کرخه

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!


شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ حسن درویش در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی در روستای جعفر آباد از توابع شهرستان شوش دانیال در یک خانواده کشاورز و مذهبی چشم به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در شوش گذراند. به دلیل ظلم حاکمان ستمشاهی به بهانه تقسیم اراضی، زمین های کشاورزی را از آنان می گیرند و لذا مجبور به ترک روستا و خانه و کاشانه خود می‌شوند. ابتدا به دزفول مهاجرت کرده و سپس بعد از گذشت سه سال و پایان دوره تحصیلات متوسطه خانواده او به شهر شوش باز می‌گردند. بعد از ازدست دادن زمین‌های کشاورزی خود، وضعیت اقتصادی خانواده‌اش در شرایط سختی قرار گرفت. حسن، آستین همت و غیرت را بالا زده و در کنار برادرش مشغول به کار شد تا از این طریق بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی خانواده را کمتر کند. او گمشده اش را در مسجد و کتاب خدا یافت و همین امر سبب شد که شبها برای فراگیری قرآن در همان سنین نوجوانی در مجالس قرائت شرکت کند. به ورزش وزنه‌برداری علاقه زیادی داشت و هنوز هم وزنه‌هایش در خانه به یادگار مانده است. روزی به مادرش گفت: «مادر! برادرم تنها کار می‌کند و کسی نیست به او کمک کند. وضع زندگی‌مان هم خوب نیست. من ترک تحصیل می کنم و به کمک برادرم می‌روم.»

 

فرمانده «محور عملیاتی شوش» که دشمن را در «کرخه» زمینگیر کرد

سردار حسن درویش از ابتدای شروع جنگ در میادین نبرد حضور یافت. او در اوایل جنگ و در سال ۱۳۵۹ فرماندهی چند قبضه خمپاره انداز را در جبهه شوش دانیال بر عهده داشت، آنگاه كه ارتش بعث تا كنار رودخانه كرخه به قصد تصرف شوش و جاده استراتژيك اهواز – انديمشك پيش‌روی كرده بود، حسن درويش با چند نيروی جان‌بركف كه تنها يك قبضه آر.پي.جي در اختيار داشتند، به جنگ تيپ ۵۷ پياده مكانيزه عراق رفت و با اقدام به موقع مانع تلاش دشمن برای زدن پل بر روی رودخانه كرخه و تصرف شهر شوش شد.
شهيد حسن درويش مهارتش در استفاده از آر.پي.جي‌۷ بي‌نظير بود. او با قايق‌های محلی به آن سوی رودخانه كرخه و قلب نيروهای دشمن می‌رفت و تانك‌های ارتش بعث را شكار می‌كرد. پس از مدتی به دلیل شایستگی خود به عنوان جانشین فرمانده و سپس فرماندهی محور عملیاتی آن منطقه منصوب شد. به عنوان فرمانده تیپ در عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس، عملیات رمضان ، عملیات محرم و عملیات والفجر مقدماتی حضور داشت. چند روز پس از عملیات فتح المبین، بنا به دستور فرمانده وقت کل سپاه، سرلشکر محسن رضایی، مأمور تشکیل تیپ ۱۷ قم شد و فرماندهی آن به ایشان واگذار شد که ظرف مدت ۲۰ روز آن را تشکیل داد و یکی از بهترین یگان های عمل کننده در عملیات رمضان بود. 

 

از «شرق دجله» و «هورالهویزه» تا جبهه «لبنان»

مأموریت تشکیل تیپ ۱۵امام حسن (علیه السلام) نیز از دیگر مسئولیت های این سردار رشید جبهه های نبرد بود که با تلاش شبانه روزی او تشکیل و سازماندهی شد و به نام تیپ مستقل ۱۵ تکاور دریایی (تیپ ۱۵ آبی_خاکی امام حسن مجتبی (علیه السلام) ) نقش مهمی در عملیات‌های بزرگ خیبر و بدر در هورالهویزه، شرق رودخانه دجله و کنار اتوبان العماره – بصره و خطوط پدافندی داشت.

او مدتی بعد به لبنان اعزام شد که بعد از بازگشت در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) مشغول به خدمت شد و در ادامه به تیپ امام حسن (ع) بازگشت. 

 

اسم پسرش را، «امام» گذاشت «عبدالله» 

سردار «رئوفی» فرمانده لشکر ۷ ولی عصر(عج) درباره نامگذاری فرزند شهید توسط حضرت امام (ره) می‌گوید: «ایشان آنچنان عشق و علاقه ای به حضرت امام  می‌ورزیدند، چه در حرکاتش چه در عملکردهایش آنچنان تابع دستورات امام، آنچنان شیفته فرموده‌های امام بود و آنچنان عشقی به این فرمانده کل قوا، به این امام امتمان به این بت شکن تاریخ می‌ورزیدند که زمانی که خداوند نوزادی به ایشان عنایت فرموده بود، ایشان حتی آن اسم نوزادش را هم می خواست از امام سؤال کند، آن اسمی که امام انتخاب می کند ایشان بر نوزاد خودش بگذارد. در ملاقاتی که خدمت امام بودیم، اصرار داشت که با امام صحبت بکند و در گوشی به امام این قضیه را بگوید که امام اسمی را به ایشان پیشنهاد بکند. یادم هست که امام به ایشان گفته بود که اسم پسرش را عبدالله بگذارد. ایشان احساس می کرد که در این عملیات بدر آنچنان شور و حالی ایجاد شده که باید به هر وسیله ای دشمن را خوار و زبون کرد. به عنوان یک نفر که سلاحی را به دست گرفته بود، در عملیات بدر شرکت کرده بود و خداوند ایشان را به بالاترین درجه و مقام، واصل کرد.»

