پژوهشگر

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

سعی کردم درک روشنی از دفاع مقدس ارائه دهم/بررسی استراتژی فرماندهان برای پیروزی در خاک عراق


سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ ششم اسفندماه بیست و دومین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس و مقاومت در حوزه خاطره، مستند (زندگی‌نامه، دست‌نوشته، وصیت‌نامه و …)، تاریخ شفاهی، داستان و رمان، خاطره داستان، شعر و نثر ادبی، زندگی‌نامه داستانی، هنر‌های تجسمی، نمایشی، پژوهش (سیاسی و نظامی، ادبی، هنری، فرهنگی و اجتماعی، منابع و آثار مرجع، امنیت و اقتدار ملی – مقاومت بین‌الملل اسلامی (با تاکید بر فلسطین و غزه) – مدافعان حرم، ترجمه، خدمات نشر و ناشران، کتاب و کتابداری، کتاب شنیداری و بخش ویژه شهید سلیمانی (سرباز حکیم) به کار خود پایان داد. 

از این میان کتاب آخرین جلد از مجموعه پنج جلدی مسائل اساسی جنگ به قلم محمد درودیان پیرامون موضوع تغییر در استراتژی سپاه برای پیروزی نظامی در خاک عراق در این آیین مورد تقدیر قرار گرفت. این کتاب در یک مجموعه پنج جلدی تدوین شده و یک جلد آن به مسائل اساسی جنگ در آثار ارتش و سپاه می‌پردازد. 

چهار جلد آن به آثار سپاه اختصاص دارد. در واقع جلد پنجم آن جلد چهارم آثار سپاه را شامل می‌شود و چارچوب مطالعاتی جلد پنجم این مجموعه بررسی گزینه‌های راهبردی جنگ عراق علیه ایران و تأثیرات راهبردی آن در مدیریت بحران ها، پس از جنگ است. این موضوع پس از مطالعاتی در باره «رویکرد‌های موجود به جنگ، پس از جنگ» صورت گرفت.

محمد درودیان در گفت‌و‌گو با خبرنگار نوید شاهد؛ درباره سیر نگارش کتاب مسائل اساسی جنگ، گفت: زمانی که کتاب سیری در جنگ و نقد وبررسی پرسش‌های جنگ را نوشتم؛ پس از بررسی‌ها در این راستا احساس کردم که آیا درک روشنی از جنگ و مسئله جنگ در جامعه وجود دارد یا خیر و بعد به این نتیجه رسیدم که در جامعه ما متاثر از این آثار و نوشتار فرماندهان و نهاد‌های نظامی به این موضوع پرداخته شده است در ادامه این پرسش برایم به وجود آمد که ببینم در آثار ارتش و سپاه درباره مسائل اساسی چه چیزی گفته شده است. 

وی در ادامه اظهار کرد: زمانی که از جنگ صحبت می‌کنیم یعنی به مباحث نظامی، بازدارندگی، تهدید و سلاح می‌پردازیم و با این ملاحظه، به آثاری رجوع کردم که جلد پنجم آن به سپاه تعلق دارد. در جلد پنجم کتاب مسائل اساسی جنگ به این پرداختم تا ببینم سپاه بعد از فتح خرمشهر چه استراتژی برای پایان دادن به جنگ داشت. در این راستا متوجه شدم در سپاه سه تا چهار دوره زمانی درباره استراتژی جنگ بحث شده است و من این موضوع را به بحث گذاشته و بررسی کردم در جلد پنجم به آن پرداختم. 

درودیان درباره منابع مورد استفاده در این پژوهش تشریح کرد: درباره منابع باید بگویم من به اسناد و مدارک رجوع نکردم و می‌خواستم ببینم خود سپاه درباره این موضوع چه می‌گوید و لذا اگر می‌بینید که برخی مطالب در کتاب وجود ندارد به این دلیل است که باید به دنبال افراد بینظیری می‌رفتیم که در ادامه ممکن بود موضوع عوض شود و بررسی استراتژی جنگ به نقد و بررسی استراتژی جنگ در آثار سپاه و ارتش می‌پرداخت.

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

وی گفت: در این کتاب به طور مشخص درباره چهار دوره از استراتژی جنگ بحث شده است. دوره اول پس از عملیات والفجر مقدماتی است در واقع نام این عملیات والفجر مقدماتی نبود بلکه عملیات والفجر نام داشت تا عملیاتی برای پایان جنگ باشد و زمانی که موفقیت آمیز نشد نامش را مقدماتی گذاشته و یک عملیات دیگر با نام والفجر ۱ انجام دادند و مهم این بود که پس از این عملیات سپاه جلسه گذاشت و در آن بررسی کرد که چرا در جنگ پیروز نمی‌شویم و در آنجا برای اولین بار پس از فتح خرمشهر به استراتژی جنگ پرداختند. مرحله دوم پس از عملیات بدر و چرداختن به مسائل اساسی جنگ است. مرحله سوم پس از عملیات کربلای ۵ بود که دیدند دیگر زمینی برای جنگ وجود ندارد و اصل استراتژی جنگ از منطقه جنوب به شمال غرب تغییر کرد و عملیات حلبچه شکل گرفت؛ موضوعی که خیلی به آن پرداخته نشده است. مرحله چهارم نیز زمانی است که عراق حمله کرد و به این نتیجه رسیدند که چکار بکنند و نتیجه این شد که ما از مناطقی که بعد از فتح خرمشهر در خاک عراق گرفته بودیم، برگردیم.

درودیان همچنین با اشاره به اینکه آثار منتشر شده گفتاری و نوشتاری اسناد و مدارکی است که برای نگارش کتاب استفاده شده است، اظهار کرد: همانگونه که می‌دانید پژوهش از شکلگیری یک ایده شکل می‌گیرد و برای نگارش این کتاب به دلیل اینکه قبلا چنین پژوهشی صورت نگرفته بود، روش تحقیقی ثابتی وجود نداشت. در حقیقت من برای نگارش این کتاب مسائل اساسی را تعریف کرده، فهرست کرده و بر اساس آن به نگارش کتاب پرداختم.

 

انتهای پیام



منبع خبر

سعی کردم درک روشنی از دفاع مقدس ارائه دهم/بررسی استراتژی فرماندهان برای پیروزی در خاک عراق بیشتر بخوانید »

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ


سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ ششم اسفندماه بیست و دومین دوره انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس و مقاومت در حوزه خاطره، مستند (زندگی‌نامه، دست‌نوشته، وصیت‌نامه و …)، تاریخ شفاهی، داستان و رمان، خاطره داستان، شعر و نثر ادبی، زندگی‌نامه داستانی، هنر‌های تجسمی، نمایشی، پژوهش (سیاسی و نظامی، ادبی، هنری، فرهنگی و اجتماعی، منابع و آثار مرجع، امنیت و اقتدار ملی – مقاومت بین‌الملل اسلامی (با تاکید بر فلسطین و غزه) – مدافعان حرم، ترجمه، خدمات نشر و ناشران، کتاب و کتابداری، کتاب شنیداری و بخش ویژه شهید سلیمانی (سرباز حکیم) به کار خود پایان داد. 

از این میان کتاب آخرین جلد از مجموعه پنج جلدی مسائل اساسی جنگ به قلم محمد درودیان پیرامون موضوع تغییر در استراتژی سپاه برای پیروزی نظامی در خاک عراق در این آیین مورد تقدیر قرار گرفت. این کتاب در یک مجموعه پنج جلدی تدوین شده و یک جلد آن به مسائل اساسی جنگ در آثار ارتش و سپاه می‌پردازد. 

چهار جلد آن به آثار سپاه اختصاص دارد. در واقع جلد پنجم آن جلد چهارم آثار سپاه را شامل می‌شود و چارچوب مطالعاتی جلد پنجم این مجموعه بررسی گزینه‌های راهبردی جنگ عراق علیه ایران و تأثیرات راهبردی آن در مدیریت بحران ها، پس از جنگ است. این موضوع پس از مطالعاتی در باره «رویکرد‌های موجود به جنگ، پس از جنگ» صورت گرفت.

محمد درودیان در گفت‌و‌گو با خبرنگار نوید شاهد؛ درباره سیر نگارش کتاب مسائل اساسی جنگ، گفت: زمانی که کتاب سیری در جنگ و نقد وبررسی پرسش‌های جنگ را نوشتم؛ پس از بررسی‌ها در این راستا احساس کردم که آیا درک روشنی از جنگ و مسئله جنگ در جامعه وجود دارد یا خیر و بعد به این نتیجه رسیدم که در جامعه ما متاثر از این آثار و نوشتار فرماندهان و نهاد‌های نظامی به این موضوع پرداخته شده است در ادامه این پرسش برایم به وجود آمد که ببینم در آثار ارتش و سپاه درباره مسائل اساسی چه چیزی گفته شده است. 

وی در ادامه اظهار کرد: زمانی که از جنگ صحبت می‌کنیم یعنی به مباحث نظامی، بازدارندگی، تهدید و سلاح می‌پردازیم و با این ملاحظه، به آثاری رجوع کردم که جلد پنجم آن به سپاه تعلق دارد. در جلد پنجم کتاب مسائل اساسی جنگ به این پرداختم تا ببینم سپاه بعد از فتح خرمشهر چه استراتژی برای پایان دادن به جنگ داشت. در این راستا متوجه شدم در سپاه سه تا چهار دوره زمانی درباره استراتژی جنگ بحث شده است و من این موضوع را به بحث گذاشته و بررسی کردم در جلد پنجم به آن پرداختم. 

درودیان درباره منابع مورد استفاده در این پژوهش تشریح کرد: درباره منابع باید بگویم من به اسناد و مدارک رجوع نکردم و می‌خواستم ببینم خود سپاه درباره این موضوع چه می‌گوید و لذا اگر می‌بینید که برخی مطالب در کتاب وجود ندارد به این دلیل است که باید به دنبال افراد بینظیری می‌رفتیم که در ادامه ممکن بود موضوع عوض شود و بررسی استراتژی جنگ به نقد و بررسی استراتژی جنگ در آثار سپاه و ارتش می‌پرداخت.

