کتاب دفاع مقدس

رونمایی از ۱۱ عنوان کتاب دفاع مقدس در دزفول

رونمایی از ۱۱ عنوان کتاب دفاع مقدس در دزفول


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اهواز، به مناسبت چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری، روز دزفول، ۱۱ عنوان کتاب با حضور سردار «عبدالرضا مرادحاجتی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس خوزستان در حسینیه ثارالله این شهر رونمایی شد.

سرهنگ پاسدار «بهزاد جولایی» مدیر مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس دزفول در آیین رونمایی از این کتاب‌ها در حسینیه ثارالله دزفول اظهار داشت: کتاب‌های  «آتش طور» جلوه ای از سیمای سردار شهید«محمدحسن کوسه چی» نوشته «علی نجار دزفولی»، «پوتین عمو سرباز» نوشته «راضیه مقدمی نیا»، «برایم از جنگ بگو» نوشته «فاطمه فروغی فرد» و «جاذبه های گردشگری دفاع مقدس دزفول» از «سیدمهدی آل طاها» از جمله کتاب‌هایی هستند که همزمان با روز دزفول در حسینیه ثارالله رونمایی شدند.

وی افزود: همچنین کتاب «شهدای نیروی انتظامی دزفول» از «منوچهر مهدی پور»، «سردار گمنام» نوشته «غلامحسین سخاوت» و «دستم را رها مکن»  از «سیدحبیب حبیب پور»، «پایداری وحدتی» نوشته «محسن شیرمرد»، از دزفول تا «سرچشمه زندگی» مبارزات حجت الاسلام دانش کاری از حوزه هنری و کتاب شهید «عبدالحسین سبحانی»  نوشته «غلامرضا  صفویان» نیز در این آیین رونمایی شدند.

دزفول تنها شهر اشغال نشده ای است که مورد شدیدترین حملات موشکی و بمباران هوایی و زمینی قرارگرفت اما هرگز تسلیم نشد.

اصابت ۱۷۶ موشک دوربرد، ۲هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما در هشت سال جنگ هم نتوانست مقاومت و پایداری مردم دزفول را در هم بشکند. به پاس این پایداری در هفتمین سال جنگ تحمیلی، به پیشنهاد دولت وقت، دزفول به عنوان شهر نمونه مقاومت کشور معرفی و در چهارم خرداد ۱۳۶۶ لوح زرینی به همین منظور به مردم دزفول اعطا شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رونمایی از ۱۱ عنوان کتاب دفاع مقدس در دزفول بیشتر بخوانید »

کتب تاریخ شفاهی را براساس جهاد تبیین تدوین خواهیم کرد

ضرورت همت مضاعف برای ثبت خاطرات رزمندگان کرمانشاهی/ چاپ ۱۴ عنوان کتاب تاریخ شفاهی در سال گذشته


«زهرا باقری» مدیر تاریخ شفاهی و اسناد اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، با بیان این‌که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «آخرین حلقه رزم یک رزمنده زمانی کامل می‌شود که خاطراتش را ثبت کند»، اظهار داشت: به خاطر اهمیت این موضوع، سعی ما در استان کرمانشاه بر این است که هرساله خاطرات تعدادی از پیشکسوتان دفاع مقدس، از اقشار و اصناف مختلف را ثبت کنیم.

وی افزود: در همین راستا، اقدام به شناسایی نویسندگان و اهل قلم کرده و همه ساله برای آن‌ها کارگاه تخصصی تاریخ شفاهی برگزار می‌کنیم و از طرفی دیگر نیز با شناسایی راویان دفاع مقدس، اقدام به ثبت و ضبط تاریخ شفاهی آن‌ها می‌کنیم؛ بنابراین با عنایت خداوند و شهدای والامقام، در سال‌های اخیر موفق شدیم برای سومین بار، رتبه‌ برتر کشور را در این زمینه کسب کنیم.

