وصیت نامه شهدا

انقلاب اسلامی هدیه‌ای الهی است


به گزارش مجاهدت از  دفاع‌پرس   از لرستان، شهید «حیدر کاظمی» از شهدای والا مقام شهرستان نورآباد هست که در سال ۴۷ در شهرستان دلفان به دنیا آمد. با وجود سن پائین به عشق شهادت در راه خدا به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت. وی پس از مدت‌ها نبرد جانانه علیه مزدوران بعثی در تاریخ هفتم شهریور ۶۲ در حالی که فقط ۱۵ بهار از عمر مبارکش می‌گذشت در بانه بر اثر اصابت مستقیم گلوله و ترکش به لقاءالله پیوست.

شدت جراحات این شهید به حدی بود که هنگام درگیری با اقتدا به سقای دشت نینوا دست مبارکش قطع شد.

دست این شهید در منطقه بر جای ماند تا اینکه پس از مدتی به پیکرشان ملحق گردید و در جوار شهدای سرافراز دلفان در خاک آرمید.

وصیت‌نامه شهید:

اینجانب حیدر کاظمی فرزند اسفندیار ساکن شهرستان نورآباد با کمال هوشیاری و بیداری و آگاهی برای رضای خداوند به جبهه آمده‌ام و طبق آئین و سنت مسلمانی بر خود واجب می‌دانم که چند جمله وصیت را بنویسم. شاید مورد توجه قرار گیرد.

ابتدا چند کلامی در مورد خودم می‌گویم که بنده، چون در سن نوجوانی و جوانی هستم و اهل هیچ معامله و تجارتی نبوده‌ام نه به کسی بدهکارم و نه از کسی طلبکارم. از پدر و مادرم طلب بخشش و عفو دارم. به پدر و مادر و برادران بزرگترم سفارش می‌کنم که خواهران و برادران کوچکترم را خوب و صحیح تربیت کنید و آنها را با اخلاق اسلامی تحویل جامعه دهید. برادرانم و خواهرانم را آنچنان تربیت کنید که در آینده خدمتگزار این مملکت اسلامی باشند و در راه حفظ دستاورد‌های آن قدم بردارند.

برادران و خواهران محترم امام را تنها نگذارید، زیرا او بزرگ‌ترین هدیه الهی یعنی انقلاب اسلامی و استقلال و آزادی را برای ما به ارمغان آورد و امام خمینی بود که ما را از زیر دست استبداد نجات داد و همیشه و در همه حال برای سلامتی این قلب تپنده امت دعا کنید. سعی داشته باشید اسلام را زنده نگه‌داشته و در راه حفظ سرزمین اسلامی‌تان بکوشید.‌ای برادران و خواهران و مردم سلحشور جهاد را از یاد مبرید و گوش به فرمان رهبر باشید و رهنمود‌های پیامبرگونه را به گوش و جان بشنوید. امید هست همه کسانی که این وصیت‌نامه مرا می‌خوانند به آن توجه فرمایند، زیرا اگر در این جنگ تمام عیار که کل کفر در مقابل تمام اسلام هست، شکست بخوریم تا ابد پشیمان می‌شویم؛ و دوباره زیر چکمه استعمار و استبداد باید برویم و اگر پرچم مقدس اسلامی را از دست بدهیم باید زیر بیرق کفر زندگی کنیم.

شهادت در راه خدا بهتر از مرگ و زندگی ذلت‌بار هست. اینجانب الان که در سرزمین کردستان هستم هم با دشمنان خارجی درگیر هستم و هم با منافقان کوردل که به قول امام منافقان از کفار بدتراند و از شما می‌خواهم که هیچ وقت به افراد منافق و دو رو اطمینان نکنید، زیرا هر موقع فرصت کنند شما را از زمین می‌برند.

در پایان از همه اقوام و ملت شریف ایران به‌ویژه دوستان و همشهریان عزیز می‌خواهم که پشت جبهه‌ها را گرم نگهدارید و از تبلیغات دشمن نهراسید، زیرا خدا با ملت و راه شهدا و دوران امام خمینی را با گام‌های استوار بپیمائید و گوش به فرمان معلم و مراد و راهنمایی خود باشید.

