کارگردان

میزگرد فارس

میزگرد فارس| حال و هوای مشهد در «نوروز رنگی» حفظ شد/ منتقدان حسودند!/ نسل جدید با خاطرات ما آشنا نیست


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: شب های نوروز با سریال های کمدی بیشتر در خاطر مردم می ماند. حال می خواهد آن سریال در شبکه پنج باشد یا شبکه های دیگر. سریال «نوروز رنگی» یکی از سریال های نوروزی تلویزیون بود که بر پایه نوستالژی بنا شده بود و علی مسعودی که قبلتر نویسندگی سریال های سه در چهار، راه طولانی،‌کوچه اقاقیا، سه دونگ سه دونگ، آقا و خانم سنگی و … را به عهده داشت، مدتی است که به سمت کارگردانی آمده است و برای دومین بار سریالی را برای تلویزیون کارگردانی کرده است.

نوروز رنگی را می توان خاطرات و یادآوری های مسعودی از کودکی خود در محله قدیمی شان در مشهد دانست. علیرضا مسعودی کارگردان و نویسنده سریال نوروز رنگی، سید محمد مهدی مرتضوی مدیر تولید، هادی عامل هاشمی (آقا ناصر)، شاهو رستمی (آقاخانی)، محمد اسلامی، ماهان عبدی، حمیدرضا حافظ شجری (جعفر)، سیمین بهفر، الهه جعفری (فرشته)، حدیثه زارعی، محمد امین سلیمی راد بازیگران این مجموعه تلویزیونی در نشستی مهمان خبرگزاری فارس، بودند. مسعودی با اینکه در قامت کارگردان ظاهر شده است اما همان آدم شوخ طبع و خنده روی «خندوانه» است که حتی در نشست خبری برای پاسخ به هر سوالی اول شوخی می کند و گروهش را می خنداند و در فواصل بین نشست استراحت های کوتاهی روی صندلی می کند و می خوابد!

 

** آقای مسعودی چطور شد که به سمت نگارش و تولید این سریال رفتید؟ سریالی که از نظر تولیدی سخت بود و دهه شصت را برای مخاطبان تداعی می کرد.

احساس کردم الان شرایط جامعه به سمتی رفته که نیازی هست تا تلنگری بزنیم. درست است ساخت یک سریال جنبه سرگرمی هم دارد اما باید هدفمند هم باشد. در کنار خنداندن دوست داشتیم حرفی هم برای گفتن داشته باشیم. الان شرایط به گونه ای شده که ما مردم با هم نامهربان تر شدیم و بدون تعارف باید بگویم ایرانی های مهربانی که قدیم ها می گفتند نیستیم. ایرانی های قدیمی آنقدر مهربان بودند که اگر برای همسایه هایشان اتفاقی می افتاد دست به دست هم می دادند تا مشکل او را حل کنند. اما الان همسایه از حال همسایه خبر ندارد. یک زمانی سالها مستاجرها در همان خانه استیجاری می ماندند و تا وقتی خانه ای برای خودشان نمی خریدند یا دلیل موجهی برای صاحب خانه نمی آوردند، او اجازه نمی داد از خانه اش بروند و اصلا معنی نداشت سالی ۵۰ درصد روی اجاره بگذارند و مسجدها خیلی فعال بودند. احساس کردم جای این موارد خالی است و دیگر وقتش بود که تلنگری به مردم بزنیم.

 

** بازخوردهای مردم چطور بود؟

ما توانستیم رسالت مان را انجام دهیم و این را در بازخوردهایم دیدم. مردمی که می گفتند سالها در خانه ای بودیم که صاحب خانه ما را جواب نمی کرد و با همسایه هایمان رابطه صمیمی داشتیم.

** و به نظر شما این تلنگر در برخورد و روابط میان مردم موثر است؟

اقتصاد رابطه مستقیمی با روابط اجتماعی دارد و تا زمانیکه اقتصاد درست نشود هرچند ما این نوستالژی ها را نشان دهیم مردم می گویند آخی یادش بخیر ولی نه تاثیر آنچنانی نمی گذارد. وقتی دولت مان تدبیری نمی اندیشد تا تورم کمتر شود و حالت دومینو دارد و وقتی یک چیزی سقوط می کند مابقی نیز به دنبال آن سقوط می کنند. در این چند ساله اخلاقیات مان خیلی سقوط کرده است. مخصوصا در این یک ساله که کرونا آمد مرگ به ما نزدیکتر کرد اما دارو احتکار می کنند. ما خیلی ترسناک شدیم و همه چیز برایمان عادی شده است.

 

** علاوه بر اینکه این سریال برای نوروز ساخته شده است اما به معرفی اقلیم و آداب و رسوم مردم مشهد نیز می پردازد. چقدر این موضوع از ابتدا برایتان مهم بود؟

خیلی زیاد. وقتی می خواهید برای قومی سریالی بسازید باید حواستان جمع باشد به مردمش بی احترامی نکرده باشید.

**امسال در نوروز دو سریال کمدی «نون خ» و «نوروز رنگی» از سیما پخش شد‌ و هرکدام بدون بهره گرفتن از چهره های شناخته شده بازیگری توانست به موفقیت برسد.

اصولا اعتقادی به این ندارم که وقتی می خواهم کاری بسازم حتما به سمت چهره ها بروم. در تئاتر آنقدر بازیگران توانایی هستند که به آنها فرصت داده نشده است. وقتی فیلم نامه خوب باشد و این اعتماد به نفس را داشته باشی که کار خوبی بسازی می توانی‌. وظیفه هر کارگردانی این است که در هر کارش چند بازیگر جدید معرفی کند. اگر دست من بود که همین دو سه بازیگر چهره ای که انتخاب کردم را هم از غیر چهره ها می آوردم.

 

** فکر می کنید الان جواب می دهد؟

بله صد در صد. اگر متن قوی و بازیگر توانا باشد بله. فکر نکنید این بازیگران را از سر کوچه آوردم و همه اینها سابقه تئاتری دارند. شاهو ۹ سال در تهران تئاتر کار می کند و خانم بهفر و ماهان عبدی و محمد اسلامی هم همینطور. حمیدرضا از سال ۸۸ تئاتر کار کرده و عامل هاشمی استاد دانشگاه تئاتر هستند و خداروشکر جواب هم گرفتیم.

** حین تصویربرداری هم به همین اندازه که در نشست شوخی می کنید، شوخ طبع بودید؟

بله.

** این موضوع باعث نمی شد ضبط طولانی تر شود؟

حال خوبی داشتیم و همین کیفیت کار را بهتر می کرد‌. استانداری در نظر داشتم و همان را رعایت می کردم و مابقی زمان را شوخی می کردم. در کار کمدی باید حال دل همه خوب باشد. قرار نیست من از موضع بالا به بچه ها نگاه کنم و همان غذایی که بچه ها می خوردند را من می خوردم و عین بچه ها بودم. اگر کارگردان با بازیگرش رفیق نباشد کار خوب در نمی آید.

** شوخی هایی که در نوروز رنگی دیدیم، چطور انتخاب شدند خاطرات خودتان در کودکی و دهه ۶۰ بود یا از اطرافیان پرسیدید و بر همان مبنا شوخی هایی را در سریال قرار دادید؟

بخشی از آن شوخی های خودم و رفیق هایم بود و بخشی را سر صحنه خلق نی کردیم و با شناختی که از بازیگران کار پیدا کرده بودم طراحی می کردم.

**این امکان برایتان وجود نداشت تا بتوانید سریال را در تهران ضبط کنید و به مشهد نروید؟

دوست داشتم حال و هوای مشهد در کار باشد. معتقدم باید این اتفاق ها بیفتد و هر هنرمندی در شهرش فیلمی بسازد.

** شما هم فکر می کنید اگر کارگردان اثر اصالتا برای همان خطه باشد درصد خطا و اعتراض های مردم کمتر است؟

مرتضوی: دوستان تلویزیون می گفتند داخلی ها را تهران و خارجی ها را مشهد بگیریم اما آقای مسعودی قبول نکرد و معتقد بود حال و هوای کار در نمی آید. شما ببینید نون خ یک و دو فضایش با نون خ ۳ متفاوت است چونکه فصل سه در تهران ضبط شده است. از همان ابتدا آقای مسعودی اصرار داشتند تمام سریال در همان مشهد تصویربرداری شود و علیرغم همه سختی ها این کار انجام شد و نتیجه اش را هم دیدیم.

