چینی ها

آمریکا ۲ ساکن نیویورک را به اتهام جاسوسی برای چین دستگیر کرد

آمریکا ۲ ساکن نیویورک را به اتهام جاسوسی برای چین دستگیر کرد



آمریکا دو ساکن نیویورک را به ادعای فعالیت برای دولت چین بدون اطلاع‌رسانی به واشنگتن دستگیر کرده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مقام‌های مجری قانون در آمریکا دو ساکن نیویورک را به دلیل اداره کردن یک «ایستگاه مخفیانه پلیس» در محله متعلق به چینی‌ها در منهتن دستگیر کرده است.

این دو شهروند که ۵۹ و ۶۱ سال سن دارند متهم شده‌اند که بدون اطلاع به مسئولان آمریکا به عنوان عوامل دولت چین در آمریکا فعالیت کرده‌اند. آنها علاوه بر این به مانع‌تراشی در اجرای عدالت متهم شده‌اند و قرار است تا ساعاتی دیگر امروز دوشنبه در دادگاه حاضر شوند.

دادستان فدرال منطقه بروکلین در بیانیه‌ای گفته که این پرونده نشان‌دهنده نقض حاکمیت آمریکا توسط چین است.

روابط آمریکا و چین در ماه‌های گذشته به دلیل مسائل مختلف از جمله تایوان دچار تنش شده است.

چند روز پیش رسانه‌های محلی گزارش کردند که ارتش چین در دومین روز از رزمایش‌های نظامی خود در اطراف جزیره تایوان، حملات دقیقی را علیه تایوان شبیه‌سازی کرد.

پیش از این در آگوست سال گذشته میلادی، در پی سفر جنجالی «نانسی پلوسی» رئیس وقت مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، پکن رزمایش‌های گسترده‌ای را در اطراف تایوان برگزار کرد و موشک‌هایی را به آب‌های نزدیک جزیره تایوان شلیک کرد.

علی‌رغم آن‌که واشنگتن در سال ۱۹۷۹، روابط دیپلماتیک با تایپه را به نفع پکن قطع کرد اما عملاً برخلاف میل چین، از هرگونه حمایتی از این جزیره دریغ نمی‌کند. پکن نیز تأکید کرده است که تایوان مهم‌ترین و حساس‌ترین موضوع در روابط با ایالات متحده است و این مسئله به یک منبع تنش میان دو کشور تبدیل شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا ۲ ساکن نیویورک را به اتهام جاسوسی برای چین دستگیر کرد بیشتر بخوانید »

تکرار یک دروغ برجامی درباره فصل ۷ منشور ملل متحد

تکرار یک دروغ برجامی درباره فصل ۷ منشور ملل متحد



برخلاف ادعای حامیان برجام، نسبت ایران با فصل هفتم منشور ملل متحد، قبل و بعد از برجام هیچ تفاوتی نکرده بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: در روزهای اخیر برخی رسانه‌ها با بازنشر فایل صوتی مصاحبه آقای ظریف با سعید لیلاز ادعای تکراری قرار داشتن پرونده هسته‌ای ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد را مطرح کردند. وزیر خارجه دولت روحانی در این فایل صوتی ادعا می‌کند به علت وجـود عبارت «ذیل مـاده ۴۱ فصـل هـفـتـم اقـدام می‌کنـد (۴۱ of ۷ acting under article chapter)‌، قطعنامه‌های صادر شده علیه ایران پیش از برجام ذیل فصل هفتم قرار داشته و بنابراین اظهارات دکتر جلیلی(رئیس اسبق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای) نه‌تنها دروغ بلکه فاجعه است!

به گزارش مجاهدت از روزنامه ایران، این استدلال را از لحاظ حقوقی‌، باید سطحی نامید. چرا که؛ اگـر ذیـل عبارت «ذیل مـاده ۴۱ فصل هفتم اقدام می‌کند»‌، نگارش «اقدام می‌کند»(acting) به معنی قرار داشتن پرونده ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد باشد، بنابراین قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت هم ذیل فصل هفتم است‌، چرا که در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز همه تصمیم‌های شورای امنیت تحت ماده ۴۱ درج شده و ۱۰ مرتبه به ماده ۴۱ استناد شده است. مخاطبان محترم می‌توانند با یک جست وجوی ساده عبارت «of chapter ۴۱ acting under article» در قطعنامه ۲۲۳۱ دریابند که بر مبنای استدلال آقای ظریف‌، قطعنامه ۲۲۳۱ نه‌تنها ایران را از فصل هفت خارج نکرده بلکه ایران را در فصل هفتم قرار داده است. بنابراین قطعنامه‌ای که مدعی خروج از فصل هفتم منشور ملل متحد است‌، با این سبک استدلال ناشیانه در ذیل فصل هفتم قرار می‌گیرد.

