چین

دست رد ژاپن به سینه ترامپ

دست رد ژاپن به سینه ترامپ



وزیر بازرگانی ژاپن با رد درخواست کابینه ترامپ برای توقف واردات نفت و گاز از روسیه، تأکید کرد که سیاست‌های کشورش بر اساس منافع ملی تعیین می‌شود.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق از خبرگزاری رویترز، اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری آمریکا، در دیدار با کاتسونوبو کاتو، وزیر اقتصاد ژاپن، اعلام کرده بود که دولت ترامپ انتظار دارد ژاپن واردات انرژی از روسیه را متوقف کند. یوجی موتو، وزیر بازرگانی ژاپن، در واکنش به این درخواست هرگونه تعلیق واردات از روسیه را رد کرد و گفت که کشورش با حفظ روابط نزدیک با جامعه بین‌المللی بر اساس منافع ملی عمل می‌کند.

این مقام ژاپنی با خودداری از اظهار نظر مستقیم درباره اظهارات بسنت، بیان کرد که از زمان حمله به اوکراین، وابستگی خود به انرژی روسیه را کاهش داده‌اند. او افزود: «ما می‌دانیم که گاز مایع طبیعی از پروژه ساخالین-۲ نقش مهمی در امنیت انرژی ژاپن دارد و حدود ۳ درصد از تولید برق کل کشور را تأمین می‌کند.» همچنین خاطرنشان کرد که کشورش همکاری‌های نزدیکی با جامعه بین‌الملل، از جمله گروه هفت، حفظ می‌کند.

توکیو با کشورهای گروه هفت توافق کرده است که به تدریج واردات نفت از روسیه را در واکنش به جنگ این کشور با اوکراین متوقف کند، اما همچنان به خرید گاز طبیعی مایع (LNG) از پروژه ساخالین-۲ ادامه می‌دهد، زیرا این منبع برای امنیت انرژی ژاپن حیاتی است و حدود ۹ درصد از واردات گاز طبیعی مایع این کشور را تشکیل می‌دهد.

واشنگتن با اعمال فشار از طریق مذاکرات تجاری بر هند، چین و ژاپن، تلاش دارد تا واردات آنها از روسیه را کاهش دهد. از سوی دیگر، بریتانیا نیز تحریم‌هایی را علیه نهادهای چینی و هندی اعمال کرده و انتظار می‌رود اتحادیه اروپا نیز تحریم‌هایی وضع کند. با این حال، پیش‌تر تحلیلگران و منابع تجاری هشدار داده بودند که فشار آمریکا و اروپا بر خریداران آسیایی انرژی روسیه ممکن است واردات نفت هند را از ماه دسامبر محدود کند و این امر می‌تواند منجر به عرضه ارزان‌تر برای چین شود، اما بعید است ژاپن واردات گاز خود را از پروژه ساخالین متوقف کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دست رد ژاپن به سینه ترامپ

دست رد ژاپن به سینه ترامپ بیشتر بخوانید »

آمریکا و چین در آستانه دور تازه مذاکرات تجاری در مالزی

آمریکا و چین در آستانه دور تازه مذاکرات تجاری در مالزی



وزیر خزانه داری آمریکا اعلام کرد که قصد دارد برای کاهش تنش تجاری با چین، با معاون نخست وزیر این کشور دیدار کند.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از رویترز، اسکات بسنت، وزیر خزانداری آمریکا، اعلام کرد که قرار است با هدف کاهش تنش تجاری بین چین و آمریکا، طی چند روز آینده با هه لیفنگ، معاون نخست وزیر چین، در مالزی دیدار کند.

وی غروب روز جمعه با هه به صورت تلفنی گفتگو کرده و پس از حضور در کابینه در کاخ سفید نیز خبر دیدار با وی را تأیید کرده است.

بسنت در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی X، نوشت: دو طرف به طور صریح و با جزئیات در مورد اختلافات تجارت بین چین و آمریکا با یکدیگر گفتگو کرده‌اند.

بسنت در ادامه نوشت: ما قرار است به صورت حضوری هفته آینده برای ادامه مذاکرات با یکدیگر گفتگو کنیم.

خبرگزاری دولتی شینهوای چین گزارش داده که هه و بسنت مذاکرات سازنده و عمیقی در موضوعات تجاری و مهم دوجانبه داشته‌اند و توافق کرده‌اند تا در سریع‌ترین زمان ممکن دور جدید مذاکرات تجاری را برگزار کنند.

