هویزه

اشتباه بزرگ عراقی‌ها در عملیات بیت‌المقدس

اشتباه بزرگ بعثی‌ها در عملیات بیت‌المقدس


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات بیت‌المقدس روز دهم اردیبهشت‌ در غرب رودخانه کارون و خرمشهر و با رمز «یا علی بن ابیطالب (ع)» با هدف آزادسازی شهر‌های خرمشهر، هویزه و جاده اهواز – خرمشهر و خارج کردن شهر‌های اهواز، حمیدیه و سوسنگرد و نیز جاده اهواز ـ آبادان از برد توپخانه دشمن و همچنین تأمین مرز بین‌المللی به‌صورت مشترک توسط نیرو‌های سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد.

طی این عملیات، پنج هزار و ۳۸ کیلومتر از اراضی اشغالی از جمله شهر‌های خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز خرمشهر آزاد شدند.

بهره‌گیری از انگیزه‌های ریشه‌دار دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبرد‌های دوران هشت سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مصمم است با تکیه‌ بر آثار و اسناد موجود در این مرکز همزمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان حاضر در عملیات منتشر کند.

روایت سردار سرلشکر رحیم صفوی

نگرانی از استقرار نیرو‌های عراقی در ساحل رودخانه کارون

سردار سرلشکر سید یحیی (رحیم) صفوی از فرماندهان دوران دفاع مقدس در جلد اول از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «از سنندج تا خرمشهر» درباره عملیات بیت‌المقدس می‌گوید: چند روز قبل از عملیات، بزرگ‌ترین نگرانی بنده، هوشیار شدن بعثی‌ها و یگان‌های تقویتی بود که به منطقه می‌آوردند. آن‌ها داشتند نیروهایشان را افزایش می‌دادند و کار‌های مهندسی‌شان را تشدید می‌کردند.

مهم‌ترین اصل عملیاتی ما، گرفتن سرپل بزرگ در غرب رودخانه کارون بود. اگر بعثی‌ها به کنار رودخانه کارون می‌چسبیدند، ما دیگر نمی‌توانستیم سرپل بگیریم و در حقیقت راهکار قرارگاه فتح و نصر که تلاش اصلی را بر عهده داشتند، مسدود می‌شد.

قرارگاه قدس قرارگاه فرعی ما بود که مسئول درگیر کردن لشکر‌های ۵ مکانیزه و ۶ عراق در شمال منطقه عملیاتی بود، ولی تلاش اصلی عملیات بر عهده قرارگاه فتح و قرارگاه نصر بود.

ما از اینکه بعثی‌ها دائم داشتند نیرو به منطقه اضافه می‌کردند و چندین تیپ و لشکر آورده بودند نگران بودیم. ترس ما این بود که بعثی‌ها بفهمند ما چگونه می‌خواهیم از کارون عبور کنیم و نگذارند.

اشتباه بزرگ بعثی‌ها

ما باید روی رودخانه کارون پل شناور می‌زدیم و اگر نمی‌گذاشتند ما پل احداث کنیم، نمی‌توانستیم واحد‌های پیاده و زرهی و توپخانه‌مان را عبور دهیم و اصلاً گرفتن سرپل ناممکن می‌شد. بهترین کاری که بعثی‌ها می‌توانستند بکنند این بود که به پشت رودخانه کارون بچسبند و نگذارند ما از رودخانه عبور کنیم، ولی خداوند عقل آن‌ها را گرفته بود. اشتباه بزرگ بعثی‌ها این بود که به حاشیه رودخانه نچسبیدند؛ اگر چسبیده بودند، احتمال موفقیت عملیات بسیار ضعیف بود.

به همین دلیل ما با فرماندهان قرارگاه‌های مختلف مثلاً با «حسن باقری» فرمانده قرارگاه نصر، «غلامعلی رشید» فرمانده قرارگاه فتح و «احمد غلامپور» فرمانده قرارگاه قدس و حتی با فرماندهان یگان‌ها جلسات مستمر داشتیم و این موضوع را دنبال می‌کردیم.

