تصاویر/ بازدید راویان قم از یادمان شهدای «شلمچه»
تصاویر/ بازدید راویان قم از یادمان شهدای «شلمچه» بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، هدف جنگافروزان از تحمیل جنگ هشتساله بر ملت ایران، درهم کوبیدن انقلاب اسلامی ایران بود، برای همین ابرقدرتهای شرق و غرب نظیر آمریکا، شوروی و همچنین کشورهای اروپایی و سازمان «ناتو»، با سوءاستفاده از روحیات و جاهطلبیهای «صدام»، او را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران پیش انداخته و با انواع و اقسام تجهیزات و تسلیحات پیشرفته نظامی، ارتش بعث عراق را تجهیز کردند؛ مثلاً براساس اسنادی که بعداً رو شد، ثابت کرد که آمریکا پیش از آغاز جنگ، با «صدام» توافقهایی داشته است و کمکهای تسلیحاتی و اطلاعاتی بسیار ذیقیمتی مرتباً در طول جنگ به سمت نیروها و قوای «صدام» و حزب بعث سرازیر میشد.
حمایتهای همهجانبه ابرقدرتها از ارتش بعث عراق در حالی بود که جمهوری اسلامی ایران در محدودیتهایی نظیر تحریمهای اقتصادی و تسلیحاتی قرار داشت و نیروهای مسلح نیز با کمبودها و نواقصی در ابتدای شروع جنگ تحمیلی روبهرو بودند؛ هرچند که این کمبودها و نواقص کمکم با هدایتهای امام خمینی (ره) و همچنین مجاهدتها و ایثارگریهای جوانان و متخصصان این مرز و بوم وضعیت بهتری پیدا کرد؛ اما با این وجود، ارتش عراق به یاری ابرقدرتها، از لحاظ تجهیزات نظامی همیشه نسبت به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران برتری داشت؛ البته که جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل، از سلاح قدرتمندتری برخوردار بود که توانست در این «جنگ نامتقارن»، مقابل یک دنیا ایستادگی کند و این سلاح چیزی نبود جز ایمان به خدا و ایثارگری و مجاهدتهای ملت و نیروهای مسلح.
اگر رویدادها و حوادث دوران دفاع مقدس را مرور کنیم، خواهیم دید که «نبرد هوایی» یکی از عرصههای جنگ نابرابری بود که ابرقدرتهای جهان به انقلاب اسلامی ایران تحمیل کردند؛ اما با این وجود، متخصصان این مرز و بوم با توکل به خدا و ایثارگریهای خود، توانستند با تخصص و اراده پولادین، مقابل این تهدیدات نابرابر «دفاع جانانه» کنند که در این راستا، نام امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» بهعنوان یکی از نخبگان این سرزمین، بر قله حماسههای دفاع هوایی دوران دفاع مقدس میدرخشد.
سرهنگ کنترل شکاری بازنشسته «سید احمد کیا» یکی از یادگاران دوران هشت سال دفاع مقدس است که در راستای دفاع از حریم هوایی کشور، در عملیاتها و مناطق مختلف در کنار شهید «منصور ستاری» حضور داشته و مسئولیتهایی نظیر جانشین فرمانده و رئیس عملیات سایت راداری تاکتیکی جنوب غرب کشور واقع در بندر امام خمینی (ره) را بر عهده داشته است؛ بنابراین به گفتوگو با این پیشکسوت نیروی پدافند هوایی و دوران دفاع مقدس نشستهایم تا حماسههای «پدافند هوایی» ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس را برای ما تشریح کند.
بیشتر بخوانید:
* انهدام ۷۲ جنگنده دشمن در عملیات «والفجر ۸» با تدبیر سرلشکر ستاری
سرهنگ «سید احمد کیا» میگوید: «کشورهای مختلف، خصوصاً کشورهای مرتجع عرب در منطقه و همچنین کشورهای مستکبر نظیر «شوروی» از سمت شرق، «آلمان» و «فرانسه» از سمت غرب و کشورهای دیگر نیز در پشت صحنه، در طول هشت سال دفاع مقدس کمکهای زیادی را از لحاظ تسلیحاتی و نیروی انسانی به ارتش بعث عراق کردند که کمکهای آنها باعث میشد تا عراق با تمام توان رزمی خود، علیه ما وارد عمل شود».
وی همچنین معتقد است: «پدافند هوایی قهرمان ما توانست مقابل تمام این تشکیلات و تجهیزاتی که ابرقدرتهای شرق و غرب در اختیار کشور متخاصم عراق قرار داده بودند، دفاع جانانهای داشته باشد و از تمام منابع و اماکن حیاتی و حساس کشور محافظت کرده و از رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی، در برابر حملات هوایی دفاع کند».
آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گفتوگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس با سرهنگ کنترل شکاری بازنشسته «سید احمد کیا» است:
دفاعپرس: عملکرد کلی دفاع هوایی در دوران دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
«دفاع هوایی» در طول هشت سال دفاع مقدس، بهطور کلی در سه مرحله بهوقوع پیوست؛ در مرحله اول، ما در برابر هجوم دشمن ایستادگی کردیم و توانستیم تا حد زیادی از پیشروی دشمن جلوگیری کنیم. در مرحله دوم موضوع بازپسگیری مناطق تصرفشده توسط دشمن مطرح بود که شامل چند عملیات نظیر «بیتالمقدس» و… شد و مرحله سوم نیز مرحله «تنبیه متجاوز» بود که با عملیاتهایی نظیر «والفجر هشت»، «کربلای پنج» و… صورت گرفت. این درحالی است که پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در کنار دیگر نیروهای مسلح کشور، در محاصره اقتصادی و تسلیحاتی قرار داشت؛ اما با این وجود، با بهرهگیری از تلاش، ایثار و غیرت کارکنان خود، با تهدیدات دشمن مقابله کرد که این رمز پیروزی رزمندگان اسلام در دفاع هوایی بود.
