تصاویر/ جلوههایی از بدرقه کاروان شهدای خدمت در قم
تصاویر/ جلوههایی از بدرقه کاروان شهدای خدمت در قم بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از مازندران، سپاه کربلا مازندران با صدور پیامی شهادت آیتالله «سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهور و هیأت همراهش در سفر به استان آذربایجان شرقی را تسلیت گفت.
متن پیام به شرح زیر است:
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون
شهادت آیت الله «سید ابراهیم رئیسی» رئیس جمهـور ایران اسلامـی و همراهان ایشان در سانحه هوایی منطقه ورزقان آذربایجان شرقی را به ساحت مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، رهبر معظم انقلاب اسلامی، ملت بزرگ و شریف ایران اسلامی، ملتهای آزاده و بیدار جهان، اعضای هیئت دولت مردمی، و خانواده و بستگان معظم این شهید عزیز تسلیت و تبریک عرض میکنیم.
حضرت آیت الله رئیسی روحانی و مدیری مومن، متعهد، مخلص و مجاهدی که در مناصب مختلف مسئولیتی همواره منشأ خیر و گره گشاییهای بسیاری به نفع مردم و انقلاب اسلامی بوده و اوج این عظمت و افتخار خدمت و مردم داری ایشان در مسئولیت ریاست جمهوری ایران اسلامی بوده، که شعار دولت مردمی و ایران قوی را با همان شاخصههای برجسته وجودیاش یعنی روحیه جهادی و انقلابی، عمل و عینیت بخشید و با حضور در میدان و با برداشتن فاصلهها، نه تنها در بین مردم اهالی شهرها بلکه کیلومترها آنسوتر در مناطقی که دیدن مسئول برای مردمانش رویا بود به واقع، معنا و تفسیر بخشید و الگوی ماندگاری از یک مدیر انقلابی و مردمی را به تصویر کشید.
خدمات ارزنده و گرانبهای آیت الله شهید رئیسی در کسوت قوای مقننه و مجریه در گره گشاییهای اقتصادی و معیشتی، در گشودن بن بستهای به ظاهر ناگشودنی، در اهتزاز نمادهای عزت در مجامع بین المللی و دفاع از کرامت و احیای ارزشهای دینی و انقلابی به ویژه در عملیات غرورآفرین وعده صادق و دفاع از آرمان قدس برای همیشه در اذهان و تاریخ پرافتخار این ملت ماندگار خواهند شد.
مردم بصیر و مومن دیار علوی که در آخرین سفر این شهید خدمتگزار به استان مازندران نشان دادند قدردان زحمات خادم ملت هستند حال نیز با دلی محزون تا ابد نام و سیره ایشان را والا و بزرگ خواهد داشت.
بسیج و سپاه کربلا استان مازندران در پایان بار دیگر با تبریک و تسلیت شهادت حضرت آیت الله رئیسی و وزیر امورخارجه و همراهان ایشان در سانحه هوایی ورزقان؛ اطمینان میدهد بیشک مسیر خدمت و گره گشاییهای آیت الله رئیسی در تحقق ایرانی قوی به برکت وجود و تدابیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظله العالی، و همراهی و وفاق مسئولین و مردم ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
آیت الله «رئیسی» الگوی ماندگار مدیر انقلابی و مردمی را به تصویر کشید بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از قم، «سیدمحمد آقامیری» استاندار قم در پیامی شهادت آیتالله سید ابراهیم رئیسی رییس جمهور و همراهان ایشان در سانحه هوایی بالگرد حامل آنان در منطقه ورزقان تبریز را تسلیت گفت. فرازهایی از پیام استاندار قم به شرح ذیل است:
شهادت خادم رئوف القلب امام رضا (ع)، سردار سرافراز عرصه خدمت، فدایی ملت و ولایت و رئیسجمهور محبوب و مردمی حضرت آیتالله سید ابراهیم رئیسی و جمعی از همراهان و یاران صدیق ایشان را به پیشگاه قطب عالم امکان حضرت ولیعصر (عج)، رهبر معظم انقلاب اسلامی، عموم ملت بزرگ ایران، خانواده محترم و فرزندان داغدار این عزیزان و همه مسئولان و اعضای دولت انقلابی بهویژه مردم ولایی قم و مشهد تبریک و تسلیت عرض مینمایم.
آن مرد الهی و خادم شایسته و واقعی ملت همه عمر پربرکت خویش را در راه خدمتگزاری بهنظام مقدس اسلامی و اعتلای دین و انقلاب سپری کرد و بدون شک شهادت والاترین اجر و پاداش برای سالها مجاهدت خالصانه و تلاش خستگیناپذیر و جهادی این شهید عالیقدر عرصه مقدس خدمت بود و بهیقین نام و یاد نیک این خدمتگزار صدیق و دلسوز نظام اسلامی برای همیشه در خاطر شریف مردم قدرشناس ایران باقی خواهد ماند.
اینجانب ضمن ابراز تاسف و تالم از این ضایعه تلخ و جانکاه، از درگاه خداوند متعال، رحمت و غفران واسعه برای رئیسجمهور فقید و دیگر شهیدان والامقام این سانحه و صبر جمیل و اجر جزیل برای مردم شریف ایران و خانواده مکرم و بازماندگان این عزیزان ازدسترفته را مسئلت مینمایم. امیدوارم روح مطهر سید محرومان باروح جد بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا و شهدای مظلوم کربلا محشور گردد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
پیام تسلیت استاندار قم به مناسبت شهادت رییس جمهور بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، طلاب و روحانیون از جمله اقشاری بودند که در دوران دفاع مقدس پابهپای سایر هموطنان، فعالانه در جبههها حضور یافتند و شهدای فراوانی را به نسبت جمعیت اندک خود تقدیم میهن اسلامی کردند.
حجتالاسلام و المسلمین «جبرئیل محرمی» یکی از روحانیون رزمنده اهل شهرستان ورزقان است که از دوران طلبگی، عازم جبهه شده و مدت قابل توجهی در لشکر 31 عاشورا به نبرد با دشمن بعثی پرداخته است. خبرنگار دفاعپرس در تبریز، در آستانه هفته دفاع مقدس گفتوگویی با وی ترتیب داده که قسمت دوم آن را در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: از تجربه خودتان درباره عملیات والفجر 8 و روند آن توضیح بدهید.
عملیات والفجر 8 عملیاتی بود که واقعا دنیا فکر نمیکرد ایران بتواند از «اروند» عبور کند. قبل از عملیات، عراقیها آهنگهای فارسی پخش میکردند و تصور نمیکردند از آن نقطه عملیات انجام شود. تمرکز ما هم بر غافلگیری بود. از طرفی هم تمام استحکامات نظامی آنها در خط اول، مثل مینها و خورشیدیها جایگذاری شده بود. اما با کمک خدا این عملیات با پیروزی به پایان رسید و «فاو» فتح شد.
در جریان عملیات، غواصها بخشی از معبرها را در خط اول باز کردند و نیروها سوار قایق شدند. ما هم با قایق به آن طرف رفتیم. البته بعضی معبرها کاملا باز نشده بود و موتور برخی از قایقها به خورشیدیها گیر میکرد. بههرحال رزمندهها توانستند در آن سو پیاده شوند و حمله کنند.
در والفجر 8 عراق به مقدار زیادی از بمبهای شیمیایی استفاده کرد. ما ماسک هم زده بودیم و برای 3 روز، با لوله آب میخوردیم و حتی شبها با ماسک میخوابیدیم. هر چهار ساعت هم فیلتر ماسکها تعویض میشد اما با این وجود بسیاری از رزمندگان دچار آسیب شدند. من هم شیمیایی شدم و چند روزی در درمانگاه بستری شدم. البته پرونده جانبازی تشکیل ندادم. با این حال همچنان آثار آن مثل خارش در بدنم باقی مانده است.
دفاعپرس: هنگام فتح «فاو» حضور داشتید؟
من هنگام فتح فاو حضور داشتم و تقریبا روز پنجم شیمیایی شدم. از آنجایی که عراق از تصرف بصره به دست رزمندگان ما میترسید، با هواپیماها مکررا حمله میکرد.
دفاعپرس: برای چه مدت در «فاو» بودید و اعزام بعدیتان چه موقع انجام شد؟
حدود 20 روز آنجا بودم و بعد برای ادامه تحصیل به تبریز برگشتم. اعزام بعدیام مهر سال 1365 انجام شد. در این نوبت، عضو گردان حبیببنمظاهر لشکر عاشورا شدم که ابتدا به «باختران» رفتیم و پس از سازماندهی، به پادگان شهید «باکری» و سد «دز» منتقل شدیم.
دفاعپرس: در چه بخشی به فعالیت مشغول شدید؟
فرمانده یگان دریایی از من خواست که مثل دفعه قبل به این یگان بروم اما قبول نکردم و قرار شد غواص شوم. در سد «دز» آموزش شنای استقامت را طی میکردیم. اواخر به جایی رسیده بودیم که میتوانستیم 24 کیلومتر در این سد شنا کنیم.
دفاعپرس: آموزش غواصی چگونه بود؟ آیا برایتان تازگی داشت؟
برایم تازگی داشت ولی مهم این بود که هرکسی نمیتوانست آن را انجام دهد. از هر اعزام سه یا چهار نفر باقی میماندند و خیلیها آن را ترک میکردند. استخری درست کرده بودند که ابتدا آنجا آموزشهای مختلف نجات غریق، شنای قورباغهای، شنای کرال، شنای قورباغهای جدید و … میدادند؛ آموزش شنای استقامت پس از آن انجام میشد.
دفاعپرس: آموزش شما چه مدت طول کشید؟
سه ماه و نیم طول کشید چون فقط در سد «دز» نبود بلکه بعد از آن آموزشها در «کارون» و در موقعیت «اجاقلو» ادامه پیدا میکرد. از جمله آموزش شنای زیر آب.
دفاعپرس: این سه ماه و نیم بهطور پیوسته بود؟
بله اواخر حتی در هر شبانهروز چهار نوبت به آب میرفتیم. آموزشهای خیلی سختی بود. فقط کسی که ایمان قوی داشت میتوانست تحمل کند. از طرفی هم هوا سرد بود و باید در آن آب و هوا چند بار داخل آب میرفتیم و زیر آب، 12 کیلومتر با اشنوگر فین میزدیم. یعنی اینگونه نبود که بروی زیر آب و ساکن بمانی. ما در جریان این آموزشها چند نفر شهید داریم چون حقیقتا کار سخت و طاقتفرسایی بود.
دفاعپرس: چرا گفته میشود پوشیدن و درآوردن لباس غواصی سخت است؟
لباس غواصی کاملا به بدن میچسبد و درآوردنش خیلی سخت است. از طرفی لباس خیس را نمیشود پوشید و باید منتظر میماندیم تا کاملا خشک شود. نکته قابل تأمل این است که خیلی از بچهها لباسهای غواصی را با وضو و همراه با عشق و علاقه میپوشیدند.
دفاعپرس: بعد از طی آموزشها چه کار کردید؟
همانطور که گفتم بخشی از آموزشها در سد «دز» بود و بعد در موقعیت «اجاقلو» ادامه پیدا کرد. بعد از آموزشها، یک مانور عملیاتی در فضایی مشابه با زمین عملیات انجام شد و برای عملیات کربلای 4 آماده شدیم.
دفاعپرس: در عملیات کربلای 4 چه وظیفهای داشتید؟
در عملیات کربلای 4 مسئول تیم بودم. یعنی یک دسته 25 تا 30 نفره به سه تیم تقسیم میشد و یک نفر فرمانده تیم غواصی بود.
