چمران

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خبر درگذشت «ابوالحسن بنی‌صدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد؛ شاید بیش از هرکس برای خانواده‌های شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزار‌های شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۵۹ با خیانت بنی‌صدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگی‌شان بود، مهم می‌نمود.

«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی نقش بنی‌صدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، بخش اول این یادداشت‌ها پیش از این منتشر شده است و اینک در ادامه بخش دوم آن را می‌خوانید.

زمان، منتظر بنی صدر نماند

زمان منتظر بنی صدر نماند و اواخر شهریور ۵۹ خیلی زود فرا رسید. اینک مرز‌های باز ایران اسلامی از هر نظر برای ورود دشمن آماده بود.

نبرد آغاز شد، اما بنی صدر باز هم قدمی برنمی داشت و می‌گفت: «اعزام نیرو‌های ارتشی باعث انهدام آن‌ها می‌شود. ما باید به دشمن اجازه دهیم وارد شود و سپس به سبک اشکانیان بجنگیم. یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل بکشانیم و زمان بدست بیاوریم و بعد از آن به دشمن هجوم ببریم.»
بنی صدر با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و فکری خود سعی داشت بر تمام امور کشور مسلط شود. برای همین هم به جای اینکه از فرصت جانشینی فرماندهی کل قوا برای پیشبرد منافع ملی و امور جنگ بهره جوید، از آن برای تشدید اختلاف بین ارتش و سپاه و تحکیم موقعیت خود علیه نیرو‌های خط امام استفاده می‌کرد و همین مسأله باعث ناتوانی کشور در دفع تجاوز عراق در ماه‌های اول جنگ شد.

ارتش جمهوری اسلامی؛ نه ارتش بنی صدر!

دکتر قاسم نیسی از مدافعان هویزه در زمان تهاجم دشمن بعثی تعریف می‌کند: «شهید حامد جرفی (بخشدار هویزه) هر آنچه در توان داشت در توجیه مسوولان استانداری و لشکر ۹۲ به کار برد. حامد دائم تأکید می‌کرد در صورت اعزام ارتش و مسلح کردن عشایر و مردم، توان محافظت از مرز و ایستادگی در مقابل دشمن را داریم. اما پاسخ لشکر این بود که بنی صدر اجازه نمی‌دهد عشایر عرب را مسلح کنیم. اصرار کردیم که شما ارتش جمهوری اسلامی هستید؛ نه ارتش بنی صدر که از اوضاع بی خبر است؛ اما فایده‌ای نداشت. می‌گفتند: بنی صدر، رئیس جمهور و فرمانده کل قواست. ایشان مشاوران و کارشناسانی دارد که تصمیم می‌گیرند و ما چاره‌ای جز اطاعت از دستورات نداریم.»

بی اعتماد به مردم و عشایر

بنی صدر با سیاستی غیرمدبرانه، مردمی که خط مقدم حمله بودند را دلسرد کرده و آشکارا با مقاومت مردمی مخالف بود و می‌گفت: «اعتمادی به عرب‌ها ندارم. آن‌ها در کنار عراق قرار خواهند گرفت.»
این در حالی بود که بزرگانی، چون رهبر معظم انقلاب، دکتر چمران و بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه اوقات زیادی را با عشایر در خطوط نبرد می‌گذراندند و همان زمان آیت الله خامنه‌ای فرموده بودند: «وقتی بین عشایر می‌روم نیازی به پاسدار و محافظ ندارم. پاسداران ما همین مردم عشایر هستند.»

شهید علم الهدی هم که در آبان ۵۹ فرمانده سپاه هویزه شد، ابتدا به سراغ عشایر رفت و در مقابل اظهارات بنی صدر از مردم دلجویی کرد و گفت: «بنی صدر از موقعیت خود سوءاستفاده کرده و علیه عشایر عرب، سخنان ناشایستی به زبان آورده است. او سرانجام از صحنه نبرد می‌رود، اما ما باید با قدرت جلوی دشمن بایستیم و از سرزمین مان بیرونش کنیم.»