انتهای خبر/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انقلاب اسلامی هدیه‌ای الهی است بیشتر بخوانید »

به ریسمان خدا چنگ بزنید و متحد باشید

به ریسمان خدا چنگ بزنید و متحد باشید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، شهید «اکبر احمدی لچه‌گوراب» یازدهم دی ۱۳۳۹ در شهرستان رشت دیده به جهان گشود؛ پدرش رحیم و مادرش محترم نام داشت؛ دانشجوی سال دوم در رشته ریاضی بود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

وی هشتم اسفند ۱۳۶۲ در تنگه چزابه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و مزار وی در گلزار شهدای تازه‌آباد زادگاهش واقع هست.

وصیتنامه شهید «اکبر احمدی لچه‌گوراب»:

بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون (بقرة ۱۵)

و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نخوانید بلکه آنها زنده‌اند.‌ای مردم دنیا بدانید تا موقعی که هدفمان الله هست مکتبمان اسلام هست آموزگارمان حسین (ع) هست و کتابمان قرآن و پرچمدار انقلابمان حضرت مهدی (ع) و رهبرمان روح‌الله هست پیروزیم و پیروز خواهیم ماند.

پس‌ای کسانی‌که دست از خدا و قرآن برداشته‌اید و مسلمان‌ها را از یاد برده‌اید تاریخ در قرآن شاهد زورگویانی و ستمگرانی، چون قوم فوعون وعاد وثمود و.. و ابرقدرت‌های زیادی بوده و همه آنها عاقبت نابود‌شدنی هستند پس‌ای مردم به ریسمان خدایی چنگ زنید و متحد باشید که فقط خدا پرستان جاویدند.

پدر و مادر بزرگوارم خداوند به شما صبر بدهد زحمات زیادی برایم کشیده‌ای ولی خودم خوب میدانم هرگز نتوانستم وظیفه فرزندی را در حقتان ادا کنم گناهانم در زندگی بس زیاد هست برایم در پیشگاه عالم طلب مغفرت کنید تا شاید بتوانم با ریختن خونم زحماتتان را جبران کنم.‌ای برادرانی که امروز در سنگر مقدس تبلیغات به فعالیت و تبلیغ مشغولید بدانید که وظیفه‌تان هر روز مشکل‌تر خواهد شد شما باید امروز چهره واقعی اسلام را بیان کنید و‌ای امت حزب‌الله اطاعت از امام حضور در صحنه و حفظ وحدت را هرگز از یاد نبرید و سنگر‌های خود یعنی مساجد را که بهترین سنگر مبارزه هست رها نکنید.

در پایان از تمام کسانیکه در این راه ما را یار و رهنما بودند ممنونم و برایشان آرزوی مؤفقیت میکنم؛ و، اما در خلاصه کلامم باید بگویم با عشقی به ولایت با آرزوی شهادت به اطاعت از امامت این تداوم راه نبوت سوختم وخود را ساختم و بسوی الله شتافتم 
تو‌ای دشمن بدان که اگر بتوانی تمام جسم مرا تکه تکه کنی، اما عشق مرا نمی‌توانی عشق به الله عشق به ثارالله عشق به روح الله (ولایت) به امید پیروزی تمام مسلمانان جهان بر همه ستمگران جهان به رهبری امام امت خمینی کبیر.

التماس دعا

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

به ریسمان خدا چنگ بزنید و متحد باشید بیشتر بخوانید »

خدایا یاری‌ام کن تا بر نفسم غلبه کنم

خدایا یاری‌ام کن تا بر نفسم غلبه کنم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از لرستان، شهید «رسول زیودار» یکم خرداد ۱۳۴۱، در شهرستان خرم‌آباد به دنیا آمد. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. نهم آذر ۱۳۶۲، با سمت معاون گردان فتح در آبادان بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع هست.
وصیت‌نامه شهید:

به نام او و برای او و به یاد او و به امید او
مورخه سوم شهریور ۱۳۶۱ روز دوشنبه، مقصد ما از خرم‌آباد به سوی اهواز هست و از آنجا به جبهه و بعدش پا در دنیای دیگری خواهم گذاشت و یا با کوله‌بار رسالت الهی مهمان دنیا خواهم بود.