پدر! این ماشین بیت المال است!

پدرش می گوید: «من هر سال در شب بیست و یکم ماه رمضان یک گوسفند ذبح کرده و مجلسی را برپا می کنم. یک سال بیستم ماه رمضان ماشین نداشتم. دو ماشین داشتم ولی یکی به اهواز و دیگری به شهرک امام رفته بودند. در فکر بودم که گوسفند را چگونه به منزل بیاورم. در همین احوال حسن با ماشینی از جبهه آمد. من خدا را شکر کردم که مشکل حل شد. به حسن گفتم: می توانی یک کار برای من انجام دهی؟ یک گوسفند در خارکو است آن را بیاور که ذبح کنیم. گفت: با چه وسیله ای بروم؟ گفتم: با همین ماشین این ده کیلومتر را برو و گوسفند را بیاور. گفت: پدر این ماشین بیت المال است و من این کار را نمی کنم. گفتم: پول بنزین آن را می دهم و بیشتر هم میدهم. و خلاصه هر چه اصرار کردم نپذیرفت. گفت: شما می بینی که من هر وقت با ماشین سپاه به منزل می آیم، کارهای خود را با موتورسیکلت شخصی انجام می دهم نه با ماشین بیت المال!»

 

فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

به گفته یکی از همرزمان و یاران شهید: «از پایان عملیات تا شاید روزها بعد از عملیات، دائم از آن مسائل و مشکلاتی که برای نیروهایش پیش آمده بود، نسبت به نیروهای بسیجی یگانش، دائم چند روزی گریه می کرد و اشک می ریخت و حتی مدتها از همین ناراحتی هایی که نسبت به نیروهای بسیجی برایش پیش آمده بود و آن عشق و علاقه ای که به نیروهای بسیجی داشت، مدت ها شاید سری به خانواده خویش هم نمی زد که به عنوان استراحت یا مرخصی باشد.»

 

نامه‌ای از طرف «سید علی خامنه‌ای» برای: «فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع)»!

 

بهمن ماه ۱۳۶۱ ساعت ۲ بعد از ظهر زنگ خانه به صدا در می آيد. پدر كه نزديكترين نفر به درب خانه است، آن را باز مي كند. خودرويی با دو نفر كه متواضعانه سلام می كنند، كادر چشم هايش را پر می كنند؛ يكی از آنها در حالی كه لبخندی صميمي بر لب دارد، دودستی، نامه‌ای تقديم می‌كند. آنگاه آنها خداحافظی می‌كنند و می‌روند. آنقدر غرق نامه می شود كه رفتن آنها را هم متوجه نمی‌شود. چرخی می‌خورد و به درون خانه می‌رود. چيزي غريب در دلش و التهابي شديد از جستجو در درونش شكوفه مي زند. نامه از طرف رياست جمهور، حضرت آيت الله خامنه اي  است و او متعجبانه پشت و روي پاكت نامه را خوب نگاه مي كند. با خود مي گويد: رئيس جمهور كجا و منزل ما كجا؟ شايد نامه مال كسي ديگر است و آنها اشتباهي آن را آورده اند، ولي آدرس دقيقا درست است؛ نامه مربوط به پسرش حسن است، اما او بي آنكه متوجه باشد، حريصانه نامه را باز مي كند مي خواند:

بسمه تعالي

برادر حسن درويش فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع)

شهادت پاسداران عزيز و سرافراز و سرخ رويان دنيا و آخرت، برادران حسن باقری و مجيد بقايی و برادران شهيد همراه آنان را به شما همسنگر مقاومشان تبريك و تسليت می‌گوييم و ياد همه كبوتران خونين بال انقلاب اسلامی را گرامی می‌داريم.

اميدوار به رحمت خدا و مطمئن به پيروزی نهايی، راه آن عزيزان را تا پايان ادامه دهيد. «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين»                                      

سیدعلی خامنه ای

رئیس جمهوری اسلامی ایران

 

 

من فرمانده نیستم، من خاک پای بسیجیانم!

 

 

امضای حضرت آيت الله خامنه ای در پايين نامه، برق شادی را در چشمان پدر به همراه می‌آورد. ولی متعجبانه هنوز به عنوان نامه خيره شده است. همانجايی كه نوشته شده: برادر حسن درويش، فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن (ع)

پدر با خود می‌گويد: آيا درست نوشته‌اند؟ حسن پسرم فرمانده لشکر است؟ ولی چرا هر وقت می‌پرسيدم در جبهه چه كاره‌ای هيچ وقت جواب درستی به من نمی‌داد و فقط می‌گفت: مثل همه بسيجی‌ها پست می‌دهم. روی به آسمان می‌كند و در حالی كه همچنان خوشحال است، زير لب می‌گويد: خدايا شكر كه پسرم فرمانده لشکر توست و بعد به تندی مثل بچه‌ای که ناشيگرانه بخواهد خطايش را بپوشاند، در نامه را می‌بندد و در حياط خانه، نامه را به حسن می‌دهد. حسن نگاهی مشكوك به نامه می‌كند. آن را باز می‌كند و می‌خواند. متعجبانه می‌پرسد:

پدر! در نامه باز بود؟

–   نه بسته بود.

–   پس كی آن را باز كرد؟

پدر با شرمساری می‌گويد: ببخش فرزندم من آن را باز كردم.

مثل كسی كه دوست نداشته باشد، جواب مثبت بشنود، می‌پرسد: حتما نامه را هم خوانده‌ای؟

پدر با همان لحن شرمساری می‌گويد: بله فرزندم و فهميدم كه تو فرمانده‌ای؛ چيزی كه هميشه از من پنهان كرده بودی.