رویه شورای امنیت برای قرار دادن پرونده هر کشور تحت «فصل هفتم منشور ملل متحد» بدین ترتیب است که باید در پاراگراف‌های مقدماتی قطعنامه به دو مسئله اشاره کند:

۱- اعلام کند که اقدامات کشور مذکور یا منجر به نقض صلح و امنیت بین‌الملل شـده یا موجب تهدید صلح و امنیت بین‌الملل شده است.

۲- پس از احراز تهدید یا نقض صلح و امنیت بین‌الملل‌، شورای امنیت قطعنامه‌ای تحت فصل ۷ منشور ملل متحد صادر کند. پیرامون پرونده هسته‌ای ایران‌، شورای امنیت سازمان ملل عدم تعلیق غنی‌سازی توسط ایران را تهدیدیا نقض صلح و امنیت بین‌الملل نشناخته بود، بر همین اساس از آنجا که شرط اول محقق نشده و پرونده هسته‌ای ایران تهدید یا نقض صلح و امنیت بین‌الملل شناخته نشد، شورای امنیت سازمان ملل هیچ‌یک از قطعنامه‌ها علیه ایران را تحت فصل منشور ملل متحد صادر نکرده است. مخاطبان با یک جست‌وجوی ساده می‌فهمند که عبارت «پرونده هسته‌ای ایران تهدید یا نقض صلح بین‌الملل است» در هیچ قسمتی از قطعنامه‌های صادر شده علیه ایران نیامده است.

از همین‌رو شورای امنیت تنها و تنها برای اینکه ایران را ملزم به تعلیق نماید، در قطعنامه ۱۶۹۶ به «ماده ۴۰ از فصل هفتم منشور ملل متحد» جهت الزام استناد نموده و سپس برای مجازات و وادارسازی ایران به تعلیق‌، در قطعنامه‌های ۱۷۳۷‌، ۱۸۰۳، ۱۷۴۷‌، و ۱۹۲۹ به «ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور ملل متحد» که تحریم را دربر دارد، استناد کرده بود. در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز همه تصمیم‌های شورای امنیت تحت ماده ۴۱ درج و ۱۰ مرتبه به ماده ۴۱ استناد شده است. در همین راستا دکتر علی باقری معاون وزیر امور خارجه و مذاکره‌کننده ارشد ایران با حضور در برنامه دستخط درباره ادعای حضور ایران در فصل هفتم منشور ملل متحد می‌گوید: «این یک بحث دقیق حقوقی است. آنهایی که این مطلب را بیان می‌کنند یا نمی‌دانند یا کم‌لطفی می‌کنند. فصل هفتم منشور فصلی است که اجبار در اجرای آن است. ماده ۴۱ آن درباره تحریم‌های سیاسی و اقتصادی است. ماده ۴۲ درباره جنگ است. با رایزنی که با روس‌ها و چینی‌ها صورت گرفت‌، یک اتفاق ظریف حقوقی رخ داد. بحث ما این بود شما که می‌خواهید قطعنامه بدهید چرا می‌خواهید به فصل هفت بیایید؟ گفتند برای اجبار به فصل هفت می‌آییم. گفتیم اگر اجبار می‌خواهید باشـد بگویید ماده ۴۱‌، نگویید فصل هفت! چون اگر فصل هفت بگویید آمریکایی‌ها با استفاده از همین فرصت‌، بدون مشورت و هماهنگی با شما می‌توانند سراغ ماده ۴۲ هـم بروند. وقتی این را بیان کردیم این نکته را قبول و بیان کردند فصل هفت نشود، بلکه ماده ۴۱ شـود. ماده ۴۱ تحت فصل هفت هست و قطعنامه تحت فصل هفت نیست. اگر قطعنامه تحت فصل هفت بود ماده ۴۲ هم ذیل آن بود. اتفاقاً بند ۳۸ قطعنامه ۱۹۲۹ به این مسئله تصریح دارد؛ می‌گوید اگر ایران هیچ‌یک از اینها را اجرا نکرد، نمی‌توان از ظرفیت ماده ۴۲ فصل هفت استفاده کرد. در قطعنامه این را بیان کردند.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تکرار یک دروغ برجامی درباره فصل ۷ منشور ملل متحد بیشتر بخوانید »

تحریف، برای انتقام از امام؛ نقشه ای که در لندن طراحی شد

معمای یک عروسی و درس روسیه برای چین



گسترش روابط چین و عربستان بیش از آن که چالشی برای ما باشد، چالشی راهبردی برای سیطره بلا منازع آمریکاست. چین در حال ورود به جایی است که همواره حیاط خلوت، گاو شیرده آمریکا در منطقه محسوب می شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) دهه ها طول می کشد تا نظم جهانی مستقر شود یا تغییر کند. آمریکا پس از فروپاشی بلوک شرق (سال ۱۹۹۱)، از نظام تک قطبی خبر داد. اما سی سال بعد، سیاستمداران بسیاری در غرب اتفاق نظر دارند که نظم آمریکایی به سر آمده و محور قدرت، در حال انتقال از غرب به آسیاست.