عامل زمان هم جزء نگرانی‌های ما بود. من خیلی اصرار می‌کردم که عملیات را زودتر شروع کنیم. نگرانی ما این بود که هوشیاری بعثی‌ها کامل بشود و زمان عملیات و تاکتیک عملیات که عبور از رودخانه کارون بود، کشف بشود.

علاوه بر این، استقرار توپخانه‌ها و آتش پشتیبانی بسیار مهم بود. هماهنگی با هوانیروز و نیروی هوایی ارتش و چگونگی اجرای کار‌های مربوط به پشتیبانی را دائم دنبال می‌کردیم. بالاخره ما ۴۰ تا ۵۰ هزار نیرو را می‌بایست آب و غذا می‌دادیم.

همچنین انجام شدن کار‌های مهندسی سپاه و ارتش از دغدغه‌های ما بود. اگر پل‌ها نصب نمی‌شد، عملیات با مشکل مواجه می‌شد. مهندسی ارتش در احداث پل‌ها بسیار خوب عمل کرد. تانک‌های چیفتن انگلیسی حدود ۴۵ تن وزن دارد و عرض رودخانه هم بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر بود. تانک را عبور دادیم؛ ببینیم پل می‌شکند و فرو می‌ریزد یا نه، چون ۴۵ تن بار باید از روی پل عبور می‌کرد. کار با موفقیت انجام شد.

آقای حسین خرازی که با تیپ امام حسین (ع) در قرارگاه فتح عمل می‌کردند، خودشان یک پل نفررو با سیم بُکسل و کف چوب درست کرده بودند که منتظر پل دیگران نباشند. البته پل نفر رو بود. این هم ابتکار برادران اصفهانی و ماشاءالله فکر خوب فرمانده تیپ ۱۴ امام حسین (ع) بود.

چهار عملیات بزرگ و آزادی هشت هزار کیلومتر مربع در ۹ ماه

از سوی دیگر؛ چون هنوز شیرینی پیروزی عملیات فتح‌المبین زیر زبان رزمندگان بود، ما می‌خواستیم دور هجوم و دور پیروزی‌ها بر عراق را کامل کنیم. ما با چهار عملیات بزرگ شکستن حصر آبادان در ۵ مهر، آزادسازی بستان در ۸ آذر ۱۳۶۰، فتح‌المبین در ۲ فروردین سال ۱۳۶۱ و بیت‌المقدس در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در طول ۹ ماه، توانستیم بیش از هشت هزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های اشغال‌ شده به دست عراق را آزاد کنیم.

غافلگیری بعثی‌ها

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کتاب خاطرات فرمانده لشکر گارد عراق را ترجمه و چاپ کرده است. سرلشکر حمدانی می‌گوید: ما تصور نمی‌کردیم ایرانی‌ها بتوانند بعد از عملیات فتح‌المبین، عملیات بزرگ‌تر آزادسازی خرمشهر را انجام بدهند و صدام مصمم بود خرمشهر را حفظ کند.

وی می‌گوید: ما می‌دانستیم ایرانی‌ها می‌خواهند به قصدِ آزادسازی خرمشهر حمله کنند. البته آنان تاکتیک و زمان عملیات را نمی‌دانستند و ما با همین دو عامل، یعنی تاکتیک و زمان عملیات توانستیم تا اندازه‌ای آن‌ها را غافلگیر کنیم.

منبع

۱-اردستانی، حسین، از سنندج تا خرمشهر: تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت سید یحیی (رحیم) صفوی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۹۹، صفحات ۵۲۳، ۵۲۴، ۵۲۵، ۵۲۶، ۵۲۷

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اشتباه بزرگ بعثی‌ها در عملیات بیت‌المقدس بیشتر بخوانید »

انتقال مجروحان یک شب تا صبح/ چهار روایت از عملیاتی که از خرمشهر به هویزه کشیده شد

نبرد تن به تن با ارتش صدام در عملیات بیت‌المقدس/ روایتی از فرار شبانه و سراسیمه بعثی‌ها در مواجهه با رزمندگان ایرانی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در آستانه سوم خرداد و سالروز عملیات بیت المقدس رزمندگان هویزه و کرخه کور به بیان خاطراتی از عملیات بیت المقدس در گفت‌وگو با امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه پرداختند.

