وحید خضاب

استدلال‌های ایلان‌پایه در برابر خزعبلات صهیونیستی

استدلال‌های ایلان‌پایه در برابر خزعبلات صهیونیستی



اگر کسی بتواند اثبات کند که فلسطین یک سرزمین بدون ملت بوده و انتظار ملتی بدون سرزمین را می‌کشیده آن وقت است که فلسطینی‌ها از امکان هرگونه بحث و استدلال برای محافظت از خود محروم می شوند.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» تالیف ایلان پاپه با ترجمه وحید خضاب و به همت انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است. ایلان پاپه، تاریخ‌نگار یهودی و دارای تابعیت رژیم صهیونیستی، یکی از منتقدان سیاست‌های این رژیم به شمار می‌رود.

او در این کتاب، روایت صهیونیستی از نحوه شکل‌گیری کشور اسرائیل را به چالش می‌کشد؛ روایتی که از نظر او بر پایه مجموعه‌ای از افسانه‌های ساختگی بنا شده و مشروعیت تاریخی و اخلاقی مردم فلسطین را زیر سؤال می‌برد. پاپه معتقد است این افسانه‌ها در طول دهه‌ها در افکار عمومی ریشه دوانده‌اند؛ اما با بررسی دقیق‌تر منابع تاریخی می‌توان نادرستی این روایت‌ها را اثبات کرد.

در این اثر، مولف از میان تحریف‌های موجود، ده مورد از آن‌ها را انتخاب کرده و با استدلال‌های مستند، آن‌ها را نقد می‌کند. برخی از این افسانه‌ها عبارت‌اند از «فلسطین سرزمینی خالی بود و اسرائیلی‌ها آن را آباد کردند» «یهودیت و صهیونیسم یکی هستند»، «اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است»، «صهیونیسم جنبشی استعمارگر نیست» کتاب پاپه تلاشی است برای بازنگری در تاریخ معاصر فلسطین و دعوت به بازخوانی حقیقت، دور از افسانه‌ها و روایت‌های یک‌سویه.

در فصل اول و دوم این کتاب ایلان پاپه ادعایی از اسرائیل را مطرح و با استدلال‌هایی آن را رد می کند. ادعاهای مطرح شده از جمله اینکه «فلسطین یک سرزمین خالی بود و یهودی‌ها مردمانی بدون سرزمین بودند» و جمع این دو در کنار هم عبارت مشهور اسرائیل را پدید می‌آورد: «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین».

ایلان پاپه اظهار می‌کند، منطقه‌ای که امروزه از نظر سیاسی، اسرائیل یا فلسطین خوانده می‌شود، از دوران روم باستان رسماً یک کشور بوده است. یک اتفاق‌نظر بین تمام پژوهشگران وجود دارد که این رومی‌ها بودند که نام فلسطین را بر این سرزمین گذاشتند. در دوره حکومت روم و بعدها در دوره بیزانس، فلسطین یکی از استان‌های امپراطوری بود و سرنوشت آن هم تا حدی به بخت و اقبال روم و بعدها به بخت و اقبال قسطنطنیه بستگی داشت. اما از اواسط قرن هفتم میلادی، سرنوشت فلسطین به جهان عرب و دنیای اسلام گره خورد. امپراطوری‌ها و سلسله‌های پادشاهی متعدد مسلمان مشتاق تصرف آن بودند؛ چرا که پس از مکه و مدینه، فلسطین دومین مکان مقدس مذهب اسلامی به شمار می‌رفت.

در نهایت از سال ۱۵۱۷ حکومت عثمانی موفق به تصرف این کشور شد و حکومت خود را در فلسطین بنا کرد. عثمانی‌ها حدود چهارصد سال در فلسطین ماندند و امروزه هم هنوز میراث آن‌ها از جمله احکام دادگاه‌های موسوم به “سجل”، ثبت مالکیت زمین موسوم به “تاپو” به چشم می‌خورد. وقتی عثمانی‌ها به فلسطین رسیدند، با جامعه‌ای رو به رو شدند که اکثرشان مسلمان سنی بودند و کمتر از پنج درصد جمعیت فلسطین را یهودی‌ها تشکیل می‌دادند.

