارم که جای خدا را نگیرند».

«کشوری» همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار می‌کوشید، چنان‌که مسئولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می‌دانستند. او می‌گفت: «تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سر‌های مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.»

به امام خمینی (قدس سره) عشق می‌ورزید؛ وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می‌گریست، گفت «خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا».

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه‌ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود».

با جسمی مجروح به جبهه رفت

خلبان شهید «علی‌اکبر شیرودی» نیز درباره همرزم خود، شهید «احمد کشوری» گفته است: «احمد استاد من بود. زمانی که «صدام» آمریکایی به ایران یورش آورد، «احمد» در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود؛ اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز «صدام»، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود؛ اما او جواب داده بود: «وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی‌خواهم».

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن‌گونه جنگید که بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن تبدیل کرد. «کشوری» شجاعانه به استقبال خطر می‌رفت، مأموریت‌های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد، شب‌ها دیر می‌خوابید و صبح‌ها خیلی زود بیدار می‌شد و نیمه‌شب‌ها نماز شب می‌خواند».

شهید احمد کشوری

گل سرسبد در گلستان مردانگی

سرهنگ خلبان «مسعود جولایی» نیز یکی دیگر از همرزمان شهید «احمد کشوری» است که درباره او این‌گونه می‌گوید: «روز‌های پایانی تابستان ۱۳۵۱ پس از اتمام تحصیلات دبیرستان و اخذ مدرک پایان دوره متوسطه، در تکاپوی ادامه تحصیل یا یافتن کاری درست و حسابی بودم. به هرجا سرک کشیدم و هر روزنامه‌ای را ورق می‌زدم؛ تا اینکه در لابه‌لای روزنامه‌ها، آکهی استخدام هوانیروز را دیدم…

روز بعد به ستاد هوانیروز در خیابان «حافظ»، کوچه «ایرج» رفتم و دیدم بسیاری از جوانان مشتاق نیز آن‌جا جمع‌اند… در بین داوطلبان، یک جوان شمالی بود که مثل همه ما به عشق پرواز و یافتن کار آن‌جا بود. او وقار و جذبه خاصی داشت. جلو رفتم و سلام کردم. قبل از اینکه خودم را معرفی کنم، با ادب و تواضع؛ اما با صلابت گفت: «سلام، احمد کشورری هستم.» سپس من و او در مسیر بازگشت تا خانه دایی وی در خیابان «فرزانه» هم‌مسیر شدیم. ارتباط ما کم‌کم بیشتر شد و رنگ و بوی دوستی گرفت… سرانجام آزمایش‌های مختلف انجام و بیشتر داوطلبان حذف شدند و با توجه به نتیجه، باقیمانده افراد به دو دسته خلبانی و فنی تقسیم شدند. بلافاصله ۴۰ نفر برای رسته فنی مشغول آموزش شدند و ما هفت نفر که برای خلبانی پذیرفته شده بودیم، پس از چند روز بلاتکلیفی، سرانجام وارد پادگان ۰۶ تهران شدیم و آموزش را آغاز کردیم…

گروه هفت نفره خلبانی همه از بچه‌های با هوش و ذکاوت بودند و بیشتر آنان در دانشگاه‌های تهران، شیراز و… قبول شده بودند. جالب این‌که اگر طبق معمول دوران آموزشی به یک نفر بازداشتی می‌دادند، شش نفر دیگر تقاضای ماندن کنار او می‌کردند و این همدلی‌ها موجب تعجب و حتی حسد بعضی‌ها می‌شد. «احمد کشوری» هم در این گلستان گل سرسبد بود».

«احمد کشوری» روزی فقیری را به خانه می‌برد و برای مدتی از او پذیرایی کرده و ظرف میوه‌ای را نزد او می‌گذارد. وقتی می‌بیند که آن مرد با ولع و حسرت به میوه‌ها نگاه می‌کند، از این همه فقر مردم، غمی بر دل وی می‌نشیند. آن‌چنان که بعد‌ها می‌گفت: «نزدیک بود از نگاه پرحسرت آن مرد، شاهرگم پاره شود». از آن پس با اینکه بخش اعظم حقوق خود را خرج فقرا می‌کرد، باز هم از خرید میوه امتناع می‌کرد، مگر آن‌که مجبور به خرید میوه می‌شد.

شهید احمد کشوری

طراحی آرم و نماد هوانیروز

سرتیپ خلبان «رحمان قضات» هم درباره شهید «احمد کشوری» می‌گوید: «احمد کشوری فردی هنرمند، خوش‌فکر و خلاق بود. روزی با کاغذ‌های رنگی، بالگردی را طراحی کرد و روی دیوار آسایشگاه چسباند که بعد‌ها آرم و نماد هوانیروز شد. به طوری‌که فرماندهان و همه کارکنان مرکز پیاده شیراز هنگام ورود به آسایشگاه، با دیدن طرح، متوجه می‌شدند در آسایشگاه خلبانان هستند».

