ولایت فقیه

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟


سرویس سیاست مشرق- شهریور ۹۶، در یک گفتگوی جالب و پرنکته با یکی از چهره‌های امنیتی قدیمی جمهوری اسلامی در خبرگزاری تسنیم، مسایلی درباره سازمان مجاهدین انقلاب و برخی چهره‌های شاخص آن مطرح شد که واکنش گسترده آن‌ها را به دنبال داشت.

اکبر براتی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بدو تشکیل، و از موسسان واحد اطلاعات سپاه در اوایل انقلاب، درباره بهزاد نبوی، محور و مرشد جناح چپ سازمان، ادعایی را مطرح کرد که قابل توجه بود. براتی گفت:

” در بدو تاسیس سازمان مجاهدین انقلاب دو تفکر وجود داشت. من دائماً با تفکرات بهزاد نبوی درگیر بودم. تا اینکه در جلسه مرکزیت سازمان در سال ۵۹ بهزاد نبوی رسماً اعلام کرد که من مسلمان ۳ ساله‌ام و نباید از من توقع زیادی داشت.

مرکزیت معتقد بود با بحث‌های من و بهزاد نبودی سازمان در حال نابودی است. من گفتم در بهزاد نبوی اشکال سیاسی می‌بینم. با وجود نماینده ولی فقیه در سازمان نمی‌توان خودسر تصمیم گرفت. طیف بهزاد نبوی تا زمانی که پول نیاز بود پیرو نماینده ولی فقیه بودند ولی زمان تصمیم‌گیری سیاسی-با عرض معذرت- می‌گفتند این پیرمرد(آیت الله راستی کاشانی-نماینده امام) سواد ندارد! “[۱]

بدیهی بود که بحث «مسلمان سه ساله» بسیار بر نبوی و مریدان سازمانی‌اش گران آمد. محسن آرمین، دیگر عضو سازمان و از دست‌پروردگان بهزاد در آن مقطع، در مصاحبه‌ای که برای پاسخگویی به ادعاهای براتی با شرق انجام داد، درباره بحث «مسلمان سه ساله» بودن بهزاد در سال ۵۹ گفت:

” معنای این سخن این است که آقای نبوی حداکثر در سال ۵۶ مسلمان شده است. من نمی‌دانم ایشان که به قول خودش طلبه بوده و مدعی تقوا و دینداری است چطور به خود اجازه می‌دهد اینچنین دروغ بگوید و دیگران را متهم به بی‌دینی کند. ما البته طی این سال‌ها شنیده بودیم که برخی به نام دفاع از اسلام و انقلاب، دروغ گفتن و اتهام زدن به دیگران را شرعا مستحب می‌دانند، اما ظاهرا آقای براتی اخیرا در مطالعات طلبگی خود به این نتیجه رسیده است که دروغ گفتن و متهم کردن دیگران به نامسلمانی شرعا واجب است. “[۲]

اما جالب این‌جا بود که در سال ۹۰، خانم عاتقه صدیقی، همسر شهید بزرگوار محمدعلی رجایی، در گفتگویی با وبسایت جماران در دفاع از بهزاد نبوی، عملا ادعایی شبیه به ادعای براتی کرده بود. اصولا هویت و جایگاه خود بهزاد نبوی در انقلاب و جمهوری اسلامی(به ویژه در سال‌های نخست عمر جمهوری اسلامی)، مدیون پیوند و آشنایی او با شهید رجایی در زندان بود. بهزاد در اواخر سال ۵۴ با شهید رجایی در اوین آشنا شد و به مرور تحت تاثیر آن شهید قرار گرفت و رفاقتی جدی میان ایشان برقرار شد.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

همسر شهید رجایی در مصاحبه سال ۹۰ گفته بود:

“‌  انسانها در حال تغییر و تحولند، امام می فرمودند که وضع کنونی افراد را ببینیم. چون ایشان گفته، من سابقهٔ شهید رجایی و بهزاد نبوی را مقایسه می کنم؛ آقای نبوی که زمانی افکار کمونیستی داشت وقتی در زندان اعمال و رفتار شهید رجایی را می بیند برمی گردد، یعنی توبه می کند. وقتی توبه می کند و به سوی حق باز می گردد کار درستی انجام داده یا کسی که قبلا مسلمان بوده و بعد به قول آقایان افکار انحرافی پیدا کرده راه درست را رفته است؟ برای اثبات حرفم توضیح می دهم که آقای نبوی در زندان نمی دانست که در سال ۵۷ انقلابی اتفاق می افتد و او کاره ای می شود، سال ۵۵ آقای نبوی با شهید رجایی هم بند بود، وقتی آقای نبوی اعمال شهید رجایی را دید و به راه آمد با شهید رجایی در عمل همراهی می کند و زمانی که در زندان اقامهٔ نماز جماعت جرم محسوب می شد، آقای نبوی با آگاهی به این که آنها را شکنجه خواهند کرد، به همراه شهید رجایی شروع به خواندن نماز جماعت می کند. “[۳]

واقعیت آن است که بهزاد نبوی در سال ۱۳۴۷ به همراه سه فعال سیاسی مارکسیست دیگر از جمله مصطفی شعاعیان، رضا عسگریه و پرویز صدری، جبهه دموکراتیک خلق را تأسیس کرد که تشکلی مخفی و مسلح بود.  هر کدام از این چهار نفر سر تیم بودند و تعدادی عضو را آموزش می دادند. اساس کار این سازمان فعالیت تئوریک و آماده سازی برای فعالیت مسلحانه بود. نبوی از خرداد ۱۳۵۱ به دلیل تحت تعقیب بودن به‌طور مخفیانه زندگی می‌کرد. اسم مستعار او در این دوران حمید جهان‌بین بود. سرانجام وی در مرداد ۱۳۵۱ توسط ساواک بازداشت گردید.