دفاعپرس: تهدیدات هوایی در دوران دفاع مقدس چگونه بود؟
در طول هشت سال دفاع مقدس، کشورهای مختلف خصوصاً کشورهای مرتجع عرب در منطقه و همچنین کشورهای مستکبر نظیر «شوروی» از سمت شرق، «آمریکا»، «آلمان» و «فرانسه» از سمت غرب و کشورهای دیگر در پشت صحنه، کمکهای زیادی را از لحاظ تسلیحاتی و نیروی انسانی به ارتش بعث عراق کردند که این کمکها باعث میشد تا عراق با تمام توان رزمی خود، علیه ما وارد عمل شود.
عراق پیشبینیهای لازم را پیش از آغاز جنگ تحمیلی بهعمل آورده بود؛ یعنی پیش از ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ که رسماً ۱۱ پایگاه و فرودگاه و ۱۹ شهر ما را مورد حمله قرار داد، تجاوزاتی به مناطق مرزی و هوایی شمالغرب، غرب و جنوب غرب کشور انجام داده بود که نهایتاً حملات خود را در ۳۱ شهریور گسترش داد.
رژیم بعث عراق در زمینه نبرد هوایی پیشبینیهای مختلفی، از جمله استقرار رادارهای هوایی، هواپیماهای متعدد و سایتهای شنود را انجام داده بود، تا جایی که ۹۰ سایت شنود را در مرزهای ما مستقر و هواپیماهای «میراژ» و «سوپراتاندار» را سهماه زودتر از فرانسویها خریداری کرد که هواپیماهای «سوپراتاندارد» را در نبرد دریایی، علیه نفتکشها و شناورهای تجاری و اقتصادی ما بهکار برد؛ بهطوری که سکوهای نفتی و جزیره «خارگ» که نبض اقتصاد کشور ما در آن دوران بود را مورد حمله قرار میداد. عراق همچنین با دریافت هلیکوپترهای «سوپر فرلون» که حامل موشکهای «اگزوسه» بودند، پیوسته شناورهای تجاری و نفتکشهای ما را مورد حمله قرار میداد.
بخش نارنجی دم هواپیماهای «میراژ» ارتش بعث عراق نشانهای بود که ایرانیها به مصری بودن آن پی بردند
همچنین دشمن برای حمله به مناطق عملیاتی، پروازهای دستهجمعی انجام میداد؛ بهطوری که در نوک حمله، از هواپیماهای اختلال الکترونیکی استفاده کرده و بر روی تمامی رادارهای ما پارازیت میانداخت تا ما نتوانیم موقعیت دقیق هواپیماهای عراقی که به ما حمله میکردند را تشخیص دهیم. علاوهبر آن، پشت سر این هواپیماها، هواپیماهای ضدرادار نظیر «سوخو ۲۲» که «شوروی» به صدام داده بود، قرار میگرفتند که حامل موشکهای X28 بوده و علیه رادارهای موج دائم «High Power» و سایتهای موشکی «هاگ» و رادارهای «تپشی» ما فعال بودند. از سویی دیگر، دشمن به هواپیماهای «میراژ» فرانسوی مجهز بود که حامل موشکهای هوا به سطح «AS37» بودند و با این تحهیزات، چشم رادارهای ما را کور میکردند و پشت سر این هواپیماها نیز، از هواپیماهای بمباران خود استفاده میکردند که توسط ۲ سری هواپیما، در ارتفاع بالا و ارتقاع پایین، پوشش رزمی داده میشدند؛ بنابراین پروازهای دستهجمعی آنها نفوذناپذیر میشدند.
دفاعپرس: با وحود تجهیزات پیشرفتهای که غرب و شرق در اختیار ارتش بعث عراق قرار میدادند، پدافند هوایی ارتش چگونه با این تهدیدها مقابله میکرد؟
پدافند هوایی قهرمان ما توانست در مقابل تمام تشکیلات و تجهیزاتی که ابرقدرتهای شرق و غرب در اختیار کشور متخاصم عراق قرار داده بودند، دفاع جانانهای داشته باشد و از تمام منابع و اماکن حیاتی و حساس کشور محافظت کرده و از رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی، در برابر حملات هوایی دفاع کند.
بهعبارتی دیگر؛ پدافند هوایی در این برهه از زمان میبایستی، هم از اقتصاد کشور، هم از سراسر مرزهای کشور و هم از مناطق عملیاتی از رزمندگان اسلام دفاع میکرد؛ بنابراین، پدافند هوایی چتری بود به مسافت ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار کیلومتر مربع که کل فضای کشور و ماورای آن و همچنین مرزهای کشور را پوشش میداد تا کوچکترین تحرکی که از طرف کشورهای همسایه، خصوصاً کشور عراق صورت میگرفت را کشف و رصد کند و برای اینکه ماهیت این پروازها مشخص شود، سایتهای شناسایی با دریافت فرکانسهای الکترونیکی، اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار میدادند تا متوجه شویم هواپیمایی که میخواهد به ما حمله نظامی کند، از چه نوعی و از چه امکاناتی برخوردار هستند.
همچنین، هواپیماهای شکاری نیروی هوایی ارتش در مناطق عملیاتی، بهصورت پیوسته و ۲۴ ساعته با استفاده از سوختگیری هوایی و کنترل رادارها حضور داشتند و نفوذ هواپیماهای عراقی را به حداقل میرساندند؛ بهطوریکه رادارهای زمینی، این هواپیماها را در مناطقی که از قبل مشخص شده بودند، هدایت میکردند و آنها در گردش دورانی که در آن منطقه داشتند، بلافاصله بعد از رصد اولین تهدید توسط رادار، بهسمت آن هدف متخاصم میرفتند که بعد از مراحل درگیری اولیه، با اجرای طرح تاکتیکی مناسب، علیه حمله دشمن اقدام تاکتیکی میکردند؛ مثلا اگر هواپیمای ما F14 بود، با استفاده از رادار خود میتوانست از فاصله ۶۰ کیلومتری هواپیمای متخاصم دشمن را هدف قرار دهد. در مرحله نهایی رهگیری هوایی، خلبان هواپیما اعلام میکرد که من آماده دارم مسئولیت عملیات را برعهده بگیرم و بعد از اعلام این پیام، بر روی هواپیمای دشمن Lock-On انجام داده و سپس موشک خود را شلیک میکرد.