البته دو طرف طی ۶ ماه گذشته ۴ بار و در چهار پایتخت اروپایی با هدف حل مشکلات تجاری خود با یکدیگر گفتگو کرده‌اند و توافقی نیز بین آنها حاصل شد که در روز ۱۰ نوامبر منقضی می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا و چین در آستانه دور تازه مذاکرات تجاری در مالزی

آمریکا و چین در آستانه دور تازه مذاکرات تجاری در مالزی بیشتر بخوانید »

آغاز نبرد تجاری چین و آمریکا از دریا


آغاز نبرد تجاری چین و آمریکا از دریا

تقابل چین و آمریکا از سطح تعرفه‌های بندری و تحریم‌های صنعتی فراتر رفته و به رقابتی چندلایه در حوزه‌های فناوری، انرژی، زیرساخت و مالی تبدیل شده است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، چین در بحبوحه تنش‌های تجاری با آمریکا، روز سه‌شنبه تحریم‌هایی را علیه ۵ شرکت تابعه شرکت کشتی‌سازی «هانوا اوشن» کره‌جنوبی که با آمریکا مرتبط هستند، اعمال کرد. این اقدام وزارت بازرگانی چین در روزی رخ داد که چین و آمریکا، هزینه‌های بندری اضافه را برای کشتی‌های یکدیگر اعمال کردند اما پکن کشتی‌های ساخت خود را معاف کرد.

این وزارتخانه در بیانیه‌ای اعلام کرد سازمان‌ها و افراد در چین از انجام معاملات، همکاری یا فعالیت‌های مرتبط با واحدهای هانوا منع شده‌اند. همچنین در این بیانیه آمده است:‌ شرکت‌های تابعه مرتبط با «هانوا اوشن» در آمریکا، به فعالیت‌های تحقیقاتی مربوطه دولت آمریکا کمک و از آنها حمایت کرده‌اند و در نتیجه حاکمیت، امنیت و منافع توسعه‌ای چین را به خطر انداخته‌اند.

پس از اعلام تحریم چین، سهام «هانوا اوشن»، با ۵,۸ درصد کاهش بسته شد و سهام «هیوندای هِوی» هم ۴,۱ درصد نزول کرد.

رویترز ماه سپتامبر گزارش داد «هیوندای هِوی» به عنوان رقیب کره‌ای «هانوا اوشن» و بزرگ‌ترین کشتی‌ساز جهان، در حال مذاکره با شرکت‌ها برای خرید کارخانه‌های کشتی‌سازی آمریکایی است.

اظهارنامه هانوا نشان می‌دهد این شرکت، یک کارخانه کشتی‌سازی در استان شرقی شاندونگ چین را اداره می‌کند که ماژول‌های قطعات کشتی را می‌سازد. طبق اعلام هانوا، این شرکت ماژول‌ها را برای مونتاژ نهایی به کارخانه کشتی‌سازی خود در کره‌جنوبی عرضه می‌کند.

دولت ترامپ امسال از برنامه‌هایی برای وضع عوارض بر کشتی‌های مرتبط با چین رونمایی کرد تا تسلط پکن بر صنعت دریایی جهانی را کاهش داده و کشتی‌سازی آمریکا را تقویت کند.

چین نیز هفته گذشته به این اقدام واکنش نشان داد و اعلام کرد در همان روزی که عوارض آمریکا اعمال می‌شود، عوارض بندری خود را بر کشتی‌های مرتبط با آمریکا وضع خواهد کرد.

بر اساس گزارش رویترز، چین می‌گوید اقدامات آمریکا صنایع دریایی، لجستیک و کشتی‌سازی این کشور را هدف قرار می‌دهد، نقض جدی قوانین بین‌المللی و هنجارهای اساسی روابط بین‌الملل است.

* رقابت ژئواقتصادی در آب‌های جهانی

در ادامه رقابت‌های فزاینده اقتصادی میان ایالات متحده و چین، تحریم‌های متقابل و اقدامات تعرفه‌ای در حوزه صنایع دریایی و کشتی‌سازی، به یکی از جدیدترین میدان‌های تقابل راهبردی ۲ قدرت جهانی تبدیل شده است. در حالی که واشنگتن تلاش دارد با اعمال عوارض بندری بر کشتی‌های مرتبط با چین، نفوذ پکن در صنعت دریایی را محدود کند، چین نیز با تحریم شرکت‌های مرتبط با آمریکا و وضع تعرفه‌های متقابل، به‌دنبال حفظ جایگاه خود در زنجیره جهانی حمل‌ونقل و لجستیک است.

