کتاب سربلند

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، سربلند؛ روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ ۲۷ ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنه‎های غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند.

محسن را شاید دیده باشی و شاید هم با او زیسته باشی. محسن در زندگی زمینی‌اش آدم خاصی نبود؛ بچه‌ای بود شرّ و شور. از آن‌ها که می‌خواهند همه چیز را تجربه کنند؛ از آن‌ها که می‎خواهند همه چیز را بدانند. آنچه محسن را خاص می‌کند، تجربۀ آخر زندگی‌اش در این دنیاست!

او برگزیده است که برگزیده باشد؛ او برگزیده است که انتخاب شود؛ و همه‌ی زندگی دنیا در این انتخاب خلاصه می‌شود؛ انتخابی که سرنوشت تو را نیز رقم می‌زند.

ما آن‌گونه می‌میریم که انتخاب و زیسته باشیم و محسن آن‌گونه رفت که برگزید و زیست.
«سربلـــند» روایتی است از انتخاب‌های محسن در زندگی زمینی‌اش که او را به آنچه می‌خواست، رساند. روایتی به زبان آن‌ها که چندصباحی را با محسن بوده‌اند و در کنار محسن زیسته‌اند و با اشک‌ها و لبخندهایش گریسته یا خندیده‌اند.

۲۱ تیرماه سالروز تولد این شهید عزیز می‌باشد که مصادف شده است با سالروز حجاب و عفاف و واقعه مسجد گوهر شاد. از این رو دست خط شهید سر افراز حاج قاسم سلیمانی بر کتاب سربلند که در رسای این شهید عزیز نوشته اند را بازخوانی می‌کنیم:

بسمه تعالی
سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن.
فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.
دخترم آن‌ها را الگو بگیر و مهمترین شادی آن‌ها عفت و حجاب است.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟» خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!»

این کتاب پیشکش به آستانِ آن شهید که در جوانی‌اش نشانه شد!
چاپ چهل دوم کتاب «سربلــند» روایت زندگی شهید حججی به قلم محمدعلی جعفری، در قطع رقعی و ۳۶۰ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت nashreshahidkazemi.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.

انتاهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم بیشتر بخوانید »

چرا ۱۸ مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نام گرفت...

علت رفتار وحشیانه تکفیری‌ها با شهید حججی از زبان یک داعشی


چرا ۱۸ مرداد روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نام گرفت...به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، چشمان پر حجب و حیایش به دوربین خیره بود و اسارت را در نگاهش به سخره گرفته بود. او ترسیمی از دلاورمردی و شجاعت مدافعان حرم آل‌الله بود. شهید محسن حججی در تاریخ ۱۸ مرداد سال ۱۳۹۶ به دست نیرو‌های داعش در سوریه به شهادت رسید.

بسیاری اذعان دارند با شهادت شهید محسن حججی اخبار، حوادث سوریه و حضور قدرتمند ایران در منطقه در مقابل متجاوزان تکفیری بسیار پررنگ شد. رهبر معظم انقلاب اسلامی او را «حجت خداوند در مقابل چشمان همگان» دانستند. از همین رو شورای عالی انقلاب فرهنگی سالروز شهادت شهید محسن حججی را به نام روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نام‌گذاری کرد تا به پاس این روز از فداکاری و رشادت‎های مدافعان حرم در شهدای آن در دفاع از حرم آل الله و حمایت از مردم جنگ زده کشور‌های عراق و سوریه قدردانی کنند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به حضور باشکوه و کم‌نظیر مردم در تشییع آن شهید، اظهار داشتند: «خداوند به واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.»

محمدعلی جعفری کتابی تحت عنوان «سربلند» روایتی داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی از انتشارات شهید کاظمی را روانه بازار نشر کرده است.

کتاب، روایت زندگی زمینی یک جوان ۲۷ ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد تا راهی به روزنه‎های غیب عالم یافت و خود را به آسمان رساند. این کتاب پیشکش به آستانِ آن شهید که در جوانی‌اش نشانه شد!

در برشی از کتاب «سربلند» می‌خوانیم:

«برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا را شناسایی کنم؟» خیلی به‌ هم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر عقب رفت و اسلحه‌اش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگر مسلمان نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید.

فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!»

پرسیدم به چه جرمی؟

بریده بریده جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمان را درآورد. نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمانی و نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…! »

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

علت رفتار وحشیانه تکفیری‌ها با شهید حججی از زبان یک داعشی بیشتر بخوانید »