کانالی وجود داشت که 9 ماه برای حفر آن وقت گذاشته شده بود. ما وارد آب شدیم و دیدیم که یک طرف جزیره «امالرصاص» است و طرف دیگر «ماهی»؛ یعنی درست روبهروی آن 80 متری که قرار بود از آن عبور کنیم. قبل از ما گردان غواصی ولیعصر (عج) زنجان حرکت کرده بود. سردار «اوصانلو» فرمانده آنها بود. آنها جلوتر رفته بودند و آنگونه که به ما خبر رسید، عراقیها شبکه فلزی قرار داده بودند تا کسی نتواند عبور کند.
از طرفی دشمن تکتیرانداز قرار داده بود که اشنوگرها را میزدند. این باعث میشد غواص نتواند نفس بکشد و مجبور شود به روی آب بیاید. لذا برخی به «امالرصاص» رفتند و برخی به «ماهی». وقتی گردان ولیعصر (عج) نتوانست عبور کند، ما داخل آب بودیم. آنها موضوع را به عقبه و قرارگاه گزارش کردند و قرارگاه فرمان عقبنشینی داد.
کار دیگری که دشمن انجام داد، این بود که عقبه لشکر را بمباران کرد. یعنی یگان دریایی که قرار بود بعد از غواصها نیروها را به پتروشیمی بصره ببرد، نابود شد. بمباران بیشتر از طریق هواپیما (و نه توپخانه) بود و قایقها آتش گرفتند.
دفاعپرس: بلافاصله بعد از این عملیات، عملیات کربلای 5 انجام شد. چگونه برای آن آماده شدید؟
عملیات کربلای 5 حدود 15 روز بعد در «شلمچه» انجام شد. به رزمندگان مرخصی داده نشد و به سرعت گردانها ترمیم شدند. گردان ما هم به فرماندهی سردار «سیدمجید سیدفاطمی» که واقعا فرمانده توانمندی بود، ترمیم شد. در این مدت در موقعیت «اجاقلو» به تمرینات ادامه دادیم. بچههای گردان ولیعصر (عج) هم در کنار ما بودند. دو روز مانده به آغاز عملیات، از انجام آن مطلع شدیم.
دفاعپرس: چه تفاوتهایی در محل اجرای این دو عملیات وجود داشت؟
عمق آب در اینجا کمتر بود؛ همچنین برخلاف اروندرود (محل اجرای کربلای 4)، در اینجا آب ساکن بود. از نظر آب، محل اجرای عملیات کربلای 5 قدری آسانتر بود اما از استحکامات خط اول دشمن، سختتر بود؛ استحکاماتی مانند هلالیشکل، سنگرهای اجتماعی و انفرادی و سلاحهای کاشتهشده مثل آرپیجی 11 و تیربار. ارتفاع دژها نیز تا چهار یا پنج متر میرسید و نمیشد از آن بالا رفت. همچنین کمینها مجهزتر بود.
دفاعپرس: عملیات چطور پیش رفت؟
قبل از عملیات فرمانده گردان آقای «سیدفاطمی» برایمان صحبت کردند و به ما روحیه داد. اصل غافلگیری کاملا رعایت شده بود و دشمن کاملا بیخبر بود. حتی ما به کنار کمین رسیده بودیم و آنها همچنان اطلاع نداشتند و وقتی به خط اول رسیدیم با خبر شدند. البته تسلیم نمیشدند و حدود 400 نفرشان، در خط اول یکجا جمع شده بودند و مقاومت میکردند.
حوالی ساعت 10 صبح تسلیم شدند و به اسارت ما درآمدند. بعد تصرف خطوط بعدی، باتوجه به اینکه غواصها خط شکن بودند و خسته شده بودند، به عقب برگشتیم و گردانهای پدافندی برای حفظ مواضع تصرفشده جایگزین ما شدند. الحمدالله این عملیات با موفقیت به پایان رسید. از دسته ما هم 9 نفر به شهادت رسیدند.
