پنتاگون

روسیه: اگر آمریکا سلاح اتمی آزمایش کند، تلافی می‌کنیم

روسیه: اگر آمریکا سلاح اتمی آزمایش کند، تلافی می‌کنیم



سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه:‌ اگر واشنگتن چنین اقدامی انجام دهد، موجب اقدامات تلافی‌جویانه برخی دیگر از کشورها از جمله روسیه می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق ، ماریا زاخارووا جمعه در نشستی خبری درباره گزارش‌های رسانه‌های آمریکایی در زمینه تدارک واشنگتن برای آزمایش موشک بالستیک قاره‌پیما «مینیت‌من ۳» با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای افزود: سازمان‌های مرتبط در روسیه، اقدامات ایالات متحده و سایر کشورها در حوزه هسته‌ای را با تمام دقت لازم، از جمله آزمایش سلاح‌های تهاجمی استراتژیک در زرادخانه آمریکا، زیر نظر دارند.

وی اظهار داشت:‌ پیام‌های دریافتی از واشنگتن که نگرانی‌های بحقی را در گوشه و کنار جهان ایجاد کرده است، همچنان متناقض هستند و باید دلایل اصلی از طرح این سخنان مشخص شوند.

سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه با اشاره به سخنان رئیس‌جمهور آمریکا درباره قصد وی برای آزمایش سلاح‌های هسته‌ای و انتساب آن به پاسخ به اقدامات مشابه روسیه و چین گفت: سوال منطقی که برای بسیاری از کارشناسان از جمله آمریکایی‌ها هنوز مطرح است، این است که آیا این اقدام آمریکا به معنای دور تازه‌ای از آزمایش موشک‌های سلاح‌های هسته‌ای است؟ یا واشنگتن واقعاً در حال بررسی از سرگیری مستقیم آزمایش‌های انفجاری اجزای کلاهک هسته‌ای، به بهانه‌های واهی، است.

وی افزود: چنین اقداماتی نقض مفاد پیمان جامع منع آزمایش‌های هسته‌ای است که چندین دهه قبل توسط همه کشورهای متعهد شکل گرفت.

زاخارووا ادامه داد: اگر رویکرد آمریکا از سرگیری آزمایش‌های انفجاری کلاهک‌های اتمی باشد، بدون شک یک تکاپوی بسیار منفی در جهان ایجاد می‌کند و باعث اقدامات تلافی‌جویانه سایر کشورها از جمله روسیه می‌شود؛ این موضوع همان چیزی است که رئیس‌جمهور روسیه درباره آن سخن گفت.

پیش از این، رئیس جمهور آمریکا اظهار داشت که به پنتاگون دستور داده است که فوراً آزمایش سلاح‌های هسته‌ای را از سر بگیرد. ترامپ با بیان اینکه برخی کشورهای دیگر قبلاً این کار را انجام داده‌اند، در عین حال مشخص نکرد که منظور او از آزمایش‌ها چیست و آیا این شامل انفجار کلاهک‌های هسته‌ای نیز می‌شود یا خیر.

پس از آن، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در نشست مقامات بلندپایه امنیتی مسکو به وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، سازمان‌های اطلاعاتی و سازمان‌های غیرنظامی این کشور دستور داد تا اطلاعات بیشتری را جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل کنند و پیشنهادهای هماهنگ شده‌ای را در مورد شروع احتمالی کار برای آماده‌سازی آزمایش‌های سلاح‌های هسته‌ای ارائه دهند.

دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین در این باره یادآور شد که رئیس جمهور روسیه دستور آماده‌سازی برای آزمایش سلاح هسته‌ای را نداده است، بلکه پوتین دستور داده است که تدارک برای چنین آزمایش‌هایی بررسی شود.

سخنگوی کرملین با تأکید بر اینکه روسیه به تعهدات خود در زمینه منع آزمایش سلاح‌های هسته‌ای پایبند است، خاطرنشان کرد: با وجود این، موضع رهبر روسیه در این زمینه کاملاً واضح است و تفسیر دوگانه‌ای را در این زمینه نمی‌پذیرد.

این خبر در حال تکمیل است…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روسیه: اگر آمریکا سلاح اتمی آزمایش کند، تلافی می‌کنیم

روسیه: اگر آمریکا سلاح اتمی آزمایش کند، تلافی می‌کنیم بیشتر بخوانید »

پنتاگون با ارسال موشک‌های تاماهاوک به اوکراین موافقت کرد؛ تصمیم نهایی با ترامپ 

پنتاگون با ارسال موشک‌های تاماهاوک به اوکراین موافقت کرد؛ تصمیم نهایی با ترامپ 



یک رسانه آمریکایی اعلام کرد: پنتاگون پس از ارزیابی اینکه ارسال موشک‌های دوربرد تاماهاوک به اوکراین تاثیر منفی بر ذخایر آمریکا نخواهد داشت، مجوز لازم را به کاخ سفید داده است…

به گزارش مجاهدت از مشرق، ترامپ اوایل ماه جاری در ضیافت کاری با ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین در کاخ سفید گفت ترجیح می‌دهد این موشک‌ها را در اختیار اوکراین قرار ندهد، زیرا «نمی‌خواهیم تجهیزاتی را که برای محافظت از کشورمان نیاز داریم، ببخشیم.»

بر اساس گزارش رسانه های آمریکایی، ستاد مشترک ارتش آمریکا ارزیابی خود را اندکی پیش از دیدار ترامپ با زلنسکی به کاخ سفید اطلاع داده بود. زلنسکی مدت‌هاست که خواستار دریافت این موشک‌ها می باشد تا بتواند تاسیسات نفتی و انرژی در عمق خاک روسیه را هدف قرار دهد. موشک‌های تاماهاوک بردی حدود ۱۰۰۰ مایل دارند.