ایلان پاپه به نحوه افزایش جمعیت یهودی در فلسطین اشاره می‌کند و دلیل آن را رشد و رونق حکومت عثمانی می‌داند. با توجه به تحقیقات او در سایت رسمی وزارت خارجه اسرائیل، حکومت‌داری عثمانی‌ها موجب پیشرفت امپراطوری عثمانی و تشویق مهاجران یهود برای انتقال به آن کشور می‌شد. بعضی از مهاجرین در قدس ساکن شدند ولی اغلب آن‌ها به صفد رفتند. طوری که در قرن شانزدهم جمعیت یهودی‌ها در صفد به ده هزار نفر افزایش یافت.

مولف در این بخش به ادعای مطرح شده توسط اسرائیل و جوامع غربی مبنا بر اینکه فلسطین پیش از رسیدن صهیونیسم، یک سرزمین خالی از سکنه، متروکه، ویران، خشک و بدون محصول بوده با استفاده از داده‌های تاریخی بررسی و در نهایت آن را رد می‌کند. او بیان می‌کند، فلسطین در دوران عثمانی نه تنها یک جامعه دور افتاده نبوده بلکه به عنوان بخشی از امپراطوری عثمانی در حال کنش و واکنش با دیگر فرهنگ‌ها بوده است.

نکته بعدی این است که فلسطین پیش از رسیدن صهیونیسم؛ آغوش خود را به روی تغییر و مدرن‌سازی باز کرده بود و در مسیر توسعه قدم برمی‌داشت. شهرهای حیفا، طبریه و عکا نوسازی شده و شبکه ساحلی بنادر به واسطه تجارتشان با اروپا به رونق زیادی رسیده بود. همچنین، در زمان امپراطوری عثمانی، فلسطین دارای یک صنعت کشاورزی غنی و پرباری شده بود. فلسطینی‌ها با گویش خاص خودشان صحبت می‌کردند؛ آداب و رسوم و عادات خودشان را داشتند و در نقشه‌های جهان به عنوان کسانی که در کشوری به نام فلسطین زندگی می‌کنند، ظاهر شده بودند. و اگر صهیونیسم ظهور نمی‌کرد، فلسطین می‌توانست همان مسیر مدرن‌سازی و رشد و پیشرفت خود را طی کند.

در نهایت با توجه به بررسی‌های تاریخی ایلان پاپه، فلسطین یک سرزمین خالی از سکنه نبود بلکه حتی بخشی از جهان ثروتمند و حاصلخیز شرق مدیترانه به شمار می‌رفته است. فلسطین از حیث مفهومی یک کشور بود و آماده می‌شد تا به عنوان یک جامعه مدرن وارد قرن بیستم شود، اما استعمار و تصرف این کشور توسط رژیم صهیونیستی این روند را ناکام گذاشت.

در بخش دیگر کتاب، ایلان پاپه به ادعای دیگری از رژیم صهیونیستی پاسخ می‌دهد و آن را بررسی می‌کند. همان‌طور که گفته شد رژیم صهیونیستی مدعی است؛ فلسطین بیابانی خالی از سکنه بوده و یهودیان هم ملتی بدون سرزمین پس فلسطین را به عنوان سرزمین و تشکیل دولت خود انتخاب کردند و هیچ استعماری صورت نگرفته است. پاپه تصریح می‌کند؛ زمانی که اولین وطن‌گزینان صهیونیستی به فلسطین رسیدند، فلسطین یک سرزمین خالی از سکنه نبود. این واقعیت حتی قبل ازاینکه اولین دسته از وطن‌گزینان یهودی به فلسطین برسند هم برای رهبران صهیونیستی روشن بود. اما زمانی که وطن‌گزینان صهیونیست به فلسطین رسیدند از مواجه مردم بومی فلسطین تعجب کردند. چرا که رهبران‌شان به آنان گفته بودند که مردم محلی ساکن در فلسطین بومی به حساب نمی‌آیند و هیچ حق و حقوقی در خصوص این سرزمین ندارند. آنها مشکلی هستند که باید آن را حل کرد.