دفاعپرس: یکی از افتخارات پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس، انهدام هواپیمای «میگ ۲۵» ارتش بعث عراق بود؛ این اقدام چگونه صورت گرفت؟
در سراسر دنیا سابقه ندارد که بتوانند هواپیمای «میگ ۲۵» روسی را سرنگون کنند؛ چراکه هواپیمایی بلندپرواز است که بالای ۶۵ هزار پا، با سرعت ۳ تا ۳.۵ ماخ میتواند پرواز کند؛ ولی با این وجود، در آذر سال ۱۳۶۰ یک هواپیمای «میگ ۲۵» عراقی وقتی از پایگاه «حبانیه» عراق بهپرواز آمد، توسط رادار مستقر در بندر امام خمینی (ره) رصد شد، اما با توجه به ارتفاع و سرعتی که داشت، نمیتوانست علیه آن اقدام تاکتیکی انجام دهد؛ بنابراین آن را به رادار «بوشهر» واگذار کرد و رادار بوشهر نیز مسئولیت آن را با تاکتیک «حمله از روبهرو» در ۱۰۰ مایلی آن – که حدود ۱۸۰ کیلومتر میشود- به هواپیمای F14 واگذار کرد.
خلبان F14 با توجه به اینکه در یک ارتفاع پایینتری نسبت به «میگ ۲۵» میتوانست پرواز کند، با مهارتی داشت، توانست به ۷۰ مایلی آن رفته و «میگ ۲۵» را در صفحه رادار خود ببیند و آنجا بود که اعلام کرد «من میتوانم این هواپیما را هدف قرار دهم» و سپس با استفاده از حالت «پسسوز» یا همان «Afterburner» و با رفتن به ارتفاع ۴۸ هزار پا و ۵۵ هزار پا، بر روی هواپیمای «میگ ۲۵» Lock کرد و آماده AirAttack شد و نهایتاً موشک خود را در ۶۰ مایلی آن شلیک و آن هواپیما را بر فراز سکوهای نوروز بر فراز «خلیج فارس» سرنگون کرد.
رادار «بوشهر» یکی از رادارهای بسیار ارزشمندی برای پدافند هوایی در هشت سال دفاع مقدس بود؛ بهطوریکه بهوسلیه هواپیماهای F۱۴ و هواپیماهای F۴ طرح پدافندی که بهصورت ۲۴ ساعته در اختیار داشت، از جزیره «خارگ» دفاع میکرد؛ البته علاوهبر آن نیز میتوانست از هواپیماهای F۱۴ و F۴ پایگاههای دیگر که در حالت «اسکرامبل» قرار داشتند نیز استفاده کند.
دفاعپرس: ابتدای این گفتوگو، گفتید که هواپیماهای «سوپراتاندار» و هلیکوپترهای «سوپر فرلون» ارتش بعث عراق شناورهای تجاری و نفتکشهای ما را در خلیج فارس تهدید میکردند، پدافند هوایی چگونه با این تهدیدات مقابله میکرد؟
بله؛ یکی دیگر از این مأموریتهای پدافند هوایی در دوران هشت سال دفاع مقدس، حفظ و حراست از فضای خلیج فارس بود؛ بهخصوص اینکه بندر خرمشهر نیز توسط بعثیها تصرف شده بود و ما نمیتوانستیم در آنجا عملیات پهلوگیری ناوگان دریایی را داشته باشیم.
پدافند هوایی در این مقطع میبایستی با تهدیداتی که در خلیج فارس که توسط هواپیماهای «سوپراتاندارد»، هلیکوپترهای «سوپر فرلون»، میراژهای ۲۰۰۰ و همچنین میراژهای حامل موشکهای «اگزوسه» صورت میگرفت، مقابله میکرد؛ در این راستا، یکی از مأموریتهای ما اسکورت کاروانهای کشتیرانی در خلیج فارس بود و معمولا هر ۱۵ روز یکبار در این منطقه دلاورمردان پدافند هوایی در عرصه کشتیهای نفتکش یا تجاری، با ضدهوایی مستقر شده و علیه تهدیدات هوایی که از طریق رادارها به آنها ابلاغ میشد، اقدام تاکتیکی میکردند. علاوه بر آن، زمانی که اسکورت کشتیها و کاروانها را داشتیم، حدود ۶ تا ۸ ساعت طول میکشید تا آنها از دهانه «تنگه هرمز» وارد منطقه شوند و در بندر «امام خمینی (ره)» و یا در بندر «بوشهر» پهلو بگیرند.
خدمه عراقی در فرانسه در کنار «سوپراتاندارد» نیروی دریایی فرانسه
در این مقطع حساس، استکبار جهانی هم به کمک عراق میآمد؛ مثلاً هواپیماهای «آواکس» آمریکایی اطلاعات پروازی ما را به عراقیها میدادند و کشورهای مرتجع عرب که در قسمت جنوبی خلیج فارس هستند نیز اطلاعات را در اختیار عراق قرار میدادند؛ ولی با این وجود، با تمهیداتی که اندیشیده میشد، نیروی هوایی ارتش با هدایت هواپیماهای شکاری F۴ و F۱۴ و هواپیماهای سوخترسان، کشتیها و نفتکشها را اسکورت میکرد، بهطوریکه حدود ۱۰ تا ۱۲ ساعت مقدمات عملیات طول میکشید و عملیات اسکورت نیز طی ۶ تا ۸ ساعت انجام میشد و نهایتاً میتوانستیم کشتیهای خود را به بنادر برسانیم.
در این مقطع اگر هواپیمایی علیه نفتکشها و کشتیهای ما اقدامی میکرد، ما نیز علیه آنها اقدام میکردیم؛ اگرچه بهطور کلی در جنگ، هرچه هم که دفاع صورت بگیرد، ممکن است که در یک لحظه دشمن موفق به انجام اقداماتی شود، خصوصاً اینکه در دوران دفاع مقدس عراق از موشکهای «اگزوسه» بهره میبرد که توسط هواپیماهای «میراژ» و «سوپراتاندار» و نیز هلیکوپترهای «سوپر فرلون» مورد استقاده قرار میگرفت؛ ولی با این وجود، با چنگ و دندان از فضای آسمان «خلیج فارس» دفاع میکردیم، تا این کاروانها بهسلامت به مقصد برسند.
