پیشمرگان کرد مسلمان

جهاد تبیین مانع نفوذ دشمن به تفکر و اعتقاد جوانان عزیز ما است

جهاد تبیین مانع نفوذ دشمن به تفکر و اعتقاد جوانان عزیز ما است


سرتیپ دوم ستاد «علی دلاور» فرمانده تیپ 25 نیروی مخصوص در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در آذربایجان‌ شرقی، با اشاره به سابقه منافقین که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به  دشمنی با ملت ایران برخواستند، اظهار داشت: رزمندگان در زمان جنگ در دو جبهه مقابل دشمن قرار گرفتند که جبهه روبرو، دشمن متجاوز بود و جبهه پشت که منافقین و وطن فروشان قرار داشتند.

وی افزود: جبهه مقابل دفاع و ایستادگی بود اما جبهه منافقین در تیررس نبوده و هر لحظه به نیروهای نظام و انقلاب تلفات وارد می‌نمود که زندان دوله‌تو، یکی از هزاران جنایات مغفول وطن فروشان در زمان جنگ است.

فرمانده تیپ 25 نیروی مخصوص با اشاره به اینکه 17 اردیبهشت سال 1360 نقطه صفر مرزی ایران و عراق شاهد جنایتی هولناک در تاریخ دفاع‌مقدس است، افزود: سالروز بمباران زندان دوله‌تو، که تحت کنترل حزب دموکرات در کردستان بوده بیش از 200 نفر از نیروهای ارتش، سپاه، جهاد سازندگی، بسیج، ژاندارمری و حتی پیشمرگان مسلمان کرد در آنجا محبوس بودند، رژیم بعثی عراق با بمباران آن مکان، بیشتر زندانیان را به شهادت رساند.

دلاور متذکر شد: امروزه جوانان ایران اسلامی اگر به تاریخ ایران مراجعه و مطالعات خود را در راستای جهاد تبیین افزایش دهند، دشمن قسم خورده این ملت که سابقه کشتار مردم مظلوم در سال‌های گذشته را در پرونده دارند، به تفکر و اعتقاد جوانان نفوذ نخواهند کرد.

انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جهاد تبیین مانع نفوذ دشمن به تفکر و اعتقاد جوانان عزیز ما است بیشتر بخوانید »

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «کردستان» را «سرزمین مجاهدت‌های خاموش» می‌نامند؛ چراکه این سرزمین شاهد مجاهدت‌های سرسختانه مردان و زنانی است که در مقابل گروهک‌های تروریستی بی‌رحم، سال‌ها مقاومت کردند تا نگذارند ذره‌ای از خاک این سرزمین جدا شود.

شهید «محمدرضا فتحی» یکی از دلاورمردانی است که نام او در سقز و اطراف آن پرآوازه بود و هر کجا این فرمانده شجاع حضور پیدا می‌کرد، ضدانقلاب به سوراخ می‌خزید از روبه‌رو شدن با وی خودداری می‌کرد. از طرفی دیگر پشت این چهره مصمم، او قلبی مهربان داشت و خیلی معمولی و ساده با همه برخورد می‌کرد؛ از این رو رفتار‌های وی موجب محبوبیت او در میان رزمندگان شده بود.

این‌روز‌ها مصادف با ایام سالروز شهادت این فرمانده شجاع خطه کردستان است؛ بنابراین در ادامه زندگی‌نامه و روایت همرزمان شهید «محمدرضا فتحی»، از مجاهدت‌ها و شخصیت این شهید والامقام را از نظر می‌گذرانیم.

«محمدرضا فتحی» فرزند «اسماعیل» خرداد سال ۱۳۳۷ در «قلابر سفلی» زنجان، در خانواده مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوره ابتدایی را در روستا به تحصیل پرداخت و از همان اوایل دوران کودکی، فردی مومن و معتقد بود و در ساده زندگی می‌کرد، ساده لباس می‌پوشید، غذای ساده می‌خورد و از تشریفات دوری می‌کرد. او همیشه به نماز و روزه اهمیت می‌داد و به قرآن علاقه وافری داشت و با لحن خوش قرآن می‌خواند و در مکتب‌خانه نیز قرآن را ختم کرده بود.

«محمدرضا فتحی» اوایل سال ۱۳۵۹ به‌عنوان نیروی مردمی، داوطلبانه به کردستان اعزام شد و به‌مدت شش ماه در پاسگاه «ایران‌خواه» (ایرانشاه سابق) مشغول به خدمت شد. وی سپس به «سردشت» اعزام شد و به‌مدت شش ماه نیز در پادگان سردشت به‌علت بسته بودن راه مستقر شد. تا این‌که در سال ۱۳۶۰ با کمک شهید «صیادی» راه باز و منطقه پاکسازی شد؛ بنابراین «محمدرضا فتحی» دوباره به سقز رفت تا این‌که مهر همان سال عملیات پاکسازی شهر «بوکان» آغاز شد.