در پس پرده روایت اسرائیل: ملت فلسطین، سرزمین‌شان و جنگ روایت‌ها

این تاریخ‌نگار یهودی معتقد است، اگر کسی بتواند اثبات کند که فلسطین یک سرزمین بدون ملت بوده و انتظار ملتی بدون سرزمین را می‌کشیده آن وقت است که فلسطینی‌ها از امکان هرگونه بحث و استدلال برای محافظت از خود محروم می شوند. رژیم اسرائیل از همان روزهای نخست مقاومت فلسطینیان در برابر اشغال سرزمین‌شان را این طور به تصویر کشیده است که این کارهای آنان «از نفرت از یهودی‌ها» سرچشمه می‌گیرد. فلسطینی‌ها متهم شدند که به واسطه همان نفرت از یهودی‌ها یک جریان یهودستیزانه راه انداخته‌اند که آغاز آن به وقتی باز می‌گشت که اولین وطن‌گزینان به فلسطین رسیدند و این روند تا زمان تاسیس دولت اسرائیل ادامه یافت.

تا سال ۱۹۴۵ صهیونیستم توانسته بود بیش از نیم میلیون وطن‌گزین را به فلسطین جذب کند. صهیونیسم‌ها موفق شده بودند ۷ درصد از خاک فلسطین را خریداری کنند، اما این برای برپایی کشور و دولت‌شان در آینده کافی نبود. تنها راهی که بتوانند سهم خود را از ۷ درصد بیشتر کنند و زمین خود را گسترش دهند این بود که بومی‌ها را از وطن خودشان بیرون کنند. به گفته ایلان پاپه؛ با توجه به دلایلی که مطرح شد فلسطین یک سرزمین بدون ملت نبوده و صهیونیستم در سال ۱۹۱۸ یک پروژه استعماری را علیه آنان آغاز کرده بود؛ پروژه‌ای که هنوز به پایان خود نرسیده است.

ایلان پاپه با توجه به استدلال‌های خود تاکید می‎‌کند؛ فلسطین یک سرزمین خالی نبود و مردم یهودی نیز وطن‌های مختلفی داشتند؛ فلسطین از «بند رها» نشد، بلکه توسط رژیم صهیونیسیتی استعمار شد و مردم فلسطین هم در سال ۱۹۴۸ به زور بیرون رانده شدند، نه اینکه خودشان داوطلبانه آنجا را ترک کردند. مردم استعمار شده نیز طبق قوانین سازمان ملل متحد، حق دارند برای آزادی خود از چنگ استعمار بجنگند.

در این گزارش سعی شد، با استفاده از استدلال‌های ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، دو ادعای مطرح شده توسط رژیم صهیونیستی و جوامع غربی مورد بررسی قرار گیرد. در کتاب «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» نوشته ایلان پاپه، ادعاهای دیگری از رژیم صهیونیستی مطرح و به آن پاسخ داده شده است. ادعاهایی از جمله «فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ داوطلبانه سرزمین خود را ترک کردند»، «اسرائیل تنها دموکراسی خاورمیانه است» و «جنبش حرکت مقاومه الاسلامیه، حماس، یک سازمان تروریستی است».

کتاب «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» نوشته‌ی ایلان پاپه در ۲۹۲ صفحه توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است. این اثر با شمارگان ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۲۹۵ هزار تومان روانه‌ی بازار کتاب شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استدلال‌های ایلان‌پایه در برابر خزعبلات صهیونیستی

استدلال‌های ایلان‌پایه در برابر خزعبلات صهیونیستی بیشتر بخوانید »

ترور اخیر شخصیت هسته‌ای کشورمان لزوم توجه به روایت دشمن را آشکارتر کرد

من کُشتم، خوب هم کردم که کُشتم!



کتاب تو زودتر بکش - انتشارات شهید کاظمی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «وحید خضاب» مترجم کتاب «تو زودتر بکش» گفت: هم نویسندۀ کتاب و هم راویانی که با آن‌ها گفت‌وگو شده، همگی از بخش عمدۀ این قتل‌ها دفاع می‌کنند و لذا خلاصۀ کتاب، این یک جمله است که «من کشتم، خوب هم کردم که کشتم!»