«سید رحیم موسوی»، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر و بسیاری دیگر از عملیات‌های دفاع مقدس درباره روز‌های عملیات بیت المقدس که منجر به آزادی هویزه در سال ۶۱ شد تعریف کرد: «شب دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ قرارگاه قدس به عنوان یکی از سه قرارگاه عمده عملیاتی نبرد بیت المقدس متشکل از نیرو‌های ارتش و سپاه به فرماندهی مرحوم امیر سرتیپ سیروس لطفی و سردار احمد غلامپور با مأموریت حمله به یگان‌های دشمن در جنوب رودخانه کرخه و جنوب غرب اهواز، عملیات خود را در کرخه کور آغاز کرد.

دشمن، ساحل جنوبی کرخه کور را خاکریز زده بود. گروه ما ۱۵ نفر از بچه‌های شهر هویزه و سپاه و بسیج حمیدیه را شامل می‌شد که با هدف، تصرف مواضع دشمن در قیصریه، طراح، فرسیه و منطقه سید جابر که بیشتر تانک‌ها و آتشبار ارتش بعث در آن‌ها مستقر بود، وارد عملیات شدیم.

نفوذ در این محور به دلیل استحکامات زیاد، بسیار دشوار بود و با وجود استفاده از اصل غافلگیری، دشمن موفق به شناسایی نیرو‌های ما و واکنش شدید شد. آتش سنگین دشمن زمین را به لرزه درآورده بود و شدت درگیری در برخی مناطق کار را به نبرد تن به تن رساند. پیکر‌های مطهر رزمندگان اسلام با اجساد بعثی‌ها درهم آمیخته و روی هم انباشته شده بود. با این همه، نفوذ به خطوط دشمن به سرعت ادامه یافت و توانستیم عده زیادی از بعثی‌ها را کشته یا به اسارت درآوریم.»

«سید فالح سیدالسادات» از نیرو‌های مردمی کرخه کور و یاران شهید چمران که هرگز از منطقه نبرد خارج نشد، نیز درباره عملیات الی بیت المقدس و روز ۱۰ اردیبهشت ۶۱ گفت: «پاسداران حمیدیه و نیرو‌های هویزه و کرخه به سوی دشمن بعثی شتافتند، اما در همان لحظات اولیه دشمن، آسمان منطقه را با منور‌های پی در پی مثل روز، روشن کرد.

آتش دشمن لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. تلفات دو طرف خیلی زیاد بود. جنگ خونینی درگرفته بود و مردم برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند. من آن شب تا صبح، یک لحظه به خواب نرفتم و با جیپی که در اختیار داشتم، مجروحان را به پشت جبهه منتقل می‌کردم.

مردم روستا‌ها از زن و مرد همه تلاش می‌کردند و تهیه نان و غذای رزمندگان، امدادگران و پزشکان و پرستاران را عهده دار بودند. دشمن با شدت هرچه تمام‌تر روستا‌های کرخه کور را هدف قرار می‌داد و بر اثر انفجار و ترکش‌ها عده زیادی از مردم و نیرو‌ها مجروح شده یا به شهادت می‌رسیدند با همه این‌ها عملیات در روز دهم موفقیت آمیز بود.»

«حمید عیاشی» از رزمندگان کرخه نور جزو نخستین افرادی است که فرار بعثی‌ها را شاهد بوده و در اینباره گفته است: «تک دشمن در روز‌های یازدهم، دوازدهم و سیزدهم اردیبهشت ۶۱ علیه مواضع نیرو‌های خودی در عباسیه، طراح و فرسیه با قدرت ادامه داشت و در برخی موارد منجر به بازپس گیری مناطق از دست رفته‌اش هم شد.