مدیر تاریخ شفاهی و اسناد اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه گفت: در زمینه‌ تاریخ شفاهی دفاع مقدس، ما اقدام به ثبت تاریخ شفاهی فرماندهان و سپاهیان غیور و بسیجیان جان‌برکف و همچنین ارتشی‌های شجاع، جهادگران، انتظامی، هلال‌احمر، آزادگان، بانوان، امدادگران، مادران معظم شهدا، مداحان دفاع مقدس و… می‌کنیم که در سال گذشته، ۱۴ عنوان کتاب تاریخ شفاهی ما به چاپ رسیده است و ۲۲ عنوان را نیز تدوین و آماده چاپ کرده‌ایم.

وی با بیان این‌که در این زمینه نیازمند حمایت و همکاری ارگان‌های مختلف هستیم، تأکید کرد: با توجه به اینکه استان کرمانشاه، استانی مرزنشین است، از همان پیروزی انقلاب اسلامی در راستای مبارزه با ضدانقلاب از مرز‌های کشور دفاع می‌کند و در این زمینه قطعا رزمندگان زیادی وجود دارند که ثبت خاطرات آن‌ها همتی مضاعف می‌طلبد؛ به همین دلیل تعامل و مشارکت ادارات، چه در زمینه راویان و نویسندگان و چه در بعد حمایت مالی و مشارکت در چاپ کتب تاریخ شفاهی، به پیشرفت این امر مهم کمک خواهد کرد.

باقری افزود: توفیق پیدا کردیم تا در زمینه تاریخ شفاهی، خاطرات چند نفر از رزمندگان مدافع حرم استان کرمانشاه را ثبت و ضبط کنیم. همچنین تدوین کتاب یکی از مادران معظم شهدا، ۲ تن از ارتشی‌ها در زمینه‌ی مهندسی رزمی و… را انجام داده‌ایم.

وی با اشاره به مشکلاتی که در زمینه ثبت و ضبط تاریخ شفاهی وجود دارد، گفت: به خاطر گذشت زمان و سال‌های طولانی که از دفاع مقدس سپری شده است، متأسفانه تعدادی از رزمندگان پیشکسوت را از دست داده‌ایم و یا اینکه آن‌ها دچار فراموشی شده‌اند. همچنین عدم بودجه کافی در راستای تأمین وسایل مورد نیاز ثبت و ضبط تاریخ شفاهی و تأمین هزینه مالی تعداد کثیری از نویسندگان، از مشکلات عدیده‌ای است که سد راه این مسیر سبز قرار دارد. به عنوان مثال؛ ما پیشکسوت والامقامی همچون زنده‌یاد سردار «محمد کرمی‌راد» – جوانی که در سن ۲۵ سالگی فرمانده لشکر ۱۱ امیرالمومنین (ع) بود – را داریم که خاطرات وی را در زمان حیاتش به نام کتاب «روز آفتابی» تدوین کردیم و یا زنده‌یاد سردار «عبدالرضا حاج علیانی» که کتاب خاطرات وی را تحت عنوان «آخرین میثاق» تدوین کردیم؛ اما متاسفانه پس از درگذشت این عزیزان، کتب مورد نظر رونمایی شد.

مدیر تاریخ شفاهی و اسناد اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه تأکید کرد: ان‌شاءالله پیشکسوتان گران‌قدر دفاع مقدس، این رسالت زینبی را با دغدغه هرچه بیشتر انجام داده و وقت بیشتری در این زمینه بگذارند. همچنین امید است که ادارات، سازمان‌ها، یگان‌های نظامی و دستگاه‌های دولتی اهمیت بیشتری به موضوع ثبت و ضبط تاریخ شفاهی رزمندگان داده و آن را یکی از اولویت‌های کاری و اداری خود قرار دهند و نویسندگان نیز با تلاش و همت مضاعف خود، در این راستا قلم بزنند.