فرماندهی بخشی از عملیات آزادسازی بوکان را «محمدرضا فتحی» برعهده داشت که با درایت وتصمیم‌گیری مقتدرانه خود، به‌خوبی از عهده آن برآمد. وی سال ۱۳۶۱ فرمانده عملیات سپاه سقز شد و در آن سال‌های سخت و طاقت‌فرسا عملیات‌های پاکسازی زیادی در منطقه انجام داده و بیشتر مقر‌های ضدانقلاب را به تصرف نیرو‌های اسلام درآورد. نام «محمدرضا فتحی» در سقز و اطراف آن پرآوازه بود و هر کجا این فرمانده شجاع حضور پیدا می‌کرد، ضدانقلاب به سوراخ می‌خزید از روبه‌رو شدن با وی خودداری می‌کرد.

روستای «ترجان» یکی از مقر‌های بسیار مهم و محل تجمع و آموزش گروهک ضدانقلاب کوموله بود که در یک عملیات سخت، قرار شد بخش مهمی از ارتفاعات مشرف به روستا و منطقه که در اختیار ضدانقلاب قرار داشت، آزاد شود؛ بنابراین گردان‌های ۳۶ سقز، ۳۱ بوکان و ۲۴ مهاباد، از سه طرف عملیات کرده و منطقه را به تصرف خود درآوردند. در جریان این عملیات، «محمدرضا فتحی» به‌عنوان فرمانده عملیات سپاه سقز همراه با تعدادی از نیرو‌های گردان جندالله سقز، با تمام قدرت در ارتفاعات مستقر شدند؛ اما زیر آتش شدید ضدانقلاب قرار گرفته و با هماهنگی اقدام به عقب‌نشینی موقت کردند و از سویی نیز نیرو‌های دیگر مواضع ضدانقلاب را گلوله‌باران کردند تا به اهداف بعدی برسند.

«محمدرضا فتحی» ۱۷ شهریور سال ۱۳۶۱ حین جابه‌جایی محل استقرار با چند نفر دیگر از رزمندگان مورد اصابت گلوله به سر قرار گرفته و به شهادت می‌رسد و با توجه به شرایط منطقه، پیکر‌های مطهر شهدا در محل درگیری می‌ماند، تا این‌که مجدداً با برنامه‌ریزی‌های بعدی و اجرای عملیات و تصاحب ارتفاعات و پاکسازی کامل منطقه از لوث ضدانقلاب، نهایتاً پیکر‌های مطهر شهدا به شهر سقز منتقل می‌شود.

شهید «محمدرضا فتحی» با نیرو‌های ضربت و با کمترین نیرو عملیات می‌کرد. وی جوانی خوش‌قلب، بااخلاق و بسیار شجاع و نترس در مبارزه با ضدانقلاب بود و در کنار نیرو‌های گردان در آسایشگاه بالای آشپزخانه استراحت کرده و خیلی معمولی و ساده با همه برخورد می‌کرد؛ به‌طوریکه عده‌ای از نیرو‌ها او را ساده می‌پنداشتند، در صورتی‌که او اهل مبارزه و علاقمند به خدمت در کردستان و شهر سقز بود.

این فرمانده دلاور هیچ‌گاه برای کسی قیافه نمی‌گرفت و مدعی هم نبود. سال ۱۳۶۱ وقتی فرمانده عملیات سپاه سقز شد، برای عملیات‌ها طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که کمترین تلفات را داشته باشد. روش فرماندهی او عملیات سحرگاهی و نفوذ و غافلگیر کردن ضدانقلاب در عمق منطقه تحت اختیارش بود و در درگیری‌های مستقیم همیشه آن‌ها را غافل‌گیر می‌کرد و بار‌ها به مقر ضدانقلاب یورش برده با تحمیل تلفات، جنازه گشته‌شدگان را همراه با اسلحه و تجهیزات و تابلو سردرب حزب آن‌ها به پایگاه آورده و موجب تقویت روحیه رزمندگان می‌شد و به‌قولی برای ضدانقلاب کری می‌خواند تا از مقرشان بیرون بیایند.