این ارزیابی باعث دلگرمی متحدان اروپایی آمریکا شد. دو مقام اروپایی به سی ان ان گفتند که اکنون آمریکا بهانه‌های کمتری برای عدم ارسال این موشک‌ها دارد. ترامپ نیز چند روز پیش از دیدار با زلنسکی گفته بود که آمریکا «موشک‌های تاماهاوک زیادی» دارد که می‌تواند در اختیار اوکراین قرار دهد.

با این حال، مقامات آمریکایی و اروپایی از تغییر ناگهانی موضع ترامپ شگفت‌زده شدند. او در سخنرانی آغازین ضیافت کاری با زلنسکی گفت که آمریکا «به این موشک‌ها نیاز دارد» و سپس در جلسه‌ای پشت درهای بسته به زلنسکی گفت که فعلاً این موشک‌ها را ارسال نخواهد کرد.

تصمیم ترامپ یک روز پس از تماس تلفنی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه، اتخاذ شد. طبق گزارش سی ان ان، پوتین به ترامپ گفته بود که موشک‌های تاماهاوک می‌توانند شهرهای بزرگ روسیه مانند مسکو و سن‌پترزبورگ را هدف قرار دهند، بدون تأثیر قابل توجهی در میدان نبرد، اما با آسیب جدی به روابط آمریکا و روسیه.

سی ان ان پیش تر به نقل از منابعی گفته بود که ترامپ هنوز به‌طور کامل ارسال موشک‌ها را منتفی نکرده و دولت برنامه‌هایی برای ارسال سریع آن‌ها به اوکراین در صورت صدور دستور از سوی ترامپ تهیه کرده است. ترامپ همچنین در هفته‌های اخیر از عدم تمایل پوتین به مذاکرات صلح جدی ناامید شده و هفته گذشته تحریم‌های جدیدی علیه شرکت‌های نفتی روسیه تصویب کرده و دیدار برنامه‌ریزی‌شده با پوتین در بوداپست را فعلاً لغو کرده است.

در حالی که پنتاگون نگرانی‌ای درباره ذخایر ندارد، مقامات دفاعی آمریکا هنوز در حال بررسی نحوه آموزش و استفاده اوکراین از این موشک‌ها هستند. منابع مطلع گفته‌اند که چندین مساله عملیاتی باید حل شود تا اوکراین بتواند به‌طور موثر از این موشک‌ها استفاده کند.

یکی از پرسش‌های مهم این است که اوکراین چگونه این موشک‌ها را شلیک خواهد کرد. موشک های تاماهاوک‌ معمولا از کشتی‌ها یا زیردریایی‌ها پرتاب می‌شوند، اما نیروی دریایی اوکراین به‌شدت تضعیف شده است. بنابراین، احتمالا این موشک‌ها باید از روی زمین شلیک شوند. تفنگداران دریایی و ارتش آمریکا پرتابگرهای زمینی را توسعه داده‌اند که می‌توانند در اختیار اوکراین قرار گیرند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پنتاگون با ارسال موشک‌های تاماهاوک به اوکراین موافقت کرد؛ تصمیم نهایی با ترامپ 

پنتاگون با ارسال موشک‌های تاماهاوک به اوکراین موافقت کرد؛ تصمیم نهایی با ترامپ  بیشتر بخوانید »

۱۴ کشته در حمله آمریکا به ۴ قایق در اقیانوس آرام+ فیلم

۱۴ کشته در حمله آمریکا به ۴ قایق در اقیانوس آرام+ فیلم



وزارت جنگ آمریکا مدعی شد که به بهانه مبارزه با کارتل‌های مواد مخدر، چهار قایق را در اقیانوس آرام با سه حمله هوایی هدف قرار داده و ۱۴ نفر از سرنشینان آنها را کشته است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از ریانووستی، وزارت جنگ آمریکا با انتشار تصاویری اعلام کرد که چهار قایق را در اقیانوس آرام هدف سه حمله قرار داده که طی آن ۱۴ نفر کشته شدند.

وزارت جنگ آمریکا مدعی شد که این چهار قایق و سرنشینان آن بخشی از کارتل‌های مواد مخدر بوده اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۱۴ کشته در حمله آمریکا به ۴ قایق در اقیانوس آرام+ فیلم

۱۴ کشته در حمله آمریکا به ۴ قایق در اقیانوس آرام+ فیلم بیشتر بخوانید »

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم

زلزله‌ اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد/ واکنش تند فرماندهان ارشد به سخنرانی غیرحرفه‌ای وزیر دفاع جدید آمریکا +عکس و فیلم



منتقدان وزیر نگران هستند که در میان اخراج ، استعفا و بازنشستگی زودهنگام کارکنان ارشد، پنتاگون در معرض خطر آسیب دیدگی جدی قرار گیرد.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از سرویس جهان مشرق، در سی‌ام سپتامبر ۲۰۲۵، پیت هگسِت، وزیر دفاع جدید آمریکا و مجری سابق برنامه‌های تلویزیونی جریان راستگرای افراطی، در یک اقدام بی‌سابقه، حدود ۸۰۰ نفر از برجسته‌ترین ارتشبدها و دریابُدهای نیروهای مسلح ایالات متحده را در پایگاه تفنگداران دریایی در کوانتیکو، ویرجینیا گرد هم آورد.

روز دوشنبه(۲۰ اکتبر)، روزنامه‌ی واشنگتن‌تایمز، در گزارشی به ابعاد این رویداد و تاثیرات آن بر بدنه‌ی نظامی ارشد و باسابقه پنتاگون و تضعیف جایگاه وزیر جنگ ترامپ بین کهنه‌سربازان پرداخت.

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم
واشنگتن‌تایمز: «ژنرال و افسران ارشد می گویند اعتماد به هگست در حال تبخیر است»

این گردهمایی، که بدون اطلاع قبلی درباره محتوای آن تشکیل شد، قرار بود لحظه‌ای تاریخی برای اعلام یک راهبرد جدید باشد، اما به بحرانی برای رهبری هگست بر پنتاگون تبدیل شد. گزارش‌های متعدد از منابع معتبر حاکی از آن است که اعتماد بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی به وزیر جنگ جدید به شدت تحلیل رفته و برخی از آنان سخنرانی او را “خجالت‌آور” و “غیرحرفه‌ای” توصیف کرده‌اند.