روز هجدهم، اما به ناگاه اسلحه دشمن بعثی خاموش شد. به همراه تعدادی از نیرو‌های اطلاعاتی، شبانه به خاکریز دشمن زدیم، اما اثری از بعثی‌ها نبود! فشار و ایستادگی رزمندگان اسلام، کار خودش را کرده بود. بعثی‌ها خیلی سریع مواضع خود را تخلیه و عقب نشینی کرده بودند.»

«شهید شیخ شویش بوعذار» (بزرگ طایفه بنی ساله و همرزم شهید علم الهدی) حال و روز بعثی‌ها در مرحله دوم عملیات بیت المقدس را چنین بیان می‌کند: «عقب نشینی دشمن در مناطق اشغالی از ۱۷ اردیبهشت شروع شد. بعثی‌ها تعدادی از مردم منطقه را به عنوان اسیر همراه خود بردند. فرار سریع دشمن باعث شد تا تعدادی از تانک هایشان در گِل فرو رود و زمینگیر شود.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نبرد تن به تن با ارتش صدام در عملیات بیت‌المقدس/ روایتی از فرار شبانه و سراسیمه بعثی‌ها در مواجهه با رزمندگان ایرانی بیشتر بخوانید »

انتقال مجروحان یک شب تا صبح/ چهار روایت از عملیاتی که از خرمشهر به هویزه کشیده شد

انتقال مجروحان یک شب تا صبح/ چهار روایت از عملیاتی که از خرمشهر به هویزه کشیده شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در آستانه سوم خرداد و سالروز عملیات بیت المقدس رزمندگان هویزه و کرخه کور به بیان خاطراتی از عملیات بیت المقدس در گفتگو با امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه پرداختند.

«سید رحیم موسوی»، مسوول شناسایی سپاه هویزه در زمان فرماندهی شهید علم الهدی و همرزم حماسه آفرینان هویزه در عملیات نصر و بسیاری دیگر از عملیات‌های دفاع مقدس درباره روز‌های عملیات بیت المقدس که منجر به آزادی هویزه در سال ۶۱ شد تعریف کرد: «شب دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ قرارگاه قدس به عنوان یکی از سه قرارگاه عمده عملیاتی نبرد بیت المقدس متشکل از نیرو‌های ارتش و سپاه به فرماندهی مرحوم امیر سرتیپ سیروس لطفی و سردار احمد غلامپور با مأموریت حمله به یگان‌های دشمن در جنوب رودخانه کرخه و جنوب غرب اهواز، عملیات خود را در کرخه کور آغاز نمود.

دشمن، ساحل جنوبی کرخه کور را خاکریز زده بود. گروه ما ۱۵ نفر از بچه‌های شهر هویزه و سپاه و بسیج حمیدیه را شامل می‌شد که با هدف، تصرف مواضع دشمن در قیصریه، طراح، فرسیه و منطقه سید جابر که بیشتر تانک‌ها و آتشبار ارتش بعث در آن‌ها مستقر بود، وارد عملیات شدیم.

نفوذ در این محور به دلیل استحکامات زیاد، بسیار دشوار بود و با وجود استفاده از اصل غافلگیری، دشمن موفق به شناسایی نیرو‌های ما و واکنش شدید شد. آتش سنگین دشمن زمین را به لرزه درآورده بود و شدت درگیری در برخی مناطق کار را به نبرد تن به تن رساند. پیکر‌های مطهر رزمندگان اسلام با اجساد بعثی‌ها درهم آمیخته و روی هم انباشته شده بود. با این همه، نفوذ به خطوط دشمن به سرعت ادامه یافت و توانستیم عده زیادی از بعثی‌ها را کشته یا به اسارت درآوریم.»

«سید فالح سیدالسادات» از نیرو‌های مردمی کرخه نور و یاران شهید چمران که هرگز از منطقه نبرد خارج نشد، نیز درباره عملیات الی بیت المقدس و روز ۱۰ اردیبهشت ۶۱ گفت: «پاسداران حمیدیه و نیرو‌های هویزه و کرخه به سوی دشمن بعثی شتافتند، اما در همان لحظات اولیه دشمن، آسمان منطقه را با منور‌های پی در پی مثل روز، روشن کرد.

