به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همیشه افرادی که در زندگیشان «تغییر» را در سبک زندگی تجربه کردهاند و آن تغییر را خودشان به وجود آورده و انتخاب کردهاند حرفهای جذابی برای گفتن دارند. «تغییر» پوشش و انتخاب حجاب و به ویژه پوشش چادر از جمله تغییرات سخت و پرچالشیست که دختران تجربهاش میکنند. تغییر پررنگی که در نگاه دیگران همواره چرایی آن موجب پرسشهای فراوانی میشود و آنها باید برای همه گروهها و طیفهای مختلف جواب درخورد داشته باشند.
اما گفتگو با «هدی محمدی» فقط پیرامون این تغییر پوشش در زندگی او نیست. او کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی دارد و هماکنون روزهای پایانی دانشجوییاش در رشته مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران را میگذراند.
سردبیر برنامه تلویزیونی «مصیر» از شبکه چهار سیماست و حالا دو تا پایش را کاملا داخل رسانه گذاشته. او بارها در صفحه مجازی خود از روند محجبه شدنش گفته است و حالا در این گفتگو دوباره از این روند و مواجهههایش با حجاب و تبلیغات فرهنگی در این حوزه میگوید و اینکه چه چیزهایی او را در ابتدا جذب و یا گاهی پسزدهاست؟ این گفتگو را در ادامه بخوانید.
گفتم قرار است فردا چطور مادری برای فرزندم شوم؟
نقطهای که حجاب و انتخاب پوشش را برای هدی مساله کرد با یک سوال شروع شد که قرار است در آینده چطور مادری باشد؟ اصلا قرار است چه شکلی مادر باشد. سوالی که آغاز یک مسیر شد:«من یکسال زودتر از بقیه به دانشگاه رفتم. یعنی هفده ساله بودم که وارد دانشگاه شدم. همانطور که میدانید در کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی خواندم. برخی این رشته را جزو علم رسانه میدانند اما من به شخصه ارتباطات یک علم اجتماعی تعریف میکنم. در ابتدا محجبه نبودم. مانتوی گشاد میپوشیدم ولی موهایم کاملا مشخص بود. بیشتر وقتها در دانشگاه مقنعه سر میکردم. و چون در دانشگاه تهران مقنعه اجبار نیست، یک وقتهایی شال هم میپوشیدم. وقتی وارد محیط دانشگاه شدم به نقطهای رسیدم که برایم سوال شد که من باید چطوری باشم؟ اولش مقداری کاریکاتوری و احساسیگونه پیش رفت. مثلا با خودم میگفتم من وقتی بچه بودم چادر مادرم را میگرفتم. پس اگر من زمانی مادر شدم قرار است فرزندم کجا را بگیرد؟ و مدام به این فکر میکردم که قرار است چه شکلی باشم؟ از طرفی در مواجهه با قشر مذهبی داخل دانشگاه میدیدم که آنها خودشان را جدا از بقیه تعریف میکنند. مثلا وقتی در هیئتها شرکت میکردم و یا در یک سری مواجهات در جلسهها تاکید میکردم که عجله کنید نماز قضا میشود سریع با تعجب میپرسیدند: «مگر شما هم نماز میخوانی؟» خیلی برایشان عجیب بود که کسی مثل من حجابش کامل نیست ولی نماز میخواند! در حالی که تقریبا در خانواده ما هیچکس حجابش صد در صدکامل نیست اما همه نماز میخوانند.»
انتخاب چادر، یک انتخاب بزرگ است
هدی میگوید انتخاب چادر برخلاف تصور برخی چادریها انتخاب سادهای نیست. بلکه فردی که از بدحجابی به حجاب و بعد چادر را انتخاب میکند خودش را وارد چالش بزرگی کردهاست:«من الان به طور مشخص 5 سال است چادری شدهام. اما اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم باید بگویم هنوز چادر برای من عادی نشده است و هنوز که هنوز است به اندازه روز اول برایم سخت است. واقعا هم سخت است. از این بابت که من تجربه مانتویی بودن را داشتهام و شاید خیلی از چادریها ندارند و این اختلافی که من از آن حرف میزنم برایشان محسوس نیست. اختلاف دما در تابستان برای من بیشتر قابل درک است تا کسی که همیشه چادری بوده و عادت دارد. من وقتی از سرکار به خانه میآیم خواهرم از من میپرسد واقعا تمام روز چادر سرت بوده؟ در صورتی که بوده و تصور این بودن دائمی چادر در همه ساعات کاری برای او سخت است. حالا اینها جنبههای فیزیکی چادر بود. بخواهم صادقانهتر حرف بزنم باید از منظر شخصی خودم بگویم کسی که بعد از محجبه شدن چادر را انتخاب میکند، خودش را وارد چالش بزرگی کردهاست.»
