نماهنگ/ دلم بازم هوای نور داره، هوای سنگری پرشور داره
نماهنگ/ دلم بازم هوای نور داره، هوای سنگری پرشور داره بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، نشست روایت مقاومت از سوی بسیج دانشگاه امام صادق (ع) در یادمان شهدای هویزه برگزار میشود.
این برنامه امروز اول فروردین ماه بعد از نماز مغرب و عشا با سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع و مداحی سید رضا نریمانی در یادواره شهدای هویزه برگزار میشود.
همچنین این برنامه شب گذشته با برپایی ویژه برنامههایی فاخر در لحظه تحویل سال نو به ایجاد فضایی معنوی اقدام کرد. شب گذشته نیز در این یادمان همزمان با تحویل سال نو عظیم ابراهیمی پور و مجتبی مهدوی پور به مداحی و قرائت ذکر توسل پرداختند.
همچنین مراسم قرائت مناجات شعبانیه نیز شب گذشته در یادمان شهدای هویزه با نوای ابوذر بی وکافی و مصادف با اولین شب قرن جدید برگزار شد.
انتهای پیام/ 141
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«روایت مقاومت» در یادمان شهدای هویزه برگزار میشود بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، یادمان زیارتی شهدای هویزه ویژگیهایی دارد که شاید در هیچ جای دیگری پیدا نمونه و نظیر آن پیدا نشود. گذشته از گنبد فیروزهای و گلدستههای کاشیکاری شدهاش که از کیلومترها آنطرفتر جلوه گری میکنـد، نحوۀ شهادت و تدفین برخی از شهدای حماسه هویزه در محل شهادتشان، حال و هوای زائرین منطقه را به روضههای کربلا پیوند میزند.
معماری زیبا و هنرمندانۀ این یادمان که در همان دوران جنگ توسط نیروهای جهاد سازندگی طراحی و اجرا شده است جاذبههای بصری این بنای مطهر را بیشتر میکنـد. در کنار حرم شهدا نمایشگاه، آشپزخانه، سالن غذاخوری و بازارچه فروش صنایعدستی منطقه برای رفاه بیشتر بازدیدکنندگان راهاندازی شده است.
این یادمان به دلیل قرار گرفتن در برنامۀ کاروانهای دانش آموزی و دانشجویی بازدیدکنندۀ بیشتری نسبت به سایر یادمانهای دشت آزادگان دارد. در این زیارتگاه شهیـد گمنام هم دفن گردیده است.
اغلب شهدای مدفون در این یادمان، در عملیات نصر به شهادت رسیده و بعد از آزادسازی این منطقه در عملیات بیت المقدس، شناسایی و با از خودگذشتگی خانوادههای آنها در محل شهادتشان دفن شدند.
عملیات نصر
– نام عملیات: نصر (هویزه)
– زمان اجرا: ۱۵/۱۰/۱۳۵۹
– مدت اجرا: ۳ روز
– محور عملیات: جاده حمیدیه- سوسنگرد
– تلفات انسانی دشمن (کشته، زخمی، اسیر): ۱۸۰۰ نفر
– یگانهای عمل کننده: نیروی زمینی ارتش، گردانهای سپاه پاسداران و تعدادی از نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران
نصر به اهدافش نرسید و در ۲۷ دیماه ۵۹ شهر هویزه به اشغال ارتش دشمن درآمد. عراق پس از اشغال هویزه شهر را بهکلی ویران کرد. ستاد تبلیغات جنگ صدام با اعزام خبرنگاران و تصویربرداران متعدد به منطقه فتوحات نبرد هویزه را به رخ جهان میکشیـد.
در این عملیات جمعی از نیروهای لشکر ۱۶ زرهی قزوین و عدهای از دانشجویان پیرو خط امام و پاسداران به فرماندهی حسین علم الهدی تا آخرین نفس پایداری کردند و سرانجام د نهایت مظلومیت به شهادت رسیدند.
برخی معتقدند که مقاومت عاشورایی و ایستادگی شجاعانۀ شهید علم الهدی و یارانش اولین جرقههای لزوم تغییر استراتژی جنگ را زد و لذا بعد از آن استراتژی جنگ از تجهیزات محوری بهسوی جنگِ مردمی و شهادتطلبی عاشورایی تغییر کرد.