حسن عقب عقب می‌رود و به جايی تكيه می‌دهد و می‌گويد: من فقط برای اسلام و اجرای احكام قرآن به سپاه رفته‌ام. به من فرمانده نگوييد. من خاك پای بسيجيانم، من فقط يك خدمتگزارم. حضرت امام با آن عظمتش می‌گويد: به من رهبر نگوييد خدمتگزار بگوييد و من كه خاك پای اويم به خودم لقب فرمانده بدهم؟!

 

 

شهادت، پاکبازان را دهد آواز بر پرواز…

 

 

سرانجام، این سردار دلیر و فاتح کرخه و فرمانده شجاع و حماسه آفرین، در عملیات بدر، بصورت گمنام و بدون مسئولیت و فرماندهی، شرکت کرد و در سخت ترین نقطه عملیات برای نابودی کمین های دشمن، روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و راه عرش خدا را بر بال بیقراری جان خویش، گشوده یافت و بال در بال ملائک به دیدار حق شتافت. 

 

بنده حقیر کثیرالتقصیر: حسن درویش!…

و سرانجام، وصیتنامه شهید که مشحون از عشق خالصانه او به امام شهیدان و مقتدای عاشقان است:

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن

سلام و صلوات خداوند بر شهدای اسلام عزیز از صدر تا کنون ؛ سلام بر صالحان که صراط مستقیم را پیشه راه خود کردند و ندای حسین گونه روح الله را لبیک گفتند و سر از پای نمی شناسند در راه خدا.

وصیت نامه ام را چنان آغاز می کنم که ای امام! ای فرزند پاک رسول الله ! ای فرزند حضرت امیر! که همچون حضرت امیر در میان از خدا بی خبران به تنهایی از حق و دین خدا و سنت رسول الله و اسلام عزیز دفاع می کنید. ای امام عزیز! ای امام مؤمنم! ای امام شجاعم! ای امامی که از تمام هستی خویش همچون رسول خدا گذشتی! در آن زمان که کفار قریش وعده های پادشاهی ثروت و سایر امکانات فانی را به رسول خدا می دادند، چه زیبا فرمود آن حضرت: اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید، دست از دعوتم بر نمی دارم تا این که کشته شوم.

 

ای امام! به جان رسول الله قسم اگر شمه ای از صفات مؤمنین در ضمیر سربازانت وجود دارد، آن را از دریای بیکران وجود خدادادی حضرتعالی کسب کرده اند. خدایا! تو را به حق قرانت و به حق رسولانت و به حق مقربانت، امام، این حافظ اسلام عزیز را در پناه اقدس خویش تا ظهور حضرت ولی عصر روحی فداه حفظ بفرما۔

 

دنیای بی کفایت بداند که روح اللهیان آمدند تا عرصه زمین را برای ورود حضرت ولی عصر از آلودگی ها تطهیر نمایند و ان شاء الله با نصرت خدای رحمن دست آنان را از این همه خیانت و ظلم که در حق بندگان بی پناه خدا انجام میدهند، کوتاه کنند. چه می اندیشند؟! آیا تصور می کنند می توانند یک بار دیگر در سرزمین های اسلامی قد علم کنند؟! اگر در این تصور آرزوهای شیطانی را پرورش می دهند، آرزویشان را به گور خواهند برد. ای دشمنان اسلام بدانید و آنهایی که در ظاهر آدم و در باطن حیوان، شما هم بدانید، این انقلاب شکست نخورده و نمی خورد که گفته روح الله است، چرا که او بود که گردنکشی های شما را با توکل بر خدا و عشق به اسلام کوتاه کرد و در دنیا خوار و ذلیلتان نمود. امت اسلام بدانید که تنها راه تداوم این حرکت خدایی، توکل به خدای رحمن است؛ توکل کنید. و امام عزیز را همچون گذشته نگاهبان باشید. خداوند در این مسیر حق به همه ما ایمان، تقوا و شجاعت عنایت فرماید

 

چند جمله ای را با خانواده ام در میان می گذارم. اگر فرزندتان را در راه خدا دادید، او را در راه خدا داده اید؛ بر کسی خدای ناکرده سخت یا منت نگذارید. پدر و مادر شیون مکنید، زیرا اباعبدالله را در کربلا ناجوانمردانه شهید کردند. همسرم زینب وار استقامت کن که رضای خداوند در همین است. و شما فرزندانم عبدالله و زینب! بدانید که پدرتان راه حسین را رفت و بر شما حق و لازم است که ادامه دهید راهی را که من رفتم و بدانید سعادت دنیا و آخرت در همین راه نهفته است.

 

بنده حقیر، کثیر التقصیر حسن درویش

 

 

انتهای گزارش/



منبع خبر

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت! بیشتر بخوانید »

انهدام بیش از چهار لشکر صدام در عملیات فتح‌المبین


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، با خاتمه یافتن عملیات طریق‌القدس، تلاش برای اجرای عملیات بعدی و جلوگیری از قدرت تصمیم‌گیری، تجدید سازمان و تقویت روحیه دشمن آغاز شد. در این زمان که نیرو‌های انقلابی وفادار به حضرت امام خمینی (ره) ابتکار عمل در جنگ و پشت جبهه را در دست داشتند، دو منطقه «غرب دزفول» و «منطقه عمومی خرمشهر (غرب کارون)» نظر فرماندهان نظامی را به خود جلب کرد که الزاماً می‌بایست یکی از آنها برای اجرای عملیات انتخاب می‌شد.