اقدام اخیر وزارت بازرگانی چین در تحریم ۵ شرکت تابعه «هانوا اوشن» کره جنوبی، که با نهادهای آمریکایی همکاری دارند، نشان‌دهنده تغییر تاکتیکی پکن در هدف‌گیری شرکت‌های واسطه‌ای است که در زنجیره تأمین صنایع دفاعی و دریایی آمریکا نقش دارند. این اقدام، همزمان با اعمال تعرفه‌های بندری جدید از سوی ۲ کشور، نشان‌دهنده ورود تنش‌ها به سطح عملیاتی و اقتصادی است.

تحریم‌های چین بلافاصله اثر خود را در بازارهای مالی نشان داد؛ سهام «هانوا اوشن» با کاهش ۵.۸ درصدی و سهام «هیوندای هِوی» با افت ۴.۱ درصدی مواجه شد. این واکنش‌ها، علاوه بر تأثیر مستقیم بر شرکت‌های کره‌ای، پیام روشنی به سایر بازیگران منطقه‌ای ارسال کرد: همکاری با آمریکا در حوزه‌های حساس دریایی ممکن است با تبعات اقتصادی از سوی چین همراه باشد.

* استراتژی آمریکا؛ تقویت کشتی‌سازی داخلی

دولت ترامپ در سال جاری با رونمایی از برنامه‌هایی برای اعمال عوارض بر کشتی‌های مرتبط با چین، عملاً تلاش دارد تسلط پکن بر صنعت کشتی‌سازی جهانی را کاهش دهد. این سیاست، بخشی از راهبرد کلان واشنگتن برای بازگرداندن ظرفیت‌های تولیدی به داخل و کاهش وابستگی به زنجیره‌های تأمین آسیایی است. در همین راستا، شرکت‌های آمریکایی در حال مذاکره با «هیوندای هِوی» برای خرید کارخانه‌های کشتی‌سازی هستند؛ حرکتی که می‌تواند به بازآرایی مالکیت صنعتی در حوزه دریایی منجر شود.

پکن در واکنش به اقدامات آمریکا، تعرفه‌های بندری جدیدی را بر کشتی‌های مرتبط با ایالات متحده اعمال کرده اما کشتی‌های ساخت چین را از این تعرفه‌ها معاف کرده است. این اقدام، نه‌تنها به ‌عنوان ابزار فشار اقتصادی، بلکه به‌منزله حمایت از تولید داخلی و تقویت رقابت‌پذیری کشتی‌سازان چینی در بازار جهانی تلقی می‌شود.

* رقابت در صنعت دریایی

صنعت کشتی‌سازی و حمل‌ونقل دریایی، بویژه در دوران پساکرونا و با رشد تجارت منطقه‌ای، به یکی از محورهای ژئواقتصادی تبدیل شده است. تسلط بر بنادر، خطوط کشتیرانی و ظرفیت ساخت کشتی، نه‌تنها مزیت تجاری، بلکه ابزار نفوذ سیاسی و امنیتی محسوب می‌شود. در این چارچوب، اقدامات آمریکا و چین علیه یکدیگر، بخشی از رقابت برای کنترل زیرساخت‌های حیاتی تجارت جهانی است.

چین در واکنش به تحریم‌های آمریکا، این اقدامات را نقض جدی قوانین بین‌المللی و هنجارهای روابط بین‌الملل دانسته است. اما در عمل اما هر ۲ کشور در حال بازتعریف قواعد بازی هستند؛ قواعدی که دیگر نه بر پایه اجماع جهانی، بلکه بر اساس منافع ملی و رقابت منطقه‌ای شکل می‌گیرند. این روند اگر ادامه یابد، می‌تواند به تضعیف نهادهای چندجانبه و افزایش تنش‌های تجاری در سایر حوزه‌ها نیز منجر شود.

* رقابت چین و آمریکا به کدام حوزه‌ها کشیده خواهد شد؟

تحلیلگران معتقدند این رقابت راهبردی به‌زودی به سایر بخش‌های حساس اقتصادی و فناورانه نیز گسترش خواهد یافت. تجربه سال‌های اخیر نشان داده است هرگاه یکی از ۲ قدرت جهانی در حوزه‌ای برتری نسبی پیدا کند، طرف مقابل با ابزارهای تحریمی، محدودیت‌های تجاری یا مداخلات فناورانه، تلاش می‌کند موازنه را به نفع خود تغییر دهد. در ادامه، مهم‌ترین حوزه‌هایی که می‌توانند صحنه تقابل بعدی چین و آمریکا باشند، بررسی می‌شود:

صنعت نیمه‌هادی‌ها، بویژه در حوزه تراشه‌های هوش مصنوعی و پردازنده‌های پیشرفته، یکی از حساس‌ترین نقاط رقابت میان واشنگتن و پکن است. آمریکا با اعمال محدودیت‌های صادراتی بر شرکت‌هایی مانند SMIC و ممنوعیت فروش تجهیزات ساخت تراشه به چین، تلاش کرده است رشد فناوری این کشور را کند کند. در مقابل، چین با سرمایه‌گذاری‌های سنگین در توسعه زنجیره تأمین داخلی و حمایت از شرکت‌های بومی، به ‌دنبال کاهش وابستگی به فناوری غربی است. انتظار می‌رود در ماه‌های آینده، تقابل در این حوزه با تحریم‌های هدفمند، ممنوعیت همکاری‌های تحقیقاتی و محدودسازی دسترسی به فناوری‌های نوین تشدید شود.

با رشد بازار خودروهای برقی و انرژی‌های پاک، رقابت بر سر کنترل منابع معدنی حیاتی مانند لیتیوم، کبالت و نیکل به اولویت راهبردی تبدیل شده است. چین در حال حاضر بخش عمده‌ای از زنجیره تولید باتری‌های لیتیومی را در اختیار دارد، در حالی که آمریکا تلاش می‌کند با توسعه معادن داخلی و همکاری با کشورهای آمریکای لاتین، سهم خود را افزایش دهد. احتمال وضع تعرفه‌های جدید، محدودیت در صادرات مواد معدنی و رقابت بر سر سرمایه‌گذاری در کشورهای ثالث، از سناریوهای محتمل در این حوزه است.

رقابت بر سر توسعه شبکه‌های ۵G و آینده اینترنت، بویژه در زمینه اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و رایانش ابری، یکی دیگر از میدان‌های تنش میان ۲ کشور است. آمریکا با تحریم شرکت‌هایی مانند هواوی و ZTE، تلاش کرده نفوذ چین در زیرساخت‌های دیجیتال جهانی را محدود کند. در مقابل، چین با گسترش پروژه‌هایی مانند «جاده دیجیتال ابریشم» در آفریقا، آسیای مرکزی و خاورمیانه، به‌دنبال تثبیت جایگاه خود در معماری اینترنت آینده است. احتمالاً در آینده، تقابل بر سر استانداردهای جهانی، مالکیت داده‌ها و امنیت سایبری شدت خواهد گرفت.

با رشد برنامه‌های فضایی چین و توسعه ماهواره‌های ارتباطی و سنجش از دور، آمریکا این حوزه را نیز به‌ عنوان میدان رقابت راهبردی تعریف کرده است. چین با راه‌اندازی منظومه‌های ماهواره‌ای و توسعه ایستگاه فضایی خود، به‌دنبال کاهش وابستگی به زیرساخت‌های غربی است. در مقابل، آمریکا با تقویت همکاری‌های فضایی با اروپا و هند و حمایت از شرکت‌های خصوصی مانند SpaceX، به‌دنبال حفظ برتری خود در مدارهای پایین زمین و ارتباطات فضایی است. احتمال تقابل در زمینه دسترسی به مدارها، مالکیت داده‌های فضایی و رقابت بر سر مشتریان بین‌المللی وجود دارد.

با رشد ارزهای دیجیتال ملی مانند «یوان دیجیتال»، چین تلاش می‌کند وابستگی به دلار در مبادلات بین‌المللی را کاهش دهد. این اقدام، بویژه در تجارت با کشورهای تحریم‌شده یا در حال توسعه، می‌تواند جایگاه دلار را به چالش بکشد. آمریکا نیز با توسعه مقررات سختگیرانه و کنترل بر پلتفرم‌های مالی جهانی، به‌دنبال حفظ سلطه خود بر نظام پولی بین‌المللی است. در آینده، رقابت بر سر استانداردهای ارز دیجیتال، تسویه بین‌المللی و نفوذ در بانک‌های مرکزی کشورهای ثالث، به یکی از محورهای تقابل تبدیل خواهد شد.

در مجموع، تقابل چین و آمریکا از سطح تعرفه‌های بندری و تحریم‌های صنعتی فراتر رفته و به رقابتی چندلایه در حوزه‌های فناوری، انرژی، زیرساخت و مالی تبدیل شده است. این رقابت، نه‌تنها آینده اقتصاد جهانی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، بلکه می‌تواند نظم ژئوپلیتیک جدیدی را رقم بزند که در آن، وابستگی به قدرت‌های سنتی جای خود را به بلوک‌های منطقه‌ای و همکاری‌های فناورانه خواهد داد.