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ

وی گفت: در این کتاب به طور مشخص درباره چهار دوره از استراتژی جنگ بحث شده است. دوره اول پس از عملیات والفجر مقدماتی است در واقع نام این عملیات والفجر مقدماتی نبود بلکه عملیات والفجر نام داشت تا عملیاتی برای پایان جنگ باشد و زمانی که موفقیت آمیز نشد نامش را مقدماتی گذاشته و یک عملیات دیگر با نام والفجر ۱ انجام دادند و مهم این بود که پس از این عملیات سپاه جلسه گذاشت و در آن بررسی کرد که چرا در جنگ پیروز نمی‌شویم و در آنجا برای اولین بار پس از فتح خرمشهر به استراتژی جنگ پرداختند. مرحله دوم پس از عملیات بدر و چرداختن به مسائل اساسی جنگ است. مرحله سوم پس از عملیات کربلای ۵ بود که دیدند دیگر زمینی برای جنگ وجود ندارد و اصل استراتژی جنگ از منطقه جنوب به شمال غرب تغییر کرد و عملیات حلبچه شکل گرفت؛ موضوعی که خیلی به آن پرداخته نشده است. مرحله چهارم نیز زمانی است که عراق حمله کرد و به این نتیجه رسیدند که چکار بکنند و نتیجه این شد که ما از مناطقی که بعد از فتح خرمشهر در خاک عراق گرفته بودیم، برگردیم.

درودیان همچنین با اشاره به اینکه آثار منتشر شده گفتاری و نوشتاری اسناد و مدارکی است که برای نگارش کتاب استفاده شده است، اظهار کرد: همانگونه که می‌دانید پژوهش از شکلگیری یک ایده شکل می‌گیرد و برای نگارش این کتاب به دلیل اینکه قبلا چنین پژوهشی صورت نگرفته بود، روش تحقیقی ثابتی وجود نداشت. در حقیقت من برای نگارش این کتاب مسائل اساسی را تعریف کرده، فهرست کرده و بر اساس آن به نگارش کتاب پرداختم.

 

انتهای پیام



منبع خبر

سعی کردم درک روشنی از جنگ به جامعه ارائه دهم/ بررسی چهار دوره از استراتژی جنگ در جلد پنجم مسائل اساسی جنگ بیشتر بخوانید »

نقش شرکت‌های آمریکایی ـ صهیونیستی در تولید محصولات غذایی «تراریخته»


گروه سیاسی دفاع‌پرس، موجودات تراریخته یا تغییریافته ژنتیکی Genetically Modified Organism)) یا به اختصار GMO، به موجودات زنده اعم از گیاه، حیوان یا میکروارگانیسم‌هایی گفته می‌شود که با استفاده از روش‌های زیست فناوری نوین و مهندسی ژنتیک، در ساختار ژنی آن تغییراتی ایجاد شود به گونه‌ای که این تغییر از طریق روش‌های سنتی اصلاح نژاد یا نوترکیبی‌هایی که بطور طبیعی اتفاق می‌افتد امکان پذیر نباشد؛ با استفاده از این فناوری می‌توان ژن مدنظر را از یک موجود زنده به موجود دیگر انتقال داد. این اصطلاح در واقع ریشه در دستکاری ژنتیک محصولات مصرفی اعم از پوشاک و تغذیه دارد.

سه تهدید عمده جهان

با این توضیح باید گفت که امروزه تهدیدات زیستی را در کنار تغییرات اقلیمی و جنگ‌های هسته‌ای سه تهدید عمده برای آینده جهان می‌دانند؛ بدین ترتیب برخی دانشمندان حوزه‌های زیستی، محصولات غذایی تراریخته (GMO) را به عنوان دسته‌ای از تهدیدات زیستی سهل الوصول در دنیا محسوب می‌کنند که باعث سلطه غذایی ابرقدرت‌ها و به خطر انداختن امنیت ملی کشور‌های ضعیف می‌شود؛ مطلب کاملا واضح در این خصوص این هست که کشور‌های سلطه گر نفوذ خود به سایر ملل را با ابزار‌های بیوتروریسم از طریق غذا و دارو اعمال می‌کنند.

نیاز انسان به غذا از جمله مهمترین و حیاتی‌ترین نیاز‌های روزمره اوست که از بدو تولد تا مرگ، وی را همراهی می‌کند و هیچ کس از این قاعده مستثنی نبوده به همین جهت از دیرباز انسان در پی زندگی سالم و طولانی‌تر با روش تغذیه سالم بوده هست؛ رشد، طول عمر، سلامتی، آرامش اعصاب و روان، تولید مثل، خلق وخوی افراد و… همه به نوعی با تغذیه صحیح و سالم ارتباط مستقیم دارند.