سفر رئیس جمهور چین به عربستان، در بستر این تغییر نظم جهانی اتفاق افتاده است. اگر مصاف چین و آمریکا را به مثابه یک رقابت کُشتی در نظر بگیریم، چین مدت هاست یک خم آمریکا را در برخی حوزه ها گرفته است.

آمریکا در مقابل، با وجود ضعف و ناتوانی بی سابقه، در صدد است به این رقیب (و رقبایی چون روسیه و ایران و حتی برخی دولت های اروپایی) فن بدل بزند.

۲) گسترش روابط چین و عربستان بیش از آن که چالشی برای ما باشد، چالشی راهبردی برای سیطره بلا منازع آمریکاست.

چین در حال ورود به جایی است که همواره «حیاط خلوت، گاو شیرده و یکی از دو رکن سیاست دو ستونی آمریکا در منطقه» محسوب می شد.

کاخ سفید، دو دهه بعد از اعلام «قرن جدید آمریکایی» و طرح «خاورمیانه جدید»، قادر نیست حتی رژیم سعودی را در قبضه نگه دارد. در قطعیت تغییر نظم آمریکایی، همین بس که حتی گاو شیرده هم مثل گذشته تمکین نمی کند.

این عدم تمکین، در هماهنگی عربستان با روسیه برای پایین نگاه داشتن عرضه نفت آشکارتر شد.

نمونه دیگر را می توان با مقایسه دو نوع استقبال متفاوت مقامات سعودی از جو بایدن و شی جین پینگ مشاهده کرد. همچنین، استقبال عربستان از پیشنهاد معاملات نفتی با یوان چین به جای دلار، ضربه مهمی است که مقامات آمریکا را نگران کرده است.

۳) اخیرا وبسایت کانال یک تلویزیون آلمان، در پاسخ این سوال که «دیدار شی از عربستان، چه پیامی برای آمریکا دارد؟»، نوشت: «این سفر، بخشی از اقدام تهاجمی چین است. پیام چین به آمریکا واضح است. ناظران، این سفر را نه تنها به لحاظ اقتصادی مهم می ‌دانند، بلکه آن را پیام واضح ژئوپلیتیک عربستان و چین به آمریکا می ‌شمارند. چین این پیام را می ‌رساند که وارد حوزه نفوذ آمریکا شده است. در سال‌ های اخیر، روابط آمریکا و عربستان سردتر از پیش شده. عربستان، از عقب ‌نشینی قدم‌ به ‌قدم واشنگتن از خاورمیانه ناراحت است و تضمین‌ امنیت خود را در خطر می ‌بیند. آمریکا نیز ناراحت است که عربستان، درست پیش از انتخابات کنگره، از کاهش تولید نفت خبر داده و بایدن را در مبارزات انتخاباتی در وضعیت بدی قرار داد».

۴) پیش از تلویزیون آلمان، مجله فارین پالیسی در تحلیلی یادآور شده بود: «با سفر شی جین، تجدید فراش عربستان تحقق یافته است. این سفر، شباهت بسیاری به میزبانی پر زرق و برق از دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ داشت. پکن نمی‌تواند در موضوعی که برای سعودی‌ها بسیار مهم است؛ یعنی تامین امنیت آنها در منطقه پرآشوب، جایگزین واشنگتن شود. اما روزهای تک همسری ریاض با واشنگتن احتمالاً به آخر رسیده است. آنچه به روابط آمریکا و عربستان آسیب می زند، بسیار عمیق تر از احساسات بایدن و بن سلمان نسبت به هم است. داد و ستدی که روابط را برای دهه‌ها حفظ کرده بود، یعنی نیاز واشنگتن به نفت و نیاز ریاض به تضمین های امنیتی آمریکا، به لطف لیستی طولانی از تنش‌ها و فشارها از بین رفته است. هر تفاهمی که در مورد تلاش عربستان برای افزایش تولید نفت به دست آمده بود، با توافق عربستان و روسیه برای کاهش تولید ۲ میلیون بشکه ای از بین رفت. این اقدام، در واشنگتن به عنوان حمایت مستقیم از تامین مالی پوتین در جنگ اوکراین تلقی شد. مسلّما رابطه آمریکا و عربستان، دیگر همان رابطه قدیمی نیست».