سخنرانی جنجالی و واکنش‌های خاموش

در این گردهمایی نادر و شاید بی‌سابقه، هگسِت که مجری سابق شبکه فاکس‌نیوز است، بر اولویت‌های خود برای نیروهای مسلح تأکید کرد، یعنی: تمرکز افراطی بر آزمون‌های آمادگی جسمانی، استانداردهای سخت‌گیرانه ظاهری مانند نظارت بر ریش سربازان، و حذف آن‌چه که او “مزخرفات بیدارگرایی” (Woke Garbage) خواند.

او خطاب به جمعیتی که به گفته ناظران، با سردی و با ظواهری عبوس شاهد سخنرانی بودند، گفت:

“اگر حرف‌های امروز من باعث ناامیدی شما شد، باید کار شرافتمندانه را انجام دهید و استعفا دهید.”

این سخنان با واکنش تند فرماندهان حاضر روبرو شد. یک ژنرال ارتش در گفتگو با واشنگتن تایمز اظهار داشت: «اگر زمانی {هگست} ما را در اختیار داشت، اکنون ما را از دست داد»

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم

یک افسر ارشد دیگر این رویداد را “اتلاف عظیم وقت” توصیف کرد و گفت که بسیاری از حاضران برای شنیدن درباره یک ابتکار استراتژیک بزرگ یا تغییر در دکترین رزمی از نقاط مختلف جهان آمده بودند، “نه در مورد اصلاح مو”. این افسر افزود: «نمایش و تئاتر این اتفاق شأن سازمانی ما را پایین می‌آورد»

انتقاد از اولویت‌های نادرست و مدیریت جزیی‌نگر

منابع نظامی حاضر در جلسه به واشنگتن تایمز گفتند که هگسِت با “ذهنیت یک افسر جزء” اداره می‌شود و به جای تمرکز بر مسائل کلان استراتژیک، به مدیریت خُردِ مسائل پیش‌پاافتاده مانند توییت‌های سربازان یا دسترسی رسانه‌ها می‌پردازد.

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم

این نگرانی، به ویژه در سطوح بالای نظامی، وجود دارد که این سبک رهبری نه تنها به ساختار نظامی آسیب بزند، بلکه وجهه عمومی ارتش را نیز خدشه‌دار ‌کند.

در زمینه مسائل جهانی، تحلیل‌گران نظامی آمریکایی خاطرنشان می‌کنند که سخنرانی هگسِت فاقد هرگونه بحث معنادار در مورد استراتژی، تهدیدات امنیتی ملی، یا عملیات‌های رزمی بود.

در حالی که ارتش با چالش‌های حیاتی مانند نرخ فزاینده‌ی خودکشی در بین اعضا و بحران آزارهای جنسی دست و پنجه نرم می‌کند، تمرکز وزیر دفاع جدید بر مسائل حاشیه‌ای، بسیاری از فرماندهانی را که مسئولیت مستقیم رسیدگی به این مشکلات را دارند، از او رنجانده و با او بیگانه ساخته است.

فرار استعدادها و تضعیف بنیه رهبری نظامی

پیامد مستقیم این تنش‌ها، خروج فرماندهان با تجربه از ارتش است. از زمان به قدرت رسیدن هگسِت در ژانویه ۲۰۲۵، بیش از یک ده ژنرال و دریاسالار بلندپایه برکنار شده یا بازنشستگی زودرس را انتخاب کرده‌اند.

اگرچه دو خروج برجسته در ساعت‌های پس از سخنرانی کوانتیکو – ژنرال توماس بوسیِر، از فرماندهی حمله جهانی نیروی هوایی و ژنرال برایان فنتون، از فرماندهی عملیات‌های ویژه – به دلایل شخصی و خانوادگی عنوان شد، اما منابع می‌گویند زمان‌بندی استعفای آن‌ها تصادفی نبوده است.

یک افسر ارشد پنتاگون در گفتگو با واشنگتن‌تایمز هشدار داد:

“در تمامی شاخه‌های نیروهای مسلح، ما در حال از دست دادن استعدادها، ژنرال‌ها و افسران پرچمدار بااستعداد، هستیم، به دلایلی که به نظر معکوس یک شایسته‌سالاری است.”

به گفته این منبع، افراد اغلب به دلایل نامشخص، باندبازی، یا روابط شخصی از ترفیع بازمی‌مانند، برکنار یا حذف می‌شوند.

واکنش سیاسی و دفاعیات

در طرف مقابل، سی‌ان‌ان گزارش داد که برخی از مقامات دموکرات از فرماندهان نظامی درخواست کرده‌اند که در صورت مخالفت با دیدگاه‌های هگست، باز هم در پست خود بمانند. کریسی هولاهان، از نمایندگان دموکرات و کهنه‌سرباز نیروی هوایی، گفت:

“اگر چالش این بود که “بروید”، من به آن ژنرال‌ها می‌گویم “در جای خود بمانید”. زیرا ما به شما و تجربه شما برای مقابله با پیام آقای هگسِت نیاز داریم.”

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم

از سوی دیگر، شان پارنل، سخنگوی ارشد پنتاگون، در پاسخ به گزارش مجاهدت از واشنگتن‌تایمز، ضمن انتقاد شدید از هر نوع انتقادی علیه سیاست‌های جدید وزارت جنگ، گفت که افسران ناشناس گفتگوکننده با آن رسانه، اگر واقعاً به حرف‌های خود اعتقاد دارند، باید استعفا دهند. او تأکید کرد که «جنگ علیه سلحشوران به پایان رسیده است» و “بچه‌مثبتیِ سیاسی” در «وزارت جنگ» جایی ندارد

این در حالی است که هگسِت و دونالد ترامپ به افزایش آمار استخدام جدید در ارتش اشاره می‌کنند، اما منتقدان هشدار می‌دهند که این آمار، روند نگران‌کننده از دست دادن رهبران باتجربه را پنهان می‌کند.

جمع‌بندی: یک شکاف خطرناک

واقعه کوانتیکو و پیامدهای آن، شکاف عمیقی را بین رهبری غیرنظامی پنتاگون و کادر حرفه‌ای ارتش ایالات متحده آشکار کرد. از یک سو، وزیر جنگی قرار دارد که اولویت‌های خود را بر “ارزش‌های جنگاوری” و حذف آن‌چه سیاست‌های “چپ روانه” می‌خواند متمرکز کرده، و از سوی دیگر، جامعه نظامی ایستاده که تمرکز بر این مسائل را انحرافی خطرناک از تهدیدات امنیتی واقعی و مسائل داخلی عاجل می‌دانند.

زلزله‌ی اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد+عکس و فیلم
هگست یک راست‌گرای افراطی با تعصبات ناسیونالیستی شبه-نژادپرستانه است

این تنش تنها یک درگیری شخصیتی نیست، بلکه پرسشی بنیادین درباره آینده نیروهای مسلح آمریکا مطرح می‌کند: آیا فرهنگ نظامی باید حول محور معیارهای فیزیکی و ظاهری تعریف شود، یا این که برای مقابله با چالش‌های پیچیده قرن بیست و یکم، به مجموعه متنوع‌تری از مهارت‌ها و دیدگاه‌ها نیاز است؟ پاسخی که به این پرسش داده شود، برای سال‌های آینده بر امنیت ملی ایالات متحده و توانایی آن برای جلب و حفظ بهترین استعدادها در نیروهای مسلح تأثیر خواهد گذاشت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زلزله‌ اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد/ واکنش تند فرماندهان ارشد به سخنرانی غیرحرفه‌ای وزیر دفاع جدید آمریکا +عکس و فیلم

زلزله‌ اعتماد در پنتاگون: چگونه وزیر جنگ ترامپ، احترام ژنرال‌ها را از دست داد/ واکنش تند فرماندهان ارشد به سخنرانی غیرحرفه‌ای وزیر دفاع جدید آمریکا +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

این زن ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد


«ویرانگرترین جاسوس تاریخ آمریکا»؛ این زن ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد

آنا مونتس تحلیلگر ارشد و مورداعتماد پنتاگون بود، اما در تمام این مدت، محرمانه‌ترین اسرار دفاعی آمریکا را برای کوبا مخابره می‌کرد.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از زومیت، تصور کنید یکی از برجسته‌ترین و قابل‌اعتمادترین تحلیلگران پنتاگون، زنی که سیاست‌های اطلاعاتی آمریکا در قبال کوبا را شکل می‌دهد، برای هفده سال تمام، جاسوس خودِ کوبا بوده باشد. این داستان باورنکردنی آنا مونتس، معروف به «ملکه کوبا» است؛ زنی که در قلب دستگاه امنیتی آمریکا نفوذ کرد و و «ویرانگرترین جاسوس تاریخ آمریکا» نامیده شد.

آنا با حافظه‌ای شگفت‌انگیز و روش‌هایی هوشمندانه، بدون اینکه حتی یک برگ سند را از دفترش خارج کند، حساس‌ترین اسرار نظامی آمریکا را به‌خاطر می‌سپرد و شب‌ها با استفاده از رادیوی موج‌کوتاه و کدهای رمزنگاری‌شده، آن‌ها را به فرماندهانش در هاوانا مخابره می‌کرد.

او هویت جاسوسان آمریکایی را لو داد و اطلاعاتی را فاش کرد که به قیمت جان انسان‌ها تمام شد. بیایید با هم ببینیم چطور این جاسوس آمریکایی توانست برای نزدیک به ۲۰ سال، این راز بزرگ را مخفی نگه دارد.

پدری ستمگر و تحولات تاریخی اسپانیا

داستان آنا بلن مونتس در ۲۸ فوریه ۱۹۵۷ در نورنبرگ، آلمان غربی، آغاز شد. پدرش، آلبرتو، پزشکی پورتوریکویی در ارتش آمریکا بود و آن زمان در پایگاه نظامی گرافن‌وور خدمت می‌کرد.

خانواده سال بعد به توپیکا در کانزاس نقل‌مکان کرد تا دکتر مونتس در «دانشکده روان‌پزشکی منینگر»، یکی از معتبرترین مراکز روان‌پزشکی آن دوره، تحصیل کند. در این دانشکده، دکتر منینگر بر ارزش‌های خانواده‌ای مهربان و حامی تأکید داشت، اما آلبرتو مونتس در خانه‌اش نسخه‌ای کاملاً وارونه از آن را پیاده می‌کرد؛ خانه‌ای اداره‌شده با ترس و انضباطی آهنین.

یکی از نخستین و تکان‌دهنده‌ترین نشانه‌های این سخت‌گیری، در دوران کودکی آنا آشکار شد. طبق روایت جیم پاپکین؛ روزنامه‌نگار تحقیقی که پانزده سال از عمرش را صرف بازسازی زندگی مونتس کرد و نتیجه را در کتاب «اسم رمز: رن آبی» نوشت:

«وقتی آنا به آسم مبتلا شد، پدرش به‌جای درمان پزشکی، او را روی صندلی می‌نشاند و درحالی‌که دخترک برای نفس‌کشیدن تقلا می‌کرد، می‌کوشید بیماری او را نه چون یک پزشک، بلکه مثل یک روان‌پزشک تحلیل و درمان کند.» به‌علاوه آلبرتو از همان پنج‌سالگی کودکانش را با کمربند تنبیه می‌کرد.