شهیـد شاخص
سید حسین علم الهدی
حسین فرزند آیتالله حاج سید مرتضی علم الهدی یکی از شهدای شاخص و بزرگ دوران دفاع مقدس است که پس از گذر سالها هنوز هم سیرۀ زندگی انقلابیاش برای ما درسآموز و اثربخش است. این جوان پرشور و شورآفرین اقدامات مؤثر و ماندگاری را در منطقۀ خوزستان انجام داد که نشان از عمق بصیرت وی دارد.
علاوه بر اقدامات مبارزاتی علیه حکومت پهلوی دوم مواردی نظیر برگزاری نمایشگاه پیشبینی جنگ در اهواز و تشرف خدمت حضرت امام (ره) به همراه عشایر خوزستان در کارنامۀ ایشان به چشم میخورد. علم الهدی در هنگام شهادت فرمانده سپاه هویزه بود.
نصرت اله محمودزاده در کتابی بنام «سفر سرخ» شهید سید حسین علم الهدی را معرفی کرده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم:
کیف چرمی را روی میز قرار داد و دفتر یادداشت را بیرون آورد. بحث ولایت فقیه را برای این کلاس انتخاب کرده بود. از دو ماه قبل که شروع کرد، هر روز برای آنها جذابیت بیشتری پیدا میکرد. در ابتدای کلاس یکی از او پرسید:
– ما هنوز ارتباط بین امام و ولایت فقیه را روشن نکردهایم. عشق به امام بیش از اینهاست.
– مشکل ما هم همین است. اگر امام را به اعتبار ولایت فقیه دنبال نکنید، تنها شخصیتی را دوست میدارید که نمیدانید ریشهاش از کجاست. اگر این شخصیت را از دست بدهیم، همه آن ارزشها هم در نظرتان از بین خواهد رفت. ما در تاریخ و مبارزه جوامع مختلف، شخصیتهای زیادی را میبینیم که رهبر خوبی برای مردمشان بودند، اما این جریان تداوم پیدا نکرد. امام به اعتبار ولایت فقیه دوست داشتنیتر و ماندنیتر است. ولایت فقیه ما را به ائمه وصل خواهد کرد. اگر به قرآن و عترت وصل نباشیم، تئوریهای جهان علم ما را خواهند بلعید. چرا مارکسیستها در باتلاق دست و پا میزنند؟ حتی آنها که مسلمان هستند، اما مبانی خود را از ایدئولوژی اینها گرفتهاند و در تبیین خود سرگردان شدهاند. آرامش امام در این است که وصل به خاندان عصمت و طهارت است.
منبع: مشرق
انتهای پیام/ ۹۱۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
از یادمان «هویزه» چه میدانیم؟ بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، خبر مرگ «ابوالحسن بنیصدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد، شاید بیش از هرکس برای خانوادههای شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزارهای شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۹ با خیانت بنیصدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگیشان بود، مهم مینمود.
«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشتهایی به بررسی نقش بنیصدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، پیش از این بخشهایی از این یادداشت منتشر شده است و اینک ادامه آن را میخوانید.
بنی صدر دستور داد فراریها را با تیر بزنند!
سردار یونس شریفی درباره بعد از ظهر تلخ ۱۶ دی و عقب نشینی نیروها روایتی کمتر شنیده شده دارد: «بنی صدر دستور داده بود تعدادی از نیروها در غرب رودخانه مستقر شوند و هر کس که خواست فرار کند را با تیر بزنند!
این مأموریت هم به بچههای سپاه محول شد. من فکر میکنم این یک نقشه ماهرانه بود تا بچههای سپاه را به جان بچههای ارتش بیندازند و میان آنها تفرقه و جدایی بیشتر ایجاد کنند.»
من فرمانده نداشتم!
