پدر شهید

پدر شهیدان والامقام «توکلی» آسمانی شد

پدر شهیدان «توکلی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «کریم توکلی» پدر شهیدان «مجید و سردار محمود توکلی» در سن ۹۵ سالگی به فرزندان شهیدش پیوست.

پیکر مطهر آن مرحوم روز پنج‌شنبه (پنجم اسفند) مصادف با روز حماسه و ایثار شهرستان فلاورجان با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی و با حضور مردم شهیدپرور، پرسنل بنیاد و دیگر مسئولان تشییع و در گلزار شهدای خیرآباد در جوار فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.

شهید «مجید توکلی» سال ۱۳۴۷ در روستای خیرآباد از توابع شهرستان فلاورجان چشم به جهان گشود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. عاقبت ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ در اشنویه توسط نیرو‌های بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای گارماسه تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

سردار جانباز شهید «محمود توکلی» متولد اول اردیبهشت ۱۳۴۵ و جانشین قرارگاه تفحص شهدا در کردستان عراق بود که برای تفحص پیکر شهدای عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین به علت انفجار یکی از مین‌های به جا‌مانده از جنگ تحمیلی و اصابت ترکش به سینه‌اش به شهادت رسید.

وی پیش از این در هشت سال دفاع مقدس نیز نقش اثرگذاری داشت و در جبهه‌های جنگ تحمیلی به درجه جانبازی نائل شده بود.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهیدان «توکلی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

پدر شهید «غلامحسین کاوانی» آسمانی شد

پدر شهید «غلامحسین کاوانی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان، حاج «رحمت‌الله کاوانی» پدر بزرگوار شهید «غلامحسین کاوانی» از شهدای شهرستان آران و بیدگل، پس از تحمل سال‌ها رنج فراق فرزندش، دعوت حق را لبیک گفت.

پیکر پاک این پدر شهید بزرگوار، امروز (چهارشنبه) از درب منزل ایشان تشییع و در گلزار شهدای امامزاده حسین (ع) بیدگل، در کنار آرامگاه فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.

«غلامحسین کاوانی» ۶ دی‌ سال ۱۳۵۰ در بیدگل متولد شد. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و در عملیات‌های متعدد شرکت کرد، تا این‌که سرانجام ۳۱ فروردین سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی «فاو» به فیض شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید «غلامحسین کاوانی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

دشمنان حضرت امیر هم به عظمت ایشان اعتراف کرده‌اند

دشمنان حضرت امیر هم به عظمت ایشان اعتراف کرده‌اند


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان، آیت‌الله «سید یوسف طباطبایی‌نژاد» نماینده ولی‌فقیه در استان اصفهان در مراسم روز پدر و تقدیر از پدران شهدا در سپاه صاحب الزمان (عج) اظهار داشت: عظمت حضرت علی (ع) به گونه‌ای است که حتی دشمنان ایشان نیز به عظمت او اعتراف کرده‌اند و نتوانسته‌اند این عظمت را انکار کنند. 

وی ادامه داد: امروز هر کس وارد دریای معرفت اهل بیت (ع) و حضرت علی (ع) شود راهی جز عشق ورزیدن به ایشان ندارد و بر کره زمین هم شخصی نیست که بدگوی اهل بیت (ع) باشد.

طباطبایی‌نژاد تصریح کرد: حضرت علی (ع) در حل سختی‌ها همواره پیشگام بودند و برای اطاعت از خدا و اخلاص حاضر می‌شدند، سختی و‌ گرسنگی را تحمل می‌کردند و از سهم خود به دیگران می‌دادند. 

امام جمعه اصفهان خاطر نشان کرد: حضرت علی (ع) در اجرای عدالت به درخواست برادر خود برای گرفتن مالی بیش از حق خودش از بیت‌المال، عذاب آخرت را گوشزد می‌کنند یا در برابر کسی که قصد داشت به ایشان رشوه دهد، می‌فرمایند اگر همه دنیا را به من دهند تا پوسته جویی را از موری بگیرم حاضر به این کار نمی‌شوم.

وی به سبک زندگی زاهدانه حضرت علی (ع) اشاره کرد و اظهار کرد: ایشان در خوراک و پوشاک به کم‌ترین‌ها اکتفا می‌کردند و همواره عاشق و‌ آماده شهادت بودند.