** رسمی که در این سریال نشان دادید در آن زمان وجود داشته است؟

آن زمان خیلی بود و مردم مشهد در ایام نوروز خانه هایشان را برای زوار خالی می کردند و در کل شهر را برای زوار کم جمعیت می کردند.

عامل هاشمی: آن زمان هتلی نبود و ساخت و سازها الان زیاد شده است. به خاطر همین ما اصلا فکر نمی کردیم‌حتی محله های قدیمی مشهد از نظر بافتی تغییر کرده باشد.

 

** سریال شما سانسور هم شد؟

نه خداروشکر. واقعا دست مدیران درد نکند و در این سریال با اصلاحیه خیلی کم جلو رفتیم.

** جواد خواجوی یکی از بازیگران اصلی این سریال است که تا الان یک سریال دیگر هم بازی کرده است. او بیشتر به واسطه فعالیتش در اینستاگرام شناخته شد. چطور شد که شما خواجوی را انتخاب کردید؟

از جواد تئاتر دیده بودم و جوادی که در فضای مجازی فعالیت دارد را نمی شناختم و اگر ۲۰۰ میلیون فالوور هم داشت و بازیگر خوبی نبود انتخابش نمی کردم.

** در کنار پرداخت به آداب و رسوم مشهد بار اصلی سریال بر دوش نوستالژی است. چقدر می شود روی نوستالژی تمرکز داشت و یک سریال را با آن جلو برد؟

ما ۲۰ قسمت جلو بردیم. تا زمانی که یک‌ماجرا و اتفاق لوس نشود می شود آن را پیش برد..

** از زمان پخش و شبکه راضی بودید؟

بله.

 

** با شبکه صحبتی داشتید که سریال تان را در زمان و در شبکه دیگری پخش شود؟‍‍

بله از آی فیلم و تماشا و سحر قرار است پخش شود. اما بعید است از سه شبکه سراسری بازپخش شود. وگرنه که ما دوست داریم. اما اگر از سه شبکه اصلی پخش می شد بهتر دیده می شد اما میزان بیننده های ما در شبکه ۵ به قدری زیاد بود ک ه فکر می کنم اگر بخواهید امتیاز دهید ما اول می شدیم. اگر شبکه ما و نون خ را جا به جا می‌کردید ما آنها را ضربه فنی می کردیم (خنده).

** در برخی نقدها منتقدان گفتند چرا باید یک کارگردان بیاید و خاطرات بچگی اش را بسازد. جواب شما به این نقدها چیست؟

حسودن! بالاخره تمام قصه هایی که می بینیم خاطرات یک آدم است. مهم یکی بود یکی نبود است که ما داشتیم اش و حالا خاطرات من بوده یا نه مهم نیست. ما برای مردم سریال می سازیم و اگر خاطرات من شیرین و درست نبود پا نشست هایی نمی رفتیم. مهم موفق بودن کار است نه اینکه از خاطرات من بوده یا نه. الان خیلی ها سریال های خارجی را ایرانیزه می کنند و می سازند حالا اینکه من خاطرات خودم را نسازم چه کار کنم؟ 

 

**  کار جدیدی دارید؟

طرحی دادم به شبکه یک و اگر خدا بخواهد تایید شود. اغلب همکاران من را می شناسند یک سریال ۲۶ قسمتی را در دو ماه می نویسم اما اگر ایرادی بگیرند دو ماه به شش ماه تبدیل می شود.

** چقدر نویسندگی را دوست دارید و چقدر به کارگردانی علاقه مندید و اولویت تان کدام است؟

من خواب و ورزش را بیشتر دوس دارم (خنده). صادقانه بگم من ۴۹ سالمه و دوست داشتم در ۳۰ سالگی این موقعیت را به من می دادند تا کارگردانی کنم و الان می‌گویم به جوان ها میدان دهید تا حتی شده کار بد بسازند. چونکه خودشان و توانایی هایشان را در آن کار پیدا می کنند. الان آدمی با سن و سال من دیگر اشتیاق جوانی را ندارد. البته شوق دارم اما خیلی بهتر بود که در سن کمتر بزرگتری کنارم قرار می گرفت و راهنمایی ام می کرد. از همان اول دوست داشتم کارگردانی کنم و اگر سی سالگی به من میدان می دادند خیلی اتفاق بهتری برایم می افتاد. ولی خب الان هم خداروشکر راضی هستم و دوست دارم به جوان ها بها بدهیم و به آنها اعتماد کنیم.

**در کارهای بعدی تان هم به جوان ها میدان می دهید؟

من فعلا در کارهای بعدیم با همین بچه ها کار می کنم. مهران مدیری و رضا عطاران و سعید آقاخانی گروهی برای خودشان تشکیل دادند و من هم اگر بخواهم کار کنم دوست دارم همین گروه را برای خودم نگه دارم.

 ** فکر می کنید جواب می دهد؟

شاید جواب بگیریم. ان شا الله. اما در موقعیت های دیگری قرارشان می دهم.

** کار بعدی تان جدی است یا کمدی؟

تمایلم به کار کمدی است. اما دو سه طرح جدی دارم که خیلی خوب است و یکی از آنها درباره زندگی شخصی خودم است و مردم باید بدانند آنهایی که می خندند چه دردهایی دارند. آن لحظه که همه فکر می کنند آن آدم چقدر خوشبخت است بفهمند که همان لحظه چقدر فشار تحمل می کند و مجبور است در دلش نگه دارد.

** آقای عبدی شما درباره حضورتان در این سریال بفرمائید.

با آقای مسعودی چند کار داشتم و در ۱۲ سالگی در قرارگاه مسکونی بازی کردم.

 

** خودتان در دهه ۶۰ بودید؟

نه من هفتادی هستم و ۵ ماه جلوتر از ضبط با آقای مسعودی به مشهد رفتم تا لهجه مشهدی را یاد بگیرم و با حال و هوای آنجا بیشتر آشنا شوم. لهجه مشهدی را نتوانستم آنطور که مطلوب بود بیان کنم. مسئول تمرین لهجه هم داشتیم و مکان های توریستی مشهد را رفتیم. دهه ۶۰ هم خاطراتی بود که بیشتر با تخیل به آن سمت رفتیم.

** آقای اسلامی شما چطور؟

اسلامی: مشغول آهنگسازی کار کوتاهی بودم. ساعت ۲ بود که از مشهد با من تماس گرفتند و پرسیدند برای عید سریال بازی می کنی؟ من هم گفتم بله چون سه سال بود از فضای بازی فاصله گرفته بودم. وقتی رفتم دفتر قبلش عکس هایم را برایشان فرستاده بودم و همین که آقای مسعودی من را دید گفت نقش احمد است! حتی تست هم نگرفتند.

 

** شما اصالتا مشهدی هستید؟

بله اما ۱۰ سال است برای دانشگاه و تئاتر به تهران آمدم. دوبار کاندیدای جشنواره تئاتر فجر شدم و از سال ۹۳ کمتر بازی کردم و بیشتر آهنگسازی کردم.

** از حالا به بعد روی بازیگری متمرکز خواهید بود یا آهنگسازی؟

حتما بازیگری.

** آقای مرتضوی درباره تولید این سریال می فرمائید.

پیش تولید این سریال کمی طولانی شد و ما از اواخر اردیبهشت ماه پیش تولید را شروع کردیم و مهرماه کلید زدیم. به چند دلیل که یکی از آنها این بود که می خواستیم در مشهد کار کنیم و این نیازمند هماهنگی های قبلی بود. اولین نکته این بود که آقای مشهدی می خواست کار را در دهه شصت بسازد و بدون اغراق باید بگویم برای انتخاب لوکیشن همه حاشیه مشهد از جمله نقاط دست نخورده این شهر را دیدیم. در نهایت به محله پنج تن رسیدیم و یک ماه درگیر پیدا کردن لوکیشن اصلی خانه آقا صادق بودیم.

 

از طرفی آقای مسعودی می خواستند از بازیگران بومی مشهد استفاده کنند و ما تست ۱۲۰۰ نفره در مشهد زدیم و مرکز آفرینش های هنری آستان قدس گالری خود را در اختیار ما قرار داد و ما هم آن را به اتاق تست مان تبدیل کردیم. ما در این سریال هنرور نداشتیم و همه بازیگران را انتخاب کردیم. خانه آقا صادق که شما می بینید از ابتدا اینطوری نبود و ما آنجا را ساختیم. بعد از ساخت دکور سیما فیلم ایرادی از فیلم نامه گرفتند و گفتند باید فیلم نامه شما کامل باشد و ما سه قسمت پایانی را نداشتیم و نویسنده و کارگردان یک نفر بود و در ادامه تصمیم گرفتیم ۲۰ قسمت باشد. دقیقا روزی که خواستیم کلید بزنیم شرایط مشهد قرمز کرونایی شد و هتل ها دیگر پذیرای ما نبودند. آقای عبدی، سینا و چند نفر از بازیگران در حین کار به کرونا مبتلا شدند و همین ما را دو هفته عقب انداخت. کار را شروع کردیم و روزانه با ۸۰ نفر گروه تولید مشغول ضبط بودیم.

** چطور پروتکل ها را رعایت می کردید؟ اصلا امکان پذیر بود؟

تا جایی بله اما برخی اوقات نمی شد و چون دهه ۶۰ بود استفاده ار ماسک غیر ممکن بود. روزهای ابتدایی به دانشگاه علوم پزشکی مشهد رفتم و اعلام کردم که ۸۰ نفر در ۸۰ متر خانه هستیم و تهویه هم نداریم گفتند می میرین! (خنده) و بعد از آن از بچه ها تست گرفتند. به محض اینکه یکی از بچه ها کرونا می گرفت گروه نگران می شدند. نکته بعدی که کار ما را سخت تر می کرد این بود که تا به حال کاری در دهه ۶۰ در مشهد ساخته نشده بود. برخی بازیگران هم از طریق تماس تصویری انتخاب شدند.

**بازخوردها چطور بود؟

آقای رنجبران گفتند این سریال رکورد مخاطب سریال شبکه پنج را زد. ابتدای کار نگران بازخوردهای کار بودیم اما رفته رفته نگرانی مان کمتر شد.

** آقای مسعودی شما چطور؟ بازخورد جالبی در این مدت داشتید؟

خانمی تماس گرفت و گفت مشکلی در زندگیم داشتم و با دیدن سریال شما برای اولین بار خندیدم. یکی دیگر گفته بود امسال اولین عید بدون مادرم بود و سریال شما باعث شد بخندم. یا حتی زن و شوهرهایی که از نتیجه مثبت این سریال در زندگی شان می گفتند.

** آقای حافظ شجری شما در این سریال نقش جعفر را داشتید که شاید شخصیت مورد علاقه خیلی از مخاطبان باشد. درباره ورودتان به بازیگری و حضور در سریال بفرمائید.

من از سال ۸۸ تئاتر بازی می کنم و در چند جشنواره بودم. تبلیغ نوروز رنگی را در اینستاگرام دیدم و به محمد اسلامی زنگ زدم. سه سال با آقای مسعودی در تماس بودم که اگر می شود در کار شما بازی کنم. تا اینکه آقای مسعودی را دیدم و قرار شد بازی کنم. در فیلم نامه اولیه در ۶ قسمت بودم اما بنا به بازخوردها حضورم بیشتر شد.

 

** چقدر در این سریال از بداهه استفاده کردید؟

بداهه نداشتم و طبق متن های کارگردان پیش می رفتم.

** در آینده همچنان بازیگری را ادامه می دهید؟

بله و دوست دارم ژانرهای دیگر را تجربه کنم.

** آقای هاشمی شما درباره حضورتان در این سریال بفرمائید.

برای خودم حضور داشتن در مشهد خیلی دلچسب است مخصوصا به خاطر اینکه مادرم چهار سال پیش در مشهد به رحمت خدا رفتند. هر کاری که به ما سه برادر در مشهد پیشنهاد می شود فوری قبول می کنیم.

 

** چرا شما کمتر در حیطه تصویر حضور دارید؟

 تا سال ۸۸ بیشتر مدیر تولید و در پشت صحنه بودم و تئاتر کار می کردم. سریال نفس و لطفا مزاحم نشوید را بازی کردم. علی مسعودی نیز به من لطف داشت و پدر این خانواده را به من سپرد و من هم حق رفاقت را به جا آوردم.

** فکر می کنید چقدر جای خالی سریال هایی که به آداب و رسوم اقلیم های مختلف می پردازد در تلویزیون ما خالی است؟

تلویزیون حد وسط ندارد و یک زمانی همه سریال ها آپارتمانی و گاهی تاثیر پذیر از سینمای ما است. الان تلویزیون در این بخش دستش خالی است. قبل از پایتخت و نون خ هم از این دست سریال داشتیم اما طوری نبود که خانواده در قصه اش ببینیم. علاوه بر شبکه نمایش خانگی تلویزیون رقیب های دیگری هم دارد. خیلی خوب است که سریال ها به این سمت رفته و از مردم مشهد تشکر می کنم که بعد از این سریال و حتی نقش آفرینی برادرم هدایت هاشمی در سریال پایتخت و ایفای نقش مردی مشهدی، بازخوردهای خوبی داشتند.

** اما اگر کارگردان اصالتا برای همان منطقه باشد کمتر مشکلی بوجود می آید.

درست است تحقیق و نگارش خیلی مهم است و آقای مسعودی اصالتا مشهدی هستند و به همین دلیل توانستند نظر مردم آن خطه را جلب کنند..

**شما از دهه شصت مشهد خاطره ای دارید؟

همیشه دهه ۶۰ برایم یادآور کوه پیمایی و سفرهایی است که به سختی به قله می رسی و بعد از اینکه از سفر برمی گردید می گویید چقدر خوش گذشت. دهه ۶۰ را به سختی گذراندیم و در جنگ و صف های نانوایی بودیم اما الان می گوییم خوش گذشته. در آن زمان همه از حال هم خبر داشتیم اما الان همسایه هایمان را نمی شناسیم و مردم ما نامهربان شدند. با همه سختی هایی که در دهه ۶۰ داشتیم اما الان می بینیم چقدر آن زمان خوشحال بودیم. نسل جدید با این خاطرات ما آشنا نیستند. از طرفی کار کردن در زمان سال ۶۰ خیلی سخت است به این خاطر که همه چیز عوض شده است.

**آقای سلیمی راد شما نسبت خانوادگی با آقای مسعودی دارید و در کنار بازیگری دستیار کارگردان هم بودید.

در سریال سه درچهار آخر خط و نوروز رنگی بازی کردم و دستیاری را هم دوست دارم. چون دهه شصت حضور نداشتم و متولد دهه ۸۰ هستم خیلی موارد را از آن سال نمی دانستم و از بچه های گروه می پرسیدم.

 

** خانم بهفر شما در این سریال نقش خانمی کرد را ایفا می کردید. از نحوه ورودتان به این گروه بگویید.

بهفر: من هم از تئاتر کارم را شروع کردم تا اینکه سعید آقاخانی من را به آقای مسعودی معرفی کردند و کار اضافه شدم. ما بازیگران این سریال هیچکدام چهره نبودیم اما در تیتراژ و معاشرت با کارگردان اول بودیم و این انرژی مثبت و اعتماد به نفسی که به ما دادند خیلی روی نتیجه کار تاثیر  داشت. درمورد بازیگرهای تئاتر در این سریال خیلی محترمانه رفتار شد. معمولا وقتی از تئاتر وارد کارهای تصویری می شوید نوع برخوردها طور دیگری است اما در سریال نوروز رنگی ما اصلا با اینگونه برخوردها مواجه نبودیم و همه چیز درست و حرفه ای پیش می رفت و حالمان را خوب می کرد و باعث می شد درست کار کنیم.

 

مرتضوی: ما دنبال یک بازیگر کُرد می گشتیم و بنا بود قومیت های مختلفی در کار داشته باشیم که البته نظر آقای مسعودی این نبود. یک خانواده کرد در داستان داشتیم. آقای مسعودی هم دنبال چهره های بازیگری نبود.

** خانم زارعی و جعفری حال و هوای این سریال برای شما که آن دهه را تجربه نکرده بودید، خوب بود؟.

حدیثه زارعی: از سال ۹۰ دوره بازیگری دیدم. پدرم را در راه مشهد از دست دادم و دو کار در مشهد انجام دادم و حالم را خوب کرد. فضای کار خیلی صمیمانه بود همانطور که در تصویر دیده شد همانطور بود. مهربانی و انرژی که آقای مسعودی داشتند حال ما را خوب می کرد.

الهه جعفری: کارهایی که در این چند سال بازی کردم هیچکدام کمدی نبوده است. هیچوقت فکر نمی کردم به این زودی بخواهم کمدی بازی کنم. خنداندن ایرانی ها خیلی سخت تر از گریاندن شان است و این تجربه هم برای من خیلی لذت بخش بود. آقای مسعودی به من گفت شما دعوت آقا امام رضا (ع) بودید و این برای من خیلی با ارزش بود. کار قبلی ام سریال احضار بود و آنقدر کار سختی بود که وقتی مشغول بازی در  سریال نوروز رنگی شدم خستگی دو سال و نیم کار قبلی به واسطه این کار از دوشم برداشته شد. اولین تجربه کمدی ام بود و خیلی نگران بودم و از آقای مسعودی خیلی سوال می پرسیدم و کمک های ایشان به من کمک بسیاری کرد. نقشم از خودم دور بود و با مشورت کارگردان ایفایش کردم.

 

** آقای رستمی از بازی در این سریال بگویید.

شاهو رستمی: چند ماه قبل از اینکه سریال شروع شود خبری دیدم مبنی بر اینکه قرار است کاری در مشهد ساخته شود و دوست داشتم سریالی برای عید بازی کنم و فکرش را هم نمی کردم. تا اینکه یک روز از طریق دوستی به آقای مسعودی معرفی شدم.

 

مرتضوی: وقتی می خواستیم گروه را بیمه کنیم به تازگی بیمه کرونا آمده بود و گزینه بیمه زلزله هم داشتیم که گفتیم نزنیم. دقیقا بعد از آن مشهد سه بار زلزله آمد. (خنده)

** اگر نکته ای مانده بفرمائید.

شاهو رستمی: قبل از اینکه در این سریال بازی کنم قرار بود در فصل دو سریال روزگار جوانی بازی کنم و تا مرحله آخر هم نهایی شده بود اما به این دلیل که ۳۳ سالم بود نتوانستم در آن سریال باشم. خیلی حالم بد بود. پیش خودم گفتم ۱۸ سال است دارم کار می کنم به من این فرصت را بدهید تا ۳۰ سالم نشده کار کنم اما نشد. الان هم مجبورم مرد خانواده دار زن دار را بازی کنم چون هیچوقت سن خودم را بازی نکردم   فرصتش را به من ندادند. سایر دوستان الان می توانند نقش سن کمتر را ایفا کنند چون آقای مسعودی به آنها فرصت داده است. اما به من ندادند و اگر این فرصت به امثال من داده می شد آزمون و خطاها و تلاش هایمان را بیشتر می کردیم و اینطور نبود که به محض رسیدن به ۴۰ سالگی آزمون و خطا کنیم و به سرعت کنار گذاشته شویم.

 

بهفر: من هم مثل آقای رستمی هستم. ۱۲ سال است که به تهران آمدم به انگیزه کار کردن. چرا همکاران من در تئاتر همه عقده گشا هستند و مثل بچه های تصویر بی عقده و لاکچری نیستند؟ چون رنجی را تحمل می کنند بیشتر از کارهای تصویری و یک چندم آن دیده می شوند.

 

انتهای پیام/      

           





منبع خبر

میزگرد فارس| حال و هوای مشهد در «نوروز رنگی» حفظ شد/ منتقدان حسودند!/ نسل جدید با خاطرات ما آشنا نیست بیشتر بخوانید »

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها فصل دوم سریال «جلال» به کارگردانی حسن نجفی و تهیه کنندگی علیرضا جلالی از شبکه یک پخش می شود.

در فصل نخست این سریال تمرکز داستان بر ماجرای زندگی شخصی جلال و همسرش راضیه بود اما در فصل دو مخاطبان شاهد بخشی از تاریخ معاصر انقلاب اسلامی در تبریز هستند. یکی از این برهه های زمانی که در داستان سریال جلال به تصویر کشیده شده است، برمی گردد به مبارزه های شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷ تا آبان ۵۸.

«علیرضا مهران» که قبل تر در سریال «معمای شاه» نقش مقام معظم رهبری را ایفا کرده بود، در این سریال در قالب شخصیت آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به ایفای نقش پرداخته است. با مهران که این روزها مشغول بازی در سریال «سلمان فارسی» و «روز ناتمام» است، درباره روحانی مبارز و امام جمعه تبریز بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷ و سایر فعالیت هایش گفت و گو کردیم.

 

**آقای مهران اصولا بازی کردن در کارهای تاریخی چقدر برای شما لذت بخش است؟

-بازیگر همیشه دوست دارد نقش های مختلف را تجربه کند و این جزو خصیصه های هر بازیگری می تواند باشد. اگر این کار تاریخی با کارگردان هایی باشد که کاربلد و شناسنامه دار باشند، لذت دوچندان دارد.

** چطور شد که گروه تولید سریال «جلال» برای ایفای نقش «آیت الله قاضی طباطبایی» به سمت شما آمدند؟

-محسن دارسنج طراح گریم سریال جلال از دوستان خوب من هستند و ما در گذشته در چند کار با هم همکاری داشتیم. یادم هست یک ماه پایانی ضبط سریال جلال بود که با من تماس گرفتند و گفتند گریم آیت الله قاضی طباطبایی روی صورت شما می نشیند. اگر امکانش باشد بیا تا تستی بزنیم. آن زمان آقای نجفی کارگردان را نمی شناختم به این جهت که همکاری مشترکی نداشتیم. قرار گذاشتیم و تست گریم روی صورت من انجام شد و مورد قبول واقع شد و همه این اتفاق ها طی دو سه روز رخ داد.

سریال جلال برایم اتفاق ویژه ای بود چون آنقدر مرحله رفتنم به پروژه و جلوی دوربین رفتنم سریع اتفاق افتاد که می توانم بگویم این کار جزو عجیب و غریب ترین کارهایی است که تجربه کردم. زمان زمان کمی بود اما فکر می کنم خروجی اش مطلوب واقع شده است.

** وقتی گریم شدید و خودتان را مقابل آیینه دیدید چه حسی داشتید؟

-روز اولی که عکس آیت الله قاضی طباطبایی را در اینترنت دیدم به آقای دارسنج گفتم دست شما جادو می کند و خودم پیش بینی نمی کردم که گریم تا این اندازه به چهره واقعی شخصیت نزدیک شود. اما خداراشکر طراحی فوق العاده آقای دارسنج و نگاه خوب آقای نجفی نسبت به این نقش باعث شد اتفاقی که دوست داشتند رقم زده شود.

امیدوارم که مخاطب هم با این نقش ارتباط برقرار کرده باشد و برای من به عنوان بازیگر تجربه خیلی خوبی بود، تعدادی نقش ها در تلویزیون حساسیت خاص خودشان را دارند. آقای قاضی هم یکی از شخصیت های ویژه معاصر ما بودند و مردم تبریز به ایشان خیلی علاقه دارند و فکر می کنم اگر همه این شاخصه ها را در کنار هم قرار دهیم باعث می شود که مردم بتوانند ارتباط خوبی با این شخصیت برقرار کنند. ما بازیگرها سر هر کاری که می رویم آزمون و خطا می کنیم و مطمئنا من هم ایرادهایی داشتم اما تمام تلاشم را کردم تا خروجی این نقش، ‌خروجی خوبی باشد.

 

** قبل از اینکه این نقش را ایفا کنید چقدر ایشان را می شناختید؟

-وقتی نقش به من سپرده شد، بیشتر در اینترنت جست و جو کردم و کلیتی از زندگی نامه این شهید بزرگوار درآوردم. بقیه اتفاق ها گفتمان هایی بود که با آقای نجفی کردم و با توجه به شناخت کاملی که ایشان به این شخصیت داشتند نکات بسیار خوبی به من گفتند. آقای قاضی معروف هستند به خمینی آذربایجان پس تاثیرگذاری این شخصیت روی مردم خیلی زیاد بوده است. ایشان اولین شهید محراب هستند، بانفوذ بودند و به امام خمینی نیز ارادت زیادی داشتند و کمک حال امام و به عبارتی دست راست ایشان بودند. همچنین توده مردم به ایشان بسیار علاقه مند بودند و فرد بسیار محکم و استواری بودند. در کنار همه این اتفاق ها آقای قاضی شیرینی خاص و منحصر به فرد خودشان را داشتند و این خیلی برای من جذاب بود.

در کنار اینکه این نقش را در مدت زمان کوتاهی بازی کردم سعی ام بر این بود که طنازی های این شخصیت را هم داشته باشیم. شخصیت ایشان بسیار مهربان و خوش مشرب بودند و سعی می کردند با توده مردم ارتباط خوبی برقرار کنند و با هر فردی با زبان خودش صحبت کنند و همین ها توانسته این شخصیت را برای مخاطب عام قابل باور کند.

چون متاسفانه در تلویزیون وقتی دست روی چنین شخصیت هایی می گذارید، حساسیت هایی ایجاد می شود که کارگردان تهیه کننده و بازیگر گاردی دارند درباره اینکه این نقش باید در حفاظی انجام شود. اما خداراشکر آقای نجفی ذهن بازی داشتند و شناخت کافی نسبت به این نقش داشتند این اجازه را به من دادند که زوایای مختلف زندگی این روحانی مبارز را در همین برش کوتاهی که در سریال داشتیم، نشان مخاطب دهیم.

** بزرگترین چالشی که برای ایفای این نقش داشتید چه بود؟

-گریم سختی که داشت و برای هر بار گریم حدود ۳ ساعت زیر دست گریمور می نشستم و در کل کار کردن در سرمای شدید شهرک غزالی آنهم برای همه بچه های گروه کار سختی بود.

** خودتان سریال را در پخش دیدید؟

-به دلیل مشغله هایی که دارم نتوانستم سریال را کامل ببینم و در همان یکی دو قسمتی که دیدم چه در کارگردانی و نویسندگی و بازیگری فکر می کنم اتفاقی که دوست داشتند رقم بخورد و این مسیر را ادامه دهند.

** شما و یا گروه سریال با خانواده آیت الله قاضی ارتباطی داشتید؟ برای کسب اطلاعات شخصی تر؟

-نه چونکه زمان محدودی داشتیم اما فکر می کنم آقای نجفی مراوداتی داشتند و با خانواده و دوستان این شخصیت صحبت هایی کردند.

** از سخنرانی های این شخصیت فیلمی در فضای مجازی وجود دارد؟

-حقیقتش این است که وقتی در اینترنت جست و جو کردم اطلاعات زیادی از ایشان نبود و فقط صفحه ویکی پدیایی داشتند. اما آن زمان سخنرانی ها ضبط نمی شده آرشیوی نداشتند و اگر هم داشتند هماهنگی صورت نگرفت تا به دست من برسد.

 

** شما برای این نقش صداسازی هم داشتید؟

-نه وقتی که سر صحنه تمرین می کردم کارگردان گفتند خیلی خوب است و همین صدا را حفظ کنید که به شخصیت نزدیک است. مطمئنا خود کارگردان سخنرانی های این شهید بزرگوار را گوش کردند و این صدایی که من داشتم به این شخصیت نزدیک بوده است.

** شما در سریال «معمای شاه»، نقش «مقام معظم رهبری» را ایفا کردید و این نقش نقطه عطف کارنامه کاری شما به حساب می آید.

-بله درست است برای خود من به عنوان بازیگر خیلی جذاب بود که چنین نقشی را بازی کنم.

** درباره سکانس شهادت «آیت الله قاضی طباطبایی» نیز می فرمائید.

-آنچه به من گفته شد بعد از نماز وقتی داشتند به سمت منزل برمی گشتند در یک خیابانی ترور می شوند و کارگردان این سکانس را دقیقا شبیه به واقعیت بازسازی کردند.

** شما قبل از اینکه در سریال معمای شاه و جلال بازی کنید در سریال های دیگری به ایفای نقش پرداختید که اتفاقا همه آن نقش ها منفی بود و با این دست نقش ها در ذهن مخاطب ماندگار شدید. فکر می کنید با بازی کردن این دو سریال تاریخی نقش های منفی شما در ذهن مخاطب کم رنگ شده است؟ و آیا مردم توانستند شما را در قالب یک بازیگری که می تواند در همه نقش ها و قالب ها قرار بگیرد، بپذیرند؟

-جزو افتخاراتم است که شروع بازیگریم در تلویزیون با سریال های سیروس مقدم و سریال های دیوار، زیر هشت، مدینه، بچه های نسبتا بد و همیشه وام دار و  مدیون این مرد بزرگ هستم به خاطر اعتمادی که به من کرد. همه این سریال ها در دوره خودش مخاطبان بسیاری داشت. کاملا با نگاهی که مردم یک بازیگر را به عنوان بد من یا شخصیت مثبت همیشه بشناسند مخالف هستم و واقعیت این است که نقش منفی سختی های خاص خودش را دارد. حالا متاسفانه در تلویزیون و سینمای ما نگاهی وجود دارد که به محض خوب ظاهر شدن یک بازیگر در نقش های منفی و یا مثبت، از او می خواهند این نقش ها را تکرار کند. این یکی از ایرادهایی است که ما داریم و باید کارشناسی شود و می شود روزها و ساعت ها درباره همین موضوع بحث کرد.

 

اما سعی کردم نقش هایی که در این چهار سریال آقای مقدم بازی کردم، ماندگار و جذاب باشند. علاوه بر این برایم خیلی سخت بود که از آن مسیر فاصله بگیرم و نقش های مثبتی را هم تجربه کنم. در سینما سعی کردم این اتفاق تا حدودی بیفتد و نقش های مثبتی را هم تجربه کنم اما در تلویزیون کمتر و بعد از آن چهار سریال تا سه سال در تلویزیون فعالیتی نداشتم و اگر اشتباه نکنم آخرین کارم بچه های نسبتا بد بود که با زنده یاد سید کمال طباطبایی کار کردیم و بعد از آن دیگر کار نکردم و شروعش با سریال جلال بود.

سعی کردم در این حیطه هم فعالیت کنم و به خودم و اطرافیانم و همکارانم بگویم که یک بازیگر می تواند این نوع نقش ها را هم تجربه کند. حالا در پروسه ای من نقش های منفی بازی می کردم و سعی می کردم همان منفی را به بهترین نحو انجام دهم و مخاطب هم با آنها ارتباط برقرار کند که خداراشکر این اتفاق افتاد.

الان هم که در سریال جلال کار کردم همکاران و دوستان و اطرافیانی که در محیط کاری هستند همه می گویند چقدر خوب و قابل باور بازی کردی و دنیای دیگری را تجربه کردی. فکر می کنم این دریچه جدیدی برای من است اما این دلیل بر این نمی شود که بگویم حالا از این به بعد حتما من فقط نقش های مثبت را کار می کنم. نه و هر زمان که احساس کنم نقشی خوب باشد چه مثبت و چه منفی بی تردید قبول می کنم. خداراشکر بعد از چند سالی که با سریال جلال آمدم و نقش مثبت را شروع کردم سعی می کنم هر دو را داشته باشم هم نقش منفی و هم مثبت اما نقش هایی باشند که دوستشان داشته باشم و با آنها ارتباط خوبی برقرار کنم.

 

** این به خود بازیگر برمی گردد که بتواند قالبی که در آن قرار می گیرد را درست اجرا کند.

-بله بخش مهمی از این موضوع خود بازیگر است اما بخشی هم مقوله کارشناسی و نگاهی است که به این موضوع می شود. متاسفانه ما بازیگران خوبی داریم که سال های سال است در تلویزیون نقش منفی بازی می کنند و اگر کارگردان و نویسنده ها به آنها اعتماد کنند و همان بازیگرها نقش های مثبت را بی نظیر بازی می کنند. ما بازیگرهایی داریم که از سینما وارد تلویزیون می شوند و با شکل و شمایل مثبت و زیبا و جذاب نقش های منفی بازی می کنند.

** از آنجایی که شما بیشتر در تئاتر فعالیت می کنید در این مدت اخیر نیز نمایشی روی صحنه داشتید؟

-از سال گذشته که کرونا آمد من و برخی همکارانم فعالیت خاصی در تئاتر نداشتیم.

** این روزها مشغول چه کاری هستید؟

-در سریال «سلمان» آقای میرباقری بازی می کنم و این روزها در شاهرود مشغول فیلمبرداری بخش های دریا هستیم و بازی من تا خرداد سال آینده طول می کشد. همچنین در سریال راز ناتمام آقای امانی بازی می کنم که تاریخی معاصر است.

** در «سلمان» شخصیت حقیقی بازی می کنید؟

-نه، در زندگی سلمان او مسیری را از کشوری به کشور دیگری می رود و در همین حین با چند شخصیت برخورد می کند که هر کدام دنیا و قصه خاص خودشان را دارند و من یکی از آنها هستم و فکر می کنم این بخش از بخش های جذاب این سریال خواهد بود.

 

** این سریال جزو اولین تجربه کارهای تاریخی شما به شمار می رود؟

-در گذشته سریال تاریخی معاصر کار کردم و در معمای شاه بود که با آقای ورزی همکاری کردم و یکی دو کار به کارگردانی حسن هدایت هم داشتم.

** از همکاری با آقای میرباقری بفرمائید.

-خداراشاکرم در سریال سلمان با آقای میرباقری همکاری می کنم. این لذت برایم چند برابر است که همیشه می توانم در کارنامه کاریم اسم این سریال را داشته باشم و در اصل برایم شبیه به یک دانشگاه است. در کنارش راز ناتمام را دارم که یک سریال تاریخی معاصر است و برایم جذاب است به این خاطر که کارگردان خوش فکر و خلاق و بازیگران توانمندی دارد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، در فصل دوم سریال «جلال» عمار تفتی، حمیرا ریاضی، همایون ارشادی، هادی افتخارزاده، علیرضا مهران و … به ایفای نقش پرداختند.

انتهای پیام/

 





منبع خبر

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود بیشتر بخوانید »

سندروم «ادعای تقلب» اصلاح طلبان بار دیگر عود کرد/ «شیشلیکی ها» این بار میدان دار شدند

سندروم «ادعای تقلب» اصلاح طلبان بار دیگر عود کرد/ «شیشلیکی ها» این بار میدان دار شدند


مجله فارس پلاس؛ فیلم شیشلیک آخرین ساخته محمدحسین مهدویان را می توان یک شوک در کارنامه هنری این کارگردان محسوب کرد. مهدویان که با ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز توانسته بود در عرصه هنر خودی نشان دهد این بار با چرخشی ناگهانی نتوانست مسیری که پیشتر آغاز کرده بود را ادامه دهد. منتقدان زیادی شیشلیک را نا امید کننده توصیف کردند و حتی حضور بازیگران به نام و مشهور نیز نتوانست محصول زوج هنری مهدویان-ژوله را نجات دهد و شیشلیک را برای مخاطبان جذاب و دیدنی کند.

میکائیل دیانی درباره این فیلم نوشت: ” فیلم شیشلیک را پیش از آنکه بخواهند بخاطر محتوایش در جشنواره فیلم فجر رد کنند؛ باید بخاطر فرم مردودش می کردند.

سینمایی تا این حد ابتدایی در قاب ها و نماها؛ حرکت دوربین غیرسینمایی؛ زووم های بی معنی بدریخت؛ دکوپاژی دم دستی و ناهمگون با لحظه و موقعیت داستانی و بازی هایی یکی از دیگری بدتر همه به اندازه کافی برای آنکه این فیلم حائز حضور در جمع فیلم های منتخب جشنواره نباشد کافی بود.

فیلم ترکیبی از چند بازیگر کمدی خوب است که کارگردان نتوانسته حتی یک موقعیت کمیک در آن خلق بکند! این خود هنری است که رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ژاله صامتی را در اختیار داشته باشی و نتوانی حتی یک لبخند از مخاطبانت بگیری!

تصویرسازی از ایران آنقدر بد است که حتی مخاطب حاشیه نشین با همه فقر و تنگدستی اش هم نمی تواند آن را بپذیرد؛ اساسا موضوع نادارایی نیست چرا که فقیر هم می تواند با شرافت زندگی کند اما فیلم تلاش دارد ایرانی بی شرافت و مفلوک را به تصویر بکشد و از این حیث فیلم کمدی تلخ نیست؛ بلکه کمدی کثیف است!

فیلمنامه بیشتر به یک شعارنامه سیاسی میماند تا یک متن نمادپردازانه و منتقدانه؛ که ایرانی عقب مانده؛ مفلوک و متحدی برای ادامه بدبختی را نشان می دهد. فیلم را می توان شمایلی از کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول دانست همچنان که پوستر فیلم از آن کپی برداری شده است.

۱۹۸۴ کتاب مشهوری است که در سال ۱۹۴۹ منتشر شده‌ و بیانیهٔ سیاسی شاخصی در توصیف نظام‌های توتالیتر است.

جرج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به ناظر کبیر(رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری) وجود دارد.

در جامعهٔ تصویر شده گناه‌کاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصی افراد به‌شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانه‌ها از شهروندان جاسوسی می‌کنند و شهروندان مجبورند همیشه با چهره‌ای سرشار از خوش‌بینی و لبخند به این صفحات نمایش نگاه کنند؛ تا کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشان‌دهندهٔ هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان پشت صفحات نمایش ایجاد نشود، چرا که در غیر اینصورت مورد غضب حکمرانان قرار می‌گیرند.

محمدحسین مهدویان بیشتر تلاش کرده فقر و فلاکت را برای مردم شوآف کند؛ آن هم با سرمایه اول مارکت! “

 

مسعود فراستی نیز در انتقادی تند این فیلم را توهین آمیز خواند و گفت: این فیلم به حدی توهین‌آمیز است که فقط ضد کارگر و کار نیست بلکه ضد انسان است و برخلاف ظاهر انتقادی فیلم، طرفدار وضع موجود و لمپن بورژواها و دلالان است. من با اجازه دوستان می‌خواهم بگویم کسانی که به این فیلم می‌خندند باید فکری برای خودشان کنند چون وضع شان خیلی خراب است! فقط شکم‌سیران می‌توانند به این فیلم بخندند، شکم‌سیرانی که با پول دلالی و کثیف می‌توانند سرپا باشند. فرم در این فیلم جایی ندارد.

محمدتقی فهیم دیگر منتقد سینمایی هم درباره این فیلم گفت: پله سقوط آقای مهدویان در «لاتاری» است اما من امشب( شب اکران شیشلیک) برایش گریه کردم، برای فیلمسازی که کارش تمام شده است و از این به بعد فقط زندگی می‌کند. فیلم خواهد ساخت تا زندگی کند مگر اینکه اتفاق دیگری برایش بیفتد.

آنچه در دیدگاه منتقدان مطرح شده بود خود را در توزیع جوایز نیز نشان داد. این فیلم از سوی تماشاگران هم مورد توجه قرار نگرفت و در نهایت محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم شیشلیک عنوان سوم آرای مردمی در جشنواره فجر را از آن خود کرد.

اما آنچه جالب بود واکنش مهدویان به این سقوط در جذب مخاطب است. مهدویان در صفحه شخصی خود نوشت: ” ماجرای دست‌کاری در آرای مردمی جشنواره در سه روز آخر رای‌گیری، بعد از پی‌گیری عوامل فیلم‌ها و رسانه‌ها، با یک توضیح غیرشفاف از سوی ستاد جشنواره و ابطال شبانه‌ی تعدادی از آراء، سرهم‌بندی شد.

استفاده‌ی بی‌دلیل و فکر نشده از سامانه‌ی فروش (سمفا) و کنار گذاشتن نظارت صنفی خانه‌ی سینما بر روند رای‌گیری مردمی، نتیجه‌ای جز بی‌اعتبار کردن مهم‌ترین سیمرغ جشنواره نداشت. امید که این تجربه ناموفق برای دوره‌های بعدی جشنواره تکرار نشود.”

این واکنش از سوی رسانه های اصلاح طلب نیز مورد استقبال واقع شد و به سرعت به عنوان سرخط خبری مورد پرداخت قرار گرفت. ظاهرا برای اصلاح طلبان نوستالوژی “ادعای تقلب” چنان شیرین است که چندان به این فکر نمیکنند “ادعای تقلب” زمانی کارساز است که طرف مقابلشان برگزار کننده یک انتخابات یا رای گیری باشد. باید برای این جریان یادآوری کرد که اکنون کارگردان و برگزار کننده رای گیری و دولت و وزارت ارشاد و همه دست اندرکاران جشنواره چندان تفاوتی در اندیشه فرهنگی و نگاه سیاسی ندارند. این جریان چنان بر جشنواره فیلم فجر امسال سایه افکنده است که فیلم های جذابی چون  «منصور» و «مصلحت» از سوی داوران جشنواره مورد توجه قرار نگرفتند. 

اکنون دیگر میتوان گفت ادعای تقلب تبدیل به سندروم مزمن برای اصلاح طلبان شده است که هر زمان دچار یک باخت مردمی می شوند عود میکند و بی توجه به ابعاد ماجرا طلبکارانه مدعی تقلب میشوند.

افکار عمومی هنوز جمله معروف عفت هاشمی را از یاد نبرده است: اگر ما رای نیاوردیم مردم بریزند به خیابان ها! ظاهرا این جمله تبدیل به مانیفست فکری و انتخاباتی اصلاح طلبان شده است.

انتهای پیام/م

 





منبع خبر

سندروم «ادعای تقلب» اصلاح طلبان بار دیگر عود کرد/ «شیشلیکی ها» این بار میدان دار شدند بیشتر بخوانید »

بهارمست: جسارت «از سرنوشت» در ورود به مسائل جوانان/ در سریال‌ها خودسانسوری نکنیم

بهارمست: جسارت «از سرنوشت» در ورود به مسائل جوانان/ در سریال‌ها خودسانسوری نکنیم


** خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: در دسته بندی سریال های دنباله دار، یکی از سریال هایی که تا فصل سه و شاید هم بیشتر ادامه خواهد داشت، سریالی است درباره دو کودک پرورشگاهی که از کودکی با هم و در کنار هم بزرگ شده و رشد کرده اند. «از سرنوشت» درونمایه رفاقت دارد و با پرداختی مناسب به معضلات و مشکلات جوان ها می پردازد. 

فاطمیا بهارمست یکی از بازیگران این سریال است که از کودکی با اجرا کار خود را آغاز کرده است. او در این سریال نقش نغمه را بازی می کند که نقش مقابل شخصیت هاشم است و اتفاقا به همین دلیل هم در این فصل دچار چالش های فراوانی می شود. با بهارمست درباره این نقش و ویژگی های سریال هایی با این محتوا گفت و گو کردیم.

 

** بعد از بازی  در «از سرنوشت ۳» مشغول کار جدیدی نشدید؟

-ما قبل از کرونا ضبطمان تمام شد و بعد از کرونا همه چیز پیچیده شد و ترجیح دادم کارهایی که انجام دادن یا ندادنش فرقی برایم نمی کند را انجام ندهم. هم به خاطر اینکه فصل سه از سرنوشت پخش نشده بود و هم اینکه سلامتی ام حفظ شود. اما اگر پیشنهاد خوبی شود که ارزشش را داشته باشد حتما می روم اما احتمال فراوان فصل چهار همین سریال را آغاز کنیم.

** فصل چهار در چه مرحله ای است؟

-فکر می کنم در مرحله نگارش باشد.

** چهار جوان اصلی قصه در فصل بعدی هم حضور دارند؟

-بله.

**شما در چند سریال به ایفای نقش پرداختید. حضور در از سرنوشت در میان کارنامه کاری تان چه جایگاهی دارد؟ کما اینکه در این سریال حضورتان محوری تر از سایر کارهایی است که بازی کردید.

-بله به این خاطر است که عمده کارهایم برمی گردد به دوران کودکیم و نقش نغمه در سریال از سرنوشت مهم ترین نقشی است که در بزرگسالی ام ایفا کردم. به این دلیل ۷ سالی هم کار تصویر انجام ندادم و تئاتر کار کردم و درس خواندم. بعد از این سالها حضورم در این سریال یک اتفاق خوب بود. هم سریال و هم نقشم را دوست داشتم و نقش پر چالش و محوری بود و هر لحظه اش برایم یک اتفاق جدید بود.

 

** مهم ترین چالشی که برای ایفای این نقش داشتید، چه بود؟

-بزرگترین چالشی که داشتم ایفای نقش در دو مقطع سنی بود. ما در فصل دو در سن ۱۸ سالگی بازی کردیم و در فصل سه، ۲۵ ساله هستیم و چون خودمان هم باید اجرایش می کردیم و بازیگر تغییر نمی کرد. در فصل سه لحظه های دراماتیکی وجود دارد که باید از عهده ایفایش برمی آمدم و بازی کردنش مهم بود به همین دلیل خیلی دوستش دارم. لحظه هایی که نغمه در این سریال دارد در هر سریالی در اختیار یک بازیگر قرار نمی گیرد و شاید دست کم چند فریم از این لحظه ها به یک بازیگر در یک سریال سپرده شود. اما فصل سه بسیار پر تلاطم است و بالا و پایین دارد و پر از لحظه های متفاوت برای یک بازیگر است.

** در فصل سه هر چهار جوان اصلی قصه (هاشم، سهراب، نغمه و آرزو) به یک پختگی رسیدند. این پختگی و بزرگ شدن در رفتار این شخصیت ها در فیلم نامه ای که در اختیارتان قرار داده بودند وجود داشت؟ چقدر خودتان برای رسیدن به این پختگی تلاش کردید؟

-فیلم نامه از سرنوشت فیلم نامه بسیار کاملی بود و همه جزئیات را در اختیار شمای بازیگر قرار می دهد تا بتوانید نقش را به خوبی ایفا کنید و این جزو خوش شانسی همه ما است. اما نمی توانم از کارگردانی چشم پوشی کنم، آقای بذرافشان کارگردانی خوبی در راستای نوجوانی و هدایت ما داشتند و آقای خردمندان در راستای پختگی شخصیت ها نقش مهمی داشتند و خیلی حواسشان بود. از طرفی از ابتدا هم فیلم نامه کاملی در اختیار داشتیم و همین برای من مرجع مهمی بود و بارها تمرین کردم و سعی کردم روی متن ها اشراف داشته باشم. همچنین تلاش کردم تا احساساتم درونی تر و عمیق تر باشد.

** و اینکه اتفاقا نقش نغمه را درونگرا ایفا کردید.

-بله چون که ایجاب می کرد. یکی از کارهای سختی که من و آقای بذرافشان داشتیم این بود که نغمه در ۱۸ سالگی باید بسیار پخته رفتار می کرد و این خیلی عجیب بود. نغمه در ۱۸ سالگی هم شخصیت پخته ای داشت و حالا در ۲۵ سالگی هم این رفتارهای منطقی اش ادامه داشت و باید در مقابل هاشم یک دانای کل را ایفا می کردم و همین کار را سخت تر می کرد و ایجاب می کرد که بازی درونی داشته باشم.

 

** کار کردن با دو کارگردان در یک سریال کار سختی بود؟

-حقیقتش نه و بسیار دلنشین بود. جالب بود که فضای ما آنقدر در دو فصل تغییر کرد که احساس می کردیم مشغول دو کار متفاوت هستیم و دیدگاه های متفاوت دو کارگردان به ما کمک کرد که بازی های خوبی داشته باشیم. به هر حال هر کارگردانی دیدگاه خود را دارد و این برای ما جذابیت داشت. از طرفی در پیش تولیدهایمان به زبان مشترکی با کارگردان می رسیدیم و می دانستیم که کارگردان ها دقیقا از ما چه می خواهند.

** کلیت داستان این سریال به رفاقت میان دو دوست برمی گردد که از کودکی با هم بزرگ شدند. اساسا قصه های اینچنینی که پیرامون کودکان پرورشگاهی می گذرد کمتردر تلویزیون دیده شده است. شما در ابتدا که متن ها را خواندید این قصه چقدر برایتان پررنگ شد؟

-قصه از سرنوشت قصه رفاقت است و آنقدر که رفاقت در آن اهمیت دارد، بی سرپرست بودنشان اهمیت ندارد. چون که زمانی این بی سرپرست بودن اهمیت پیدا می کند که هاشم و سهراب هیچ کس را غیر از خودشان در دنیا نداشته باشند. محوریت این سریال روی رفاقت هاشم و سهراب است که از کودکی فقط همدیگر را داشتند و من تا به حال سریالی شبیه به از سرنوشت ندیدم و به نظرم برای اینکه بخواهیم قصه کودکان بی سرپرست را بیان کنیم به این نیاز داریم که این افراد هیچ کسی را در زندگی شان نداشته باشند تا این رفاقت درست و مطلوب دربیاید. اینها فقط رفیق نیستند، اینها خانواده هم هستند، برادر، پدر مادر هم هستند و این خیلی مهم است. چنین ماجرایی فقط در بستری می توانست گفته شود که اینها بی سرپرست باشند. این تم رفاقت خیلی جذاب است و در کنار آن پیچیدگی های قصه نیز جذاب است.

از طرفی سیری که شخصیت های داستان طی می کنند نیز برای مخاطب هیجان انگیز است چراکه این شخصیت ها شبیه به افرادی نیستند که در قسمت های ابتدایی دیدیم و سیر تکامل یافته ای دارند و همه شخصیت ها خاکستری هستند و نه مطلق خوب هستند و نه مطلق بد و اینها مواردی است که می تواند از سرنوشت را در مقایسه با سایر سریال ها متفاوت کند.