در قرآن کریم ۲۵۰ آیه بطور مستقیم و بیش از ۷۰۰ آیه به طور غیرمستقیم به صراحت در باب غذا و امنیت غذایی سخن گفته‌اند، از جمله شاخص‌ترین این آیات عبارتند از آیات ۵۷ و ۱۷۲ سوره بقره، ۱۶۰ اعراف و ۸۱ طه که با لفظ تکراری عبارت زیر در ۴ آیه مختلف به این موضوع می‌پردازد: «کُلوا مِن طَیّباتِ ما رزقناکُم» یعنی از نعمت‌های پاکیزه‌ای که به شما داده‌ایم بخورید…

همچنین در آیه ۲۴ سوره عبس خداوند به انسان می‌فرماید: «فَلیَنظُرِالانسانُ الی طَعامِه» یعنی انسان باید به غذاى خویش بنگرد و در آن دقت کند؛ مفسران عقیده دارند منظور از این آیه نگاه ظاهری و سطحی به غذا نیست بلکه هدف تفکر عمیق از تاثیرات حیات بخش آن در روح و روان بشری هست. 
طبق آموزه‌های قرآنی و دینی، رعایت الگوی سالم تغذیه و نقش آن در سلامت جسمی و روحی افراد همواره مورد تاکید بوده هست. بقراط در بیش از دو هزار سال پیش خطاب به شاگردانش عنوان می‌دارد: بگذار غذای تو داروی تو باشد و داروی تو غذایت.

جمعیت جهان با گذشتن از مرز ۸ میلیارد نفر، باعث شده تا از حدود دو سال پیش، ضرورت رسیدگی به مشکلات گرسنگی و امنیت غذایی به عنوان یکی از مولفه‌های امنیت ملی کشورها، اهمیت بالایی برای دولتمردان در سراسر جهان بیابد. پیش بینی‌ها حاکی از آن هست که در سال ۲۰۵۰ جمعیت جهان به بیش از ۹ میلیارد نفر افزایش خواهد یافت و مطابق آمار‌ها هم اکنون از هر ۷ نفر در جهان یک نفر به غذای سالم و کافی دسترسی ندارد و دچار سوء تغذیه هست. این در حالی هست که سازمان‌های بین المللی از جمله سازمان بهداشت جهانی (WHO) با شعار امنیت غذایی از مزرعه تا سفره یکی از مدعیان دفاع از حقوق جوامع در این خصوص هست.

نخستین محصول تراریخته در جهان از حدود ۳۰ سال پیش به سمت تجاری سازی و کشت گسترده پیش رفت به نحوی که هم اکنون سطح زیرکشت این محصولات به بیش از ۲۰۰ میلیون هکتار در جهان رسیده که کشور آمریکا به تنهایی ۴۰ درصد آن را به خود اختصاص داده هست.

نظر موافقان و مخالفان کشت تراریخته 

در حالی که عمده‌ترین محصولات تراریخت در جهان شامل محصولات سویا، ذرت، پنبه و کلزا می‌شود، این سئوال را بوجود می‌آورد که چرا این رشد فزاینده را در جهان شاهد بوده‌ایم؟

موافقان سیاست توسعه و کشت محصولات GMO در پاسخ به این سئوال به دلایلی هم چون افزایش کمی محصول و تامین امنیت غذایی جمعیت رو به رشد، کاهش هزینه‌های زراعی و افزایش سود آن، بهبود ارزش غذایی، کاهش استفاده از سموم، حفظ تنوع زیستی موجودات، احیاء مراتع و جنگل ها، تولید محصولات مقاوم به خشکی و … اشاره می‌کنند.

اما در مقابل، مخالفین نیز دلایلی مانند ایجاد مخاطرات زیست محیطی مثل ایجاد آفات جدید، انتقال ژن‌های مقاومت به گیاهان وکاهش تاثیر علف کش‌ها به مرور زمان، کاهش تنوع زیستی و از آن مهمتر تاثیر سوء بر سلامت انسان و حیوانات از جمله ایجاد تومور‌های سرطانی، ناباروری، ایجاد واکنش‌های حساسیت زا، مقاومت نسبت به آنتی بیوتیک ها، افزایش مرگ و میر حیوانات و در نتیجه انقراض آنان را ذکر می‌کنند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) در باب تراریخته فرمودند: اگر ضرر معتنابهی ندارد فی نفسه اشکالی ندارد؛ همچنین ایشان در مفاد سیاست‌های ابلاغی به سازمان حفاظت محیط زیست به صراحت به توسعه محصولات سالم و ارگانیک تاکید می‌کنند.

بسیاری از دانشمندان حوزه فرآورده‌های کشاورزی در اروپا اظهار کردند که نمی‌توانیم محصولات تراریخته را از آن جهت تضمین کنیم که هیچ آسیبی به مردم نمی‌رسانند، از طرفی با فشار‌های اقتصادی و سیاسی کمپانی‌های بزرگ حامی محصولات GMO در جهان، این موضوع موجب الزام به برچسب گذاری تراریخته در این کشور‌ها شد.

در ایران نیز بر اساس مصوبات قانون ایمنی زیستی، دولت مکلف هست تا روی این محصولات، برچسب تراریخته را الصاق کند چرا که این مهم از حقوق مسلم مصرف کنندگان محسوب می‌شود.

نظریه «کسینجر»

«هنری آلفرد کیسینجر» استراتژیست ارشد و صهیونیست آمریکایی در سال ۱۹۷۴ و پس از جنگ ویتنام، «انرژی» و «غذا» را دو اهرم کاربردی کنترل ملت‌ها معرفی کرد و به آمریکایی‌ها اعلام کرد که اگر نفت را کنترل کنند، دولت‌ها را تحت کنترل در می‌آورند و اگر غذا را کنترل کنند، مردم را تحت سیطره خواهند گرفت؛ لذا هم اکنون بخش اعظمی از تجارت محصولات پرخطر دستکاری ژنتیک (تراریخته) در اختیار شرکت‌های صهیونیستی ـ آمریکایی «مونسانتو»، «راکفلر»، «دوپونت» فرانسه و «سینجنتا» سوئیس هست.