منبع: وطن امروز

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آغاز نبرد تجاری چین و آمریکا از دریا

آغاز نبرد تجاری چین و آمریکا از دریا بیشتر بخوانید »

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام



استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره گفت: بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در تاریخ ۲۰ سپتامبر، در پیامی در شبکه اجتماعی Truth Social طالبان را تهدید کرد و نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را پس ندهد… اتفاقات بدی خواهد افتاد» او اکنون خواهان بازپس‌گیری همان پایگاهی است که در جریان توافق خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، دولت اولش در سال ۲۰۱۹ آن را به طالبان واگذار کرده بود.

پایگاه هوایی بگرام (Bagram Airfield) بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در افغانستان بود که در حدود ۶۰ کیلومتری شمال کابل، در استان پروان واقع شده است.

این پایگاه در دوران اشغال شوروی ساخته و در اوایل دهه ۲۰۰۰ پس از حمله آمریکا به افغانستان توسعه یافت و به مرکز اصلی عملیات نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه تبدیل شد. بگرام دارای دو باند طولانی برای نشست و برخاست هواپیماهای سنگین، تأسیسات گسترده تعمیر و نگهداری، بیمارستان مجهز، و بازداشتگاهی مشهور به «زندان بگرام» بود که در آن افراد مظنون به فعالیت‌های تروریستی نگهداری می‌شدند.

تا پیش از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، این پایگاه نقش محوری در پشتیبانی از عملیات هوایی علیه طالبان و گروه‌های افراطی در سراسر افغانستان داشت.

بگرام نه‌تنها مرکز نظامی، بلکه نماد حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان به شمار می‌رفت. با خروج نیروهای آمریکایی و تحویل پایگاه به ارتش افغانستان، و سپس سقوط کابل به دست طالبان، بگرام به نمادی از پایان بیست سال حضور نظامی آمریکا در منطقه و تغییری بنیادین در معادلات ژئوپلیتیک آسیای جنوبی بدل شد.

از ابتدای سال ۲۰۲۵، ترامپ بارها از بگرام یاد کرده، نه به‌عنوان یک هدف نظامی، بلکه به‌مثابه مهره‌ای در صفحه شطرنج تقابل راهبردی خود با چین. او این پایگاه را «در فاصله یک ساعت از محل ساخت سلاح‌های هسته‌ای چین» توصیف کرده و آن را موقعیتی حیاتی دانسته که آمریکا هرگز نباید از دست می‌داد.

از نگاه او، بازپس‌گیری بگرام می‌تواند سلطه ازدست‌رفته آمریکا را در منطقه‌ای که به‌زعم وی به مدار نفوذ پکن لغزیده، احیا کند.

این موضع همچنین روایتی سیاسی و تبلیغاتی قدرتمند برای ترامپ است: بازپس‌گیری آنچه بایدن از دست داده، بازگرداندن قدرت، و نمایش اراده آمریکا در عصر افول قدرت ملی. اما در حالی که ترامپ از «بازپس‌گیری بگرام» سخن می‌گوید، چین عملاً در آنجا مستقر شده است. پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱، پکن در گسترش نفوذ خود در افغانستان لحظه‌ای درنگ نکرد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که سفیر طالبان را به رسمیت شناخت.

همزمان جمهوری اسلامی ایران نیز از نزدیک رابطه میان هیات حاکمه سرپرستی افغانستان و ایالات متحده آمریکا را رصد می‌کند.

«اسماعیل بقائی» سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری هفته گذشته درباره احیای حضور آمریکا پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان گفته بود: «قطعا بحث ایجاد یا احیای پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان یا در محیط پیرامونی آن، موضوعی است که موجب نگرانی مشترک کشورهای منطقه است. ما تجربیات گذشته را به‌خوبی در ذهن داریم؛ حضور حدود ۲۰ ساله نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ناتو در افغانستان، جز ویرانی، ناامنی و گسترش تروریسم نتیجه‌ای در بر نداشت.

همچنین معتقدیم که بخش عمده مشکلات و بحران‌هایی که امروز دامنگیر افغانستان است، نتیجه مستقیم همان حضور اشغالگرانه است و مسئولیت آن بر عهده آمریکا و کشورهایی است که به مدت دو دهه این کشور را در اشغال خود داشتند.»

نوذر شفیعی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره به سوالاتی در خصوص حساسیت‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال بازگشت آمریکا به افغانستان و تاثیرات این حضور بر امنیت منطقه پاسخ داد.

