کربلای 5

شعار مادر شهید صالحی در تشییع فرزندش/ رقابت دایی و خواهرزاده برای نیل به شهادت


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مناسبت‌های خاص ملی و مذهبی برای آنان که عزیز از دست رفته یا گمگشته دارند حال و هوای متفاوتی دارد، هر اتفاقی و هر مناسبتی، هر جشنی و هر عزایی تلنگری است تا خاطرات گذشته را با جای خالی عزیز خود مرور کنند. در این میان داستان روز مادر و سالروز میلاد حضرت زهرا (س) برای مادران شهدا به خصوص مادران چشم به راه فرق می‌کند. همان فرشتگان زمینی که صبورانه سال‌ها دوری از فرزند و داغ شهادت چگرگوشه‌های خود را تحمل کردند تا عزت و سربلندی اسلام و وطن را ببینند، در مسیر سخت مشکلات و ناملایمات روزگار قد خم نکردند و همچنان استوار بر عقاید و راه حق ایستاده‌اند.

در ایامی که کرونا ماه‌هاست اجازه دیدار و برگزاری دورهمی را نداده، مسئولان هیئت فاطمی فرهنگ و رسانه به بهانه روز مادر دیداری خودمانی با رعایت پروتکل‌های بهداشتی با مادر شهید «حمید صالحی» داشته اند، مادری که از قضا هم مادر شهید است و هم مادربزرگ شهید.

انسیه خانم آنقدر خوش‌صحبت و شیرین‌سخن است که بی سوال و جواب برود سر اصل قصه، ماجرای حمید پسرش، به اسفند سال ۱۳۳۴ برمی‌گردد، اسفند سردی که حمید را به آغوش پرمهر مادر سپرد و خانواده صالحی را از وجود فرزندی سالم و صالح بهره‌مند کرد. حمید بعد‌ها در نوجوانی به مدرسه مفید رفت و با حمله صدام به ایران مانند بسیاری از دانش آموزان این مدرسه رزمنده جبهه‌های دفاع مقدس شد. «سعید امیرمقدم» نوه خانواده یک سال بعد از حمید به دنیا آمد، اینطور که انسیه4 خانم می‌گوید: «یک سال فاصله سنی داشتند، اول حمید به دنیا آمد. من باردار بودم که دخترم ازدواج کرد، و یک سال بعد هم بچه‌دار شد. همیشه می‌‎گفتم باید حمید و سعید را با هم داماد کنیم. داماد نشدند، ولی به فاصله کمی از هم به شهادت رسیدند. صمیمیت بینشان را هیچ جا ندیدم، مثل برادر بودند. چون با دخترم در یک خانه زندگی می‎کردیم بیشتر وقت این دو کنار هم بودند و توی سر و کله هم می‎زدند، دبیرستان که باهم بودند، دانشگاه و جبهه هم با هم رفتند.»

تشییع حمیدم، مرگ بر آمریکا گفتم/ پایین بیقراری دایی و خواهرزاده با شهادت

توجه خانواده به تحصیلات بچه‌ها باعث شد همه فرزندان به سراغ تحصیلات تکمیلی در دانشگاه بروند. حمید وقتی درسش تمام شد کنکور شرکت کرد و سال اول در رشته مکانیک دانشگاه تهران قبول شد. مادر از اهمیتی که حمید به درس و کتاب می‌‎داد صحبت کرده و ادامه می‌دهد: «همیشه مشوق بچه‌ها برای درس خواندن بودم، حالا هم که ۱۰ ـ ۱۵ نوه دارم همه دکتر و مهندس هستند. حمید همیشه اولویتش برای بستن کیف جبهه، کتاب بود، اگر خوراکی می‌دادم نمی‌برد که بتواند کتا‌هایش را ببرد.»