در واقع پس از طرح سیاست کنترل غذا توسط هنری کیسینجر مطالعات عمیق و راهبردی روی بذر‌های اصیل در کشتگاه‌های کهن در آسیای جنوب شرقی از جمله فیلیپین و هند توسط بنیاد راکفلر انجام پذیرفت و نتیجه آن ابداع فناوری نوین تولید و تجارت محصولات تراریخته با کمک کمپانی مونسانتو بود.

بنیاد راکفلر کمپانی تراریخته مونسانتو را حمایت و برنامه کنترل غذا و کنترل جمعیت را به عنوان انقلاب سبز اجرا کرد؛ بنیاد راکفلر برای اجرای پروژه خطرناک کنترل بذر‌های جهان و توسعه تراریخته‌ها در آسیا بیش از ۶۰ سال پیش مرکز تحقیقات بین المللی برنج (IRRI) در فیلیپین را ایجاد کرد.

آنها به این نتیجه رسیدند که بهترین روش توسعه تجارت محصولات GMO، نفوذ در دولت‌ها و همراه ساختن دولتمردان با سیاست‌های خود هست و این در حالی لست که برخی مخالفان تولید و فروش بذر‌های دستکاری شده ژنتیکی، سود‌های کلان تا ۸۰ برابری را برای سرمایه‌گذاران و وارد‌کنندگان این محصولات تخمین می‌زنند.

رضا ترابی خراجی پژوهشگر زیست فناوری پزشکی

انتهای پیام/ ۲۳۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش شرکت‌های آمریکایی ـ صهیونیستی در تولید محصولات غذایی «تراریخته» بیشتر بخوانید »

لزوم استمداد از اندیشه و عقلانیت فلسفی در  ادبیات پایداری

لزوم استمداد از اندیشه و عقلانیت فلسفی در  ادبیات پایداری


به گزارش نوید شاهد، «داوود ضامنی»، پژوهشگر: با اینکه نزدیک به سه دهه از تولد مفهومی به نام «ادبیات پایداری» در کشور ما می‌گذرد و کتاب‌های زیادی ذیل این عنوان رده‌بندی شده‌اند، اما پژوهش‌های این حوزه نشان می‌دهد که ما همچنان در موضوع ادبیات پایداری، در دوره پیشامسئله هستیم؛ یعنی با وجود مراکز مطالعاتی متعددی که در کشور تأسیس شده‌اند و به‌رغم برگزاری جشنواره‌ها، جایزه‌ها و رویدادهای مختلفی که در طول سال برگزار می‌شود (نظیر بیست‌ویک دوره جایزه‌ی کتاب سال دفاع مقدس)، همچنان نمی‌توانیم باقاطعیت ادعا کنیم که: «نظام مسائل گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری را احصا کرده‌ایم و امروز این نظام مسائل در دسترس است.»

لزوم استمداد از اندیشه و عقلانیت فلسفی در  ادبیات پایداری

به نظر می‌رسد، برای این کار باید یک نگاه از بالا به پایین و به شکل مخروطی و مبتنی بر یک نگاه درجه‌بندی (مشتمل بر ماهیت مسائل، گستره مسائل، ابعاد مسائل، شدت مسائل، تنوع مسائل، عمق مسائل، اولویت مسائل و ربط مسائل با نیازهای فرهنگی و اجتماعی زمانه خویش)، به حوزه ادبیات پایداری داشته باشیم تا مشخص شود پروژه‌های پژوهشی از آن دست که محققانی مانند فرانک جمشیدی و مرضیه آتشی‌پور انجام داده‌ند، جایگاهشان کجاست و دقیقاً در کدام قسمت از «مخروط مسائل ادبیات پایداری» قرار می‌گیرد؟ مهم‌تر از این، هر پژوهشی (از جمله پژوهش این دو محقق توانا)، ذیل کدام دسته از سه نوع «پژوهش بنیادی»، «پژوهش کاربردی» و «پژوهش توسعه‌ای» قابل‌شناسایی است.

یکی از اشکالاتی که به این پژوهش وارد است، این است که مخاطب دقیقاً متوجه نمی‌شود آیا این پژوهش، آن‌طور که نویسندگان در صفحه ۳۸ نوشته‌اند: «هدف در این تحقیق، پی‌بردن به ماهیت مسئله‌ها در گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری است.»، پژوهشی بنیادی است؟ یا براساس آنچه در صفحه ۱۱ کتاب آمده، مبنی بر این‌که چرایی مسئله‌گریزی یا ناپایداری مسئله در گفتمان پژوهشی ادبیات پایداری، مدنظر محققان کتاب بوده، یک پژوهش کاربردی است؟