دوری از گناهی بزرگ

سرهنگ خلبان «حمیدرضا آبی» یکی دیگر از دوستان و همرزمان شهید «احمد کشوری» است که از سال ۱۳۵۳، زمانی که در مرکز پیاده شیراز، دوره‌های مقدماتی و عالی را می‌گذراند، با این شهید والامقام آشنا شده است. وی درباره شهید «کشوری» این‌گونه گفته است: «با او هم پرواز بودم و تا حدود زیادی او را می‌شناختم. با همه شوخ‌طبعی‌ها و چهره شاداب و هنری که داشت، نسبت به مسائل مذهبی و عقیدتی توجه خاص و به عبارتی وسواس داشت… به‌همین خاطر اهل تقید و تعهد بود. با جو حاکم در آن زمان و نزدیک بودن مرکز آموزش خانم‌ها با آقایان، از آن‌جا که بسیاری از خانم‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند، هرگز به طرف آن‌ها نمی‌رفت و به همه توصیه اکید می‌کرد که آن‌جا نروید، چون گناهی بزرگ و موجب ناخشنودی خداست».

صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند

آشنایی سرهنگ خلبان «عیسی ممدوحی» با خلبان شهید «احمد کشوری» برمی‌گردد به هنگامی که وی در پایگاه کرمانشاه خدمت می‌کرد. وی می‌گوید: «یکی از افسران خلبانی که مورد توجه همه بود، ستوان دوم «احمد کشوری» نام داشت. پس از چندی او را به پست مهندسی منتقل کردند و آن افسر درستکار و جوان، مأمور خرید شد تا نیازمندی‌های پست مهندسی را از بازار تهیه کند. او هر روز با سر و وضع مرتب و با یک کیف دستی در محل خدمت حاضر می‌شد. با این‌که اولین تجربه‌اش بود، با دقت خاصی کارش را انجام می‌داد. رئیس و همه گروه مهندسی از حسن انجام وظیفه‌اش راضی بودند و صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند…، اما پاکی و صداقت «احمد» بر دیگران گران می‌آمد و آزارشان می‌داد، تا اینکه پس از چندماه انجام وظیفه خالصانه، به بهانه بهره‌گیری از توان فنی‌اش در جای دیگر، او را برکنار کردند.

تهیه مایحتاج زندگی برای فقرا

افسر فنی هوائی «محمد نیک‌رهی»، خلبان شهید «احمد کشوری» را این‌گونه توصیف کرده است: وقتی مأمور خرید قبلی را کنار گذاشتند، من جانشین او شدم. چون تجربه این کار را نداشتم به‌همان جا‌هایی می‌رفتم که افسر قبلی، ستوان دوم «احمد کشوری» می‌رفت. به هر کجا می‌رفتم و با هر کسی برخورد می‌کردم، آن‌چه می‌شنیدم تعریف و تمجید از خصوصیات اخلاقی و درستکاری و راستی او بود… سپس با او آشنا شدم و بعد از آن به گفتار مردم در مورد او اعتماد کامل پیدا کردم.

شهید احمد کشوری

یک روز پیش ما آمد و گفت: «بچه‌ها من صندوق اعانه‌ای درست کرده‌ام، هرکس هرچقدر که دلش می‌خواهد کمک کند». با توجه به سابقه درخشانش همگی قبول کردند… بعد‌ها از محل این صندوق مجله «مکتب اسلام» می‌خرید و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد تا دانش دینی همکاران و دوستان ارتقا پیدا کند و از باقیمانده پول برای فقرایی که قبلاً شناسائی کرده بود، آذوقه و دیگر مایحتاج زندگی تهیه می‌کرد…

در یک شب بهاری ساعت ۱۰ شب بود که با یک پیکان جوانان فیروزه‌ای جلوی منزل ما آمد. لباسم را پوشیدم و رفتم. خودرو پر از بسته‌هایی شامل برنج، روغن و… بود. به راه افتادیم و پس از طی مسافتی، به «تازه‌آباد» کرمانشاه یکی از روستا‌های بسیار محروم منطقه رسیدیم. در هر خانه‌ای را که می‌زد، صاحب‌خانه را با نام صدا می‌کرد… داخل یک کوچه گل‌آلود در انتهای روستا، خانه‌ای با دیوار کاه‌گلی و در چوبی کوچکی قرار داشت. احمد صاحب‌خانه را به اسم صدا زد. گفتم: «این دیگر کیست و چه کاره است؟»، گفت: «این بنده خدا قبلاً چای و دارچین می‌فروخته؛ ولی مدتی است که نابینا شده است و نمی‌تواند کار کند». پس از دادن بسته آذوقه و پول به آن‌ها ـ سال ۱۳۵۶ که هنوز حرفی از انقلاب نبود ـ در مقابل تشکر‌های فراوان آن‌ها می‌گفت: «این پول‌ها از طرف آیت‌الله خمینی از مراجع بزرگ شیعه در خارج از کشور به شما می‌رسد»».

یاری‌رسانی شهید «کشوری» به مردم همه‌جانبه بود

خلبان «احمد سیفعلی» هم گفته است: یاری‌رسانی «احمد کشوری» به مردم همه‌جانبه بود. به‌عنوان مثال، پیرمرد فقیری بود که فرزندی نداشت و از قضا مریض هم بود. یک‌روز آن پیرمرد را کول می‌کند و با خودرواش او را به میدان شهرداری کرمانشاه می‌برد. چون مطب پزشک داخل کوچه‌ای باریک و بلند بود که امکان عبور خودرو نداشت؛ بنابراین پیرمرد را در شلوغ‌ترین مکان کرمانشاه به پشت می‌گیرد و نزد پزشک می‌برد و پس از معاینه دوباره به‌همان شکل به منزل برمی‌گرداند. با توجه به موقعیت و جو آن زمان نظامی‌ها، به‌ویژه خلبانان که تعدادشان انگشت‌شمار بود، از این اعمال هیچ ابایی نداشت و کسر شأن خود نمی‌دید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود بیشتر بخوانید »

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی



میزگرد «هوانیروز» در تسنیم|از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی/ روز اول دفاع مقدس «بکاو و بکش» راه انداختیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با نگاهی عمیق و منطقی به ۸ سال دفاع مقدس درمی‌یابیم که این اتفاق بیشتر شبیه معجزه الهی است تا یک حادثه تاریخی. یک جهان پشتیبان رژیم بعث عراق برای تصرف یک انقلاب بود. بسیار ساده‌انگارانه است که بگوییم موضوع اروند و عرب‌زبانان خوزستان دغدغه اصلی صدام برای حمله به ایران بود چراکه با ورق زدن اسناد تاریخی دوران «قبل از جنگ» ــ یعنی از سال ۵۸ تا ابتدای جنگ ــ این عراق بود که به تجهیز گروهک‌های مرزی و اقدامات خرابکارانه در خاک کشورمان پرداخت و با بمب‌گذاری‌های متعدد مردم این خطه را به خاک و خون کشید.

به‌عقیده بسیاری از کارشناسان هم‌راستا شدن منافع صدام و آمریکا برای حمله به کشورمان دلیلی بود که صدام نقشه هجوم سراسری را در ذهن خود بپروراند، از طرفی دیکتاتور عراق خواستار افزایش سرزمینی خود بود و از طرفی زمین زدن انقلابی اسلامی که بلای جان آمریکا شده بود؛ منافع هر دو مستکبر را کنار یکدیگر قرار داد تا با یک‌کاسه کردن تمام اهداف خود در آخرین روز تابستان ۵۹، به ایران اسلامی هجوم بیاورند.

نه‌تنها آمریکا و شوروی بلکه اروپا و حتی کشورهای آفریقایی هم به کمک صدام آمدند تا آمریکا و صدام را به اهدافشان برسانند اما با وجود نیروی انسانی فراوان و تجهیزات گسترده‌ای که برای عراق گسیل شد؛ این امر نتیجه‌ای نداشت و پیروزی از آن ملت ایران شد. اگر معجزه نیست، چه‌چیزی است؟ اگر آن را از الطاف الهی ندانیم، چه‌چیزی می‌تواند پاسخ آن باشد که یک ملت نوپا که ارتش آن از بین رفته است و هیچ تجهیزاتی ندارد، چگونه در برابر اَبَر امکانات عراقی ایستادگی می‌کند؟

آری این دفاع مقدس برای آن دفاع مقدس شد، که امدادهای الهی، رهنمودهای حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) و ایثار رزمندگان اجازه نداد ملت ایران سر تعظیم در برابر مستکبران فرود بیاورد و اجازه ندهد حتی سانتی‌متری از سرزمینمان زیر چکمه‌های بعثی قرار بگیرد.

حال ما به بررسی قسمت‌های مختلف دفاع مقدس پرداخته ایم و می‌خوایم حال‌ و هوای آن روزها را تداعی کنیم و به مشکلات و فعالیت‌های مختلف رزمندگان بپردازیم.
در این قسمت بر آن شدیم که به یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین قسمت‌های جنگ یعنی به فعالیت «هوانیروز» بپردازیم. «هوانیروز» یگانی که در روزهای ابتدایی جنگ نقش کلیدی داشته و ضمن جلوگیری از پیشروی دشمن، در جابه‌جایی مجروحین و رزمندگان ابتکار عمل‌های بسیار جدی داشته‌ است. به همین دلیل برای درک بیشتر روزهای آغازین جنگ با امیرسرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی که دوره‌های آموزشی خود را در کشور آمریکا گذرانده و در روزهای ابتدایی جنگ در غرب کشور حضور داشته است و همچنین سرهنگ خلبان حسین فلک‌پور از فرماندهان هوانیروز که از نیروهای آمریکایی در زمان طاغوت خلبانی را فراگرفته گفت‌وگو کردیم. مشروح میزگرد به شرح زیر است:

گزیده میزگرد:

* گزارش تجمع بعثی‌ها در مرز را قبل از جنگ به تهران ارسال کرده بودیم.

* در روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم. یعنی هلیکوپترها پرواز می‌کردند هرجا بعثی می‌دیدند، می‌زدند.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند.

*  هوانیروز در جنگ توانست پیشروی بعثی‌ها را بگیرد.

 * افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد.

*جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود.

جناب آقای طاعتی با توجه به اینکه حضرتعالی از ابتدای جنگ در هوانیروز به عنوان خلبان حضور داشتید، بفرمایید هوانیروز چه نقشی در جلوگیری از پیشروی دشمن در روزهای آغازین جنگ داشت؟

جنگ ۸ ساله ایران و عراق در ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه بعد از ظهر در کرمانشاه شروع شد؛ یک فروند هواپیما سوخو ۷ نیروی هوایی رژیم بعث با عجله – که معلوم بود خلبان جوانی دارد- بمبی در باند فرودگاه انداخت و دور زد و به عراق بازگشت. -البته آن باند فوراً تعمیر شد- همین موضوع دلیلی شد که آغاز جنگ را یقین کنیم. البته هنوز سیاسیون کشور می‌گفتند این جنگ نیست و باور نمی‌کردند. چراکه قبل از آن هم بعثی‌ها به پاسگاه‌های کشورمان در غرب و جنوب حمله کرده بودند.

البته خلبان‌های ما که برای کمک به پاسگاه‌ها می‌رفتند، گزارش می‌دادند که نیروی زیاد بعثی پشت پاسگاه‌ها جمع شده- یعنی بعثی‌ها آماده حمله به خاک کشورمان هستند- که این گزارش‌ها به تهران هم ارسال شد.

دفاع مقدس ,

فرض کنید اگر عراق می‌خواست یکی از پاسگاه‌های ما را بزند می‌توانست با یک گروهان زرهی -تعداد محدود نیرو- بیاید و آن را تصاحب کند ولی وقتی لشکرها را مشاهده کردیم متوجه شدیم که بحث دیگری است.

 البته هم در سپاه و هم در ارتش این بحث است که آیا ایران از حمله عراق غافلگیر شده‌است یا نه؟ جواب‌های مختلفی هم داشته‌ است. ولی عرض می‌کنم روز و ساعت حمله مخفی است، اگر این‌طوری بگوییم بله ما غافلگیر شدیم، ولی چند ماه قبل ما گزارش کرده بودیم که نیروها اینجا هستند و مسائلی در حال اتفاق افتادن است.

خلاصه جنگ شروع شد؛ در روز اول جنگ، من از گردان به خانه سازمانی می‌آمدم،‌ درحالی که زیپ لباس پروازم را درمی‌آوردم، دیدم بمباران شروع شد که سریعاً خود را به مقر رساندم.در گردان طرح‌هایی را پیش‌بینی کرده بودیم که اگر جنگ شد، کجا برویم. برای همین پشت کارخانه سیمان فعلی کرمانشاه حدود ۳ ماه مستقر شدیم و گردان مسلح ما هم در تنگه کُنش مسلح  شدند.

*  روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم

وقتی جنگ شروع شد یگان‌های مسلح گروه‌بندی شدند. چند تیم آتش با شهید شیرودی به سرپل ذهاب و چند تیم آتش با شهید کشوری به ایلام رفتند. البته در آن زمان کسی نبود که به اینها بگوید چه‌کار کنند، برای همین این افراد با یک فروند هلیکوپتر ۲۱۴ و یک فروند هلیکوپتر ۲۰۶ به عنوان دیدبان به منطقه رفتند تا بِگردند و هرجا بعثی دیدند، بزنند. ما به این وضعیت می‌گفتیم بکاو و بکش!

 ما در تاکتیک‌هایی که تدریس می‌کردیم، چنین تاکتیکی نداشتیم و این الزامات جنگی بود که ما را وادار کرد چنین تصمیمی بگیریم. البته در سر پل ذهاب وضعیت فرق می‌کرد یک سرهنگ دومی از نیروی زمینی آنجا حضور داشت و تانک‌های تحت امر خود را فرستاده بود تا با بعثی‌ها روبرو شوند که متاسفأنه اکثر تانک منهدم و نیروهایش هم پراکنده شده بودند.

گردان هجومی در روز دوم پای کار آمد- گردان هجومی گردانی بود که از ارومیه تا ایلام پخش و مستقر شده بود؛ فرماندهی در چنین شرایطی خیلی سخت است که ماشین و نیروها از ارومیه و سقز بیاید و همین‌طور گسترش پیدا کند.- جناب سرگرد صادق قیاهی معاون گردان را به عنوان مسئول سرپل‌ذهاب قرار دادیم و چند هلیکوپتر ۲۱۴ هم آنجا بودند که در زمان مقتضی وارد عمل شوند. آنجا بود که صادق جان به من گفت عراق در حال طرح‌ریزی است که سر پل ذهاب را بگیرد…

این اطلاعات هیچ‌جا گفته نشده چراکه در سال‌های ابتدایی جنگ، ارتش به شدت از هم پاشیده شده بود و تنها نیرویی که مانده بود – آن هم به دلیل تخصص خاصی که داشتند- «هوانیروز» بود که پای وسایل پرنده خود نشسته بودند.

* جان‌فشانی شهید شیرودی و خلبان‌های هوانیروز/ عدم شناخت هوانیروز توسط بعثی‌ها آنها را زمین‌گیر کرد

 من خودم پروازی به سر پل ذهاب کردم و دیدم وضعیت خیلی خراب است و عراق آماده شده که شهر و پادگان سرپل‌ذهاب را تصاحب کند. فرمانده‌ای که سر پل‌ذهاب بود گفت که من می‌خواهم زاغه مهمات پادگان را منفجر کنم – که اگر منفجر می‌شد نصف شهر هم از بین می‌رفت- شهید شیرودی و خلبان‌ها می‌گفتند ما جلوی عراق را می‌گیریم و نمی‌گذاریم به اینجا بیاید؛ اما ایشان مُسِر بود که باید آنجا را منفجر کنیم. چیزی که باعث شد این اتفاق نیفتد این بود که یگان‌های ما آنجا ماندند و ایشان هم نتوانست آنجا را منفجر کند.

همچنین قرار شد با لشگر ۸۱ صحبت و تصمیم‌گیری کنیم؛ جناب سرهنگ روحی‌پور فرمانده پادگان بود او هم نظر بچه‌ها را می‌پرسید و وقتی می‌گفتیم بچه‌ها این را می‌گویند قبول می‌کرد؛ به بچه‌ها اعتقاد داشت. با لشکر صحبت کرد و گفت شما تعهد می‌دهید که شهر و پادگان را نمی‌تواند بگیرد؟

دفاع مقدس ,

 این شوخی که نیست یک جای خیلی مهمی است و آدم بدون مطالعه و از روی احساس نمی‌تواند تعهد دهد، ولی صحبت شد و شهید شیرودی گفت «بله من تعهد می‌دهم که بچه‌های ما جلویش را می‌گیرند.»

* هوانیروز را نشناختند؛ نه ایرانی‌ها و نه بعثی‌ها/ تانک بعثی‌ها بود؛ راننده ایرانی نبود

 خلاصه هلیکوپترها را فرستادند که مسیر را نگاه کنند که منطقه در چه حالی است. گزارش دادند که تانک‌های بعثی در حال حرکت‌اند که بیایند سر پل‌ذهاب را بگیرند.  بچه‌ها پرواز کردند آن‌طور که ما در بی‌سیم کنترل می‌کردیم تانک اول را زدند راه بسته شد. تانک میانی و انتهایی را هم زدند. جالب است بعثی‌ها گزارش می‌دادند – ما هم از این طرف در بی‌سیم گوش می‌کردیم- که می‌گفتند توپخانه ایرانی‌ها فقط تانک‌های ما را می‌زند. در حالی که نمی‌دانستند که هوانیروز آنها را مورد اصابت قرار می‌دهد.

  هوانیروز را نه ارتش ایران می‌شناخت و نه ارتش عراق و این خودش یک مسئله است که یک نیروی تأثیرگذار وجود دارد که نه متخاصم و نه مدافع، هیچ‌کدام به درستی آن را نمی‌شناسند.

 بچه‌ها دوباره آمدند سوخت‌گیری کردند و رفتند؛ جالب است ناهار هم ساندویچ مانندی بود که داخل هلیکوپترها می‌خوردند که نیازی به پیاده شدن نباشد. همین امر باعث شد تا شب جلوی پیشروی عراق را بگیریم و تعداد زیادی از نیروهای بعثی تانک‌ها را رها و فرار کردند.

 شهید شیرودی گزارش جالبی داد که نیروهای عراقی تانک‌ها را گذاشته و فرار کردند.صبح فردا مجدداً شهید شیرودی در حال پرواز بود که گفت: «چندین تانک اینجا بدون خدمه است، راننده بفرستید اینها را تخلیه و مصادره کنیم.»

 راننده تانک نداشتیم که بیایند اینها را ببرند، بنابراین مجبور شدیم اینها را دوباره منفجر کنیم -حتی ما می‌گفتیم حیف این موشک‌ها که به این تانک‌ها می‌زنیم.

* درخواست ارشدیت برای شهید شیرودی پس از یک روز عملیات نفس‌گیر/شهیدان شیرودی و کشوری دو بال برای نابودی رژیم بعث

عراق از آنجا عقب‌نشینی کرد و در سرآبگرم مستقر شد، شهید شیرودی گفت: اینها مجبورند در کیسه خواب‌ها، بخوابند برای همین من پرواز می‌کنم و با فلشت -نوعی موشک است که آمریکایی‌ها علیه ویتنامی‌ها استفاده می‌کردند- آنها را می‌زنم. چراکه تلفات زیادی از آنها می‌گیریم. همینطوری هم شد بسیاری از عوامل دشمن کشته و زخمی شدند.