مرور اتفاقات و صحبت از گذشته مادر را غرق خاطرات حمید و سعید و مسافر زمان کرده، این را وقتی می‎فهمیم که چند ثانیه به گوشه‌ای از خانه خیره می‎شود و بعد کلمات است که آهنگین و خوش، کنار هم قرار می‌‎گیرند تا راوی خاطرات بچه‌‎ها باشند «حمید خیلی احساساتی و حساس نبود، وقتی جبهه می‌‎رفت گویی از این دنیا کنده می‎شد، کمتر تماس می‌‎گرفت، همه فکرش را جنگ و جبهه پر می‌کرد. چندبار گفتم حمید جان هر وقت زن خواستی شب به من بگو که صبح برایت دختر پیدا کنم، همیشه می‌گفت بگذار این حمله تمام شود، بعدا یکبار در تهران بود که خبر دادند جبهه جنوب عملیات است، مثل مرغ پرکنده شد، تا صبح به هر دری زد تا شده با قطار یا هواپیما یا اتوبوس خودش را به اهواز برساند، اما نتوانست. فردا یکی از دوستان بسیجی را دیده بود که عازم جنوب است و با او رفت.»

تشییع حمیدم، مرگ بر آمریکا گفتم/ پایین بیقراری دایی و خواهرزاده با شهادت

رفاقت بچه‌های مدرسه مفید آنهم در سال‌های دفاع مقدس از آن رفاقت‌های ناب و خالصی است که «هرچه از دوست رسد نیکوست» را ملموس و عینی کرده، از جمع‌های دوستانه و مسافرت‌ها و دورهمی‌های مذهبی گرفته تا حضور در جبهه و دوستی بعد جبهه در این چند سال مولود ماجرا‌های خاص بین آن‌ها شد، این را مادر شهید هم تائید می‌‎کند «بچه‌های آن دوره مدرسه مفید خیلی عاشق بودند. یکبار حمید اجازه گرفت و با مینی بوس یکسری از بچه‌ها را برد خانه‌مان در شمال. نگران بودم خورد و خوراکشان چه می‎شود، یک روز تلفن برداشت به تک تک بچه‌ها  زنگ زد و گفت فلانی تو سیخ بیاور، فلانی تو نان بگیر، بچه‌هایی که وضع مالی خوبی داشتند و ما بینشان از همه پایین‌تر بودیم، من از خجالت آب شدم، گفتم حمید آخر این چه کاری است، می‌گفت هرکس باید دنگ خودش را حساب کند.»

وقتی می‌پرسیم از اینکه حمیدت را به جبهه فرستادی و مانع او نشدی راضی هستی، صریح جواب می‌دهد «قربان امام بروم که شهدا را اینطور بار آورد. ما راه را قبول داشتیم، تا بچه‌ها می‌گفتند می‌خواهیم به جبهه برویم نه نیاوردیم. البته دخترم به سعید وابستگی زیادی داشت و شهادت سعید خیلی برایش سخت شد. اما من هیچ وقت نگفتم نرو، الان هم پشیمان نیستم، وقتی بعضی‌ را می‎بینیم که به راه نادرست کشیده شدند خدارا شکر می‌کنم پسرم به راه خوب رفت، شاید ما هم عمل خیری داشته باشیم و آن دنیا به ما نظر کنند.»

تشییع حمیدم، مرگ بر آمریکا گفتم/ پایین بیقراری دایی و خواهرزاده با شهادت

آخرین بار که حمید به جبهه رفت با پنج نفر از بچه‌های مفید بود، خبر رسید پنج نفرشان شهید شدند و خبری از حمید نیست، رزمنده‌ها در جبهه جنوب مشغول عملیات بودند و هر روز خبر شهادت تعدادی رزمنده‌ به گوش می‎رسید، این وسط حال خانواده‌های بی‌خبر از فرزندان حال دیگری بود، حالی توام با امید و یاس در انتظار خبری که یا سلامتی بود یا شهادت. «تا ۱۰ روز خانه ما غوغایی بود، پدر بچه‌ها، بابا سرهنگ، شهر به شهر همه جا را گشت تا خبری از حمید پیدا کند، اما نبود که نبود. تا اینکه از رفتار سعید فهمیدیم یک خبر‌هایی هست، هم می‌خواست خبر را بگوید هم نگوید، اول گفت یک حمید صالحی نامی را پیدا کرده‌اند، اما نام پدرش با بابا سرهنگ یکی نیست، آخر مُقُر آمد که پیکر پیدا شده. با لباس سبز پاسداری و از پشت افتاده بود روی زمین برای همین نمی‌توانستند پیدایش کنند، دوستانش تعریف کردند اول سرش زخم برداشته، به بهداری مراجعه کرده و گفته‌اند باید برگردی عقب، اما حمید گوش نکرده و برگشته خط. وقتی پیکر را آوردند خودم را هلاک نکردم، از بس علاقه به انقلاب داشتم دلیلی برای جزع و فزع نمی‎‏دیدم، فقط در تشییع یکی دوباری که دلم آشوب شد خودم را رساندم صف اول تشییع کنندگان و بلند بلند مرگ بر آمریکا گفتم».

برای پسری که همبازی دوران بچگی، راهنما و بهترین رفیقش دایی حمیدش بود، شهادت دایی سخت‎ترین و شاید شیرین‌ترین اتفاق محسوب می‎شد «سعید را ۴۰ روز بیشتر نتوانستیم نگه داریم، داشت خودش را هلاک می‌کرد که دایی حمید شهید شد و من جا ماندم، هرچه مادرش می‌گفت ما طاقت داغ دیگری را نداریم گوشش بدهکار نبود، مادرش در را به روی سعید قفل کرد، اما از پنجره خودش را پایین انداخت و رفت جبهه. بعد از این چندبار دیگر هم به جبهه رفت، وقتی شهید شد هیچ کس حاضر نمی‌شد به مادرش خبر دهد، می‌دانستند چقدر سعید را دوست دارد و اصلا سعید برایش طور دیگری است، وقتی خبر را به خانواده دادند یک شب تا صبح دخترم جیغ می‌کشید».

مادر آه بلندی می‌‎کشد و حرفش را با این جمله تمام می‌کند «خدا را شکر که همه شهدا پاک آمدند و پاک رفتند، رفتن این‌ها سخت بود، تحمل زیاد می‌خواهد، ولی توانستیم تحمل کنیم».

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

شعار مادر شهید صالحی در تشییع فرزندش/ رقابت دایی و خواهرزاده برای نیل به شهادت بیشتر بخوانید »

تشییع پیکر مطهر شهید «جعفر نوروزی» در اراک


پیکر مطهر شهید «جعفر نوروزی» در اراک تشییع شدبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مردم ولایتمدار و همیشه در صحنه «اراک»، امروز (یک‌شنبه) مصادف با سالروز شهادت ام‌ابیها حضرت فاطمه زهرا (س)، پیکر مطهر شهید «جعفر نوروزی» را همراه با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، با شکوهی خاص تشییع کردند.

شرکت‌کنندگان در این مراسم ضمن سوگواری و عزاداری شهادت یگانه بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)، با آرمان‌های این شهید والامقام پیمانی دوباره بستند.

در این مراسم که در مصلی «بیت‌المقدس» اراک برگزار شد، مردم شهیدپرور این شهر با سر دادن شعارهای «یا زهرا (س)»، «حسین حسین شعار ماست؛ شهادت افتخار ماست»، «این گل پرپر ماست، هدیه به رهبر ماست» پیکر پاک این شهید سرافراز را بدرقه کردند.

پیکر شهید «جعفر نوروزی» از شهدای تازه تفحص‌شده هشت سال دفاع مقدس، پس از گذشت ۳۰ سال از شهادتش در منطقه عملیاتی «خانقین» کشور عراق کشف شد.

خاطرنشان می‌شود، شهید «جعفر نوروزی» متولد چهارم خرداد سال ۱۳۴۷ در عملیات «کربلای دو» دچار مجروحیت شد و همچنین در عملیات «کربلای ۵» نیز با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه مچ پای راست، دچار جراحت شدید شد که پس از سه دوره جراحی در بیمارستان‌های اهواز، شیراز و تهران بهبود یافت و مجدداً سال ۶۷ در عملیات «مرصاد» شرکت کرد و به اسارت گرفته شد؛ اما توانست پس از تحمل شکنجه‌های فراوان، از حلقه اسارت فرار کند. وی سرانجام در اسفند سال ۱۳۶۹ در عملیات «نیمه شعبان» با هدف درگیری با منافقان کوردل به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

تشییع پیکر مطهر شهید «جعفر نوروزی» در اراک بیشتر بخوانید »

وقتی بسیجی‌ها از حضور حاج‌قاسم در خط مقدم خجالت کشیدند


وقتی بسیجی‌ها از حضور حاج‌قاسم در خط مقدم خجالت کشیدندبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی»، چه در دوران دفاع مقدس و چه در جبهه مقابله با داعش، با وجود این‌که فرمانده بود؛ اما همیشه در خطوط اول جنگ حضور داشت؛ بنابراین رزمندگان نیز با دیدن این صحنه، روحیه و انگیزه‌شان دوچندان می‌شد و بی‌شک یکی از دلایلی که «حاج‌قاسم» در قلب‌های رزمندگان جای داشت، همین خصلت وی بود.

سردار سرلشکر پاسدار «محسن رضایی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس، به مناسبت نخستین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» و در آستانه سالروز آغاز عملیات «کربلای پنج»، با انتشار خاطره‌ای از سردار دل‌ها که در دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله را برعهده داشت، نوشت:

«در عملیات «کربلای پنج» حاج قاسم با «مرتضی قربانی» لشکر ۲۵ و تیپ یزد از مرز عراق عبور کردند و تا نزدیکی «بصره» پیش رفتند. لحظه به لحظه با هم ارتباط داشتیم، در روز ششم و هفتم فشار عراق آن‌قدر زیاد شد که خط دفاعی ما در آن منطقه در آستانه سقوط قرار گرفت؛ «قاسم» با من تماس گرفت که «برادر محسن چکار کنیم بسیجی‌ها دارند عقب می‌آیند»، من دستور دادم که توپخانه‌های خودی آتش‌ها را جلوی خط «حاج‌قاسم» و روی سر عراقی‌ها بریزند، یک‌ساعت بعد «قاسم» تماس گرفت که بسیجی‌ها من و «مرتضی» را که دیدند، خجالت کشیده، برگشتند و خط ما تثبیت شد.»

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

وقتی بسیجی‌ها از حضور حاج‌قاسم در خط مقدم خجالت کشیدند بیشتر بخوانید »

کربلای ۵ در امتداد کربلای چهار بود


کربلای پنج در امتداد کربلای چهار بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار علی‌محمد نائینی، مشاور فرمانده کل سپاه و رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همزمان با سالروز عملیات کربلای ۴ اظهار داشت: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سعی می‌کند از اسناد منحصربه‌فردی که در اختیار دارد به عنوان سرمایه‌های جنگ بهره‌برداری کند و روایت درست و مستندی از تاریخ جنگ در قالب آثار متقن و مرجع ارائه دهد. بر اساس همین گنجینه اسناد جنگ تحمیلی، در این مرکز بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب تاکنون تألیف و تدوین شده و حدود ۲۵۰ عنوان کتاب مراحل پژوهش را می‌گذراند، این درحالی است که به حوزه‌های مختلف جنگ تحمیلی نیز ورود کرده‌ایم.

سردار نائینی گفت: در گنجینه مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چهار هزار و ۱۵۸ ساعت نوار ضبط‌شده از جلسات طرح‌ریزی و هدایت عملیات کربلای چهار و پنج، ۱۳۷ دفترچه از ۵۵ نفر راوی با حضور مستقیم درصحنه و ۳۵ گزارش عملیات درباره عملیات کربلای ۴ و ۵ موجود است.

وی افزود: بر اساس اسناد موجود می‌توان گفت عملیات کربلای ۴ و ۵ در زمره عملیات‌های بزرگ و سرنوشت ساز در سال ۱۳۶۵ محسوب می‌شود که دوره شناسایی، طرح‌ریزی و آماده‌سازی این عملیات‌ها بیش از شش ماه بطول انجامیده است. در طول دروان دفاع مقدس هدف اصلی از انجام هر عملیات و از جمله عملیات کربلای ۴ و ۵، کسب پیروزی بر دشمن به منظور پایان دادن به جنگ بوده است. در طرح‌ریزی عملیات‌های نظامی یکی از اصول جنگ و شروط پیروزی غافلگیر کردن دشمن است. در عملیات کربلای ۴ نیز به مانند عملیات‌های گذشته، تا شروع حمله، مثل گذشته گزارشاتی از تحرکات دشمن در منطقه وجود داشت، ولی همچنان ضریب غافلگیری بالا بود و لذا گزارشی مبنی بر لو رفتن کامل عملیات وجود نداشت. بر همین اساس فرماندهان با بررسی گزارش‌های نوبه‌ای رسیده از مجموعه واحد‌های اطلاعاتی و جنگال، به رغم حساس شدن ارتش عراق نسبت به منطقه، همچنان معتقد به حفظ غافلگیری بوده‌اند.

وی ادامه داد:، اما پس از شروع عملیات در شب اول بلافاصله مشخص شد که دشمن نسبت به انجام این عملیات کاملاً هوشیار بوده و ادامه آن باعث تلفات و خسارات بیشتر به نیرو‌های خودی خواهد شد و دستیابی به اهداف عملیات نیز در محور اصلی میسر نیست، لذا فرماندهان جنگ، به رغم موفقیت نیرو‌های خودی در دو محور دیگر، ادامه عملیات را مصلحت ندانسته و آن را سریعاً متوقف کردند. برای انجام عملیات کربلای ۴ حدود ۲۴۰ گردان عملیاتی پیش بینی شده بود که در شروع حمله ۶۰ گردان وارد عمل شدند و با مشخص شدن لو رفتن عملیات و توقف آن از ورود مابقی گردان‌های عملیاتی به منطقه نبرد جلوگیری به‌عمل آمد. در چنین شرایطی ارتش عراق تصور کرد، عملیات سرنوشت ساز و بزرگ ایران در سال ۱۳۶۵ شکست خورده است؛ لذا دچار یک اشتباه محاسباتی در مورد زمان عملیات آینده ایران شد و بسیاری از فرماندهان و نیروهایش را از این منطقه به مرخصی فرستاد.

سردار نائینی افزود: در همین زمان فرماندهی جنگ بلافاصله تدبیر کرد و با فریب ارتش عراق در همان منطقه، ۱۵ روز پس از عملیات کربلای ۴ با توجه به خرسندی زیاد عراقی‌ها و اشتباه محاسباتی آن‌ها، طی یک ابتکار عمل بدیع، عملیات کربلای ۵ را در منطقه شلمچه طرح‌ریزی و اجرا کرد و درحالی‌که عراق عملیات سالانه ایران را تمام شده تلقی می‌کرد، یک بار دیگر غافلگیر شد، اما این بار دشمن از لحاظ زمان (نه مکان) غافلگیر و متحمل شکست بسیار سنگینی شد؛ بنابراین ناکامی عملیات کربلای ۴ زمینه ساز فریب و غافلگیری مجدد ارتش عراق در منطقه شلمچه گردید.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به اینکه عملیات کربلای ۵ بسیار سخت و پیچیده بود، بیان کرد: جبهه خودی درصدد آن بود که با رسیدن به کانال زوجی، شهر بصره را مورد تهدید قرار دهد و ارتش صدام با درک اهمیت و حساسیت بصره نیز کوشش می‌کرد به هر قیمت ممکن از پیشروی ایران جلوگیری کند. بدین معنا که برخلاف عملیات والفجر ۸ که عراق زمین را واگذار کرد تا زمان را بدست آورد، در شلمچه تلاش ارتش بعث روی حفظ زمین متمرکز شده بود؛ لذا با به‌کارگیری انبوه سلاح‌های سبک، سنگین، بمباران‌های هوایی و شیمیایی تلاش کرد با پیشروی رزمندگان اسلام مقابله کند که متحمل تلفات سنگینی شد و ارتش صدام به‌صورت وسیعی منهدم گردید.

به گفته سردار نائینی عملیات کربلای ۵ نیز مانند عملیات والفجر ۸ پیامد‌های زیادی داشت، به گونه‌ای که بسیاری از فرماندهان و کارشناسان سیاسی و نظامی پیروزی‌های بدست آمده در عملیات‌های والفجر ۸ و کربلای ۵ را زمینه‌ساز تجدیدنظر در حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی ابرقدرت‌های جهانی برای کمک بیشتر به صدام دانسته و در این مقطع ابرقدرت‌ها مطمئن شدند صدام پیروز این میدان نخواهدبود. بر همین اساس در فاصله کوتاهی پس از عملیات کربلای ۵ قطعنامه ۵۹۸ صادر و برای اولین بار به بخشی از خواسته‌های ایران توجه شد.

وی در پایان ضمن اشاره به انتشار روزشمار عملیات کربلای ۵ توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تاکید کرد: این مقطع مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین مقطع جنگ است و در واقع عملیات کربلای ۴ و ۵ در امتداد هم هستند که در یک منطقه، یک مقطع زمانی و با یک هدف صورت گرفت تا سرنوشت جنگ را تغییر و به آن پایان دهد. اگر عملیات کربلای ۴ نبود، دستاورد‌های عملیات کربلای ۵ حاصل نمی‌شد. در کل اگر چه عملیات کربلای ۴ موفقیت نظامی به‌دنبال نداشت، اما پل پیروزی در عملیات کربلای ۵ شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

کربلای ۵ در امتداد کربلای چهار بود بیشتر بخوانید »

دوپینگ تسلیحاتی ـ اطلاعاتی رژیم بعث عراق برای تقابل با رزمندگان ایرانی در کربلای ۴


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، منطقه عملیاتی کربلای ۴ در جنوب غربی کشور ایران و جنوب شرقی شهر بصره عراق قرار دارد. این منطقه از شمال به آبگرفتگی‌های جنوب «زید»، از شرق به رودخانه اروند کبیر و اروند صغیر و از غرب به کانال زوجی و شهر «تنومه» عراق منتهی می‌شود.

منطقه عمومی بصره در جنوب، از مهم‌ترین مناطقی بود که مورد توجه فرماندهان بود و عملیات‌های متعددی همچون رمضان، خیبر، بدر و والفجر ۸ در این منطقه انجام شده بود. تنها منطقه‌ای که در آن عملیاتی صورت نگرفته بود، منطقه «ابوالخصیب»، جزیره «مینو» و بخشی از سرزمین شلمچه بود که در میان هدف‌های مطرح در اطراف «بصره»، به دلیل نزدیکی به شهر، مهم‌تر از بقیه بود و به همین دلیل این منطقه به منظور جلوگیری از نفوذ ایرانی‌ها توسط دشمن با موانع زیادی پوشیده شده بود.

زمین منطقه عملیاتی کربلای ۴ از دو جهت دارای خصوصیات مهمی بود. اول وجود نهر‌ها و کانال‌های کشاورزی که عمق مناسبی داشتند و از آن‌ها می‌شد برای پدافند استفاده کرد. دوم دو جناح منطقه عملیاتی بود که از شمال به آبگرفتگی شلمچه و کانال ماهی‌گیری و از جنوب به «خور زبیر» و زمین‌های باتلاقی اطراف آن منتهی می‌شد و دشمن در آن قدرت پاتک نداشت، یعنی اگر به هر دلیل نیرو‌ها در طول عملیات مجبور می‌شدند عقب بکشند، عقبه آن‌ها امن بود.

رزمندگان اسلام برای اینکه بتوانند به اهداف خود در این عملیات برسند، باید از رودخانه خروشان اروند عبور و بعد از تصرف جزایر کشور عراق، خود را به شهر بصره نزدیک می‌کردند و این سختی کار را برای رزمندگان دوچندان می‌کرد.

