هوانیروز

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سیمرغ‌ها در تاریخ دفاع مقدس، با حماسه‌های مردانی جاودانه شدند که امروز به‌عنوان اسطوره‌های این سرزمین شناخته می‌شوند؛ همان مردانی که از همان دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ و حراست از آرمان‌های بلند امام و امت، با سیمرغ‌های خود به پرواز درآمدند و هرگز زمین‌گیر نشدند، مگر زمانی که در این راه، جان خود را فدا کرده بودند.

خلبان شهید «احمد کشوری» یکی از این مردان همیشه‌جاویدان است که هم در صحنه مبارزه با دشمن، و هم در زندگی شخصی خود، مردانگی، غیرت، انسان‌دوستی و ولایت‌مداری با تمام وجود معنا کرده بود. این را می‌توان از آن‌چه که فرماندهان و همرزمانش گفته‌اند، فهمید؛

شهید احمد کشوری

آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد

سرلشکر شهید «ولی‌الله فلاحی» درباره این اسطوره ماندگار ایران‌زمین گفته است: «من شبی برای مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت «من آماده‌ام»، دیدم خلبان کشوری است. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک‌بار که خودش به شدت زخمی و به هلی‌کوپترش نیز آسیب شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.

«احمد» فرشته‌ای بود در قالب انسان؛ «کشوری» کار و فعالیت را عبادت می‌دانست و تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره میزان علاقه به فرزندانش می‌گفت: «آن‌ها را به اندازه‌ای دوست می‌دارم که جای خدا را نگیرند».

«کشوری» همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار می‌کوشید، چنان‌که مسئولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می‌دانستند. او می‌گفت: «تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سر‌های مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.»

به امام خمینی (قدس سره) عشق می‌ورزید؛ وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می‌گریست، گفت «خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا».

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه‌ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود».

با جسمی مجروح به جبهه رفت

خلبان شهید «علی‌اکبر شیرودی» نیز درباره همرزم خود، شهید «احمد کشوری» گفته است: «احمد استاد من بود. زمانی که «صدام» آمریکایی به ایران یورش آورد، «احمد» در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود؛ اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز «صدام»، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود؛ اما او جواب داده بود: «وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی‌خواهم».

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن‌گونه جنگید که بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن تبدیل کرد. «کشوری» شجاعانه به استقبال خطر می‌رفت، مأموریت‌های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد، شب‌ها دیر می‌خوابید و صبح‌ها خیلی زود بیدار می‌شد و نیمه‌شب‌ها نماز شب می‌خواند».

شهید احمد کشوری

گل سرسبد در گلستان مردانگی

سرهنگ خلبان «مسعود جولایی» نیز یکی دیگر از همرزمان شهید «احمد کشوری» است که درباره او این‌گونه می‌گوید: «روز‌های پایانی تابستان ۱۳۵۱ پس از اتمام تحصیلات دبیرستان و اخذ مدرک پایان دوره متوسطه، در تکاپوی ادامه تحصیل یا یافتن کاری درست و حسابی بودم. به هرجا سرک کشیدم و هر روزنامه‌ای را ورق می‌زدم؛ تا اینکه در لابه‌لای روزنامه‌ها، آکهی استخدام هوانیروز را دیدم…

روز بعد به ستاد هوانیروز در خیابان «حافظ»، کوچه «ایرج» رفتم و دیدم بسیاری از جوانان مشتاق نیز آن‌جا جمع‌اند… در بین داوطلبان، یک جوان شمالی بود که مثل همه ما به عشق پرواز و یافتن کار آن‌جا بود. او وقار و جذبه خاصی داشت. جلو رفتم و سلام کردم. قبل از اینکه خودم را معرفی کنم، با ادب و تواضع؛ اما با صلابت گفت: «سلام، احمد کشورری هستم.» سپس من و او در مسیر بازگشت تا خانه دایی وی در خیابان «فرزانه» هم‌مسیر شدیم. ارتباط ما کم‌کم بیشتر شد و رنگ و بوی دوستی گرفت… سرانجام آزمایش‌های مختلف انجام و بیشتر داوطلبان حذف شدند و با توجه به نتیجه، باقیمانده افراد به دو دسته خلبانی و فنی تقسیم شدند. بلافاصله ۴۰ نفر برای رسته فنی مشغول آموزش شدند و ما هفت نفر که برای خلبانی پذیرفته شده بودیم، پس از چند روز بلاتکلیفی، سرانجام وارد پادگان ۰۶ تهران شدیم و آموزش را آغاز کردیم…

گروه هفت نفره خلبانی همه از بچه‌های با هوش و ذکاوت بودند و بیشتر آنان در دانشگاه‌های تهران، شیراز و… قبول شده بودند. جالب این‌که اگر طبق معمول دوران آموزشی به یک نفر بازداشتی می‌دادند، شش نفر دیگر تقاضای ماندن کنار او می‌کردند و این همدلی‌ها موجب تعجب و حتی حسد بعضی‌ها می‌شد. «احمد کشوری» هم در این گلستان گل سرسبد بود».

«احمد کشوری» روزی فقیری را به خانه می‌برد و برای مدتی از او پذیرایی کرده و ظرف میوه‌ای را نزد او می‌گذارد. وقتی می‌بیند که آن مرد با ولع و حسرت به میوه‌ها نگاه می‌کند، از این همه فقر مردم، غمی بر دل وی می‌نشیند. آن‌چنان که بعد‌ها می‌گفت: «نزدیک بود از نگاه پرحسرت آن مرد، شاهرگم پاره شود». از آن پس با اینکه بخش اعظم حقوق خود را خرج فقرا می‌کرد، باز هم از خرید میوه امتناع می‌کرد، مگر آن‌که مجبور به خرید میوه می‌شد.

شهید احمد کشوری

طراحی آرم و نماد هوانیروز

سرتیپ خلبان «رحمان قضات» هم درباره شهید «احمد کشوری» می‌گوید: «احمد کشوری فردی هنرمند، خوش‌فکر و خلاق بود. روزی با کاغذ‌های رنگی، بالگردی را طراحی کرد و روی دیوار آسایشگاه چسباند که بعد‌ها آرم و نماد هوانیروز شد. به طوری‌که فرماندهان و همه کارکنان مرکز پیاده شیراز هنگام ورود به آسایشگاه، با دیدن طرح، متوجه می‌شدند در آسایشگاه خلبانان هستند».

دوری از گناهی بزرگ

سرهنگ خلبان «حمیدرضا آبی» یکی دیگر از دوستان و همرزمان شهید «احمد کشوری» است که از سال ۱۳۵۳، زمانی که در مرکز پیاده شیراز، دوره‌های مقدماتی و عالی را می‌گذراند، با این شهید والامقام آشنا شده است. وی درباره شهید «کشوری» این‌گونه گفته است: «با او هم پرواز بودم و تا حدود زیادی او را می‌شناختم. با همه شوخ‌طبعی‌ها و چهره شاداب و هنری که داشت، نسبت به مسائل مذهبی و عقیدتی توجه خاص و به عبارتی وسواس داشت… به‌همین خاطر اهل تقید و تعهد بود. با جو حاکم در آن زمان و نزدیک بودن مرکز آموزش خانم‌ها با آقایان، از آن‌جا که بسیاری از خانم‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند، هرگز به طرف آن‌ها نمی‌رفت و به همه توصیه اکید می‌کرد که آن‌جا نروید، چون گناهی بزرگ و موجب ناخشنودی خداست».

صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند

آشنایی سرهنگ خلبان «عیسی ممدوحی» با خلبان شهید «احمد کشوری» برمی‌گردد به هنگامی که وی در پایگاه کرمانشاه خدمت می‌کرد. وی می‌گوید: «یکی از افسران خلبانی که مورد توجه همه بود، ستوان دوم «احمد کشوری» نام داشت. پس از چندی او را به پست مهندسی منتقل کردند و آن افسر درستکار و جوان، مأمور خرید شد تا نیازمندی‌های پست مهندسی را از بازار تهیه کند. او هر روز با سر و وضع مرتب و با یک کیف دستی در محل خدمت حاضر می‌شد. با این‌که اولین تجربه‌اش بود، با دقت خاصی کارش را انجام می‌داد. رئیس و همه گروه مهندسی از حسن انجام وظیفه‌اش راضی بودند و صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند…، اما پاکی و صداقت «احمد» بر دیگران گران می‌آمد و آزارشان می‌داد، تا اینکه پس از چندماه انجام وظیفه خالصانه، به بهانه بهره‌گیری از توان فنی‌اش در جای دیگر، او را برکنار کردند.

تهیه مایحتاج زندگی برای فقرا

افسر فنی هوائی «محمد نیک‌رهی»، خلبان شهید «احمد کشوری» را این‌گونه توصیف کرده است: وقتی مأمور خرید قبلی را کنار گذاشتند، من جانشین او شدم. چون تجربه این کار را نداشتم به‌همان جا‌هایی می‌رفتم که افسر قبلی، ستوان دوم «احمد کشوری» می‌رفت. به هر کجا می‌رفتم و با هر کسی برخورد می‌کردم، آن‌چه می‌شنیدم تعریف و تمجید از خصوصیات اخلاقی و درستکاری و راستی او بود… سپس با او آشنا شدم و بعد از آن به گفتار مردم در مورد او اعتماد کامل پیدا کردم.