۲

ما در این سال‌ها در عرصه ادبیات پایداری، اغلب به «مسئله‌ورزی»، آن‌هم بسیار بسیار محدود، اشتغال داشته‌ایم، نه به «فلسفه‌ورزی». صرف‌نظر از برخی آثار استاد علیرضا کمری نظیر «پویه پایداری»، «پرسمان یاد، یاد مانا» و کتاب سه‌نگاه به برخی از مسئله‌های موجود در سه ساحت فرهنگ، روایت و پژوهش جنگ / دفاع مقدس (جمشیدی و کمری) و نیز چند مقاله در همین حوزه از استادان دیگر، اثر قابل‌اعتنایی در حوزه «فلسفه ادبیات پایداری» مشاهده نمی‌کنیم حتی آثار محمد درودیان، نظیر پرسش‌های اساسی جنگ، مسئله‌های اساسی جنگ در آثار منتشره‌شده‌ی ارتش و سپاه یا جنگ ایران و عراق: موضوعات و مسائل، اغلب آثاری ادبی‌تاریخی‌اند تا کتاب ادبی‌فلسفی. به بیانی دیگر، می‌خواهم بگویم «ادبیات پایداری» یک حوزه اندیشیده‌ناشده است، لااقل تا به امروز. البته مراد و منظور من در اینجا، اندیشه فلسفی و عقل فلسفی است، نه عقل تاریخی یا اندیشه ادبی.

به‌هیچ وجه نمی‌خواهم ارزش کتاب‌های تاریخی و ادبی را که در این سال‌ها منتشر شده‌اند، نقض‌کنم، بلکه اتفاقاً برآنم که برخی از آنها (و قطعاً نه همه آنها)، واجد کارکردهای فرهنگی، تربیتی و حتی اجتماعی و سیاسی‌اند. اما، چنان‌که عرض کردم، ما با عقلانیت فلسفی به مصاف ادبیات پایداری نرفته‌ایم. لذا برخی مسئله‌هایی که تاکنون تحت‌عنوان «مسائل ادبیات پایداری» طرح شده‌اند، به اعتقاد بنده، شبه‌مسئله بوده‌اند، نه مسئله. چون وقتی یک پژوهشگر می‌خواهد با عقل فلسفی به سراغ ادبیات پایداری برود، اول باید مشخص کند که با چه سنت فلسفی می‌خواهد پروژه فکری‌اش را پیش ببرد.

هر سنت فسلفی دارای پیش‌فرض‌ها، اصول بنیادین (fundamental principles)، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و انسان‌شناسی خاص خود است که متفاوت با سنت فلسفی دیگر است. مثلاً فرض کنید آن سنت فلسفی‌ای که قائل به این است که واقعیت، یک امر بیرونی است، در شناخت جنگ و دفاع مقدس نیز بر آن است که ما هنگامی می‌توانیم این پدیده را بشناسیم که آن را به ابژه شناخت تبدیل کرده باشیم. حالا اگر بخواهیم با سنت فلسفی دیگری (مثلاً فلسفه‌ی کانت)، به سراغ جنگ و دفاع مقدس برویم، اساساً مسئله چیز دیگری می‌شود. کانت می‌گفت: همان‌طور که یک انقلاب کوپرنیکی در نجوم پیش آمد، یک انقلاب کوپرنیکی هم باید در فلسفه به‌وجود بیاید. کوپرنیک می‌گفت: تا دیروز همه تصور می‌کردند زمین، مرکز عالم است و همه سیارات و ستاره‌ها دور زمین می‌گردند. اما این‌طور نیست؛ زمین هم به دور خورشید می‌گردد. کانت می‌گفت: پیش از این ما تصور می‌کردیم برای اینکه شناخت ما از جهان یک شناخت واقعی باشد، باید آگاهی ما بر ابژه‌ها انطباق یابد. اما ما هیچ‌وقت به ابژه‌ها دسترسی نداریم. چون ابژه‌ها همیشه در محدوده آگاهی ذهن ما محصور هستند. کانت گفت: چطور است فرض کنیم که این ابژه‌ها هستند که باید خودشان را با شناخت ما تطبیق دهند.

 

شاید ایده کانت، در وهله اول، بسیار ساده‌انگارانه و حتی احمقانه به نظر برسد. اما همین تئوری، انقلابی در فلسفه ایجاد کرد. چون از آن پس فلاسفه رفتند سراغ جست‌وجوی آن شرایط پیشینی که در ذهن ما وجود دارد و ذهن آنها را بر جهان حمل می‌کند و به آگاهی ما شکل می‌دهد. استنتاج استعلایی کانت بیانگر تلاش‌هایش اولاً، برای رد این نظریه بود که ذهن، آینه‌ای است که جهان در آن تابیده می‌شود و ثانیاً، برای اثبات این نظریه که ساختارهای پیشینی ذهن، خودشان را به جهان تحمیل می‌کنند و در نتیجه، این ذهن است که به جهان شکل می‌دهد.

 

رد و نشان نظریه‌ی کانت در نظریه پدیدارشناسی هوسرل قابل پی‌گیری است. هوسرل می‌گفت: کنش‌های آگاهی، کنش‌های پنهان نیست، بلکه چنان‌چه بتوان آنها را به‌درستی توصیف کرد، آن‌گاه می‌توان ذوات آگاهی را نشان داد. هوسرل به این منظور از مفهومی به نام «اپوخه» استفاده می‌کند. اپوخه یعنی عزل نظرکردن یا کنارزدن رویکرد طبیعی‌انگارانه‌ای که ما به چیزها داریم.

