والفجر

بررسی عملکرد سامانه هاگ در عملیات والفجر ۸

بررسی عملکرد سامانه «هاگ» در عملیات والفجر ۸


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، عملیات والفجر ۸ در بیستم بهمن ۱۳۶۴ شروع و در بیست و نهم فروردین ۱۳۶۵ به اتمام رسید. منطقه عملیاتی والفجر ۸ اروندرود، خورعبدالله و شبه‌جزیره فاو بود. هدف از این عملیات ورود به خاک عراق به‌منظور رسیدن به برگ برنده و دست برتر در پایان جنگ بود.

بدون تردید نقش پدافند هوایی در تحقق اهداف بزرگ این عملیات مؤثر و قابل توجه است. یکی از اصلی‌ترین سامانه‌های پدافند هوایی مورد استفاده در عملیات والفجر ۸ سامانه موشکی «هاگ» است. این سامانه در عملیات والفجر ۸ پس از تغییرات خاص مورد استفاده قرار گرفت. یکی از مشکلات سامانه موشکی هاگ گستردگی و پرتعداد بودن تجهیزات وابسته به آن نظیر مولد‌های برق، رادار‌های مختلف، خودرو‌های مخصوص حمل تجهیزات و… است. این موضوع باعث شد تا سایت‌های هاگ در عملیات‌های گذشته از تحرک کمتری برخوردار باشند؛ که این مشکل با ابتکار سبک‌سازی و حذف تجهیزات غیرضروری نظیر رادار جستجو و ارائه هدف از سوی رادار منطقه حل شد و در واقع افزایش تعامل سایت هاگ و سایت رادار منطقه منجر به افزایش بهره‌وری سایت‌های هاگ شد.

همچنین استفاده مناسب از سایت‌های فریب در این عملیات منجر به سرگردانی خلبانان عراقی و اتلاف مهمات آن‌ها در پی تشخیص اشتباه شده بود.

مشکل دیگر سامانه موشکی هاگ، آسیب‌پذیری آن نسبت به موشک‌های ضد رادار بود که برای حل این مشکل از تکنیک رعایت سکوت راداری در مواقع لزوم و جابجایی‌های شبانه و استقرار در سایت‌های یدکی استفاده شد که این موضوع، منجر به موفقیت این سامانۀ مستقر در منطقه عملیاتی والفجر ۸ شد.

آمادگی کارکنان و تجهیزات سامانه‌های هاگ به گونه‌ای بود که در طول عملیات همیشه دو سایت آماده و عملیاتی بودند؛ همچنین دو سایت در حال استقرار و دو سایت دیگر نیز تحت نظر کارکنان تعمیر و نگهداری جهت آماده‌سازی برای انجام عملیات بودند. یکی از نقاط قوت پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران در نحوه استقرار برخی از مواضع و سایت‌ها و استفاده از پدافند غیر عامل بود. در این رابطه می‌توان به ابتکارات مهندسی و استقرار پایگاه‌های سایت موشکی هاگ در میان نخلستان‌ها در این عملیات اشاره کرد به گونه‌ای که از دید دشمن پنهان شدند و توانستند قابلیت‌های قابل توجهی از خود به نمایش بگذارند.

سایت‌های موشکی دارنده سامانه هاگ در طول مدت عملیات والفجر ۸ توانستند ۸۲ موشک را به سمت اهداف شلیک و از این تعداد تعداد ۵۲ فروند هواگرد اعم از جنگنده و بالگرد دشمن بعثی را منهدم کنند.

در نتیجه این عملیات ۷۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق و شهر فاو به تصرف درآمد و ایران دستاورد‌های نظامی و سیاسی مهمی را کسب کرد.

انتهای پیام/ 221

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی عملکرد سامانه «هاگ» در عملیات والفجر ۸ بیشتر بخوانید »

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید + فیلم

شهید ردانی‌پور عاقبت سازش با دشمن را چگونه می‌دید + فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به مناسبت سالروز شهادت شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای اولین بخشی از سخنرانی از ایشان را که در عملیات رمضان در پایگاه شهید مدنی در سوم مردادماه سال ۱۳۶۱ داشته‌اند، منتشر کرده است.