شهید احمد کشوری

یک روز پیش ما آمد و گفت: «بچه‌ها من صندوق اعانه‌ای درست کرده‌ام، هرکس هرچقدر که دلش می‌خواهد کمک کند». با توجه به سابقه درخشانش همگی قبول کردند… بعد‌ها از محل این صندوق مجله «مکتب اسلام» می‌خرید و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد تا دانش دینی همکاران و دوستان ارتقا پیدا کند و از باقیمانده پول برای فقرایی که قبلاً شناسائی کرده بود، آذوقه و دیگر مایحتاج زندگی تهیه می‌کرد…

در یک شب بهاری ساعت ۱۰ شب بود که با یک پیکان جوانان فیروزه‌ای جلوی منزل ما آمد. لباسم را پوشیدم و رفتم. خودرو پر از بسته‌هایی شامل برنج، روغن و… بود. به راه افتادیم و پس از طی مسافتی، به «تازه‌آباد» کرمانشاه یکی از روستا‌های بسیار محروم منطقه رسیدیم. در هر خانه‌ای را که می‌زد، صاحب‌خانه را با نام صدا می‌کرد… داخل یک کوچه گل‌آلود در انتهای روستا، خانه‌ای با دیوار کاه‌گلی و در چوبی کوچکی قرار داشت. احمد صاحب‌خانه را به اسم صدا زد. گفتم: «این دیگر کیست و چه کاره است؟»، گفت: «این بنده خدا قبلاً چای و دارچین می‌فروخته؛ ولی مدتی است که نابینا شده است و نمی‌تواند کار کند». پس از دادن بسته آذوقه و پول به آن‌ها ـ سال ۱۳۵۶ که هنوز حرفی از انقلاب نبود ـ در مقابل تشکر‌های فراوان آن‌ها می‌گفت: «این پول‌ها از طرف آیت‌الله خمینی از مراجع بزرگ شیعه در خارج از کشور به شما می‌رسد»».

یاری‌رسانی شهید «کشوری» به مردم همه‌جانبه بود

خلبان «احمد سیفعلی» هم گفته است: یاری‌رسانی «احمد کشوری» به مردم همه‌جانبه بود. به‌عنوان مثال، پیرمرد فقیری بود که فرزندی نداشت و از قضا مریض هم بود. یک‌روز آن پیرمرد را کول می‌کند و با خودرواش او را به میدان شهرداری کرمانشاه می‌برد. چون مطب پزشک داخل کوچه‌ای باریک و بلند بود که امکان عبور خودرو نداشت؛ بنابراین پیرمرد را در شلوغ‌ترین مکان کرمانشاه به پشت می‌گیرد و نزد پزشک می‌برد و پس از معاینه دوباره به‌همان شکل به منزل برمی‌گرداند. با توجه به موقعیت و جو آن زمان نظامی‌ها، به‌ویژه خلبانان که تعدادشان انگشت‌شمار بود، از این اعمال هیچ ابایی نداشت و کسر شأن خود نمی‌دید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تقوای شهید «احمد کشوری» از یک گناه بزرگ/ شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود بیشتر بخوانید »

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی



میزگرد «هوانیروز» در تسنیم|از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی/ روز اول دفاع مقدس «بکاو و بکش» راه انداختیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با نگاهی عمیق و منطقی به ۸ سال دفاع مقدس درمی‌یابیم که این اتفاق بیشتر شبیه معجزه الهی است تا یک حادثه تاریخی. یک جهان پشتیبان رژیم بعث عراق برای تصرف یک انقلاب بود. بسیار ساده‌انگارانه است که بگوییم موضوع اروند و عرب‌زبانان خوزستان دغدغه اصلی صدام برای حمله به ایران بود چراکه با ورق زدن اسناد تاریخی دوران «قبل از جنگ» ــ یعنی از سال ۵۸ تا ابتدای جنگ ــ این عراق بود که به تجهیز گروهک‌های مرزی و اقدامات خرابکارانه در خاک کشورمان پرداخت و با بمب‌گذاری‌های متعدد مردم این خطه را به خاک و خون کشید.

به‌عقیده بسیاری از کارشناسان هم‌راستا شدن منافع صدام و آمریکا برای حمله به کشورمان دلیلی بود که صدام نقشه هجوم سراسری را در ذهن خود بپروراند، از طرفی دیکتاتور عراق خواستار افزایش سرزمینی خود بود و از طرفی زمین زدن انقلابی اسلامی که بلای جان آمریکا شده بود؛ منافع هر دو مستکبر را کنار یکدیگر قرار داد تا با یک‌کاسه کردن تمام اهداف خود در آخرین روز تابستان ۵۹، به ایران اسلامی هجوم بیاورند.

نه‌تنها آمریکا و شوروی بلکه اروپا و حتی کشورهای آفریقایی هم به کمک صدام آمدند تا آمریکا و صدام را به اهدافشان برسانند اما با وجود نیروی انسانی فراوان و تجهیزات گسترده‌ای که برای عراق گسیل شد؛ این امر نتیجه‌ای نداشت و پیروزی از آن ملت ایران شد. اگر معجزه نیست، چه‌چیزی است؟ اگر آن را از الطاف الهی ندانیم، چه‌چیزی می‌تواند پاسخ آن باشد که یک ملت نوپا که ارتش آن از بین رفته است و هیچ تجهیزاتی ندارد، چگونه در برابر اَبَر امکانات عراقی ایستادگی می‌کند؟

آری این دفاع مقدس برای آن دفاع مقدس شد، که امدادهای الهی، رهنمودهای حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) و ایثار رزمندگان اجازه نداد ملت ایران سر تعظیم در برابر مستکبران فرود بیاورد و اجازه ندهد حتی سانتی‌متری از سرزمینمان زیر چکمه‌های بعثی قرار بگیرد.

حال ما به بررسی قسمت‌های مختلف دفاع مقدس پرداخته ایم و می‌خوایم حال‌ و هوای آن روزها را تداعی کنیم و به مشکلات و فعالیت‌های مختلف رزمندگان بپردازیم.
در این قسمت بر آن شدیم که به یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین قسمت‌های جنگ یعنی به فعالیت «هوانیروز» بپردازیم. «هوانیروز» یگانی که در روزهای ابتدایی جنگ نقش کلیدی داشته و ضمن جلوگیری از پیشروی دشمن، در جابه‌جایی مجروحین و رزمندگان ابتکار عمل‌های بسیار جدی داشته‌ است. به همین دلیل برای درک بیشتر روزهای آغازین جنگ با امیرسرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی که دوره‌های آموزشی خود را در کشور آمریکا گذرانده و در روزهای ابتدایی جنگ در غرب کشور حضور داشته است و همچنین سرهنگ خلبان حسین فلک‌پور از فرماندهان هوانیروز که از نیروهای آمریکایی در زمان طاغوت خلبانی را فراگرفته گفت‌وگو کردیم. مشروح میزگرد به شرح زیر است:

گزیده میزگرد:

* گزارش تجمع بعثی‌ها در مرز را قبل از جنگ به تهران ارسال کرده بودیم.

* در روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم. یعنی هلیکوپترها پرواز می‌کردند هرجا بعثی می‌دیدند، می‌زدند.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند.

*  هوانیروز در جنگ توانست پیشروی بعثی‌ها را بگیرد.

 * افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد.

*جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود.

جناب آقای طاعتی با توجه به اینکه حضرتعالی از ابتدای جنگ در هوانیروز به عنوان خلبان حضور داشتید، بفرمایید هوانیروز چه نقشی در جلوگیری از پیشروی دشمن در روزهای آغازین جنگ داشت؟

جنگ ۸ ساله ایران و عراق در ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه بعد از ظهر در کرمانشاه شروع شد؛ یک فروند هواپیما سوخو ۷ نیروی هوایی رژیم بعث با عجله – که معلوم بود خلبان جوانی دارد- بمبی در باند فرودگاه انداخت و دور زد و به عراق بازگشت. -البته آن باند فوراً تعمیر شد- همین موضوع دلیلی شد که آغاز جنگ را یقین کنیم. البته هنوز سیاسیون کشور می‌گفتند این جنگ نیست و باور نمی‌کردند. چراکه قبل از آن هم بعثی‌ها به پاسگاه‌های کشورمان در غرب و جنوب حمله کرده بودند.

البته خلبان‌های ما که برای کمک به پاسگاه‌ها می‌رفتند، گزارش می‌دادند که نیروی زیاد بعثی پشت پاسگاه‌ها جمع شده- یعنی بعثی‌ها آماده حمله به خاک کشورمان هستند- که این گزارش‌ها به تهران هم ارسال شد.

دفاع مقدس ,

فرض کنید اگر عراق می‌خواست یکی از پاسگاه‌های ما را بزند می‌توانست با یک گروهان زرهی -تعداد محدود نیرو- بیاید و آن را تصاحب کند ولی وقتی لشکرها را مشاهده کردیم متوجه شدیم که بحث دیگری است.

 البته هم در سپاه و هم در ارتش این بحث است که آیا ایران از حمله عراق غافلگیر شده‌است یا نه؟ جواب‌های مختلفی هم داشته‌ است. ولی عرض می‌کنم روز و ساعت حمله مخفی است، اگر این‌طوری بگوییم بله ما غافلگیر شدیم، ولی چند ماه قبل ما گزارش کرده بودیم که نیروها اینجا هستند و مسائلی در حال اتفاق افتادن است.

خلاصه جنگ شروع شد؛ در روز اول جنگ، من از گردان به خانه سازمانی می‌آمدم،‌ درحالی که زیپ لباس پروازم را درمی‌آوردم، دیدم بمباران شروع شد که سریعاً خود را به مقر رساندم.در گردان طرح‌هایی را پیش‌بینی کرده بودیم که اگر جنگ شد، کجا برویم. برای همین پشت کارخانه سیمان فعلی کرمانشاه حدود ۳ ماه مستقر شدیم و گردان مسلح ما هم در تنگه کُنش مسلح  شدند.

*  روز اول جنگ بکاو و بکش راه انداختیم

وقتی جنگ شروع شد یگان‌های مسلح گروه‌بندی شدند. چند تیم آتش با شهید شیرودی به سرپل ذهاب و چند تیم آتش با شهید کشوری به ایلام رفتند. البته در آن زمان کسی نبود که به اینها بگوید چه‌کار کنند، برای همین این افراد با یک فروند هلیکوپتر ۲۱۴ و یک فروند هلیکوپتر ۲۰۶ به عنوان دیدبان به منطقه رفتند تا بِگردند و هرجا بعثی دیدند، بزنند. ما به این وضعیت می‌گفتیم بکاو و بکش!

 ما در تاکتیک‌هایی که تدریس می‌کردیم، چنین تاکتیکی نداشتیم و این الزامات جنگی بود که ما را وادار کرد چنین تصمیمی بگیریم. البته در سر پل ذهاب وضعیت فرق می‌کرد یک سرهنگ دومی از نیروی زمینی آنجا حضور داشت و تانک‌های تحت امر خود را فرستاده بود تا با بعثی‌ها روبرو شوند که متاسفأنه اکثر تانک منهدم و نیروهایش هم پراکنده شده بودند.

گردان هجومی در روز دوم پای کار آمد- گردان هجومی گردانی بود که از ارومیه تا ایلام پخش و مستقر شده بود؛ فرماندهی در چنین شرایطی خیلی سخت است که ماشین و نیروها از ارومیه و سقز بیاید و همین‌طور گسترش پیدا کند.- جناب سرگرد صادق قیاهی معاون گردان را به عنوان مسئول سرپل‌ذهاب قرار دادیم و چند هلیکوپتر ۲۱۴ هم آنجا بودند که در زمان مقتضی وارد عمل شوند. آنجا بود که صادق جان به من گفت عراق در حال طرح‌ریزی است که سر پل ذهاب را بگیرد…

این اطلاعات هیچ‌جا گفته نشده چراکه در سال‌های ابتدایی جنگ، ارتش به شدت از هم پاشیده شده بود و تنها نیرویی که مانده بود – آن هم به دلیل تخصص خاصی که داشتند- «هوانیروز» بود که پای وسایل پرنده خود نشسته بودند.

* جان‌فشانی شهید شیرودی و خلبان‌های هوانیروز/ عدم شناخت هوانیروز توسط بعثی‌ها آنها را زمین‌گیر کرد

 من خودم پروازی به سر پل ذهاب کردم و دیدم وضعیت خیلی خراب است و عراق آماده شده که شهر و پادگان سرپل‌ذهاب را تصاحب کند. فرمانده‌ای که سر پل‌ذهاب بود گفت که من می‌خواهم زاغه مهمات پادگان را منفجر کنم – که اگر منفجر می‌شد نصف شهر هم از بین می‌رفت- شهید شیرودی و خلبان‌ها می‌گفتند ما جلوی عراق را می‌گیریم و نمی‌گذاریم به اینجا بیاید؛ اما ایشان مُسِر بود که باید آنجا را منفجر کنیم. چیزی که باعث شد این اتفاق نیفتد این بود که یگان‌های ما آنجا ماندند و ایشان هم نتوانست آنجا را منفجر کند.

همچنین قرار شد با لشگر ۸۱ صحبت و تصمیم‌گیری کنیم؛ جناب سرهنگ روحی‌پور فرمانده پادگان بود او هم نظر بچه‌ها را می‌پرسید و وقتی می‌گفتیم بچه‌ها این را می‌گویند قبول می‌کرد؛ به بچه‌ها اعتقاد داشت. با لشکر صحبت کرد و گفت شما تعهد می‌دهید که شهر و پادگان را نمی‌تواند بگیرد؟

دفاع مقدس ,

 این شوخی که نیست یک جای خیلی مهمی است و آدم بدون مطالعه و از روی احساس نمی‌تواند تعهد دهد، ولی صحبت شد و شهید شیرودی گفت «بله من تعهد می‌دهم که بچه‌های ما جلویش را می‌گیرند.»

* هوانیروز را نشناختند؛ نه ایرانی‌ها و نه بعثی‌ها/ تانک بعثی‌ها بود؛ راننده ایرانی نبود

 خلاصه هلیکوپترها را فرستادند که مسیر را نگاه کنند که منطقه در چه حالی است. گزارش دادند که تانک‌های بعثی در حال حرکت‌اند که بیایند سر پل‌ذهاب را بگیرند.  بچه‌ها پرواز کردند آن‌طور که ما در بی‌سیم کنترل می‌کردیم تانک اول را زدند راه بسته شد. تانک میانی و انتهایی را هم زدند. جالب است بعثی‌ها گزارش می‌دادند – ما هم از این طرف در بی‌سیم گوش می‌کردیم- که می‌گفتند توپخانه ایرانی‌ها فقط تانک‌های ما را می‌زند. در حالی که نمی‌دانستند که هوانیروز آنها را مورد اصابت قرار می‌دهد.

  هوانیروز را نه ارتش ایران می‌شناخت و نه ارتش عراق و این خودش یک مسئله است که یک نیروی تأثیرگذار وجود دارد که نه متخاصم و نه مدافع، هیچ‌کدام به درستی آن را نمی‌شناسند.

 بچه‌ها دوباره آمدند سوخت‌گیری کردند و رفتند؛ جالب است ناهار هم ساندویچ مانندی بود که داخل هلیکوپترها می‌خوردند که نیازی به پیاده شدن نباشد. همین امر باعث شد تا شب جلوی پیشروی عراق را بگیریم و تعداد زیادی از نیروهای بعثی تانک‌ها را رها و فرار کردند.

 شهید شیرودی گزارش جالبی داد که نیروهای عراقی تانک‌ها را گذاشته و فرار کردند.صبح فردا مجدداً شهید شیرودی در حال پرواز بود که گفت: «چندین تانک اینجا بدون خدمه است، راننده بفرستید اینها را تخلیه و مصادره کنیم.»

 راننده تانک نداشتیم که بیایند اینها را ببرند، بنابراین مجبور شدیم اینها را دوباره منفجر کنیم -حتی ما می‌گفتیم حیف این موشک‌ها که به این تانک‌ها می‌زنیم.

* درخواست ارشدیت برای شهید شیرودی پس از یک روز عملیات نفس‌گیر/شهیدان شیرودی و کشوری دو بال برای نابودی رژیم بعث

عراق از آنجا عقب‌نشینی کرد و در سرآبگرم مستقر شد، شهید شیرودی گفت: اینها مجبورند در کیسه خواب‌ها، بخوابند برای همین من پرواز می‌کنم و با فلشت -نوعی موشک است که آمریکایی‌ها علیه ویتنامی‌ها استفاده می‌کردند- آنها را می‌زنم. چراکه تلفات زیادی از آنها می‌گیریم. همینطوری هم شد بسیاری از عوامل دشمن کشته و زخمی شدند.

 از آن طرف هم شهید کشوری گزارش می‌داد که تعدادی تانک اینجا وجود دارد که اطراف آن صبحانه می‌خورند برای همین با راکت و موشک آنها را فراری داد و تانک‌ها را از بین برد.

 فرمانده پایگاه و آن سرهنگی که گفته بود می‌خواهم زاغه مهمات را منفجر کنم از منطقه بازدید کردند و ایشان – آن فردی که می‌خواست زاغه مهمات را منهدم کند- به لشکر گزارش داد و گفت: «در اینجا اتفاقی افتاده که من در عمر نظامی خودم ندیده بودم و فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد.» برای همین بود که برای شیرودی ارشدیت درخواست شد (آن زمان استواریار بودند) و ایشان هم البته قبول نکرد.

* هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند

 عراق از سرآبگرم هم به علت تلفاتی که داشت حرکت کرد و  در بازی‌دراز مستقر شد. به نظرم هوانیروز فرصت داد تا لشکرها خود را بازسازی کنند. پس از آن هم هوانیروز در عملیات‌های مختلفی شرکت کرد.

دفاع مقدس ,

جناب طاعتی در خصوص نقش هوانیروز در عملیات‌ها بفرمایید.

در منطقه میمک اسماعیل سهرابی – که بعدها رئیس ستاد مشترک ارتش شد- نزدیکی ظهر دادش در آمده بود که بعثی‌ها درحال پیشروی‌اند و برای جلوگیری نیازمند هلیکوپتر کبری هستم. ما به همراه آقای تختوانه به منطقه رفتیم. تختوانه افسر ضداطلاعات زمان شاه بود که پس از انقلاب افسر اطلاعات انقلاب شد؛ افسر خوب و محلی بود و همه آن اطراف را می‌شناخت.

اسماعیل سهرابی گفت: هواپیماهای عراقی همین‌طور می‌آیند و می‌ایستند به نیروهای ما راکت و مسلسل می‌زنند و می‌روند -تاکتیکشان روسی بود. ما تاکتیکمان جا عوض کردن و حرکت مارپیچی است ولی آنها همین‌طور می‌ایستادند علتش هم این است که بدنه‌شان ضد کالیبر کوچک است- من رفتم و دیدم همینطور است، گفتم ما در جاهای دیگر درگیریم و نمی‌توانیم به شما کمک کنیم اما اگر موشک تاو داشته باشید، مشکل شما قابل حل است. یکی از رزمنده‌ها جیپی آورد و یک موشک تاو هم داشت. یکی از هلیکوپترهای بعثی را نشانه گرفت و آن را منهدم کرد و از آن به بعد میان رزمنده‌ها برای زدن هلی‌کوپترهای بعثی  مسابقه بود.

* ماجرای جالبی از اسیر کردن بعثی‌ها با هلی‌کوپتر کبری/ در دفتر فرماندار پاوه چه چیزی بود؟

به خاطر دارم، در غرب بعد از کرمانشاه و پاوه، دو شهر نورسو و نورچه است که از قبل و بعد از انقلاب ارتباطشان با مرکز کشور به کلی قطع شده بود و با کردهای عراقی و ایرانی ارتباط داشتند که متأسفانه برای حمله به برخی از مراکز از آنها سوء استفاده می‌شد.

در آن منطقه یک آنتن بلندی مربوط به رادیو و تلویزیون ایران را منفجر کرده بودند و همین کار باعث شده بود، صدای جمهوری اسلامی ایران به آنها نرسد و مورد توجه تبلیغات بعثی‌ها قرار بگیرند؛ این را هم بگویم که عراق در آن زمان در تمام نقاط غرب و جنوب عوامل ستون پنجم داشت و مسائل ایران را کاملا به آنها گزارش می دادند.