 از آن طرف هم شهید کشوری گزارش می‌داد که تعدادی تانک اینجا وجود دارد که اطراف آن صبحانه می‌خورند برای همین با راکت و موشک آنها را فراری داد و تانک‌ها را از بین برد.

 فرمانده پایگاه و آن سرهنگی که گفته بود می‌خواهم زاغه مهمات را منفجر کنم از منطقه بازدید کردند و ایشان – آن فردی که می‌خواست زاغه مهمات را منهدم کند- به لشکر گزارش داد و گفت: «در اینجا اتفاقی افتاده که من در عمر نظامی خودم ندیده بودم و فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد.» برای همین بود که برای شیرودی ارشدیت درخواست شد (آن زمان استواریار بودند) و ایشان هم البته قبول نکرد.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند

 عراق از سرآبگرم هم به علت تلفاتی که داشت حرکت کرد و  در بازی‌دراز مستقر شد. به نظرم هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند. پس از آن هم هوانیروز در عملیات‌های مختلفی شرکت کرد.

دفاع مقدس ,

جناب طاعتی در خصوص نقش هوانیروز در عملیات‌ها بفرمایید.

در منطقه میمک اسماعیل سهرابی – که بعدها رئیس ستاد مشترک ارتش شد- نزدیکی ظهر دادش در آمده بود که بعثی‌ها درحال پیشروی‌اند و برای جلوگیری نیازمند هلیکوپتر کبری هستم. ما به همراه آقای تختوانه به منطقه رفتیم. تختوانه افسر ضداطلاعات زمان شاه بود که پس از انقلاب افسر اطلاعات انقلاب شد؛ افسر خوب و محلی بود و همه آن اطراف را می‌شناخت.

اسماعیل سهرابی گفت: هواپیماهای عراقی همین‌طور می‌آیند و می‌ایستند به نیروهای ما راکت و مسلسل می‌زنند و می‌روند -تاکتیکشان روسی بود. ما تاکتیکمان جا عوض کردن و حرکت مارپیچی است ولی آنها همین‌طور می‌ایستادند علتش هم این است که بدنه‌شان ضد کالیبر کوچک است- من رفتم و دیدم همینطور است، گفتم ما در جاهای دیگر درگیریم و نمی‌توانیم به شما کمک کنیم اما اگر موشک تاو داشته باشید، مشکل شما قابل حل است. یکی از رزمنده‌ها جیپی آورد و یک موشک تاو هم داشت. یکی از هلیکوپترهای بعثی را نشانه گرفت و آن را منهدم کرد و از آن به بعد میان رزمنده‌ها برای زدن هلی‌کوپترهای بعثی  مسابقه بود.

* ماجرای جالبی از اسیر کردن بعثی‌ها با هلی‌کوپتر کبری/ در دفتر فرماندار پاوه چه چیزی بود؟

به خاطر دارم، در غرب بعد از کرمانشاه و پاوه، دو شهر نورسو و نورچه است که از قبل و بعد از انقلاب ارتباطشان با مرکز کشور به کلی قطع شده بود و با کردهای عراقی و ایرانی ارتباط داشتند که متأسفانه برای حمله به برخی از مراکز از آنها سوء استفاده می‌شد.

در آن منطقه یک آنتن بلندی مربوط به رادیو و تلویزیون ایران را منفجر کرده بودند و همین کار باعث شده بود، صدای جمهوری اسلامی ایران به آنها نرسد و مورد توجه تبلیغات بعثی‌ها قرار بگیرند؛ این را هم بگویم که عراق در آن زمان در تمام نقاط غرب و جنوب عوامل ستون پنجم داشت و مسائل ایران را کاملا به آنها گزارش می دادند.

شهرام‌فر یک افسر نیروهای ویژه بود که در بانه و سردشت و آن اطراف‌ عملیات انجام می‌داد اینها آمدند در گردان پیش آقای روحی‌پور گفتند ما چندین بار است که می‌خواهیم به عراق حمله کنیم و نورچه و نورسو را بگیریم ولی یک رودخانه‌ای وجود دارد که خیلی عمیق است. صبح زود از رودخانه بیرون می‌آییم تا برسیم به آنجا، هم کردها و هم عراقی‌ها متوجه می‌شوند و ما را می‌زنند و ما مجبور می‌شویم عقب‌نشینی کنیم و تا حالا سه بار این وضعیت را امتحان کردیم و موفق نشدیم تا یاد شما افتادیم که شما نیروهای ما را به آنجا منتقل کنید.

 ما رفتیم پاوه اتفاقاً شهید بختیاری و شهید بخشی هم همراه ما بودند؛ برای هماهنگی بیشتر به دفتر فرماندار پاوه رفتیم. جالب است که بگویم شهید کاظمی فرماندار پاوه دفترش را از نوشته پر کرده بود و دعاهای خاصی  مبنی بر اینکه «خدایا به ما اخلاص بده» و…. روی آن نوشته بود.

 گفتم: «آقا این چیه نوشتی اینجا؟ یه ناهاری چیزی بده بخوریم!»(باخنده)

گفت: من برای ناهار خودم سیب زمینی پخته گذاشتم و برای شما همین را پیش‌بینی کردم.