این وصیت من هست و عقیده من، خدا کند آنقدر پربار باشد که جای پند و اندرز را نیز بگیرد. الها، خود می‌دانی لایق شهید بودن نیستم و اگر دار فانی را وداع کردم و از این خانه موقت به محل ابدی رفتم از دو حال خارج نیست، یا اینکه خداوند از من راضی هست و در بهشت جای خواهم داشت، یا اینکه در جهنم خواهم بود و نیز باز هم معتقدم که لطف خدا شامل حالم هست و راضی هستم به رضای کریم و رحمن و رحیم.

خدایا، راغب هستم به سوی تو، خدایا، غیاثی کن و منت‌گذار مرا، یاری کن تا بر نفسم غلبه کنم و مرا از مقربان درگاهت قرار ده و شهادت مرا قبول کن. خدایا، می‌دانی که بار‌ها به عنوان اینکه مقلب‌القلوب هستی از درگاهت تضرع کردم و البته بار‌ها گفته‌ام، (ربنا افرغ علینا صبرا) و این دعا را بیشتر شامل خانواده‌ام کن و می‌دانم که مهربان‌تر از من به آنها هستی، پس به آنها صبر بده تا افتخار کنند به فرزندشان.

به خانواده‌ام سلام می‌رسانم، پدر عزیزم مرا حلال کن و ببخش، زیرا می‌دانم که مدتی هست که از من خبر نداری و من در این مدت نامه‌ای ننوشته‌ام و از دوری من ناراحتی. پدر عزیزم وظیفه شرعی من بوده هست و باید من انجام بدهم و ما اگر این وظیفه را انجام ندهیم خدا ما را قبول نمی‌کند و نسل‌های آینده به ما لعنت می‌فرستند و من خوب می‌دانم که تو پدری خیلی خوب برای من بوده‌ای و من خودم می‌دانم که تو مرا تشویق می‌کردی که به جبهه بروم و حتما خودت را آماده کرده‌ای که در شهادت من چه کار‌هایی بکنی. در میان مردم با افتخار زندگی کن و به برادرانم که هم‌اکنون در جبهه هستند سفارش کن همیشه سرباز اسلام باشند در جبهه‌ها.

در آخر وصیت من به کل خانواده‌ام و مردم این هست که همیشه یاور امام باشند و لحظه‌ای از یاری او دست برندارند و امام عزیز را تا انقلاب مهدی و در کنار مهدی یاری دهند و تا سرحد جان بدانند که اگر از یاری امام دست بکشند، مورد لعنت نسل‌های آینده قرار خواهند گرفت. خانواده‌ام از اینکه من شهید شده‌ام ناراحت نشوند، زیرا من به آرزوی خود رسیدم و به پیش حسین سالار شهیدان می‌روم و من زنده شاهد و ناظر هستم.

این را هم بدانید که تا در راه خدا هستید ناراحتی نخواهید داشت و همیشه خدا شما را یاری می‌کند؛ و در آخر از اینکه من پسر خوبی برای شما پدر و مادر عزیزم نبوده‌ام مرا ببخشید و حلال کنید و برادران و خواهران کوچکم را به خوبی و با تعالیم اسلامی تربیت کنید، تا در آینده هر کدام سربازی برای امام زمان باشند. در آخر اینکه هر کجا که پدرم خواست مرا آنجا دفن کنید.