شانس کم نیرو‌های ارتش با فرماندهی بنی صدر

عرب‌ها که جای خود! بنی صدر به غیر ارتشی‌ها هم نگاه خوبی نداشت و می‌گفت: «عده‌ای راه افتاده اند که بله، اسلحه سنگین را به خود مردم بدهید؛ به غیر ارتش بدهید؛ مردم می‌جنگند و پیروز می‌شوند. مثل مادری فکر می‌کنند که بچه اش را در آهنگری برده بود و می‌گفت به محضی که آهن را در کوره گذاشتند و نرم شد، دراز کنی میخ می‌شود؛ پهن کنی بیل می‌شود! بگذارید اهل خبره کارشان را بکنند و جنگ را به نتیجه برسانند.»
رهبر معظم انقلاب درباره آن روز‌ها می‌فرمایند: «نیرو‌های مردمی به کار گرفته نمی‌شدند. از سپاه و بسیج در عملیات‌ها خبری نبود. سپاه امکانات نداشت و گذشته از این مسوولان نظامی حتی حاضر نبودند سپاه را به حیطه کار نظامی راه بدهند. یکی از درگیری‌های ما با بنی صدر همین مسأله بود. نیرو‌های محدود ارتش با فرماندهی مثل بنی صدر شانس موفقیت بسیار کمی داشتند.»

خوش خیالی روی نقشه

شهید صیاد شیرازی نیز مشاهداتش از دور و بری‌های به اصطلاح کارشناس بنی صدر را این گونه روایت می‌کند: «اطراف بنی صدر را مشاورینی گرفته بودند که به جز تخصص و یک مقدار آگاهی تئوری از علم نظامی چیزی سرشان نمی‌شد. در اول قضیه که نیرو‌های ما در جبهه حضور یافتند، بنی‌صدر را امیدوار کرده بودند که به زودی حساب دشمن را می‌رسیم. با همان روحیة ناسیونالیستی، وطن‌پرستی و میهن‌پرستی که از سابق مانده بود، نوید داده بودند. حتی در اتاق‌های جنگ، خیلی راحت طرح نابودی دشمن را نشان می‌دادند. فلش‌ها نشان‌دهنده این بود که دشمن دور می‌خورد و منهدم می‌شود. بنی‌صدر هم گمان می‌کرد آن فلش‌ها که روی نقشه کشیده شده، در روی زمین هم راحت انجام می‌شود.»

زمان می‌گذشت و زمین‌های کشور یکی پس از دیگری تقدیم دشمن می‌شد

رهبر معظم انقلاب در این باره تصریح می‌فرمایند: «اگر ما می‌توانستیم دو تیپ در مواضع لازم تجهیز و نگهداری کنیم، قطعا عراقی‌ها نمی‌توانستند مرز را بشکافند یا اگر می‌شکافتند نمی‌توانستند این قدر جلو بیایند. ما در خرمشهر اگر دو گردان زرهی داشتیم، خرمشهر شکست نمی‌خورد. من در نامه‌ای همان روز‌های در شُرُف سقوط خرمشهر به بنی صدر نوشتم، در آن نامه تصریح کردم اگر شما یک گردان زرهی یا یک گردان پیاده مکانیزه بدهید از سقوط خرمشهر جلوگیری می‌کند، اما شما در این کار سستی و سهل انگاری می‌کنید.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟ بیشتر بخوانید »

مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بود

زنده‌یاد «احمدی»؛ راویتگری که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرد


مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، هفته پیش، خبری  مبنی بر درگذشت یکی از راویان قدیمی دفاع مقدس منتشر شد. «اسدلله احمدی» راوایتگر پیشکسوت دفاع مقدس با ۵۰ ماه سابقه حضور در جبهه‌ در دوران دفاع مقدس، بر اثر ابتلا به کرونا به دیدار معبود شتافت.