آتش دشمن لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. تلفات دو طرف خیلی زیاد بود. جنگ خونینی درگرفته بود و مردم برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا می‌کردند. من آن شب تا صبح، یک لحظه به خواب نرفتم و با جیپی که در اختیار داشتم، مجروحان را به پشت جبهه منتقل می‌کردم.

مردم روستا‌ها از زن و مرد همه تلاش می‌کردند و تهیه نان و غذای رزمندگان، امدادگران و پزشکان و پرستاران را عهده دار بودند. دشمن با شدت هرچه تمام‌تر روستا‌های کرخه کور را هدف قرار می‌داد و بر اثر انفجار و ترکش‌ها عده زیادی از مردم و نیرو‌ها مجروح شده یا به شهادت می‌رسیدند با همه این‌ها عملیات در روز دهم موفقیت آمیز بود.»

«حمید عیاشی» از رزمندگان کرخه نور جزو نخستین افرادی است که فرار بعثی‌ها را شاهد بوده و در اینباره گفته است: «تک دشمن در روز‌های یازده، دوازده و سیزده اردیبهشت ۶۱ علیه مواضع نیرو‌های خودی درعباسیه، طراح و فرسیه با قدرت ادامه داشت و در برخی موارد منجر به بازپس گیری مناطق از دست رفته‌اش هم شد.

روز هجدهم، اما به ناگاه اسلحه دشمن بعثی خاموش شد. به همراه تعدادی از نیرو‌های اطلاعاتی، شبانه به خاکریز دشمن زدیم، اما اثری از بعثی‌ها نبود! فشار و ایستادگی رزمندگان اسلام، کار خودش را کرده بود. بعثی‌ها خیلی سریع مواضع خود را تخلیه و عقب نشینی کرده بودند.»

«شهید شیخ شویش بوعذار» (بزرگ طایفه بنی ساله و همرزم شهید علم الهدی) حال و روز بعثی‌ها در مرحله دوم عملیات بیت المقدس را چنین بیان می‌کند: «عقب نشینی دشمن در مناطق اشغالی از ۱۷ اردیبهشت شروع شد. بعثی‌ها تعدادی از مردم منطقه را به عنوان اسیر همراه خود بردند. فرار سریع دشمن باعث شد تا تعدادی از تانک هایشان در گِل فرو رود و زمینگیر شود.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انتقال مجروحان یک شب تا صبح/ چهار روایت از عملیاتی که از خرمشهر به هویزه کشیده شد بیشتر بخوانید »

راهیان‌نور چه تأثیراتی بر روی نسل جوان دارد؟

راهیان‌نور چه تأثیراتی بر روی نسل جوان دارد؟


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: راهیان‌نور به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، یک رزمایش بزرگ فرهنگی و فنّاوری استفاده از ثروت عظیم و معدن طلای دوران دفاع مقدس است؛ بنابراین می‌توان با بهره‌گیری از ظرفیت بزرگ راهیان‌نور، این ثروت عظیم را برای ملت ایران حفظ و به نسل‌های آینده منتقل کند.

نوجوانان و جوانان هرساله پای ثابت حضور در اردو‌های راهیان‌نور هستند؛ همان‌هایی که نه نهضت انقلاب اسلامی و نه جنگ تحمیلی را دیده‌اند؛ اما با اشتیاق فراوان به مناطق عملیاتی دفاع مقدس پای می‌گذارند، آن‌هم نه فقط یک‌بار؛ بلکه وقتی برای اولین‌بار حضور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس را تجربه می‌کنند، ترجیح می‌دهند که باز هم به راهیان‌نور بیایند و دیگران را هم به حضور در این اردوی معنوی دعوت کنند.