برخی گمان میکنند چادریها بابت منفعت خاصی چادر می پوشند
یکی از چالشهای بزرگ چادر برای هدی این است که عدهای خیال میکنند چادریها حتما به دستگاههای حاکمیتی وابسته هستند و یا اینکه به منظور قرار گرفتن در آنها چادر سر میکنند. در حالی که چادر پوشش سنتی ایرانیهاست و این ممکن است کسی که چادر را انتخاب کرده و به این حرفها عادت ندارد را اذیت کند:«چادر سر کردن چالشهای زیادی دارد. اجازه بدهید برایتان یک مثال بزنم. شما وقتی چادر سرتان است، بسیاری از افراد جامعه خیال میکنند شما نماینده تامالاختیار حکومت هستید. نمایندهای که خوبیهایش را به پای تو نمینویسند اما خیال میکنند کسی که اختلاس کرده حتما با شما نسبتی دارد. اگر اتفاق بدی در ساختار حاکمیت بیفتد تو قطعا از آن اتفاق بد حمایت میکنی. اگر بنزین به آن شکل بد گران شد تو حتما مقصری و باید جواب بدهی در صورتی که دقیق یادم میآید من در مترو برای همه توضیح میدادم خانم باور کنید من هم بابت گرانی بنزین مثل شما معترض هستم. برای من هم سخت است. این چالشها ممکن است هرکسی که تازه چادری شده را اذیت کند. اما من انتخابش کردم.»
انتخاب چادر انتخاب آسانی نیست!
پروسه چادری شدن هدی بعد از محجبه شدن شش ماه طول میکشد. برای همین او معتقد است انتخاب چادر واقعا سخت است و نیازمند یک سری بلوغ فکری است:«به نظر من چادری شدن یک پروسه بسیار طولانی است. مخصوصا اگر قرار باشد منطقی با آن کنار بیایی و دقیقا برای من این پروسه خیلی طولانی شد. بگذارید یک مثال بزنم. من نوروز 93 تصمیم گرفتم که دیگر چادر سر کنم. نمیدونم چطور بگویم ولی چندین بار موهایم را داخل کردم و گفتم من از فردا چادر سر میکنم اما اصلا جرات این کار را نداشتم. به نظر من یک بخش به خاطر نگاه مردم است. من به برخی افراد چادری به لحاظ سبک فکری و رفتار اجتماعی نزدیک نبودم اما با چادر در جامعه با او همسان دیده میشدم. این سخت بود و البته هست. اغراق نیست بگویم بعد از چادری شدن برخی روابط و دوستانم را از دست دادم. طرز فکر آنها درباره هدی محمدی چادری خیلی عجیب بود و البته هست. میگفتند نکند عاشق شدهای، یا صداوسیما کار میکنی. باید میگفتم من قبل از اینکه چادری شوم صداوسیما رفتم. باید جواب پس میدادم که نخیر چادری شدن من مثل فلان خانم مجری نیست یا من درست است چادری هستم اما اصلا مثل فلان شخص فکر نمیکنم. دومین مشکل هم این بود که الگوی درست از چادر متاسفانه بسیار کم داریم و حتی نمیشود من به عنوان دختر چادری در صحبتهایم به آن اشاره کنم و البته سیاستگذاریها و تبلیغات فرهنگی برای چادر هم بسیار بد است! برای ارجاع به الگوها باید خیلی قبلتر بروم، مثلا بگویم خانم دباغ! الگوی اخیری که نزدیک به نسل من باشد را پیدا نمیکنم.»