دفاعپرس: بعد از عملیات کربلای 5 هم به جبهه اعزام شدید؟
بعد از آن باتوجه به اینکه معمم و ملبس شدم، بیشتر برای امور تبلیغی در جبهه حضور مییافتم. بیشتر در ماههای محرم و رمضان اعزام میشدم؛ از جمله یک بار به یگان دریایی و یک بار هم به لشکر ثارالله که سردار شهید «قاسم سلیمانی» فرمانده آن بود، رفتم.
دفاعپرس: وقتی خبر پایان جنگ در سال 1367 را دریافت کردید، چه حسی داشتید؟
رزمندهها بهطور کلی باتوجه به خونهای فراوانی که در این راه داده بودند، دوست داشتند جنگ با پیروزی و زیارت کربلا به پایان برسد ولی وقتی حضرت امام خمینی (ره) بهعنوان ولی فقیه چنین مصلحت دیدند ما هم با جان و دل از دستور ایشان تبعیت کردیم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
رزمندگان لباسهای غواصی را با وضو میپوشیدند بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، طلاب و روحانیون از جمله اقشاری بودند که در دوران دفاع مقدس پابهپای سایر هموطنان، فعالانه در جبههها حضور یافتند و شهدای فراوانی را به نسبت جمعیت اندک خود تقدیم میهن اسلامی کردند.
حجتالاسلام و المسلمین «جبرئیل محرمی» یکی از روحانیون رزمنده اهل شهرستان ورزقان است که از دوران طلبگی، عازم جبهه شده و مدت قابل توجهی در لشکر 31 عاشورا به نبرد با دشمن بعثی پرداخته است. خبرنگار دفاعپرس در تبریز، در آستانه هفته دفاع مقدس گفتوگویی با وی ترتیب داده که قسمت اول آن را در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: از پیشینه خانوادگی و دوران کودکی خود بگویید.
من 11 آبان 1346 در شهر «ورزقان» در یک خانواده پرجمعیت متولد شدم؛ خانوادهام مذهبی بودند و پدرم فردی مسجدی بود. به همین علت، مثل خیلی از خانوادههای مذهبی رادیو و تلویزیون به دلیل محتوایی که در آن دوران داشت، در خانه ما به نوعی ممنوع بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در ورزقان گذراندم و از سال 1362 وارد حوزه علمیه تبریز شدم.
دفاعپرس: در زمان وقوع انقلاب اسلامی، چه فعالیتهایی در شهر شما صورت میگرفت؟
وقتی دانش آموز بودیم، در مدرسه راهپیمایی برگزار میشد و ما شعارهایی علیه رژیم و نیز بانگ «الله اکبر» سر میدادیم. پاسگاه ژاندرمری کنار خانه ما قرار داشت و وقتی مردم میخواستند تظاهرات کنند، آنها با تهدید و ارعاب جلوگیری میکردند. حتی به خاطر دارم تیراندازی هوایی انجام میدادند. همسایهای داشتیم که خیلی از این تیراندازیها میترسید و میگفت چرا شعار «الله اکبر» میدهید، ممکن است شما را با تیر بزنند. درهرحال با اینکه سنمان کم بود، در راهپیماییها شرکت میکردیم.
دفاعپرس: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چه فعالیتهایی شرکت داشتید؟
پس از پیروزی انقلاب، اولین انجمن اسلامی در مدرسهای که بعدا شهید «رجایی» نام گرفت، تشکیل شد و من هم از اعضای اصلی آن بودم. همچنین در برنامههای پایگاه مقاومت بسیج مسجد جامع ولیعصر (عج) ورزقان شرکت میکردم. عمده فعالیت ما در انجمن اسلامی مدرسه در زمینههای قرآنی، سرودخوانی، سازندگی و تهیه و توزیع کتاب بود. من هم مدتی مسئول کتابخانه مدرسه و انجمن بودم. همیشه سر صف قرآن تلاوت میشد و من هم سرود «وحدت» میخواندم.