دفاع مقدس ,

با لباس مبدل به ارتفاعی به اسم نونان‌ویژه رفتیم که به دشت و ارتفاع دیگری مسلط بود یک جاده هم وجود داشت که بالای ارتفاع آنتن رادیو و تلویزیون در آنجا منفجر شده بود و آن جاده می‌خورد به نورچه و نورسو و از طرفی هم با حلبچه، سید صالح و سلیمانیه ارتباط داشت.

بررسی کردیم و برای عملیات مشکلی نبود؛ قرار شد ۸۸ نفر نیرو -که غالباً فرمانده‌های سپاهی بودند که در دفاع مقدس شهید شدند و نامدار هستند- سوار ۱۰ الی ۱۲ هلیکوپتر شوند و سه فروند هلیکوپتر کبری هم آنها را پشتیبانی کند.

 برنامه‌ریزی شد که ساعت ۶ ما در ارتفاعات باشیم چون ساعت ۶ و ۵ دقیقه آفتاب درمی‌آمد و این موضوع برای خلبان‌ها مشکل به وجود می‌آورد و دید آنها را کور می‌کرد. بنابراین ساعت ۶ باید اینها را پیاده می‌کردیم و برمی‌گشتیم البته کبری‌ها می‌ماندند و آنها را پشتیبانی می‌کردند.

 روز اول هواشناسی گزارش داد که به شدت ابری و مه‌آلود است و دید وجود ندارد روز دوم و سوم هم همین‌طور شد. یعنی اینها می‌آمدند و سوار هلی‌کوپتر می‌شدند و بعد پیاده می‌شدند و می‌رفتند. پنجشنبه بود اتفاقاً مأموریت گرفتم بروم جای دیگری به همین خاطر فرماندهی مأموریت را به شهید علی‌محمد بختیاری دادم که فرمانده گروهان سوم گردان هجومی بود.

 گفتم ما به وسیله بی‌سیم با شما در ارتباطیم شما باید پرواز کنید که الحمدالله هوا خوب بود و پنجشنبه پرواز کردند و من از طریق رادیو بی‌سیم گوش می‌کردم. رزمنده‌ها از رودخانه رد شدند و رفتند در بیده؛ به این بچه‌ها گفتند ما می‌توانیم شما را در ارتفاع بعدی هم پیاده کنیم؛ گفتند: بسیار عالی است! چراکه هدف بعدی ما آنجا بود. برای همین همان‌جا کنار آنتن رادیو تلویزیون نیروها را پیاده کردند. یک گردان عراقی آنجا مستقر بود و عده زیادی از کردها و بعثی‌ها آمدند که آنها را محاصره کنند، خودشان غافلگیر شدند و  ۲۵۴ نفر اسیر گرفته شد. چراکه کبری رزمنده‌ها را به خوبی پشتیبانی می‌کرد و در این پیروزی بسیار مؤثر بود.

عده‌ای از این اسرا بعثی بودند و عده‌ای هم کُرد که اصلا نمی‌دانستند انقلاب چیست؟ چراکه آدم‌های ساده‌ای بودند که وقتی به پایگاه آوردنشان با تعهد اینکه دیگر دشمنی نمی‌کنند آنها را آزاد کردند و رفتند منتهی بعثی‌ها را نگه داشتند.

دفاع مقدس ,

* افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد ما چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد

به موضوع دیگری اشاره کنم. بچه‌های ما می‌گفتند عراق تغییر مسیر داده و آمده گیلانغرب و از این محور می‌خواهد وارد خاک کشورمان شود. ساعت ۲ بعد از ظهر بود شیرودی به پایگاه آمد و گفت: من مهمات زیاد می‌خواهم چراکه عراق آمده و گیلانغرب را گرفته است. بنابراین تیم هوانیروز وارد عمل شد. از هر جهت گیلانغرب را خیلی خوب می‌شناختیم و قبل از انقلاب آنجا تمرینات هوایی داشتیم. به همین دلیل در هر گوشه‌ای از این دشت گیلانغرب یک خودرو یا ادوات زرهی یا نفربر بعثی‌ها را به آتش کشیدیم و آنها فرار کردند. خلاصه تا ساعت ۶ بعد از ظهر بعثی‌ها عقب‌نشینی کردند.

به لشکر ۸۱ رفتم و گفتم: ۷۰ یا ۸۰ دستگاه از ادوات بعثی‌ها که به گیلانغرب آمده منهدم شده‌ است. برای یک افسر نیروی زمینی باور اینکه یک تیپ با یک تیپ اضافه توسط ۴ یا ۶ هلیکوپتر از بین برود قابل باور نیست و اصلاً در فکرش هم نمی‌گنجد و برای همین او باور نکرد. با این واکنش،‌ شیرودی عصبانی شد و  این سرگرد -که افشین نام داشت-را سوار هلیکوپترش کرد و بهش گفت باید اینها را بشماری و یکی یکی اینها را شمرد.