در این مراسم از جمعی از پاسدارانی که فرزندانشان شهید شده بودند تجلیل شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دشمنان حضرت امیر هم به عظمت ایشان اعتراف کرده‌اند بیشتر بخوانید »

پدر شهید «حسن نوروزی» آسمانی شد

پدر شهید «حسن نوروزی» آسمانی شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، «شعبان نوروزی» پدر شهید «حسن نوروزی» از شهرستان (رودسر) ساعاتی پیش دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

مراسم تشییع و خاکسپاری متعاقباً اعلام می‌گردد.

اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان گیلان ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده محترم شان، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت می‌کند.

«حسن نوروزی» هشتم خرداد ۱۳۴۴ در روستای «تمیجان» از توابع شهرستان «املش» به دنیا آمد. پدرش «شعبان» کشاورزی می‌کرد و مادرش «کشور» نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم تیر ۱۳۶۴ در ابوقریب بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید «حسن نوروزی» آسمانی شد بیشتر بخوانید »

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمدرضا شبانی» روز ۱۳ آبان ۱۳۴۰ در شهرضای استان اصفهان به دنیا آمد و روز ۲۰ فروردین ۱۳۵۹ در جاده آبادان _ خرمشهر به شهادت رسید. برادر او «احمدرضا شبانی» طی گفت‌وگویی درمورد برادر خود اینگونه اظهار داشت: ما سه خواهر و شش برادر بودیم که یکی از برادرانم هم جانباز شد و بعد به شهادت رسیدند.

برادر شهید شبانی افزود: محمدرضا تا پنجم ابتدایی درس خوانده بود که به خاطر مسائل مالی مجبور به ترک تحصیل شد. برادرم صبح‌ها در کارخانه ریسندگی کار می‌کرد و عصر‌ها به دبیرستان شبانه می‌رفت. تا نزدیک دیپلم به تحصیل خود ادامه داد. مدتی به کار‌های ریسندگی مشغول شد اما شغل اصلی او «بنایی» بود و هزینه زندگی خود را خودش تأمین می‌کرد.

وی درمورد خصائص اخلاقی برادر خود گفت: محمدرضا فردی مذهبی و معتقد، باایمان، پاک و مخلص بود. یادم می‌آید که آن موقع قبل از انقلاب تأکید بر بحث «حجاب» بود به همین جهت اگر کسی برمی‌گشت و به خانمی نگاه می‌کرد، برادرم به شدت با آن فرد برخورد می‌کرد. برادرم اهل کار خیر بود و اگر متوجه می‌شد کسی مورد ظلم قرار گرفته است، به شدت از او حمایت می‌کرد.

برادر شهید شبانی درمورد غیرت برادرش روی احکام اسلامی گفت: محمدرضا نسبت به احکام اسلامی خیلی باغیرت بود و نسبت به خواهر و مادر خود تعصب داشت و غیرت زیادی روی حجاب و احکام اسلامی داشت. نسبت به «حجاب» و «حلال و حرام» به شدت سخت‌گیر و دقیق بود. از آنجا که نوجوانی او دوران پیش از انقلاب بود، نسبت به آن دوران خیلی مومن بود.

برادر شهید شبانی درمورد سختگیری پدرشان روی «حلال» و «حرام» گفت: ما برادر دیگری به نام «حمیدرضا» داشتیم که او هم به شهادت رسیده است. این برادرم خاطره‌ای برای من تعریف کرده است: پدر من که کارگر شرکت برق بود، به جاده‌ها می‌رفت و تیر چراغ برق نصب می‌کرد. یکی از روز‌های تابستان که مدارس تعطیل بودند، به توصیه مادرمان همراه پدرم رفتم. مادرم یک تکه نان همراه با ماست در کیسه گذاشته بود.

حین کار یک ماشین در جاده چپ کرده بود. آمدند و از ما خواستند که ماشین را با جرثقیل اداره برق درست کنیم. ۲۰ یا ۳۰ تومان به راننده جرثقیل دادند و کارگر‌ها با آن پول غذا خریدند.

برادرم حمیدرضا می‌گفت: دل من خوش بود که به این بهانه یک غذای خوب می‌خورم. وقتی که غذا را آوردند، پدرم گفت: من این غذا را نمی‌خورم. این پول، پول بیت‌المال است. بر سر سفره همه چلوکباب می‌خوردند اما من و پدرم ماستی که مادرم گذاشته بود را می‌خوردیم.

شبانی درمورد ارتباط برادرش با والدینشان اینگونه اظهار داشت: رابطه برادرم با والدینمان رابطه‌ای عالی بود. ایشان با پدر و مادرمان مخصوصا از پدرمان خیلی حرف شنوی داشت و از او اطاعت می‌کرد. با آنها در نهایت احترام برخورد می‌کرد و پدر و مادرم هم هیچ گونه ناراحتی از او نداشتند.

برادر شهید شبانی درمورد فعالیت‌های برادرش در هیئت‌های ماه‌های رمضان و محرم بیان داشت: هیئت‌های مذهبی بیشتر در دهه عاشورا برگزار می‌شدند که محمدرضا هم در هیئت‌های مذهبی فعال بود. همه ما با هم همراه او به هیئت می‌رفتیم.

وی درمورد شناخت برادرش نسبت به امام خمینی (ره) ادامه داد: شناخت برادرم نسبت به امام خمینی از شروع انقلاب بود که به مردم پیوستند. دانشگاه نرفته بود و جزء سازمان‌هایی هم نبود که اطلاعات داشته باشند.

شبانی درمورد شهادت برادرش داشت اظهار داشت: در آخرین نامه‌ای که محمدرضا برایمان فرستاده بود (که هنوز هم مانده است)، نوشته بود که من این راه را با آگاهی انتخاب کرده‌ام و آرزویم این است که مثل امام حسین (ع) به شهادت برسم و آرزو داشت که در راه خدا به شهادت برسد.

برادر شهید شبانی ادامه داد: جنازه برادرم به مدت شش ماه و ۱۰ روز مفقود بود. در آن زمان من ۱۴ ساله بودم و هر بار اخبار ضد و نقیضی از شهادت و زنده بودن برادرم به دست ما می‌رسید و تنها منبع خبری که داشتیم، یکی از بچه‌های محله خودمان بود که با برادرم به جبهه اعزام شده بود. به ما گفتند آنجا عملیات شد و ما عقب نشینی کردیم اما درست نمی‌دانم که برادرتان شهید شده است یا نه. در این شش ماه و چند روز تمام خانواده ما تحت تاثیر مفقود شدن برادرم بود.

شبانی درمورد اطمینان خانواده‌ها از اینکه آیا فرزندشان هنوز زنده است یا خیر، ادامه داد: آن موقع اوایل جنگ بود و تنها راه اطمینان از شهادت یا زنده بودن برادرم این بود که خودمان خبر بگیریم. حتی بعضی از خانواده‌ها بلند شده بودند و برای تفحص به اهواز رفته بودند اما برای تفحص در مناطق جنگی به آن‌ها اجازه ورود به مناطق جنگی را ندادند؛ لذا آن‌ها نتوانستند اطلاعاتی به دست بیاورند و تا زمانی که بحث انتقال جنازه برادرم در شهرستان انجام شد تمام خانواده ما درگیر بودند و شد و در عملیات بعدی جنازه‌اش به شهر منتقل شد.

برادر شهید شبانی افزود: بعد از محمدرضا من هم در جنگ حضور داشتم. اگر بخواهم واقعیت را بگویم بعد از ۴۰ سال ممکن است در جمع بگویم که من بیشتر برای برادرم «حمیدرضا» دلتنگ می‌شوم تا «محمدرضا»، چون فاصله سنی من و حمیدرضا کمتر بود تا فاصله سنی من و محمدرضا به همین خاطر از حمیدرضا خاطرات بیشتری دارم تا محمدرضا.

وی در این مورد که آیا حضور معنوی برادرانش احساس می‌کند، افزود: حضور معنوی برادرانم را خیلی احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که برادرم حمیدرضا همیشه کنار من است.

شبانی در رابطه با زمان تشییع پیکر برادرش گفت: تشییع پیکر برادرم شش ماه پس از شهادتش برگزار شد. آن زمان مردم با هم متحد بودند؛ لذا مراسم باشکوهی برگزار شد. آن موقع مردم در مراسم‌ها شرکت می‌کردند و با حضور خودشان به رزمندگان اسلام جرأت می‌دادند.

برادر شهید شبانی در این مورد که خبر شهادت برادرش را چگونه به آن‌ها دادند، اظهار داشت: آن زمان نهادی مانند «بنیاد شهید و امور ایثارگران» نبود که بخواهد اخبار مربوط به شهادت را به خانوادگان شهید اطلاع دهد. به همین خاطر اخبار بیشتر دهان به دهان می‌گشتند. مادرمان آنقدر پیگیری کرد که همرزم برادرم به مرخصی آمد و به ما خبر داد.

وی در پایان گفت: هنگامی که برادرم به شهادت رسید، تصمیم گرفتیم که راه او را ادامه دهیم و با تأسی از تأثیری که روح آن شهید بر ما داشت، به جبهه رفتیم و به این دفاع ادامه دادیم.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی بیشتر بخوانید »