در پایگاه مقاومت، علاوه بر کارهای فرهنگی، نگهبانی و پاسداری و گشتزنی برای برقراری امنیت در سطح شهر انجام میدادیم. گاهی برای بسیجیان مانور نظامی برگزار میشد. جا دارد اشاره کنم که تعدادی از دوستان ما در پایگاه، بعدها در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند که از جمله آنها شهیدان «اصغر شمسی»، «بهمن سلیمزاده»، «رستم اسدزاده»، «فرامرز سطانی»، «بیوکآقا باباپور» و «رفیعی» بودند.
دفاعپرس: اولین بار چه زمانی به جبهه اعزام شدید؟
سال 1361 باتوجه به دستور امام خمینی (ره)، برای اولین بار جهت اعزام به جبهه ثبتنام کردیم و همراه شهید «بهمن سلیمزاده»، شهید «هادیان» و دوستان دیگر ابتدا به «اهر» و سپس به تبریز اعزام شدیم. در خیابان حافظ تبریز، به محل اعزام نیرو رفتیم. با اینکه لباس و پوتین هم پوشیدیم، اما بعد از به صف کردن نفرات، چند نفر از جمله مرا بهخاطر سن کم و جثه کوچک برگرداندند. لباسها به تنمان خیلی بزرگ بودند. آقای «عوض محمدی» که مسئول اعزامها بودند، گفتند شما به درد جبهه نمیخورید و قدتان کوتاه است. خیلی هم اصرار کردیم اما قبول نکردند. حتی خاطرم است به این فکر بودم که الان چگونه به خانه برگردیم و این لباسهای نظامی را چکار کنیم. پسرعمهای داشتم که با او به سپاه اهر و بعد به ورزقان برگشتیم.
دفاعپرس: یک سال پس از این اتفاق، برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شدید؛ چه شد که حوزه را انتخاب کردید؟
خانواده ما مذهبی بود و خودم هم در مسائل فرهنگی و مذهبی زیاد فعالیت میکردم، برای همین تصمیم گرفتم به دنبال تحصیل علوم دینی بروم. یک سال در حوزه ولیعصر (عج) تبریز درس خواندم و بعد به مدرسه «طالبیه» منتقل شدم. در «طالبیه» درحال تحصیل بودم که برای اولین بار در سال 1364 به جبهه اعزام شدم.
دفاعپرس: 5 سال بعد از آن اعزام ناموفق به دلیل سن پایین، مجددا تصمیم به حضور در جبهه گرفتید؛ ماجرای آن چه بود؟
در یکی از مساجد واقع در میدان شهدای تبریز، مرکزی برای جذب نیرو برای جبهه وجود داشت که آنجا ثبتنام کردیم و برایمان پرونده تشکیل شد. 15 دی ماه 1364 به منطقه اعزام شدیم. اول به پادگان شهید «باکری» دزفول رفتیم و سردار «علیاکبر پورجمشیدیان» که درحال حاضر معاون هماهنگکننده نیروی زمینی سپاه هستند، ما را به یگان دریایی لشکر 31 عاشورا فرستادند.
البته باتوجه به اینکه من طلبه بودم، اولش میخواستند من در مسائل تبلیغی فعالیت کنم اما اصرار کردم که علاقه دارم در مسائل رزمی شرکت کنم، لذا به یگان دریایی منتقل شدم. فرمانده ما آقای «گرجی» و جانشین او، آقای «علی نوای باغبان» بود. در یگان دریایی، تمرینات مختلف رزمی انجام میدادیم و سکانداری و قایق سواری یاد میگرفتیم.