انهدام بیش از چهار لشکر صدام در عملیات فتح‌المبین

پس از مدت‌ها بحث و بررسی، فرماندهان نیروی زمینی ارتش، منطقه خرمشهر؛ و فرماندهان سپاه پاسداران منطقه غرب دزفول را برای انجام عملیات بزرگ آینده پیشنهاد کردند که سرانجام منطقه پیشنهادی سپاه به دلایلی همچون تناسب یگان‌های خودی با وسعت این منطقه، تناسب شرایط طبیعی این منطقه با نیروی رزم قوای پیاده و … جهت انجام عملیات فتح‌المبین برگزیده شد.

اهداف عملیات

آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغال شده، همچون سایت ۴ و ۵، رادار و ده‌ها روستای منطقه؛ انهدام دو لشکر عراق (۱۰ زرهی و ۱ مکانیزه)؛ دست‌یابی به خطوط پدافندی مناسب و استفاده از حداقل نیرو‌های خودی در آن خطوط؛ خارج کردن شهر‌های شوش، اندیمشک و دزفول از تیررس آتش توپخانه دشمن؛ دور کردن آتش موثر دشمن از جاده اهواز – اندیمشک.

موقعیت منطقه

منطقه عمومی فتح المبین در غرب رودخانه کرخه واقع شده هست که از شمال به ارتفاعات صعب‌العبور تی‌شکن، دالپری، چاه نفت و تپه سپتون؛ از جنوب به ارتفاعات میشداغ، تپه‌های رملی و چزابه (شیب) و از شرق به مرز بین‌المللی (در شمال و جنوب فکه) منتهی می‌شود.

منطقه مزبور با ۲۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت، از نظر جغرافیایی ناهموار هست و علاوه بر ارتفاعات یاد شده، دارای تپه‌های ماهور بسیار و گاهی غیرقابل عبور هست. این بلندی‌ها به دلیل پستی زمین در شرق کرخه، روی شهر‌های شوش، هفت تپه و جاده اهواز – اندیمشک کاملاً مشرف هستند. ارتفاعات ابوصلیبی خات با ۲۰۲ و ۱۸۹ متر، کوه‌های برغازه، رقابیه، تی‌شکن، کمرسرخ، تنگه ابوغریب و رقابیه، مراکز رادار، سایت ۴ و ۵، پادگان عین خوش و نقاط حساسی همچون دوسلک و سه‌راهی قهوه‌خانه از عوارض مهم منطقه عملیاتی فتح‌المبین هستند.

جاده‌های آسفالته دزفول به دهلران، عین خوش به چم سری، جاده تنگه ابوغریب، جاده امام زاده عباس به چاه نفت و پل‌های احداث شده روی رودخانه‌های چیخواب و دویریج نیز از مهمترین راه‌های مواصلاتی منطقه محسوب می‌شوند.

استعداد دشمن

مسئولیت پدافند از منطقه غرب دزفول بر عهده دو لشکر ۱۰ زرهی و ۱ مکانیزه ارتش عراق بوده و به تناسب میزان هوشیاری دشمن و آگاهی از عملیات نیرو‌های ایران، بر استعداد آنها افزوده می‌شد. در مجموع، تمامی یگان‌هایی که قبل از شروع عملیات، در منطقه مستقر بودند و نیز تمامی یگان‌هایی که حین عملیات وارد منطقه شدند، عبارت بودند از:

لشکر ۱۰ زرهی، شامل: تیپ‌های ۱۷، ۴۲، ۵۱ و ۶۰ زرهی، تیپ ۲۴ مکانیزه، تیپ‌های ۵۵، ۹۹، ۴۲۳ و ۵۰۵ پیاده.

لشکر ۱ مکانیزه، شامل: تیپ‌های ۳۴ و ۵۱ زرهی، تیپ‌های ۱ و ۲۷ مکانیزه، تیپ‌های ۹۳، ۹۶، ۱۰۹ و ۴۲۶ پیاده.

لشکر ۳ زرهی، شامل: تیپ‌های ۶ و ۱۲ زرهی، تیپ ۸ مکانیزه.

لشکر ۶ زرهی، شامل: تیپ ۲۵ مکانیزه.

لشکر ۹ زرهی، شامل: تیپ ۱۴ مکانیزه و تیپ‌های ۳۵ و ۴۳ زرهی.

لشکر ۷ پیاده، شامل: تیپ‌های ۱۹ و ۳۸ پیاده.

یگان‌های با ماموریت‌های ویژه، شامل: تیپ‌های ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۶۰۳، ۶۰۴، ۶۰۵.

تیپ‌های مستقل شامل: تیپ مکانیزه گارد جمهوری، تیپ ۱۰ زرهی، تیپ‌های ۹۱ و ۹۲ پیاده و تیپ ۵ گاردمرزی؛

۹ گروهان کماندو

۱۲ گردان توپخانه شامل: چهار گردان از لشکر ۱۰، چهار گردان از لشکر ۱، سه گردان از لشکر ۳ و گردان ۲۱۷.

سازمان رزم خودی

قرارگاه مرکزی کربلا با فرماندهی مشترک نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران، هدایت کلی عملیات را بر عهده داشت که چهار قرارگاه فرعی تحت امر آن بود:

الف – قرارگاه قدس

نیرو‌های ارتش: تیپ ۸۴ پیاده خرم آباد با سه گردان، تیپ ۲ زرهی لشکر ۹۲ زرهی اهواز با سه گردان.

نیرو‌های سپاه: تیپ ۴۱ ثارالله (ع) با شش گردان، تیپ ۱۴ امام حسین (ع) با نه گردان، عناصری از سپاه ایلام.

ب – قرارگاه نصر

نیرو‌های ارتش: تیپ‌های ۱، ۲ و ۳ لشکر ۲۱ پیاده حمزه با ده گردان، تیپ ۵۸ ذوالفقار با چهار گردان.

نیرو‌های سپاه: تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) با نه گردان، تیپ ۷ ولی‌عصر (عج) با نه گردان.