شهرام‌فر یک افسر نیروهای ویژه بود که در بانه و سردشت و آن اطراف‌ عملیات انجام می‌داد اینها آمدند در گردان پیش آقای روحی‌پور گفتند ما چندین بار است که می‌خواهیم به عراق حمله کنیم و نورچه و نورسو را بگیریم ولی یک رودخانه‌ای وجود دارد که خیلی عمیق است. صبح زود از رودخانه بیرون می‌آییم تا برسیم به آنجا، هم کردها و هم عراقی‌ها متوجه می‌شوند و ما را می‌زنند و ما مجبور می‌شویم عقب‌نشینی کنیم و تا حالا سه بار این وضعیت را امتحان کردیم و موفق نشدیم تا یاد شما افتادیم که شما نیروهای ما را به آنجا منتقل کنید.

 ما رفتیم پاوه اتفاقاً شهید بختیاری و شهید بخشی هم همراه ما بودند؛ برای هماهنگی بیشتر به دفتر فرماندار پاوه رفتیم. جالب است که بگویم شهید کاظمی فرماندار پاوه دفترش را از نوشته پر کرده بود و دعاهای خاصی  مبنی بر اینکه «خدایا به ما اخلاص بده» و…. روی آن نوشته بود.

 گفتم: «آقا این چیه نوشتی اینجا؟ یه ناهاری چیزی بده بخوریم!»(باخنده)

گفت: من برای ناهار خودم سیب زمینی پخته گذاشتم و برای شما همین را پیش‌بینی کردم.

دفاع مقدس ,

با لباس مبدل به ارتفاعی به اسم نونان‌ویژه رفتیم که به دشت و ارتفاع دیگری مسلط بود یک جاده هم وجود داشت که بالای ارتفاع آنتن رادیو و تلویزیون در آنجا منفجر شده بود و آن جاده می‌خورد به نورچه و نورسو و از طرفی هم با حلبچه، سید صالح و سلیمانیه ارتباط داشت.

بررسی کردیم و برای عملیات مشکلی نبود؛ قرار شد ۸۸ نفر نیرو -که غالباً فرمانده‌های سپاهی بودند که در دفاع مقدس شهید شدند و نامدار هستند- سوار ۱۰ الی ۱۲ هلیکوپتر شوند و سه فروند هلیکوپتر کبری هم آنها را پشتیبانی کند.

 برنامه‌ریزی شد که ساعت ۶ ما در ارتفاعات باشیم چون ساعت ۶ و ۵ دقیقه آفتاب درمی‌آمد و این موضوع برای خلبان‌ها مشکل به وجود می‌آورد و دید آنها را کور می‌کرد. بنابراین ساعت ۶ باید اینها را پیاده می‌کردیم و برمی‌گشتیم البته کبری‌ها می‌ماندند و آنها را پشتیبانی می‌کردند.

 روز اول هواشناسی گزارش داد که به شدت ابری و مه‌آلود است و دید وجود ندارد روز دوم و سوم هم همین‌طور شد. یعنی اینها می‌آمدند و سوار هلی‌کوپتر می‌شدند و بعد پیاده می‌شدند و می‌رفتند. پنجشنبه بود اتفاقاً مأموریت گرفتم بروم جای دیگری به همین خاطر فرماندهی مأموریت را به شهید علی‌محمد بختیاری دادم که فرمانده گروهان سوم گردان هجومی بود.

 گفتم ما به وسیله بی‌سیم با شما در ارتباطیم شما باید پرواز کنید که الحمدالله هوا خوب بود و پنجشنبه پرواز کردند و من از طریق رادیو بی‌سیم گوش می‌کردم. رزمنده‌ها از رودخانه رد شدند و رفتند در بیده؛ به این بچه‌ها گفتند ما می‌توانیم شما را در ارتفاع بعدی هم پیاده کنیم؛ گفتند: بسیار عالی است! چراکه هدف بعدی ما آنجا بود. برای همین همان‌جا کنار آنتن رادیو تلویزیون نیروها را پیاده کردند. یک گردان عراقی آنجا مستقر بود و عده زیادی از کردها و بعثی‌ها آمدند که آنها را محاصره کنند، خودشان غافلگیر شدند و  ۲۵۴ نفر اسیر گرفته شد. چراکه کبری رزمنده‌ها را به خوبی پشتیبانی می‌کرد و در این پیروزی بسیار مؤثر بود.

عده‌ای از این اسرا بعثی بودند و عده‌ای هم کُرد که اصلا نمی‌دانستند انقلاب چیست؟ چراکه آدم‌های ساده‌ای بودند که وقتی به پایگاه آوردنشان با تعهد اینکه دیگر دشمنی نمی‌کنند آنها را آزاد کردند و رفتند منتهی بعثی‌ها را نگه داشتند.

دفاع مقدس ,

* افسر نیروی زمینی باور نمی‌کرد ما چه‌کار کردیم, شهید شیرودی مجبورش کرد تا تک تک ادوات منهدم شده را بشمارد

به موضوع دیگری اشاره کنم. بچه‌های ما می‌گفتند عراق تغییر مسیر داده و آمده گیلانغرب و از این محور می‌خواهد وارد خاک کشورمان شود. ساعت ۲ بعد از ظهر بود شیرودی به پایگاه آمد و گفت: من مهمات زیاد می‌خواهم چراکه عراق آمده و گیلانغرب را گرفته است. بنابراین تیم هوانیروز وارد عمل شد. از هر جهت گیلانغرب را خیلی خوب می‌شناختیم و قبل از انقلاب آنجا تمرینات هوایی داشتیم. به همین دلیل در هر گوشه‌ای از این دشت گیلانغرب یک خودرو یا ادوات زرهی یا نفربر بعثی‌ها را به آتش کشیدیم و آنها فرار کردند. خلاصه تا ساعت ۶ بعد از ظهر بعثی‌ها عقب‌نشینی کردند.

به لشکر ۸۱ رفتم و گفتم: ۷۰ یا ۸۰ دستگاه از ادوات بعثی‌ها که به گیلانغرب آمده منهدم شده‌ است. برای یک افسر نیروی زمینی باور اینکه یک تیپ با یک تیپ اضافه توسط ۴ یا ۶ هلیکوپتر از بین برود قابل باور نیست و اصلاً در فکرش هم نمی‌گنجد و برای همین او باور نکرد. با این واکنش،‌ شیرودی عصبانی شد و  این سرگرد -که افشین نام داشت-را سوار هلیکوپترش کرد و بهش گفت باید اینها را بشماری و یکی یکی اینها را شمرد.

به نظرم اگر هوانیروز تشکیل شد که فقط در این روز عملیات انجام دهد و این چنین شاهکاری را رقم بزند، ارزش داشت.

* ماجرای عراقی که در کباب‌فروشی نشسته بود و آدرس تهران را می‌پرسید

یکی از دوستان تعریف می‌کرد یک استوار عراقی به کباب‌فروشی در غرب آمده و گفته بود: تهران کجاست؟ او هم گفته بود این ارتفاعات را رد کنی آن طرف تهران است. یعنی این‌قدر به خودشان مغرور شده بودند که آدرس تهران را می‌پرسیدند.

دفاع مقدس ,

* تفاوت هوانیروز  و نیروی هوایی ارتش/ دست‌های خیانتکاری برای اضمحلال ارتش

جناب فلک‌پور در خصوص دلایل تشکیل هوانیروز بفرمایید و این نیرو چه کمکی به رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس داشت؟

کلمه هوانیروز مخفف هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. نیروی هوایی یک نیروی مستقل است و هوانیروز هم زیر نظر نیروی زمینی ارتش فعالیت می‌کند.

دست‌های خیانتکار بسیاری در ارتش بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان آن را به هم زدند و آن را تا مرز اضمحلال پیش‌ بردند. اینکه استاد خودم جناب طاعتی می‌گویند راننده تانک نداشتیم که برود تانک‌ها را بیاورد به خاطر این بود که راننده تانک را با نانوا و لوله‌کش عوض کرده یا سربازی را به یک سال تقلیل داده بودند.

همین موضوعات باعث شد آمریکا، عراق را وادار کرد که به کشورمان حمله کند و به آنها گفته بود که ایرانی‌ها چیزی برای گفتن ندارند و مطمئن باشید بعد از ۴۸ ساعت تکلیف جنگ روشن و تو –صدام- پیروزی می‌شوی.

البته نظر صدام این بود که در ۴۸ ساعت اول جنگ استان خوزستان را جدا و به خلیج فارس دسترسی پیدا کند چراکه استان خوزستان را جزو استان‌های خودش می‌دانست.

برای همین با نیروی هوایی خودش حمله را آغاز می‌کند که فردای آن روز نیرو هوایی ما جواب دندان‌شکنی به او می‌دهد.

دفاع مقدس ,

* آمریکا به بعثی‌ها اطمینان داده بود که هوانیروز عملیاتی نمی‌تواند انجام دهد

 این مسائل خیلی حائز اهمیت است که آمریکایی‌ها اصلا تصورش را نمی‌کردند که یک یگانی -هوانیروز-که خودش  آن را تشکیل داده،‌ این‌چنین ضربه‌ای سهمگین به دشمن وارد کند. چراکه اساتید  آن همه آمریکایی بودند و ما هم توسط خود آمریکایی‌ها دوره دیده بودیم به همین دلیل آمریکایی‌ها به بعثی‌ها قول داده بودند که هوانیروز ایران نمی‌تواند از آن امکانات استفاده کند.

ما دیگر با آمریکا و عراق طرف نشدیم و از همان دوران با تمام ارتش‌های دنیا جنگیدیم چراکه همه ارتش‌های دنیا به کمک صدام رفتند و ما تنها بودیم.

تحریم شدیم -مردم فکر می‌کنند تحریم‌ها برای الان است نه ما از فردای انقلاب تحریم شدیم- تحریم نظامی و تحریم اقتصادی. ما در طول جنگ ۴۲۰ هزار ساعت پرواز کردیم. هر ساعت پرواز به ۷ ساعت کار فنی لازم دارد یعنی ۷ ساعت کار فنی باید انجام شود تا یک هلی‌کوپتر بتواند یک ساعت پرواز کند ببینید پرسنل فنی ما چه زحماتی متحمل شده‌اند.