انتهای خبر/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خدایا یاری‌ام کن تا بر نفسم غلبه کنم بیشتر بخوانید »

برادران و خواهرانم از اسلام و انقلاب دفاع کننید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قزوین، شهید «ابوالفضل مهدی» هفتم تیر ۱۳۳۷، در روستای خوزنین از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش تقی، کشاورزی می‌کرد و مادرش حلیمه (فوت۱۳۴۳) نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. گچکار بود. سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد. از سوی گروه جنگ‌های نامنظم شهید چمران در جبهه حضور یافت. بیست و سوم شهریور ۱۳۶۰، در دهلاویه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع هست.

در وصیت نامه این شهید بزرگوار آمده هست: 

شهید، ابوالفضل مهدى: هنگامى که این وصیت‏ نامه را مى ‏نویسم، هیچ گونه لیاقتى در خود نمى‏ بینم که در راه اسلام و قرآن شهید شوم و این سعادت عظیم شامل حالم شود؛ ولی از آنجا که نا امید از رحمت خدا نیستم، شاید روزى این سعادت نصیبم گردد. پروردگارا! سپاس مى‏ گویم که به من فرصت دادى تا اسلام و انقلاب را خوب بشناسم و به نداى «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» سید شهیدان لبیک گویم. مى ‏روم به جایى که یاران حسین(ع) عاشقانه و با نیَّتى پاک جانِ خود را فداى قرآن و انقلاب کردند. جایى که مَردان حق از تمامى وابستگى ‏هاى دنیوى چشم‏ پوشى کردند. مى‏ روم تا با قطره‏ هاى خونم خدمت کوچکى به اسلام و دینم کرده باشم. به برادران و خواهرانم سفارش مى‏ کنم که از اسلام و انقلاب دفاع کنند و مرا نیز -که در این راه رفته‏ ام- حلال کنند و از این که من فداى این راه شدم، هیچ ناراحت نباشند؛ بلکه به آن افتخار کنند. برایم هر چه خرج مى‏ کنید، از پول خودم باشد و هر مقدار که ماند، به حساب صدِ امام بریزید. خداوندا! در این آخرین لحظات عُمرَم، چشمان پُرگناهم را به دیدار روى پُر فروغ مهدى(عج) روشن گردان. پروردگارا! امت مسلمان ما را مقابل مشکلات، صابر گردان و همه ی مستضعفان را از بند استعمارگران شرق و غرب، رهایى بخش. معبودا! ما و همه ی مسلمین را به اصل ولایت فقیه -که کلید رهایى مسلمین از بند جباران چپ و راست هست- هر چه بیشتر آشنا بگردان؛ به امید دیدار در قیامت. / ابوالفضل مهدى
 
انتهای پیام/
 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برادران و خواهرانم از اسلام و انقلاب دفاع کننید بیشتر بخوانید »

ای مردم! از امتحان الهی موفق بیرون بیایید

ای مردم! از امتحان الهی موفق بیرون بیایید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، شهید «اسماعیل شعبانی» بسیجی اهل کومله از توابع شهرستان لنگرود متولد اردیبهشت سال ۴۶ هست که در شهریورماه سال ۶۵ به عنوان آرپی‌جی‌زن در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران حضور داشت و با تیر مستقیم دشمن بعثی به شهادت رسید.

شهید شعبانی جزو همان ۱۱ شهیدی بود که در عملیات کربلای ۲ مفقودالاثر شدند و در نهایت هم پیکرش در سال ۷۲ شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت.

دانش‌آموز شهید اسماعیل شعبانی در وصیت‌نامه خود نوشته هست:‌ای مردم بیایید از قرآن درس بگیرید حرکت امام حسین (ع) را سرمشق خود قرار دهید و از امام خمینی پیروی کنید.

والله این دنیا فانی هست؛ بیائید از امتحان الهی موفق بیرون آییم، فردای آخر عمر می‌آید و می‌بینیم که جز گناه دیگر کاری نکرده‌ایم! خود را برای سفر آخرت و تدارک آن آماده کنیم.

والله آخرت حق هست. رسول خدا (ص) حق هست؛ عذاب و اجر آخرت حق هست.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ای مردم! از امتحان الهی موفق بیرون بیایید بیشتر بخوانید »