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

«توحیدی» یکی از همرزمان شهید «محمدرضا فتحی» گفته است: «نیرو‌های تحت امر شهید «فتحی» خیلی به وی علاقمند بودند و تمایل داشتند بیشتر با او برای پاکسازی روستا‌ها بروند. او نیز روحیه بسیار شاداب و عالی داشت. من در چندین عملیات پاکسازی روستا‌ها از قبیل روستای «باشماق» که منجر به کشته شدن سه نفر از ضدانقلاب شد و در گشت‌ها و عملیات تصرف پایگاه «خورخوره» در معیت وی بودم.

او در روز‌های اول تصرف پایگاه «خورخوره»، چندین روز در پایگاه ماند تا پایگاه تثبیت شود؛ البته دیگر فرماندهان عملیات و حتی شهید «حسینی» هم در منطقه حضور داشتند و حدود ۱۵ شب ضدانقلاب به پایگاه حمله می‌کردند و پیام می‌دادند که تسلیم شوید و حتی پس از یک ماه، زمانی که شهید فتحی حدود ساعت ۱۰ صبح از شهر سقز با سه خودرو تویوتا، نیروی تازه‌وارد برای جابه‌جایی با نیرو‌های قدیمی آورد، در نزدیکی پایگاه، خودش که در ماشین اول حضور داشت، از محل مین‌گذاری عبور کرد؛ اما ماشین دوم روی مین رفته و تعدادی از نیرو‌ها شهید و زخمی شدند؛ ولی باز او در پایگاه ماند تا از شرایط بحرانی عبور و پایگاه تثبیت شود.

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

وی از کشته شدن هراسی به دل راه نمی‌داد و بسیار ثابت قدم بود. با توجه به اینکه ما در پایگاه خورخوره ماندیم، او به پایگاه «حر» برگشته و شنیدم که در عملیات آزادسازی دهستان و روستای «ترجان» که یکی از مقر‌ها و محل آموزش گروهک کومله بوده و از نظر استراتژیکی نیز خیلی مهم بود و ضدانقلاب هم سلاح‌های سنگین و خمپاره‌انداز در اختیار داشت، ضمن جانفشانی و مقاومت، نهایتاً اصابت گلوله به سر وی موجب شهادتش شده است و حتی جنازه وی نیز چندروز در بالای ارتفاع مانده و شرایط انتقال جنازه‌اش ممکن نبوده است».

سردار «احمدرضا رادارن» که آن‌روز‌ها همرزم شهید محمدرضا فتحی بوده، درباره این شهید والامقام گفته است: فرمانده عملیات سقز بود، مردی کامل و خوش‌اخلاق و شجاع به نظر می‌رسید. او استعداد زیادی در نفوذ در عمق ضدانقلاب داشت و در درگیری با آن‌ها ذره‌ای عقب‌نشینی نمی‌کرد؛ به همین جهت نیرو‌های عملیاتی خیلی دوست داشتند با او به عملیات بروند و همواره می‌گفتند برادر فتحی عقب‌نشینی در کارش نیست.

پیشمرگان کرد مسلمان سقز او را به‌شدت دوست داشتند و تلاش می‌کردند با وی به عملیات بروند. شهید فتحی همواره تاکید می‌کرد که بایستی به پیشمرگان احترام گذاشت و خود نیز سرآمد این احترام بود. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که در پشت این انسان شجاع و مصمم، قلبی مهربان نهفته است.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان بیشتر بخوانید »

عثمان فرشته مثل فرشته بود/ مرد بزرگ و تکرار نشدنی کردستان

«فرشته»‌ای که قوت قلب شهید بروجردی بود


عثمان فرشته مثل فرشته بود/ مرد بزرگ و تکرار نشدنی کردستانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «عثمان فرشته» فرمانده سپاه مریوان در زمان شورش ضد انقلاب در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بود که توسط سردار شهید محمد بروجردی ابتدا مسوول گروهانی از سپاه شد و مدتی بعد فرماندهی سپاه مریوان را برعهده گرفت.

شهید عثمان فرشته در سِمَت فرماندهی عملیات سپاه مریوان موفق شد با یاری همرزمان خود بسیاری از روستا‌ها را از وجود ضد انقلاب پاکسازی کند. وی به هر روستایی که می‌رفت ماهیت گروهک‌ها را افشا می‌ساخت و اهالی روستا‌ها را برای پیوستن به سازمان پیشمرگان مسلمان کرد دعوت می‌کرد، به طوری که تعداد زیادی از آن‌ها دعوت شهید فرشته را پذیرفتند و در جمع مجاهدان نور علیه ظلمت قرار گرفتند.