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید + فیلم

در این صوت می‌شنویم:

«کدام اسلام به ما اجازه می‌دهد که اجازه بدهیم هر کس هر کاری می‌خواهد بکند و بعد هم رهایش بکنیم؟ نه، ظالم و مظلوم ستم‌کش در یک جا قرار می‌گیرند، هر دو اهل جهنم‌اند. ما نباید ظلم پرور باشیم. ما اگر امروز آمریکا و صدام را رها کردیم فردا فرد دیگری هوس ظلم خواهد کرد و این هیچ تضمینی ندارد. حالا آمدیم عفو کردیم، عفو را مرام خودمان قرار دادیم، چه تضمینی است که فردا از گوشه دیگری از این مملکت را سوراخ نکنند و نیایند داخل و خواب و راحتی را از مردم ما بگیرند؟ کی این را تضمین می‌کند؟»

در مورد شهید ردانی پور

شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور از مؤسسین لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و فرمانده قرارگاه فتح بود که با وجود دو بار مجروحیت و جانبازی از ناحیه دست لحظه‌ای همرزمانش را تنها نگذاشت. حضور شهید ردانی پور در عملیات‌های والفجر ۱، والفجر ۲، محرم و … تأثیر به سزایی در روحیه مقاومت و ایستادگی رزمندگان داشت.

همزمان با تشکیل تیپ امام حسین (ع)، به جانشینی فرماندهی آن انتخاب شد. وی قبل از آن نیز فرماندهی سپاه یاسوج، نمایندگی امام در سپاه کردستان، جانشین فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه، فرمانده لشگر امام زمان (عج) را بر عهده گرفته بود.

شهید ردانی پور در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در منطقه حاج عمران درحالی‌که فرماندهی لشگر امام حسین (ع) را به عهده داشت طی عملیات والفجر ۲ بر اثر اصابت تیر به پشت جمجمه‌اش به شهادت رسید. پیکر پاکش بر خاک پاک جبهه‌ها باقی ماند و هرگز برنگشت.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شهید ردانی‌پور عاقبت سازش با دشمن را چگونه می‌دید + فیلم بیشتر بخوانید »

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید + فیلم

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به مناسبت سالروز شهادت شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای اولین بخشی از سخنرانی از ایشان را که در عملیات رمضان در پایگاه شهید مدنی در سوم مردادماه سال ۱۳۶۱ داشته‌اند، منتشر کرده است.

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید + فیلم

در این صوت می‌شنویم:

«کدام اسلام به ما اجازه می‌دهد که اجازه بدهیم هر کس هر کاری می‌خواهد بکند و بعد هم رهایش بکنیم؟ نه، ظالم و مظلوم ستم‌کش در یک جا قرار می‌گیرند، هر دو اهل جهنم‌اند. ما نباید ظلم پرور باشیم. ما اگر امروز آمریکا و صدام را رها کردیم فردا فرد دیگری هوس ظلم خواهد کرد و این هیچ تضمینی ندارد. حالا آمدیم عفو کردیم، عفو را مرام خودمان قرار دادیم، چه تضمینی است که فردا از گوشه دیگری از این مملکت را سوراخ نکنند و نیایند داخل و خواب و راحتی را از مردم ما بگیرند؟ کی این را تضمین می‌کند؟»

در مورد شهید ردانی پور

شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور از مؤسسین لشکر ۱۴ امام حسین(ع) و فرمانده قرارگاه فتح بود که با وجود دو بار مجروحیت و جانبازی از ناحیه دست لحظه‌ای همرزمانش را تنها نگذاشت. حضور شهید ردانی پور در عملیات‌های والفجر ۱، والفجر ۲، محرم و … تأثیر به سزایی در روحیه مقاومت و ایستادگی رزمندگان داشت.

همزمان با تشکیل تیپ امام حسین (ع)، به جانشینی فرماندهی آن انتخاب شد. وی قبل از آن نیز فرماندهی سپاه یاسوج، نمایندگی امام در سپاه کردستان، جانشین فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین (ع)، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه، فرمانده لشگر امام زمان (عج) را بر عهده گرفته بود.

شهید ردانی پور در پانزدهم مرداد سال ۱۳۶۲ در منطقه حاج عمران درحالی‌که فرماندهی لشگر امام حسین (ع) را به عهده داشت طی عملیات والفجر ۲ بر اثر اصابت تیر به پشت جمجمه‌اش به شهادت رسید. پیکر پاکش بر خاک پاک جبهه‌ها باقی ماند و هرگز برنگشت.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شهید ردانی پور از عاقبت سازش با دشمن می‌گوید+ فیلم بیشتر بخوانید »

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم


خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت ـ آزاده لرستانی: اوایل انقلاب بود که همراه با تدریس در دبیرستان‌های همدان و برگزاری کلاس‌های عقیدتی‌ در کلاس‌های هلال احمر و آمادگی نظامی شرکت ‌کرد. خاله همسرش، همکارش بود و وقتی ویژگی‌های اخلاقی و روحیه انقلابی‌اش را ‌دید، او را به خواهرزاده‌اش که یک پاسدار بود، معرفی کرد.

