والفجر مقدماتی

نگاهی به زندگی‌نامه شهید «جواد امامعلي سبزي»

نگاهی به زندگی‌نامه شهید «جواد امامعلی سبزی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «جواد امامعلی سبزی» فرزند «احمد علی»، ۲۷ فروردین سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی در شهر «ارومیه» دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی با حضور در جلسات قرآنی مسجد محله خود، با اسلام و نهج البلاغه بیشتر آشنا شد.

«جواد امامعلی سبزی» با اینکه نوجوان بود؛ اما با معرفت و بصیرت الهی که داشت، همگام با سایر مردم ارومیه در برنامه‌های انقلابی شرکت فعال داشت. او پس از پیروزی انقلاب با گرفتن اسلحه در دست به پاسداری از انقلاب اسلامی مشغول شد.

وی بعد از اخذ مدرک دیپلم، از کنکور دانشکده پیراپزشکی تهران قبول و راهی دانشگاه شد و در حال تحصیل در دوره کاردانی بود که بعد از انقلاب فرهنگی به سپاه پاسداران ارومیه رفت و پس از یک سال خدمت بی‌وقفه در سپاه، رهسپار جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و در مناطق عملیاتی آبادان، اهواز، گیلان‌غرب، سومار و فکه مجاهدت کرد.

«جواد امامعلی سبزی» بعد از بازگشت از جبهه در جهاد سازندگی به فعالیت می‌پرداخت. او فرزند انقلاب اسلامی بود و عاشق امام. زمانی که در جبهه بود، اکثر اوقات را در خلوت به دعا، ذکر و نماز می‌گذراند و نیمه‌های شب که همه آرام بودند، او بیدار بود.

وی که در مسئولیت‌های مختلف مانند دیده‌بانی خمپاره، واحد خمپاره‌انداز تیپ عاشورا، واحد خمپاره انداز تیپ حضرت ابوالفضل (ع) و تیم شناسایی لشکر عاشورا، ماموریت‌های محوله را با موفقیت به انجام رساند، سرانجام ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جنوب کشور در «فکه» حین انجام عملیات «والفجر مقدماتی» بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاهی به زندگی‌نامه شهید «جواد امامعلی سبزی» بیشتر بخوانید »

تنها خواسته ابراهیم هادی در لحظات آخر زندگی/ ماجرای بخشیدن حقوق به نیازمندان+ فیلم

تنها خواسته ابراهیم هادی در لحظات آخر زندگی/ ماجرای بخشیدن حقوق به نیازمندان+ فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حاج محمد کوثری از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در رویداد روایتگری «با این ستاره‌ها» که هر پنجشنبه در گلزار شهدای تهران برگزار می‌شود، خاطره‌ای از شهید ابراهیم هادی روایت کرد که در آن سیره و منش شهید ذکر شده است.

کوثری گفت: ما را از سر پل ذهاب در آبان سال ۵۹ فرستادند تا برویم محور سومار، یکی از برادران گفت تا اسلام آباد همراهتان می‌آیم و ۴۸ ساعته می‌خواهم برگردم تهران. گفت یک نفر را می‌خواهم در سر پل ذهاب ببینم از بچه‌های محلمان است اگر کاری نداری بیا. سر پل ذهاب خالی از مردم شده بود فقط رزمنده‌ها در آن بودند. پرسان پرسان بعد از نماز محل مورد نظر را پیدا کردیم. در نزدیکی خانه صدای ضرب مرشد می‌آمد، کسی مدح علی بن ابی طالب را با صوت قشنگی می‌خواند و یکی دیگر ضرب می‌گرفتی. داخل خانه که شدیم دیدیم کسی نشسته که هیکل ورزشی قشنگ و محاسن بلندی داشت. رفیق ما به آن مرشد سلام کرد و با لحن خودش گفت: «سلام داش ابرام»

وی ادامه داد: این عزیز شهید که هنوز پیکرش نیمده، ابراهیم هادی بود. رفیق ما که الانم هست گفت «داش ابرام کاری نداری تهران؟» ابراهیم گفت چرا، یک لحظه صبر کن، یک کاغذ اندازه کف دست پیدا کرد پنج اسم روی آن نوشت. مبلغ ۱۸۰۰ تومان که حقوق معلم ورزشی او بود را داد و گفت این خانواده‌ها نیازمند هستند، پول را به آنان برسان تا خیالم راحت شود.

کوثری بیان کرد: هم جانش را در طبق اخلاص گذاشته بود هم مالش را، یعنی دقیقا عمل به آیه قرآن. در والفجر مقدماتی به من گفت از خدا خواستم در این عملیات شهید شوم مثل خانم حضرت زهرا (س) پیکرم تا ابد در این بیابان‌ها باشد و کسی پیدایم نکند.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تنها خواسته ابراهیم هادی در لحظات آخر زندگی/ ماجرای بخشیدن حقوق به نیازمندان+ فیلم بیشتر بخوانید »

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ این روز‌ها مصادف با عملیات فتح المبین است که دوم فروردین ۱۳۶۱ به مدت هفت روز انجام شد لذا به همین مناسبت نگاهی به این عملیات از نگاه مرحوم سردار محمدحسن کوسه چی (پارساکیان) مدیر گروه ارزیابی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) و مشاور عالی فرمانده کل سپاه خواهیم داشت.

حضور در فتح المبین باعث شد ما میزبان بسیاری از رزمندگان که از گوشه و کنار کشور وارد منطقه شده بودند، باشیم. من سراغ ندارم که هیچ یگانی به جز محور شوش حداقل دو نفر به بالاتر از نیرو‌های دزفول که خصوصا در کار اطلاعات و عملیات بودند در یگان حضور نداشته باشند. در کل عملیات فتح المبین واقعا همه نیرو‌های دزفول حضور داشتند.

زمانی که خواسته شد ادامه تک بدهیم هدف ما می‌شود ارتفاعات رادار و سایت ۴ و ۵ که در این‌باره جالب است در برخی کتاب‌ها متاسفانه از دیگر یگان‌ها اسم می‌برند و نوشته‌اند که ما آنجا را گرفته‌ایم، اما واقعیت امر چیز دیگری است و این نیرو‌های تیپ ۷ دزفول بودند که آنجا را فتح کردند.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

آن زمان استعداد تیپ ما به اندازه یک لشکر بود، چون تعداد گردان‌های ما به اندازه یک لشکر بود که البته در عملیات والفجر مقدماتی در همین سال به لشکر ارتقا پیدا کردیم؛ در واقع ما کار شناسایی منطقه فتح المبین را از سال ۵۸ شروع کرده بودیم، چون در این منطقه از آن سال حضور داشتیم و آن را می‌شناختیم، اما طبیعی است که در منطقه فتح المبین این همه تیپ و یگان وارد عمل شده بودند و ما هم جزئی از آن بودیم، ولی چون تسلط به کل منطقه داشتیم همه دوستان در یگان‌ها حضور پیدا کردند و جالب این جاست که بعضی از این دوستان تا چند سال بعد در این یگان‌ها ماندند و این هم از نمونه مشارکت‌هایی بود که نیرو‌های دزفول داشتند.

«محمدحسن کوسه‌چی» فرزند صفرعلی در یکم مهر سال ۱۳۳۳ در دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاسبی خوشنام بود که فرزندانش را در پای منبر و مسجد، درس دینداری و آزادگی آموخت. علاقه محمد حسن در جوانی به ورزش وزنه برداری او را تا کسب سکو‌های قهرمانی کشوری در این ورزش بالا برد.

در بهمن ۱۳۵۷ وقتی حضرت امام سربازان وطن را به نافرمانی از ارتش شاه فراخواند، او که سرباز پادگان تیپ ۲ دزفول بود به توصیه انقلابیون سربازان را به اجرای این دستور تشویق کرد.

علی رغم اینکه علاقه خاصی به امور فنی و راه اندازی کارگاه صنعتی داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید مرز‌ها از خطر دشمن بعثی، به کمک نیرو‌های سپاه به دفاع از مرز‌های غربی کشور شتافت. با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیرو‌های بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

یک سال و نیم تلاش بی وقفه او و همرزمانش در کسب اطلاعات از دشمن، منجر به خلق پیروزی بزرگ فتح المبین و رها شدن دزفول از زیر توپ‌های دوربرد دشمن شد. او در این عملیات فرمانده محور دشت عباس، از مهمترین محور‌های این عملیات بود.

وی در سال ۱۳۶۱ هم به عضویت رسمی سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که به عنایت خدا صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. سردار پارساکیان در طول جنگ با حضور در بیش از ۱۴ عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر ۷ حضرت، ولی عصر (عج) شد و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاه‌های منطقه‌ای نجف اشرف و صاحب الزمان (عج) نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.

سردار کوسه چی اواخر اسفند سال ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست.

انتهای پیام/ 231



منبع خبر

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی بیشتر بخوانید »

سالگرد تولد شهید «حسن باقری» برگزار شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سالگرد تولد شهید حسن باقری، امروز (۲۵ اسفند) به دلیل محدودیت‌های کرونایی توسط جمع کوچکی از خادمین قدیمی یادمان شهید حسن باقری در کنار تپه «دیدگاه»، واقع در شمال منطقه فکه، محل شهادتش برگزار شد. 

براساس این گزارش این جشن، هر سال با حضور جمع زیادی از خادمین و زائرین راهیان نور در محل یادمان این شهید والامقام  برگزار می‌شد.

شهید حسن باقری روز ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ به دنیا آمد و روز ۹ بهمن ۱۳۶۱، هنگامی که برای شناسایی منطقه عملیات والفجر مقدماتی، همراه با تعدادی از فرماندهان به شمال منطقه فکه رفته بود، توسط گلوله‌ خمپاره ۱۲۰ میلی متری دشمن به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

سالگرد تولد شهید «حسن باقری» برگزار شد بیشتر بخوانید »

پیشنهاد نام‌گذاری «روز مفقودین» برای فراموش کردن شهدای مفقودالاثر!


پیشنهاد نام‌گذاری «روز مفقودین» به تبعیت از صدام!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‎‌پرس، سردار «علیرضا گل‌محمدی» فرمانده جبهه میانی تفحص پیکر‌های مطهر شهدای دوران دفاع مقدس، به‌همراه همرزمش «محمود حاجی‌قاسمی»، روز پنجشنبه (اول اسفند) در جریان تفحص پیکر‌های مطهر شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس، بر اثر برخورد با مین به‌جای مانده از جنگ تحمیلی در منطقه «زرباطیه» عراق، به شهادت رسیدند.

«حمید داودآبادی» نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، در واکنش به شهادت این دو تفحص‌گر پیکر‌های مطهر شهدا، در صفحه مجازی خود نوشت: «با پایان یافتن جنگ عراق علیه ایران، «صدام حسین» که به‌خاطر شکست و ناکامی در رسیدن به اهدافش از جنگ هشت ساله، خود را زیرفشار افکار عمومی می‌دید، دست به اقدامی عجیب زد.

صدام برای این‌که به درخواست ده‌ها هزار خانواده‌ای که فرزندان‌شان در تجاوز به خاک ایران مفقود شده بودند، پاسخ داده باشد، سه روز را به عنوان «روز مفقودین» اعلام کرد و از آن به بعد، همه مفقودین جنگ را «شهدای قادسیه صدام» نامید. از آن زمان، نیرو‌های عراقی مستقر در خطوط جبهه‌ها نیز از پذیرش اجساد سربازان‌شان خودداری می‌کردند.

اخیراً نیز سازمان حقوق بشر عراق که بحث مفقودین را پیگیری می‌کند، با انتشار اطلاعیه‌های متعدد از مردم خواست تا برای تحویل گرفتن اجساد فرزندان‌شان – که در تبادل با ایران به عراق منتقل شده‌اند – مراجعه کنند، ولی مردم از این کار سر باز می‌زنند.

امروزه، در عراق هیچ‌کس را نمی‌شود یافت که به کشته شدن فرزندش در جنگ علیه ایران افتخار کند، بر قبر او مفتخرانه پرچم و بارگاه زده باشد، مراسم سالگرد و یادواره بگیرد، یا کتابی در وصف کشتگان جنگ منتشر کنند. با در گور رفتن صدام، همه افکار، اندیشه‌های متجاوزانه و افتخارات سردار شکست‌خورده قادسیه نیز به گور رفت.

علی‌الظاهر اوایل دهه ۷۰ که عملیات تفحص و کاروان تشییع پیکر‌های شهدا در شهر‌ها جریان پیدا کرد، یکی از مسئولین سیاسی، به تبعیت از صدام! پیشنهاد داد تا روزی به نام «مفقودین» نام‌گذاری شود تا همچون عراق، در ایران نیز پرونده مفقودالاثر‌ها برای همیشه بسته شود! و افاضه فرموده بود: «بس کنید، این کاروان‌های مرگ را در شهر‌ها به‌راه نیاندازید!».

از آن طرح صدامی حدود ۳۰ سال می‌گذرد. آقازاده‌هایی که بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامه قتل عام و محاصره فرزندان ملت در قتلگاه «فکه» در عملیات «والفجر مقدماتی»، در دیزین اسکی بازی می‌کردند، اموال پدر را به ارث بردند و فرنگ‌نشین شدند؛ ولی هنوز، امثال بزرگانی، چون «محمود حاجی‌قاسمی» و حاج «علیرضا گل‌محمدی» برای آن‌که مادری را از چشم‌انتظاری برهانند و دلش را شاد کنند، همچنان در بیابان‌های مرزی می‌گردند تا گل‌های آنان را بیابند.

خبر شهادت این دو عزیز پس از سال‌ها حضور در عملیات تفحص و کشف پیکر شهدا در «زرباطیه» – و نه اسکی در دیزین و تحصیل در لندن – رسید.

روح مردانی که انقلابی ماندند و انقلابی جان دادند، شاد. انقلابی ماندن به سن و سابقه نیست، به خدایی عمل کردن است، نه مثل آقازاده‌ها، بلکه همچون شهدا».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پیشنهاد نام‌گذاری «روز مفقودین» برای فراموش کردن شهدای مفقودالاثر! بیشتر بخوانید »