* هوانیروز به دلیل آتش و حرکت کارایی بسیار بالایی دارد/ جابه‌جایی آوارگان جنگ یکی از کارهای هوانیروز بود

هوانیروز واحد عظیمی‌ است که هنوز هم سرپا است؛ می‌تواند بجنگد. هوانیروز کارایی‌اش عالی است چراکه که هم می‌تواند با سرعت خیلی بالا حرکت و هم اجرای آتش کند.

وقتی جنگ شروع شد؛ مردم همه آواره شدند و از شهرها بیرون می‌رفتند و تخلیه می‌کردند و تنها وسیله‌ای که به داد این مردم رسید همین هلی‌کوپترها بود. این موضوع تا به حال گفته نشده؛ هلیکوپتری که تا ۴۰ نفر را می‌توانست سوار کند، ۶۰ نفر را سوار می‌کرد و خلبان ما که سه تا چهار ساعت می‌توانست پرواز کند تا ۱۰ ساعت بدون غذا و استراحت پرواز می‌کرد. بدون اینکه هلیکوپتر خودش را خاموش کند، سوخت‌گیری می‌کرد و مجدداً به مأموریت خودش را ادامه می‌داد. مثلاً مردم آبادان و خرمشهر را در عرض سه روز تخلیه کردیم که این هنوز جایی گفته نشده‌ است. این یکی از شاهکارهای هوانیروز بود.



منبع خبر

از شاهکار خلبانان ایرانی تا شاگردهای ناخلف آمریکایی بیشتر بخوانید »

زندگی در کنار «کاظم» همانند زندگی در بهشت بود


زندگی در کنار «کاظم» همانند زندگی در بهشت بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مهربان‌ترین یار، عقاب تیزپرواز آسمان میهنم، خلبان سرافرازم، شهید «کاظم نام‌آور»! از پرواز بی‌فرود تو و از شهادت قهرمانانه و ایثارگرانه تو، ۱۴ سال گذشت.

کاظم جان! هنوز بعد از گذشت ۱۴ سال، سخت است به تو فکر کنم و همانند روز اول اشک نریزم و به عزایت ننشینم. ۱۴ سال از پرواز بی‌بازگشت تو می‌گذرد و چه زود بود رفتنت برای ما. زود بود نشنیدن صدای خنده‌هایت. صدای خنده‌های گرم و از ته دلت که گره هر اخمی را باز می‌کرد.

امروز به یاد آوردن آن خنده‌های شیرین و زندگی‌بخش تو برای تمامی عزیزانت جانکاه و غم فزاست. زمانی که از تو می‌پرسیدند هنگام پرواز ترسی نداری؟ تو همیشه با گردنی افراشته و صدایی محکم و پر غرور می‌گفتی: «بلندآسمان جایگاه من است».

پرواز در آسمان، آرزوی خیلی از انسان‌هاست و «کاظم» این رویا را با پشتکار خود تجربه کرد؛ یکی از موارد افتخار و غرور برای «کاظم»، میهنش و حفظ تمامیت مرز‌های زمینی و هوایی بود؛ همیشه خیلی محکم و جدی با برقی در چشمانش می‌گفت: «نقشه ایران را آن‌گونه که تحویل گرفته‌ام، تحویل خواهم داد».

مردی به بزرگی «کاظم»

خلبان شهید «کاظم نام‌آور» دوم فروردین سال ۱۳۵۵ در شهر «ارومیه» چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در «ارومیه» به پایان رساند و در سال ۱۳۷۰ برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان صنعتی نزاجا در «مسجدسلیمان» شد.

سال ۱۳۷۲ پدر بزرگوار خود را از دست داد و از آن پس بود که مادرش بار زندگی و مسئولیت پنج فرزند خانواده را به دوش کشید. «کاظم» همیشه از سختی‌هایی که مادرش در زندگی کشیده حرف می‌زد و به یاد سختی‌های زندگی مادر، چشمان آسمانی‌اش غرق در اشک می‌شد.

«کاظم» به عشق مادرش، با تمام توان تلاش کرد تا در ادامه تحصیلات نظامی خود، وارد دانشکده افسری ارتش شده و سپس خلعت پر افتخار خلبانی را بر تن کرد. وی همچنین موفق شد در سال ۱۳۸۰ از دانشکده خلبانی هوانیروز ارتش، با رتبه خلبانی بالگرد ترابری سنگین «شینوک» فارغ‌التحصیل شود.

با اینکه از مادر دور بود؛ ولی همیشه با تلفن جویای احوالش می‌شد و در سال‌های دوری او از شهر و دیارش، در هر فرصت ممکن، برای دیدن اقوام و دستبوسی مادر، به «ارومیه» می‌رفت. مادر نیز با روی گشاده و آغوش باز، پذیرای فرزند عزیز می‌گشت و با دیدن موفقیت‌های فرزند عزیزش، سختی‌های زندگی و روزگار در نظرش کمرنگ می‌شد. خرداد سال ۸۳ یعنی دو سال قبل از شهادت «کاظم»، مادر به رحمت حق رفت؛ و چه خوب که مادر، شهادت جانسوز فرزند نازنین خود را ندید.

پشتکار «کاظم» قابل ستایش بود

«کاظم» در زندگی کوتاه و پربارش، برای رسیدن به اهداف خود بسیار تلاش می‌کرد، تا جایی که خواهرش «زهرا نام‌آور» می‌گوید:

«کاظم برای رسیدن به آرزو‌های خود، خیلی تلاش و از تمام فرصت‌ها استفاده کرد؛ اگر عمرش به دنیا بود، شاید الان جز اولین‌ها بود. یادم می‌آید برای آمادگی تست‌های خلبانی، چقدر سختی کشید. صبح زود با دوستاش به پارک رفته و روی گردونک بچه‌ها در پارک می‌نشست و دوستاش با تمام سرعت او را می‌چرخاندند، تا آمادگی داشته باشد که هنگام آزمون، تعادل خود را حفظ کرده و سرگیجه نگیرد. واقعاً پشتکار «کاظم» قابل ستایش بود، عاشق پرواز و نقش‌آفرینی در لباس خلبانی بود و به‌خاطر عشقش به پرواز، تمام تلاش خود را برای توانمندی علمی و سلامت جسمی به خرج داد».

زندگی در کنار «کاظم» همانند زندگی در بهشت بود

«مریم قربان قدوم» همسر خلبان شهید «کاظم نام‌آور» نیز می‌گوید:

«۲۵ بهمن سال ۱۳۸۵ شیرین‌ترین اتفاق زندگی من روی داد؛ من و «کاظم» در یک روز زیبای زمستانی با هم پیوند ازدواج بستیم و چهار سال در نهایت آرامش و عشق، به‌دور از غوغای جهان کنار هم بودیم؛ ولی در ۲۷ آبان سال ۱۳۸۵ از بهشت عدن رانده شدم؛ چراکه زندگی در کنار انسان شرافتمند و پاکی مانند «کاظم»، همانند زندگی در بهشت بود.

آن روز‌ها ما در انتظار دخترمان بودیم که به‌دنیا بیاید. من در ارومیه بودم که خبر شهادت «کاظم» را شنیدم. دخترمان هنوز به دنیا نیامده بود و بعد از یک ماه «ملیکا» به دنیا آمد که با آمدن او، عشق و امید در دلم زنده شد. «ملیکا» دختر نازنینم جواهر بی‌بدیل زندگانیم، همچون پدرش، مصمم و مهربان و باهوش و مملو از شور زندگی، من را به آینده امیدوارتر کرد.

گاهی راحت‌تر آن است با وجودِ اندوهی که در درون‌تان موج می‌زند، لبخند بزنید تا اینکه بخواهید به همه عالم علت غمگینی خود را توضیح دهید».

و اما روز پر کشیدن…

بالگرد ترابری سنگین «شینوک» پایگاه چهارم هوانیروز ارتش، با استادخلبانی شهید «رسول عابدیان» و با همراهی خلبانان جوان شهید «پیمان فرهنگ»، شهید «کاظم نام‌آور» و شهید «بهرام حاج‌اسفندیاری» و تیم فنی شهیدان «یوسفی» و «مسایلی» در روز ۲۷ آبان سال ۱۳۸۵در غرب اصفهان دچار نقص فنی شد و با ایثار و فداکاری خلبانان این پرواز، از فراز منطقه مسکونی عبور داده شده و سقوط کرد و همه سرنشینان آن به شهادت رسیدند.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

زندگی در کنار «کاظم» همانند زندگی در بهشت بود بیشتر بخوانید »

نخستین بالگرد ملی به زودی ساخته می‌شود/ «سامانه‌ دید در شب» ایران آماده ارائه به کشورهای همسایه

نخستین بالگرد ملی به زودی ساخته می‌شود/ «سامانه‌ دید در شب» ایران آماده ارائه به کشورهای همسایه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرتیپ دوم خلبان یوسف قربانی، فرمانده هوانیروز ارتش گفت: امروز ناوگان عظیم بالگردی هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی در حوزه توان رزمی و قدرت بازدارندگی به عنوان قدرت برتر خاورمیانه محسوب می‌شود.

امیر قربانی خاطرنشان کرد: در بحث قطعه سازی توانستیم نهضت قطعه سازی که مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بود، را ایجاد کنیم و ۵۰۰ نوع قطعه در هوانیروز ساخته می‌شود که بر روی بالگردها نصب شده است.

بیشتر بخوانید:

چگونه می‌شود خلبان بالگرد شویم؟

وی که با ایرنا گفتگو می‌کرد، نصب سامانه‌ دید در شب را یکی از پروژه‌های هوانیروز عنوان کرد و گفت: یکی از کارهایی که برای نخستین بار در کشور و منطقه خاورمیانه توسط متخصصین و خلبانان و پرسنل فنی هوانیروز و شرکت‌های دانش بنیان به صورت یک مجموعه اجرا شد، نصب سامانه دید در شب بر روی بالگردها و تست ‌آن در رزمایش‌ها و تمرینات شبانه در مناطق عملیاتی بود.