ج – قرارگاه فجر

نیرو‌های ارتش: لشکر ۷۷ پیاده خراسان با سه تیپ.

نیرو‌های سپاه: تیپ ۳۳ المهدی (عج) با شش گردان، تیپ ۴۶ فجر با پنج گردان، تیپ ۱۷ علی‌ابن‌ابیطالب (ع) با شش گردان، تیپ امام سجاد (ع) با یازده گردان.

د- قرارگاه فتح

نیرو‌های ارتش: تیپ ۱ لشکر ۹۲ زرهی، تیپ ۵۵ هوابرد، تیپ ۳۷ زرهی شیراز.

نیرو‌های سپاه: تیپ ۲۵ کربلا و تیپ ۸ نجف با هشت گردان.

در مجموع، حدود ۱۰۰ گردان از سپاه و ۳۵ گردان از ارتش در عملیات شرکت کردند. همچنین، واحد‌هایی از توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی ارتش، مهندسی جهاد سازندگی و مهندسی سپاه و ارتش، پشتیبانی عملیات را بر عهده داشتند.

کد ویدیو

طرح مانور

منطقه مورد نظر برای عملیات به چهار محور تقسیم شد که در هریک از آنها می‌بایست یک قرارگاه عملیاتی وارد عمل می‌شد:

الف – محور تی شکن و چاه نفت

قرارگاه قدس در این محور ماموریت داشت تا از جناح لشکر ۱۰ عراق وارد عمل شده و ارتفاعات کمرسرخ و ۲۰۲، امام زاده عباس، شهر و پادگان و ارتفاعات عین خوش و در نهایت منطقه ابوغریب را به تصرف خود درآورد. این قرارگاه در صورت موفقیت می‌توانست عقبه لشکر ۱۰ را ببندد و به همین دلیل نتیجه عملیات آن، بسیار اساسی و سرنوشت ساز بود.

ب – محور غرب پل نادری

در ا ین محور قرارگاه نصر موظف بود اهدافی همچون شاوریه، بلتا، جوفینه، علی گره زد، تپه چشمه، شهدا و کوت کاپون را تصرف و تامین کند که به دلیل نوع درگیری این قرارگاه (تک جبهه‌ای)، پیش‌بینی نتایج عملیات در این محور سخت و دشوار بود.

ج – محور غرب شوش

دشمن در منطقه غرب شوش، به دلیل وجود اهداف مهمی همچون سایت ۴ و ۵ و رادار از مستحکم‌ترین مواضع و خطوط دفاعی برخوردار بود. قرارگاه فجر مأموریت داشت ضمن تصرف این اهداف، روی ارتفاعات “ابوصلیبی‌خات” مستقر شود.

د – محور رقابیه

تصرف تنگه رقابیه و منطقه دوسلک، وظیفه قرارگاه فتح بود که در نتیجه آن، عقبه لشکر ۱ عراق بسته می‌شد. در صورت موفقیت نیرو‌های این قرارگاه و الحاق آنها با نیرو‌های قرارگاه قدس، خط نهایی عملیات تامین می‌شد.

انهدام بیش از چهار لشکر صدام در عملیات فتح‌المبین

شرح عملیات

ساعت ۰۰:۳۰ بامداد ۲/فروردین/۱۳۶۱، عملیات فتح‌المبین با رمز مبارک «یازهرا (س)» آغاز شد. 

حوادث و رویداد‌های عملیات در محور‌ها و مراحل مختلف آن به شرح ذیل هست:

مرحله اول عملیات (۲/فروردین/۱۳۶۱): در محور قرارگاه قدس؛ تیپ ۱۴ امام حسین (ع) در جناح راست موفق شد با حرکت احاطه‌ای از شمال غربی و غرب رودخانه چیخواب ضمن تصرف منطقه عین خوش، عقبه دشمن در این محور را مسدود کند. تیپ ۴۱ ثارالله و تیپ ۸۴ خرم‌آباد نیز در جناح چپ این قرارگاه از شمال دشت عباس به طرف امام‌زاده عباس و تپه ۲۰۲ پیشروی کرده و مواضع دشمن را به تصرف خود درآوردند، لیکن این مواضع در جریان پاتک‌های شدید دشمن مجدداً به دست نیرو‌های عراقی افتاد.

در محور قرارگاه نصر؛ یگان‌های عمل کننده ساعت ۰۱:۳۰ بامداد با دشمن درگیر شدند. در حالی که واحد‌های ارتش عراق در این محور به شدت مقاومت می‌کردند، یک گردان از تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) که ماموریت تصرف «علی گره زد» و خاموش کردن آتش توپخانه مستقر در آن را بر عهده داشت، تا اعماق خطوط دشمن نفوذ کرده و قرارگاه توپخانه دشمن را به تصرف درآورد. در نتیجه، یگان‌های دیگر این قرارگاه موفق شدند مواضع اصلی پدافندی دشمن در شمال محور پل نادری، سرخه فلیه، سرخه صالح و تپه چشمه، کوت کاپون، سه راهی قهوه‌خانه و تپه شاوریه را به تصرف درآورند.

در محور قرارگاه فجر؛ به دلیل مستحکم بودن خطوط پدافندی، حجم انبوه آتش و هوشیاری دشمن نسبت به جهت تک و نیز انسداد اکثر راه‌کار‌های پیش‌بینی شده خودی، نیرو‌های این قرارگاه با روشن شدن هوا به موقعیت اولیه خود بازگشتند.

در محور قرارگاه فتح؛ ماموریت این قرارگاه در آغاز عملیات، تنها به اعزام گروه‌های “آرپی‌جی‌زن” برای شکار این تانک‌ها محدود شد. برهمین اساس گروه‌های مورد نظر اعزام شدند، لیکن تنها توانستند حدود ۲۰ تانک و نفربر دشمن را منهدم کنند.

مرحله دوم عملیات (۴/فروردین/۱۳۶۱): در این مرحله، ماموریت اصلی به عهده قرارگاه فتح بود تا با تصرف تنگه رقابیه، عقبه لشکر ۱ دشمن را تهدید کند و ضمن تهدید عقبه نیرو‌های عراقی در منطقه قرارگاه فجر، موجب کاهش فشار دشمن به قرارگاه قدس شود.

قرارگاه‌های نصر و قدس نیز در این مرحله ماموریت داشتند تا با ترسیم خطوط پدافندی خود، در مقابل پاتک‌های دشمن مقاومت کنند.

همچنین، قرارگاه فجر همچون مرحله اول عملیات ماموریت داشت تا به منظور جلب توجه دشمن، به انجام عملیات ایذایی بپردازد و ذهن فرماندهان عراقی را از محور اصلی عملیات منحرف کند.

قرارگاه فتح از دو محور عملیات خود را آغاز کرد. یک تیپ پیاده به همراه یک گردان زرهی با هدف تصرف ارتفاعات رقابیه، از حاشیه تنگه رقابیه و آب گرفتگی وارد عمل شدند و دو تیپ نیز محور اصلی حرکت خود را تنگه ذلیجان – به منظور دور زدن دشمن – قرار دادند و در نتیجه موفق شدند تنگه رقابیه، ارتفاعات رقابیه و میشداغ به همراه تعداد زیادی تجهیزات سنگین دشمن را به تصرف درآورند. در پی این حرکت، نیرو‌های عراقی از فشار خود در محور عین خوش کاسته و پاتک‌های سنگین را متوجه منطقه رقابیه کردند و به رغم این که خطوط پدافندی نیرو‌های خودی در داخل تنگه تا آستانه سقوط پیش رفت، لیکن مقاومت رزمندگان باعث حفظ و تامین اهداف این مرحله شد.

مرحله سوم عملیات (۷/فروردین/۱۳۶۱): فرماندهان سپاه و ارتش پس از کسب نتایج موفقیت آمیز در مرحله دوم عملیات، به این نتیجه رسیدند که نیرو‌های دشمن به دلیل از هم پاشیدگی سازمان و گسستگی در سیستم فرماندهی خود، احتمالاً از منطقه عملیاتی فرار خواهند کرد؛ لذا تصمیم گرفته شد هرچه سریع‌تر با انجام عملیات دیگری، قوای دشمن منهدم و خطوط پدافندی قوای خودی تصحیح و تقویت شود.

بر همین اساس، پس از طراحی مانور این مرحله از عملیات، نیرو‌های خودی در بامداد روز هفتم حمله خود را آغاز کردند و همان گونه که پیش‌بینی می‌شد، دشمن برای مصون ماندن از انهدام و اسارت نیروهایش، بسیاری از مواضع خود را به ناچار ترک کرده و به منتهی الیه خطوط پدافندی خود در منطقه (چنانه، دوسلک و غرب ارتفاعات تینه) عقب‌نشینی کرد.

مرحله چهارم عملیات (۸/فروردین/۱۳۶۱): قرارگاه نصر منطقه تصرف شده در شرق ارتفاعات تینه را پاک‌سازی کرد و پس از آن به کمک قرارگاه قدس شتافت. قرارگاه قدس که در روز گذشته ارتفاعات ۲۰۲ تنگه ابوغریب را به تصرف درآورده بود، می‌کوشید از فرار نیرو‌های در حال عقب‌نشینی عراق جلوگیری کند. قرارگاه فجر نیز مسئولیت پاک‌سازی منطقه متصرفه خود را بر عهده داشت.

همچنین، نیرو‌های قرارگاه فتح ضمن عبور از تنگه ذلیجان به سمت برغازه و دوسلک، موفق شدند این دو منطقه را به تصرف درآورده و با نیرو‌های قرارگاه نصر الحاق کرده و سپس به سمت مرز‌های بین‌المللی پیش‌روی کنند.

در مجموع، طی این مرحله از عملیات، ارتفاعات تینه، دوسلک و برغازه به تصرف کامل درآمدند و دشمن به غرب رودخانه دویریج و تپه ۱۸۲ عقب رانده شد.

گفتنی هست که نیرو‌های خودی در تلاش اصلی خود در این مرحله که دست‌یابی به عقبه‌های دشمن و جلوگیری از فرار نیرو‌های عراق بود، موفق نبودند و دشمن توانست بسیاری از نیرو‌ها و تجهیزات خود را از منطقه عملیاتی خارج کند.

نتایج عملیات

آزادسازی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی؛ شامل ده‌ها بخش و روستا، سایت ۴ و ۵ رادار، جاده مهم دزفول – دهلران و ….
نزدیک شدن نیرو‌های خودی به مرز در منطقه غرب شوش و دزفول.
خارج شدن شهر‌های دزفول، اندیمشک و شوش و مراکز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن.
انهدام بیش از چهار لشکر، ۳۶۱ دستگاه تانک و نفربر، ۱۸ فروند هواپیما، ۳۰۰ دستگاه خودرو، ۵۰ قبضه توپ و ۳۰ دستگاه مهندسی ارتش عراق. 
به غنیمت درآمدن ۳۲۰ دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو، ۱۶۵ قبضه توپ، ۵۰ دستگاه مهندسی و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی.
به اسارت درآمدن بیش ۱۵ هزار تن از نیرو‌های دشمن.
کشته و مجروح شدن حدود ۴ هزار تن از نیرو‌های دشمن.