ادبیات خارجی و در پی آن کتاب‌هایی با موضوعات خاص به منظور توجه به سیر مسائل مورد توجه به وسیله نویسندگان به قول عمومی «آن ور آبی» و علاقه مخاطبان به موضوعات خارجی به منظور ایجاد ارتباط ذهنی با فضای آن‌ها همیشه مورد توجه بوده است که لازم است برای دسترسی بهتر مخاطب به آن‌ها مورد ترجمه قرار گیرد.

من کُشتم، خوب هم کردم که کُشتم!

اخیرا  در همین حوزه کتابی با نام «تو زودتر بکش» نوشته «روئین برگمن» ترجمه شده و توسط انتشارات شهید کاظمی طی سه ماه گذشته در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. به واسطه همین موضوع گفت‌وگویی داشتیم با «وحید خضاب» مترجم این کتاب که در ادامه می‌خوانید.

نویسندگی و ترجمه کتاب را از چه سنی آغاز کردید؟

بنده هم مثل بسیاری دیگر از دوستان این حوزه (و البته کوچک‌ترین آن‌ها) اولین تجربیاتم در این حوزه را (به معنای عام آن) از سنین نوجوانی شروع کردم که طبعا  هرچه سن و مطالعاتم بیشتر شد، حالت جدی‌تری به خود گرفت. البته چون عشق اصلی و رشته تحصیلی‌ام تاریخ بود، تمرکز نویسندگی‌ام بر پژوهش تاریخی قرار گرفت. از زمانی به بعد احساس نیاز کردم برای مطالعات خودم زبان عربی و انگلیسی را یاد بگیرم.

با یادگیری این دو زبان و باز با توجه به مطالعات و علایق خودم، کتاب‌هایی می‌خواندم که جواب سوال‌هایم (چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه تاریخ) در آن‌ها پیدا می‌شد لذا به ذهنم رسید این کتاب‌ها را برای دیگر افرادی که شاید همین سؤالات را داشته باشند ترجمه کنم. این‌طور بود که از چند سال پیش، پا کردن در کفش مترجمان کتاب را هم آغاز کردم.

 تا به امروز چند کتاب و در چه حوزه‌هایی از شما منتشر شده است؟

چند کتاب در حوزه تاریخ معاصر (اعم از پژوهش یا تاریخ شفاهی) داشتم (که چندتایی منتشر شده و چندتایی در مسیر انتشار است) و چند کتاب هم در حوزه ترجمه که آن‌ها عموما  دو حوزه را در برمی‌گیرد: تاریخ و ابعاد مختلف جریان مقاومت، تاریخ و ابعاد مختلف جریان ضد مقاومت (اعم از دشمن کافر یا دشمن تکفیری). مجموعا  تا امروز حدود ۲۰‌کتاب می‌شود. در بین کتاب‌های تاریخی‌ام به زعم خودم کتاب «بررسی تفصیلی ماجرای آیت‌الله مصباح و دکتر شریعتی» کتاب بدی نیست و در حوزه ترجمه هم کتاب‌های «من در رقه بودم« و «فرمانده در سایه» و همین کتاب «تو زودتربکش» به نظرم بهتر هستند.

من کُشتم، خوب هم کردم که کُشتم!

 در مورد کتاب «تو زودتر بکش» بیشتر بگویید.نویسنده کتاب کیست؟

این آخرین اثر تحقیقی «روئین برگمن» است. برگمن یک محقق صهیونیستی است که البته اکثر آثارش در نشریات انگلیسی زبانِ جهان منتشر می‌شود یا کتاب‌هایی به زبان انگلیسی است. البته تاکید می‌کنم ما جایی به اسم «اسرائیل» را به رسمیت نمی‌شناسیم تا کسی را «اسرائیلی» بدانیم و به کار بردن این تعبیر، مسامحی است. برگمن در حوزه ژورنالیسم تحقیقی (خصوصا  در مباحث امنیتی) شخصیت شناخته‌شده‌ای است. 