شاید همان شذوذات ماتریالیستی- مارکسیستی در ذهن بهزاد نبوی باعث شد که پس از پیروزی انقلاب، گرچه او یکی از محورهای شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب، با هدف مقابله با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) شد، اما مساله «ولایت فقیه» و نقش روحانیون در حکومت، هیچ‌گاه در ذهن او و مریدان جوانش در سازمان حل نشود. از این منظر، تفاوت معناداری میان بهزاد نبوی و رهبران سازمان مجاهدین خلق(منافقین) نبود. اختلافات اساسی او و دست‌پروردگان او با مرحوم آیت‌الله راستی کاشانی، نماینده امام(ره) در سازمان مجاهدین انقلاب، از همین مسایل حل نشده ذهنی می آمد. این اختلاف با نماینده امام، ریشه در مساله بزرگ‌تری داشت و آن نظر جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب (با محوریت نبوی) مبنی بر «ارشادی» بودن و نه «مولوی» بودن نظرات امام خمینی(ره) در اداره سازمان بود. تفسیری که انشعاب در آن سازمان و در نهایت انحلال آن را به دنبال داشت.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟
نبوی در دولت میرحسین موسوی، وزیر صنایع سنگین و مسوول ستاد پشتیبانی جنگ بود

تا زمانی که بنیانگذار کبیر انقلاب حیات داشت، زیر سایه اقتدار و جذبه امام و این که بهزاد نبوی و همفکرانش نیاز به تثبیت خود در سیستم جمهوری اسلامی داشتند، چندان ابهامات و عدم التزام خود به مفهوم «ولایت فقیه» را آشکار نمی کردند. آن‌ها به امام هم بیشتر به عنوان یک رهبر سیاسی مقتدر، نه ولی فقیه و رهبر دینی-سیاسی می نگریستند. از قضاء، مقارن با رحلت امام، اردوگاه سوسیالیستی شرق (به عنوان مدل ذهنی مطلوب چپ‌گرایان درون ساختار جمهوری اسلامی) نفس‌های آخر را می کشید و دو سه سال بعد از رحلت امام، اتحاد شوروی هم فروپاشید.

امثال بهزاد، در اواخر دهه ۶۰ و اوایل هفتاد، با خلاء فکری و عقیدتی جدی مواجه شدند که نتیجه آن، رویکرد به لیبرال‌سرمایه‌داری بود که این رویکرد خیلی زود، حالتی شیفته‌وار پیدا کرد. حلقه «کیان» که هدف آن زمینه‌سازی برای ایدئولوژی‌زدایی از حکومت با هدف جذب در نظام جهانی لیبرال‌سرمایه‌داری بود، از همین خلاء سر برآورد.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

البته، در مورد شخص بهزاد، از همان دهه ۶۰، نداشتن علقه و اعتقاد جدی با روحانیت و حتی تقابل، تا حد زیادی خود را به رخ می کشید. او در آن زمان، نه فقط با مرحوم راستی کاشانی، که اصولا با روحانیون شاخص انقلابی چون طالقانی و بهشتی و خامنه‌ای نیز مشکلات جدی داشت. دلایلی چندی برای این تقابل می توان برشمرد، اما یک دلیل روانشناختی هم وجود داشت که نه تنها درباره بهزاد نبوی، که درباره چهره‌های دیگر با عقبه چپ هم صدق می کرد و آن این که آن‌ها به واسطه رشد در سیستم فکری چپ مارکسیستی، دیدگاه سیاسی و مبارزاتی خود را «علمی» و دیدگاه روحانیون را «سنتی» و حتی «مرتجع» می دانستند و دچار یک نوع منیت در تحلیل بودند.

یوسف فروتن، از مؤسسان سپاه، اولین مسوول روابط عمومی این نهاد که خود به عنوان عضو گروه فلاح، از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب در سال ۵۸ بود، درباره تقابل بهزاد نبوی با شهید بهشتی می گوید:

” البته در دهه ۶۰ افرادی مانند بهزاد نبوی وجود داشتند که در زمان تأسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به شهید بهشتی که در قید حیات بود، فحش می‌داد و بنده به این رفتار او اعتراض کردم. بنده با مرحوم مهندس بازرگان آشنا بودم و می‌دانم که وی چطور در زمان شاه زندانی و محاکمه شد ولی چرا اتفاقی افتاد که اینها از مسیر انقلاب منحرف شدند؟ چه شد که شهید فلاحی که آموزش‌های شاهنشاهی را به آموزش‌های دینی ارجحیت می‌داد،  به‌یک‌باره در ۷ تیر با لباس نظامی و پای بدون کفش و اشک‌ریزان در مراسم تشییع جنازه شهدای ۷ تیر داخل مردم حضور پیدا می‌کند و تمام آن خصلت‌های نظامی را زیر پا می‌گذارد؟ دهه ۶۰ این رویش‌ها را هم داشت. “[۴]

مصطفی طالقانی، فرزند مرحوم آیت‌الله طالقانی، در گفتگویی، در شرح ماجرای خروج مرحوم طالقانی از تهران و درخواست امام برای بازگشت ایشان، به نقش مخرب سازمان مجاهدین انقلاب با هدایت بهزاد نبوی، در دامن زدن دلخوری آیت‌الله طالقانی اشاره کرد:

” آقا(مرحوم طالقانی) هم گفت اگر امام ناراحت است من برمی‌گردم. امام هم توصیه کرد که آقای طالقانی تهران نرود و مستقیم بیاید قم. بنده هم در دیدار و ملاقات خصوصی امام و آقای طالقانی بودم. فردای آن روز هم آقا در قم سخنرانی کردند و گفتند: هیچ مشکلی نبوده و سوتفاهم شده  و دفاتر ما باز است.

