چگوارا

فرماندهی دارای «چهره بین المللی»

فرمانده‌ای با «چهره بین‌المللی»


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ نیمه دوم سال ۱۳۶۶ در جنگ ایران و عراق حوادث و اتفاقاتی رخ داد که بسیار مهم و در روند جنگ تأثیرگذار بود؛ زیرا در این سال بود که جنگ نفتکش‌ها شدت بیشتری یافت؛ بدین ترتیب که ارتش عراق با هدف توقف صدور نفت ایران از بنادر جنوبی کشورمان، کشتی‌های نفتی، اسکله‌های نفتی و مناطق صدور نفت مانند جزیره خارگ را بار‌ها مورد حمله قرار داده و توانسته بود خسارات زیادی را به کشورمان وارد کند؛ به همین جهت ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ ابلاغ عملیات مقابله به مثل به نیروی دریایی سپاه صورت گرفت و متعاقب آن اولین اقدام مقابله به مثل نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس یکم فروردین ۱۳۶۶ در شمال خلیج فارس و محدوده جزیره فارسی صورت گرفت.

بدین شکل نیروی دریایی سپاه با هدف مقابله به مثل، کشتی‌های نفتی را که حامل نفت عراق و متحدان آن بود، مورد اصابت قرار می‌داد؛ لذا در همین راستا بعد از ظهر ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ رزمندگان منطقه دوم نیروی دریایی سپاه با قایق‌های تندرو اولین کشتی شوروی سابق با نام «ایوان کوروتیف» را مورد اصابت قرار می‌دهند و ۲۶ اردیبهشت هم دومین کشتی این کشور با نام «مارشال چوخوف» که در اجاره کویت بود با مین برخورد می‌کند.

اما شاید مهم‌ترین اقدامی که در این سال رخ داد و سرو صدای زیادی در جهان ایجاد کرد، برخورد سوپر نفتکش «بریجتون» با مین بود؛ در آن مقطعِ زمانی کویت به‌عنوان متحد اصلی عراق، بنادر خود را در اختیار عراق گذاشته بود و عراق هم از طریق این بنادر ملزومات مورد نیاز خود را تأمین می‌کرد؛ به همین دلیل کشتی‌های کویتی مورد هدف حملات انتقامی سپاه قرار گرفتند.

لذا در چنین شرایطی، مقامات کویتی از شوروی و آمریکا درخواست کردند که به‌منظور مصون ماندن کشتی‌های‌شان از حملات انتقامی، این دو کشور‌ پرچم خود را بر فراز کشتی‌های کویت نصب کنند تا بلکه بدین شیوه، شناورهای کویت از حملات انتقامی به دور بمانند؛ آن‌ها با این شیوه به اصطلاح پای آمریکا را به خلیج فارس باز کردند به نحوی که ارتش آمریکا برای اسکورت کشتی‌های کویتی به ۴۰ فروند ناو را به منطقه گسیل داشت و با همراهی سایر کشور‌های غربی، این تعداد به ۸۰ فروند رسید.

بر این اساس، آمریکایی برای اسکورت ۱۱ فروند نفتکش کویتی آن هم تحت پرچم خود، عملیاتی را با نام «عزم راسخ» آغاز کرد و برای شروع عملیات، سوپر نفتکش «بریجتون» (الدخاء سابق) مورد اسکورت قرار گرفت و برای نشان دادن موفقیت این اقدام، تعدادی از خبرنگاران رسانه‌های مطرح جهان را نیز با خود همراه ساختند.

موفقیت اسکورت نفتکش‌های آمریکایی می‌توانست ضعف ایران را نشان دهد؛ از این روی تصمیم به نشان دادن ضرب شصتی به آمریکا در تهران گرفته می‌شود؛ دستور انجام عملیات علیه اسکورت نفتکش‌ها به نیروی دریایی سپاه ابلاغ و سپس طرح مین‌گذاری طراحی و اجرا شد؛ در پی این اتفاق، نفتکش مورد تحت اسکورت در مقابل چشمان خبرنگاران رسانه‌های خارجی با مین برخورد کرد و منفجر شد.

موفقیت در مین‌ریزی اقدامی بود که از سوی «نادر مهدوی» و هم‌رزمانش صورت گرفت؛ به همین دلیل آمریکایی‌ها دنبال مجری این عملیات یعنی نادر مهدوی می‌گشتند؛ بعد از موفقیت این عملیات، تصمیم گرفته می‌شود که این بار متحد دیگر عراق که عربستان باشد، مورد «ضرب شصت» قرار گیرد؛ از این روی تأسیسات نفتی سعودی‌ها در منطقه «خفجی» انتخاب و مقرر شد که عملیات علیه این تأسیسات با حدود ۴۰۰ قایق تندروی سپاه انجام شود که به دلیل لو رفتن، عملیات لغو می‌شود؛ لذا عملیات محدودی طرح‌ریزی شد و مطابق آن سه قایق به فرماندهی شهید مهدوی به آب‌های آزاد اعزام می‌شوند تا در صورت رویت هر شناور فرامنطقه‌ای علیه آن اقدامی صورت گیرد.

براین اساس، ۱۶ مهر ۱۳۶۶ نادر مهدوی و ۱۱ همراهش توقفی را در جزیره فارسی انجام می‌دهند و بعد قرائت نماز مغرب و عشاء به ناگهان بالگرد‌های کبری نیروی دریایی آمریکا به جزیره فارسی حمله می‌کنند و مقر فرماندهی نیروی دریایی سپاه در این جزیره را مورد اصابت قرار می‌دهند که متعاقب آن نادر مهدوی و همراهانش برای درگیری با بالگرد‌های آمریکایی وارد عمل می‌شوند و در این درگیری ابتدا یکی از قایق‌ها مورد اصابت قرار گرفت و در ادامه درگیری یکی از بالگرد‌های آمریکا با شلیک موشک دوش‌پرتاب «استینگر» سرنگون می‌شود. در نهایت قایق نادر مهدوی نیز غرق می‌شود.

در این درگیری نادر مهدوی هرچند زنده به اسارت گرفته می‌شود، ولی بر اثر شکنجه‌های وحشیانه و قرون وسطایی نظامیان آمریکایی به شهادت می‌رسد و یادش برای همیشه ماندگار می‌ماند؛ اقدامات تأثیرگذار و شجاعت شهید مهدوی باعث شد تا رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره دو هزار شهید استان بوشهر درباره وی عنوان کند: «شهید نادر مهدوی… اگر متعلق به کمونیست‌ها بود، یک چگوارا از او درست می‌کردند؛ یعنی یک چهر‌ه بین‌المللی مبارز؛ این جوان کم‌سال یک چهره این جوری دارد».

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرمانده‌ای با «چهره بین‌المللی» بیشتر بخوانید »

مستند «آخرین سفر» درباره چگونگی شهادت حاج قاسم سلیمانی

قاسم سلیمانی؛ چگوارای شرق



مشرق – دو مبارز و دو چریک و دو آزادیخواه از دو سوی کره زمین. یکی در غربی ترین نقطه و دیگری در مهد مشرق زمین. یکی روستایی زاده ای که از دوران کودکی بنایی را تجربه کرد تا به معماری آزادسازی خاورمیانه برسد و دیگری پزشکی را  انتخاب کرد که  دردهای مزمن استعمارزدگی آمریکای جنوبی را چاره نماید.

او که از کودکی از بیماری آسم رنج می برد حتی برای مداوای خودش هم اقدامی نکرد و بیشتر توان  علمی اش را صرف محتاجان و نیازمندان کرد. روش مبارزاتی به شیوه چگوارا در خاورمیانه از دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی با محتوایی متفاوت به وقوع پیوست. مصطفی چمران که در دهه ۸۰میلادی از لبنان طلوع کرد قابلیت درخشندگی در این زمینه را فراوان داشت که متاسفانه آفتاب عمرش زود غروب کرد. یکی دیگر از این بیدارگران اقالیم قبله،   قاسم سلیمانی بود که در اوج اشتهار جهانی به دست شقی ترین دشمنان؛   بیدارگری او متوقف گردید.

اگر چه میان چگواراهای غرب و شرق به لحاظ محتوایی و اعتقادی  تفاوت هایی هست،   اما به لحاظ شکلی دارای قرابت خیلی زیادی هستند. حاج قاسم و «ارنستو»، هر دو در راه عقیده خود که همانا رهایی مردم سرزمین های تحت ستم  از ظلم و استبداد بود، با دشمن واحدی به نام آمریکای جنایتکار روبرو بودند و هر دو توسط دشمن واحدی به شیوه ای  ناجوانمردانه از سر راه برداشته شدند. یکی با محاسن سفید و در سن ۶۴ سالگی و دیگری محاسنی مشکی  در ۳۹ سالگی. هر دو خود را  در سرزمین خاصی محصور نکردند و در زادگاه خود کمتر حضور داشتند، کما اینکه چگوارای آرژانتینی پس از شرکت موثر در پیروزی انقلاب کوبا بهترین مناسب دولتی را در اختیارش گذاشتند ولی پس از مدتی مجددا به منظور رهایی ملت بولیوی از یوغ آمریکایی ها  راهی این کشور گردید. قاسم سلیمانی نیز می توانست در بالاترین مقام های اجرایی کشور خدمت کند اما گرد و خاک بیابان های تفتیده عراق و سوریه و سرمای کوهستان های افغانستان را بر ملوکیت در ایران ترجیح داد،   شخصیت کاریزماتیک او سبب گردیده بود که رهبران کشورها خود را با او هماهنگ می کردند. همه روستاها و شهرهای آسیب دیده خاورمیانه از هجوم اشرار جهانی، صحنه حضور حاج قاسم بود. «ارنستو» هم ترجیح می داد به جای مناصب بالای دولتی در کنار جوانان روستایی شیلیایی و کوبایی و بولیوی و کنگویی با کمترین امکانات دروس و شیوه های علمی و تجربی مبارزه را تعلیم دهد.

برخی حرف های آنان بسیار به هم شبیه بود. مثلا حاج قاسم می گفت: هر کجا مظلومی در بلاد اسلامی وجود داشته باشد، من در کنار او هستم. ارنستو می گفت: اگر در برابر هر بی عدالتی از خشم به لرزه می افتی بدان که یکی از رفقای من هستی.

حاج قاسم می گفت: آمریکا دشمن خونخوار همه بشریت و مسلمانان است، ارنستو می گفت: دشمن همه ما دولت انحصارطلب ایالت متحده آمریکاست. حاج قاسم می گفت هر کجا که احساس وظیفه انقلابی گری داشته باشم در آنجا حضور دارم ارنستو می گفت، یک انقلابی واقعی در جایی خدمت می کند که به او احتیاج دارند.

حاج قاسم می دانست که در این راه جان خود را از دست خواهد داد و بدون هیچ واهمه ای به دل آمریکایی ها و عمله های آنان می‌زد تا جایی که مرگ را به سخره  گرفته بود و تا واپسین لحظه حیاتش چشم از آنان بر نمی داشت و فرود نهایی اش در کنار پایگاه اصلی آنان بود تا مرگ را در کنار آنان به سخره بکشاند. ارنستو نیز در هنگام قرائت حکم اعدام خود، خطاب به مزدوران ارتش بولیوی و آمریکایی ها گفت: حواستان را خوب جمع کنید و خوب نشانه بگیرید  چرا که می خواهید یک مرد را بکشید. او معتقد بود پرنده ای که از مترسک بترسد از گرسنگی خواهد مرد.

ارنستو را  زمانی در روستای «والگرانده» بولیوی تیرباران کردند که از شهرت افسانه ای برخوردار بود بعد از او جوانان منطقه آمریکای لاتین گفتند، فراموشش نمی کنیم و یادش را جاودانه خواهیم کرد.   کوبا پس از چگوارا عکس  او  را بر روی سکه های پول ملی خود حک کرد. اما غرب بخاطر لوث کردن نام او مجبور شد به بزرگی چگوارا اذعان کند و برایش فیلم بسازد و عکس  او را بر روی اجناس خود بگذارد و برایش برند سازی کند. تا شاید آرمان های او را در وسایل بی مقدار مادی خلاصه کنند. وقتی که او را دستگیر کردند تنها چند بسته تنباکو به همراه داشت و معتقد بود یک چریک باید در کنار تفنگش بسته ای تنباکو داشته باشد اما حاج قاسم همواره سجاده و تسبیح و انگشتری به همراه داشت که آخرین میراث معنا دارش «دستی»   و «انگشتری»   بود.

ارنستو را پس از اعدام در یک فرودگاه متروکه دفن کردند که با عذاب وجدان یکی از افراد جوخه اعدام ارتش بولیوی؛ درسال ۱۹۹۵  جسدش از کنار فرودگاه متروکه ای کشف و به سانتا کلارا، شهری در کوبا که در آن جنگ های زیادی را هدایت کرده بود بخاک سپردند و بنای یادبودی برایش برپا کردند.   بعدها در «رزاریو»   شهر زادگاهش در آرژانتین مجسمه ای از او  برپا کردند. بدین سان ارنستو چگوارای آرژانتینی تا مدت ها بعنوان بازوی اجرایی گفتمان چپ مارکسیستی در شرق دور و حتی مبارزان خاورمیانه الگو و رمز مبارزات آزادیخواهی بود. چون در دهه های ۶۰ و ۷۰  میلادی جهان آرمانخواهی مسخر گفتمان نو پدید چپ مارکسیستی بود و جذابیت های این گفتمان غالب جنبش های آزادیبخش را تحت شعاع قرارداده بود. چگوارا بعنوان نماد این گفتمان در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی بود  و او را رمز و نماد انقلابی گری و فردی موثر در قرن بیستم نامیده اند.

اما سی سال پس از چگوارای مغرب زمین، چریک های اعتقادی درسرزمین ایران ظاهر شدند که قاسم سلیمانی نمونه ای از آنان بود. حاج قاسم با برخورداری از عقبه ای اعتقادی، جریاناتی را در خاورمیانه به راه انداخت که به مراتب پیچیده تر و گسترده تر از دوران چگوارا و سرزمین امریکای لاتین بود او عملیات های بزرگی را هدایت کرد سرزمین های زیادی را از یوغ عمله های ظلم و استکبار آزاد کرد. آمریکایی ها او را دشمنی سترگ می دانستند. دیوید پترائوس، وزیر دفاع وقت آمریکا، درباره او چنین گفت:  «قاسم سلیمانی بسیار توانمند، مدیر و دشمن شایسته ای است.»

حاج قاسم که خود را سرباز اعتقادی می دانست، بنیانگذار وحدت و همبستگی در بین سرداران ملل و مذاهب در منطقه خاورمیانه بود. حاج قاسم در حالی ترور شد که در اوج اقتدار و شهرت منطقه ای و جهانی بود اینک کارگر و بنای دیروز به معمار  سیاستمداری، در منطقه خاورمیانه  مبدل گشته بود و تاثیرگذارترین فرد در معادلات منطقه ای بود که تمام توجهات جهانیان بدانجا معطوف می باشد.

پس بیهوده نیست که گفته شود او در سیاست جهانی عاملی تاثیر گذار بود. بر خلاف چگوارا که غریبانه او را در فرودگاهی نظامی تیرباران کردند و خبر آن را بایکوت کردند و  حتی جسدش را پس از ۳۰ سال بدست آوردند. اما ترور حاج قاسم همه جهان را متاثر کرد، مردم منطقه را به شدت تحت تاثیر قرار داد اشغالگران را به وحشت انداخت. خشم جوانان ایرانی و عرب و کُرد و افغانی و پاکستانی، خواب فرماندهان تروریست ها را برآشفته کرد. جهانیان نسبت به این رفتار ناجوانمردانه رئیس جمهور آمریکا واکنش نشان داده اند حتی مخالفین چهل ساله جمهوری اسلامی از این قهرمان ملی به نام «سرباز وطن»   یاد کردند و او را ستودند.

 از همه مهمتر اینکه شهید قاسم سلیمانی بعنوان فردی نظامی رکورد  استقبال و مشایعت از پیکر خود را در تاریخ جهان بجای گذاشت که در مخیله هیچ کس حتی آمریکایی ها هم نمی گنجید. پیش بینی می شود تفکر و مکتب حاج قاسم جای اندیشه های آرمانخواهی ارنستو را بگیرد. ارنستوها و حاج قاسم ها عزتمندانه ایستادند و هر کس با مرام خود در تاریخ بیداری انسان ها جاودانه می ماند اما ترامپ ها و جانسون ها (رئیس جمهور دمکرات امریکا در سال ۱۹۶۷) و ده ها رئیس جمهور دیگر آمریکا آمدند و رفتند و تنها عکسی از آنها در جداول تاریخی بجای می ماند در حالیکه عمده جریانات آرمانخواهی درشرق دور و غرب و خاورمیانه در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی جنبش های خود را ملهم از اندیشه های ارنستو می دانستند و دروس مبارزه چگوارا در مدارس و معابر شهر و روستا تدریس می گردید و اینک در آستانه قرن ۲۱ قطعا آذرخش نگاه قاسم سلیمانی  تا دور دست های کره خاکی خواب استعمارگران را آشفته خواهد کرد.

 کما اینکه واژه (Qasem Soleimani ) «قاسم سلیمانی»؛ پرتکرارترین کلمه گوگل در این یکسال گذشته بوده است که حتی قاتلان  او هم از این واژه بسیار استفاده کرده اند و نقش این ژنرال مردمی ایرانی با گستردگی بیشتری از ارنستو چگوارای آرژانتینی بر سر زبان جهانیان بوده است. با این وصف دور نخواهد بود که قاسم سلیمانی به رمز مبارزه آزادیخواهان جهان علیه نظام های استکباری تبدیل گردد و چندان بعید نیست که جوانان انقلابی و تحول خواه جهان عکس حاج قاسم را بعنوان نماد دوست داشتنی در پیراهن های خود حک کنند و رمز خیزش های مردمی علیه سلطه جویان واشغالگران آمریکایی در سراسر جهان گردد. آن وقت است که غرب و شرق با افتخار از قاسم سلیمانی به نام چگوارای شرق نام خواهند برد.

منبع:کردپرس



منبع خبر

قاسم سلیمانی؛ چگوارای شرق بیشتر بخوانید »