 

یکی از مصادیق رویکرد طبیعی‌انگارانه در حوزه جنگ و دفاع مقدس این است که تصور کنیم هر کسی که در صحنه جنگ و دفاع مقدس حضور داشته، لزوماً شناخت دقیقی از واقعیت جنگ داشته یا دارد. در حالی که ممکن است صدها هزار نفر در صحنه جنگ حضور داشته باشند که واقعیت جنگ را درک نکرده یا واقعیت جنگ را درک کرده‌، اما توان زبانی لازم برای روایت‌کردن آن را نداشته باشند. این‌طور نیست که بگوییم فلانی جنگ را درک کرده اما نمی‌تواند آن را توصیف کند. چون به تعبیر هوسرل و برخی فیلسوفان زبانی، از آنجا که انسان چیزی جز زبان نیست، اگر کسی نتواند چیزی را توصیف کند (حال چه جنگ باشد، چه هر چیز دیگر)، یعنی آن چیز را نمی‌شناسد.

 

در نظریه پدیدارشناسی هوسرل مفهوم دیگری هم هست به نام «حیث التفاتی» که منظورش از کاربرد این مفهوم این است که آگاهی ما همواره متعلق دارد. آگاهی، امر دربسته‌ای نیست که بتوانیم هر کجا خواستیم آن را ببریم یا با خود حمل کنیم، بلکه آگاهی، رو به سوی جهان دارد. به این ترتیب، هوسرل آن سوژه منفصل از جهان را که دکارت می‌گفت: «می‌اندیشم، پس هستم» نقد می‌کند و کنار می‌زند.

 

جهان جنگ، به تعبیر هایدگر، یا یک جهان گشوده است یا فروبسته. ممکن است جهان جنگ، با همه اقتضائاتش، برای بسیاری، حتی برای برخی کسانی که در جنگ حضور داشته‌اند، فروبسته باقی بماند و نتوانند به شناخت این جهان برسند. ممکن است مطابق آنچه برخی فلاسفه گفته‌اند، هیچ‌گاه نتوان به حقیقت برخی چیزها شناخت پیدا کرد (نظیر مفهوم «شهادت» که یکی از پربسامدترین مفاهیم در حوزه ادبیات پایداری است). چون، به تعبیرمرلوپونتی، آگاهی از اساس بدن‌مند است. جهان ابتدا برای بدن من آشکار می‌شود. مرلوپونتی می‌گوید: ما دو بدن داریم؛ «بدن زیسته» و «بدن ابژکتیو». بدن ابژکتیو، مثل همه‌ی چیزها و اشیایی است که در جهان هست. اما بدن زیسته، بدنی است که من در مقام اول شخص تجربه می‌کنم. این بدن زیسته، چیزی مثل بقیه چیزها در جهان نیست. اگر بدنِ زیسته نباشد، جهان نیست. نه اینکه جهان، چیزی است ماورای بدن من که من چه آن را تجربه کنم، چه نکنم، همیشه هست. اصلاً شرط اینکه جهان باشد، این است که من تجربه‌اش کنم؛ یعنی بدن خیز برمی‌دارد برای شناخت جهان. اما هیچ‌گاه نمی‌تواند حقیقت جهان را درک کند. لذا ما همواره تقرب به حقیقت می‌جوییم.

 

فیلسوفان پست‌مدرن تمام این انگاره‌ها را کنار می‌گذارند و رد می‌کنند. برخی از آنها معتقدند آنچه موجب شناخت ما از حقیقت می‌شود، قدرت است. ساختارهای قدرت نه فقط تعیین می‌کنند حقیقت چیست، بلکه حقیقت را می‌سازند. مفهوم truth making ناظر است به این معنا که حقیقت کشف نمی‌شود، حقیقت ساخته می‌شود.

 

با این ملاحظات، پاسخ به پرسشِ «حقیقت جنگ و دفاع مقدس و ادبیات پایداری چیست؟»، منوط به این است که ما در چه سنت فلسفی می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم.‌

۳

اگر قائل به این باشیم که حقیقت کشف نمی‌شود، بلکه ساخته می‌شود، آنگاه پرسش مهم این است که پس ملاک صدق و کذب حقیقت چیست؟ آیا نگاه تاریخیِ مبتنی بر تواتر می‌تواند ما را به حقیقت دفاع مقدس برساند یا نگاه ادبی، ذوقی و هنری به دفاع مقدس، ما را به حقیقت رهنمون می‌سازد؟ کدام‌یک می‌توانند ما را به حقیقت جنگ و دفاع مقدس نزدیک کنند؟

 