به نظرم اگر هوانیروز تشکیل شد که فقط در این روز عملیات انجام دهد و این چنین شاهکاری را رقم بزند، ارزش داشت.

* ماجرای عراقی که در کباب‌فروشی نشسته بود و آدرس تهران را می‌پرسید

یکی از دوستان تعریف می‌کرد یک استوار عراقی به کباب‌فروشی در غرب آمده و گفته بود: تهران کجاست؟ او هم گفته بود این ارتفاعات را رد کنی آن طرف تهران است. یعنی این‌قدر به خودشان مغرور شده بودند که آدرس تهران را می‌پرسیدند.

دفاع مقدس ,

* تفاوت هوانیروز  و نیروی هوایی ارتش/ دست‌های خیانتکاری برای اضمحلال ارتش

جناب فلک‌پور در خصوص دلایل تشکیل هوانیروز بفرمایید و این نیرو چه کمکی به رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس داشت؟

کلمه هوانیروز مخفف هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. نیروی هوایی یک نیروی مستقل است و هوانیروز هم زیر نظر نیروی زمینی ارتش فعالیت می‌کند.

دست‌های خیانتکار بسیاری در ارتش بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان آن را به هم زدند و آن را تا مرز اضمحلال پیش‌ بردند. اینکه استاد خودم جناب طاعتی می‌گویند راننده تانک نداشتیم که برود تانک‌ها را بیاورد به خاطر این بود که راننده تانک را با نانوا و لوله‌کش عوض کرده یا سربازی را به یک سال تقلیل داده بودند.

همین موضوعات باعث شد آمریکا، عراق را وادار کرد که به کشورمان حمله کند و به آنها گفته بود که ایرانی‌ها چیزی برای گفتن ندارند و مطمئن باشید بعد از ۴۸ ساعت تکلیف جنگ روشن و تو –صدام- پیروزی می‌شوی.

البته نظر صدام این بود که در ۴۸ ساعت اول جنگ استان خوزستان را جدا و به خلیج فارس دسترسی پیدا کند چراکه استان خوزستان را جزو استان‌های خودش می‌دانست.

برای همین با نیروی هوایی خودش حمله را آغاز می‌کند که فردای آن روز نیرو هوایی ما جواب دندان‌شکنی به او می‌دهد.

دفاع مقدس ,

* آمریکا به بعثی‌ها اطمینان داده بود که هوانیروز عملیاتی نمی‌تواند انجام دهد

 این مسائل خیلی حائز اهمیت است که آمریکایی‌ها اصلا تصورش را نمی‌کردند که یک یگانی -هوانیروز-که خودش  آن را تشکیل داده،‌ این‌چنین ضربه‌ای سهمگین به دشمن وارد کند. چراکه اساتید  آن همه آمریکایی بودند و ما هم توسط خود آمریکایی‌ها دوره دیده بودیم به همین دلیل آمریکایی‌ها به بعثی‌ها قول داده بودند که هوانیروز ایران نمی‌تواند از آن امکانات استفاده کند.

ما دیگر با آمریکا و عراق طرف نشدیم و از همان دوران با تمام ارتش‌های دنیا جنگیدیم چراکه همه ارتش‌های دنیا به کمک صدام رفتند و ما تنها بودیم.

تحریم شدیم -مردم فکر می‌کنند تحریم‌ها برای الان است نه ما از فردای انقلاب تحریم شدیم- تحریم نظامی و تحریم اقتصادی. ما در طول جنگ ۴۲۰ هزار ساعت پرواز کردیم. هر ساعت پرواز به ۷ ساعت کار فنی لازم دارد یعنی ۷ ساعت کار فنی باید انجام شود تا یک هلی‌کوپتر بتواند یک ساعت پرواز کند ببینید پرسنل فنی ما چه زحماتی متحمل شده‌اند.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد/ جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود

هوانیروز واحد عظیمی‌ است که هنوز هم سرپا است؛ می‌تواند بجنگد. هوانیروز کارایی‌اش عالی است چراکه که هم می‌تواند با سرعت خیلی بالا حرکت و هم اجرای آتش کند.

وقتی جنگ شروع شد؛ مردم همه آواره شدند و از شهرها بیرون می‌رفتند و تخلیه می‌کردند و تنها وسیله‌ای که به داد این مردم رسید همین هلی‌کوپترها بود. این موضوع تا به حال گفته نشده؛ هلیکوپتری که تا ۴۰ نفر را می‌توانست سوار کند، ۶۰ نفر را سوار می‌کرد و خلبان ما که سه تا چهار ساعت می‌توانست پرواز کند تا ۱۰ ساعت بدون غذا و استراحت پرواز می‌کرد. بدون اینکه هلیکوپتر خودش را خاموش کند، سوخت‌گیری می‌کرد و مجدداً به مأموریت خودش را ادامه می‌داد. مثلاً مردم آبادان و خرمشهر را در عرض سه روز تخلیه کردیم که این هنوز جایی گفته نشده‌ است. این یکی از شاهکارهای هوانیروز بود.



منبع خبر

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی بیشتر بخوانید »