 فرمانده هوانیروز ارتش افزود: امروز آماده ارائه و نصب این سامانه برای هر نیرو و سازمان دیگر و حتی کشورهای اسلامی، دوست و برادر هستیم که البته در این زمینه صحبت‌هایی هم شده است.

امیر قربانی با اشاره به دستاوردهای هوانیروز در زمینه سامانه‌ها و موشک‌های نقطه زن هم گفت: امروز سامانه‌های نوین و به روزی که روی بالگردهای دنیا نصب است، روی بالگردهای هوانیروز نصب شده و در این زمینه آماده پشتیبانی از نیروهای مسلح در هر نوع ماموریت و عملیاتی هستیم.

بیشتر بخوانید:

کدام خلبان ارتش در دفاع مقدس ناجی سرپل ذهاب شد؟ +عکس

امیر قربانی با اشاره به اقدامات هوانیروز برای اورهال کردن بالگردها گفت: اورهال کردن بالگردها کار سنگینی بود که با حمایت‌های فرمانده نیروی زمینی ارتش و سلسله مراتب فرماندهی امروز به جایی رسیدیم که تمام تعمیرات بالگردها توسط متخصصین هوانیروز انجام می‌شود.

وی درباره ساخت بالگرد ملی هم گفت: با توجه به دستور رهبر معظم که گفتند باید بالگرد ملی ساخته شود، طراحی‌ها انجام شده و با دستور فرمانده نیروی زمینی ارتش این کار در حال انجام است و در آینده‌ای نزدیک نخستین بالگرد ملی را خواهیم ساخت.

امیر قربانی تصریح کرد: در تامین قطعات نیازی به واردات نداریم ‌و حتی می‌توانیم به کشورهای اسلامی و دوست کمک کنیم.

فرمانده هوانیروز با بیان اینکه هوانیروز عراق اخیرا بازدیدی از هوانیروز ما داشتند و قرار شد ما هم بازدید متقابلی داشته باشیم، گفت: طرف عراقی خیلی مایل بود که از قطعات ما خریداری کند و سامانه‌های دید در شب تولید کشورمان روی بالگردهای آنها نصب شود.

منبع: فارس



منبع خبر

نخستین بالگرد ملی به زودی ساخته می‌شود/ «سامانه‌ دید در شب» ایران آماده ارائه به کشورهای همسایه بیشتر بخوانید »

چگونه می‌شود خلبان بالگرد شویم؟

چگونه می‌شود خلبان بالگرد شویم؟



سرهنگ خلبان ولی رحمانی، فرمانده دانشکده هوانیروز ارتش

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حضور در دانشکده هوانیروز شهید سرلشکر خلبان منصور وطن‌پور تجربه گرانقدری بود؛ مشاهده خلبانان جوان و باانگیزه‌ای که با تمام روح و جانشان آمده بودند تا از کیان و صلابت میهن و از آزادی و آزادگی دفاع کنند و امنیت و آرامش را به مردم سرزمینشان هدیه کنند. جوانانی که تحت مدیریت فرماندهی جوان، اما مقتدر و باصلابت، مهربان و دلسوز اما شجاع و جسور قرار داشتند. سرهنگ خلبان ولی رحمانی، فرمانده دانشکده هوانیروز اصفهان است. فرماندهی که با عشق به خدمت پا در این میدان گذاشته و اطاعت از فرماندهی کل قوا را پایه و اساس خدمتش قرار داده، ولایتمداری در وجودش موج ‌می‌زند و اطاعت از فرماندهانی چون امیر موسوی، امیر حیدری و امیر قربانی برایش افتخار است. در هر کلامش عشق و ایمان به خدمت موج ‌می‌زند و در چشمانش انگیزه‌ای الهی برای تربیت خلبانان جوان میهن نمایان است.

 از این فرمانده مقتدر در رابطه با ساختار هوانیروز، نقش این ارگان در دوران دفاع مقدس، تاثیر تحریم‌ها بر هوانیروز پرسیدم و او با محبت و آرامش به سؤالاتم پاسخ داد که در ادامه این گفت‌وگو را ‌می‌خوانیم…

لطفا خودتان را معرفی کنید.

سرهنگ خلبان ولی رحمانی سراستادخلبان بالگرد جنگنده کبرا هستم. تاکنون در مشاغل متعددی انجام وظیفه کردم؛ فرمانده گروهان، فرمانده گردان، جانشین هنگ و فرمانده عملیات بودم و امروز هم فرمانده دانشکده هوانیروزشهید منصور وطن پور هستم.

چه شد که وارد این عرصه شدید؟

اصولا عشق به پرواز و خلبانی در وجود همه هست، وقتی در مدرسه از دانش‌آموزان بپرسید،خیلی از آنها دوست دارند خلبان شوند و اولویتشان پرواز و خلبانی است و بعد ‌می‌روند سراغ پزشکی و سایر موارد.

اولین دلیل ورود من علاقه‌مندی به لباس سربازی و بعد هم عشق به پرواز است. در لباس خلبانی و نظامی ‌عشقی است که در خیلی از چیزها نیست. وقتی شما ‌می‌توانید آماده ‌باشید تا از کشور، کیان، جامعه اسلامی ‌و مردمتان حمایت کنید و آنها را حفظ کنید و امنیت را که عزیزترین و ارزشمندترین نعمات الهی است به ارمغان بیاورید، به برترین آرزوهای خود رسیده‌اید.

خدا را شاکریم که تحت فرامین فرمانده معظم کل قوا هستیم و فرمانده ما جانشین خلف و صالح آقا امام زمان(عج) است. و در کنار آن، فرماندهانی همچون امیرسرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش و امیر حیدری فرمانده دل‌ها در این حوزه قرار دارند. امیر حیدری انسان بسیار باصفا، مومن و فوق‌العاده بی‌بدیل در همه حوزه‌ها هستند که حضرت آقا در مورد ایشان گفتند: «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» هستند، یعنی در مقابل دشمنان بسیار سختگیر و در مقام مردم و هنگام خدمت به جامعه، بسیار مهربان و دلسوز است.

از طرفی فرمانده محترم هوانیروز هم انسانی بسیار پرتلاش و مقتدر و شجاع است که خیلی از اقدامات فعلی سازمان هوانیروز در زمینه‌های مختلف حاصل زحمات ایشان است.

هوانیروز در چه حوزه‌هایی فعالیت دارد؟

ما دانشجویان زیادی را به عنوان سربازان جان برکف نظام اسلامی تربیت کرده‌ایم و وقتی به استان‌های مختلف و پایگاه‌ها ‌می‌رویم خوشحالیم که همان دانشجویان را در جایگاه‌های مختلف ‌می‌بینیم. خیلی‌ها به درجات بالایی رسیده‌اند، سرگرد شده‌اند، استاد خلبان شده‌اند و دارند در سازمان خدمت ‌می‌کنند. و این مسئله برای ما افتخاری است، اینکه ثمره تلاشمان را ‌می‌بینیم، ‌می‌بینیم که آنها امروز سکان دار خیلی از ماموریت‌های ارتش جمهوری اسلامی‌ایران هستند.

در حوزه شب پرواز اقدامات بسیار خوبی انجام شده که در آینده نتایج آن را خواهید دید، در حوزه موشک، در حوزه آماده‌سازی و ارتقاء توان رزمی‌بالگردها پیشرفت‌های خوبی داشته‌ایم و به ویژه امیر قربانی شبانه‌روز در این زمینه تلاش ‌می‌کنند،که قطعا حمایت سلسله مراتب، امیر فرمانده محترم نیرو و فرمانده محترم ارتش را هم در این حوزه دارند و ما خدا را شاکریم که فرماندهان بسیار ارزشمند و انسان‌های بسیار وارسته تحت فرامین فرمانده محترم کل قوا در این جامعه اسلامی‌در ارتش جمهوری اسلامی‌خدمت ‌می‌کنند. فرمانده محترم ارتش چندی پیش در همایش رزم مقدماتی دانشجویان دانشگاه‌های افسری ارتش جمهوری اسلامی ‌ایران گفتند که ارتش امسال پرچم‌دار فداکاری در خدمت به نظام و جامعه اسلامی‌معرفی شده است.

ارتش ما فقط در بحث نظامی ‌سرآمد نیست؛ بلکه پرچم دار خدمت به مردم است. در حوزه زلزله و سیل هوانیروز نخستین یگانی است که حاضر ‌می‌شود. خدمت صادقانه و پروازهای عاشقانه خلبانان هوانیروز ارتش در زلزله کرمانشاه از خاطر مردم شریف آن دیار پاک نخواهد شد. در سیل لرستان و سیل خوزستان، صدها خلبان هوانیروز با تیم‌های قدرتمند و متخصص فنی در صحنه حضور یافتند و با هزاران سورتی پرواز موفق شدند تحت فرمان فرماندهان عالی‌رتبه ارتش، همچون امیر سیاری و امیر حیدری که شخصا در منطقه حضور دایم داشتند، پل هوایی ایجاد کنند و به مردم کمک برسانند و از محاصره سیل نجات دهند.بسیاری از خلبانانی که در این ماموریت حضور داشتند، صریحا گفتند که احساس آنها در این پروازها، به مانند حسی بوده که وصف آن را از اساتید خود در پروازهای عملیات بیت‌المقدس و فتح‌المبین و بدر و خیبر گرفته‌اند. حضرت آقا هم  فرمودند که ارتش در جریان سیل زودتر از ستاد بحران در محل حادثه حاضر شد. در بحث محرومیت‌زدایی هم ارتش فعالیت‌های خوبی داشته و هر جایی که ارتش پادگانی داشته سعی کرده اگر امکاناتی را به پایگاه دادند به آن روستا و شهر هم خدمات و نیازمندی‌ها داده شود.

در استان‌های شمال کشور، در غرب و کرمانشاه و ایلام، در خوزستان و لرستان و در سیستان و بلوچستان و کرمان، هوانیروز همیشه تلاش کرده تا بازوی توانمند و پابه کار نیروی زمینی و ارتش جمهوری اسلامی ایران در خدمت به مردم باشد.

 لطفا توضیحی در رابطه با ساختار هوانیروز بفرمایید.