انتهای پیام/ 113
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، خاطره ای است به قلم رزمنده جانباز، قاسم عباسی که از جریان ادامه عملیات کربلای ۵ و موانع نونی شکل و هلالی بیان کرده است؛
در ادامه عملیات کربلای پنج بنا شد بجای محور قبلی لشگر حضرت رسول (ص)، از نوک کانال ماهی شلمچه عملیاتی آغاز شود. روی نقشه نوک کانال ماهی در سمت بصره شبیه نوک مداد بود.
مسیر هم چنین بود که وقتی وارد منطقه شلمچه می شدیم بجای اینکه سمت راست و روی کانال ماهی و سه راه شهادت و کانال زوجی و… برویم، بسمت چپ می پیچیدیم و بطرف نوک کانال ماهی می رفتیم.
در ادامه مسیر آنقدر به خط عراق نزدیک شدیم و در دید و تیر قرار گرفتیم که مسافتی طولانی را پیاده و به ستون یک با سلاح و تجهیزات، با حالت راه رفتن و دویدن طی کردیم.
از راست شهید حمید رضایی حسن رحیمی
زیر آتش سنگین خمپارها هر چند دقیقه یکبار ماشین های وانت از روی جاده خاکی پر پیچ و خم و پر از چاله چوله از کنارمان می گذشتند.
هر یک با عجله دنبال ماموریتی بودند و یا جنازه و مجروحی را جابجا می کردند. برای اینکه از پشت خاکریز کوتاه دیده نشوند، بدنه ماشین ها را از بالای کاپوت و زیر اتاقک راننده بریده بودند تا کوتاه شود. لذا سر و سینه رانندها بالاتر از بدنه ماشین، حفاظ و پنجره ای نداشت. از این جهت تعدادی از راننده ها برای اینکه در سرعت، باد و گرد و خاک مانع دیدشان نشود ماسک شیمیایی و یا عینک موتور سواری به صورتشان زده بودند.
خاکریزها خیلی تازه بود و بعضی جاها از لابلای خاکریز قسمت هایی از بدن بی جان عراقی ها بیرون زده بود. لابد زیر دست و پا بودند و راننده های لودر در تاریکی ندیده و در بیل لودر به همراه خاک برای احداث خاکریز جابجا و بخشی از خاکریز شده بودند.
ساعتی از ظهر گذشته بود. من و شهید مجید پازوکی و شهید حمید رضایی در سر ستون مامور بودیم به گروهانی از گردان حبیب که آن شب داخل نونی صفر شلمچه به مرحله درگیری تن به تن رسید. اسم آن گروهان قیس بود.
به خاکریزی رسیدیم که حدود ۳۰۰ متر با خط مقدم فاصله داشت. در دل خاکریز سوله های کوچکی احداث شده بود که باید بصورت نشسته و چهار دست و پا داخل می شدیم. برای در امان ماندن از ترکش مناسب بود ولی آنقدر تاریک و کوچک که کمی بزرگ تر از قبر بود. این فکر که اگر خمپاره و توپی به سقفش بخورد این زیر دفن خواهیم شد، ایجاد وحشت و اضطراب می کرد. مخصوصاً بخاطر ممانعت از ورود ترکش بصورت L شکل بود و دسترسی مستقیم به نور و هوای آزاد نداشت. چندی قبل شنیده بودم یکی از بچه های قَدَر تخریب به اسم مهدی جمعه که به اطلاعات عملیات مامور شده بود، در یکی از این سوله ها با اصابت خمپاره ۱۲۰ میلی متری شهید شده و آن زیر مانده بود. در مسیر عبور هم چند سوله خمپاره خورده را دیدم که سقفش هوار شده و تراورزهای شکسته و پلیت های مچاله شده سقف از زیر خروارها خاک کج و کوله بیرون بود.
آتش عراق روی سرمان خیلی سنگین بود و ناچار باید تا شب داخل سوله می ماندیم.
به خاطر اضطراب زیاد با بی میلی تمام بسته ای بیسکویت مینو و چند قلوپ آب و ساندیس را به جای ناهار و شام خوردم.
یازدهم اسفند ماه ۶۵ بود و آن عملیات سنگین خود بخش جدید و مهمی از عملیات کربلای پنج شد و عملیات تکمیلی کربلای پنج نام گرفت.
ماموریت گردان حبیب و چند گردان دیگر تصرف نونی های پشت کانال ماهی بود. سخت ترین و اولین نونی به گروهان ما (قیس) سپرده شد که نامش نونی صفر بود.
نونی خاکریز بزرگ هلالی شکل شبیه حرف نون که از سمت قاعده اش به دژ بلند پشت کانال ماهی چسبیده بود.
بعد از نماز مغرب و عشاء با تاریکی شب بیرون به ستون شدیم و زیر نور منورها به سمت خط حرکت کردیم. با شروع شب علاوه بر آتش سنگین خمپاره ها تیراندازی ممتد هم اوضاع را ملتهب تر کرد. گویی دشمن منتظر ما بود. زیرا گردان های دیگر (گمانم از لشگرهای دیگر) چند شب پیاپی به دل نونی ها زده بودند ولی موفق به تصرف آنها نشده بودند. به خط که رسیدیم با خاکریزهای خیلی کوتاه مواجه شدیم که در بین دود و گرد و خاک به زحمت سر و ته آن دیده می شود. در اثر شلیک و انفجار زیاد بوی شدید باروت فضا را آکنده بود. تیرهای رسام از سمت خط عراق گرد و خاک و غبار غلیظ دود را می شکافت و از ارتفاع پا و کمر از اطراف مان عبور می کرد. حتی نور زرد و شدید خمپاره های منورهای بالای سر هم به سختی از بین گرد و خاک عبور می کرد.
در یک لحظه به سمت نونی صفر یورش بردیم. سمت تیربارها به سوی ما متمرکز شد. تا به نونی برسیم قدم به قدم کسی زمین می خورد. علاوه بر تیربارها با موشک های ضد نفر آرپی جی هم بارها وسط ستون مان را زدند.