همان روز که آقای طالقانی این سخنرانی را کرد و این حرفها را زد، مجاهدین انقلاب اسلامی با امضای آقای بهزاد نبوی اعلامیه دادند که آقای طالقانی خیلی کار بدی کردی که از تهران رفتی! اصلا کار تمام شده بود که اینها در مدرسه فیضیه تابلو زدند. همان افرادی که بحثهای جناحی مطرح می‌کنند و الان از مرحوم طالقانی مثلاً دفاع می‌کنند، آن موقع به این بحثها دامن می‌زدند. “[۵]

به واسطهٔ همین سنخ رفتاری با روحانیت، عقبه کمونیستی و البته میل وافر به «شبکه سازی» درون سیستم، برخی از شخصیت‌های سیاسی در آن مقطع، به بهزاد و طیف دست‌پرودگان و شاگردان او مشکوک بودند.

این شک و ظن منفی زمانی بیشتر شد که عوامل مرتبط و متاثر از نبوی تلاش کردند با تسلط بر بخش‌های حساس اطلاعاتی به جا مانده از رژیم پهلوی، به ویژه اداره دوم ارتش(اطلاعات نظامی)، شاکله تشکیلات امنیتی نوپای جمهوری اسلامی را در دست بگیرند. دفتر اطلاعات نخست وزیر که گردانندگان اصلی آن سعید حجاریان و خسرو تهرانی، هر دو از متصلین به نبوی بودند، تقریبا به طور کامل در اختیار این طیف بود و به شدت به کار شبکه‌سازی مد نظر بهزاد برای چینش مهره‌ها در جایگاه‌های حساس می آمد.

در زمان اوج برو و بیای بهزاد و عواملش در دفتر رییس جمهور و نخست‌وزیر (رجایی و باهنر) و صحنه‌گردانی امنیتی در دفتر اطلاعات نخست‌وزیری، فاجعهٔ انفجار نخست وزیری در ۸ شهریور ۶۰ رخ داد. عامل این جنایت تروریستی، «مسعود کشمیری»، نفوذی سطح‌بالای منافقین در ساختار جمهوری اسلامی بود که به جایگاه دبیری شورای  امنیت کشور رسیده بود!

نکته‌ای که درباره کشمیری وجود دارد این است که او معرفی‌شده و صعودیافتهٔ دست بهزاد نبوی و یار غار او، مرتضی الویری، بود که به همراه چهره‌هایی از همین طیف همچون تقی محمدی، حبیب‌الله داداشی و محمد رضوی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، بخش‌های مختلف اداره دوم ارتش را با حکم الویری (که عضو شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی بود) در اختیار گرفتند. کشمیری با حمایت همین طیف، عضو ستاد خنثی‌سازی کودتای نوژه (با محوریت سعید حجاریان) هم شد. در همین مقطع است که خسرو قنبری تهرانی، دوست صمیمی حجاریان، مسوول دفتر اطلاعات نخست وزیری می شود و حجاریان هم مسوولیت گزینش نیرو برای این دفتر و همچنین مسوول واحد ضدجاسوسی می‌شود که بسیاری از عناصر اداره هفتم و اداره هشتم ساواک (اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی) در همین دوره دوباره جذب اطلاعات نخست وزیری شدند و بعدها حتی از این طریق وارد بدنه تشکیلات امنیتی کشور شدند. مساله قابل‌تامل دیگر این که، در تیمی که اداره دوم ارتش را در اختیار گرفت، «جواد قدیری»، دیگر نفوذی سطح‌بالای منافقین و متهم به نقش‌آفرینی در ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ۶ تیر ۶۰ هم عضویت داشت. قدیری هم از قضاء، عضو ستاد خنثی‌سازی کودتای نوژه بود!

کشمیری در فروردین ۱۳۶۰ وارد نخست‌وزیری می‌شود، خرداد ۱۳۶۰ به شورای امنیت کشور می‌رود و قائم‌مقام و عملاً دبیر شورا می‌شود. سه ماه بعد نیز، انفجار نخست‌وزیری رخ می‌دهد.

روزنامه ایران (۸ شهریور ۸۹) در گزارشی درباره این پرونده می نویسد:

” در اولین گام خبر کذبی بود که از «شهادت» مسعود کشمیری خبر می داد، این شایعات ساعت ۶ صبح فردای حادثه صورت رسمی به خود یافت. پس از جلسه محرمانه ای که میان بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها برقرار می شود، اطلاعیه ای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی درنخست وزیری به صدا و سیما جهت اعلام ارسال می گردد، در این اطلاعیه که ساعت ۸ صبح از رادیو پخش می شود، «شهادت کشمیری» رسما اعلام می گردد. این در حالی است که در لحظه تنظیم این اطلاعیه علم کامل بر نبودن جنازه در محل حادثه، پزشکی قانونی و بیمارستان‌های تهران حاصل گردیده بوده است و همچنین سرتیپ شرفخواه و سرهنگ وصالی بر خروج کشمیری لحظاتی قبل از حادثه شهادت داده بودند. “

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

گزارش روزنامه ایران می افزاید:

” جمع کردن مقداری خاکستر در یک کیسه نایلون به عنوان جسد کشمیری، ورود شیون کنان یک زن به عنوان همسر شهید با فریادهای مسعود مسعود، تشییع باشکوه تابوت منتسب به کشمیری با شعار «کشمیری چی شد؟ کشته شد!» به روی دست مردم و خلاصه اغفال مسئولین توسط یک باند محفلی در اطلاعات نخست وزیری در حالی صورت می گرفت که مسعود کشمیری برای خروج از کشور نیاز به فرصت و عدم حساسیت بود و یقینا بر روی یک عنصر به شهادت رسیده، هیچ حساسیتی نخواهد بود. “[۶]

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی، نخستین فرمانده سپاه اصفهان و فرمانده بسیج در سال ۶۰، ماجرای انفجار نخست‌وزیری را چنین روایت کرده است:

” بنده در آن روز در ساختمان بسیج بودم که حدود ساعت ۴ بعد از ظهر بود که ناگهان صدای انفجار را شنیدم و از طبقه یازدهم ساختمان مشاهده کردم که دفتر نخست وزیری منفجر شده است. سریع خودم را به آنجا رساندم و به پایگاه هایمان اطلاع و آماده باش دادیم. وقتی که وارد ساختمان شدم و از پله ها بالا رفتم که به سمت اتاق شهید رجایی بروم در میان آن گرد و غبار بهزاد نبوی را دیدم که سرگردان در محل حضور دارد.  یقه او را گرفتم چون که ما به ایشان مشکوک بودیم و هنوز هم مشکوک هستیم. یقه او را چسبیدم و گفتم شما بالاخره کار خود را کردید. او داشت فریاد می زد که کشمیری کشته شد.  در واقع او نمی گفت رجایی یا باهنر را کشتند، می گفت کشمیری را کشتند و این جالب بود که در آن موقع می گفت کشمیری را دریابید و کشمیری سوخت که در آن موقع به ذهن ما نمی آمد که کشمیری که بود و ذهنمان رفت سمت یک پسری که در هیئت دولت رفت و آمد می کرد و ذهن ها را یکدفعه تغییر داد. این جمله بهزاد نبوی یک خط فکری دارد که بعدا مطالعه کردیم که این کار با هماهنگی انجام شده است. بهزاد نبوی خیلی مدعی بود و خود را شیخ الوزرا می دانست سابقه وی را بررسی کردیم خیلی علیه السلام نبود. “[۷]

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

با عقبه و سابقه‌ای چنین پرابهام و پر از علامت سوال، بهزاد نبودی در سال ۷۸، بعد از رکودی حدودا ده ساله از لحاظ مسوولیت حاکمیتی، به مجلس ششم راه یافت. البته او دوستانش در اصطلاحا دوره فترت ۱۰ ساله، بیکار نبودند و به شدت مشغول طراحی تئوریک و کادرسازی برای ایام آتی بودند. یکی از دست‌پرودگان او در این دوره، محمد قوچانی بود که کار خود را از «عصر ما»، نشریه سازمان مجاهدین انقلاب در نیمه نخست دهه ۷۰ آغاز کرد و امروز یکی از چهره‌های رسانه‌ای جریان اصلاحات است.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟
در حال قرائت نامه استعفاء در مجلس ششم

نبوی که بر طبق قرائن، در همان دهه ۶۰ هم اعتقاد قلبی به «ولایت فقیه» نداشت، در سال ۷۸ که با ماموریت ویژه سیاسی از طرف اردوگاه چپ حکومتی، به مجلس رفت و نایب رییس مجلس(و در واقع همه‌کارهٔ آن) شد، اصولا با هدف فعال کردن سنگر مجلس علیه ولایت، وارد عمل شده بود. کما این که دیگر مرتبطین او (حجاریان، تاجزاده، سلامتی، عرب‌سرخی…) به مواضع دیگر حاکمیتی رفتند تا نظریه «فتح سنگر به سنگر» را عملی کنند.

این را هم باید در نظر داشت که نبوی در دهه ۶۰، به عنوان وزریر کابینه موسوی، مشاور و دست راست او (که نفوذی فوق‌العاده روی نخست‌وزیر داشت)، نقش مهمی در تقابل نخست‌وزیر با رییس جمهور وقت (آیت‌الله خامنه‌ای) ایفاء می‌کرد، به نحوی که با فشارهای این طیف، عملا رییس جمهور (با وجود ظرفیت‌های قانونی و آرای مستقیم مردمی) از روند اداره مملکت حذف شده بود. در واقع زمانی که بهزاد و دوستانش، مجلس ششم را در اختیار گرفتند، سابقه‌ای نسبتا طولاتی در تقابل با آیت‌الله خامنه‌ای داشتد که این تقابل (و حتی عناد) در طول دوره مجلس به خوبی خود را نشان داد.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟
نبوی، صحنه‌گردان تحصن مجلس ششم

نبوی به عنوان صحنه‌گردان اصلی مجلس ششم (با دستیاری چهره‌هایی چون محمدرضا خاتمی، محسن میردامادی و محسن آرمین)، در همه جنجال‌های سیاسی آن مجلس نقش کلیدی داشت. حتی پایان کار این طیف در مجلس با قرائت نامه «جام زهر»، خطاب به رهبر انقلاب، ماجرای تحصن در اعتراض به نظارت استصوابی و در نهایت استعفای دست جمعی نمایندگان اصلاح‌طلب، همه با لیدری بهزاد صورت گرفت.