در این کتاب هم با تحقیق دامنه‌دار و مشخصا با انجام بیش از ۱۰۰۰‌مصاحبه با شخصیت‌های سیاست‌گذار یا نیروهای عملیاتی دستگاه‌های امنیتی رژیم اسرائیل، روایتی از فعالیت‌های این دستگاه‌ها، خصوصا  در حوزه ترور یا به تعبیر او «قتل هدفمند»، ارائه کرده است.

 موضوع جالبی در زمان ترجمه کتاب بود که شما را به خوب جلب کند؟

اساسا  نوشته شدن چنین کتابی جالب است یعنی ارائه یک روایت تفصیلی و خوش‌خوان و مستند (به معنای استناد به منبع مشخص) در حوزه فعالیت‌های فوق‌محرمانه امنیتی حتی فعالیت‌های سال‌های اخیر این دستگاه‌ها، ذاتا شایان توجه است. خصوصا  که در این کتاب همه جا هم با تعریف و تمجید مواجه نیستیم. البته کتاب، روایت «دشمن» است و ما هم سعی کردیم بدون حتی کوچک‌ترین تغییری، کتاب را ارائه کنیم و حداکثر در پاورقی، نکته‌ای بگوییم. حتی می‌توان گفت برای تمجید از دشمن (و بعضا  برای توجیه آدمکشی و شکنجه‌گری دشمن) نوشته شده و در کل هم سعی کرده این دیو «قاتل» را، یک «قاتل باشرف و انسان‌دوست» که در حال دفاع از خود بوده معرفی کند.

دست آخر، نتیجه‌ای که بعد از کتاب توسط خواننده گرفته می‌شود این است که تعداد بسیار بالایی قتل عمد، توسط نهادهای حاکمیتی رژیم صهیونیستی رخ داده و این کتاب، با ارائه اسناد و مدارک متعدد، جای تردید درباره قاتل و اهدافش باقی نگذاشته. یعنی بحث «تروریسم دولتی» به آشکارترین وجهی در کتاب هویداست. البته هم نویسنده کتاب و هم راویانی که با آن‌ها گفت‌وگو شده، همگی از بخش عمده این قتل‌ها دفاع می‌کنند و لذا خلاصه کتاب، این یک جمله است که «من کشتم، خوب هم کردم که کشتم!»

 با این توصیف، هدف نویسنده از تألیف این کتاب چه بوده؟

نویسنده به خیال خودش قصد اصلاح‌طلبی داشته و خواسته اولا از کارهای «مثبت» دستگاه‌های امنیتی رژیم اسرائیل (در کشتن دشمنان این رژیم، یعنی عمدتا  نیروهای جبهه مقاومت) تمجید کند و در کنار آن، خطاهای این روند را هم تذکر دهد تا «اصلاح» شود ولی خودش هم نفهمیده چقدر قشنگ و مستند، «حکومت قاتل» را مقابل چشم خواننده جهانی به تصویر کشیده است.

با خواندن این کتاب، حتی با وجود تلاش نویسنده برای تطهیر صهیونیست‌ها و توجیه کارهایشان، دست‌کم این را می‌بینیم که دشمن ما در باطل خودش چقدر مستحکم ایستاده و چطور سعی می‌کند با هر وسیله‌ای شده (حتی با ترور) به ایجاد «بازدارندگی» برسد  یا می‌بینیم چطور این رژیم باطل، در راستای تثبیت باطل خویش، حاضر نیست بی‌خیال «انتقام» شود.

یکی از اهداف بنده از ترجمه کتاب، ارائه همین تصویر «خودگفته» از دشمن بود. این کتاب وحی منزل نیست، اینکه جای بحث ندارد ولی در هر حال اگر هوشمندانه خوانده شود واقعا  می‌تواند به دشمن‌شناسی کمک مهمی کند.

*وطن امروز

من کُشتم، خوب هم کردم که کُشتم!

منبع خبر

من کُشتم، خوب هم کردم که کُشتم! بیشتر بخوانید »