با عبور از خاکریز دژ اصلیِ دور نونی با خاکریزهای پیچ در پیچ داخل نونی مواجه شدیم که از طرح های اصلی دفاعی بود و باعث سر در گمی ما شد. تا به این خاکریزها برسیم لابلای این خاکریزها دولا دولا به سمت وسط نونی و محل اصلی یافتن و درگیر شدن با عراقی ها، درحال حرکت بودیم، که ناگهان تیربار گیرینف از پشت ما را با تیرهای رسام به رگبار بست. تعدادی نیز آنجا تیر خوردند. تیر رسامی از پشت کمر تا جگر حمید رضایی را شکافت و داخل سینه در حال سوختن بود. با صدای بلند شبیه به جیغ، فریاد می زد یا فاطمه زهرا.
هم زمان علاوه بر پشت از گوشه خاکریز روبرو و جلو نیز تیرباری شروع کرد. هر کس که زنده می ماند و به پیچ بعدی خود را می رساند، تیربار دیگری از روبرویش شروع به شلیک می کرد و در یک زمان لابلای چند تیربار از پشت و روبرو و روبروی پیچ بعدی گیر افتادیم. بین صدای گوش خراش تیربارها و در روشنی تیرهای رسام با فریاد صدایش کردم. بسختی مرا شناخت. چند بار گفت:
” قاسم…. جگرم….جگرم می سوزد. “
۱ احمد طایفه ۲ محسن خلیلی ۳ شهید سید علی موسوی ۴ حسین رضایی ۵ مرتضی مرادی ۶ شهید حمید رضایی ۷ محمد هادی ۸ قاسم عباسی ۹ مهدی حق شنو ۱۰ داود قاسمی ۱۱ علینقی عطارد / پادگان سفینه النجات. دریاچه پشت سد دز دزفول – آموزش غواصی – قبل از عملیات کربلای ۴ و ۵
روی زمین چهاردست و پا می خیزید. بدنش را می کشید و با تمام زورش بزمین چنگ می زد و با پیچ و تاب مجدداً به زمین می خورد. کنارش که با عجله دو زانو نشستم، چرخید و با شکمش روی پاهایم افتاد. بالای شلوار بادگیرش از پشت به اندازه خیلی کوچک مثلثی شکل از جای گلوله پاره شده بود اما آنقدر تازه که هنوز خونی جاری نشده بود. همانطور که تقلا می کرد چفیه سفید دور کمرش را از زیر لباس بادگیرش باز کردم ولی کاملاً بی فایده بود و باید به کجایش می بستم. سرب داخل رسام درون سینه اش در حال سوختن بود. روی پایم چرخید تا رو به آسمان شد. با تمام زور و وزنم بشدت سینه ام را به سینه اش چسباندم و محکم حمید را به آغوش کشیدم تا برنخیزد و تیر دیگری نخورَد.
در حالی که روی زانوانم بود سینه ام محکم به سینه اش و صورتم به صورت داغش چسبیده بود. مچ دستش را در دست داشتم و دست و صورت داغش را بارها بوسیدم. از من درشت تر بود و بسختی مهارش کرده بودم. تیربارهای لعنتی در روبروی هم به یک نقطه روی زمین با تیرهای رسام شلیک می کردند. نواخت تیرشان آتقدر بالا بود که انگار تیرها چسبیده بهم از لوله اسلحه خارج می شد. عجیب بود انگار تیرهای دو تیربار نزدیک زمین چند بار بهم خوردند. حمید در آغوشم مانند ماهی که ببرون آب افتاده باشد دقایقی دست و پا زد تا از نا و توان افتاد.
چند بار گوش داغش را بوسیدم و در گوشش نجوا کردم. در ادای شهادتین کلمه به کلمه همراهی و کمکش کردم تا جان سپرد.
بچه ها با سختی و تلفات زیاد مشغول زدن تیربارها بودند. جنازه حمید همچنان دقایقی در آغوشم بود. تبربارهای خاکریز دو جداره ای که بینش بودیم خاموش شد ولی از ادامه ال شکل خاکرریز دو جداره پیچ جلویی و پشت سر خبر نداشتم.
شهید محمدابراهیم خلج مسئول گروهان قیس گردان حبیب ابن مظاهر نشسته بصورت پا مرغی خودش را رساند و آهسته پرسید:
” تیرخوردی؟ “
گفتم: نه تخریب چی ام، دوستم شهید شده.
شهید محمدابراهیم خلج مسئول گروهان قیس گردان حبیب ابن مظاهر
خیلی ها در مسیر تیر خورده بودند. تعداد اندکی شان مجروح و اکثراً شهید شده بودند.
دستور داد: رهاش کن، خودتو وسط نونی صفر برسون. بچه هایی که اونجان تعدادشون خیلی کمه و با عراقیا در گیر شدن.
بلافاصله در پی یافتن نیروهای سالم از من جدا شد.
پیکر حمید رضایی را رها کردم و کمی جلوتر از فانوسقه کسی که رو به آسمان افتاده بود و از زیرش بشدت خون می رفت یک خشاب پر برداشتم. زیرا در افت و خیز و دویدن ها و زمین خوردن های فراوان فانوسقه ام نمی دانم کدام نقطه باز شده و افتاده بود.
جدا شدن فانوسقه از آن جهت بود که بند حمایل نداشتم. آن شب می خواستم در مواجهه با میدان مین و برای تحرک بیشتر، فانوسقه ام سبک باشد.
فقط دو جیب خشاب و یک سرنیزه نگه داشتم. گمان کردم دیگر نیازی به بند حمایل نباشد و غروب آن را باز کردم. در نبودن آن فانوسقه ام آن قدر راحت باز شده و افتاده بود که اصلاً نفهمیدم.
از فانوسقه آن شهید خشاب را برداشتم. تا چشمم به چهره اش افتاد دیدم زنده هست و با چشمان باز به آسمان خیره شده است. از زیر کمرش خون زیادی رفته بود. نمی دانم چرا ساکت بود. از من درشت تر و چند سالی بزرگ تر بود. بدن نرم و چاقی داشت.
پیشانی اش را بوسیدم و گفتم: برگشتم می برمت عقب.