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟

از نقش «چریک پیر» (لقب اصلاح طلبان برای نبوی که البته چندان فرصت چریک‌بازی در پیش از انقلاب نیافته بود، چرا که خیلی زود توسط ساواک دستگیر شد!)، در دو فتنه ۷۸ و ۸۸، به واسطهٔ اجمال و این که گزارش‌های زیادی در این مورد در ۱۰ سال گذشته منتشر شده، عبور می کنیم، لیکن انتخاب یک «آژیتاتور» (در اصطلاح علم سیاست همان فتنه‌گر خودمان!) ۷۸ ساله به عنوان رییس نهاد اجماع‌ساز اطلاح‌طلبان (ناسا در روزهای اخیر، نشان داد که فتنه‌گری‌های پیشین جریان اصلاحات و تقابل سازی با نظام، نه صرفا عملکرد شماری از چهره‌های «رادیکال» این جریان، که بخشی از هویت جریانی است که خود را اصلاح طلب می خواند، اما به واقع «استحاله‌طلب» است.


[1] https://www.mashreghnews.ir/news/770646

[2] https://www.pishkhan.com/news/40473

[3] http://www.ensafnews.com/37054/

[4] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/04/26/1450032

[5] http://www.yazdfarda.com/iranfarda/news/agmedia/150863

[6] https://www.magiran.com/article/2144093

[7] https://snn.ir/fa/news/39144



منبع خبر

انتخاب «چریک پیر» در رأس ناسا نشانه چیست؟/ اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای جنگ با نظام دارند؟ بیشتر بخوانید »

کلید پیروزی رزمندگان از نگاه فرمانده شاخص دفاع مقدس/ «شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه بود


کلید پیروزی رزمندگان از نگاه شهید «مجید بقایی»/ «شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه بود

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید مجید بقایی در سال ۱۳۳۷ در شهر «بهبهان» استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.

شهید مجید بقایی، در ماه‌های ابتدایی دفاع مقدس وارد جبهه شد و در واحد تبلیغات سپاه امیدیه‌ خوزستان کنار شهید دقایقی در سِمَت بازرسی مشغول به فعالیت شد. همان مواقع بود که از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده‌ سپاه در اتاق جنگ که آن زمان جلساتش در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌شد، معرفی شد.

شهید بقایی مسئولیت فرماندهیِ سپاه و جبهه شوش را برعهده داشت و از همان ابتدا وضع جبهه‌ شوش که از لحاظ نیرو و تدارکات در تنگنا بود، مورد توجه خاص وی قرار گرفت. شهید بقایی از راه‌های مختلف مانند حضور رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای)، استانداری و سپاه در آن منطقه، مقداری اسلحه وارد جبهه کرد و از شهر بهبهان تعدادی بسیجی و سپاهی را به جبهه‌ شوش آورد و به این جبهه نیروی تازه‌ای بخشید.

هماهنگی شهید بقایی با برادران ارتشی در سلسله عملیات ایذایی، باعث دلگرمی همگان شده بود به طوری که هوانیروز و فرماندهان لشکر ۲۱ حمزه بعد از یک ماه، دوباره حاضر به عملیات شدند. از خصوصیات نظامی شهید بقایی، این بود که همیشه به طور مستقیم در شناسایی‌ها شرکت می‌کرد و حتی معابر نفوذی به دشمن را نیز خود او بازدید می‌کرد. همچنین وی معتقد بود که پشتیبانی از ولایت فقیه را باید در تمام رده‌های سپاه اجرا کرد و هیچگاه از دستور فرماندهان بالاتر سرپیچی نکرد.

سرانجام شهید بقایی روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که با گروهی از رزمندگان برای بازدید از منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی به فکه رفته بود، بر اثر اصابت گلوله خمپاره‌ی دشمن به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد. خاطراتی که در ادامه می‌آید متعلق به این شهید از کتابی با عنوان «تا چشمه‌ی بقا» به قلم عزیزالله سالاری است.

نخست نیت کنید و عملتان برای رضای خدا باشد

یوسفعلی حمیدی: پیش از آن‌که عملیات طریق القدس آغاز شود، شهید بقایی مشغول صحبت با تنی چند از برادران بود و از آنجا که سن من کم بود، کنجکاو شدم تا سخنان او را بشنوم. شهید بقایی گفت: «امشب به طرف چذابه می‌رویم و باید ۲۴ ساعته منطقه را به طور کامل شناسایی کنیم و از وضعیت دشمن باخبر شویم و اطلاعاتمان که کامل شد، به مسئولان بالاتر تحویل دهیم تا عملیاتِ بزرگی را برای فتح بستان و مناطق اطراف آن طراحی کنند. نخست نیت کنید و عملتان فقط برای رضای خدا باشد، چون ممکن است از این مأموریت برنگردیم و به شهادت برسیم.»

چند نفری که مسئول عملیات بودند، دست به دست هم دادند و سوگند خوردند که تا دستور عملیات صادر نشده، از این عملیات سخنی به میان نیاورند. در این هنگام، نگاه شهید بقایی به من افتاد و علت حضورم را پرسید و من گفتم فکر کردم می‌خواهید به دشمن شبیخون برنید و خواستم همراهتان باشم. سردار با شنیدن این جمله، لبخندی زد و گفت: با این روحیه‌ای که برای فداکاری دارید و روحیه‌ بالای برادران پاسدار، نوید می‌دهم که ان شاء الله ایران اسلامی در این جنگ پیروز است. او بعد از خداحافظی، همراه با چند پاسدار، به شناسایی رفتند و سالم برگشتند و حاصل زحماتشان، عملیات موفق طریق القدس بود.

ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم

حشمت حسن زاده: شبِ حمله، ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۰، شهید بقایی با تعهد و امانتداری که نسبت به بچه‌ها احساس می‌کرد، اهداف آن حمله را برای ما توجیه و تشریح می‌کرد. ساعاتی پیش از آنکه رزمندگان سوار ماشین شوند تا بروند، تمام بحث‌های او پیرامون بیان ظرافت‌ها و نکات قابل توجه نظامی و تدابیری در حفظ جان بچه‌ها بود. در این مورد توصیه می‌کرد: «این بچه‌ها را به شما می‌سپارم. ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم لذا مراقب باشید که با بی‌دقتی از دست نروند. توجه کنید که شناسایی دقیق و سنجیده باشد و دقت کنید بچه‌ها در میدان گیر نیافتند و محاصره نشوند.»

وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود

مرتضی صفاری: شهید مجید بقایی به اطاعت از فرماندهی، عنایت خاصی داشت. هنگامی که سردار محسن رضایی به عنوان فرمانده‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد، اصل اصیل و عمیق ولایت را پیش کشید و وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

کلید پیروزی رزمندگان از نگاه فرمانده شاخص دفاع مقدس/ «شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه بود بیشتر بخوانید »

کلید پیروزی رزمندگان از نگاه شهید «مجید بقایی»/ «شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه بود


عملتان فقط برای رضای خدا باشد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید مجید بقایی در سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.

شهید مجید بقایی، در ماه‌های ابتدایی دفاع مقدس وارد جبهه شد و در واحد تبلیغات سپاه امیدیه‌ خوزستان کنار شهید دقایقی در سِمَت بازرسی مشغول به فعالیت شد. همان مواقع بود که از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده‌ سپاه در اتاق جنگ که آن زمان جلساتش در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌شد، معرفی شد.

شهید بقایی مسئولیت فرماندهیِ سپاه و جبهه شوش را برعهده داشت و از همان ابتدا وضع جبهه‌ شوش که از لحاظ نیرو و تدارکات در تنگنا بود، مورد توجه خاص وی قرار گرفت. شهید بقایی از راه‌های مختلف مانند حضور رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای)، استانداری و سپاه در آن منطقه، مقداری اسلحه وارد جبهه کرد و از شهر بهبهان تعدادی بسیجی و سپاهی را به جبهه‌ شوش آورد و به این جبهه نیروی تازه‌ای بخشید.

هماهنگی شهید بقایی با برادران ارتشی در سلسله عملیات ایذایی، باعث دلگرمی همگان شده بود به طوری که هوانیروز و فرماندهان لشکر ۲۱ حمزه بعد از یک ماه، دوباره حاضر به عملیات شدند. از خصوصیات نظامی شهید بقایی، این بود که همیشه به طور مستقیم در شناسایی‌ها شرکت می‌کرد و حتی معابر نفوذی به دشمن را نیز خود او بازدید می‌کرد. همچنین وی معتقد بود که پشتیبانی از ولایت فقیه را باید در تمام رده‌های سپاه اجرا کرد و هیچگاه از دستور فرماندهان بالاتر سرپیچی نکرد.

سرانجام شهید بقایی روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که با گروهی از رزمندگان برای بازدید از منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی به فکه رفته بود، بر اثر اصابت گلوله خمپاره‌ی دشمن به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد. خاطراتی که در ادامه می‌آید متعلق به این شهید از کتابی با عنوان «تا چشمه‌ی بقا» به قلم عزیزالله سالاری است.

نخست نیت کنید و عملتان برای رضای خدا باشد

یوسفعلی حمیدی: پیش از آن‌که عملیات طریق القدس آغاز شود، شهید بقایی مشغول صحبت با تنی چند از برادران بود و از آنجا که سن من کم بود، کنجکاو شدم تا سخنان او را بشنوم. شهید بقایی گفت: «امشب به طرف چذابه می‌رویم و باید ۲۴ ساعته منطقه را به طور کامل شناسایی کنیم و از وضعیت دشمن باخبر شویم و اطلاعاتمان که کامل شد، به مسئولان بالاتر تحویل دهیم تا عملیاتِ بزرگی را برای فتح بستان و مناطق اطراف آن طراحی کنند. نخست نیت کنید و عملتان فقط برای رضای خدا باشد، چون ممکن است از این مأموریت برنگردیم و به شهادت برسیم.»

چند نفری که مسئول عملیات بودند، دست به دست هم دادند و سوگند خوردند که تا دستور عملیات صادر نشده، از این عملیات سخنی به میان نیاورند. در این هنگام، نگاه شهید بقایی به من افتاد و علت حضورم را پرسید و من گفتم فکر کردم می‌خواهید به دشمن شبیخون برنید و خواستم همراهتان باشم. سردار با شنیدن این جمله، لبخندی زد و گفت: با این روحیه‌ای که برای فداکاری دارید و روحیه‌ بالای برادران پاسدار، نوید می‌دهم که ان شاء الله ایران اسلامی در این جنگ پیروز است. او بعد از خداحافظی، همراه با چند پاسدار، به شناسایی رفتند و سالم برگشتند و حاصل زحماتشان، عملیات موفق طریق القدس بود.

ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم

حشمت حسن زاده: شبِ حمله، ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۰، شهید بقایی با تعهد و امانتداری که نسبت به بچه‌ها احساس می‌کرد، اهداف آن حمله را برای ما توجیه و تشریح می‌کرد. ساعاتی پیش از آنکه رزمندگان سوار ماشین شوند تا بروند، تمام بحث‌های او پیرامون بیان ظرافت‌ها و نکات قابل توجه نظامی و تدابیری در حفظ جان بچه‌ها بود. در این مورد توصیه می‌کرد: «این بچه‌ها را به شما می‌سپارم. ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم لذا مراقب باشید که با بی‌دقتی از دست نروند. توجه کنید که شناسایی دقیق و سنجیده باشد و دقت کنید بچه‌ها در میدان گیر نیافتند و محاصره نشوند.»

وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود

مرتضی صفاری: شهید مجید بقایی به اطاعت از فرماندهی، عنایت خاصی داشت. هنگامی که سردار محسن رضایی به عنوان فرمانده‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد، اصل اصیل و عمیق ولایت را پیش کشید و وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

کلید پیروزی رزمندگان از نگاه شهید «مجید بقایی»/ «شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه بود بیشتر بخوانید »

«شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه/ کلید پیروزی رزمندگان از نگاه شهید «مجید بقایی»


عملتان فقط برای رضای خدا باشد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار شهید مجید بقایی در سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.

شهید مجید بقایی، در ماه‌های ابتدایی دفاع مقدس وارد جبهه شد و در واحد تبلیغات سپاه امیدیه‌ خوزستان کنار شهید دقایقی در سِمَت بازرسی مشغول به فعالیت شد. همان مواقع بود که از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده‌ سپاه در اتاق جنگ که آن زمان جلساتش در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌شد، معرفی شد.

شهید بقایی مسئولیت فرماندهیِ سپاه و جبهه شوش را برعهده داشت و از همان ابتدا وضع جبهه‌ شوش که از لحاظ نیرو و تدارکات در تنگنا بود، مورد توجه خاص وی قرار گرفت. شهید بقایی از راه‌های مختلف مانند حضور رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله خامنه‌ای)، استانداری و سپاه در آن منطقه، مقداری اسلحه وارد جبهه کرد و از شهر بهبهان تعدادی بسیجی و سپاهی را به جبهه‌ شوش آورد و به این جبهه نیروی تازه‌ای بخشید.

هماهنگی شهید بقایی با برادران ارتشی در سلسله عملیات ایذایی، باعث دلگرمی همگان شده بود به طوری که هوانیروز و فرماندهان لشکر ۲۱ حمزه بعد از یک ماه، دوباره حاضر به عملیات شدند. از خصوصیات نظامی شهید بقایی، این بود که همیشه به طور مستقیم در شناسایی‌ها شرکت می‌کرد و حتی معابر نفوذی به دشمن را نیز خود او بازدید می‌کرد. همچنین وی معتقد بود که پشتیبانی از ولایت فقیه را باید در تمام رده‌های سپاه اجرا کرد و هیچگاه از دستور فرماندهان بالاتر سرپیچی نکرد.

سرانجام شهید بقایی روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که با گروهی از رزمندگان برای بازدید از منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی به فکه رفته بود، بر اثر اصابت گلوله خمپاره‌ی دشمن به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد. خاطراتی که در ادامه می‌آید متعلق به این شهید از کتابی با عنوان «تا چشمه‌ی بقا» به قلم عزیزالله سالاری است.

نخست نیت کنید و عملتان برای رضای خدا باشد

یوسفعلی حمیدی: پیش از آن‌که عملیات طریق القدس آغاز شود، شهید بقایی مشغول صحبت با تنی چند از برادران بود و از آنجا که سن من کم بود، کنجکاو شدم تا سخنان او را بشنوم. شهید بقایی گفت: «امشب به طرف چذابه می‌رویم و باید ۲۴ ساعته منطقه را به طور کامل شناسایی کنیم و از وضعیت دشمن باخبر شویم و اطلاعاتمان که کامل شد، به مسئولان بالاتر تحویل دهیم تا عملیاتِ بزرگی را برای فتح بستان و مناطق اطراف آن طراحی کنند. نخست نیت کنید و عملتان فقط برای رضای خدا باشد، چون ممکن است از این مأموریت برنگردیم و به شهادت برسیم.»

چند نفری که مسئول عملیات بودند، دست به دست هم دادند و سوگند خوردند که تا دستور عملیات صادر نشده، از این عملیات سخنی به میان نیاورند. در این هنگام، نگاه شهید بقایی به من افتاد و علت حضورم را پرسید و من گفتم فکر کردم می‌خواهید به دشمن شبیخون برنید و خواستم همراهتان باشم. سردار با شنیدن این جمله، لبخندی زد و گفت: با این روحیه‌ای که برای فداکاری دارید و روحیه‌ بالای برادران پاسدار، نوید می‌دهم که ان شاء الله ایران اسلامی در این جنگ پیروز است. او بعد از خداحافظی، همراه با چند پاسدار، به شناسایی رفتند و سالم برگشتند و حاصل زحماتشان، عملیات موفق طریق القدس بود.

ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم

حشمت حسن زاده: شبِ حمله، ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۰، شهید بقایی با تعهد و امانتداری که نسبت به بچه‌ها احساس می‌کرد، اهداف آن حمله را برای ما توجیه و تشریح می‌کرد. ساعاتی پیش از آنکه رزمندگان سوار ماشین شوند تا بروند، تمام بحث‌های او پیرامون بیان ظرافت‌ها و نکات قابل توجه نظامی و تدابیری در حفظ جان بچه‌ها بود. در این مورد توصیه می‌کرد: «این بچه‌ها را به شما می‌سپارم. ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم لذا مراقب باشید که با بی‌دقتی از دست نروند. توجه کنید که شناسایی دقیق و سنجیده باشد و دقت کنید بچه‌ها در میدان گیر نیافتند و محاصره نشوند.»

وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود

مرتضی صفاری: شهید مجید بقایی به اطاعت از فرماندهی، عنایت خاصی داشت. هنگامی که سردار محسن رضایی به عنوان فرمانده‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد، اصل اصیل و عمیق ولایت را پیش کشید و وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

«شهید بقایی» از شخصیت‌های محوری وحدت ارتش و سپاه/ کلید پیروزی رزمندگان از نگاه شهید «مجید بقایی» بیشتر بخوانید »

عملتان فقط برای رضای خدا باشد


عملتان فقط برای رضای خدا باشد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، سردار شهید مجید بقایی در سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد.

شهید مجید بقایی، در ماه‌های ابتدایی دفاع مقدس وارد جبهه شد و در واحد تبلیغات سپاه امیدیه‌ی خوزستان کنار شهید دقایقی در سِمَت بازرسی مشغول فعالیت شد.

همان مواقع بود که از طرف فرماندهی کل سپاه به عنوان نماینده‌ی سپاه در اتاق جنگ که آن زمان جلساتش در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌شد، معرفی شد.

شهید بقایی مسئولیت فرماندهیِ سپاه و جبهه شوش را برعهده داشت و از همان ابتدا وضع جبهه‌ی شوش که از لحاظ نیرو و تدارکات در تنگنا بود، مورد توجه خاص وی قرار گرفت.

شهید بقایی از راه‌های مختلف مانند حضور رئیس جمهور وقت (آیت الله خامنه‌ای)، استانداری و سپاه در آن منطقه، مقداری اسلحه وارد جبهه کرد و از شهر بهبهان تعدادی بسیجی و سپاهی را به جبهه‌ی شوش آورد و به این جبهه نیروی تازه‌ای بخشید.

هماهنگی شهید بقایی با برادران ارتشی در سلسله عملیات ایذایی، باعث دلگرمی همگان شده بود به طوری که هوانیروز و فرماندهان لشکر ۲۱ حمزه بعد از یک ماه، دوباره حاضر به عملیات شدند.

از خصوصیات نظامی شهید بقایی، این بود که همیشه به طور مستقیم درشناسایی‌ها شرکت می‌کرد و حتی معابر نفوذی به دشمن را نیز خود او بازدید می‌کرد. همچنین وی معتقد بود که پشتیبانی از ولایت فقیه را باید در تمام رده‌های سپاه اجرا کرد و هیچ گاه از دستور فرماندهان بالاتر سرپیچی نکرد.

سرانجام شهید بقایی روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که با گروهی از رزمندگان برای بازدید از منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی به فکه رفته بود، بر اثر اصابت گلوله خمپاره‌ی دشمن به درجه‌ی رفیع شهادت نائل شد.

خاطراتی که در ادامه می‌آید متعلق به این شهید از کتابی با عنوان «تا چشمه‌ی بقا» به قلم عزیزالله سالاری است.

نخست نیت کنید و عملتان برای رضای خدا باشد

یوسفعلی حمیدی: پیش از آن‌که عملیات طریق القدس آغاز شود، شهید بقایی مشغول صحبت با تنی چند از برادران بود و از آنجا که سن من کم بود، کنجکاو شدم تا سخنان او را بشنوم.

شهید بقایی گفت: «امشب به طرف چزابه می‌رویم و باید ۲۴ ساعته منطقه را به طور کامل شناسایی کنیم و از وضعیت دشمن باخبر شویم و اطلاعاتمان که کامل شد، به مسئولان بالاتر تحویل دهیم تا عملیاتِ بزرگی را برای فتح بستان و مناطق اطراف آن طراحی کنند.

نخست نیت کنید و عملتان فقط برای رضای خدا باشد، چون ممکن است از این مأموریت برنگردیم و به شهادت برسیم.»

چند نفری که مسئول عملیات بودند، دست به دست هم دادند و سوگند خوردند که تا دستور عملیات صادر نشده، از این عملیات سخنی به میان نرانند.

در این هنگام، نگاه شهید بقایی به من افتاد و علت حضورم را پرسید و من گفتم فکر کردم می‌خواهید به دشمن شبیخون برنید و خواستم همراهتان باشم.

سردار با شنیدن این جمله، لبخندی زد و گفت: با این روحیه‌ای که برای فداکاری دارید و روحیه‌ی بالای برادران پاسدار، نوید می‌دهم که ان شاء الله ایران اسلامی در این جنگ پیروز است.

او بعد از خداحافظی، همراه با چند پاسدار، به شناسایی رفتند و سالم برگشتند و حاصل زحماتشان، عملیات موفق طریق القدس بود.

ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم

حشمت حسن زاده: شبِ حمله، ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۶۰، شهید بقایی با تعهد و امانت داری که نسبت به بچه‌ها احساس می‌کرد، اهداف آن حمله را برای ما توجیه و تشریح می‌کرد.

ساعاتی پیش از آنکه رزمندگان سوار ماشین شوند تا بروند، تمام بحث‌های او پیرامون بیان ظرافت‌ها و نکات قابل توجه نظامی و تدابیری در حفظ جان بچه‌ها بود.

در این مورد توصیه می‌کرد: «این بچه‌ها را به شما می‌سپارم. ما در برابر پدر و مادر این رزمندگان مسئولیم لذا مراقب باشید که با بی‌دقتی از دست نروند. توجه کنید که شناسایی دقیق و سنجیده باشد و دقت کنید بچه‌ها در میدان گیر نیفتند و محاصره نشوند.»

وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود

مرتضی صفاری: شهید مجید بقایی به اطاعت از فرماندهی، عنایت خاصی داشت. هنگامی که سردار محسن رضایی به عنوان فرمانده‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد، اصل اصیل و عمیق ولایت را پیش کشید و وقتی دستوری از قرارگاه می‌رسید، انگار یک دستور قرآنی بود.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

عملتان فقط برای رضای خدا باشد بیشتر بخوانید »