۵) اگر غرب آسیا تا دیروز، مجال تاخت و تاز آمریکا بود، امروز چهار گوشه جهان، شاهد دست و پنجه نرم کردن آمریکا با حریفان است. آمریکا ضربات سنگینی را در غرب آسیا دریافت کرد و حال آن که مدعی سلطنت بلا منازع بود.

عراق، افغانستان، سوریه (و لبنان و فلسطین)، اسناد سوء محاسبه و باخت راهبردی آمریکا هستند. اگر این وارونگی نقشه ها نبود، امکان نداشت کاخ سفید امروز، شاهد مانور چین در حیاط خلوت خود باشد.

آمریکا با روسیه و چین هم درگیر است؛ اما عقده ای که به همراه اسرائیل و انگلیس، از ایران بر دل دارد، منحصر به فرد است. ایران بود که رویاهای «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» را تبدیل به کابوس کرد و به حریفان، جرئت داد.

بنابراین، آمریکای زخمی و درمانده، ضمن عملیات جداگانه علیه روسیه و چین (و حتی خیانت به اروپا)، اقدام علیه ایران را در اولویت قرار داده است. آمریکا و اسرائیل پس از شکست های بسیار، بر آنند تا از نزدیکی حریفان مانع شوند و میان آنها شکاف بیندازند.

۶) چین و عربستان در جریان سفر اخیر، قراردادهایی به ارزش ۳۷ میلیارد دلار امضا کردند و همین سوژه ای برای محافل غربگدا در ایران شد.

این محافل، فروردین پارسال، هنگامی که سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین به امضای آقای ظریف و همتای چینی رسید، با ادبیاتی مانند «قرارداد ترکمانچای دوم (القایی صدای آمریکا)، موجب مستعمره شدن و فروش ایران، واگذاری بنادر و میزبانی چند هزار نظامی اشغالگر چینی، خلاف سیاست نه شرقی نه غربی و…»، به تفاهم نامه حمله‌ور شدند؛ سندی که قراردادهایی به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار را مد نظر دارد.

همان ها اکنون، سفر رئیس ‌جمهور چین به ریاض را به رخ کشیده و می نویسند: «ایران از قرارداد های منطقه‌ ای بازمانده و قراداد ها، منهای ایران امضا شده است. تاخیر در رفع تحریم‌ ها موجب حذف ایران و پیشی‌گرفتن همسایگان شد».

این دعاوی در حالی است که شمار تحریم ها در روند هشت ساله معطلی برجامی، به بیش از دو برابر افزایش یافت؛ چرا که آمریکا از همان ابتدا، بنایی برای کاهش موثر و پایدار تحریم ها نداشت. در دوره اعتماد یکطرفه به غرب، امضای سند همکاری با چین سالها به تاخیر افتاد و حتی در مقطعی، به مدت پنج ماه، در پکن سفیر نداشتیم!

روایت تلخ آقای ظریف در آخرین گزارش برجامی به مجلس می گوید: «اگر با خوش خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستان‌مان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی، رهایمان نمی‌کردند». این رویداد، نتیجه ترکیب کج فهمی و خط نفوذی بود که امروز، کشورمان را به خاطر قرارداد ۳۷ میلیارد دلاری چین و عربستان ملامت می‌کند!

۷) همکاری های چین و ایران در دهه گذشته، به سود طرفین بوده است. چین، شریک مهم تجاری ما بوده و این شراکت، پس از این می‌تواند در قالب عملیاتی شدن سند همکاری و احیای مسیر راهبردی جاده ابریشم ارتقا پیدا کند، مشروط بر این که طرفین اهتمام کافی داشته باشند و به ویژه چین مراقب باشد سرمست از عقب راندن آمریکا، در تله نیفتد و فن بدل نخورد.

از این منظر، صدور بیانیه مشترک با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس که حاوی موضع‌گیری منفی درباره ایران (برنامه هسته ای، سیاست منطقه‌ای و جزایر سه گانه ایرانی) بود، موضعی بسیار غلط، و خبط و خطای راهبردی از سوی چین محسوب می شود.

چین بارها اذعان کرده که آمریکا در ماجرای به هم خوردن برجام و توقف تعهدات داوطلبانه ایران، مقصر اصلی است.

در موضوع جزایر سه گانه هم، منطق حقوقی ایران بسیار قاطع (بسیار محکم تر از ماجرای تایوان و چین) است. روشن است ملت و نظامی که سیصد هزار شهید تقدیم کردند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشورشان در اشغال ارتش صدام باقی بماند، سر سوزنی درباره تمامیت ارضی و حاکمیت سرزمینی خود اغماض نمی‌کنند.

۸) نکته مهمی که باید گوشزد کرد، این است که اگر ایران و متحدان آن در مقاومت منطقه نبودند و پروژه آمریکا، اسرائیل، اروپا و عربستان در جنگ های منطقه پیش می رفت، امروز نه چین و نه هیچ کشور دیگری در دنیا، امکان تنفس سیاسی و اقتصادی آسان را نداشتند و باید برای خرید نفت از منطقه تحت سیطره آمریکا، نه برای هر بشکه، بلکه برای هر گالن ۷۰ دلار بپردازند.

اگر امروز برای آقای شی در منطقه فرش قرمزی پهن می شود، نتیجه شکست های آمریکا و متحدانش در جنگ و تروریسم است.

بنابراین امضای بیانیه علیه گروه‌های مقاومت در منطقه -صرف نظر از بی ارزش بودن آن- موضعی غلط و نامربوط است؛ ولو برای دوشیدن عربستان انجام شده باشد. نفس این که مقامات چینی می‌توانند در حیاط خلوت آمریکا پا بگذارند و معاملات نفتی انجام دهند، مدیون ایستادگی ایران و متحدانش در برابر توسعه‌طلبی‌های آمریکاست.

اگر آمریکا و غرب در این مصاف پیروز شده بودند، بی‌تردید، دامنه جنگ‌افروزی، به شرق آسیا و مرزهای چین کشیده می‌شد. چنان که به مرزهای روسیه کشانده شد و روسیه ناچار شد هزینه‌های جنگ را به جان بخرد تا پایگاه‌های نظامی و جاسوسی ناتو را بتاراند. اگر چینی‌ها غفلت کنند و خواب بمانند یا در سرمستی غوطه‌ور شوند، ممکن است گرفتار عبرتی دشوارتر از روسیه شوند.

۹) رئیس ‌جمهور روسیه چندی قبل در گفت‌وگو با خبرنگاران و درباره سخنان صدراعظم سابق آلمان، مبنی بر اینکه «هدف از توافقات مینسک در سال ۲۰۱۴، خرید زمان برای اوکراین» بود، اظهار داشت «این، شگفت‌انگیز و ناامید کننده است. صادقانه بگویم، ممکن است ما خیلی دیر متوجه شده باشیم و شاید باید زودتر از اینها کار را شروع می‌کردیم. می‌دانستم که اوکراین قصد اجرای توافق را ندارد، اما فکر می ‌کردم سایر شرکت‌کنندگان در آن فرآیند، صادقند. معلوم شد آنها نیز ما را فریب می دادند».

آنجلا مرکل درباره اینکه غربی‌ها روسیه را فریب داده و برای اوکراین زمان خریدند، به اشپیگل گفت: «آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین غافلگیر کننده و عجیب نبود. توافقات مینسک مبهم بود و از بین رفت. این توافق برای تقویت نظامی اوکراین، زمان خرید». به نظر می رسد چالش‌ها و بحران‌سازی های امنیتی مشابهی چه از داخل و چه در خارج مرزها، در انتظار چین است.

۱۰) این حق دولت چین است که نگران امنیت و ثبات واردات انرژی باشد. اما امنیت و ثبات، موضوعی چند بعدی و طرفینی است.

به عنوان یک نمونه روشن، امکان ندارد رژیم عربستان، پشتیبان عمده بسیاری از جنایات و جنگ‌افروزی ها علیه ملت های منطقه -از افغانستان و عراق و سوریه تا لبنان و فلسطین و یمن- باشد اما خود، گرفتار نا امنی نشود. نتیجه طبیعی هشت سال تجاوز و اشغالگری و جنایت علیه ملت مظلوم یمن، ضربات سهمگین به تاسیسات مهم نظامی و اقتصادی و نفتی سعودی (از جمله آرامکو) بود.

کشورهای نگران امنیت بازار نفت، باید عربستان را بازخواست کنند که چرا دست به ماجرا جویی و فتنه انگیزی (مستقیم یا نیابتی) زده و ثبات منطقه را مخدوش می کند؟ هیچ دلیلی ندارد که ملت های منطقه آسیب ببینند، اما عربستان امنیت داشته باشد. این رژیم (به نیابت از آمریکا و اسرائیل) به صندوق تامین مالی و پمپاژ جنگ و تروریسم و آشوب و بی‌ثباتی در منطقه تبدیل شده و مجازات متقابل، پیامد بدیهی رفتار او خواهد بود.

طبیعی است که اعضای محور مقاومت، در برابر این شرارت‌ها دست روی دست نگذارند و پاسخ پشیمان کننده بدهند.

سامانه‌های راداری و پدافندی آمریکا نتوانست عربستان را از خفّت ناشی از تلافی مقاومت یمن برهاند، هیچ حمایت دیگری هم نخواهد توانست. آمریکا نتوانست برای رژیم شرور سعودی امنیت بیاورد، هیچ کس دیگر هم نمی تواند. این رژیم باید تاوان جنایاتش در حق ملت های منطقه را بدهد.

ما هم حساب‌هایی با این رژیم (از جنگ تحمیلی و حمایت از گروهک‌های تروریست تا شرارت اخیر) داریم که قطعا تسویه خواهد شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معمای یک عروسی و درس روسیه برای چین بیشتر بخوانید »

چرا نزدیکی چین و سوریه، باعث وحشت تل‌آویو شده است؟

چرا نزدیکی چین و سوریه، باعث وحشت تل‌آویو شده است؟



در حالی چین و سوریه قراردادهای بسیاری به ویژه در زمینه بازسازی امضا کرده‌اند، ولی صهیونیستها بر این باورند که ابعاد این همکاری بسیار وسیعتر است و باعث نگرانی شدید آنان شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پس از توافقات اخیر سوریه با چین به ویژه در زمینه‌ تکنولوژی و ارتباطات، زنگ خطر برای رژیم موقت صهیونیستی به صدا درآمده است.

پایگاه خبری العهد لبنان گزارش داد، در جریان جشنی که در دمشق برگزار شد، «ونگ بیاو» سفیر چین در سوریه با دولت این کشور، توافقی را امضا کرد که بر اساس آن، چین به وزارت ارتباطات سوریه، وسایل پیشرفته ارتباطی برای بهبود زیرساخت شبکه داخلی این کشور داده است.

 مجله دیفنس هم با انتشار گزارشی، در این زمینه تأکید کرد، اعلام کمکهای چین به دولت سوریه، باعث افزایش تنش در محافل امنیتی رژیم صهیونیستی شده است؛ البته حضور چین به تنهایی مایه نگرانی اسرائیل نیست، بلکه بهبود شرایط اقتصادی و نظامی سوریه به واسطه پکن، باعث نگرانی صهیونیستها شده است.

یک منبع در وزارت جنگ رژیم صهیونیستی هم  تأکید کرد: اطلاعاتی وجود دارد که نشان می‌دهد کارشناسان چینی، طی ماههای اخیر از برخی از سازه‌های نظامی سوریه که از جنگ آسیب دیده است، بازدید کرده‌اند.

وی با بیان اینکه نوع سیستمهای ارتباطی که چین به دولت سوریه خواهد فرستاد، مشخص نیست، گفت: احتمالا این سیستم‌ها از نوعی باشند که شکاف‌های فعلی در شبکه ارتباطات نظامی [سوریه] را پر کنند. البته احتمال دارد که این کمکها نوکِ کوهِ یخِ کمکهایی باشد که چین به دولت سوریه می‌کند تا قدرت نظامی خود را بازسازی کند».

به گفته این منابع، چین شمار زیادی از مواضع نظامی سوریه را بازسازی خواهد کرد و «چینی‌ها تلاش خواهند کرد که برخی از سیستمهای دفاعی خود را به سوریه بفروشند. این مسئله باعث خواهد شد که عملیات اسرائیل در سوریه پیچیده شود».

«دنی یاتوم» رئیس پیشین سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) در این زمینه گفت: هر نوع رابطه یک قدرت جهانی مانند چین با کشوری از دشمنان اسرائیل، نگران کننده است. چینی‌ها بدون شک، برنامه‌های بزرگی در سوریه اجرا خواهند کرد.

یاتوم با بیان اینکه اسرائیل باید مطمئن شود که این واقعیت از آزادی عمل آن در سوریه نخواهد کاست، تصریح کرد: آنچه احتمالا در ظاهر یک تجارت در سوریه است، می تواند پوششی برای اقدامات نظامی یا اطلاعاتی باشد.

مردخای کیدار، کارشناس برجسته صهیونیستی مسائل خاورمیانه، بر این باور است که «حضور چین، تلاش‌های اسرائیل در سوریه را پیچیده می‌کند. کیدار همچنین ادعا کرد که «در آینده نه چندان دور، اسرائیل باید حملات خود علیه ایران در سوریه را با چین هم هماهنگ کند».

«اسماعیل مطر» تحلیلگر مسائل صهیونیست هم در این زمینه تأکید کرد، هراس صهیونیستها از توافقات اخیر چین در سوریه، جدی و قابل فهم است؛ زیرا «اسرائیل که خود را در اوج خوشبختی می‌دید و شاهد آن بود که یکی از بزرگترین قدرتهای عربی دشمن خود، در حال نابودی است… امروز خود را در برابر متغیرهایی می‌بیند که نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد.