مراسم ازدواجشان هم خاص برگزار شد. همین که عقد کردند، داماد رفت و تا یک ماه بعد هم برنگشت! قبل از مراسم عقد،‌ آقای داماد که با تعدادی از دوستانش قصد عزیمت به جبهه را داشت، ماشین را نگه داشت و گفت: آن طرف خیابان کاری دارم! بعد از برگشتنش، دوستان سپاهی‌اش پرسیدند: چرا این قدر دیر کردی؟ در جواب گفت: هیچی، رفتم عقد کردم و برگشتم!

سردار علی شادمانی و همسرش به جای جشن عروسی به پابوس امام رضا (ع) رفتند و زندگیشان را شروع کردند. چند سال بعد با حمله دموکرات‌ها به پاوه به این شهر رفتند و با وجود اینکه شهر خالی از سکنه شده بود و فقط نیروهای نظامی مستقر بودند، در پاوه حضوری پررنگ داشتند.


سردار علی شادمانی، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء

با ملیحه فرجی، همسر سردار علی شادمانی، معاون فعلی هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء که سال‌ها همراه با همسرش در جنگ با دموکرات‌ها حضور داشته و اکنون معلم بازنشسته‌ است، به گفت‌وگو نشستیم. او در این گفت‌وگو درباره نقش خانواده در پشتیبانی از حضور رزمندگان در دفاع مقدس، همچنین سختی‌ها و دشواری‌های حضورشان در مناطق جنگی سخن به میان آورده که مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌‌خوانیم. قبل از آن، این فیلم را مشاهده کنید:

 

 

*خانم فرجی! شما قبل از ازدواج و آشنایی با سردار شادمانی هم به اقدامات انقلابی می‌پرداختید. از آن دوران برایمان بگویید.

زندگی من شامل چند برهه زمانی است که به زمان قبل از انقلاب، فعالیت دانشجویی، بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس؛ همراه همسرم تقسیم می‌شود. البته بعد از جنگ نیز فعالیت‌های مختلفی را در عرصه اجتماعی داشتم. قبل از انقلاب و دوران دانشجویی با هدایت شهید محمدرضا فراهانی به توزیع کتاب و نوارهای مرتبط با انقلاب ‌پرداختم. در سال ۵۷ دبیر آموزش و پرورش شدم و تمام تلاشم را به کار بردم تا ضمن هدایت دانش‌آموزانم، آن‌ها را به فعالیت‌های انقلابی به خصوص شرکت در تظاهرات تشویق کنم. بعد از انقلاب و در دوران دفاع مقدس نیز همراه با همسرم در مناطق جنگ‌زده حضور داشتم و در این زمان نیز به عنوان فعال اجتماعی در دو عرصه دبیری و مشاور خانواده فعالیت کردم.


سردار علی شادمانی در کنار سردار عزیز جعفری در سال‌های دفاع مقدس

 اگر می‌خواهی موضوع سر بگیرد، به آقای داماد بگو بیاید

* مراسم ازدواج‌تان چگونه برگزار شد؟

در آن زمان پدرم در قید حیات نبود و برادر بزرگم سرپرستی ما را بر عهده داشت. از طرفی دیگر به دلیل استعدادی که داشتم، خانواده‌ام دوست داشت، درس قضاوت را ادامه دهم. برای همین خانواده‌ام با ازدواج من با پاسداری که زندگی با او می‌توانست سرآغاز زندگی مبارزاتی باشد، مخالف بود.

آقای شادمانی چند بار با بستگان به خانه ما آمده‌اند، اما با مخالفت روبرو شدند. در نهایت تصمیم گرفتم برای همیشه برای ادامه تحصیل به تهران بیایم. اما باز ایشان با خانواده به خواستگاری آمدند. دیگر از این وضعیت ناراحت بودم و تصمیم گرفتم با عموی بزرگم مسأله را در میان بگذارم. چون از طرفی، خواهر کوچکم عروس آن‌ها بود. عمویم با برادرم که مدیر مدرسه بود، صحبت کرد. بعد با من تماس گرفت و گفت: عمو جان موضوع حل شده، اگر می‌خواهی موضوع سر بگیرد، به آقای شادمانی بگو ساعت ۳ بعدازظهر به محضری که در خیابان بوعلی است، برای عقد بیاید.