وقتی آنا پانزده‌ساله بود، والدینش از هم جدا شدند. مادرش، آملیا، شخصیتی مستقل و صریح پیدا کرد و به‌ویژه در مخالفت با سیاست‌های دولت آمریکا جسورتر شد. این بذر مخالفت در ذهن آنا نیز جوانه زد. بعدها می‌گفت انتخابش برای جاسوسی، تلاشی بوده برای دفاع از «مظلومان».

نقطه تحول زندگی او در دوران دانشگاه رقم خورد. آنا سال سوم تحصیلش را در مادرید اسپانیا گذراند، آن هم در دورانی که اسپانیا دستخوش تحولات تاریخی بود. با مرگ دیکتاتور، فرانسیسکو فرانکو، نزدیک به چهار دهه حکومت استبدادی پایان‌یافته بود و موجی از اصلاحات دموکراتیک کشور را فرامی‌گرفت.

خیابان‌های مادرید مملو از تظاهراتی بود که اغلب، ایالات متحده را نشانه می‌رفتند؛ کشوری که سال‌ها از رژیم فرانکو حمایت کرده بود. در همین فضای پرآشوب، آنا با ریکاردو فرناندز، تبعیدی آرژانتینیِ چپ‌گرا، آشنا شد و دل به او سپرد. گفتگوهای طولانی‌شان درباره امپریالیسم آمریکا، این باور را در ذهن آنا ریشه‌دار کرد که ایالات متحده یک «قلدر جهانی» است که ارزش‌های خود را به دیگران تحمیل می‌کند.

از دانشگاه تا هاوانا

«ویرانگرترین جاسوس تاریخ آمریکا»؛ این زن ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد

دسامبر ۱۹۷۹ آنا پس از فارغ‌التحصیلی، کارش را به‌عنوان ماشین‌نویس در وزارت دادگستری ایالات‌متحده آغاز کرد. هم‌زمان در مقطع کارشناسی‌ارشد در «دانشکده مطالعات پیشرفته بین‌المللی» دانشگاه جانزهاپکینز ادامه تحصیل داد و تخصصش را روی امور آمریکای لاتین گذاشت.

آنجا با مارتا ولاسکز، دانشجوی پورتوریکویی دیگری آشنا شد؛ زنی که در خفا برای سرویس اطلاعاتی کوبا (DGI) کار می‌کرد و مأموریتش شناسایی و جذب دانشجویانی بود که گرایش‌های ضدآمریکایی نشان می‌دادند.

یک روز مارتا از آنا پرسید آیا مایل است با ترجمه چند مقاله به ساندینیستاها (انقلابی‌های چپ‌گرای نیکاراگوئه که علیه حکومت موردحمایت آمریکا می‌جنگیدند) کمک کند؟ پیشنهادی که از نظر آنا پوششی بری کارهای بزرگ‌تر بود. او بعدها در این باره گفت: «تا قبل از آن پیشنهاد، به انجام کاری عملی فکر نکرده بودم. اما وقتی فرصتی برای کمک غیرقانونی به من پیشنهاد شد، فهمیدم که این بسیار فراتر از کاری است که می‌توانستم به‌صورت قانونی انجام دهم.»

در مارس ۱۹۸۵، او و ولاسکز با گذرنامه‌های جعلی مخفیانه به هاوانا سفر کردند. آنجا، سرویس اطلاعاتی کوبا اصول اولیه جاسوسی را به او آموزش داد: چگونه یک تعقیب‌کننده را گم کند، چطور با کدهای رمز ارتباط بگیرد و از همه مهم‌تر، چگونه یک دستگاه دروغ‌سنج را فریب دهد.

کوبایی‌ها نقشه‌ای بزرگ برای آنا در سر داشتند. آن‌ها او را تشویق کردند تا برای شغلی در «آژانس اطلاعات دفاعی» (DIA) درخواست دهد؛ جایی که می‌توانست به قلب جامعه اطلاعاتی آمریکا نفوذ کند.

ملکه کوبا: هفده سال زندگی دوگانه

سپتامبر ۱۹۸۵، آنا مونتس به‌عنوان تحلیلگری تازه‌وارد در آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) استخدام شد. در فرم‌های استخدامی‌اش اطلاعات نادرستی وارد کرد: مثلاً ادعا کرد مدرک کارشناسی‌ارشدش را از جانزهاپکینز گرفته درحالی‌که آن را کامل نکرده بود و منکر مصرف هرگونه مواد مخدر شد، اگرچه در دوران کار در وزارت دادگستری و طی تحصیل در دانشگاه از کوکائین مصرف کرده بود.

در آن دوران، دولت ریگان در تلاش بود عملیات اطلاعاتی‌اش را در آمریکای لاتین گسترش دهد و DIA برای پر کردن پست‌های خالی عجله داشت؛ به همین خاطر از او تست دروغ‌سنجی گرفته نشد.

آنا به‌سرعت پله‌های ترقی را طی کرد. تنها چهار ماه پس از شروع کار، به او مجوز دسترسی به اطلاعات طبقه‌بندی‌شده و بسیار حساس مرتبط با امنیت ملی عطا شد. حافظه‌اش شگفت‌انگیز بود و می‌توانست حجم عظیمی از اطلاعات را به‌خاطر بسپارد.

پاپکین در تحقیقاتش کتابی در زمینه تقویت حافظه در کتابخانه آنا پیدا کرد که پر از خط‌کشی و هایلایت بود. او هرگز حتی یک سند فیزیکی را از محل کارش خارج نکرد. در عوض، همه‌چیز را حفظ می‌کرد، شب‌ها در خانه آن اطلاعات را روی لپ‌تاپ توشیبا تایپ و سپس روی فلاپی‌دیسک‌های رمزگذاری‌شده منتقل می‌کرد.

او با کوبایی‌ها از طریق امواج کوتاه رادیویی ارتباط می‌گرفت. هر شنبه ساعت ۹ شب، مونتس رادیوی خود را روی فرکانس مشخصی تنظیم می‌کرد و به صدای زنی گوش می‌داد که می‌گفت «توجه، توجه» و سپس رشته‌ای از اعداد را می‌خواند.