وقتی که اسم شهید فرشته در میان کسانی که او را می‌شناختند و با او آشنایی داشتند آورده می‌شد، همه آن‌ها به شجاعت و زیرکی او اذعان می‌کردند. او بیش از اندازه شجاع و نترس بود؛ رفتار بسیار عجیبی داشت؛ از هیچ چیزی نمی‌ترسید. او در بیست و هشتمین روز از اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در پایین کوهی به نام (تفین) به علت نقص در عمل کردن توپ به شهادت می‌رسد.

در ادامه دو خاطره درباره شهید فرشته را می‌خوانید.

جاودانه‌ تاریخ

«برای پاکسازی منطقه‌ «چشمیدر» و «بو ریدر» به اتفاق جمعی از پیش مرگان حرکت کردیم. عملیات بسیار سختی بود. مسوولیت عملیات را من و آقای داریوش چاپاری عهده دار بودیم. در روز اول عملیات، داریوش از ناحیه‌ چشم زخمی شد. او را برای مداوا به شهرستان سنندج انتقال دادند و تمام مسئولیت بر دوش من قرار گرفت. در وضعیتی بسیار بحرانی قرار داشتم.

روز دوم با شهید «عثمان فرشته» آشنا شدم. از وضعیت منطقه از او سؤال کردم. او که جزو پیشمرگان مسلمان شهرستان مریوان بود، گفت: من با منطقه آشنایی کامل دارم، اگر کمکی از من ساخته است، آماده ام. تعدادی نیرو در اختیارش قرار دادم تا برای تسخیر ارتفاعات آنجا حرکت کند. با صلابت خاصی که داشت، آماده‌ حرکت شد. لحظاتی پس از حرکت از ناحیه پا مجروح شده بود، اما علیرغم شدت جراحت، این موضوع را از نیرو‌های تحت امرش پنهان کرده بود و با این که از طریق بی سیم با من ارتباط داشت، در این زمینه به من چیزی نگفت.

با دشواری فراوان توانسته بود به نقطه‌ هدف برسد و روستا را پاکسازی کند. پس از پاکسازی کامل و استقرار نیروها، موضوع زخمی شدن خود را به من اطلاع داد. وقتی رفتم او را دیدم، تصور می‌کردم در همان لحظه تماس زخمی شده است، اما وقتی متوجه شدم در شروع عملیات زخمی شده و این مدت طولانی را تحمل کرده است، به اوج مردانگی، صداقت و شهامت این انسان آزاده پی بردم. شهید فرشته تا وقتی که نیرو‌ها به طور کامل در آنجا مستقر شدند و از این امر اطمینان پیدا نکرد، برای معالجه و درمان نرفت. به راستی کجا می‌توان این چنین صحنه‌هایی را به نظاره نشست؟ آیا می‌شود دیگر این ایثار و گذشت و یکپارچگی را دید؟»

سینی برکت

«در بعضی از مقاطع تاریخی با انسان‌هایی روبه رو می‌شویم که ظرفیت وجودی آن‌ها نه در مکان می‌گنجد، نه در زمان؛ در واقع بین آن‌ها با نسل‌های قبل و بعد از خود یک تفاوت ماهوی وجود دارد، چرا که شیوه سلوک و رفتار آنان بر مداری می‌گردد که با دیگران کاملا متفاوت است.‌

می‌توان آن چه را که در سال‌های بعد از انقلاب اتفاق افتاد، جزو همان مقاطع استثنایی به حساب آورد. ایمان، اخلاص و صداقت انسان‌های آن زمان را به سهولت نمی‌توان در دورانی دیگر نظاره کرد. اسطوره‌هایی مانند شهید عثمان فرشته، شهید ابراهیم مرادی و عزیزان دیگر. گروهک‌های ضدانقلاب در سال‌های اولیه تشکیل پیشمرگان مسلمان کرد، یکی از اتهاماتی را که متوجه پیشمرگان مسلمان می‌کردند، این بود که آن‌ها حقوق و مزایای کلانی از دولت می‌گیرند؛ اما واقعیت غیر از این بود. در آن زمان هیچ پیشمرگی حقوق مصوب ماهیانه نداشت. در پایان هر ماه مبالغی را در سینی می‌گذاشتند هر کس هر مبلغی را که نیاز داشت، متناسب با هزینه‌های ماهیانه اش بر می‌داشت. اکثر مبالغی که دوستان از سینی بر می‌داشتند بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ تومان بود. از مهر سال ۱۳۶۰ تا فروردین سال ۱۳۶۱ ماهیانه ۲۰۰ تومان پول از سینی برمی داشتم و این مبلغ، بسیار برکت داشت، به گونه‌ای که آن سینی به سینی برکت مشهور شده بود.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

«فرشته»‌ای که قوت قلب شهید بروجردی بود بیشتر بخوانید »