استقرار آمریکا در بگرام، تهدیدی توامان برای چین، روسیه و ایران است

حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان خواهد بود

از ماه سپتامبر، بازگشت آمریکا به افغانستان و بازپس‌گیری پایگاه بگرام مطرح شده است؛ از ۲۰۲۱ که آمریکا از افغانستان خارج شد، عملا این پایگاه به نمادی از خروج آمریکا از منطقه تبدیل شد و در آن زمان ایران هم از خروج آمریکا استقبال کرد. آیا واقعا این صحبت‌های ترامپ مواضعی‌ست که قرار است اعمال شود یا ابزاری برای چانه‌زنی است؛ به این معنا که آیا ترامپ می‌خواهد ایالات متحده به آمریکا بازگردد یا بحث بگرام را مطرح می‌کند تا به هدف دیگری برسد؟

منظور ترامپ هرچه باشد، پایگاه بگرام برای آمریکا بسیار مهم است و این به چند دلیل است. اول اینکه در اسناد امنیت ملی آمریکا، بزرگ‌ترین منبع تهدید علیه منافع آمریکا کشور چین معرفی شده؛ بنابراین آمریکا باید منابعش را در جهت محدودسازی قدرت چین بسیج کند. یکی از این سیاست‌ها «مهار» چین است.

اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند استدر حال حاضر مهار چین به شکل‌های مختلف اتفاق می‌افتد ولی یکی از رایج‌ترین اشکال آن، استقرار پایگاه‌های آمریکا در ژاپن، کره جنوبی، تایوان، برخی کشورهای جنوب‌شرقی آسیا، هند و بر اساس اظهارات ترامپ، افغانستان است. اصطلاحاً می‌گویند به شکل حرف C انگلیسی چین را تحت محاصره قرار داده‌اند. شما می‌بینید که در این نیم‌حلقه، چه میزان افغانستان اهمیت دارد؛ این یک نکته است.

نکته بعدی این است که اگر آمریکا در بگرام مستقر شود، بگرام نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به چین از سمت غرب خواهد بود. پیش از بگرام، نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به غرب چین پایگاه العدید قطر بوده است. اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند است. به‌طور تقریبی، بگرام در مجموع نسبتاً به چین نزدیک‌تر است.

نکته سوم اینکه برای آمریکا فقط بحث چین مطرح نیست؛ بحث روسیه هم مطرح است. بنابراین اساسا حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان نیز خواهد بود. بنابراین بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است؛ لذا ممکن است هدف آمریکایی‌ها توامان چین، روسیه و ایران باشد. این البته بسته به شرایط است: در یک دوره ممکن است هدف‌گیری علیه ایران برجسته شود، در دوره‌ای دیگر علیه روسیه یا علیه چین.

جریان رادیکال‌ در طالبان بر استقلال و خوداتکایی افغانستان تاکید دارد

در خصوص نگاه طالبان به بازگشت آمریکا، مباحث مختلفی مطرح شده چرا که طالبان یکپارچگی ندارد؛ در اراده حاکمیت، بخشی ممکن است بخواهند که همکاری را با آمریکا افزایش دهند و بخشی هم اساسا آمریکا را اشغالگر می‌دانند. با این وضعیت، چقدر احتمال دارد که این صحبت‌های بازگشت باعث بی‌ثباتی در خود افغانستان شود؟

همان‌طور که گفتید، در طالبان دسته‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و این دسته‌بندی‌ها در یک–دو سال اخیر بیشتر خود را نشان داده‌اند. این دسته‌بندی‌ها بیشتر در ارتباط با مسائل داخلی افغانستان ظهور پیدا کردند؛ مثلاً درباره تحصیل یا کار زنان، جناح‌های مختلف طالبان دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

اگر بخواهیم این دیدگاه‌ها را به‌طور کلی تقسیم کنیم، می‌توان دو دسته کلی ارائه کرد: رادیکال‌ها (مذهبیون) و میانه‌روها (عمل‌گراها). رادیکال‌ها بر احکام اسلامی و تفسیر تنگ‌نظرانه‌ای از اسلام تأکید دارند؛ میانه‌روها نگرشی وسیع‌تر دارند. این تفاوت در نگرش‌ها درباره موضوعات مختلف افغانستان، چه در حوزه سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، مشهود است.

رادیکال‌ها بر استقلال و خوداتکایی افغانستان و مبارزه با «کفر» که بخشی از مظاهر آن تمدن غربی است، تاکید دارند. میانه‌روها اما به انعطاف در سیاست داخلی و سیاست خارجی معتقدند و بر این باورند که اگر افغانستان در سیاست داخلی و خارجی نشان دهد با کشورهای غربی از جمله آمریکا رابطه برقرار می‌کند، حکومت طالبان تثبیت و مشروعیت پیدا خواهد کرد.