طرف راستش نشسته بودم و با دست راستش سرم را به سینه اش چسباند. با صدای گرم و صمیمی گفت: نگران من نباش. توکل بخدا برو جلو. اون جلو نیرو کَمِه “
آن نقطه تیربار و خطری دورمان نبود و فاصله خاکریز های دو طرفمان از هم بیشتر شده بود.
شکل خاکریزهای دوجداره تغییر کرده و سمت راست فاصله خاکریز مانند سر پیچ بیشتر بود. کمی جلوتر سمت چپ در قسمتی خاکریز قطع شده بود. درست در قسمت باز دو جنازه روی زمین افتاده بود. تیرباری از سمت چپ آن قسمت را به شدت زیر رگبار گرفته بود. تیرها رسام نبود ولی از شدت برخوردشان به زمین گرد و خاک می شد. گمانم آن دو شهید هم با همان تیربار از پهلوی چپ هدف قرار گرفته بودند.
تعداد شهدا به قدری زیاد بود که به راحتی می توانستم مسیر حرکت و عبور بچه ها را طی کنم.
وسط نونی یعنی محل تجمع و سنگرهای دشمن که رسیدم شرایطی پیش آمد که تیر خلاصی زدن وحشیانه عراقی ها به سر بچه ها را دیدم در حالی که واقعاً تیر بسرشان هیچ دلیلی نداشت و خود مرده و یا درحال مرگ بودند.
نبودنم در جمع شهدای وسط نونی بخاطر تاخیر و بودن در کنار حمید رضایی بود.
بعثی ها با جثه های درشت و سبیل های پرپشت و با اورکت های پلنگی بلند که وقتی دولا بودند تا پشت زانوانشان بود، لابلای بچه های زیر پا افتاده اینطرف و آنطرف می رفتند و از فاصله چند وجبی به سر بچه ها شلیک می کردند. با هر شلیک آتشی مثل جرقه از سر شعله پوش سلاحشان بیرون می پاشید.
با هدف قراردادن چند نفرشان توانستم پشت خاکریزی پناه گیرم. آن پشت چند مجروح دور پیکر تیر خورده مسئول گروهانشان خلج جمع بودند. حدود شش نفر که همگی تیر خورده و مجروح بودند. به انتظار امدادگر گِرد بلانکارد خلج جمع شده بودند. اوضاع خلج که بعداً شهید شد از همه وخیم تر و چند تیر ناجور خورده بود. دمر روی بلانکارد درد می کشید و تیری آرنج دست چپش را خورد کرده بود. در آن محدوده هر کسی که جا می ماند بلافاصله پشت سر ما تیر خلاص می خورد. عراقی ها به پشت خاکریز نارنجک صوتی پرتاب کردند. چند بار از خلج پرسیدم عراقی ها همه را می کشند. می توانی راه را نشان دهی تا وسط عراقی ها نرویم. در هر پرسش و تاکیدم خلج سر و سینه اش را با درد فراوان بلند می کرد و می گفت راه را بلدم و از آن طرف بروید. تردید داشتم درست راهنمایی کند..
جگر «حمید» سوخت و حرفی نزد! + عکس بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همزمان با چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس و سالروز آغاز عملیات «کربلای ۵»، از جلد دوم کتاب چهل و ششم روزشمار جنگ ایران و عراق با عنوان «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس رونمایی شد.
روزشمار چهل و ششم؛ شامل موضوعات مهم حوزه نظامی و سیاسی
«حجتالله کریمی» مدیر گروه روزشمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در مراسم رونمایی از این کتاب که بهدلیل شیوع ویروس کرونا بدون حضور رسانهها برگزار شد، اظهار داشت: با توجه به اینکه موضوعات بسیار مهمی چه در حوزه نظامی و چه در حوزه سیاسی را در مقطع زمانی – که جلد چهل و ششم شامل آن میشود – شاهد بودیم، تصمیم بر این شد که در دو جلد کتاب ۱-۴۶ با عنوان «عملیات کربلای ۵» و کتاب ۲-۴۶ با عنوان «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» منتشر شود.
وی در خصوص جلد دوم روزشمار چهل و ششم جنگ ایران و عراق، گفت: دوره زمانی این کتاب از چهارم بهمن سال ۱۳۶۵ تا ۳۰ بهمن سال ۱۳۶۵ است که بخش نظامی آن را «ابوالقاسم حبیبی» تدوین کرده است، اما در بخش غیرنظامی، در جلد اول دکتر «همتی» بخش سیاسی را تدوین کرده و در جلد دوم نیز «سعید حصاری» متقبل تدوین بخش غیرنظامی شده است.
کریمی با بیان اینکه غلبه مباحث در جلد دوم روزشمار چهل و ششم با مسائل سیاسی است، تصریح کرد: عملیات «کربلای ۵» یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس است و اساساً تأثیرات و پیامدهای آنی و آتی در این دوران بسیار حائز اهمیت است؛ بههمین دلیل در کتاب «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» نویسندگان در حوزه بهطور کامل به آن پرداختهاند.
وی در رابطه با محتوای روزشمار «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵»، گفت: در بخش نظامی این کتاب، به ادامه عملیات «کربلای ۵» و تلاش رزمندگان برای حرکت به سمت کانال «زوجی» و نزدیکتر شدن نیروهای ایران به «بصره» پرداختهشده است.
مدیر گروه روزشمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ادامه داد: جنگ شهرها و بازتابهای آن از دیگر موضوعات مطرحشده در این روزشمار است. همچنین مواضع و اقدامات دولتها، شخصیتهای نظامی، سیاسی و بینالمللی در مورد جنگ و رویدادهای داخلی و خارجی دو کشور، در این کتاب آمده است.
وی به موضوعات سیاسی جلد دوم روزشمار چهل و ششم جنگ ایران و عراق اشاره و عنوان کرد: در بُعد سیاسی آنچیزی که بیشتر موردتوجه رسانهها قرار گرفت و در این کتاب هم آمده است؛ متوقف شدن رزمندگان پشت دروازههای «بصره» و نگرانی از پیروزی نهایی ایران است.