آمادگی کامل دشمن برای مقابله با نیرو‌های ایرانی

عملیات کربلای ۴ یکی از معدود عملیات‌هایی بود که اطلاعات آن از حیث استعداد نیروها، زمان و مکان حمله، اهداف عملیات و … تقریبا به طور کامل لو رفته و در اختیار عراقی‌ها قرار گرفته بود. قسمت عمده این اطلاعات از طریق آمریکائی‌ها و بخشی از آن نیز از طریق منافقین و ستون پنجم به رژیم بعثی داده شده بود. آمریکا حداقل از حدود دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از رژیم صدام گرفته بود. مطابق یک سند از طبقه‌بندی خارج شده، در سال ۱۹۸۴ «رونالد ریگان» در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابله با جمهوری اسلامی کرده بود. دستوری که در سال‌های بعد، به کمک‌های اطلاعاتی موثر واشنگتن به بغداد انجامید.

فرماندهان و سیاسیون بعثی بعد از عملیات بصراحت اعلام کردند، در این عملیات برای اولین بار آمریکایی‌ها اطلاعات هواپیما‌های آواکس خود را در طول و حین عملیات در اختیار آن‌ها قرار داده‌اند.

در همین خصوص سردار شهید «احمد سوداگر» در خاطرات خود نقل کرده است: «حین کربلای ۵ کالکی را از یکی از سنگر‌های دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک، نقشه عملیات خودمان در کربلای ۴ است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن کالک، نام همه لشکر‌ها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای ۴ نوشته شده بود.»

شرح عملیات

رژیم بعثی با طراحی پنج خط دفاعی که هر کدام از این خطوط شامل سیم خاردار‌های حلقوی، میادین مین و ایجاد آبگرفتگی در میادین، میلگرد‌های خورشیدی و تله‌های منور بود، مانع ورود نیرو‌های ایرانی می‌شد. از میان این موانع می‌توان به ۹ ردیف سیم خاردار و ایجاد دژ‌های هلالی شکل به شعاع ۲۰۰، عرض سه و ارتفاع شش و نیم متر اشاره کرد که بین خط اول و دوم (کانال جنوبی پنج ضلعی) قرار داشت و دشمن به راحتی از طریق کانال‌های به هم مرتبط دژ‌ها، نیرو‌های خود را انتقال می‌داد و بر حرکت قایق سواران و غواصان مسلط بود.

ساعت ۲۲:۳۰ روز سوم دی آغاز عملیات اعلام شد. ساعت ۲۱ همان روز نیرو‌های تخریبچی غواص وارد اروندرود شدند تا خود را به نقطه شروع عملیات «نقطه رهایی» برسانند. از ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ فرماندهان گردان‌ها خبر تمرکز دشمن بر روی تنگه‌های عبوری و تیربار‌های فعال عراقی را به فرمانده عملیات اعلام کردند.

گردان‌های تخریب‌چی غواص که با رشادت خود را به محل‌های تعیین شده رسانده بودند، راس ساعت ۲۲:۳۰ با رمز محمد رسول الله (ص) عملیات را آغاز کردند.

ساعت ۱۲:۱۰ بامداد غواصان با عبور از موانع ایجاد شده خط نخست، اهداف اولیه خود را بدست آوردند و در برابر حملات شدید دشمن مقاومت کردند. در ام‌الرصاص نیرو‌های شهید «حسین خرازی» در لشکر ۱۴ امام حسین (ع)، نیرو‌های شهید «قاسم سلیمانی» در لشکر ۴۱ ثارالله، نیرو‌های «مرتضی قربانی» در لشکر ۲۵ کربلا و نیرو‌های شهید «احمد کاظمی» در لشکر ۸ نجف اشرف، خط اول عراقی‌ها را شکسته و پیشروی در عمق را آغاز کرده بودند.

رزمندگان با گذشتن از رودخانه، به سختی نفوذ خود را به جزایر «ام‌الرصاص»، «ام‌البابی»، «بلجانیه»، «سهیل» و «قطعه» آغاز کردند، اما دشمن که با اطلاعات قبلی بر منطقه تسلط داشت، پاتک ضد غواص و شناور را شروع و عقبه نیرو‌های ایرانی را بر روی اروندرود به شدت بمباران کرد و همچنین به رزمندگانی که با رشادت از خط اول عبور کرده و خود را به خشکی رسانده بودند اجازه عبور از تنگه مهم ام‌الرصاص ـ بوارین را نداد (منطقه‌ای از رودخانه اروند که منتهی الیه شرقی جزیره ماهی و نوک غربی جزیره ام‌الرصاص در دو طرف آن قرار دارد و نوعی معبر آبی ایجاد کرده را تنگه می‌گفتند) و با حجم بالای تیرهایی که توسط تیربار‌های خود می‌نواخت، اجازه پیشروی به رزمندگان اسلام ر ا نمی‌داد.