زنده‌یاد اسدلله احمدی که در سال ۱۳۳۳ در شهرستان شهریار چشم به جهان گشود، با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۹ به عضویت این نهاد نوپای انقلاب اسلامی در آمد و به دنبال آن برای فراگیری آموزش‌های لازم در اولین دوره آموزشی پاسداران در پادگان سعدآباد آن زمان شرکت کرد و بعد از طی آموزش‌های کوتاه و فشرده از سوی مصطفی چمران برای مقابله با غائله خلق عرب به همراه عده‌ای دیگر به خوزستان اعزام شد تا اینکه غائله دیگری این بار در کردستان شکل گرفت.

با شکل‌گیری تحرکات ضدانقلاب در کردستان وی به کردستان عزیمت کرد تا به همراه سایر مدافعان وطن، از تمامیت ارضی کشورمان دفاع کند؛ براین اساس در اوایل شهریور سال ۱۳۵۸ به پادگان سنندج و سپس به مریوان رفت و در پاکسازی مناطق اطراف مریوان نقش آفرینی کرد.

احمدی همچنین در عملیات آزادسازی جاده بانه-سردشت به ویژه روستای «بسطام» مسئولیت کار با خمپاره ۶۰ که از سوی چمران به وی محول شده بود را بر عهده داشت. اما زمانی که بر اساس توافق گروه مذاکره کننده دولت موقت با رهبران گروه‌های مسلح مقرر می‌شود تا سپاه از شهر‌های کردستان خارج شود، این منطقه را به مقصد به تهران ترک می‌کند.

در بازگشت به تهران، چون با جو آن زمان سپاه موافق نبود به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی واقع در میدان بهارستان رفت و بازرس مناطق دهگانه کمیته‌های انقلاب اسلامی شد؛ البته بعد از حدود چهار ماه یعنی از اوایل سال ۱۳۵۹ مجددا با آغاز دوره فرماندهی مرحوم دوزدوزانی در سپاه به ستاد مرکزی بازگشت و این بار در دفتر سیاسی سپاه مشغول شد و با شروع جنگ تحمیلی وی به همراه برادران دیگر از جمله محمد درودیان و جواد زمان‌زاده جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه شدند.

بدین ترتیب با حمله سراسری ارتش رژیم بعث عراق به مرز‌های میهن اسلامی، وی از اولین نفراتی است که به علت آشنایی با مناطق و محور‌های عملیاتی جبهه‌های میانی و غربی از سوی دفتر سیاسی برای ثبت و ضبط وقایع و حوادث، فراهم آوردن اسناد مربوط به جنگ تحمیلی به این مناطق رفت و گنجینه‌ای بی‌بدیل و مانند از رخداد‌های این دوره را جمع آوری کرد.

با آغاز عملیات‌های بزرگ آزادسازی مناطق اشغال شده خوزستان به جبهه‌های جنوب رفت و در کسوت راوی دفتر سیاسی از عملیات فتح‌المبین در شمال خوزستان تا پایان جنگ همراه و همپای فرماندهان بزرگ یگان‌ها و قرارگاه‌های عملیاتی همچون شهید حسین خرازی، شهید علی هاشمی، شهید محمد ابراهیم همت و…، مطالب و آثار گرانسنگی را که منحصربه‌فرد‌ترین و معتبرترین اسناد حادثه بزرگ جنگ و دفاع ملت ایران در برابر متجاوز است جمع آوری کرد.

مرحوم احمدی ۴۳ دفتر راوی در زمان جنگ نوشته که دربرگیرنده مطالبی است که وی در طول دوران دفاع مقدس به واسطه حضور در کنار فرماندهان دفاع مقدس نگارش کرده به‌عنوان مثال در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس در کنار فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، در عملیات والفجر هشت در کنار فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب و در عملیات کربلای پنج تا انتهای جنگ در کنار فرمانده نیروی زمینی سپاه، در عملیات بدر در قرارگاه نجف ۲ (نصرت)، در عملیات انجام نشده «سلمان» در قرارگاه نجف غرب (سلمان)، ادامه عملیات والفجر ۸ در قرارگاه خاتم (گزارش یک‌ماهه)، عملیات نصر ۷ در قرارگاه نیروی زمینی سپاه، حضور داشته است.

وی که دارای مدرک کارشناسی علوم نظامی بود، شرح عملیات‌های مختلف از جبهه میانی تا مریوان، تجربیات، نظرات و طرح در مورد کار تاریخ‌نگاری جنگ و مطالب و تحلیل‌های مربوط به عراق و نیرو‌های خودی، تاریخ جنگ (از زمینه‌سازی تا آزادسازی) در غرب کشور و محوربندی‌های منطقه، طرح اولیه تدوین، جمع‌آوری و خلاصه‌ای از مطالب مربوط به جنگ در محور‌های مختلف غرب کشور، را نیز در کارنامه آثار خود به ثبت رسانده است.

وی علاوه بر نگارش کتاب «دست‌های خالی؛ پا‌های خونین» که در مراسم تجلیل از پاسداران اهل‌قلم سال گذشته مورد تجلیل قرار گرفت، در قالب تاریخ شفاهی با سرداران اسدالله ناصح و عباس محتاج و شادمانی نیز گفتگو‌های مفصلی انجام داده است.

«اسدالله احمدی» مورخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ و در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی بر اثر ابتلا به کرونا و در سن ۶۷ سالگی دیده از جهان فرو بست و به یاران شهیدش پیوست.

انتهای پیام/ 231

زنده‌یاد «احمدی»؛ راویتگری که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرد

منبع خبر

زنده‌یاد «احمدی»؛ راویتگری که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرد بیشتر بخوانید »

مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بود

مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بود


مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بودگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ هفته پیش خبری منتشر شد مبنی براینکه یکی از راویان قدیمی دفاع مقدس با ۵۰ ماه سابقه جبهه به نام «اسدلله احمدی» بر اثر ابتلا به کرونا به یاد معبود شتافت لذا به جهت آشنایی با این راوی و نویسنده دفاع مقدس گوشه‌هایی از زندگی نامه وی را در ادامه آورده ایم.

وی که در سال ۱۳۳۳ در شهریار چشم به جهان گشود، با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۹ به عضویت این نهاد نوپای انقلاب اسلامی در آمد و به دنبال آن برای فراگیری آموزش‌های لازم در اولین دوره آموزشی پاسداران در پادگان سعدآباد آن زمان شرکت کرد و بعد از طی آموزش‌های کوتاه و فشرده از سوی مصطفی چمران برای مقابله با غائله خلق عرب به همراه عده‌ای دیگر به خوزستان اعزام شد تا اینکه غائله دیگری این بار در کردستان شکل گرفت.

با شکل گیری تحرکات ضدانقلاب در کردستان وی به کردستان عزیمت کرد تا به همراه سایر مدافعان وطن، از تمامیت ارضی کشورمان دفاع کند؛ براین اساس در اوایل شهریور سال ۱۳۵۸ به پادگان سنندج و سپس به مریوان رفت و در پاکسازی مناطق اطراف مریوان نقش آفرینی کرد.

احمدی همچنین در عملیات آزادسازی جاده بانه-سردشت به ویژه روستای «بسطام» مسئولیت کار با خمپاره ۶۰ که از سوی چمران به وی محول شده بود را بر عهده داشت. اما زمانی که بر اساس توافق گروه مذاکره کننده دولت موقت با رهبران گروه‌های مسلح مقرر می‌شود تا سپاه از شهر‌های کردستان خارج شود، این منطقه را به مقصد به تهران ترک می‌کند.

در بازگشت به تهران، چون با جو آن زمان سپاه موافق نبود به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی واقع در میدان بهارستان رفت و بازرس مناطق ۱۰ گانه کمیته‌های انقلاب اسلامی شد؛ البته بعد از حدود چهار ماه یعنی از اوایل سال ۱۳۵۹ مجددا با آغاز دوره فرماندهی مرحوم دوزدوزانی در سپاه به ستاد مرکزی بازگشت و این بار در دفتر سیاسی سپاه مشغول شد و با شروع جنگ تحمیلی وی به همراه برادران دیگر از جمله محمد درودیان و جواد زمان‌زاده جزو بنیانگذاران دفتر تحقیقات جنگ سپاه شدند.

بدین ترتیب با حمله سراسری ارتش رژیم بعث عراق به مرز‌های میهن اسلامی، وی از اولین نفراتی است که به علت آشنایی با مناطق و محور‌های عملیاتی جبهه‌های میانی و غربی از سوی دفتر سیاسی برای ثبت و ضبط وقایع و حوادث، فراهم آوردن اسناد مربوط به جنگ تحمیلی به این مناطق رفت و گنجینه‌ای بی‌بدیل و مانند از رخداد‌های این دوره را جمع آوری کرد.

با آغاز عملیات‌های بزرگ آزادسازی مناطق اشغال شده خوزستان به جبهه‌های جنوب رفت و در کسوت راوی دفتر سیاسی از عملیات فتح‌المبین در شمال خوزستان تا پایان جنگ همراه و همپای فرماندهان بزرگ یگان‌ها و قرارگاه‌های عملیاتی همچون شهید حسین خرازی، شهید علی هاشمی، شهید محمد ابراهیم همت و…، مطالب و آثار گرانسنگی را که منحصربه‌فرد‌ترین و معتبرترین اسناد حادثه بزرگ جنگ و دفاع ملت ایران در برابر متجاوز است جمع آوری کرد.

مرحوم احمدی ۴۳ دفتر راوی در زمان جنگ نوشته که دربرگیرنده مطالبی است که وی در طول دوران دفاع مقدس به واسطه حضور در کنار فرماندهان دفاع مقدس نگارش کرده به‌عنوان مثال در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس در کنار فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، در عملیات والفجر هشت در کنار فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب و در عملیات کربلای پنج تا انتهای جنگ در کنار فرمانده نیروی زمینی سپاه، در عملیات بدر در قرارگاه نجف ۲ (نصرت)، در عملیات انجام نشده «سلمان» در قرارگاه نجف غرب (سلمان)، ادامه عملیات والفجر ۸ در قرارگاه خاتم (گزارش یک‌ماهه)، عملیات نصر ۷ در قرارگاه نیروی زمینی سپاه، حضور داشته است.

وی که دارای مدرک کارشناسی علوم نظامی بود، شرح عملیات‌های مختلف از جبهه میانی تا مریوان، تجربیات، نظرات و طرح در مورد کار تاریخ‌نگاری جنگ و مطالب و تحلیل‌های مربوط به عراق و نیرو‌های خودی، تاریخ جنگ (از زمینه‌سازی تا آزادسازی) در غرب کشور و محوربندی‌های منطقه، طرح اولیه تدوین، جمع‌آوری و خلاصه‌ای از مطالب مربوط به جنگ در محور‌های مختلف غرب کشور، را نیز در کارنامه آثار خود به ثبت رسانده است.

وی علاوه بر نگارش کتاب «دست‌های خالی؛ پا‌های خونین» که در مراسم تجلیل از پاسداران اهل‌قلم سال گذشته مورد تجلیل قرار گرفت، در قالب تاریخ شفاهی با سرداران اسدالله ناصح و عباس محتاج و شادمانی نیز گفتگو‌های مفصلی انجام داده است.

«اسدالله احمدی» در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ و در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی بر اثر ابتلا به کرونا و در سن ۶۷ سالگی دیده از جهان فرو بست و به یاران شهیدش پیوست.