خیلی تعجب کردم و پیش خودم گفتم: این آخرین فرصت است. با آقای شادمانی تماس گرفتم و جریان را گفتم. او گفت: با برادران عازم جبهه هستم. به محضر می‌آیم و بعد همراه آنان عازم جبهه می‌شوم. خیلی خوشحال شدم. بنابراین مراسم ازدواج ما خیلی ساده برگزار شد. در محضر هم فقط عمو و برادر دومم حضور داشتند.

تفریح بچه‌ها در مناطق جنگی/ شرایط زندگی خیلی سخت بود

*فرزندانتان از فضای جنگی محل زندگی واهمه نداشتند؟

در اوایل زندگی، آقای شادمانی در مناطق جنگی بود و بچه‌ها دو ماه یک بار یا ماهی یک بار پدرشان را می‌دیدند و خیلی غریبی می‌کردند. به خاطر همین تصمیم گرفتم همراه با ایشان به منطقه بروم. اول به کرمانشاه و بعد به پاوه رفتیم. شرایط زندگی خیلی سخت بود. ولی به خاطر پیوند عمیق عاطفی بین من، همسر و فرزندانم سبب شد سختی‌های زندگی آسان‌تر شود.


یاسر فرزند اول خانواده در سال ۶۱

البته حضور در مناطق جنگی باعث شد که بچه‌ها بیش‌تر در معرض حملات دشمن باشند. اوایل از صدای مستقیم بمباران هوایی می‌ترسیدند. اما خودم ترسی از حملات دشمن نداشتم. سعی کردم صدای حملات دشمن از لحاظ عاطفی تأثیری در روحیه بچه‌ها نگذارد. بنابراین تلاش کردم بیش‌تر اوقاتم را با بچه‌ها باشم. با این وجود نیاز تفریحی فرزندانم را در مناطق جنگی با رفتن به گلزار شهدا و بازی با آن‌ها جبران می‌کردم.

تفاوت فرماندار پاوه دوران جنگ و پهلوی

*چه مدت در پاوه بودید؟

از سال ۶۳ تا سال ۶۵ در پاوه بودیم. حضور من و فرزندانم باعث قوت قلب و آرامش برای همسرم ‌شد. خاطرات زیادی از آن زمان دارم. از آنجایی که همسرم هم فرماندار پاوه بود و هم فرمانده سپاه این شهر، در سال ۶۵ از ساختمان سپاه به ساختمان فرمانداری منتقل شدیم. در زمان شاه، فرماندار شهر مستخدم و آشپز داشت. وقتی وارد آنجا شدیم، همسرم گفت از وسایل خودمان به اندازه نیازمان استفاده می‌کنیم. همه درهای اتاق پذیرایی را بست.


سردار شادمانی در پاوه

یک‌ هال و ۲ تا اتاق داشتیم. همسرم گفت: همین فضا برای ما کافی است. این در حالی بود که فکر می‌کردند از سرویس پذیرایی فرمانداری استفاده می‌کنیم. وقتی مهمان برای ما می‌آمد، انتظار داشتند که از پذیرایی هم استفاده کنیم، اما وقتی می‌دیدند فقط از این اتاق‌ها استفاده می‌کنیم، تعجب می‌کردند. بنابراین شب خانم‌ها در یک اتاق و آقایان هم در اتاق دیگر می‌خوابیدند.

سفر به سرزمین مادری با دره برفی/ وقتی کل پناهگاه برای آقایان بود

یک شب سرد زمستانی که حکومت نظامی در پاوه بود، همسرم ساعت دو بعد از نیمه شب آمد و گفت: خیلی وقت است که به همدان نرفته‌ایم. الان آماده شوید تا به سمت همدان برویم. برف شدید باریده بود و لباس‌هایی که پهن کرده بودم، یخ زده بود. وسایل را جمع کردم و بچه‌ها را که خواب بودند، آماده کردم و سوار تویوتا شدیم. به گردنه اسدآباد که رسیدیم، آن قدر برف باریده بود که نه دره مشخص بود و نه جاده! من و همسرم پیاده شدیم. از یک طرف همسرم رانندگی می‌کرد و پایش را روی جاده می‌گذاشت و من نیز از سمت دیگر تا متوجه شویم دره است یا جاده! این شرایط بیش از یک ساعت طول کشید تا به جاده اصلی برسیم.