در واقع دشمن وقتی از یکی از موانع ۹گانه‌ای که در قبل ذکر شد، عقب رانده می‌شد، در خط بعدی که نسبت به خط قبلی اشراف داشت، مقاومت می‌کرد. پاتک‌های دشمن به حدی بود که ادامه حرکت غواصان و قایق‌سواران برای رسیدن به اهداف موج دوم و سوم حمله با سختی روبرو شد.

تدبیر فرماندهی در توقف جنگ

ساعت شش صبح روز چهارم دی سال ۱۳۶۵ با دستور عقب‌نشینی فرماندهان موافقت شد و نیروهایی که مواضع خود را به دست نیاورده بودند، از ادامه حرکت خودداری کردند. ساعت ۱۱ صبح عراق پاتک سنگین خود را علیه رزمندگان ایرانی شروع کرد و در ساعت ۲۳:۴۵ همان روز دستور توقف عملیات اعلام شد.

در واقع در عملیات کربلای ۴ فرماندهان جنگ وقتی متوجه آگاهی کامل دشمن از این عملیات و مقاومت شدید دشمن در برابر رزمندگان اسلام شدند، به این نتیجه رسیدند که علی‌رغم رشادت‌ها و ایثارگری‌های رزمندگان، ادامه عملیات باعث از دست دادن نیرو‌های خودی شده و خسارات جبران‌ناپذیری را می‌تواند برای ایران به همراه داشته باشد، لذا از ادامه عملیات منصرف شده و از شرکت دادن سایر نیرو‌ها که حدود ۲۱۰ گردان بود، جلوگیری کردند که خود تصمیمی بجا و منطقی محسوب می‌شد. مضاف بر اینکه از این نیرو‌ها در عملیات مهم و بزرگ کربلای ۵ که به فاصله دو هفته بعد از آن عملیات انجام شد، بهره برده شد.

نتایج عملیات

در عملیات کربلای ۴ اهداف پیش‌بینی شده محقق نشد، اما برای نخستین بار نیرو‌های ایرانی با گذشتن از دژ‌های محکم آبی دشمن، وارد خشکی‌های کشور عراق شدند و خسارات سنگینی را بر دشمن تحمیل کردند.

آتش شدید دشمن و موانع وسیع ایجاد شده، باعث شد اهداف نهایی عملیات کسب نشده و فقط مواضع تصرف شده در مرحله اول حمله مثل جزایر ام‌الرصاص، بوارین و… تثبیت شود.

هرچند کشور ایران نتوانست به اهداف نهایی خود که تهدید شهر بصره بود برسد، اما با انجام عملیات بزرگتر یعنی «کربلای ۵» به فاصله دو هفته از این عملیات، از اصل غافلگیری دشمن نهایت استفاده را برد.

در همین رابطه سپهبد «رعد مجید رشید حمدانی» از فرماندهان گارد ریاست جمهوری عراق در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» درباره عملیات کربلای ۴ می‌گوید: «به دلیل حجم بالایی که برای تلفات دشمن ادعا شده بود، صدام نبرد مقابل ایرانیان را، نبرد روز بزرگ «معرکه الیوم العظیم» نامید و با این احتمال که حمله ایرانیان شش ماه عقب افتاده، به نیرو‌ها راحت باش و مرخصی داد و آن‌ها را برای سازماندهی مجدد و گذراندن آموزش‌های بیشتر به مناطق پشت جبهه بردند.»

گزارش از خسرو هداوندخانی

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

دوپینگ تسلیحاتی ـ اطلاعاتی رژیم بعث عراق برای تقابل با رزمندگان ایرانی در کربلای ۴ بیشتر بخوانید »