وقتی از نوجوانان و جوانان درباره حال و هوای راهیان‌نور سوال می‌شود، خصوصاً آن‌هایی که برای بار اول به مناطق عملیاتی دفاع مقدس سفر کرده‌اند، از کسب معنویت سخن می‌گویند، از حس و حال خاص مشهد شهیدان، از روایت‌گری‌هایی که تا به حال نشنیده‌اند، از شناخت شهدا و راه و سیره آن‌ها و ده‌ها تجربه دیگر؛ بنابراین در معراج‌الشهدای اهواز به سراغ چند نفر از این نوجوانان و جوانان که به راهیان‌نور آمده‌اند، می‌روم تا از تجربه آن‌ها درباره حضور در راهیان‌نور سوال کنم.

«علیرضا» نوجوان اهل «زنجان» می‌گوید که برای اولین‌بار به راهیان‌نور آمده است و تاکنون یادمان شهدای فتح‌المبین زیارت کرده و قرار است در روز‌های آینده دیگر یادمان‌ها را هم زیارت کند. وقتی از او درباره حس و حال حضور در یادمان شهدای فتح‌المبین سوال می‌کنم، پاسخ می‌دهد: زیارت یادمان شهدای فتح‌المبین حس و حالی خاصی داشت؛ من تا به حال این منظره‌ها را از نزدیک ندیده بودم، برای من با زیارت‌گاه‌های دیگری که می‌رفتم، تفاوت زیادی داشت.

«علیرضا» در ادامه، از حس و حال معراج‌الشهداء اهواز نیز سخن به میان می‌آورد و ادامه می‌دهد: این‌جا هم وقتی ۷۲ شهید تازه تفحص‌شده را زیارت کردم، انگار خودم را گم کرده بودم و احساس کردم که هرچه در دلم هست را می‌توانم به شهدا بگویم.

در میان زائران راهیان‌نور، جوانی دیگر را می‌بینم؛ وقتی با او همکلام می‌شوم، خود را «احمدرضا» معرفی می‌کند که ۱۹ سال دارد و برای اولین‌بار به راهیان‌نور آمده است. این جوان اهل کاشان، تجربه حضور خود در مناطق عملیاتی دفاع مقدس را این‌گونه توصیف می‌کند: وقتی که به یادمان‌های شهدا می‌رسیدم، یک حس غریبانه‌ای به من دست می‌داد، خصوصاً در یادمان علقمه در کنار اروندرود، وقتی روایت شهدای غواص را شنیدم که با لباس غواصی در اروندرود به شهادت رسیدند یا در شلمچه وقتی که شنیدم در خاک آن‌جا وجب‌به‌وجب شهید دادیم، از شجاعت ایثار آن‌ها برای وطن‌شان درس گرفتم.

وی ادامه می‌دهد: الان به معراج‌الشهداء آمده‌ایم تا شهدای تازه تفحص‌شده را زیارت کنیم؛ من می‌خواهم از آن‌ها حاجت‌هایم را بخواهم و از این شهدای والامقام مدد بگیرم تا به مسیر درست هدایتم کرده و نزد خدا شفاعتم کنند و من هم ان‌شاءالله عاقبت به فیض شهادت نائل شوم.

«احمدرضا» تأکید می‌کند: وقتی این همه درس و فکر معنوی و فضای خوب را دیدم، باز هم در راهیان‌نور شرکت خواهم کرد و سعی می‌کنم دیگران را هم به شرکت در راهیان‌نور ترغیب کنم.

«محمدامین» نیز یکی دیگر از زائران شهداست که می‌گوید ۱۸ سال دارد؛ این جوان اهوازی که او هم برای اولین‌بار در راهیان‌نور حضور یافته است، پس از این‌که با من همکلام می‌شد، تجربه این سفر معنوی را این‌گونه بیان می‌کند: تاکنون از یادمان شهدای هویزه بازدید کرده و به زیارت شهدای شلمچه رفته‌ام که حس و حال خوبی برای من داشت. وقتی از مناطق عملیاتی دفاع مقدس بازدید می‌کردم، حس و حال این مناطق نسبت به آن‌چه که در رسانه‌ها می‌دیدم، برای من ملموس‌تر بود و حال و هوای شهدا را بیشتر توانستم درک کنم؛ خصوصاً با روایت‌گری‌ها، این حال و هوا بسیار ملموس‌تر می‌شد.