یاسر و صابر فرزندان سردار شادمانی در پاوه

ساختمان فرمانداری پاوه، یک پناهگاه داشت. زمانی که آژیر می‌کشیدند، من و بچه‌ها باید از طبقه دوم به سمت پناهگاه می‌آمدیم. یک سری وسایل ضروری و مایحتاج فرزندانم را باید آماده می‌کردم. از طرفی دختر ۴۰ روزه در بغل من بود و سه پسر بچه کوچک نیز همراه داشتم. تا ما به پناهگاه برسیم، دیگر جایی برای ما باقی نمی‌ماند. روزی خواهرشوهرم که بسیجی بود و به پاوه آمده بود، وقتی شرایط مرا دید، خیلی ناراحت شد. به پناهگاه رفت و به آقایان گفت: اینجا چادر می‌زنیم! نصف فضای پناهگاه برای آقایان و نصف دیگر هم برای خانم‌ها. من گفتم: بیشتر آقایان اینجا کار می‌کنند و من تنها خانم اینجا هستم. به همین دلیل دوست دارم سر پله پناهگاه باشم و داخل پناهگاه نروم!

بارها توسط منافقین تهدید شدیم

*قبل از آغاز جنگ، چه فعالیت‌هایی داشتید؟

سال ۵۹ فعالیت منافقین به اوج خودش رسید. منافقان بچه‌های مدارس را به فروش روزنامه و شرکت در کلاس‌های خودشان تشویق می‌کردند. در این میان به صورت ناشناس، با توجه به اطلاعاتی که از بچه‌ها گرفته بودم، در جلسات عمومی آن‌ها شرکت می‌کردم و خانواده‌هایشان را آگاه و از رفتن به آن جلسات منصرف می‌کردم. با وجود این فعالیت‌ها،‌ خانه‌ای که در همدان اجاره کرده بودیم، بارها به وسیله منافقین تهدید شد.

یک روز از خانه بیرون رفته بودم. وقتی برگشتم، دیدم تمام وسایل خانه وسط اتاق ریخته است. با پوتین‌های گلی روی پتوهای ملحفه سفید رفته بودند. سریع به سپاه زنگ زدم. آقای بهمنی گوشی را برداشت. گفتم: آقای شادمانی از جبهه برگشته‌اند یا به منزل آمدند؟! گفت: نه! مگه چی شده؟ جریان را گفتم. او گفت سریع از منزل بیرون بروم. آن‌ها گروه منافقین هستند. کنجکاو شده بودم. دیدم در خانه همسایه نیمه باز است و چند نفر با چفیه روی صورتشان به خانه آن‌ها هم رفتند و وسایلشان روی زمین ریخته شده. سریع بیرون آمدم. مدتی بعد نیروهای سپاه رسیدند و آن‌ها را دستگیر کردند.

همسرم به همدان رفت ‌و آمد داشت و منافقان برای ترور او بارها تله گذاشته بودند،‌ همچنین به دفعات در جاده از سوی دموکرات‌ها مورد تهدید قرار گرفت. برای حفظ ایشان و اینکه راحت‌تر به خدمتگزاری نظام و مردم بپردازد، سه سال مرخصی بدون حقوق گرفتم و به کردستان و پاوه رفتم.

*بعد از جنگ به تهران آمدید یا در شهر دیگر ساکن شدید؟

بعد از جنگ از سال ۱۳۶۷ در تهران ساکن شدیم. اما در دهه ۷۰ همسرم به مدت ۲ سال فرمانده لشکر حمزه سیدالشهدا (ع) شد. به خاطر حضور در آذربایجان غربی با ۵ فرزندم در ارومیه ساکن شدیم. اما در سال ۸۰ که به عنوان فرمانده لشکر ۴ بعثت به کرمانشاه منتقل شدند، به خاطر شرایط درسی بچه‌ها امکان حضور ما در کرمانشاه نبود و فقط همسرم دو سال آنجا بود.

حضور فرمانده سپاه در میان طرفداران گروهک پژاک!

*با توجه به فعالیت گروهک تروریستی پژاک در غرب کشور، مدت حضورتان در ارومیه چگونه گذشت؟

در سال‌های حضور در ارومیه نیز با تهدید و ناامنی گروهک تروریستی پژاک روبه‌رو شدیم. همسرم شخصاً به مقابله با گروه پژاک ‌‌پرداخت و در آن سال، امنیت را در آذربایجان غربی برقرار کرد. یک روز خواستم از مدرسه به خانه بیایم که گفتند: نمی‌توانید به خانه بروید. به هر طریقی بود خودم را به خانه رساندم. در مسیر بازگشت به خانه متوجه تظاهرات طرفداران گروهک پژاک در خیابان‌ها شدم که دیدم همسرم بدون هیچ هراسی به میان تظاهرکنندگان رفته و برای حفظ آرامش شهر، با آن‌ها صحبت می‌کند.