کریمی تأکید کرد: ازجمله مواردی که رسانههای بیگانه به آن توجه میکنند و در این کتاب بهعنوان بازتاب عملیات به آن توجه شده است، آمار بالای تلفات ایران است که سعی میکنند این موضوع را برجسته کنند.
مدیریت گروه روزشمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس افزود: موضوع دیگری که در جلد دوم به آن پرداختهشده است، بحران گروگانگیری در لبنان است؛ دولتهای غربی بر این باور بودند که جمهوری اسلامی ایران در لبنان نفوذ دارد و با توجه به این نفوذ، میخواستند استفاده کنند و گروگانهایی که در لبنان بودند را آزاد کنند، بههمین دلیل در این کتاب شاهد هستیم حتی فرانسه که از تأمینکنندههای اصلی سلاحهای عراق در طول جنگ است، سعی میکند که روابطش را با جمهوری اسلامی ایران بهبود ببخشد تا به این مقصود برسد.
وی بیان کرد: در رابطه با مناسبات خارجی، سفر وزیر خارجی جمهوری اسلامی به مسکو و دیدار با سران کشور شوروی موردتوجه است. روابط ایران با آلمان غربی، هم بهخاطر برخی از مسائل ازجمله پخش یک برنامه طنزی که به حضرت امام خمینی (ره) اهانت کرده بود، با مخاطراتی مواجه میشود.
کریمی با بیان اینکه در این دوره بهشدت جنگ شهرها در قسمتهای مختلف کشور جریان دارد، افزود: بمبارانهای شهرها و مناطق نظامی ایران از سوی عراق در این مقطع تشدید میشود؛ طی آماری از خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، در گزارشی که از جنگ شهرها تهیهکرده است؛ از ۱۹ دی سال ۱۳۶۵ تا ساعت ۱۲ روز پنجشنبه ۳۰ بهمن سال ۱۳۶۵ یعنی دقیقاً آخرین روز این کتاب به مدت ۴۵ روز، درمجموع ۶۶ شهر و بخش بمباران شدند، حداقل ۳ هزار و ۵۰ شهید و ۱۱ هزار و ۱۶۳ نفر مجروح را در مناطق غیرنظامی داریم که بیشترین تلفات هم در شهرهای سنندج و ارومیه بوده است؛ این در حالی است که برخی از رسانههای غربی تلاش میکردند تا اعلام کنند که این آمار و ارقام کمتر از میزان واقعی است.
روزشمار چهل و ششم؛ پاسخ به پرسشهایی درباره عملیات «کربلای ۵»
«ابوالقاسم حبیبی» پژوهشگر و نویسنده بخش نظامی روزشمار چهل و ششم که خود راوی عملیات «کربلای ۵» با بیان اینکه جلد دوم روزشمار چهل و ششم در ادامه جلد اول این کتاب است، اظهار داشت: در این کتاب گزارشهای منحصربهفردی آورده شده که در هیچ منبعی نمیتوانید بخوانید و همچنین، گزارشهایی از عملیات «کربلای ۵» مطرحشده که در پاسخ به بسیاری از پرسشها بهعنوان یک مرجع و منبع مهم محسوب میشود.
«سعید حصاری» پژوهشگر و محقق، که نویسنده بخش غیرنظامی جلد دوم روزشمار چهل و ششم است، با بیان اینکه کتاب روزشمار «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» یک دوره ۲۷ روزه از بهمن سال ۱۳۶۵ را شامل میشود، به برخی از اتفاقات مهم غیرنظامی در این دوره اشاره کرد و اظهار داشت: در این مقطع، مهمترین موضوع بحث جنگ شهرها و بمباران مناطق مسکونی است. بمباران هوایی تقریباً هر روز در شهرهای بسیاری انجام و تعداد زیادی از افراد غیرنظامی شامل کودکان و زنان را به شهادت رسانده و عدهای را مجروح میکرد؛ علاوه بر منازل مسکونی نقاط دیگری مانند مدارس بیمارستانها مساجد و کتب آثار تاریخی هم هدف این حملات بود و خسارات زیادی وارد میشد.
وی با اشاره به اینکه بازتاب عملیات «کربلای ۵» در رسانههای بینالمللی از موضوعات مهم این کتاب است، افزود: میزان موفقیت این عملیات تلفات جانی آن و نقش تسلیحات آمریکایی در این عملیات موضوعات موردتوجه رسانهها بوده است.
این پژوهشگر و محقق، به دیگر موضوعات روزشمار «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» اشاره کرد و گفت: اجلاس سران کشورهای اسلامی در کویت که تلاش میکند به جنگ پایان دهد، در این دوره برگزار شده است؛ در این اجلاس، سران دولتهای اسلامی در اجلاس کویت با وجود هیاهوی بسیار نتوانستند توفیقی به دست آوردند. عدم حضور جمهوری اسلامی ایران در این اجلاس باعث شد که نتایج و اهداف این اجلاس راه بهجایی نبرد؛ چراکه قطعنامه پایانی این اجلاس به شکل آشکار در حمایت از عراق بود.
حصاری با اظهار به اینکه افشای جزئیات ماجرای «مک فارلین» در این مقطع زمانی باعث ایجاد جنجال وسیعی در آمریکا شد، گفت: در این دوره، رسانهها جهان سعی دارند بر نقش تسلیحاتی که در جریان «مک فارلین» به ایران داده شده و تأثیرش بر این عملیات تأکید کنند. با افشای این جزئیات، دولت ایالاتمتحده در توجیه این رسوایی تلاش بسیار کرد. این ماجرا بسیاری از همپیمانان آمریکا را در صداقت ادعاهای این کشور دچار شک و تردید کرد. نقش اسرائیل و انگیزه کاخ سفید از این ماجرا، موردتوجه رسانههای بینالمللی قرار داشت.
وی خاطرنشان کرد: تشکیل سپاه یکصد هزارنفری حضرت مهدی برای عزیمت به جبهه، موضوع دیگری این کتاب است؛ چراکه در این راستا هرروز عده زیادی از مناطق مختلف کشور عازم جبهه بودند.
