کربلای چهار

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده!

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده!


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: مشقت‌های دوران اسارت، تنها تونل‌های وحشت، شکنجه‌های سخت و بازجویی‌های استخبارات نبود؛ اگرچه این رفتارهای بی‌رحمانه و غیرانسانی در رأس سختی‌های دوران اسارت بود و اسرا هم از امتحان آن سربلند بیرون ‌آمدند؛ اما در حقیقت زندگی با کوچک‌ترین حقوق طبیعی یک انسان هم برای اسرا بسیار مشقت‌بار و حتی آرزو بود؛ به‌طوری که حتی نوشیدن چای هم برای آن‌ها بسیار خوشحال‌کننده بود!

«مسعود سفيدگر» که در عملیات «کربلای چهار» به‌عنوان غواص حضور داشته و در این عملیات به اسارت دشمن بعثی درآمد، خاطراتی را از مشقت‌های یک زندگی عادی در دوران اسارت خود بیان کرده و گفته هست: «در دوران اسارت یکی از همرزمانم به نام دکتر «چلداوی» فرار ناموفق از اردوگاه داشت. عراقی‌ها او و همراهانش را گرفته و شکنجه‌شان داده بودند. برای ما شکنجه آن‌ها بسیار ناگوار بود و باید هر طور که می‌شد بعد از شکنجه تقویت‌شان می‌کردیم.

تنها چیزی که به ما می‌دادند مقداری شیر خشک «نیدو» و «گیگُز» بود. در سال هم مقداری بسیار کمی ماست در اختیارمان بود. ما این ماست‌ها را به جای آن‌که بخوریم، نگه می‌داشتیم به گونه‌ای حتی گاهی اوقات این ماست خشک می‌شد.

تصمیم گرفتم تا همه شیرخشک‌ها را جمع کنم. مقداری آب وِلرم آماده کردم و ماست و خشکیده ماست‌ها را درون این شیر خشک ریختم و بعد چند پتو دورش پیچیدم و سه روز کنارش ماندم تا تمام این شیر به ماست تبدیل شود. خوشبختانه ماست بسیار عالی شد و ما این ماست را به دکتر چلداوی خوراندیم تا اینکه تقویت شد. از آن پس به بعد به «مسعود ماستی» معروف شدم.

ما قدر برخی از چیز‌ها را به دلیل اینکه بدون سختی در اختیار داریم، نمی‌دانیم. مثلاً یکی از بهترین نوشیدنی‌های ما چای بود. در دوران اسارت چای برای ما بسیار خوشحال‌کننده بود؛ اما عراقی‌ها معمولاً چای را ظهر می‌دادند و ما برای آن‌که بتوانیم شب از آن استفاده کنیم، مجبور بودیم آن‌را نگه داریم و باید در جایی آن‌را نگه می‌داشتیم تا شب قابل خوردن باشد؛ البته کمی سرد می‌شد.

دوران اسارت روز‌های شاد و خوبی هم داشت؛ به‌عنوان مثال، ٢٢ بهمن یا عید نوروز عراقی‌ها کمتر سخت می‌گرفتند؛ اما بعد از آن دمار از روزگارمان درمی‌آوردند. برای مناسبت‌های این‌چنینی آب‌نبات‌های رنگی را خرد می‌کردیم و در مقداری آب ولرم آن را هم می‌زدیم تا اینکه قوام بیاید. بعد از آن از باقی مانده نان‌هایی که داشتیم در آن می‌ریختیم و نوعی شیرینی را که خودمان آن را اختراع کردیم، درست می‌کردیم و با برش‌های کوچک در میان بچه‌ها توزیع می‌کردیم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده! بیشتر بخوانید »

عکس/ سه شهید در آغوش یک شهید

عکس/ سه شهید در آغوش یک شهید!


به گزارش مجاهدت از خبرنگار ساجد دفاع‌پرس، تصاویر به‌یادگار مانده از دوران دفاع مقدس، هرکدام در یک شرایط خاصی تهیه شده‌اند و در هر کدام از آن‌ها افرادی حضور دارند که ممکن است برخی از آن‌ها بعد از گرفتن این عکس به شهادت رسیده باشند؛ لذا این عکس‌ها گنجینه‌هایی هستند که امروز رزمندگان و جاماندگان از قافله شهدا، می‌توانند روایت‌های بسیاری را از دل آن‌ها بیان کنند تا هم از تحریف دفاع مقدس در میان نسل جوان جلوگیری کرده و هم این‌که فرهنگ ایثار و شهادت را به آن‌ها منتقل کنند.

تصویری که در ادامه می‌بینید، چهار رزمنده در آن حضور دارند که همگی از استان قزوین به جبهه آمده و سه نفر از آن‌ها در عملیات «کربلای چهار» و یک‌نفر از آن‌ها در عملیات «کربلای پنج» به شهادت رسیده‌‌اند.

از راست به چپ: شهید «عبدالرحمن عبادی» – شهید «حسین کیانی انبوهی» – شهید «علی میرزا ترابی»
و شهید «شاپور عبدی»

در این عکس، «حسین کیانی انبوهی» دستان خود را بر گردن دوستان خود یعنی «عبدالرحمن عبادی»، «علی میرزا ترابی» و «شاپور عبدی» انداخته است و بعد از گرفتن این عکس، «علی میرزا ترابی» سوم دی سال ۱۳۶۵ و «عبدالرحمن عبادی» و «شاپور عبدی» نیز فردای آن‌روز یعنی چهارم دی در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسیدند و «حسین کیانی انبوهی» هم چند روز بعد یعنی ۲۴ دی شربت شهادت را نوشید و آسمانی شد.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ سه شهید در آغوش یک شهید! بیشتر بخوانید »

فرمانده و رزمندگان لشکر سیدالشهداء - آخرین صبحگاه قبل از عملیات کربلای پنج - 16 دی سال 1365

پاسخ عاشورایی رزمندگان لشکر سیدالشهداء (ع) به درخواست فرمانده‌شان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «ولایت‌مداری» یکی از شاخصه‌های اصلی دفاع مقدس است؛ رزمندگان اسلام با لبیک به فرمان امام و مقتدای خود، به‌سوی جبهه‌ها شتافتند و در مواقعی که پیامی از سوی رهبر خود دریافت می‌کردند؛ روحیه‌ای مضاعف می‌گرفتند و حماسه‌های غرورآفرینی را رقم می‌زدند.

«ولایت‌مداری» یا «تبعیت از ولی‌فقیه» در میان فرماندهان و رزمندگان، جلوه‌های گوناگونی دارد که سردار حاج «علی فضلی» فرمانده «لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)» در دوران دفاع مقدس، یکی از این جلوه‌ها را قبل از برگزاری عملیات «کربلای ۵»، این‌گونه روایت کرده است:

مه غلیظی در اردوگاه حاکم بود که فاصله چندمتری آن‌طرف‌تر خود را بیشتر نمی‌توانستیم ببینیم. هر چه‌قدر هوا روشن‌تر می‌شد، از حجم مه هم کم و دید بهتر می‌شد. به محوطه صبحگاه آمدیم. دقایقی بعد صدای شعار رزمندگان به‌گوش می‌رسید؛ ولی هیچ‌کس را نمی‌دیدیم. هر گردانی صدایش از یک گوشه اردوگاه می‌آمد؛ ولی معلوم نبود که کدام گردان است. این روز با مابقی روز‌ها فرق می‌کرد. حال و شعار نیرو‌های رزمنده با همه‌ی روز‌ها فرق می‌کرد. کم‌کم دیدیم که عزیزان رزمنده به میدان صبحگاه وارد می‌شوند.

اولین گردان، گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) بود. سرو وضع نیرو‌های گردان یک جور خاصی بود و با همه روز‌های تاریخ جنگ فرق می‌کرد. یک پلاکارد بزرگ جلوی‌شان گرفته بودند که معلوم و قابل رؤیت بود که به‌غیر از نیرو‌های گردان، دیگر رزمندگان حاضر در محل اردوگاه آن را امضاء کرده بودند.

تعدادی از این نیرو‌ها کفن به تن کرده بودند و تمامی نیرو‌ها پوتین‌های‌شان را درآورده، بند آن‌را به هم گره زده بودند و به دور گردن آویزان کرده بودند. جلوتر که آمدند، متن پلاکارد وضوحش بیشتر شد.

بعدا این متن را به حضرت امام خمینی (ره) تقدیم کردند که در آن نوشته شده بود

اماما! ما اهل کوفه نیستیم که شما را تنها گذاریم و جملات و کلمات زیبایی تا آخر نوشته بود.

فرمانده و رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) – آخرین صبحگاه قبل از عملیات کربلای پنج – ۱۶ دی سال ۱۳۶۵

این متن را در حدود ۱۰ هزار نفر امضاء کرده بودند که این نوشته و امضاء‌ها نشانگر بیعت مجدد با امام‌شان بود. گردان‌های دیگر هم مثل این گردان کاملاً سر حال و آماده وارد صبحگاه شدند و این قوت قلبی بود برای فرماندهان که نشان می‌داد نیرو‌ها آماده نبرد با دشمن هستند.

قرار شد من چند دقیقه‌ای برای رزمندگان لشکر صحبت کنم؛ این‌گونه سخن آغاز کردم:

برادر‌های رزمنده! شما چند ماهی است در حال آماده‌باش، آموزش، تمرین، مانور، میدان تیر، راه‌پیمایی و خشم‌شب هستید و مفصل و مرتب مشغول آماده‌سازی خودتان بودید. از نزدیک به ۲۰ روز به عملیات «کربلای ۴» برای بالا بردن ضریب حفاظتی، ما شما را قرنطینه کرده و ارتباط با خانواده‌ها از طریق تلفن و نامه را قطع کردیم و مدت زیادی است که هیچ‌کدام از شما به مرخصی نرفته‌اید.

حالا که از عدم فتح عملیات «کربلای ۴» برگشتیم، امام عزیز از ما خواسته‌اند که بمانیم و عملیات دیگری را انجام دهیم. رزمندگان اسلام! این‌روزها، روز‌های کربلایی و عاشورایی است.

من دقایقی صورتم را برمی‌گردانم…

هر کس مشکلاتی دارد و می‌خواهد برود، هیچ مانعی ندارد و خودش را از صف رزمندگان جدا کند.

این را گفتم و… دقایقی بعد که برگشتم به سمت رزمندگان… می‌توانم قسم به‌خدا یاد کنم که حتی یک‌نفر هم از صف این میدان صبح‌گاه جدا نشد و همه یکصدا فریاد می‌زدند: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاسخ عاشورایی رزمندگان لشکر سیدالشهداء (ع) به درخواست فرمانده‌شان بیشتر بخوانید »

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات‌های بزرگ شرق بصره در افکار عمومی به‌عنوان عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» شناخته می‌شوند که این‌روز‌ها در آستانه سی‌وپنجمین سالروز برگزاری این عملیات‌ها قرار داریم. در این راستا «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» با هدف بررسی شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منتهی به این ۲ عملیات، با این رویکرد که این ۲ عملیات سرنوشت جنگ را تعیین کردند و در حقیقت سال ۱۳۶۵، سال تعیین سرنوشت جنگ به شمار می‌رود، برگزار شد و از شبکه یک سیما به‌روی آنتن رفت.

ماحصل «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» توسط خبرگزاری دفاع مقدس در چند بخش منتشر خواهد شد که پس از بخش اول، در ادامه ماحصل بخش دوم آن را می‌خوانید:

ادامه «نشست واکاوی نبرد‌های شرق بصره» با بررسی انتظاراتی که بعد از فتح فاو در کشور ایجاد شده بود، ادامه پیدا کرد که در این راستا، سردار «احمد غلام‌پور» اظهار داشت: برای این‌که سال ۱۳۶۵ سال سرنوشت‌ساز جنگ باشد، از ما یک طرح خواستند. طرحی که در ذهن ما بود، این بود که ما با ۵۰۰ گردان نه‌تنها شرق بصره، بلکه کل استان بصره را هدف قرار دهیم. به این معنا که ۱۵۰ گردان از منطقه هور، ۱۵۰ گردان از منطقه فاو (یعنی ادامه پیشروی از فاو به ام‌القصر) و ۲۰۰ گردان هم در منطقه شلمچه برای ما محیا کنند تا با این سه مسیر حمله، کل استان بصره را در اختیار بگیریم؛ لذا این طرح می‌توانست ضربه‌ای باشد که رژیم بعث عراق را به تسلیم وادار کند.

وی ادامه داد: مسئولان سیاسی کشور این طرح را پذیرفتند و مرحوم حجت‌الاسلام «هاشمی رفسنجانی» گفت که من می‌روم و در تریبون نماز جمعه طرحِ موضوع می‌کنم و به همه ائمه جمعه سراسر کشور نیز اعلام می‌کنیم تا ورود کرده و یک نیروی عظیمی را محیا کنند. این اتفاق افتاد و یک جمعیت ۱۰۰ هزار نفری در استادیوم آزادی جمع شدند؛ اما ما با این استعداد نیرو طبیعتاً می‌توانستیم تنها طرح را در محور شلمچه را اجرا کنیم و طرح قبلی عملاً منتفی شده بود؛ لذا طبیعی بود که عملیات در یک محور نیز سختی‌های خود را داشته باشد.

فرمانده «قرارگاه کربلا» در دوران دفاع مقدس تصریح کرد: دلیل این‌که ما ترجیح دادیم تا در منطقه شلمچه عمل کنیم، این بود که در طرح‌ریزی‌های خود، تنگه «ابوالخصیب» را هدف قرار داده بودیم؛ بنابراین همه امید ما این بود که به این تنگه برسیم که اگر به آن دسترسی پیدا می‌کردیم، با توجه به وجود هور در سمت چپ و شرایطی که در راست ما قرار داشت، می‌توانستیم به‌راحتی پدافند کنیم. ضمن این‌که نزدیک بودن نقطه‌ای که ما می‌خواستیم در آن عمل کنیم به بصره نیز اهمیت داشت؛ چراکه اگر ما به نزدیکی هور می‌رفتیم، باید یک مسیر طولانی را طی می‌کردیم تا به بصره برسیم و در فاو هم همین‌طور؛ اما اگر از این محور وارد می‌شدیم، «ابوالخصیب» که جزو بصره بود را در اختیار می‌گرفتیم؛ یعنی عملاً وارد حومه بصره و سپس شهر بصره می‌شدیم. براساس طرح‌ریزی‌ها، ضرورت نداشت که ما وارد شهر بصره شویم، کافی بود که شهر را در شرایطی قرار دهیم که از لحاظ نظامی، «سقوط کرده» محسوب شود.

سردار غلامپور ادامه داد: وقتی محور شلمچه برای عملیات انتخاب شد، همه تمرکز روی این منطقه رفت؛ اما به مشکلاتی در منطقه برخوردیم که یکی از این مشکلات، پیچیدگی منطقه از لحاظ جغرافیایی بود؛ این پیچیدگی به آن معنا بود که علی‌رغم تجربه ما در عملیات «والفجر هشت» که از اروندرود عبور کردیم؛ اما در این‌جا نقطه اصلی عملیات روبه‌روی رودخانه کارون بود؛ چون ما می‌خواستیم از رودخانه کارون استفاده کنیم تا بخش عظیمی از شناور‌ها را از این طریق به اروند وارد کنیم؛ ولی نوع استقرار جزایر متعدد در اروندرود، به‌گونه‌ای بود که ما را مجاب می‌کرد تا از مسیر‌هایی مانند تنگه عبور کنیم؛ یعنی مثلاً باید به‌صورت زیگزاگ رد می‌شدیم که این موضوع، طرح‌ریزی مانور را مقداری سخت کرده بود.

همچنین سردار «علی‌محمد نائینی» رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، در ادامه این نشست، در توضیح این‌که چرا ما برای رسیدن به بصره از محور‌های هور و یا فاو (ادامه عملیات والفجر هشت) استفاده نکردیم، گفت: همه ریسک‌هایی که در محور شلمچه بود، در محور‌های دیگر نیز وجود داشت. ضمن این‌که اگر ما در هر منطقه‌ای به خط عراق می‌زدیم، چون عراق در سه‌ماهه آخر سال منتظر عملیات بزرگ ما بود؛ لذا سرعت جابه‌جایی یگان‌های اصلی آن در این منطقه‌ی محدود، چه شمال بصره، چه شرق بصره و چه جنوب بصره فوق‌العاده بود. در عملیات «کربلای پنج» نیز این‌گونه بود؛ یعنی ما خط را شکستیم، اما عراق بعد از ۲۴ ساعت یگان‌های اصلی خود را وارد کرد.

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس خاطرنشان کرد: وقتی که ما به نتایج و دستاورد عملیات‌های «کربلای چهار» و «کربلای پنج» به‌صورت مجموع نگاه کنیم، مشخص می‌شود که انتخاب منطقه درست بوده است.

«یدالله ایزدی» پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس نیز در ادامه این نشست، در توضیح چرایی انتخاب محور شلمچه به‌عنوان محور عملیات‌های «کربلای چهار» و «کربلای پنج»، اظهار داشت: سه هدف بزرگ در آن سوی مرز‌ها وجود داشت؛ در جنوب منطقه بصره، در جبهه میانی العماره و در شمال‌غرب کرکوک.

ایزدی با بیان این‌که وقتی فاصله، اهمیت و تأثیرگذاری این سه منطقه را نگاه کنیم، بدون تردید منطقه بصره به دلایل متعدد در اولویت بود، گفت: بصره از لحاظ عمق جغرافیایی، یک اولویت قابل وصول بود؛ چراکه وقتی به خرمشهر و شلمچه نگاه کنیم، در خشکی فاصله بسیار اندکی دارند و فاصله آبی آن‌ها نیز عرض یک رودخانه است؛ لذا بصره در راهبرد نظامی جمهوری اسلامی ایران و راهبرد عملیاتی، در مقایسه با دیگر اهداف، یک هدف با اولویت بود.

این پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس با اشاره به جایگاه تصرف بغداد در راهبرد جمهوری اسلامی ایران، گفت: این موضوع در پیشینه منازعات ایران و عراق از گذشته‌های دور مطرح بوده؛ اما هیچ‌گاه شکل عملیاتی پیدا نکرده است؛ البته طرح‌هایی برای بغداد از گذشته نوشته شده و تقریباً در جمهوری اسلامی نیز به‌روز شد.

ایزدی با تأکید بر این‌که ۲ مسیر برای «بصره» متصور بود، گفت: اول این‌که مستقیماً از محور شلمچه وارد شویم. در حالی که ما هیچ‌موقع در شلمچه عملیات نکرده بودیم؛ البته در عملیات خیبر یا مواردی دیگر، نگاهی به آن منطقه و شمال آن یعنی «زید» داشتیم؛ اما تصور، باور و تحلیل نظامی این بود که شلمچه یک دژ شکست‌ناپذیر است.

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت

وی ادامه داد: رودخانه «شط‌العرب» که ادامه آن به‌صورت اروندرود، مرز بین ایران و عراق می‌شود، حد سپاه دوم و سپاه سوم عراق بود. سپاه سوم عراق در منطقه عمومی شلمچه تا طلائیه، دژ‌های بسیار مستحکمی داشت که در عملیات «رمضان» به بخشی از این دژ‌ها برخورد کرده بودیم؛ اما جنوب شط‌العرب یعنی محدوده سپاه هفتم عراق به فرماندهی «ماهر عبدالرشید»، منطقه‌ای است که در عملیات «کربلای چهار» مورد توجه قرار گرفت.

این پژوهشگر و راوی دوران دفاع مقدس تأکید کرد: تمرکز و توان سپاه هفتم عراق در نقطه‌ای قرار داشت که به‌نظر فرماندهان ما قابل دسترس بود؛ یعنی اگر ما موفق می‌شدیم از اروندرود عبور می‌کردیم و یک خیز برمی‌داشتیم، به‌نظر می‌رسید که به قرارگاه سپاه هفتم عراق واقع در جنوب بصره (ابوالخصیب) برسیم؛ یعنی جغرافیای منطقه به‌گونه‌ای بود که به تنگه معروف شد؛ چراکه حدفاصل غرب رودخانه اروند تا خور «زبیر» قرار داشت و جاده‌هایی که از جنوب بصره به فاو می‌رسد، محدود به این ۲ آب است؛ لذا اگر در این منطقه مستقر می‌شدیم، امکان دفاع را متصور می‌کرد. عملیات «کربلای چهار» که با عدم توفیق همراه بود و از دل آن عملیات «کربلای پنج» بیرون آمد، هرچند همه اهداف مورد نظر ما را تأمین نکرد؛ اما جامعه جهانی را قانع کرد که ساختار نیرو‌های مسلح عراق در دژ‌های شلمچه شکست خورده است و در صورت اصرار مجدد ایران، ممکن است که حاکمیت حکومت بعث عراق در معرض خطر قرار گیرد.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حاکمیت صدام بعد از عملیات‌های «کربلای ۴» و «کربلای ۵» در معرض خطر قرار گرفت بیشتر بخوانید »

مکالمه شهید باکری و شهید کاظمی سوژه مجسمه «دیده‌بان»

مکالمه شهید باکری و شهید کاظمی سوژه مجسمه «دیده‌بان»


«مینا صدری» کارشناس هنرهای تجسمی و خالق مجسمه «دیده‌بان» در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، با اشاره به آخرین اثر هنری خود در حوزه هنرهای تجسمی اظهار داشت: در گزارشی، به نقل از شهید حاج قاسم سلیمانی شنیدم که در یکی از عملیات‌ها، شهید باکری به عنوان فرمانده عملیات از پشت بی‌سیم به شهید کاظمی و دیگر رزمندگان زمانی که می‌خواهد اوضاع منطقه جنگی را توضیح دهد، در حالی که زیر آماج سنگین آتش گلوله‌های دشمن بعثی بود، می‌گوید: «ای کاش احمد جان (شهید کاظمی) اینجا بودی و از دیدن این همه زیبایی که من می‌بینم لذت می‌بردی».

وی تصریح کرد: این پیام‌رسانی و گفته شهید باکری لحظاتی پیش از شهادت به صورت یک نماد در ذهن من شکل گرفت و باعث خلق مجسمه «دیده‌بان» شد.

حسین عصمتی نیز که مجسمه «غواص» را خلق کرده در معرفی اثر خود گفت: این مجسمه نماد مظلومیت شهدای غواص در عملیات کربلای ۴ است. در این مجسمه سعی کردم با طراحی‌ها و گل‌های مرداب فضای روحانی شهید غواص را به نمایش بگذارم. همچنین در این اثر هنری دوست داشتم مظلومیت و تنهایی شهید را نشان دهم. حالت دست‌های مجسمه حالت دعا است؛ به طوریکه گویا در لحظاتی برای آزادی خودشان دعا کرده‌اند.

مکالمه شهید باکری و شهید کاظمی سوژه مجسمه «دیده‌بان»

انتهای پیام/121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مکالمه شهید باکری و شهید کاظمی سوژه مجسمه «دیده‌بان» بیشتر بخوانید »