باقری با اشاره برنامه‌های پیش‌بینی شده مدیریت تاریخ شفاهی و اسناد اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال ۱۴۰۱، تصریح کرد: به یاری خداوند، حرکت جهادی و فراخوان عمومی در راستای جذب تعداد کثیری از راویان و رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس و همچنین فراخوان برای جذب نویسندگان در این زمینه، با در نظر گرفتن فرمایشات امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در راستای «جهاد تبیین»، رویکرد ما است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ضرورت همت مضاعف برای ثبت خاطرات رزمندگان کرمانشاهی/ چاپ ۱۴ عنوان کتاب تاریخ شفاهی در سال گذشته بیشتر بخوانید »

«محور سومار»

«محور سومار»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از کرمانشاه، کتاب «محور سومار» روایت‌گر تاریخ شفاهی امیر سرتیپ دوم ستاد بازنشسته «عبدالحسین احمدیان» از دوران دفاع مقدس، با مصاحبه «رضا جمشیدی» و تدوین «زهرا باقری» به نگارش در آمده است.

این کتاب سال ۱۴۰۰ در ۱۸۸ صفحه با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه و قرارگاه منطقه‌ای غرب نزاجا و انتشارات «نشرده» به چاپ رسیده است.

بخشی از متن کتاب:

تمام مراحل عملیات پاکسازی شهر «ازگله» لحظه به لحظه به تیپ ۳ گزارش داده می‌شد. سرهنگ «هوشنگ سهرابی» من را به عنوان ناجی ازگله به تیمسار «فلاحی» که خردادماه سال ۱۳۵۹ جهت بازدید از مناطق عملیاتی شهرستان «سرپل‌ذهاب» آمده بودند، معرفی کرد.

تا آن زمان هیچ افسری به ارشدیت تشویق نشده بود و برای اولین‌بار این تشویق عملی شد. به سه ماه ارشدیت تشویق شدم و از طرف سرهنگ سهرابی، یک قبضه کلت کمری به‌عنوان جایزه به من اهدا شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«محور سومار» بیشتر بخوانید »

کتاب «آتش‌های بی‌امان» در یاسوج نقد و بررسی می‌شود

کتاب «آتش‌های بی‌امان» در یاسوج نقد و بررسی می‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، نشست نقد و بررسی کتاب «آتش‌های بی‌امان»، ساعت ۱۰ روز دوشنبه ۲۶ اردیبهشت با حضور جمعی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس، در سالن جلسات اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار می‌شود.

این نشست با مشارکت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کهگیلویه و بویراحمد و اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی استان و به مناسبت چهلمین سالگرد آزاد‌سازی خرمشهر برگزار خواهد شد.

کتاب «آتش‌های بی‌امان» روایت‌گر تاریخ شفاهی «گودرز قلی‌پور» از رزمندگان دوران دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد است که به قلم «سید حسین یادگارنژاد» به رشته تحریر درآمده و با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب «آتش‌های بی‌امان» در یاسوج نقد و بررسی می‌شود بیشتر بخوانید »

روزهای بی آینه

«روزهای بی‌آینه»؛ جهان آشفته یک زن در ۶۴۱۰ روز


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «روز‌های بی آینه» اثر گلستان جعفریان، خاطرات همسر خلبان آزاده حسین لشگری است که توانسته به عنوان یکی از کتاب های خوب مخاطبان فراوانی را به خود جذب کند.

این کتاب در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسیده و در حال حاضر به چاپ دهم رسیده است. کتاب «روز‌های بی آینه» در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

این کتاب شامل خاطرات منیژه لشکری، همسر سرلشکر خلبان شهید آزاده حسین لشکری است که از زندگی‌اش و چگونگی تحمل هجده سال دوری از همسرش در دورهٔ اسارت سخن می‌گوید. زندگی زنی که با عشق و اشتیاق در هفده سالگی پای سفره عقد می‌نشیند، در هجده سالگی طعم مادر شدن را می‌چشد و همان سال آغاز انتظار و چشم به راهی هجده ساله اوست، همسر خلبانش مفقودالاثر می‌شود.

