وقتی پدر دوباره شهید می‌شود


وقتی پدر دوباره شهید می‌شودگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: بعضی دردها را باید تنها يكبار تجربه کرد. البته شاید همان یک بار هم، برای تمام عمر زیاد باشد. همان دردهایی که تا ابد درد می‌مانند… دردهایی مثل غم از دست دادن…

درست است که مرگ برای هر انسانی یک مرحله گذر است، این را می‌توان درک کرد و پذیرفت، اما پذیرش غم از دست دادن عزیزان خیلی دشوار است. حالا اگر آن عزیز پشتوانه و دلگرمی زندگی باشد، این پذیرش سخت‌تر هم می‌شود…

فرزندان شهدا یک بار این داغ بزرگ را تجربه کرده‌اند. غمی که هرچند دلتنگی با خودش به همراه می‌آورد؛ اما افتخار می‌سازد و در پیشگاه پروردگار سربلندشان می‌کند.

بسیاری از این فرزندان تنها مدت کوتاهی پدر حقیقی‌شان را دیده‌اند و پس از آن بابا برایشان تبدیل شده به یک قاب عکس روی دیوار، به تصور گرمای دستانی که دستان‌شان را می‌فشارد و به پندار مردانی که شبیه پدرند و بوی او را می‌دهند… و نهال از جمله این فرزندان است. دختر شهید مدافع حرم «مهدی قاضی خانی» که آذر سال ۱۳۹۴ در دفاع از حریم اهل بیت (ع) به آرزوی دیرینه خود رسید. او پس از بابا مهدی، مهر و محبت پدری را در وجود شخصی پیدا کرد که شبیه پدر می‌اندیشید. شبیه پدر مهربان بود. شبیه پدر عشق می‌ورزید و شبیه پدر قهرمان بود. و او کسی نبود جز پدر تمام فرزندان شهدای مدافع حرم، حاج «قاسم سلیمانی».

نهال پس از بابا مهدی دل به او بست و او را پدر خطاب می‌کرد. روزگارش را با خیال او سپری و برای دیدن دوباره‌اش لحظه شماری می‌کرد. اما مدت زیادی نگذشت که آن روز شوم فرا رسید. گریه‌های مادر و حرف‌های بزرگ‌ترها نهال را به روزی برد که یک شبه بزرگش کرد. روزی که باید می‌پذیرفت بابا مهدی را دیگر نمی‌بیند مگر در خواب. باورش نمی‌شد. بار دیگر آن غم بزرگ به سراغش آمده و داستان شهادت پدر برایش تکرار شده است. نه تنها نهال، بلکه این داغ بزرگ وصف حال تمام فرزندان شهداست که با شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بار دیگر داغدار پدر شدند و قصه شهادت برایشان زنده شد.

حالا نهال، دختر شهید قاضی خانی دلتنگی‌هایش را برای مادر بیان و مادر با قلم خود حرف‌های نهال را پیاده کرده است.

متنی که در ادامه می‌خوانید حرف‌های اوست که با قلم مادرش «فاطمه قاضی‌خانی» همسر شهید مدافع حرم «مهدی قاضی خانی» به مناسبت اولین سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به رشته تحریر درآمده است.

«تلویزیون روشن بود. چشم‌هایم خیره مانده بود به صفحه ای که صورت مهربان حاج قاسم را نشان می‌داد. صدای گریه‌های بلند مادر، دردی کهنه را برایم زنده می‌کرد. غم سنگین آن لحظه، من را برد به آن روزی که می‌گفتند، دیگر بابا مهدی ام را نمی‌بینم و دستان نوازشگرش را ندارم. دیگر شانه‌های بلندش را برای بهتر دیدن دنیا از دست می‌دهم و از همان روز، محبت‌های دیگران برایم بی معنا شد. آری همان روز که دنیای کودکانه ی من به پایان رسید. اما نه، آن روز تمام نشد… هرچند کوتاه بود و سیزدهمین روز زمستان سرد سال ۹۸ به پایان رسید…

چه کسی می‌داند چرا آذر ۹۴ کودکانه‌هایم به پایان نرسید، جز حاج قاسم مهربان‌؟! او بود که در اوج دلتنگی‌هایم آمد و معنای حقیقی محبت‌های خالصانه و پدرانه را دوباره به خاطرم آورد. دست‌های او گرمای دست‌های بابای خودم را داشت. لبخندهای زیبایش خنده‌های بلند بابا مهدی را زنده می‌کرد و آن روز با آمدنش، بارِ دیگر بوی بابا مهدی همه جا پیچید؛ اما آن جمعه سیاه، دنیا دوباره روی سرم آوار شد. گویا آن روز دوباره بابایم را از دست دادم و از همان روز دیگر هیچ دستی جای دست‌های مهربان بابا مهدی را برایم پر نکرد. حالا درست یک سال است که دوباره دنیای ما فرزندان شهدا بی رنگ شده است. ما تنفر داریم از موشک‌هایی که دستان مهربان حاج قاسم‌مان را از ما گرفت.

این ها را نوشتم تا بگویم، خواهرم! زینب جان، من هم، درد شما را حس می‌کنم. من و بقیه فرزندان شهدای مدافع حرم، با شما همدرد هستیم. حاج قاسم تنها پدر شما نبود. پدر تمام ایران بود. پدری مهربان، دلسوز و پرتلاش. حالا یک سال است که تمام ایران پدری مهربان را از دست داده است و این درد هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود.

عزیزدل خواهر! بودنت برایمان دلگرمی است و کلامت، صلابت و شجاعت پدر را زنده می‌کند. محکم بایست بر سر پیمانی که با پدر بستی. ما و تمام فرزندان شهدای مدافع حرم نیز با تو هم پیمان و همراه هستیم.

نهال دختر شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی»

انتهای پیام/ 711



منبع خبر

وقتی پدر دوباره شهید می‌شود بیشتر بخوانید »