سرلشکر غلامعلی رشید (فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء) در جلسه تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که ۸ خرداد ۹۱ ضبط شده درباره عملیات نصر میگوید: «پارسال من ۷-۸ سؤال نوشتم دادم به شهید سوداگر گفتم از تیمسار لطفی بپرس. لطفی فرمانده [عملیات هویزه]بوده… یکی از سؤالاتم این است که چه کسی فرماندهی این عملیات را بر عهده داشت و آن را اداره میکرد؟ بالا سر شما که فرمانده لشکر ۱۶ بودید و لشکر ۹۲ زرهی اهواز چه کسی بود؟ آیا ظهیرنژاد بود یا شهید فلاحی یا بنی صدر؟… نوشته: «من فرمانده نداشتم. بنی صدر به من گفت برو عمل کن. فرمانده من، فرمانده نیروی زمینی بود، اما نیامد. مرحوم ظهیرنژاد گفت: من این عملیات را قبول ندارم و قبول هم نداشت که لشکر ۱۶ قزوین از دزفول بیاید سوسنگرد.»، اما به او دستور دادند، آنها هم آمدند… میخواهم بگویم این سیستم فرماندهی است.»
این عملیات را کم ندانید
در همین زمینه امیر سرتیپ ۲ زرهی ستاد، محمود فردوسی (فرمانده گردان ۲۲۰ تانک در عملیات نصر) دیداری که با تیمسار شهید فلاحی برای ارائه گزارش داشته است، را این گونه بیان میکند: «به ماجراهای ۱۷ دی ۵۹ اشاره کردم و اینکه توقف ۳۶ ساعته پاتک دشمن بهترین فرصت برای در هم کوبیدن دشمن بود، ولی هیچ نیروی کمکی به ما نرسید.
[شهید فلاحی] چهره اش جدی شد و گفت: «من در همین مورد [عملیات نصر]به آقای ظهیرنژاد گفتم که شما این عملیات را کم ندانید. آقای ظهیرنژاد فوق العاده باتقوا و متدین هستند، اما از نظر عملیات و دانش نظامی، ۲۰ سال از ارتش جدا بودند و به روز نیستند. برای فرماندهی نیروی زمینی، افسران شایستهتر از ایشان وجود دارند.»
دکتر قاسم نیسی؛ همرزم شهدای هویزه، روایت دست اول و ناشنیدهای از دیدارش با بنی صدر در روز ۱۷ دی ۱۳۵۹ یعنی یک روز بعد از شهادت شهید علم الهدی و یارانش در حماسه هویزه دارد: «همراه آقای سلطانی (فرماندار وقت سوسنگرد) و آقای فروزش راه افتادیم به سمت اهواز. کنار جاده قبل از کوت، نگاهمان افتاد به چند ماشینی که ایستاده بودند و سرنشین هایش داشتند پیاده میشدند. آقای سلطانی نگاهشان کرد و با تعجب خاصی به راننده گفت: «نگهدار؛ نگهدار. بنی صدر اینجاست… شاید کاری چیزی با من داشته باشد.» از ماشین پیاده شدیم. سلام و علیکی کردیم و بنی صدر پرسید: «کجا داری میروی؟ ما داشتیم میآمدیم منطقه.»
آقای سلطانی ماجرای شهادت حامد جرفی [بخشدار هویزه و اولین شهید دولت] و تشییع جنازه اش در تهران را برای بنی صدر بازگو کرد. بنی صدر گفت: «نمی خواهد بروی. بمان اینجا. ممکن است به شما نیاز باشد.»
آنجا به یاد دو شب پیش افتادم که برای گرفتن تدارکات به هویزه رفته و دست خالی برگشته بودم. ملاحظات را کنار گذاشتم و گفتم: «آقای بنی صدر، یک سئوال دارم. چرا تدارکات را توی هویزه خوابانده اید و حرکتی نمیکند؟» گفت: «یعنی چه که تدارکات حرکت نمیکند؟» گفتم: «من دو شب پیش از طرف سپاه مأمور شدم برای گرفتن تدارکات از پایگاه نزدیک هویزه؛ ولی آنها میگفتند مهمات نداریم. تدارکات نداریم. حتی حاضر نشدند جیره غذایی نیروها را بدهند. میگفتند حالا شب است. بروید فردا بیایید. مگر برای دفاع یا حمله شب و روز داریم آقا؟» بنی صدر گفت: «نه آقا؛ ما کلی تدارکات داریم آنجا.» گفتم: «بله من هم دیدم. ظاهراً چندین تریلی آذوقه و مهمات آنجا بود. سئوال من این است: چرا توجه نکردند؟…ای کاش در صحنه جنگ دیروز بودید و خسارتها را میدیدید… توی ارتش هم به فلانی میگویم آقا چرا سنگر درست نمیکنید؟ میگوید شما بلد نیستید.» پرسید: «شما بسیجی هستید؟» جواب دادم: «بله.» خندید و گفت: «من هم میگویم. شما فنون جنگ را بلد نیستید.»