هوانیروز در واقع هواپیمایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی‌ایران است. یک قرارگاه دارد به نام قرارگاه و ستاد فرماندهی هوانیروز و امیر قربانی امروز فرمانده هوانیروز هستند. پایگاه‌های عمده‌ای در سطح کشور داریم و این پایگاه تحت فرماندهی ستاد فرماندهی هوانیروز و به سلسله مراتب هوانیروز و ارتش انجام وظیفه ‌می‌کنند.

با توجه به شرایط خاص اقلیمی‌و اقدامات ویژه و شرایط زیرساختی که اصفهان دارد دو پایگاه مهم در آن واقع شده است. دانشکده و مرکز آموزش هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی‌ایران و یکی از بزرگ‌ترین مراکز آموزش غرب آسیاست. و امروز دانشجویان زیادی در تمام حوزه‌های علمی ‌و تخصصی در این دانشکده تحصیل ‌می‌کنند. البته این دانشکده متعلق به کل هوانیروز است، نه تنها اصفهان. و تنها دانشکده هوانیروز است که دانشجویان نیروی دریایی و نیروی هوایی در بخش بالگردی و سایر یگان‌ها اینجا آموزش ‌می‌بینند. حتی سایر نیروهای مسلح را هم در اینجا آموزش ‌می‌دهیم و این جوانها را آماده ‌می‌کنیم و به پایگاه‌های رزمی‌می‌فرستیم و پایگاه‌های عملیاتی از جمله پایگاه هوانیروز کرمانشاه، پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان، کرمان، تبریز و مشهد و سایر نقاط مورد نیاز و جاهایی که بنابر جدول سازمان، هوانیروز تشخیص ‌می‌دهد.

در حال حاضر قدرت دفاعی ظرفیت هوانیروز و بالگردها چه اندازه است؟

 در ۸ سال دفاع مقدس هیچ عملیاتی نبوده که هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ‌ایران در آن حضور نداشته باشد، چه در بحث ترابری که توسط بالگردهای ۲۱۴ و شینوک و غیره انجام ‌می‌شده و چه در بحث عملیاتی آفندی که به عهده هلی‌کوپترهای کبرا بوده است. در تمام حوزه‌ها دیدید که خلبانان شجاع هوانیروز از جمله شهید شیرودی، شهید کشوری اقدامات ویژه‌ای انجام دادند و در مقابل لشکرهای زرهی ارتش عراق ایستادند. امروز هم ناوگان هلی‌کوپتری هوانیروز، در هر جایی که نیاز باشد حضور دارند. از جمله در سیل، زلزله، مقابله با اقدامات تروریستی، عملیات‌های پشتیبانی و هر جایی که یک یگانی از نیروهای مسلح دارد عملیاتی را انجام ‌می‌دهد، هوانیروز هم حضور دارد و پشتیبانی ‌می‌کند. به طور مثال هوانیروز کرمانشاه از چندین قرارگاه عملیاتی ستاد ارتش پشتیبانی ‌می‌کند. در کرمان و مسجد سلیمان هم به همین شکل است.

در قضیه شهادت سردار سلیمانی بسیاری از خلبانان جوان ما گفتند ما در عملیات داوطلبانه علیه کشورهای متخاصم شرکت ‌می‌کنیم.

ما در گذشته ‌می‌گفتیم دفاع مقدس است؛ چون ما در هجوم چندین کشور بیگانه قرار داشتیم؛ ولی امروز ارتش جمهوری اسلامی‌ایران فقط دفاع نمی‌کند، ما امروز عملیات آفندی انجام ‌می‌دهیم. امروز اگر کسی به ما حمله کند ما فقط دفاع نمی‌کنیم بلکه به او حمله ‌می‌کنیم؛ چرا که تجهیزات ما در تمام سامانه‌ها در هوانیروز، نیروی هوایی، نیروی زمینی و پدافند به روز شده‌اند و اقدامات بسیار خوبی صورت گرفته و این هم دستاورد ۴۰ سال تحریم علیه بخش نظامی ‌ایران عزیز بوده است. این تحریم‌ها باعث شده شرکت‌های دانش‌بنیان، سیستم‌های داخلی و خیلی موارد دیگر که در گذشته نبوده‌امروز باشد. وزیر امور خارجه هم در صحبت‌هایش گفت که یک روزی ما ‌می‌خواستیم موشک شلیک کنیم از یک کشوری خواهش ‌می‌کردیم که به ما موشک بدهد؛ ولی امروز در حوزه موشک و پدافندی سرآمد خیلی از کشورهای مدعی هستیم و ‌می‌توانیم اقدامات آفندی انجام دهیم. همچنین تحریکات دشمن رصد ‌می‌شود و همانند تمام نیروهای مسلح، هوانیروز هم انجام وظیفه ‌می‌کند و بازوان قوی ارتش جمهوری اسلامی ‌ایران است.

درباره شهادت حاج قاسم و پیشتازی خلبانان گفتید، در مورد فرهنگ مقاومت و روحیه شهادت‌طلبی خلبانان بگویید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ما سه شهید سپهبد داشتیم؛ شهید قرنی، شهید صیاد شیرازی و امروز شهید قاسم سلیمانی. بعضی از اقدامات خصمانه دشمن علیه کشور ما از جمله ترور بزرگان نظامی‌ ما شاید در یک مقطعی آسیب بزند، چرا که اینها انسان‌های برجسته و ارزشمندی بودند. ولی در کنار این اتفاقات، اتفاقات دیگری ‌می‌افتد که همان شور و شعف و مردانگی و غیرت جوانانی است که به جوش ‌می‌آید و در مقابل دشمنی که خصمانه و ناجوانمردانه به ما حمله کرده، آماده ‌می‌شوند. در هوانیروز و سایر نیروهای مسلح جوانانی هستند که در مکتب عاشورای امام حسین علیه‌السلام تربیت شده‌اند و قطعا در مقابل ظلم ‌می‌ایستند و مقابله ‌می‌کنند.

 از شهدای شاخص ارتش سخن بگویید؟

 زمانی امیر حیدری جمله قشنگی گفت؛ گفت من با هر که دوستی کردم شهید شده است. به من گفت فلانی مواظب خودت باش. در واقع ایشان و همچنین امیر موسوی به جایگاه والای معرفتی و ولایتمداری رسیده‌اند. نگاه امیر حیدری این است که عاقلانه تدبیر کنیم و عاشقانه خدمت کنیم، خدمت به جمهوری اسلامی‌باید عاشقانه باشد؛ خدمتی بر محور دانش، تجربه، تخصص و ولایتمداری عاشقانه.

شهیدان کشوری و شیرودی کسانی بودند که زندگی و مرام آنها برای جوانان و فرزندان ما که امروز به عنوان دانشجو ‌می‌آیند اینجا و پرورش پیدا ‌می‌کنند، درسنامه است. وقتی از صیاد حرف ‌می‌زنیم همه ‌می‌گویند صیاد دل‌ها. جوانان ما به همه شهدا از تمامی ‌نیروهای مسلح عشق ‌می‌ورزند.

یکی از آرزوهای دانشجویان دانشگاه افسری به ویژه دانشگاه افسری امام علی علیه‌السلام این است که حضرت آقا در مراسمشان حضور پیدا کنند. آنها دعا ‌می‌کنند که اگر فردایی بعد از تمرین‌ها و آموزش‌های زیاد، این مراسم فارغ‌التحصیلی برگزار شد، با حضور حضرت آقا باشد. حضور حضرت آقا باعث ‌می‌شود یک آرامش خاطر و فضای بسیار خاص در آن مراسم حاکم شود و دانشجوها هم به این فضا و حضور حضرت آقا ‌می‌بالند، آنها بعدها ‌می‌گویند ما فارغ‌التحصیل فلان دوره هستیم که حضرت آقا آمد.

علت این امر ولایت‌مداری و تربیت در مکتب عاشورای حسینی(ع) است. از شهید شیرودی و کشوری گفتیم، حال از شهید آبشناسان بگوییم. از شهدای بزرگواری که در ارتش خدمت کردند و یکه تاز هستند. از شهدای نیروی هوایی بگوییم، حتما نام شهید دوران را شنیده‌اید، او از خلبانان شجاع نیروی هوایی بود. در خاطرات خلبانان اسیر شده عراقی است که ما به پیکر سوخته شهید دوران ۴۸ ساعت احترام ‌می‌گذاشتیم. ‌می‌گفتیم ایشان بین مرگ و زندگی به خاطر کشورش مرگ را انتخاب کرد. او همان کسی بود که هواپیما را هدایت کرد و به سالن سران اجلاس زد، تا آن جلسه لغو شود و در کشور دیگری برگزار شود. این چیزی نیست که ما بتوانیم با یک یا چند جمله و حتی یک کتاب بیان کنیم.

چقدر این کار ارزشمند است. و یا شهید اقبالی وقتی اسیر ‌می‌شود و عراقی‌ها او را به جیپ ‌می‌بندند و از وسط به دو نیم ‌می‌کنند و شهدای ارزشمندی مانند شهید کشوری و شهید شیرودی که به آنها درجه ‌می‌دهند و درجه‌هایشان را پس ‌می‌دهند و ‌می‌گویند ما برای درجه نمی‌جنگیم، ما برای اسلام و قرآن ‌می‌جنگیم.

از نقش هوانیروز در دوران دفاع مقدس بفرمایید.

هوانیروز در تمام عملیات‌های انجام شده توسط نیروهای مسلح به عنوان یک یگان پشتیبانی‌کننده حضور داشته و حتی خیلی جاها جلوتر هم بوده. خیلی جاها خلبان‌های کبرای ما خط مقدم را زیر آتش گرفتند و عملیات آفندی انجام دادند. سایر هلی‌کوپترهای ما از جمله هلی کوپترهای ترابری تجهیزات و امکانات، حمل مجروح و خیلی امکانات دیگر را پوشش ‌می‌دادند.