مطر به العهد گفت: در حال حاضر، جنگها در سوریه کم شده و ارتش این کشور هم با کمک همپیمانانش، بخش اعظمی از اراضی خود را که برای مدتهای طولانی در اشغال تروریستها بود، پس گرفته است. سوریه در حال شکستن انزوای بین‌المللی است و شمار زیادی از کشورها هم روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته‌اند.

وی در پایان خاطر نشان کرد، سوریه و چین پیش از این هم، توافق یک کمربند یک جاده را امضا کردند و چین هم برای بازسازی، به سوریه کمک کرد. لذا نگرانی صهیونیستها از فعالیت مجدد اقتصادی در سوریه، کمتر از نگرانیهای نظامی آنان نیست؛ زیرا صهیونیستها نیاز راهبردی دارند که سوریه، نابود شده باقی بماند، ولی این مسئله محقق نخواهد شد. کما اینکه محور مقاومت به ویژه سوریه موفق شده است سخت‌ترین دوران خود را پشت سر بگذارد و ضربات دردناکی به دشمنان خود وارد کند و ابتکار عمل را در دست بگیرد.

این در حالی است که سوریه دی ماه گذشته با امضای یک تفاهم نامه به طرح کمربند و جاده پیوست.کمربند و جاده یک طرح سرمایه‌گذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشور جهان و توسعهٔ دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» است که توسط چین در سال ۲۰۱۳ ارائه شده ‌است.

کمربند و جاده بزرگترین طرح سرمایه‌گذاری است که تاکنون توسط یک کشور ارائه شده ‌است.به گفته کارشناسان، این طرح، اکنون با کل خاورمیانه ارتباط برقرار کرده است و نفوذ و جذاب بودن خود را نشان می‌دهد.

 الحاق سوریه به طرح جاده و کمربند پس از تماس تلفنی نوامبر ۲۰۲۱ (دو ماه قبل) شی جین پینگ رئیس‌جمهور چین با بشار اسد همتای سوری و سفر ماه جولای ۲۰۲۱ «وانگ یی» وزیر خارجه چین به دمشق تحقق یافت.

کارشناسان خاطرنشان کردند که این توافق به سوریه کمک می‌کند تا افق‌های گسترده‌ای از همکاری با چین و سایر کشورها باز کند و خود را در بحبوحه جنگ‌ها و تحریم‌های اقتصادی غرب بازسازی کند، همانند نحوه کمکی که چین به عراق کرده است».

الحاق سوریه به طرح جاده و کمربند با امضای یادداشت تفاهم در کمیسیون برنامه‌ریزی و همکاری بین‌المللی سوریه با حضور «فازی خلیل» رئیس این کمیسیون و «فنگ بیائو» سفیر چین در سوریه در دمشق برگزار شد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا نزدیکی چین و سوریه، باعث وحشت تل‌آویو شده است؟ بیشتر بخوانید »

۳۷ سفیر در نوبت جابه‌جایی هستند

پژواک دوباره صدای اسرائیل در روزنامه اجاره‌ای



کسی که از سوی رئیس‌مجلس اصلاح‌طلبان متهم شده بود صدای اسرائیل است، می‌گوید ایران برای توافق باید کوتاه بیاید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «روزنامه کیهان» در ستون اخبار ویژه خود نوشت: احمد شیرزاد همان کسی است که در مجلس ششم مدعی شد ایران درباره برنامه هسته‌ای دروغ گفته و دم خروسش بیرون افتاده است. مهدی کروبی در واکنش به این اظهارات از تریبون مجلس تصریح کرد که شیرزاد حرف‌های اسرائیل را تکرار می‌کند و تبدیل به صدای اسرائیل شده است.

این فرد بدسابقه حال در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد گفته است: من فکر می‌کنم که باید محاسبه مجددی توسط تیم مذاکره‌کننده صورت بگیرد و با توجه به شرایط بالاخره سعی کنند که به توافقی برسند. به نظرم می‌آید گاهی صحبتهایی که از سوی دیپلمات‌های ایرانی شنیده می‌شود، برای مثال صحبت‌هایی که سخنگوی وزارت خارجه بیان می‌کند و می‌گوید همه چیز منتظر تصمیم سیاسی آمریکاست‌، معنای دیگرش این است که ما شـرط یا خواسته‌ای را مطرح کرده‌ایم که به طرف مقابل می‌گوییم اگر این شرط را بپذیرید به توافق می‌رسیم‌، در این شرایط طرف مقابل شرط متقابلی می‌گذاردیا خواسته دیگری را مطرح می‌کند و می‌گوید اگر شما بپذیرید ما آماده توافقیم. آنها هم دقیقا مشابه همین صحبت‌ها را بیان می‌کنند.

او می‌افزاید: شاید عاملی که باعث شده است مقام‌های کشورمان کند حرکت کنند و عکس‌العمل زیادی در مورد مسائل مرتبط با برجام از خود نشان ندهند، ‌اندکی بهبود در مسـائل اقتصادی‌، به خصوص مسئله فروش نفت است. همان طورکه همه می‌دانیم چینی‌ها تحریم را تا اندازه زیادی کنار زده‌اند و نفت ما را به وفور خریداری می‌کنند و یکسری خریدارهای دیگر هم اضافه شده‌اند. این واقعیت تا ‌اندازه‌ای مسئولان دولتی را خوشحال کرده است‌، به طوری که آقای وزیر نفت باد به غبغب می‌اندازد که این کارها را ما کرده‌ایم‌، در حالی که این مسائل مشخصاً نتیجه تحولات سیاسی در نتیجه مذاکرات و تغییر دولت در آمریکاست. چه کسی ‌است که مسئله به این سادگی را نفهمد؟ فکر کردید آقای روحانی دلش نمی‌خواست نفت بفروشد؟ همه می‌دانیم که درآمد نفت در اقتصاد ایران تا چه‌اندازه مهم است. اینکه وزیر نفت و اعوان و انصارش با همکاری صدا و سیما در بوق و کرنا کنند که فروش نفت به رغم وجود تحریم‌ها نتیجه مدیریت ماست‌، حرف بسیار کودکانه و نابخردانه‌ای است و نتیجه تحولات سیاسی است. شیرزاد گفت: این تحولات در حوزه فروش نفت‌خام ‌اندکی انگیزه‌ها را کند کرده است. تصور می‌کنند دولتمردان که وضعیت مطلوب است و ما می‌توانیم نفتمان را بفروشیم اما برداشته شدن تحریم‌ها بسیار مهم‌تر از صرفا فروش نفت است. مسئله مبادلات بانکی‌، مسئله به رسمیت شناخته شدن در نظام اقتصاد جهانی و بسیاری از مسائل و مشکلاتمان درگیر تحریم‌هاست. به صرف اینکه بر اثر شرایط خاص در یک دوره زمانی تعدادی بشکه نفت خام بیشتر فروخته‌ایم نباید تصور کنیم دیگر تمام است و هر قدر هم مذاکرات کش پیدا کرد ایرادی ندارد. ما داریم فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. 

نکته متناقض در اظهارات این عضو حزب منحله مشارکت آن است که از یکسو می‌گوید طرف ایرانی برای دسترسی به توافق، کوتاه بیاید و از طرف دیگر، برخی از لغو تحریم‌ها را مبادلات بانکی، حضور در اقتصاد جهانی معرفی کند. به عبارت دیگر اگر هدف از لغو تحریم‌ها، امکان آزاد مبادلات بانکی و جلب سرمایه‌گذاری خارجی است، طرف آمریکایی حاضر نیست به چنین تعهدی عمل کند و بنابراین دعوت به توافق در چنین وضعیتی، صرفا دعوت به استقبال دوباره از کلاهبرداری برجامی آمریکاست.

نکته جالب درباره فروش ۱/۵ میلیون بشکه‌ای نفت این است که افراطیون و برخی دولتمردان سابق ادعا می‌کردند بدون برجام نمی‌شود حتی یک بشکه نفت فروخت، اما صادرات نفت ایران با برجام در سال ۹۹ به زیر چندصدهزار بشکه هم کاهش یافت و امثال نوبخت می‌گفتند که نمی‌توانیم حتی یک قطره نفت هم بفروشیم.

از طرف دیگر، این نماینده سابق مجلس، مرتکب یک ادعای دروغ هم شده و آن این است که مقاومت و هنر ایران در شکستن تحریم‌ها و رساندن صادرات نفت به ۱/۵ میلیون بشکه را به مذاکرات و تغییر دولت آمریکا را نسبت می‌دهد؛ و حال آن که دولت آمریکا سفت و سخت بر سر تحریم‌ها ایستاده و هرچند هفته یک بار تحریم جدیدی را اعلام و اعمال می‌کند. اما با این وجود، ایران موفق شده بی‌اعتنا به برجام FATF به عادی‌سازی تدریجی صادرات نفت خود بپردازد. همچنین در همین دوره صادرات نفتی نیز ۴۰ درصد افزایش داشته و حجم تجارت خارجی در سال ۱۴۰۰ با سال ۱۳۹۶ (سال اجرای برجام) برابری کرده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پژواک دوباره صدای اسرائیل در روزنامه اجاره‌ای بیشتر بخوانید »