مونتس اعداد را روی کاغذی می‌نوشت که بعداً در آب حل می‌شد و سپس با کمک برنامه رمزگشایی ذخیره‌شده روی یک فلاپی‌دیسک، آن‌ها را به پیام‌های فرماندهان کوبایی‌اش تبدیل می‌کرد. پس از دریافت دستورالعمل‌ها، با رابط خود در رستوران‌های چینی واشنگتن‌دی‌سی قرار می‌گذاشت و میان صرف غذا، فلاپی‌دیسک‌ها را ردوبدل می‌کرد.

آنا در همان حالی که مخفیانه اطلاعات را به هاوانا می‌فرستاد، در DIA نیز به‌سرعت پیشرفت می‌کرد. او به تحلیلگر اصلی مسائل نیکاراگوئه و السالوادور تبدیل شد؛ دو کانون داغ جنگ سرد. سال ۱۹۸۷، از یک پایگاه نظامی تحت حمایت آمریکا در السالوادور بازدید کرد و در جریان عملیات‌های فوق‌العاده حساس قرار گرفت؛ اطلاعاتی که برای دشمنان آمریکا حکم طلا را داشت.

تنها چند هفته پس از بازدید او، شورشیان به آن پایگاه حمله کردند و ۴۲ سرباز سالوادوری و یک مستشار نظامی آمریکایی به نام گروهبان گرگوری فرونیوس را کشتند. سال‌ها بعد، اف‌بی‌آی درباره این حادثه او را تحت بازجویی قرار داد، اما هیچ‌گاه اتهامی رسمی علیه او مطرح نشد.

سال ۱۹۹۴، او سرانجام برای اولین‌بار در مقابل دستگاه دروغ‌سنج نشست و با ترفندی که در هاوانا آموخته بود، به‌راحتی آن را پشت سر گذاشت. در آن زمان، او به شغل رؤیایی‌اش رسیده بود: تحلیلگر ارشد کوبا در DIA.

این سمت به او دسترسی مستقیمی به محرمانه‌ترین گزارش‌هایی می‌داد که هاوانا بیش از هر چیز تشنه‌شان بود. او حتی هویت چهار افسر اطلاعاتی آمریکایی را که در کوبا به‌صورت مخفی فعالیت می‌کردند، لو داد. پس از این اقدام، کوبایی‌ها در پیامی به او نوشتند: «ما اینجا با آغوش باز منتظرشان بودیم.»

اولین سوءظن‌ها

برای نزدیک به یک دهه، هیچ‌کس به او شک نکرد تا اینکه حادثه‌ای در سال ۱۹۹۶ همه‌چیز را تغییر داد. ۲۴ فوریه آن سال، جت‌های میگ-۲۹ کوبایی دو هواپیمای غیرنظامی متعلق به یک گروه تبعیدی ضد کاسترو به نام «برادران برای نجات» را سرنگون کردند. این گروه با پخش اعلامیه‌های ضد کاسترو بر فراز هاوانا، رژیم را تحریک کرده بود. در این حادثه، سه شهروند آمریکایی و یک مقیم آمریکا جان باختند.

پنتاگون فوراً مونتس را احضار کرد تا فرماندهان ستاد مشترک ارتش را در جریان توانایی‌های نظامی کوبا قرار دهد. این موقعیت می‌توانست اوج دوران حرفه‌ای‌اش باشد، اما تصمیمی غیرمنتظره گرفت. به گفته یکی از همکارانش، قرار بود تا ساعت ۱۰ شب در محل کار بماند، اما پس از دریافت یک تماسی تلفنی شدیداً آشفته شد و ساعت ۸ آنجا را ترک کرد.

در روزهای بعد چند بار با رابط کوبایی‌اش ملاقات داشت؛ چرا که هاوانا نگران بود آمریکا اقدامی تلافی‌جویانه انجام دهد.

رفتار غیرعادی او، یک تحلیلگر ضداطلاعات در DIA را به شک انداخت. این تحلیلگر، اسکات کارمایکل، یک شکارچی جاسوس کارکشته را در جریان گذاشت. کارمایکل هم مونتس را برای یک بازجویی به‌ظاهر معمولی فراخواند و مستقیماً او را به جاسوسی متهم کرد.

مونتس این اتهام را انکار نکرد. کارمایکل بعدها گفت: «او تا سر حد مرگ ترسید و فقط به من زل زد، انگار می‌خواست از حرکت لب‌هایم معنی هر کلمه را بیرون بکشد.» مونتس اصرار کرد که نه کسی با او تماس گرفته، نه از چیزی خبر دارد؛ فقط خسته بوده و زودتر محل کار را ترک کرده است. پاسخ‌های او کارمایکل را قانع نکرد، اما مدرک کافی هم برای متهم‌کردنش وجود نداشت و پرونده بی‌سروصدا بسته شد.

او به کارش ادامه داد، اما خطرناک‌تر از همیشه. سال ۱۹۹۷ به‌احتمال زیاد یکی از سری‌ترین برنامه‌های فضایی آمریکا به نام «میستی» از طریق او فاش شد؛ پروژه‌ای چندمیلیارددلاری برای ساخت ماهواره‌ای که در ظاهر ارتباطی بود، اما در واقع چشم پنهان آمریکا در مدار زمین به شمار می‌رفت.

مونتس همچنین کوبایی‌ها را از وجود یک ون تجسسی اف‌بی‌آی در نزدیکی دفتر غیررسمی نمایندگی کوبا در واشنگتن باخبر کرد. درحالی‌که رؤسایش در هاوانا را تحت‌تأثیر قرار می‌داد، در واشنگتن نیز با هوش و سخت‌کوشی‌اش تحسین همگان را برمی‌انگیخت. حالا او به «ملکه کوبا» معروف شده بود.