وی تأکید می‌کند: قطعا اگر شهدا من را بطلبند، باز هم در راهیان‌نور شرکت خواهم کرد و واقعاً به کسانی که به راهیان‌نور نرفته‌اند نیز توصیه می‌کنم که از مناطق عملیاتی دفاع مقدس بازدید کنند.

هنگام اقامه نماز مغرب و عشاء فرا رسیده و نماز جماعت در حسینیه معراج‌الشهداء اهواز که عطر حضور شهدای تازه تفحص‌شده در آن پیچده است، برگزار می‌شود. پس از اقامه نماز، دوباره زائران به زیارت شهدا می‌روند؛ شهدایی که پیکرهای مطهر تعدادی از آن‌ها در ضریح و تعدادی دیگر نیز در تابوت‌های مزین به پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران، در میان حسینیه قرار دارد.

راهیان‌نور چه تأثیراتی بر روی نسل جوان دارد؟

گفت‌وگو با زائران جوان و نوجوان حاضر در معراج‌الشهداء اهواز را ادامه می‌دهم و با نوجوانی دیگر همکلام می‌شوم. خود را «سید امیرعلی» معرفی می‌کند و می‌گوید که ۱۶ سال دارد و از مشهدالرضا به مشهدالشهداء آمده است. وی ادامه می‌دهد: در راهیان‌نور دیدم که شهدا چگونه و در چه سرزمین‌هایی جنگیدند، خصوصاً وقتی راویان از شهدا و دفاع مقدس روایت‌گری می‌کردند، برای من خیلی تأثیرگذار بود و تجربه‌ای بود تا بببنم جنگ چگونه است.

«سید امیرعلی» که برای اولین‌بار به راهیان‌نور آمده است، تأکید می‌کند: ما از جنگ در همین حد می‌دانیم که «CALL OF DUTY» [1] بازی می‌کنیم؛ اما حالا شکل واقعی از جنگ فهمیدیم و جنگ اصلا چی هست؟ مثلا وقتی بازی‌های کامیپوتری را انجام می‌دهیم، آن‌جا ۱۰ تا جان داریم؛ اما این‌جا دیدم که نه این‌گونه هم نیست، رزمنده‌ای تیری خورد و شهید شد و یا صحنه‌های آتش‌باران در شلمچه و طلائیه واقعا برای من تأثیرگذار بود.

کنار «سید امیرعلی» یکی از دوستانش ایستاده است، وقتی با او نیز همکلام می‌شوم، خود را «علیرضا» معرفی می‌کند که ۱۷ سال دارد. «علیرضا» در ادامه صحبت‌های «سید امیرعلی»، درباره تجربه‌اش از حضور در راهیان‌نور می‌گوید: به نظر من راهیان‌نور ما را به واقعه عاشورا نزدیک‌تر می‌کند و دفاع مقدس را نیز بهتر درک می‌کنیم و نسبت به شناختن شهدا و این‌که بفهمیم شهید شدن یک آرمان است، ما را نزدیک‌تر می‌کند.

وی که برای دومین‌بار است به راهیان‌نور آمده است، ادامه می‌دهد: من در راهیان‌نور فهمیدم که طلائیه، شلمچه، هویزه و… شهدای بزرگی داشتند که می‌توانند به‌عنوان یک قهرمان برای نوجوانان و جوانان شناخته شوند.

«سید محمدحسین» آخرین نفری است که درباره تجربه‌اش از حضور در راهیان‌نور و حس و حالی که برای او در مناطق عملیاتی دفاع مقدس به‌وجود آمده است، می‌پرسم. او می‌گوید که  ۱۶ سال دارد و برای اولین‌بار است که حضور در راهیان‌نور را تجربه می‌کند. 

وی ادامه می‌دهد: حس می‌کنم که خود شهدا من را طلبیده‌اند؛ چون من تا به حال به راهیان‌نور نیامده بودم و قرار هم نبود که بیایم.

«سید محمدحسین» ادامه می‌دهد: به قول راویان؛ اگر حس و حالی که از زیارت شهدا در راهیان‌نور به دست می‌آید، موجب حرکت در انسان نشود، فایده‌ای ندارد.

