مادر شهید «خوشخواهش» آسمانی شد
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مادر شهید «خوشخواهش» آسمانی شد بیشتر بخوانید »
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
مادر شهید «خوشخواهش» آسمانی شد بیشتر بخوانید »
به گزارش نوید شاهد؛ «زینب نصرالله» دختر شهید سید حسن نصرالله در آستانه تشییع پیکر پاک سید مقاومت و شهید سید هاشم صفیالدین، طی سخنانی به ابعادی از زندگی شخصی و خانوادگی ایشان پرداخته و تاکید کرد که مردم باید میراث این شهید بزرگ را حفظ کنند.
شهید نصرالله مظهر اخلاق اهل بیت بود
زینب نصرالله در گفتوگو با شبکه المیادین اظهار داشت: من افتخار میکنم که دختر شهید سید حسن نصرالله هستم. ما در دوران کودکی مانند سایر مردم فرصت زندگی عادی را نداشتیم و به دلیل شرایط پدرم، از زندگی کنار ایشان محروم بودیم. مادرمان در تربیت ما نقش بسزایی داشت و اصول تربیتی که پدرم مشخص کرده بود را اعمال میکرد. پدرم در مورد خط قرمزهایی که در تربیت ما مشخص کرده بود، بسیار سختگیر بود و واقعاً نمونه یک همسر و پدر ایده آل و مظهر اخلاق اهل بیت علیهم السلام بود.
وی افزود: پدرم فردی بسیار شفاف، عاطفی و دلسوز بود و چیزی را به ما تحمیل نمیکرد. ما همیشه از دستورات ایشان پیروی میکردیم؛ زیرا به حرفی که میزد ایمان داشتیم.
زینب نصرالله در خصوص برادر شهیدش هادی گفت: پدرم هرگز مسئله جهاد را به هادی تحمیل نکرد و خودش این راه را انتخاب کرده بود. شهادت هادی به ما انگیزه و اعتماد بیشتری در میان مردم داد تا از خانواده شهدا دلجویی کنیم. همه نوهها همواره منتظر ماه رمضان بودند؛ زیرا پدرم در این ماه یک سفره افطاری به هر خانوادهای اختصاص میداد تا حق ما را بدهد. محدودیتهای امنیتی تنها مربوط به دوران حیات پدرم نبود بلکه حتی بعد از شهادت ایشان هم ما از زیارت مزارشان محروم شدیم.
فرزند شهید نصرالله در ادامه از همسرش شهید حسن قصیر که در حین انجام وظیفه خود در جنگ به شهادت رسید یاد کرده و گفت: او از همان کودکی در مسیر جهاد قرار داشت و زندگی خود را با شهادت به پایان رساند و دائماً در خط مقدم بود. شهید حسن قصیر در بسیاری از عملیاتها به ویژه عملیات مشهور حمله به بیت یاحون در سال ۱۹۹۹ مشارکت داشت. همسر شهیدم پدرم را بسیار دوست داشت؛ نه به خاطر اینکه پدر همسرش بود، بلکه به این دلیل که یک رهبر بزرگ و شخصیتی بود که اخلاق، صداقت و ایمان را به نمایش میگذاشت.
رسیدگی به مردم اولویت شهید نصرالله بود
زینب نصرالله ادامه داد: غم از دست دادن پدرم بسیار سنگین است و ما میتوانیم غم و دردی را که مردم بعد از شهادت ایشان متحمل شدند احساس کنیم. پس ببینید درد از دست دادن او برای خانواده چقدر زیاد است. پدرم همواره به فکر مردم بود و به مردم مانند فرزندان خود نگاه میکرد و خودش را در برابر آنها مسئول میدانست.
وی درباره آخرین تماسی که با شهید نصرالله داشت اعلام کرد که این تماس قبل از عاشورا انجام شد و پدرم بر مسئله تقرب مردم به خدا تاکید کرد. پدرم علاوه بر تلاش برای تامین زندگی بهتر مردم از نظر اجتماعی و اقتصادی، بر ایمان آنها هم تاکید داشت. این وصیت شهید سید عباس موسوی، دبیرکل پیشین حزب الله که تاکید داشت «ما با چشمان خود به مردم خدمت میکنیم»، بسیار ذهن پدرم را مشغول کرده بود و ایشان وسواس زیادی در رسیدگی به امور مردم و تامین نیازهای آنها داشتند.
شهید نصرالله پدر کل امت اسلامی بود
زینب نصرالله تصریح کرد: سخنرانیهای پدرم همواره متوجه همه اقشار جامعه از پیر تا جوان بود و برای همه طبقات، فرهنگها و طرز فکرها سخنرانی میکرد. ایشان نه تنها یک رهبر، بلکه یک پدر واقعی برای امت اسلامی بود و کل امت اسلامی بعد از ایشان یتیم شد. پدرم همواره تحت تاثیر سید امام موسی صدر بود و در ابعاد مختلف زندگی، ایشان را الگوی خود قرار میداد. امام موسی صدر برای پدرم الگوی یک رهبر و راهنما در سطح ایمانی، انسانی و اجتماعی بود.