 

** در رابطه بین نغمه و هاشم موضوعی وجود دارد و آنهم این است که نغمه به ارتباط هاشم با سهراب حسادت می کند و این اتفاق می تواند برای این نوع افراد طبیعی باشد. این جریان برای شما چطور شکل گرفت؟

-همانطور که گفتید خیلی طبیعی است. خانم ها وقتی در رابطه عاشقانه ای قرار می گیرند دلشان می خواهد تمام حواس طرف مقابل برای آنها باشد. در خانواده ای که پدر و مادر و همه فامیل سر جای خودشان قرار دارند همه این عشق ها بین افراد خانواده تقسیم می شود اما وقتی همه چیز در یک آدم خلاصه می شود طبیعی است وقتی خانمی در یک رابطه عاشقانه با او قرار می گیرد دلش می خواهد نفر اول باشد در صورتی که فردی مثل هاشم نفر اولی مثل سهراب در زندگیش دارد و اتفاقا نویسنده های ما به موضوع جذابی ورود کردند.

** و این نگاه در برخی مواقع نغمه را دچار تردید می کند.

-بله و طبیعی است و هیچ رابطه نرمالی به این شکل نیست.

** یکی از موارد دیگر سازندگان این سریال در سکانس های عاشقانه بین هاشم و نغمه است که در کمتر سریال های تلویزیونی به چنین موضوعی ورود شده است.

-در زندگی طبیعی همه آدم ها قطعا چنین عشق هایی وجود داشته است اما نمی دانم چرا ما از این عشق ها حرفی نمی زنیم و اگر هم بخواهیم حرفی بزنیم در وهله اول با یک خودسانسوری مواجهیم. در صورتیکه مخاطب به قصه عاشقانه نیاز دارد و اگر در این بخش ورود نکنیم خودمان قافیه را باختیم. در از سرنوشت هم ما سعی کردیم سکانس های عاشقانه را به خوبی ایفا کنیم چرا که این حق مخاطب است تا بتواند شخصیت ها را به خوبی درک کند و اگر باور نکند همه چیز برایش تصنعی است و عشق میان آن دو را باور نمی کند.

** سریال هایی که در چند فصل ساخته می شود این احتمال می رود که بازیگرهای اصلی آن تغییر کنند اما در این سریال چنین اتفاقی نیفتاد. خودتان فکرمی کنید تغییر بازیگران به باورپذیری مخاطب لطمه وارد می کند؟

-اتفاقا چندی پیش سریال خارجی می دیدم که ما ۱۰ سالگی اش را می بینیم و بعد از ۱۳ تا ۲۲ سالگی اش را یک بازیگر بازی می کند و با گریم و لباس و نوع بازی بازیگر سنش را نزدیک به سن مورد نظر می کنند و نباید به سرعت صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم یک بازیگر دیگر بیاوریم. بازیگر و گریمور و عوامل باید به خودشان سختی بدهند برای اینکه اگر یک بازیگر توانمند بتواند سن های مختلفی را بازی کند، خیلی قابل باورتر است. البته این هم هست که من ۲۰ ساله نمی توانم ۶۰ سالگی نغمه را بازی کنم اما تا یک سنی که دیگر تغییرات زیادی در چهره بازیگر ایجاد نمی شود، را واقعا می شود بازی کرد. اما بعضا دیده شده که با استفاده از یک عینک برای یک بازیگر خواستند سن و سال او را بالا ببرند و در دلشان هم می گویند مخاطب باور می کند! معتقدم خودمان نباید مخاطبمان را تنبل کنیم و کاری کنیم که ما را دوست نداشته باشد.

 

** به نظر شما سریال از سرنوشت تا چند فصل پتانسیل ادامه دادن دارد؟

-نمونه خیلی جذاب ایرانی اش سریال پایتخت است و هر سال فصلی از آن ساخته می شود و مردم هم خیلی دوست دارند. الان قصه پایتخت ۶ هیچ ربطی به فصل یک آن ندارد و یکسری کاراکتر خوب ساخته و پرداخته شدند و آنقدر جذاب هستند که نویسنده می تواند آنها را در هر موقعیتی ادامه دهد. قصه ما در فصل سه تمام می شود و برای اینکه فصل های جدید هم ساخته شود باید قصه های جدید با موقعیت های جدیدی طراحی شود.

اما به نظرم زمانی جواب می دهد که ما با تعدادی شخصیت مشخص مواجه شویم و بدانیم که اگر این نغمه کلهر است چنین شناسنامه ای دارد و … به نظرم این سریال می تواند در فصل های بعدی هم ادامه داشته باشد مثل خیلی از سریال های معروف جهان که با همان شخصیت ها سالها است که ادامه دارند.

** شما کارتان را از اجرا شروع کردید و بعد به بازیگری رسیدید. همانطور که اشاره کردید از فاصله اجرا تا این سالها که جدی وارد عرصه بازیگری شدید، چند سالی کار نکردید. ورود شما به حیطه اجرا انتخاب پدر و مادر بود یا خودتان؟

-حقیقتش اصلا نمی دانم چون نه انتخاب پدر و مادرم بوده و نه انتخاب خودم. یک اتفاقی بود که کاملا دست من بود و رخ داد.

** اجرای شما از یک ارتباط تلفنی با برنامه عمو پورنگ آغاز شد؟

-بله و عوامل آن برنامه از نوع صحبت کردنم خوششان آمد و خواستند که به صورت حضوری من را ببینند. آنقدر این مرحله در کودکیم به سرعت اتفاق افتاد که حتی اجازه فکر کردن و تصمیم گیری نداشتم. یادم هست وقتی از بچه ها می پرسید می خواهید چه کاره شوید؟ از یک سنی به بعد جوابتان را می دهند و من دقیقا در همان سنی که می خواستم به این سوال جواب دهم یک شغلی داشتم. مدتی که گذشت حس کردم این فضا را خیلی دوست دارم چون در کودکی در کنار اجرا، در سریال های مختلف به عنوان بازیگر کودک بازی هم می کردم. اما با این حال همه چیز در کودکی محو و در ناخودآگاه ذهن آدم است.

-بله، اما از یک جایی به بعد احساس کردم اگر بازیگری را دوست دارم باید برای آن تلاش کنم و به این نتیجه رسیدم که باید درس بخوانم و تحصیلات آکادمیک بازیگری داشته باشم و تجربه ام را بالا ببرم تا اگر قرار است بازیگر باشم و بازیگر بمانم، حرفی برای گفتن داشته باشم نه اینکه بگویم هستم چون از ۶ سالگی بودم! از یک سنی به بعد و بعد از کودکی معمولا پیشنهاد چشم گیری نمی شود و مدتی در اوج شهرت قرار می گیرند و بعد از چندی دیگر حتی کسی یادش نمی آید که آنها بازیگر بودند.

به همین خاطر بر این باور بودم که کاری به پشتوانه کودکیم ندارم همینطور که الان هم ندارم و تمام کارهایی که الان انجامش می دهم ربطی به پشتوانه کودکیم ندارد و هر چه دارم از تلاش خودم است و مثل فردی که تازه می خواهد بازیگر شود از اول شروع کردم و برای شروع در هنرستان رشته سینما خواندم و در دانشگاه تئاتر خواندم و تئاتر کار کردم و تجربه های فراوانی کسب کردم. هنوز هم تئاتر اولویتم است اما اگر موقعیت کار تصویری هم پیش بیاید کار می کنم.

** از کودکی تا الان تغییرات مشهودی داشتید. در کودکی خوش سر و زبان بودید و حتی کودکی بودید که اجازه حرف زدن به دیگران نمی دادید و این با شخصیت نغمه سریال از سرنوشت که شخصیتی درونگرا است تفاوت های فراوانی دارد. کدام یک از این دو شبیه به خود واقعی شما است؟

-الان به بازیگر خیلی حرفه ای نگاه می کنم یعنی اینطور نیست که هر آنچه خودم هستم را در نقش ارائه دهم و سعی می کنم هر لحظه از غریزی بازی کردن دور شوم در صورتی که کودکان بر اساس غریزه شان بازی می کنند و من برای دور شدن از این فضا سختی های زیادی کشیدم. قطعا نغمه ویژگی هایی دارد که من هم دارم اما خیلی شخصیتی نیست که به من نزدیک باشد و من نه آنقدر جدی و منطقی و درونگرا هستم.

 

** یعنی در اصل شبیه به آن دختر بچه خوش سر و زبان هستید؟

-بله همان هستم که بزرگ شده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، سریال «از سرنوشت» به کارگردانی محمدرضا خردمندان و تهیه کنندگی علی اکبر تحویلیان هر شب از شبکه دو سیما پخش می شود.

انتهای پیام/





منبع خبر

بهارمست: جسارت «از سرنوشت» در ورود به مسائل جوانان/ در سریال‌ها خودسانسوری نکنیم بیشتر بخوانید »