این را که گفت، دیگر کاسه صبر «فروزش» سرریز کرد و افتاد به جان بنی صدر. یکی این بگو، یکی آن. ما هم حرفهای فروزش را تأیید میکردیم و میگفتیم: «این چه وضع پشتیبانی است که مهمات و تدارکات خیلی دیر میرسد یا اصلاً نمیرسد؟» حقیقتش دوستان مان را از دست داده بودیم و خُلقمان بسیار تنگ بود. از سید حسین علم الهدی هم قبلاً در باره بنی صدر شنیده بودیم و دل خوشی از او نداشتیم. به این نتیجه رسیده بودیم که مانع اصلی برای حضور بچههای سپاه در جنگ، همین بنی صدر است. علم الهدی گفته بود آقای خامنهای و آقایان رفسنجانی و چمران، بنی صدر را وادار کرده اند تا ورود سپاه به جنگ را بپذیرد. حدود نیم ساعت سه ربعی درگیری لفظی با او داشتیم و بی نتیجه راه افتادیم به سمت اهواز.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
دستور کشتار فراریها به دست بنیصدر/ اتحاد مقابل بنیصدر برای پذیرش نیروهای سپاهی بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، خبر مرگ «ابوالحسن بنیصدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد، شاید بیش از هرکس برای خانوادههای شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزارهای شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۹ با خیانت بنیصدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگیشان بود، مهم مینمود.
«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشتهایی به بررسی نقش بنیصدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، پیش از این بخشهایی از این یادداشت منتشر شده است و اینک ادامه آن را میخوانید.
بنی صدر دستور داد فراریها را با تیر بزنند!
سردار یونس شریفی درباره بعد از ظهر تلخ ۱۶ دی و عقب نشینی نیروها روایتی کمتر شنیده شده دارد: «بنی صدر دستور داده بود تعدادی از نیروها در غرب رودخانه مستقر شوند و هر کس که خواست فرار کند را با تیر بزنند!
این مأموریت هم به بچههای سپاه محول شد. من فکر میکنم این یک نقشه ماهرانه بود تا بچههای سپاه را به جان بچههای ارتش بیندازند و میان آنها تفرقه و جدایی بیشتر ایجاد کنند.»
من فرمانده نداشتم!
سرلشکر غلامعلی رشید (فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء) در جلسه تاریخ شفاهی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که ۸ خرداد ۹۱ ضبط شده درباره عملیات نصر میگوید: «پارسال من ۷-۸ سؤال نوشتم دادم به شهید سوداگر گفتم از تیمسار لطفی بپرس. لطفی فرمانده [عملیات هویزه]بوده… یکی از سؤالاتم این است که چه کسی فرماندهی این عملیات را بر عهده داشت و آن را اداره میکرد؟ بالا سر شما که فرمانده لشکر ۱۶ بودید و لشکر ۹۲ زرهی اهواز چه کسی بود؟ آیا ظهیرنژاد بود یا شهید فلاحی یا بنی صدر؟… نوشته: «من فرمانده نداشتم. بنی صدر به من گفت برو عمل کن. فرمانده من، فرمانده نیروی زمینی بود، اما نیامد. مرحوم ظهیرنژاد گفت: من این عملیات را قبول ندارم و قبول هم نداشت که لشکر ۱۶ قزوین از دزفول بیاید سوسنگرد.»، اما به او دستور دادند، آنها هم آمدند… میخواهم بگویم این سیستم فرماندهی است.»
این عملیات را کم ندانید
در همین زمینه امیر سرتیپ ۲ زرهی ستاد، محمود فردوسی (فرمانده گردان ۲۲۰ تانک در عملیات نصر) دیداری که با تیمسار شهید فلاحی برای ارائه گزارش داشته است، را این گونه بیان مینماید: «به ماجراهای ۱۷ دی ۵۹ اشاره کردم و اینکه توقف ۳۶ ساعته پاتک دشمن بهترین فرصت برای در هم کوبیدن دشمن بود، ولی هیچ نیروی کمکی به ما نرسید.