استفاده از منابع آشکار، محرمانه و منابع اختصاصی
«یعقوب نعمتی وروجنی» ناظر علمی و محتوایی روزشمار «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» نیز با بیان اینکه در وهله اول برای یک ناظر اهمیت دارد که تمامی اخبار مهم و اصلی که باید در روزشمار درج شوند، گردآوریشده باشند، اظهار داشت: هیچ خبر روزشماری نباید جا بیافتد و همه اخبار مهم در ارتباط با موضوعات روزشمار جنگ ایران و عراق، حتماً باید ثبت و ضبط و گردآوری شوند.
وی افزود: بدینمنظور طیف گستردهای از منابع اعم از منابع آشکار و محرمانه و نیز منابع اختصاصی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مورد بررسی و فیشبرداری قرار میگیرند؛ منابعی از قبیل روزنامههای کثیرالانتشار، بولتنهای خبری گوناگون مانند نشریه گزارشهای ویژه خبرگزاری جمهوری اسلامی، بولتن رادیوهای بیگانه، بولتن مطبوعات جهان، برخی بولتنهای اطلاعاتی و همچنین بعضی آثار مقالات و کتابهای پژوهشی مرتبط با آن دوره از روزشمار و منابع اختصاصی مرکز، اعم از اسناد نظامی، گزارش عملیات دفاتر راویان جنگ و امثال آن، بهطور کامل بررسی و فیشهای لازم تهیه میشود.
نعمتی، درباره علمی و محتوایی بودن جلد دوم کتاب چهل و ششم روزشمار جنگ ایران و عراق، بیان کرد: مسئله مهمی که باید در ثبت و ضبط اخبار رعایت شود، صحت و دقت است؛ یعنی باید اخبار بهصورت صحیح و دقیق ثبت شوند و اسامی اشخاص آمار ارقام و دیگر که در روزشمار ثبت میشود، صحت و دقت با حساسیت و وسواس زیاد مدنظر قرار میگیرد.
وی با بیان اینکه پس از مرحله ثبت و ضبط دقیق و صحیح اخبار، در مرحله تدوین روزشمار انسجامبخشی به اخبار و ترکیب صحیح آنها، اهمیت زیادی دارد، گفت: در مرحله پیش، طیف گستردهای از اخبار گردآوریشده است و ازاینرو لازم است که به این اخبار و رویدادهای متنوع و متکثر و متعدد نظم و انتظام و انسجام داده شود. محور اصلی در این انتظامبخشی، موضوع اخبار است؛ یعنی اخباری که در یک حوزه موضوعی قرار دارند، در کنار هم قرار داده میشوند و درواقع ترکیب میشوند تا یک گزارش شکل بگیرد.
نعمتی با اظهار به اینکه پیامدهای افشای ماجرای «مک فارلین» روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و برخی تلاشهای بینالمللی برای برقراری صلح جزو مهمترین مباحث سیاسی دوره زمانی این روزشمار به شمار میآید، گفت: بهمنظور پرداختن به ابعاد گوناگون رخدادها، از تمامی منابع معتبر داخلی و خارجی آشکار و محرمانه که در دسترس بودند، استفاده شد و نویسنده تلاش بسیار زیادی کرد که هیچیک از ابعاد مختلف رویدادها مغفول واقع نشود.
وی افزود: ازاینرو ممکن است در جایجای کتاب ادعاهایی از سوی منابع خارجی مطرحشده باشد که با گفتمان رسمی داخلی، در تعارض قرار داشته باشد؛ ولی ازآنجاییکه اصل، بر بیطرفی علمی و جامعیت و توجه به ابعاد گوناگون رویدادها در روایت تاریخ جنگ است و از سوی دیگر با توجه به حقانیت جمهوری اسلامی ایران در کلیت این واقعه مهم تاریخی، امانتداری کامل در توصیف رخدادها و استفاده از منابع گوناگون انجامشده است.
ناظر علمی و محتوایی جلد دوم کتاب چهل و ششم، تأکید کرد: در واقع «دقت در گزینش اخبار»، «استفاده از منابع اصلی و معتبر» و «نگارش هنرمندانه وقایع»، سه مؤلفه اصلی در ممانعت از طولوتفصیلهای بیمورد به شمار میآید. بااینهمه، روایت صحیح و دقیق و جامع و کامل وقایع، مهمترین اصلی است که در تدوین روزشمار مدنظر قرار میگیرد، حتی اگر منجر به افزایش حجم کتاب شود.
روزشمار «بازتاب جهانی عملیات کربلای ۵» رونمایی شد بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی»، چه در دوران دفاع مقدس و چه در جبهه مقابله با داعش، با وجود اینکه فرمانده بود؛ اما همیشه در خطوط اول جنگ حضور داشت؛ بنابراین رزمندگان نیز با دیدن این صحنه، روحیه و انگیزهشان دوچندان میشد و بیشک یکی از دلایلی که «حاجقاسم» در قلبهای رزمندگان جای داشت، همین خصلت وی بود.
سردار سرلشکر پاسدار «محسن رضایی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، به مناسبت نخستین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» و در آستانه سالروز آغاز عملیات «کربلای پنج»، با انتشار خاطرهای از سردار دلها که در دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله را برعهده داشت، نوشت:
«در عملیات «کربلای پنج» حاج قاسم با «مرتضی قربانی» لشکر ۲۵ و تیپ یزد از مرز عراق عبور کردند و تا نزدیکی «بصره» پیش رفتند. لحظه به لحظه با هم ارتباط داشتیم، در روز ششم و هفتم فشار عراق آنقدر زیاد شد که خط دفاعی ما در آن منطقه در آستانه سقوط قرار گرفت؛ «قاسم» با من تماس گرفت که «برادر محسن چکار کنیم بسیجیها دارند عقب میآیند»، من دستور دادم که توپخانههای خودی آتشها را جلوی خط «حاجقاسم» و روی سر عراقیها بریزند، یکساعت بعد «قاسم» تماس گرفت که بسیجیها من و «مرتضی» را که دیدند، خجالت کشیده، برگشتند و خط ما تثبیت شد.»
انتهای پیام/ 113
وقتی بسیجیها از حضور حاجقاسم در خط مقدم خجالت کشیدند بیشتر بخوانید »