بنابراین ممکن است جناح میانه‌رو تمایل داشته باشد که آمریکا به افغانستان بازگردد، چون از دید آن‌ها: اول، حکومت طالبان که تا کنون توسط جامعه بین‌المللی به‌طور کامل به رسمیت شناخته نشده، ممکن است به رسمیت شناخته شود؛ دوم، تحریم‌های مربوط به طالبان برداشته شود و دارایی‌های طالبان در خارج که الآن مسدود است، به آن‌ها بازگردد؛ سوم، با حضور آمریکا در افغانستان، میزان تهدیدات خارجی علیه طالبان کاهش یابد. ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد.

اگر این خط را در نظر بگیریم، بخش‌هایی از دلایل تمایل آمریکا برای بازگشت به بگرام ممکن است ناشی از مصالحه‌ها و توافق‌هایی باشد که طالبان هنگام مذاکرات دوحه با آمریکا داشته‌اند؛ و اگر این خط را دنبال کنیم، می‌توان گفت سقوط دولت اشرف غنی هم بخشی از این مصالحه‌ها میان آمریکا و طالبان بوده است.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند

یک سوال تکمیلی در این حوزه این است که بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که پایگاه بگرام بیشتر برای این است که آمریکا بتواند بر چین تسلط داشته باشد. با این حال اما این نگرانی هم وجود دارد که این پایگاه مثل سایر پایگاه‌های آمریکا در منطقه برای اقدامات نظامی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه آمریکا به پایگاه‌هایی در پاکستان هم دسترسی دارد مانند پایگاه‌هایی در ایالت‌های خیبرپختونخواه و پنجاب، آیا برای نزدیک شدن به چین لازم است بگرام نیز وجود داشته باشد؟ چقدر احتمال دارد این مسئله ابعاد نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران پیدا کند؟

اولا پایگاه‌هایی که آمریکا در پاکستان دارد، به اعتقاد من به هیچ عنوان علیه چین استفاده نخواهد شد چون پاکستانی‌ها این اجازه را نخواهند داد. یکی از قوی‌ترین پیوندهای استراتژیک در جهان، پیوند بین چین و پاکستان است؛ این نکته اول. ضمن اینکه آن پایگاه‌ها بیشتر مربوط به دوره جنگ سرد بوده و به هر حال کماکان در پاکستان حفظ شده‌اند؛ درباره کارکردشان ابهاماتی وجود دارد. پیش‌تر این پایگاه‌ها علیه القاعده و طالبان استفاده می‌شد؛ اکنون کارکرد آن‌ها ممکن است از حالت نظامی به حالت امنیتی و اطلاعاتی تغییر کرده باشد. این نکته اول.

نکته دوم اینکه بعید می‌دانم پاکستان اجازه دهد آمریکا از این پایگاه‌ها علیه ایران استفاده کند؛ اما ممکن است از آن‌ها در حوزه گردآوری اطلاعات و شناسایی علیه ایران استفاده شود. با وجود این پایگاه‌ها، چه نیازی به بگرام وجود دارد؟ به دو دلیلی که عرض کردم: اول پیوند استراتژیک چین و پاکستان که دست پاکستان را در این موضوع بسته می‌کند، و دوم اینکه بگرام موقعیت و قدرت مانور آمریکا را در منطقه ارتقا می‌دهد.

آیا ممکن است از این پایگاه‌ها علیه ایران اقدام نظامی صورت بگیرد؟ من باز هم سخت بتوانم چنین چیزی را تصور کنم، چون اساساً فضای شرق و جنوب ایران طوری نیست که کشورهای منطقه بخواهند پایگاه‌هایشان را در اختیار آمریکا برای حمله به ایران قرار دهند. همان‌طور که دیدید، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به هیچ‌وجه اجازه ندادند که آمریکا از پایگاه‌هایشان برای چنین کاری استفاده کند. ممکن است آمریکا از این پایگاه‌ها برای گردآوری اطلاعات یا برنامه‌های جزئی‌ترش استفاده کرده باشد، اما اقدام نظامی مستقیم بعید به نظر می‌رسد.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد. در ارتباط با طالبان هم به چند دلیل این کار دشوار است. اول اینکه آمریکا پیش از طالبان با افغانستان توافق‌نامه همکاری استراتژیک داشته که در آن حساسیت‌های ایران مورد توجه قرار گرفته بود؛ حتی توافق‌نامه مشابهی میان ایران و حکومت افغانستان مطرح شده بود.