تاریخ مصرف برخی ادبیاتهای فرهنگی در حوزه حجاب گذشته است
هدی معتقد است در ترویج حجاب برخی نوعی بیاحترامی به قشر کمحجاب وجود دارد و این باعث میشود دو طیف مختلف از مردم روبروی هم قرار بگیرند درحالیکه این قبیل حرفها با نظر اکثریت مذهبی و محجبهها ممکن است همخوانی نداشته باشد:«یکی از سیاستهای فرهنگی در حوزه حجاب که من نمیدانم چطور انقدر در تولیدات فرهنگی ما ریشه دارد این است که چرا تلاش میکنیم هرچیزی را با فرم توضیح بدهیم. اگر شما انواع پوستر مربوط به حجاب را در گوگل جستجو کنید میبینید که پر است از شکلات با پوست و بیپوست تا دلمه و برچسب استادندارد. درست است که سیاستگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران این است که باید تبلیغ به حجاب شود. اما قطعا هدف این نبوده که با این ادبیات مبتذل حجاب را تبلیغ کنیم. این ادبیات حتی به من که پوشش چادرم را هم خودم انتخاب کردم و هدفهای مهمتر از اصطلاحی که شما برای شکلات و کاغذش به کار میرود داشتم، توهین میکند. این خروجی یعنی کسی که میخواهد تبلیغ حجاب کند اصلا خودش متوجه مهم بودن حجاب نشده است که دارد به این شکل و شمایل تبلیغش میکند یا اینکه میخواهد دشمنی کند تا از ریشه نابود کند. شما یک نفر را به من معرفی کن که با دیدن این پوسترهای دم دستی بگوید من متحول شدم و فردا چادر سر میکنم! و چقدر عجیب که هیچوقت از من محجبه هیچوقت پرسیده نشد که نظرم درباره این قیبل تبلیغها چیست؟ یک مسئله دیگر در تبلیغات تاکید روی حجاب و عدم تاکید روی عفت است، نتیجه این بیتوجهی وضعیتی است که الان شاهد آن هستیم، میدانیم که پوشیدن مو و بدن و.. بعد ایجابی حجاب است، در حالی که حجاب یک بعد سلبی دارد! اینکه نباید توجه نامحرم را به خود جلب کنی! در این بعد دوم ما تاکید روی عفت را داریم، اما متاسفانه در سیاستگذاری و تبلیغات اصلا روی این بعد تاکید نمیشود، خب نتیجه این موضوع را کجا میبینیم؟ در حجاب استایلها، در صفحات بلاگرهای مذهبی اینستاگرام، در مدلینگ حجاب و…»
حجاب باید با پشتوانه عقل و منطق باشد
هدی معتقد است کاملا عقلانی حجاب را انتخاب کرده و انتخاب احساسی حجاب و به خصوص چادر دوام چندانی نخواهد داشت برای همین بهتر است هرکسی که از روی احساس محجبه و چادری میشود بعد از آن دلیل عقلانی هم برایش انتخاب کند. اما اگر بخواهم درباره محجبه شدن جدی و به دور از فضای احساسی حرف بزنم این است که علت محجبه شدن من این بود که حجاب و پوشش اسلامی همراهش امنیت اسلامی است. به شکلی که اگر شما در تاکسی بنشینید و پوشش کاملی داشته باشید احتمال اینکه مورد اذیتهای مختلف قرار بگیرید بسیار کمتر است. نمیگویم صفر اما کمتر است. احتمال اینکه آزار جنسی و کلامی ببینی بسیار کمتر است. صفر نیست چون آدم مریض همیشه مریض است چه چادر سرت باشد چه نباشد او مریض است. من به شکل کاملا عقلانی برای خودم یک طرف ترازو حجاب و مشخصات و دستاوردهایش را گذاشتم و در طرف دیگری سختیهای حجاب را گذاشتم و دیدم واقعا دستاوردها و یا به اصطلاح آپشنهای حجاب خیلی بیشتر از سختیهایش است. ضمن اینکه من دوستان چادری خیلی خوبی هم داشتم که قطعا تاثیرگذار بودند. چیزی که خیلی برایم قشنگ و جالب بود این است که به من میگفتند در محجبه شدن تعجیل کردن خوب است. مبادا احساسی عمل کنی. چون احساس تا جایی تو را پشتیبانی میکند اما بعد که سختیهای چادر را حس میکنی دیگر آن احساس شکل قبل نیست. برای همین است که من میگویم بله چادر سرکردن برای من که زندگی با پوشش دیگر را تجربه کردم سخت است و اگر احساسی عمل کرده بودم تا الان چادرم بر سرم نمیماند. کما اینکه الان در جمع دوستانم هم چنین افرادی وجود دارد. من دوره کارشناسی چادر نداشتم یکی از دوستانم داشت و الان ارشد هستیم من چادری هستم اما او نیست چون از اول هم احساسی با چادر برخورد کرد. یکی از غلطترین مواجههها با پوشش برای کسی که میخواهد انتخابش کند یا نکند و یا کسی که میخواهد سیاستگذاری کند وزنه احساسی دادن به حجاب و به ویژه چادر است. من نمیگویم کسی نباید احساسی چادر سر کند. من فقط میگویم اتفاقا اگر برخورد احساسی با پوشش داری حتما باید در کنارش هم عقل و منطق هم داشته باشی و کم کم عقلانیت را باید اضافه کنی. چون به مرور زمان آن احساس اولیه فروکش میکند و بعد نیازمند منطق قوی هستی.»