[شهید فلاحی] چهره اش جدی شد و گفت: «من در همین مورد [عملیات نصر]به آقای ظهیرنژاد گفتم که شما این عملیات را کم ندانید. آقای ظهیرنژاد فوق العاده باتقوا و متدین هستند، اما از نظر عملیات و دانش نظامی، ۲۰ سال از ارتش جدا بودند و به روز نیستند. برای فرماندهی نیروی زمینی، افسران شایستهتر از ایشان وجود دارند.»
دکتر قاسم نیسی؛ همرزم شهدای هویزه، روایت دست اول و ناشنیدهای از دیدارش با بنی صدر در روز ۱۷ دی ۱۳۵۹ یعنی یک روز بعد از شهادت شهید علم الهدی و یارانش در حماسه هویزه دارد: «همراه آقای سلطانی (فرماندار وقت سوسنگرد) و آقای فروزش راه افتادیم به سمت اهواز. کنار جاده قبل از کوت، نگاهمان افتاد به چند ماشینی که ایستاده بودند و سرنشین هایش داشتند پیاده میشدند. آقای سلطانی نگاهشان کرد و با تعجب خاصی به راننده گفت: «نگهدار؛ نگهدار. بنی صدر اینجاست… شاید کاری چیزی با من داشته باشد.» از ماشین پیاده شدیم. سلام و علیکی کردیم و بنی صدر پرسید: «کجا داری میروی؟ ما داشتیم میآمدیم منطقه.»
آقای سلطانی ماجرای شهادت حامد جرفی [بخشدار هویزه و اولین شهید دولت] و تشییع جنازه اش در تهران را برای بنی صدر بازگو کرد. بنی صدر گفت: «نمی خواهد بروی. بمان اینجا. ممکن است به شما نیاز باشد.»
آنجا به یاد دو شب پیش افتادم که برای گرفتن تدارکات به هویزه رفته و دست خالی برگشته بودم. ملاحظات را کنار گذاشتم و گفتم: «آقای بنی صدر، یک سئوال دارم. چرا تدارکات را توی هویزه خوابانده اید و حرکتی نمیکند؟» گفت: «یعنی چه که تدارکات حرکت نمیکند؟» گفتم: «من دو شب پیش از طرف سپاه مأمور شدم برای گرفتن تدارکات از پایگاه نزدیک هویزه؛ ولی آنها میگفتند مهمات نداریم. تدارکات نداریم. حتی حاضر نشدند جیره غذایی نیروها را بدهند. میگفتند حالا شب است. بروید فردا بیایید. مگر برای دفاع یا حمله شب و روز داریم آقا؟» بنی صدر گفت: «نه آقا؛ ما کلی تدارکات داریم آنجا.» گفتم: «بله من هم دیدم. ظاهراً چندین تریلی آذوقه و مهمات آنجا بود. سئوال من این است: چرا توجه نکردند؟…ای کاش در صحنه جنگ دیروز بودید و خسارتها را میدیدید… توی ارتش هم به فلانی میگویم آقا چرا سنگر درست نمیکنید؟ میگوید شما بلد نیستید.» پرسید: «شما بسیجی هستید؟» جواب دادم: «بله.» خندید و گفت: «من هم میگویم. شما فنون جنگ را بلد نیستید.»
این را که گفت، دیگر کاسه صبر «فروزش» سرریز کرد و افتاد به جان بنی صدر. یکی این بگو، یکی آن. ما هم حرفهای فروزش را تأیید میکردیم و میگفتیم: «این چه وضع پشتیبانی است که مهمات و تدارکات خیلی دیر میرسد یا اصلاً نمیرسد؟» حقیقتش دوستان مان را از دست داده بودیم و خُلقمان بسیار تنگ بود. از سید حسین علم الهدی هم قبلاً در باره بنی صدر شنیده بودیم و دل خوشی از او نداشتیم. به این نتیجه رسیده بودیم که مانع اصلی برای حضور بچههای سپاه در جنگ، همین بنی صدر است. علم الهدی گفته بود آقای خامنهای و آقایان رفسنجانی و چمران، بنی صدر را وادار کرده اند تا ورود سپاه به جنگ را بپذیرد. حدود نیم ساعت سه ربعی درگیری لفظی با او داشتیم و بی نتیجه راه افتادیم به سمت اهواز.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
قتل فراریها به دست بنی صدر/ آقای رئیس جمهور چرا تدارکات هویزه را خوابندید؟! بیشتر بخوانید »