* بیش از ۴۰ سال زندگی مشترک شما می‌گذرد….

۴۰ سال زندگی ما چه در زمان جنگ و چه در زمان بعد از جنگ با واژه ایثار پیوند خورده است. در این مدت توانستیم با ازخودگذشتگی و به دور از آرزو و خواسته‌های شخصی، زندگی را منطبق بر فرامین امام و مقام معظم رهبری تشکیل دهیم که ثمره این ۴۰ سال، پنج فرزند انقلابی است که به دور از نام، عنوان و جایگاه پدرشان به عنوان افرادی جهادی در خدمت انقلاب هستند.

سردار علی شادمانی در سال ۱۳۵۸ در نخستین روزهای ‌درگیری‌ ضدانقلاب در کردستان به مدت ۶ ‌ماه در سپاه غرب حضور داشت و پس از آن تا آخر جنگ با مسئولیت فرماندهی لشکر در جنگ شرکت داشته است. در سال۶۰ فرمانده جبهه سرپل‌ذهاب بود و در عملیات مطلع‌الفجر، فتح خرمشهر و در سال‌‌های ۶۵-۶۴ نیز فرمانده لشکر حضرت حجت (عج) در عملیات والفجر ‌۵، فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) در عملیات‌های کربلای ۱۰ ،۸، ۵، ۴ و عملیات بیت‌المقدس ۷ ،۵ ،۲ و نصر ۴ و بعد از دوران جنگ فرمانده عملیات نیروی زمینی سپاه، فرمانده لشکر حمزه سیدالشهدا (ع)، فرمانده لشکر ۴ بعثت کرمانشاه، قرارگاه نجف و رئیس اداره عملیات ستاد کل نیروهای مسلح برعهده داشته است. او هم اینک معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء است.

انتهای پیام/





منبع خبر

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم بیشتر بخوانید »

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهیدان مهدی و حمید باکری از فرماندهان ‌بزرگ دوران دفاع‌مقدس هستند که هر بار نام آنها را می‌شنویم، یاد دلاورمردی‌های لشکر عاشورا در دوران 8 سال جنگ تحمیلی می‌افتیم اما جدا از حماسه‌آفرینی‌های این ۲ برادر در دوران دفاع‌مقدس، هر کدام از آنها یک ویژگی خاص و منحصربه‌فرد داشتند که بسیاری از رزمندگان جنگ تحمیلی از آنان به نیکی یاد می‌کنند. این برادران شهید با اینکه سرداران نامدار و بزرگی بودند اما به تنها چیزی که فکر می‌کردند و برایشان اهمیت داشت این بود که خودشان به عنوان فرمانده در عملیات‌ها حضور پررنگ و فعالی داشته باشند.

در واقع این شهیدان صبر نمی‌کردند ابتدا نیروها جلو بروند و بعد خودشان آنها را در پشت سنگرها پشتیبانی کنند. نمی‌توان از عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقیل، عاشورا، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴ و خیبر نام آورد اما برادران مهدی و محمد باکری را از قلم انداخت. درباره شهید مهدی باکری باید گفت انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، او به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سازماندهی سپاه ارومیه ایفاگر نقشی فعال بود. مهدی در همان سال‌ها، حدود یک سال هم به عنوان شهردار ارومیه برگزیده شد که آن روزها، یادآور خاطرات یک شهردار مردمی برای اهالی ارومیه است.
بیشتر بخوانید:
البته شهید مهدی باکری در آن سال‌ها و در مقطعی، مسؤولیت جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی را هم بر عهده گرفت و البته روزهایی هم به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. جنگ که آغاز شد او به جبهه‌ها شتافت و معاونت تیپ نجف اشرف را پذیرفت. مهدی باکری در عملیات‌های متعددی شرکت کرد که فتح‌المبین، والفجر مقدماتی، والفجر یک تا ۴، مسلم‌بن‌عقیل، رمضان و بیت‌المقدس از آن جمله است. او بعدها به فرماندهی تیپ عاشورا رسید؛ تیپی که چندی بعد به لشکر تبدیل شد و به عنوان یکی از لشکرهای خط‌شکن دفاع‌مقدس شناخته می‌شد. سرانجام این فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا، ۲۵ اسفندماه سال ۶۳ در جریان عملیات بدر به خاطر شرایط حساس عملیات، مثل همیشه، به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت و تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف‌شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند، بر اثر برخورد تیر مستقیم مزدوران بعثی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد. هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هور انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. 