دفاعپرس: آموزشهای عمومی مثل نحوه کار با اسلحه را کجا یاد گرفتید؟
قبلا در بسیج کار با سلاحهای مختلف مثل کلاشینکف، ام-1 و ژ-3 را یاد گرفته بودم.
دفاعپرس: یگان دریایی در کجا مستقر بود؟
ما را از پادگان شهید «باکری» به سد «دز» فرستادند چون یگان دریایی در آنجا مستقر بود. بعد از مدتی هم به «قجریه» و موقعیت شهید «اجاقلو» برای آموزش قایقسواری در «کارون» منتقل کردند. برای آمادگی جهت حضور در عملیات والفجر 8، آموزشهای مختلف ش.م.ر و هدایت قایق در حالت موّاج را تجربه کردیم. این موارد آموزشهای دقیق و حساسی بودند چراکه مثلا باید وزن قایق در طرفین مساوی باشد تا قایق به هیچ طرفی مایل نشود. یا اینکه هنگام آمدن موج، دماغه قایق باید روبهروی موج باشد. شنای عادی (و نه غواصی) را هم آنجا تمرین میکردیم.
دفاعپرس: آیا صرفا درگیر آموزشهای رزمی بودید یا در مسائل تبلیغی هم مشارکت داشتید؟
در مسائل تبلیغی هم در کارهایی مثل اقامه نماز جماعت، برگزاری دعاهای کمیل و توسل و توزیع کتاب و روزنامه مشارکت میکردم.
دفاعپرس: برنامههای تبلیغی و مذهبی چقدر جبههها رواج داشت و استقبال رزمندگان چگونه بود؟
اصلا ماهیت جبههها با معنویت گره خورده بود و اگر معنویت نبود، نیرو و توان بچهها به مرور زمان تحلیل میرفت. اولین چیز در جبههها نماز جماعت بود. مراسمهای قرائت دعاهای کمیل و توسل، زیارت عاشورا و برنامههای ایام محرم و ماه رمضان بسیار شکوهمند و پرشور برگزار میشد. قبل از جنگیدن، مسائل مذهبی و ایمانی اولویت داشت چراکه اگر ایمان رزمنده قوی نباشد حاضر به جنگیدن نمیشود. ایمان حرف اول را در جبهه میزد. اعمال شخصیه هم به طور مرتب توسط همه رزمندگان انجام میشد مثل نمازهای یومیه و روزه. رزمنده باید برای نبرد شارژ شود؛ اعم از اینکه با شنیدن سرود «آهنگران» باشد یا با اذان و اقامه نماز.
دفاعپرس: چه مدت در یگان دریایی آموزش دیدید؟
15 روز در سد «دز» برنامههای کلاسی برگزار شد و بعد در «کارون» و موقعیت «قجریه» حدود 20 روز تمرینات عملی انجام دادیم. بعد از آن آماده شرکت در عملیات والفجر 8 شدیم.
دفاعپرس: چه زمانی مطلع شدید که قرار است عملیات والفجر 8 انجام شود؟
تقریبا 12 روز قبل از آغاز عملیات، ساعت 2 یا 3 شب در «قجریه» سوار کانکسی شدیم که با درخت خرما و پوشش گیاهی استتار یافته بود. این کانکس تنها یک منفذ کوچک برای ورود هوا داشت. کنار «اروند» رفتیم و در ساختمان بخشداری «ابوشانک» که از دوران طاغوت باقی مانده بود، مستقر شدیم. تمام بچههای یگان دریایی که حدود 250-300 نفر بودند آنجا بودند.
دفاعپرس: در این 12 روز چه کار میکردید؟
مسائل مذهبی که سرجای خود بود. توجیه عملیات توسط فرماندهان انجام میشد و گاهی هم ما را به خط اول میبردند و از آنجا به خط دشمن نگاه میکردیم و درباره عرض «اروند»، محل عبور و وظایفمان توضیح میدادند.
ادامه دارد…
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
ماهیت جبههها با معنویت گره خورده بود بیشتر بخوانید »