آن‌چه خواندید، تنها گوشه‌ای از اظهارات نسل‌های جدید از تجربه حضور در راهیان‌نور است و طبیعتاً اگر بخواهیم از تک‌تک زائران راهیان‌نور، درباره حس و حال حضورشان در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس و این‌که این حضور چه تأثیراتی را هم از لحاظ معنوی و هم از لحاظ شناخت حماسه‌های رادمردان و شیرزنان این سرزمین در دوران دفاع مقدس بر روی آن‌ها داشته است، سوال کنیم، باید مطالب طولانی را در این‌باره بنویسیم؛ اما بزرگ‌ترین نکته‌ای که در این میان مطرح است، این است که تمام نوجوانان و جوانانی که برای اولین‌بار به راهیان‌نور آمده‌اند، از شناخت بیش از پیش حماسه‌های دفاع مقدس و حماسه رزمندگان سخن می‌گویند، موضوعی که می‌توان آن را پادزهری مؤثر مقابل جنگ شناختی دشمن و عاملی برای مقابله با تحریف دفاع مقدس دانست.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راهیان‌نور چه تأثیراتی بر روی نسل جوان دارد؟ بیشتر بخوانید »

«چمران آذربایجان»؛ از کارولینای شمالی تا هویزه

«چمران آذربایجان»؛ از کارولینای شمالی تا هویزه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «ناصرالدین نیکنامی» سال ۱۳۲۳ در «میانه» متولد شد. وی تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم در همان‌جا ادامه داد و پس از طی خدمت سربازی، سال ۱۳۴۹ در رشته جامعه‌شناسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.

«ناصرالدین نیکنامی» سپس برای تکمیل تحصیلات خود به آمریکا رفت و موفق به اخذ درجه دکتری از دانشگاه کارولینای شمالی شد؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و ابتدا مسئولیت امور بین‌الملل مدرسه عالی شهید مطهری و سپس معاونت سیاسی استانداری آذربایجان غربی را عهده‌دار شد.

پس از آغاز جنگ تحمیلی، «ناصرالدین نیکنامی» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد که در جریان نبرد سوسنگرد، مسئول محور عملیاتی بود. و سرانجام ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ در اثر شلیک دوشکا از سوی نیرو‌های عراقی به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش مفقودالأثر باقی ماند. به دلیل شباهت شخصیت و سرگذشت این شهید والامقام را به شهید دکتر «مصطفی چمران»، او به «چمران آذربایجان» نیز می‌شناسند.

«سیدحسن شکوری» از همرزمان شهید دکتر «ناصرالدین نیکنامی»، فعالیت‌های او در جبهه را این‌گونه روایت کرده است:

«سوسنگرد که آزاد شد، دکتر «ناصرالدین نیکنام» مستقیم از آمریکا آمده بود سوسنگرد. تا اهواز با کت و شلوار آمده بود و جایی هم نامش را ننوشته بودند. ما هم ایشان را نمی‌شناختیم. روحیه‌ جنگ و گریز داشت و علاقه‌مند جنگ‌های پارتیزانی بود و می‌خواست یک گروه پارتیزانی تشکیل دهد. در مدت کمی حدود ۲۰ نفر جذب شخصیت خاص او شدند. از جمع ما هم «خلیل فاتح» خیلی علاقه داشت به گروه دکتر بپیوندد. دکتر در بین رزمندگان محبوب شده و در روند برنامه‌ها بود. در عملیات هویزه زخمی شد و از بیمارستان فرار کرد و خودش را رساند به جبهه. آرام و قرار نداشت. با وجود پای زخمی از شناسایی‌ها غایب نمی‌شد. دکتر اعجوبه‌ای بود. گروه او در حد و اندازه‌ی بسیار کوچک گروه چمران به شمار می‌رفت و دشمن از ضربه‌های این گروه در امان نبود».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«چمران آذربایجان»؛ از کارولینای شمالی تا هویزه بیشتر بخوانید »