بدون شک، شهید مهدی باکری یکی از فرماندهان مهم و تاثیرگذار دوران دفاع‌مقدس بود و سبک و سیاق فرماندهی وی در دوران دفاع‌مقدس برای بسیاری از علاقه‌مندان به تاریخ دفاع‌مقدس از کنجاوی‌ها و جذابیت‌های بسیاری برخوردار است که اگر پاسخ به این کنجکاوی‌ها در قالب آثار هنری روایت شود بی‌شک با تاثیرپذیری بیشتری بر مخاطب همراه خواهد بود. 
همان اتفاقی که برای برخی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی روایتگر زندگی شهدای دفاع‌مقدس افتاده است، هر چند برخی از آثاری که داستان زندگی شهدا را روایت کرده‌اند به خاطر عدم کیفیت مناسب، ضربه جبران‌ناپذیری به وجهه شهدا زده‌اند. 
همین موارد موجب شده در سال‌های اخیر فیلمسازان با احتیاط عمل بیشتری به سمت و سوی تولید آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت شهدای دفاع‌مقدس بروند، زیرا تولید اثر از زندگی چهره‌های سرشناسی که برای مردم کشور از ارزش و احترام بالایی برخوردار هستند، همانند راه رفتن روی طناب برای فیلمسازان است که با کوچک‌ترین اشتباهی، فیلمساز و اثرش را به ورطه سقوط می‌کشاند. به هر حال همان‌طور که گفته شد، داستان زندگی شهید مهدی باکری به لحاظ نوع شخصیت شهید همیشه از جذابیت‌های خاصی برای اهالی سینما برخوردار بوده است. از اواخر سال گذشته بود که خبرهای‌هایی مبنی بر ساخت سریال شهید باکری توسط سیمافیلم به گوش می‌رسید تا اینکه بعد از مدت‌ها و با شروع چهلمین سالگرد دفاع‌مقدس، سیمافیلم خبر آغاز رسمی این پروژه و لشکر ۳۱ عاشورا را ارائه و اعلام کرد قرار است سریال شهیدان باکری در این مرکز تولید شود. در این خبر همچنین از گریم ابتدایی هادی حجازی‌فر در نقش شهید مهدی باکری رونمایی شد و اعلام کردند سریال «شهیدان باکری» تهیه می‌شود. 

اما نکته قابل توجهی که درباره سریال شهیدان باکری به چشم می‌خورد، این است که هادی حجازی‌فر علاوه بر ایفای نقش شهید مهدی باکری، کارگردانی این سریال را برعهده گرفته است، همچنین تهیه‌کنندگی این اثر به‌ عهده ابوالفضل صفری است که قرار است در 7 قسمت با پروداکشن سینمایی تهیه و تولید ‌شود. مرحله پژوهش و نگارش این سریال مدتی است که به پایان رسیده و گروه تولید بزودی کار خود را شروع می‌کند. 
اما مسلما نخستین پرسشی که برای مخاطبان پیش می‌آید، این است: مینی‌سریال شهیدان باکری، قرار است کدام مقطع از زندگی شهید باکری را دستمایه ساخت این سریال تلویزیونی قرار دهد. طبق اخبار غیررسمی و منتشر شده، این سریال قرار است به طور ویژه به چگونگی شکل‌گیری و فعالیت لشکر عاشورا در دوران دفاع‌مقدس بپردازد. در واقع این اثر به اتفاقاتی که برای این لشکر طی عملیات رخ داده و فرهنگی که شهدا در آن مقطع زمانی داشتند، پرداخته است. همچنین به آذری‌زبان‌هایی که در اوایل جنگ تحمیلی دور یکدیگر جمع شدند و لشکر عاشورا را تشکیل دادند به طور ویژه‌ای پرداخته شده است؛ در کنار روایت این اتفاقات به زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری که بنیانگذار این لشکر بودند هم نگاهی می‌شود. 
درباره کارگردانی هادی حجازی‌فر در سریال شهیدان باکری باید گفت در کارنامه کاری حجازی‌فر یک تجربه کارگردانی برای مجموعه طنز به نام کرکره به چشم می‌خورد و این سریال عظیم، دومین تجربه کارگردانی هادی حجازی‌فر محسوب می‌شود که این نکته برای برخی‌ها پرسش برانگیز بود چطور کارگردانی یکی از مهم‌ترین پروژه‌های سیما فیلم به هادی حجازی‌فر سپرده شده است که در این باره ابوالفضل صفری، تهیه‌کننده سریال شهیدان باکری به جام جم گفته است: هادی حجازی‌فر سابقه درخشانی در حوزه کارگردانی نمایش داشته و شاید در حوزه کارگردانی تلویزیون تجربه اول او باشد اما در تئاتر و آثار سینمایی که دخیل بوده، نقش مؤثری داشته ‌است. دلیل اول ما برای انتخاب ایشان به این علت است که کارگردان باید بتواند تصویر درستی از لشکر عاشورا و شهیدان باکری به مخاطب ارائه کند و در مرحله دوم علاقه شخصی آقای حجازی‌فر و ارتباط ‌خانوادگی و عاطفی او با قصه شهیدان باکری بود اما اولویت اول ما کیفیت کار است و از انتخاب‌مان مطمئن هستیم.