وقتی شکار آغاز شد

اما از سال ۱۹۹۸، ترک‌های زندگی دوگانه آنا مونتس عمیق‌تر شد و این از طعنه‌های تلخ تاریخ بود که خواهر خودش در این ماجرا نقش داشت.

خواهر کوچک‌ترش، لوسی مونتس، مترجم زبان اسپانیایی در دفتر اف‌بی‌آی در میامی بود و برادرش، تیتو، مأمور ویژه‌ی همان سازمان. لوسی در واحدی کار می‌کرد که مأموریتش انهدام شبکه‌ی جاسوسی گسترده‌ی کوبا، معروف به «شبکه‌ی زنبور» (Wasp Network)، بود. عملیات با موفقیت انجام شد و اف‌بی‌آی از میان فلاپی‌دیسک‌ها و پیام‌های رمزگشایی شده، بیش از ۱۴۰۰ صفحه سند به دست آورد.

پس از این ضربه، فرماندهان کوبایی مونتس از ترس لورفتن، ارتباطشان را با او قطع کردند. ازآن‌پس، ملاقات‌ها باید در خارج از کشور و معمولاً در کارائیب انجام می‌شد. این سکوت ناگهانی برای زنی که تمام هویت خود را در سایه تعریف کرده بود، ویرانگر بود. فشار روانی باعث بروز رفتارهای وسواسی در او شد: به‌طور افراطی دوش می‌گرفت، فقط سیب‌زمینی آب‌پز می‌خورد و هنگام رانندگی دستکش می‌پوشید.

در همان زمان، در «آژانس امنیت ملی» (NSA)، زنی کوبایی‌تبار به نام مستعار «النا والدز» تکه‌های یک پازل پیچیده را کنار هم می‌چید. او در کودکی به همراه خانواده‌اش از رژیم کاسترو گریخته بود و حالا این پرونده را شخصی‌تر از هر مأموریت دیگری می‌دید. والدز با بررسی ارتباطات رهگیری‌شده و اطلاعات پرونده‌ی «شبکه زنبور»، به این نتیجه رسید که یک جاسوس کوبایی در سطوح بالای دولت آمریکا فعالیت می‌کند.

NSA براساس داده‌ها، پروفایلی از آن جاسوس ناشناس ساخت: فردی که یک لپ‌تاپ توشیبا خریده، در ژوئیه‌ی ۱۹۹۶ از پایگاه نظامی گوانتانامو بازدید کرده، به سیستمی با برچسب SAFE دسترسی دارد و با شخصی با حروف اول WD دیدار داشته است.

والدز سرنخ‌های خود را با اف‌بی‌آی در میان گذاشت، اما استیو مک‌کوی، مأمور ویژه مسئول پرونده، پس از دو سال تحقیق پیشرفت چندانی نداشت. والدز از شدت خشم و ناامیدی تصمیم گرفت مستقیماً سراغ آژانس اطلاعات دفاعی برود؛ اقدامی که می‌توانست به قیمت اخراج یا حتی زندانی‌شدنش تمام شود.

وقتی والدز به کلمه «SAFE» اشاره کرد، کریس سیمونز، یک تحلیلگر کهنه‌کار مسائل کوبا در DIA، بلافاصله متوجه شد که منظور یک گاوصندوق فیزیکی نیست، بلکه نام سیستم ارتباطات داخلی DIA است. این سرنخ به اسکات کارمایکل، همان کسی که سال‌ها پیش به مونتس شک کرده بود، رسید.

کارمایکل و تیمش حالا یک نشانه‌ی کلیدی در دست داشتند: بازدید از گوانتانامو در ژوئیه‌ی ۱۹۹۶. جستجو در فهرست سفرهای داخلی نام حدود صد نفر را نشان داد، اما فقط یکی از آن‌ها با تمام سرنخ‌ها تطبیق داشت: آنا مونتس.

وقتی DIA این موضوع را به اف‌بی‌آی اطلاع داد، مأمور مک‌کوی با ناباوری آن را رد کرد و گفت: «دلیلی ندارم که باور کنم فردی که دنبالش هستم، یک زن باشد.» اما کارمایکل قطعه دیگری از پازل را به یاد آورد: حروف «WD». او خوب به‌خاطر داشت که مونتس بارها از همکاری‌اش با ویلیام درتی (William Doherty)، رئیس بخش ضداطلاعات اف‌بی‌آی، با غرور سخن گفته بود. قطعات حالا آرام‌آرام کنار هم می‌نشستند و چهره‌ی جاسوس از میان سایه‌ها بیرون می‌آمد.

کیش و مات: آخرین پرده

اف‌بی‌آی سرانجام تحقیقاتی رسمی را علیه مونتس با اسم رمز «رن آبی» آغاز کرد. مأموران او را مخفیانه تحت‌نظر گرفتند و دیدند که از تلفن‌های عمومی برای تماس با پیجرهای کوبایی استفاده می‌کند.

در همین حین مأمور پیتر لپ هم با بررسی سوابق اعتباری مونتس متوجه خرید یک لپ‌تاپ توشیبا از فروشگاهی در ویرجینیا شد: دقیقاً همان مدلی که در گزارش‌های NSA درباره‌ی جاسوس ناشناس ذکر شده بود. همین کافی بود تا زنجیره‌ی شواهد به‌هم وصل شود.

۲۵ می ۲۰۰۱، زمانی که مونتس خارج از شهر بود، گروهی از مأموران اف‌بی‌آی مخفیانه وارد آپارتمانش شدند. آن‌ها لپ‌تاپ توشیبا را پیدا کردند و با کپی‌کردن هارددیسک آن به پیام‌های ردوبدل شده بین مونتس و فرماندهان کوبایی‌اش دست یافتند؛ از جمله شواهدی مبنی بر افشای هویت یکی از مأموران آمریکایی در کوبا.