انتهای پیام/ ۱۱۲

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انهدام بیش از چهار لشکر صدام در عملیات فتح‌المبین بیشتر بخوانید »

نحوه تشکیل لشکر ثارالله در گفتگو با یکی از همرزمان حاج قاسم سلیمانی

علت انتخاب نام «ثارالله» برای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تیپ ثارالله در موج دوم تشکیل تیپ‌های سپاه در اواخر پاییز سال ۱۳۶۰ تشکیل شد. سال ۶۱ به لشکر تبدیل شد و از ۲۸ عملیات مهم دفاع مقدس، در ۲۵ عملیات آن حضور داشت.

«سید ابراهیم یزدی» مسئول فرهنگی لشکر ۴۱ ثارالله از سال ۶۱ تا پایان دفاع مقدس، خاطرات جالبی از نحوه تشکیل این یگان سلیمانی دارد که در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس برگ‌هایی از این خاطرات را ورق زده است.

وی در مورد حضور نیرو‌های کرمانی در جبهه‌های دفاع مقدس اظهار داشت: قبل از آنکه تیپ ثارالله تشکیل شود، بچه‌های کرمان عموماً در مناطقی مثل حمیدیه، سوسنگرد و کرخه حضور داشتند. در واقع آنجا می‌توانستند همدیگر را پیدا کنند. یادم هست فرمانده بچه‌های کرمان در خط کرخه آقای گلزار بود. حاج قاسم به‌عنوان یکی از مربی‌های آموزشی که در پادگان قدس کرمان فعالیت می‌کرد، در آن مقطع به جبهه آمده بود. در خط کرخه برای اولین بار وی را دیدم.

خود حاج قاسم در خاطرات اولین ماه‌های دفاع مقدس به پراکندگی نیرو‌های کرمانی در جبهه‌های مختلف دفاع مقدس اشاره کرده است. وی در خاطرات‌ خود می‌گوید: «بچه‌های کرمان عمدتاً در جبهه‌های مختلف به‌صورت پراکنده مشغول فعالیت بودند؛ یعنی بخشی در کردستان و بخشی در جبهه‌های خوزستان.

حداقل در دو یا سه نقطه به‌صورت پراکنده مشغول فعالیت بودند. این پراکندگی نمی‌توانست رشد مناسبی را در ابعاد کیفی برای نیرو‌های خلاق استان کرمان فراهم کند. در حالی که می‌دانستیم میان بچه‌ها، ۱۰ها نفر از فرماندهان لایق و ارزشمند وجود دارد که می‌تواند تأثیر محوری و اساسی در صحنه کل جنگ داشته باشد.»

سید ابراهیم یزدی در خط کرخه برای اولین بار جوانی را می‌بیند که با مو‌های مجعد، هیکل لاغر و عضلانی و پیراهن پلنگی به چشم می‌آمد. تا آن زمان او قاسم سلیمانی را ندیده بود، اما وصف خشم شب‌های برادر قاسم را در پادگان آموزشی کرمان شنیده بود.

مسئول فرهنگی لشکر ۴۱ ثارالله در مورد نخستین دیدار خود با حاج قاسم گفت: در روز دیدارمان با حاج قاسم در خط کرخه، مصافحه گرمی داشتیم. به‌طور کلی اخلاقش اینطور بود که زود با آدم‌ها گرم می‌گرفت. اولین دیدار ما از خط کرخه شروع شد و این آشنایی و دوستی تا شهادت وی تداوم داشت.

وی افزود: بعد از اینکه بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا عزل شد، جبهه‌ها تحول اساسی پیدا کردند و خصوصاً از لحاظ نیرو‌های مردمی بسیار تقویت شدند. چند ماه بعد، عملیات ثامن‌الائمه (ع) برای شکست حصر آبادان انجام شد و بچه‌های کرمان با فرماندهی «محمد سلیمی‌کیا» در این عملیات شرکت کردند. در همین عملیات سلیمی‌کیا به‌همراه بیسیم‌چی‌اش به شهادت رسیدند. بعد از شکست حصر آبادان، بچه‌های کرمان برای اولین بار به شکل رسمی در قالب دو گردان رزمی سازمان‌دهی شدند و در خط سوسنگرد و حمیدیه حضور پیدا کردند. فرمانده این دو گردان، «حاج قاسم سلیمانی» بود.

دو ماه بعد از شکست حصر آبادان، عملیات طریق‌القدس در آذر ۱۳۶۰ انجام شد. آنطور که یزدی می‌گوید، بچه‌های کرمان به فرماندهی حاج قاسم در این عملیات شرکت می‌کنند، اما خود حاج قاسم در عملیات طریق‌القدس مجروح می‌شود و برای مدتی به کرمان می‌رود.

مسئول فرهنگی لشکر ثارالله در دفاع مقدس در خصوص انتخاب نام «ثارالله» برای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان اظهار داشت: حاج قاسم بعد از مجروحیت در حالیکه هنوز دوره نقاهتش به اتمام نرسیده بود، دوباره به خوزستان بازگشت. همان روز‌ها در محور شوش (خط ثارالله) بحث تشکیل تیپ مطرح شد. حاج قاسم تیپ را تشکیل داد و به‌دلیل حضور در خط ثارالله، نام تیپ، «ثارالله» شد. این تیپ به فرماندهی شهید سلیمانی در فروردین سال ۶۱ در عملیات فتح‌المبین شرکت کرد. کمی بعد هم که به لشکر تبدیل شد، تا پایان دفاع مقدس به‌عنوان یکی از لشکر‌های خط شکن انجام وظیفه کرد.