این کتاب به روایت ناگفته‌هایی از جنگ تحمیلی پرداخته و چگونگی انتخاب‌های یک زن در نبود همسرش و به دوش کشیدن بار زندگی توسط دختری هجده ساله به همراه فرزند چهار ماهه‌اش را شرح می‌دهد. این اثر در قالب مستند داستانی نوشته شده و همچنین به دلیل واقعی بودن آن سنگینی بار مستند بیشتر به چشم می‌خورد.

منیژه لشکری چهارده سال را در بی خبری و انتظار مطلق سپری می‌کند. پس از اعلام اسارت همسر، سه سال دیگر طول می‌کشد تا دیدار میسر شود. شکاف عمیق هجده ساله، انتظار و دور افتادن از هم و تفاوت‌های شخصیتی به وجود آمده در گذر سال‌ها، هر دو را وا می‌دارد تا برای شناخت یکدیگر دوباره تلاش کنند.

احساس غریبگی و درد و رنج بر عشق و اشتیاق جوانی غالب است. زن و مردی که هجده سال یکدیگر را ندیده‏‌اند و شاهد تغییرات فیزیکی و شخصیتی یکدیگر نبوده‌‏اند حالا باید همه این هجده سال را بشناسند، بر آن عاشق شوند و زیر یک سقف کنار یکدیگر زندگی کنند.

آنان بار دیگر زندگی مشترکشان را آغاز می‌کنند؛ این بار نه با شور و اشتیاق جوانی، بلکه با درک رنج هجده سال انتظار برای رسیدن به یکدیگر.

در بخشی از متن کتاب روزهای بی‌آینه می‌خوانید:

ساعت سه و نیم یا چهار بود که وارد سالن شدند. عکس حسین را دیده بودم؛ همین که وارد شد شناختمش. از فاصلۀ خیلی دور می‏دیدمش. وسط ایستاده بود و دو خلبان در سمت راست و چپش بودند. همین که چشمم به صورتش افتاد انگار نه انگار این مردی بود که سال‏ ها از من دور بوده است؛ کاملاً می‏‌شناختمش و دوستش داشتم. احساساتم جان گرفته بود. آن همه حس غریبگی که نسبت به عکس‏‌ها و تُن و لحن صدایش داشتم دیگر نبود. نمی‏‌دانم چه شده بود؛ حس دختری را داشتم که برای اولین بار همسرش را می‏ بیند؛ هم خجالت می‌کشیدم و شرم داشتم، هم خوشحال بودم، هم می‏‌خواستم کنارم باشد. زیر لب زمزمه کردم: خدایا، من چقدر این مرد را دوست دارم.

حسین نزدیک شد؛ خیلی نزدیک. همه فامیل و دوست و آشنا دور او ریخته بودند و ماچش می‌کردند: یکی آویزانش می‌شد، یکی دستش را می‌گرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس می‌کردم که حسین از بالای سر همه آن‌ها دنبال کسی می‌گردد. فقط به او خیره شده بودم. می‌دیدم آدم‌ها لاینقطع از جلوی من می‌روند و می‌آیند، اما هیچ صدایی نمی‌شنیدم. زانوهایم حس نداشت، نمی‌توانستم از جایم بلند شوم. برادر بزرگم، که همیشه در جمع و شلوغی متوجه من بود، آمد سراغم و گفت: «منیژه، چرا نشستی؟! بلند شو!» زیر بغل مرا گرفت و با صدای بلند گفت: «لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه!»

دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربین‌هایشان دویدند. روبه‌روی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: «حالت چطوره؟» گفتم: «خوبم!» پیشانی‌ام را بوسید و یک‌دفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم‌ جدا کرد.

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«روزهای بی‌آینه»؛ جهان آشفته یک زن در ۶۴۱۰ روز بیشتر بخوانید »