برخی فیلسوفان، نظیر هابرماس و فوکو، البته با تقریری خاص و در بین اندیشمندان و فیلسوفان ایرانی دکترعبدالکریم سروش، معتقد است ملاک صدق و کذب حقیقت، توافق عقلاست و لاغیر؛ یعنی اگر عقلا چیزی را تأیید کنند و درباب موضوعی به توافق برسند، آن چیز «صادق» و اگر توافق نکنند، «کاذب» خواهد بود. به بیان دیگر، اگر عقلا تصدیق کنند که ادبیات (مشتمل بر شعر، رمان، داستان، خاطره)، حقیقت دفاع مقدس را بهتر، دقیق‌تر، گسترده‌تر، جامع‌تر، دلنشین‌تر و سودمندتر بیان می‌کند، آنگاه ارزش حقیقتی که هنرمندان و نویسندگان درباب جنگ و دفاع مقدس می‌گویند، دقیق‌تر و صادق‌تر از حقیقتی خواهد بود که مورخان درباره جنگ گفته‌اند و می‌گویند. پس، این‌که ما تاکنون چنین می‌پنداشته‌ایم مورخان، حقایق جنگ را بهتر، دقیق‌تر و باوضوح بیشتری بیان کرده‌اند یا تصور می‌کرده‌ایم که افراد حاضر در صحنه نبرد و میدان جنگ، بهتر و دقیق‌تر و واضح‌تر حقایق جنگ را روایت کرده‌اند، محل تردید قرار می‌گیرد؛ اگر به‌لحاظ فلسفی قائل به این قول باشیم که تصدیق عقلا موجب تولد حقیقت می‌شود. زیرا عموم مردم، که البته آنها هم بخشی از عقلا هستند، از کتاب‌های ادبی بیشتر از کتاب‌های تاریخی استقبال می‌کنند و این را هم می‌دانیم که در ادبیات جنگ و پایداری‌، نویسندگانی بوده و هستند که از قوه تخیل‌شان هم برای جذاب‌کردن روایت بهره برده‌اند. اگر بپذیریم که به هنگام روایت از حقیقت جنگ و دفاع مقدس، هیچ اشکالی ندارد اگر پای تخیل و انواع آرایه‌های ادبی، صناعات ادبی و ژانرهایی چون شعر و داستان و رمان به میان بیاید، آنگاه خواهیم پذیرفت که هنرمندان، حقیقت جنگ و دفاع مقدس را خیلی واضح‌تر، دقیق‌تر و درست‌تر از مورخان به ما ارائه خواهند داد.

 

از این بحث بنده نتایج عدیده‌ای حاصل می‌شود که مجال طرح و ورود به آنها نیست و ان‌شاءالله باید در نوبت‌های دیگری به آن پرداخت.

جمع‌بندی

الف. ما در این سال‌ها در مورد ادبیات پایداری عمدتاً مسئله‌ورزی کرده‌ایم، نه فلسفه‌ورزی. این شاید مهم‌ترین نقدی باشد که بنده به کتاب مسئله و ناخودآگاه متن دارم. زیرا مؤلفان محترم هم در این اثر عمدتاً مسئله‌ورزی کرده‌اند، نه فلسفه‌ورزی.

 

ب. هر سنت فلسفی، مسئله‌شناسی خاص خودش را دارد. ما نمی‌توانیم در دل یک سنت فلسفی تمام مسئله‌های حوزه ادبیات پایداری را تشخیص دهیم یا حتی بفهمیم.

 

ج. ما در مسئله‌شناسی ادبیات پایداری به هر سنت فلسفی قائل باشیم، باید به لوازم آن سنت و نیز نتایج و تبعات آن سنت فلسفی هم وقوف پیدا کنیم.

 

انتهای پیام/



منبع خبر

لزوم استمداد از اندیشه و عقلانیت فلسفی در  ادبیات پایداری بیشتر بخوانید »

اعطای دکترای افتخاری مستندنگاری به گل‌علی بابایی

اعطای دکترای افتخاری مستندنگاری به گل‌علی بابایی


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، سید«عباس صالحی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور، مدرک درجه ۱ هنری، هم‌طراز با مدرک دکترای افتخاری را به گلعلی بابایی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس اعطا کرد.

این‌مدرک افتخاری نظر به سوابق کاری در حوزه مستندنگاری، پژوهش و تحقیق و مدارج علمی در این حوزه به بابایی اعطا شد.

گلعلی بابایی ۱۵ ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی در زمستان ۱۳۶۱ به جبهه عازم شد و تا پایان جنگ به مدت ۵۲ ماه در مناطق عملیاتی ماند. او در این مدت همه رویداد‌های اطرافش را در دفترچه خاطراتش ثبت می‌کرد. پس از جنگ هم خاطراتش را در ۲ اثر «نقطه رهایی» و «غربت هور» منتشر کرد و از سال ۱۳۷۲ در پروژه‌های پژوهشی مربوط به دفاع مقدس وارد شد.

از جمله آثار شاخص بابایی می‌توان به «عقابان بازی دراز»، «حکایت مردان مرد»، «همپای صاعقه»، «آن سه مرد»، «ققنوس فاتح»، «نبرد‌های جنوب اهواز»، «ضربت متقابل»، «از الوند تا قراویز»، «کالک‌های خاکی»، «گردان نهم»، «در هاله‌ای از غبار»، «ماه همراه بچه‌هاست»، «پیغام ماهی‌ها»، «قصه ما همین بود»، «شراره‌های خورشید»، «کوهستان آتش»، «رؤیای آمریکایی»، «شاهین بر آفتاب»، «زمین‌های مسلح»، «صبح روز نهم»، «قلب زمین مال ماست»، «بدون مرز» و «ماه تمام» اشاره کرد.

انتهای پیام/ ۸۰۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اعطای دکترای افتخاری مستندنگاری به گل‌علی بابایی بیشتر بخوانید »