یکی از عملیات‌های ویژه و سرنوشت‌ساز جمهوری اسلامی ‌عملیات مرصاد است و همه ‌می‌دانند که هوانیروز نقطه عطف و قدرتمند این عملیات بود و هدایت آن را هم صیاد دل‌ها به عهده داشتند.

منافقین کوردل هم به همین علت سپهبد صیاد را به شهادت رساندند؛ البته چیزی غیر از شهادت برای صیاد ارزشمند نبود. در عملیات مرصاد هوانیروز افتخارآفرینی‌های بسیاری کرد. و اگر هوانیروز آنجا نبود ممکن بود منافقان مشکلاتی را برای کشور ایجاد کنند. آنها آمده بودند که خیلی از مناطق کشور را جدا کنند؛ اما هوانیروز در آن نقطه حضور پیدا کرد و جلوی دشمن را گرفت.

هوانیروز در دوران دفاع مقدس چند ساعت پرواز داشته است؟

هوانیروز بیش از ۵۰۰ هزارساعت پرواز عملیاتی انجام داده و این در دنیا بی‌سابقه و یک رکورد جهانی است. امیر حیدری تعبیر «هوانیروز قهرمان» را به کار ‌می‌برند و واقعا هوانیروز و خلبانان شجاع آن تحت فرامین فرمانده معظم کل قوا افتخارات زیادی را برای ایران عزیز آفریده‌اند.

در حال حاضر چند فروند بالگرد در اختیار اورژانس قرار دارد و بر چه اساس مناطق تحت پوشش انتخاب شده‌اند؟

هوانیروز اورژانس ۱۷ استان را پوشش داده و توان پوشش نقاط بیشتری را هم داریم. ما با توجه به نقاط حادثه‌خیز فعالیت ‌می‌کنیم و اینکه اورژانس آن استان چه تشخیصی بدهد. یک جاهایی داخل پایگاه‌هاست و یک جاهایی داخل شهرهاست. در کل بستگی به نگاه آن استان دارد. الان فرماندهان محترم نیرو زمینی و هوانیروز به جد پیگیر این هستند که تمام کشور را تحت پوشش قرار دهند و ما این توانمندی را داریم.

در رابطه با قدرت هوانیروز در دفاع از مرزها بفرمایید.

الان هوانیروز ضمن پایگاه‌های رزمی‌یک سری پایگاه‌های عملیاتی دارد. این پایگاه‌های عملیاتی در سراسر مرز در کنار سایر نیروهای مسلح، امور را رصد ‌می‌کنند و این رصد کردن به گونه‌ای است که پشتیبانی آمادی، مهماتی و آفندی از سایر یگان‌های نیروهای مسلح اعم از ناجا و سپاه پاسداران و ارتش را انجام ‌می‌دهد.

آیا هوانیروز به خودکفایی رسیده است؟

ما ۸ سال جنگ داشتیم و اکنون در چهلمین سال دفاع مقدس قرار داریم. خب این سؤال پیش ‌می‌آید که با وجود تحریم‌ها، ما چگونه این همه پرواز داریم. حتی در تحریم اقتصادی هستیم، تحریم نظامی‌که جای خود را دارد، پس چه اتفاقی افتاده. قطعا تحول عظیمی‌در تعمیر و نگهداری و تولید قطعات مورد نیاز در هوانیروز و همچنین کارهای بسیار خوبی در دو سه سال گذشته که امیر قربانی آمده‌اند انجام شده است. اکنون بسیاری از قطعات مورد نیاز بالگردی هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی‌ایران در داخل تولید ‌می‌شود. تلاش گسترده و موفق در تجهیز بالگردها به سامانه‌های تسلیحاتی جدید صورت گرفته است. سامانه‌های پروازی بالگردها ارتقاء یافته‌اند. سیستم آموزشی به روز شده و در مرکز آموزش در روز با بیش از ۳۰ فروند کار آموزشی انجام ‌می‌دهیم و یکی از افتخارات ما است. ما در این مرکز تعداد زیادی دانشجوی خلبانی در تایپ‌های مختلف، در جت رنجر، در یو اچ وان، در بالگرد ۲۱۴ و هلی کوپتر کبرا و شینوک تربیت و آماده ‌می‌کنیم.

ممکن است در هر پروازی برگشتی وجود نداشته باشد، از حس و حال خلبانانتان در این لحظات بگویید؟

عشق به پرواز و علاقه به نظامی‌گری خلبانان را به این حوزه کشانده است. وقتی این لباس را ‌می‌پوشی یعنی آماده‌ای برای دفاع از حیثیت و شرف و ناموس و مردانگی و حدود ایران اسلامی‌عزیز جانت را فدا کنی.

یکی از دعاهای امیرالمومنین در نهج‌البلاغه این است، ‌می‌فرماید خدایا قبل از اینکه شرافت و معرفت من را بگیری جانم را بگیر. حرف ما هم این است که خدایا برای دفاع و حفظ امنیت و ارزش‌های دینی‌مان حاضریم جانمان را بدهیم و اصلا نگران این نیستیم. بله کسی که پرواز ‌می‌کند آماده شهادت است. خیلی از خلبانان ما وقتی که صبح پرواز ‌می‌کنند امیدشان به خداست. و ما دعا ‌می‌کنیم که همه سالم به خانواده‌هایشان برگردند. ولی اینگونه نیست که کسی ترس از مرگ داشته باشد و به آن فکر نکند، قطعا این فکر در ذهن همه خلبانان هست و این آمادگی را دارند که خداوند آنچه را مقدر کرده اتفاق بیفتد و شهادت نصیبشان شود.

پروسه تبدیل شدن یک فرد به خلبان بالگرد به چه صورت است؟

ارتش هر سال از طریق جراید کثیرالانتشار و رسانه‌های ملی، با شرایط خاص، اقدام به فراخوان داوطلبان ‌می‌کند. اینها در آزمونی شرکت ‌می‌کنند. به طور مثال بیش از ۱۰۰ هزار نفر در آزمون شرکت و با هم رقابت ‌می‌کنند و پس از قبولی در آزمون وارد مراحل گزینش ‌می‌شوند و پس از مراحل گزینش که شامل موارد پزشکی، مصاحبه‌های عقیدتی و حفاظتی است، تاییدیه‌های سازمان را دریافت ‌می‌کنند. پس از همه این مراحل وارد دانشکده افسری امام علی(ع) ‌می‌شوند.پس از ورود به دانشکده افسری، به مدت پنج ترم دروس عمومی‌خلبانی را طی ‌می‌کند که اگر با موفقیت انجام شود، برای آموزش خلبانی وارد دانشکده هوانیروز ‌می‌شوند. ما در اینجا به پذیرش و گزینش آنها اقدام ‌می‌کنیم و افراد در گروه زبان دوره هشت ماهه را طی ‌می‌کنند و پس از آن وارد مدرسه زمینی ‌می‌شوند و دروس زمینی را طی ‌می‌کنند و پس از این مراحل وارد آموزشگاه خلبانی ‌می‌شوند.

در آنجا به مدت ۱۶ هفته، صبح یک شیفت پرواز انجام ‌می‌شود و عصر هم کلاس‌های زمینی برگزار ‌می‌شود و اگر این ۱۶ هفته با موفقیت طی شود، این دانشجو فارغ‌التحصیل جت رنجر ‌می‌شود و آماده ‌می‌شود برای استیج بعدی که یو اچ وان و ۲۰۵ است و پس از طی دوره ۲۰۵ که ۸۰ ساعت پرواز دارد، وارد کلاس تخصصی ‌می‌شوند. در اینجا هم گزینش ‌می‌شوند؛ برخی در مرحله عمومی‌می‌مانند و برخی هم ‌می‌روند به مرحله تخصصی خلبانی کبرا و ۲۱۴ و به عنوان کمک خلبان وارد یگان‌های هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی‌ایران ‌می‌شوند.

تحریم‌ها چه تاثیری بر فعالیت‌ها و اقدامات هوانیروز داشته است؟

تحریم روی اقتصاد تاثیر داشته و ممکن است مشکلاتی هم در حوزه ما ایجاد کرده باشد؛ ولی چون ارتش و نیروهای مسلح در ابتدای جنگ تحمیلی به این نتیجه رسیدند که برای کمک نباید منتظر کشور دیگری باشند، روی پای خودشان ایستادند و امروز هم همین طور است و افتخار ما این است که امروز پس از گذشت نیم قرن ‌می‌توانیم پروازهایمان را به نحوی انجام دهیم و در حوزه تجهیزات بالگردی و تسلیحات، طوری کار کرده‌ایم که با جدیت تمام قدرت بازدارنده تولید کنیم و در سایه تولید قدرت، امنیت پایدار را به مردم و میهنمان هدیه کنیم.

علت نامگذاری این مرکز را بفرمایید؟

شهید خلبان منصور وطن‌پور، استاد خلبانان ارشد بالگرد جنگنده کبرا و فرمانده این پایگاه بود.به محض هجوم دشمن، شهید وطن‌پور با نیروهایش به جنوب رفت و ضمن هدایت تعداد پرشمار خلبانان و بالگردهایش در اجرای آتش‌های سنگین برای سد نمودن حرکت دشمن، حماسه‌ها آفرید.

در آن روزها که خطوط دفاعی ما شکل یافته نبود و دشمن قصد داشت افسار گسیخته و بی‌لجام، دشت‌های سرزمین ما را بپیماید و پیشرفت کند، فرماندهی شهید وطن‌پور و پرواز یارانش بر آسمان خوزستان، ندای عزت و قدرت ملت ما را سر می‌داد. اما او فقط فرماندهی نمی‌کرد و پروازها و حماسه‌های خودش زبانزد عام و خاص بود. سر انجام در جریان یک نبرد سنگین و حماسه ساز در تاریخ ۹ مهر سال ۵۹ به شهادت رسید و پس از آن نام افتخارآفرینش را بر این پایگاه گذاشتند تا سلوک زندگی و نبرد و شهادتش، اسوه و الگوی دانشجویان هوانیروز ارتش باشد.

*سید محمد مشکوه‌ًْالممالک



منبع خبر

چگونه می‌شود خلبان بالگرد شویم؟ بیشتر بخوانید »