انتهای پیام/ 231

مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بود

منبع خبر

مرحوم «احمدی»؛ راوی که ۴۳ دفتر از دفاع مقدس نگارش کرده بود بیشتر بخوانید »

نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیم

نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیم


نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نشست خبری مهدی چمران منتخب مردم در شورای اسلامی شهر تهران به مناسبت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران و پاسخ به سوالات خبرنگاران در خصوص برنامه‌های جدید شورای شهر تهران پیش از ظهر امروز (سه‌شنبه) برگزار شد.

چمران در ابتدای صحبت‌های خود با گرامیداشت یاد و خاطره شهید چمران اظهار داشت: روز گذشته سالگرد دکتر چمران به همراه ۲ شهید دیگر بود که بر روی خاکریزی در دهلاویه که در واقع سیل بند شهر دهلاویه بود به شهادت رسیدند.

وی افزود: زمانیکه شهید چمران در دهلاوه حضور داشت و رستمی شهر را فتح کرده بود وسیله‌ای برای زدن خاکریز نداشتیم و از این سیل بند به عنوان خاکریز استفاده می‌کردیم، بچه‌ها داخل شیار‌هایی از این سیل بند تمام مدت روز را سپری می‌کردند و شب‌ها می‌جنگیدند، شب قبل شهادت دکتر چمران، یک و نیمه بعد نیمه شب به ما حمله شد و تا نزدیکی سحر حمله همچنان ادامه داشت اما دشمن نتوانست جلو بیایید. رستمی از فرط خستگی زیر جیپش رفت تا استراحت کند اما خمپاره‌ای به جیپ خورد و به شهادت رسید.

وی با قرائت بخشی از دستنوشته‌های شهید افزود: نیرو‌های زیادی در جنگ شرکت داشتند برای چمران تنها جنگ ظاهری و نظامی نبود بلکه موضوعی مکتبی بود. بار‌ها این موضوع را نوشته و گفته بود.

چمران در پاسخ به سوال خبرنگار دفاع پرس مبنی بر برنامه شورای شهر جدید برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و نام‌گذاری خیابان‌ها و معابر به نام شهدا بیان داشت: اولین کار شورای قبلی نامگذاری اتوبان صیاد شیرازی به نام این شهید بود و در این دوره نیز مثل گذشته کار نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیم.

ادامه دارد…

نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیم

منبع خبر

نامگذاری خیابان‌ها به نام شهدا را پیگیری می‌کنیم بیشتر بخوانید »

ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ…


ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی “ای مصطفی ، من تو را بزرگ کردم ، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم و اکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم ، فقط یک وصیت می کنم و آن این که – خدای بزرگ را فراموش نکنی – ” .
ای مادر ، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می گردم و به تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز ، حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم ، عشق او آن قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود .
خوشحالم ای مادر ، نه فقط به خاطر این که بعد از این هجرت دراز به آغوش وطن باز می گردم بلکه به این جهت که بزرگترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد برافتاده و نسیم آزادی و استقلال می وزد .
( دست نگاشته ای از شهید دکتر مصطفی چمران ، در ایران ، کتاب “خدا بود و دیگر هیچ نبود ، صفحه ۲۷۴ . هنگام نخستین روز ورود از لبنان به تهران بعد از بیست و دو سال که گویای بلند نظری مادر و خلوص و اعتقاد راسخ دکتر چمران و پایبندی او به عشق الهی است . البته این دست نگاشته را هیچ گاه هم به مادر نداد و برای او نخواند ، بعد از شهادتش این دست نوشته را برای مادر خواندم )

تصویر دکتر چمران در یک هیات مذهبی در یک روز صبح جمعه در تهران ، میدان توحید خیابان پرچم در کنار یکی از اعضای هیات . سال ۱۳۵۹ .اگر نام او را میدانید اعلام فرمائید .

ورق بزنید ..............ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ...

منبع

chamran.dr.mostafa@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

ورق بزنید …………..ای مادر ، هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگ… بیشتر بخوانید »