* کارگردان مستند شهید باکری: روایت کم نقص زندگی شهید باکری کار سختی است
برای آنکه تولید سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی مختص شهدای دفاع‌مقدس، به بهترین شکل ممکن انجام شود، فیلمساز باید اهمیت دوچندانی به مبحث پژوهش در چنین آثاری بدهد که امیدواریم این اتفاق برای سریال شهیدان باکری به بهترین شکل ممکن انجام شده باشد. از سوی دیگر، سریال شهیدان باکری نخستین اثر نمایشی در وصف شهید مهدی باکری نیست که به تولید می‌رسد، زیرا پیش از این یعنی حدود ۴ سال پیش، مستند «باتمیان گون» به کارگردانی محمد زارع و سفارش روایت فتح تهیه و تولید شد که مورد اسقبال اهالی سینمای مستند قرار گرفت. به بهانه تولید سریال شهیدان باکری گفت‌وگویی کوتاه با محمد زارع، کارگردان این مستند داشته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد. 
محمد زارع در ابتدای این گفت‌وگو درباره مستند «باتمیان گون» گفت: برای ساخت این مستند بیش از ۲ سال تحقیقات داشته‌ایم زیرا شهید باکری زندگی پرابهامی دارد و یکی از پرابهام‌ترین بخش‌های زندگی این شهید نیز همان ۲ روز آخر پیش از شهادتش است که حتی برخی همرزمان شهید در لشکر عاشورا نیز این ابهامات را دارند و ما در این مستند به روایت این ۲ روز پرداختیم. 

وی در ادامه افزود: ابتدا قرار بود «باتمیان گون» یک فیلم سینمایی با شکل و شمایل مستند داستانی باشد اما در موقع تولید با تغییرات مدیریتی که در روایت فتح رخ داد، مدیران جدید پافشاری کردند که این اثر صرفا یک فیلم مستند آرشیوی باشد که در نهایت هم این اتفاق رخ داد. 
زارع درباره سریال شهیدان باکری که به کارگردانی هادی حجازی‌فر تولید خواهد شد، خاطرنشان کرد: این سریال به لحاظ کادر سینمایی از حرفه‌ای‌ترین عوامل بهره می‌برد و بنده هم فیلمنامه اولیه کار را مطالعه کردم. به نظرم دوستان کار سختی برای روایت کم‌نقص زندگی شهید مهدی باکری در ۷ قسمت در پیش داشته باشند. 
وی ادامه داد: همان روزهای نخست پیش‌تولید سریال شهیدان باکری، از سوی آقای حجازی‌فر به دفتر کارشان دعوت شدم و بنا به درخواست عوامل، اطلاعات مورد نیاز درباره شهید مهدی باکری را ارائه کردم اما بنا به دلایلی پس از چند جلسه، ارتباط کاری‌ام با دوستان قطع شد. 
این مستندساز در بخش دیگر از سخنانش گفت: شهید باکری یک شخصیت ملی است که برای پرداختن کامل به همه ابعاد زندگی این شهید به سریالی بیش از ۷ قسمت نیاز است و این نگرانی وجود دارد که این سریال با این شکل و شمایل نتواند انتظارات را برآورده کند. 
وی در پایان گفت: از آنجا که بنده از همان چند سال پیش سودای ساخت فیلم سینمایی و سریال برای شهید مهدی باکری را داشتم، به طور حتم با پشتوانه پژوهشی‌ام طی سال‌های آینده نسبت به آن اقدام خواهم کرد.



منبع خبر

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی بیشتر بخوانید »