در مجلس روضه خلاء چادر را در خودم احساس کردم
هدی با این حال میگوید در زندگی لحظاتی هم بوده که به شکل کاملا احساسی دلش میخواسته پوشش چادر داشته باشد. چادری که در روضهها به آن پناه ببرد:«من هیچوقت آدم لحظهای نبودم و نیستم که بگویم یکباره تحتتاثیر چیزی قرار گرفتم و محجبه و چادری شدم. کتابهای علامه حکیمی و دکتر بهشتی مرا خیلی تشویق کرد. البته اجازه بدهید یک لحظه احساسی هم برایتان تعریف کنم که بگویم چرا من یک جایی هم احساسی شدم و همه چیز کاملا منطقی نبود. وقتی رفتم روضه و میخواستم گریه کنم. دلم میخواست یک چیزی باشد که روی سرم بکشم. یک چیزی که بروم داخلش و آن چیز را نداشتم. من چادری نداشتم که توی روضه روی سرم بکشم و های های گریه کنم و این برایم دردناک بود. دلم خواست چادر داشته باشم. از طرفی هم دوست داشتم میان مذهبیها به رسمیت شناخته شوم. احساس میکردم بدون چادر آن رسمیت آنطور وجود ندارد. اگرچه من این نقد را دارم که برخی مذهبیسنتیها در مقابل یک تازه محجبه و تازه وارد تصورشان چندان درست نیست. مثلا احساس میکنند دوران قبل از حجاب تو یک زندگی سیاه و فاجعه بودهاست و تازه زندگی زیبایی پیدا کردی. این تصور درست نیست. چون بسیاری از کسانی که حجابشان ناقص است فقط همان نقص حجاب را دارند و باقی شرعیاتشان سر جای خودش است. کما اینکه اشتراکاتشان با مذهبیها ممکن است خیلی هم زیاد باشد آنقدر که توقعش را نداشته باشید و تنها نقص حجاب اختلاف آنها باشد.»
هنگام انتخاب بدانید الزامم به حجاب لطف نیست، وظیفه توحیدی ماست
اگر برخورد احساسی و انتخاب احساسی حجاب فایده چندانی ندارد و باید عقلانی باشد. انتخاب عقلانی به چه معناست؟ یعنی باید چه چیزهایی را انتخاب کننده لحاظ کند. سوالی که هدی در پایان اینطور جواب میدهد:«وقتی از انتخاب عقلانی حرف میزنم منظورم دیدن همزمان سختیها و آسانیهاست. یعنی وقتی محجبه میشویم بدانیم که سختیهایی با خودش دارد و حتی ممکن است خیلی اوقات در تعاملات اجتماعی ما اثرگذار باشد. چون ممکن است برخی به حجاب ما گارد بگیرند. با این حال این انتخاب ماست و پای آن میایستیم. اما اینکه چرا این محدودیت را انتخاب میکنیم چند دلیل دارد. بخش مهم انتخاب چادر امنیت اجتماعی آن است. حجاب به ما کمک میکند سوژه جنسی نشویم. یعنی اگر با نگاه جنسیت زده در جامعه مشکل داریم حجاب به ما کمک میکند که این نگاه تضعیف شود. حجاب کامل در کنش اجتماعی یک پیام اصلی دارد. این که مهم نیست من زن هستم یا مرد! بلکه باید به حرفم گوش بدهی، کیفیت کارم را ببینی. اینجا نگاه جنسی از بین میرود و یا اینکه تضعیف میشود. برای همین است که من به شخصه نمیتوانم بگویم حجاب استایلها محجبه هستند. چون آنها این نگاه را اصلاح نمیکنند بلکه اتفاقا به آن دامن میزنند. نکته دیگری که درباره حجاب وجود دارد نگاه توحیدی آن است. ما با حجاب داریم به حکم حجاب الهی چشم میگوییم. حکمی که در حال حاضر چشم گفتن به آن سختتر هم شدهاست اما بازهم به معنی این نیست که ما کار ویژهای میکنیم. چون راستش من حجاب را یک مسوولیت شرعی و اجتماعی میبینم. نه یک لطف! من حجاب دارم چون وظیفه من است. چادر سر میکنم چون دوست دارم وظیفهام را خوب انجام دهم. من چیزی که انتخاب کردم را نباید روی گردن کسی بگذارم. اما میگویم که ممنون شهدا هستم که خون دادند تا من بتوانم چادر سرم کنم. در آرامش چادر سرم کنم. در جامعه امن چادر سرم کنم نه در شرایط جنگی و کشور جنگ زده.»