حالا اف‌بی‌آی مدرک کافی برای دستگیری او را داشت، اما به دنبال مدرک نهایی بود: فلاپی‌دیسک‌هایی که مونتس برای رمزگشایی پیام‌های رادیویی استفاده می‌کرد.

مأموران نقشه‌ای زیرکانه برای دسترسی به تنها چیزی که مونتس همیشه همراه خود داشت، یعنی کیف‌دستی‌اش، طراحی کردند. ۱۶ آگوست ۲۰۰۱، DIA جلسه‌ای اضطراری در طبقه‌ای بالاتر از دفتر او ترتیب داد؛ درست به‌اندازه‌ای نزدیک که اگر عجله کند، شاید کیفش را جا بگذارد و همین اتفاق هم افتاد.

مونتس با شنیدن این‌که «ماشینش در پارکینگ تصادف کرده و راننده گریخته است»، با شتاب از اتاق بیرون رفت و کیف را روی میز رها کرد. سپس مأمور مک‌کوی، در نقش یک تکنسین آی‌تی، وارد اتاق مونتس شد و کیف او را برداشت. فلاپی‌دیسک‌ها در آن نبودند، اما یافته‌ها کمتر از آن ارزش نداشتند: کارت‌های تلفن اعتباری، شماره‌ی پیجر مرتبط با اطلاعات کوبا و کاغذی پر از کدهای عددی دست‌نویس برای ارسال پیام.

سه هفته بعد، در پی حملات ۱۱ سپتامبر، مقامات اطلاعاتی نگران بودند که مونتس بتواند اطلاعات حیاتی نظامی را به کوبا یا حتی به متحدانش منتقل کند. دستور بازداشت فوری صادر شد.

صبح ۲۱ سپتامبر، وقتی مونتس به محل کارش رسید، تلفنش زنگ خورد و از او خواستند برای حل یک مشکل اداری به دفتر بازرس کل برود. اما این یک تله بود. در اتاق کنفرانس، مأموران ویژه استیو مک‌کوی و پیتر لپ منتظرش بودند: وقتی به او دستبند زدند، کوچک‌ترین واکنشی نشان نداد. لپ بعدها گفت: «فکر می‌کردیم از هم بپاشد. اما او با آرامش و نوعی وقار از آنجا خارج شد.»

قضاوت آخر: ایمان، یا عطش کنترل؟

آنا مونتس پس از دستگیری به بازرسان اف‌بی‌آی گفته بود: «احساس می‌کنم کاری که انجام دادم از نظر اخلاقی درست بود. من به اصول درست وفادار بودم.» او برای اینکه مجبور نشود بقیه‌ی عمرش را در زندان بگذراند، موافقت کرد همه‌ی فعالیت‌هایش را طی این سالیان، شرح دهد.

۱۶ اکتبر ۲۰۰۲، او در دادگاه ایستاد و در بخشی از دفاعیات خود گفت:

«یک ضرب‌المثل ایتالیایی شاید بهتر از هر چیز دیگری باوری را که به آن پایبندم بیان کند: تمام دنیا یک کشور است. اصلی که، به‌تلخی، هرگز در سیاست‌مان نسبت به کوبا رعایت نکرده‌ایم.

عالیجناب، من در فعالیتی که امروز مرا به پیشگاه شما آورده، دخیل شدم چون از وجدانم پیروی کردم، نه از قانون. باور دارم سیاست دولت ما در قبال کوبا ظالمانه، ناعادلانه و عمیقاً خصمانه است، و از نظر اخلاقی خود را موظف می‌دانستم به این جزیره کمک کنم تا در برابر تلاش‌های ما برای تحمیل ارزش‌ها و نظام سیاسی‌مان از خود دفاع کند.

شاید شیوه‌ای که برای اعتراض به این سیاست برگزیدم از نظر اخلاقی نادرست باشد. شاید حق کوبا برای زیستن آزاد از فشار سیاسی و اقتصادی، توجیهی برای انتقال اطلاعات محرمانه به آن کشور نبود. تنها می‌توانم بگویم کاری کردم که در آن زمان فکر می‌کردم درست است؛ تلاشی برای مقابله با بی‌عدالتی‌ای بزرگ.»

اما خانواده‌اش، به‌خصوص خواهرش لوسی، این توجیه را نپذیرفتند. لوسی در نامه‌ای تکان‌دهنده که بعدها در کتاب «اسم رمز: رن آبی» منتشر شد، به خواهرش نوشت: «تو زندگی مامان را نابود کردی. هر روز صبح با فکر کاری که کردی و جایی که هستی، ویران از خواب بیدار می‌شود. تو به خانواده‌ات، به همه دوستانت و به کشورت خیانت کردی. تو یک بزدلی. می‌توانستی برای اصولت آشکارا بجنگی، اما مانند یک ترسو پنهان شدی تا آن‌ها را در خفا مجازات کنی.»

پیتر لاپ یکی از مأمورانی که مونتس را دستگیر کرد، به مدت هفت ماه روبروی این جاسوس در اتاق بازجویی نشست. به گفته او یکی از تکان‌دهنده‌ترین لحظات زمانی بود که مونتس گفت در هفته پس از یازده سپتامبر حاضر بود تا کجا برای کوبا پیش برود:

«اگر کوبایی‌ها از من می‌خواستند که در مورد فعالیت‌های آمریکا در افغانستان به آن‌ها اطلاعات بدهم، قطعاً این کار را می‌کردم. و اگر مردان و زنانی در نتیجه اطلاعات من در افغانستان کشته می‌شدند، خب این ریسکی بود که آن‌ها پذیرفته بودند.»

آنا مونتس در ۸ ژانویه ۲۰۲۳، پس از گذراندن بیش از ۲۱ سال زندان، آزاد شد و اکنون در پورتوریکو زندگی می‌کند، جایی که برخی او را به‌عنوان یک قهرمان ستایش می‌کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این زن ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد

این زن ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد بیشتر بخوانید »