دوم اینکه با وجود پیشینه متغیر روابط ایران و طالبان، طی سال‌های اخیر ایران تنها کشوری بوده که عملاً همکاری‌های اقتصادی گسترده‌ای با طالبان انجام داده و این همکاری‌ها باعث شده طالبان از بسیاری بحران‌های اقتصادی عبور کند.

سوم اینکه اگر طالبان بر تعارض با ایران بایستد، نیروهای سیاسی، نظامی و اجتماعی گسترده‌ای در افغانستان با این امر مخالفت خواهند کرد و ممکن است منشا دوره جدیدی از بی‌ثباتی شود.

چهارم اینکه حتی اگر طالبان اکنون به آمریکا اجازه دهد که پایگاه بگرام را در اختیار بگیرد، طالبان باید مراقب باشد که ممکن است روزی همین پایگاه و نیروهای آمریکایی مستقر در آن علیه طالبان و متحدانش مثل القاعده عمل کنند.

در نهایت، ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد.

یادمان باشد که در خود پاکستان هم نیروهای معارضی وجود دارند که پیوندهایی با افغانستان دارند و جهت‌گیری ضدآمریکایی دارند. بنابراین سرجمع بحث این است که اگر استقرار آمریکا در بگرام با در نظر گرفتن همه شرایط و حساسیت‌ها اتفاق نیفتد و اگر طالبان ملاحظات داخلی و منطقه‌ای را نادیده بگیرد و روزی این پایگاه علیه منافع کشورهای منطقه مورد استفاده قرار گیرد، به نظرم حالت بومرنگ خواهد داشت؛ یعنی ضربه‌ای که رها می‌شود در بازگشت به خود حکومت افغانستان و طالبان برمی‌گردد و به آن‌ها آسیب خواهد زد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام بیشتر بخوانید »

رونمایی از خودروی برقی جدید با قابلیت شارژ سریع و برد خارق العاده

رونمایی از خودروی برقی جدید با قابلیت شارژ سریع و برد خارق العاده



شرکت زیکر که به عنوان زیرمجموعه برند جیلی فعالیت می کند از نسخه به روز رسانی شده « ۲۰۲۴ زیکر ۰۰۱ »رونمایی کرده که ساختار الکتریکی آن آپدیت شده و عملکرد آن ارتقا یافته است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از اینترستینگ انجینرینگ، سری خودروی به روز رسانی شده زیکر ۰۰۱ اکنون در تمام نسخه ها ساختار الکتریکی ۹۰۰V دارد و همین امر ارتقایی مهم نسبت به پلتفرم قبلی ۸۰۰V است و از سوی دیگر قابلیت شارژ سریع تر، بهبود کارآمدی و عملکرد را نیز شامل می شود.

نسخه دیفرانسیل عقب این خودرو، دارای موتوری با توان ۳۷۰ کیلووات (۴۸۹ اسب‌بخار) است که باتری CATL Qilin به ظرفیت ۱۰۳ کیلووات‌ساعت دارد. این ترکیب، برد تخمینی ۸۱۰ کیلومتر را طبق استاندارد CLTC ارائه می‌دهد و قابلیت شارژ از ۱۰٪ تا ۸۰٪ را تنها در ۱۰ دقیقه دارد. همچنین این خودرو می‌تواند در ۴.۹۸ ثانیه از سرعت صفر به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسد.

نسخه این خودرو با چهار چرخ متحرک یک موتور جلویی با توان ۳۱۰ کیلووات (۴۱۶ اسب بخار) برای بازده ترکیبی ۹۱۰ اسب بخار همراه یک باتری ۹۵ کیلووات ساعتی گلدن بریک یا ۱۰۳ کیلووات ساعتی کیلین برد ۷۱۰ تا ۷۶۲ کیلومتری فراهم می کند.

ئنسخه ۹۵ کیلووات ساعتی باتری از شارژ سریع ۱۲C پشتیبانی می کند و سبب می شود شارژ باتری در هفت دقیقه از ۱۰ به ۸۰ درصد برسد. این باتری عملکرد خارق العاده ای دارد و سرعت آن در ۲.۸۳ ثانیه از صفر به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت می رسد. همچنین حداکثر سرعت آن ۱۷۴ مایل برساعت است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رونمایی از خودروی برقی جدید با قابلیت شارژ سریع و برد خارق العاده

رونمایی از خودروی برقی جدید با قابلیت شارژ سریع و برد خارق العاده بیشتر بخوانید »