دختر شهید نصرالله در ادامه اظهار داشت: پدرم تا قبل از شهادت خود هرگز علم را رها نکرد و در حوزه علمیه که بالاترین سطح علمی است نزد امام خامنهای، عالیترین صفوف علمی را دنبال میکرد.
وی افزود: ما بسیار متاسفیم که بعد از آتش بس، پدرم در میان ما نیست و این پیروزی بدون ایشان یتیم است و مردم هم این را به خوبی احساس میکنند و همچنان منتظرند که ایشان بیرون بیاید و مژده بدهد و پیروزی را به آنها تبریک بگوید. در حال حاضر هم کسانی که در سطح رهبری کنونی حزب الله قرار دارند، برادران و دوستان پدرم هستند که همواره با ایشان بودهاند و حزب الله را احیا کردند.
زینب نصرالله در پایان به جمله معروف شهید سید حسن نصرالله در جریان سخنرانی ایشان بعد از پیروزی در جنگ جولای ۲۰۰۶ تحت عنوان «ای شریفترین مردم وای پاکترین وای عزیزترین مردم» پرداخته و تاکید کرد که از این مردم میخواهیم به رهبری حزب الله ایمان داشته باشند و همچنان از این جنبش حمایت کنند تا خون سید شهید مقاومت حفظ شود.
زینب نصرالله: سید مقاومت پدر کل امت اسلامی بود بیشتر بخوانید »
پایان انتظار ۴۱ ساله خانواده شهیدان «خانهعنقا» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از زنجان، همیشه ایام فاطمیه برایش حال و هوای دیگری داشت، حس و حالی شبیه دهم محرم، ولی فاطمیه را بیشتر دوست داشت و تکاپویش بیشتر بود، میگفت حضرت فاطمه (س) غریبانه دفن شده و قبرش ناشناس هست، از درد علی (ع) و اهل بیتش میگفت و فرزندانش که دیگر مادر نداشتند و حالا زینب (س) حسن و حسین (ع) را در آغوش گرفته تا گریه کنند ولی صدای گریه آنها به بیرون نرود، میگفت و اشک میریخت.
جنگ که شد خیلی مادر سعی کرد جلویش را بگیرد، اما گفت «مامان یه عمر برای امامامون گریه کردیم حالا که اماممون دستور داده حرفشو زمین بندازیم؟» این حرف را که زد دیگر مادرش چیزی نگفت ساکش را آماده کرد و تنها پسرش را راهی خط مقدم کرد، روزها و ماهها گذشت ولی خبری از پسرش نشد آخرین حرف پسر که یادش میافتاد تن و بدن مادر میلرزید «مامان دعا کن مثل بی بی فاطمه یینام و نشون برم»
به آرزویش رسیده بود رفقایش یا رفته بودند یا پیکرشان برگشته بود و یا اسیر بودند ولی هیچ خبری از او نبود مادر خیلی چشم انتظار ماند اسرا که میآمدند سراغش را میگرفت ولی کسی از او خبر نداشت، پیکر شهید که تفحص میشد خدا خدا میکرد نام پسرش بین شهدا باشد، اما نبود. مادر چشم به راه از این دنیا رفت سالهای آخر دیگر دنبال پسرش نمیگشت میگفت «خودش طلبیده خدا هم مزد جهادش را با برآورده کردن آرزویش داده من چه کارم؟»
سالها بعد پسر برگشت ولی بینام و نشان اسمش را شهید گمنام گذاشته بودند برگشته بود که راه را نشان دهد، انگار فهمیده بود جهادش کامل نشده هست انگار باید میآمد تا راه درست گم نشود شهر خیلی عوض شده بود، ماشینهای رنگارنگ، خانههای سر به فلک کشیده آدمهایی که کلی با روزگاری بود فرق کرده بودند، اما یک چیزشان همانی بود که به یاد داشت، هنوز عشق علی و اهل بیتش در این شهر در جریان بود هنوز مردمش ایام فاطمیه را عزا میگرفتند و برایش سیاه میپوشیدند.
چه به موقع آمده بود درست همان ایامی را که دوست داشت مادر نبود، ولی دیگر تنها نبود صدها مادر، خواهر، برادر و پدر دور تابوتش حلقه میزدند برایش دعا میخواندند و فاتحه میفرستادند، روی تابوت با خط سرخ نوشته شده بود شهید گمنام ولی گویا هم نام و نشان داشت هم راه میدانست، همه دورش جمع شده بودند و کمک میخواستند او بازگشته بود در اوج خوشنامی برای اینکه همه بدانند امثال او چرا رفت و راه شهادتی که هنوز باز هست….
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست