ملاحظات چند بُعدی در ارزیابی مذاکرات عمان
اقتدار واقعی ایران، در قدرت نظامی و نفوذ منطقهای کشورمان است که از اتحاد و ایمان ملی ریشه گرفته است. طرف آمریکایی از همین مؤلفههای قدرتی میترسد که کاخ سفید را در منطقه به ضعف کشانده است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
خبرها میگویند فضای مذاکرات غیرمستقیم در عمان مثبت بوده است: طرف آمریکایی، نه حرفی از توانمندیهای نظامی و نفوذ منطقهای ایران به میان آورده و نه سخنی درباره برچیدن برنامه هستهای گفته است؛ بلکه صرفا اظهار کرده که نمیخواهد ایران سلاح بمب اتمی داشته باشد.
– سخنگوی وزارت امور خارجه: در مکاتبات، چیزی غیر از موضوع هستهای نبود. دستورکار فقط موضوع هستهای و رفع تحریمها بود.
– بیانیه کاخ سفید: مذاکرات، بینهایت مثبت و سازنده بود.
– دونالد ترامپ: گفتوگوها با ایران درباره برنامه هستهای در مسیر خوبی پیش میرود. تا مذاکرات به پایان نرسیده، هیچ چیز اهمیت ندارد. اما فکر میکنم اوضاع خوب پیش میرود.
– روزنامه وال استریت ژرونال: هیئت ایرانی در مذاکره با طرف آمریکایی، خواستههای زیر را مطرح کرده است: دسترسی به میلیاردها دلار دارایی بلوکه شده، کاهش محدودیتها بر صادرات نفت، کاهش سریع تحریمهای هستهای.
چشمانداز مذاکرات چگونه است؟ روند مذاکرات روز شنبه در عمان را چگونه باید تحلیل کرد؟ عقبنشینی از سر ناچاری آمریکا؟ امکانپذیر بودن توافق؟ یا عملیات فریب ترامپ، در عین خالی بودن دست او؟
۱- ترامپ در یادداشت اجرائی دو ماه قبل، راهبرد کلان خود را بازگو کرد؛ اینکه ایران نباید برنامه هستهای داشته باشد، و قدرت نظامی (موشکی) و نفوذ منطقهایاش هم باید مهار شود. حتی ویتکاف نماینده ویژه او در مذاکرات هم قبل از عزیمت به مسقط گفت: «اگر ایران از برچیدن برنامه هستهای خودداری کند، موضوع را به رئیس جمهور ارجاع خواهم داد تا تعیین کند چگونه جلو برویم». اما معلوم بود که ایران، زیر بار مذاکره فراهستهای نمیرود و حال آنکه ترامپ یاغی در برابر دیگر کشورها و حتی متحدان اروپایی، نیازمند مذاکره با ایران است و به همین علت به شرطگذاری ایران درباره غیرمستقیم بودن مذاکرات و محدود بودن آن به موضوع هستهای تن داد. در وضعیت فعلی جهان، هر کشوری بیشتر تسلیم باشد، ترامپ بیشتر بیاعتنایی میکند، چنان که گفت: «ما تعرفه سنگینی بر اروپا وضع کردیم. حالا میخواهند مذاکره کنند، اما تا وقتی سالانه مبلغ زیادی به ما پرداخت نکنند، مذاکرهای در کار نخواهد بود» عقبنشینی ترامپ از موضع قبلی در مقابل ایران، بار دیگر اقتدار کشور ما را برخلاف برخی القائات نشان میدهد. در عین حال باید عنایت داشت که نفس مذاکره با ایران، امتیاز مهمی برای دولت ترامپ است؛ چه اینکه او قبلا توافق آمریکا و پنج دولت دیگر با ایران (تضمین شده از سوی شورای امنیت) را نقض کرده و بنابراین طرف محکوم، متخلف و بدهکار ماجراست. از این مجرمیت، نباید به سادگی گذشت.
۲- چشمانداز مذاکرات را چگونه باید دید؟ حتما باید میان توافق خوب و بد فرق گذاشت و به هیچ وجه، مانند برجام، در تله توافق بد نیفتاد. تمام دیپلماتها در دنیا بر غیرقابل اعتماد بودن ترامپ اتفاق نظر دارند. آمریکا، ذاتا رژیم عهدنشناسی است اما ترامپ، از همه رؤسای جمهور آمریکا، بدعهدتر و غیرقابل اعتمادتر است. او خود، این واقعیت را بهتر از همه میداند، به علاوه اینکه نقض توافق برجام را هم در کارنامه دارد. بنابراین در مقابل ایرانِ طلبکار، در موضع پایین قرار گرفته است. ترامپ، هر چند باج خواهی حداکثری میکند و پنهان هم نکرده، اما برای اینکه مذاکرات شکل بگیرد، به چهار چوببندی ایران تن داده است. او میخواهد ایران را به مذاکره و توافق (محدود) آلوده کند، تا سپس بتواند منویات بعدی را با گروگان گرفتن توقع دولت ایران (لغو تحریمها) پیش ببرد. این، همان عملیات فریبی است که دولت اوباما با دولت روحانی ترتیب داد.
۳- آقای روحانی، ادعا کرده بود همه تحریمهای مالی و بانکی و اقتصادی، با توافق هستهای و در روز اجرای آن، یکجا لغو میشود. اما بعدا پای تعهدات پنهان به FATF و توافق آب و هوائی پاریس (محدودیت استفاده از سوخت فسیلی در نیروگاهها) به میان آمد و ادعا کردند تحریمها لغو نشده، چون برجام ۲ و ۳ درباره توانمندی موشکی و نفوذ منطقهای پذیرفته نشده است! آقای ظریف پس از واگذاری همه امتیازات نقد و غیرقابل برگشت هستهای ظرف دو ماه، خواستار نامههای اطمینانبخش وزارت خارجه آمریکا به شرکتهای سرمایهگذاری بود که به خاطر تمایل همکاری با ایران، تهدید میشدند. آقای ظریف اذعان داشت که ۲۰ ماه پس از اجرای برجام، امکان افتتاح یک حساب بانکی در لندن وجود ندارد؛ و هواپیمای او در مونیخ، با مشکل عدم ارائه سوخت مواجه شد؛ چرا که تحریمهای آمریکا برقرار بود. قرار بود اعتبار پاسپورت ایرانی احیا شود، اما دولت اوباما در دوره ماه عسل توافق، تحریمهای ویزا و آیسا و سیسادا را با کمک کنگره به اجرا گذاشت و حتی در رفتاری توهینآمیز، به آقای حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر آقای روحانی که به عنوان نماینده کشورمان در سازمان ملل (نیویورک) معرفی شده بود، ویزا نداد.
۴- تیم مذاکرهکننده ما با مدیریت آقای ظریف، به اعتبار فشار رئیس دولت وقت و برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات، برای توافق شتابزده عمل میکرد؛ تا جایی که وزارت خارجه، کمپینی از هنرمندان را با عنوان هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست (هر توافقی بهتر از عدم توافق است) به راه انداخت. و این در حالی بود که باراک اوباما و جان کری میگفتند «توافق نکردن، بهتر از توافق بد است». این مواجهه نامتوازن، به قدری حیرتآور بود که وبسایت رادیو فرانسه ۱۹ مهر ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی، اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال، قیمت فروش را کمتر خواهد کرد».
۵- نتیجه این عدم توازن، انعقاد توافقی بد از ابعاد مختلف برای ایران بود و موجب شد دولت وقت ما، از سوی اشرار کلاهبردار غربی، گروگان گرفته شود. در حالی که کمیسیون ویژه بررسی برجام پس از ۴۴ روز بررسی با حضور صاحبنظران حقوقی و اقتصادی، بانکی، دیپلماتیک و هستهای، نسبت به آسیبهای بزرگ در متن توافق هشدار داده بود، مجلس نُهم تحت فشار دولت و انتظارات نابجای ساخته شده در فضای افکار عمومی، برجام ظرف ۲۰ دقیقه به تصویب کرد. اما در مقابل، کنگره در آمریکا موضع رادیکالتر خود را که ابزار چانهزنی دولت اوباما بود، حذف کرد و به جای تصویب و تایید توافق به مثابه چک سفید امضا، قانون اینارا به تصویب رساند. طبق قانون«اینارا»، دولت آمریکا باید هر چهار ماه یک بار درباره پایبندی ایران به تعهداتش به کنگره گزارش میداد تا هر ۴ ماه یک بار، تحریم ها مجددا تعلیق یا احیا شود. مفهوم دیگر این روند، ریسک بالای همکاری شرکتهای خارجی با ایران بود و به همین علت هم وعده جذب ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی (یا حتی یک چهلم این رقم یعنی ۵ میلیارد دلار) عملی نشد.
۶- اتفاق بد بعدی، عنوانبندی و زمان اجرای تعهدات طرفین بود. تمام تعهدات ایران، با سخاوتمندی و سادهدلی دولت روحانی، دو ماه قبل از «روز رسمی اجرای برجام» انجام شد و پس از آن، دولت و وزارت خارجه ما با دست تُهی، چندین سال در حالت تعلیق و انتظار و دیپلماسی التماسی بود تا طرف غربی گوشهای از وعدههای خود را اجرا کند. هر قدر تعهدات ما روشن، نقد و غالبا برگشتناپذیر بود، تعهدات طرف مقابل، مبهم و نسیه و برگشتپذیر تدوین شده بود.
۷- چالش بزرگ بعدی، کیفیت تضمین توافق بود. طرف غربی با رندی، مکانیسم ماشه را در برجام تعبیه کرد تا هر وقت اراده کرد با بهانهجویی بتواند حتی رای وتوی چین و روسیه را هم در شورای امنیت را دور بزند و تحریمهای این شورا علیه ایران را یکجا برگرداند! همین حالا در حالی که برجام و حقوق ایران در آن، توسط آمریکا و اروپا پایمال شده، طرف ارپایی، کشورمان را به استفاده از مکانیسم ماشه تا مهر ماه ۱۴۰۴ که دوره برجام تمام میشود و تحریمها باید در این مقطع برداشته شود، تهدید میکند! ادعا میشد قطعنامه ۲۲۳۱، تضمین برجام خواهد بود اما مکانیسم ماشه به علاوه قلدری آمریکا و تروئیکای اروپایی نشان داد که برجام در زمینه لغو تحریمها هیچ تضمینی ندارد و حال آنکه نیاز دولت روحانی به توافق، واگذاری پیشاپیش همه امتیازها، و قبول مکانیسم ماشه، تضمینهای معتبر درباره تعهدات طرف ایرانی بود. علاوهبر اینها، پیشبینی هیچ جبران خسارتی در صورت بدعهدی نشده بود و سازوکار ماشه نیز چنان که گفته شد صرفا به نفع طرف غربی عمل میکرد.
۸- اکنون، تجربه عبرتآموز و خسارتبار برجام، پیش روی همه ما بهویژه تیم مذاکرهکننده، به مدیریت آقای عراقچی است. آن تجربه خسارتبار، موجب عقبگرد پرهزینه برنامه هستهای شد؛ پسرفت در تولید برق هستهای و غیرهستهای را به کشور تحمیل کرد، رشد اقتصادی را به عقب راند، تعطیلی هشت هزار کارخانه به علاوه رکود تورمی سنگین را به دنبال داشت و اقتصاد قدرتمند ایران به عنوان هجدهمین اقتصاد بزرگ جهان را نسبت به اخم و لبخند دشمان غدّار، شرطیسازی کرد.
۹- انکار واقعیت و خوشخیالی به جای هوشمندی و درایت، واقعیت را تغییر نمیدهد. ترامپ، قاتل شهید سلیمانی و نقضکننده توافق برجام است. او، این مدل را توسعه داده و حالا از متحدان اروپایی و اوکراین و کانادا و دانمارک و عربستان و… هم باجخواهی میکند. توافق با چنین شخصیت مذبذب، آشفته، متوهم، خودشیفته و در عین حال سست عنصر و ضعیفی، از بنیان سست و نامعتبر است. با او باید زبان اقتدار و طلبکاری سخن گفت، و ضمنا توجه داشت که برنامه هستهای ایران برخلاف ادبیات مقامات آمریکایی، تهدیدی برای آنها نیست. چه اینکه دو دهه بازرسی سختگیرانه و استثنایی آژانس، عدم انحراف این برنامه را ثابت کرده است. ضمن اینکه حتی اگر ایران بتواند یک یا چند بمب اتمی هم تولید کند، در برابر چند ده هزار بمب اتمی آمریکا و متحدانش، تهدیدی محسوب نمیشود.
۱۰- اقتدار واقعی ایران، در قدرت نظامی و نفوذ منطقهای کشورمان است که از اتحاد و ایمان ملی ریشه گرفته است. طرف آمریکایی از همین مؤلفههای قدرتی میترسد که کاخ سفید را در منطقه به ضعف کشانده است. دو ماه قبل، خبرنگار آمریکایی از ترامپ پرسید: «ایران ضعیف شده، چرا به تاسیسات هستهایاش حمله نمیکنید!؟» اما ترامپ، در حالی که نتانیاهو در کنارش نشسته بود، پاسخ داد: «ممنونم که این را میگویی! اما ایران در حال حاضر، نهتنها ضعیف نیست، بلکه آنها بسیار قدرتمند هستند.» قدرت نظامی اطلاعاتی و موشکی ایران بود که آمریکا را برای اولین بار در ۸۰ ساله پس از جنگ جهانی دوم (در عینالاسد/ و در موشکباران پایگاههای فوق امنیتی اسرائیل، با وجود پدافند چند لایه) تحقیر کرد. دولتهای مختلف آمریکا در پوشش اظهار نگرانی نسبت به برنامه هستهای صلحآمیز ایران، درواقع دنبال محدود کردن «قدرت دفاعی، نفوذ منطقهای بازدارنده، و قابلیت پیشرفت اقتصاد بزرگ ایران» هستند. بنابراین، حتی اگر وعدهای برای جوش خوردن توافق هستهای بدهند، صرفا عملیات فریبی برای آلودهسازی و به تله انداختن ایران است. هدف مهم حریف از مذاکره، شکستن انسجام و اتحاد ملت ما به عنوان سرچشمه اقتدار ایران است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملاحظات چند بُعدی در ارزیابی مذاکرات عمان بیشتر بخوانید »