خود حاج قاسم هم در همین خصوص گفته بود: «کلمه «ثارالله» را از همان خط ثاراللهِ شوش گرفتیم. بسیار کلمه مبارک و ارزشمندی بود. طبیعتاً تمام دوستانی که جبهه‌های مختلف را تحویل گرفته بودند، سازمان رزم را برای جبهه سازمان دادند و هر کدام نامی انتخاب کردند. ما هم کلمه مبارک و مطهر «ثارالله» را برای بچه‌های کرمان انتخاب کردیم که بعداً مهر و عدد دادند. عدد ۴۱ را قرارگاه بعداً به ما داد.»

لشکر ۴۱ ثارالله در طول هشت سال دفاع مقدس در عملیات‌های مختلفی نظیر طریق‌القدس (در این زمان هنوز تبدیل به تیپ نشده بود) فتح‌المبین، الی بیت‌المقدس (فتح خرمشهر)، رمضان، والفجر ۱ و ۳، خیبر، بدر، نصر ۴، کربلای ۱، کربلای ۴، کربلای ۵، والفجر ۱۰، بیت‌المقدس ۷ و… حضور داشت.

گزارش از داود جعفری

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

علت انتخاب نام «ثارالله» برای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بیشتر بخوانید »

عملیات تأخیری و پدافندی تیپ۲ لشکر۹۲ زرهی

هشدار کمبود مهمات توسط تیپ۲ لشکر۹۲ زرهی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پایگاه اطلاع‌رسانی هیئت معارف جنگ شهید صیاد گزارشی از نامه‌نگاری‌های تیپ۲ لشکر۹۲ زرهی به فرماندهان خود در عملیات تأخیری و پدافندی به علت کمبود مهمات منتشر کرد که به شرح زیر است:

شامل پاتک در پل کرخه و تصرف سر پل-۳۴

از: تی ۲ شماره: ۱۳۹۴

به: ل ۹۲ تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[کمبود آتش] در برابر آتش‌های دوربرد دشمن که از دیشب ساعت ۲۴ به روی این یگان تاکنون ادامه دارد، فقط چهار قبضه توپخانه این تیپ به روی قسمت غرب پای پل رودخانه کرخه، آخرین آتش‌ها را انجام می‌دهد و دیگر این تیپ قادر به هیچ‌گونه مقاومتی با یگان‌های رزمی خود نخواهد شد.

تیپ ۲

***

از: ل ۹۲ زرهی شماره: ۳۰-۴۸-۲۰۱

به: ف تی ۲ تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[باقیمانده تیپ ۳۷ در اختیار تیپ ۲] ۱ – دستور داده شده سرهنگ ملک نژاد، تی ۳۷ را جمع کرده، سازمان داده و در منطقه در اختیار شما قرار دهد.

۲ – به مجرد واگذاری واحد توپخانه به لشکر، در اختیار آن تیپ قرار خواهد گرفت.

سرهنگ ستاد قاسمی

***

از: سپاه پاسداران دزفول «تلفنی» شماره:

به: ف ل ۹۲ تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۶

[وضعیت بحرانی شدید منطقه و شهرها] ۱- تیپ ۲ زرهی که در محور علی‌گره‌زد امروز صبح تا ظهر، پیش روی خود داشت، از بعد از ظهر زیر آتش توپخانه نتوانست مقاومت کند و عقب‌نشینی کرد. در این عقب‌نشینی مقدار زیادی از امکانات خود را از دست داد و پرسنل آن اکثراً ویلان و سرگردان شدند.

۲- تیپ ۳۷ که در محور فکه – دوسلق که تا امروز صبح با عملکرد خوبی و تلفاتی به دشمن پیش رفته بودند، به علت اینکه تنها جاده تدارکاتی توسط نیرو‌های عراقی اشغال شده بودند، عقب‌نشینی سریعی کردند و با گذاشتن امکانات تیپ که احتمالاً امشب در دسترس دشمن خواهد افتاد، با گردان ۱۳۸ از رودخانه کرخه پیاده عبور کردند و خود را به شهر شوش رساندند. پرسنل آن‌ها اکثراً وِیلان و سرگردان در شهر‌های دزفول و اندیمشک پراکنده شدند.

۳ – بدین ترتیب کلیه نیروی زمینی منطقه، قدرت رزمی خود را از دست داده است.

۴ – اما نیروی هوائی که امروز چندین بار مواضع دشمن را بمباران کرده است، موفق به عقب راندن دشمن نشده است به طوری‌ که امشب به علت اینکه پایگاه وحدتی در تیررس توپخانه دشمن قرار گرفته است و احتمال منهدم شدن پایگاه در امشب یا فردا می‌رود، مجبور شدند تمام هواپیما‌ها را به پایگاه دیگری منتقل کنند.

۵ – دشمن که الان دقیقاً در تمام کناره‌های کرخه و حول پل کرخه پیشروی کرده‌ است، آتش توپخانه آن قادر است سایت پنج دهلران و سایت یک در جاده اهواز و خود پایگاه وحدتی و تیپ ۲ زرهی و پادگان دوکوهه انبار مهمات و شهر‌های اندیمشک و دزفول را به توپ ببندد و خط آهن تهران _ اهواز و جاده آسفالته تهران _ اهواز را قطع کند.

۶ – الان تمامی نیروهای خودی که مقاومت می‌کنند، عبارتند از: عده‌ای از پاسداران و ارتشیان از جان گذشته که اگر تفنگ و آرپی‌جی ۷ داشته باشند، با آنها مقابله می‌کنند.

۷ – اگر به داد منطقه نرسید، علاوه بر قطع خطوط ارتباط خوزستان و انهدام تمامی تاسیسات نظامی و غیر نظامی منطقه، با انفجاری در آمادگاه مهمات، فاجعه‌ای به وقوع خواهد پیوست که از آن جمله شکستن سد خوزستان است.

از ما مقاومت در خیابان‌های شهرمان و از شما نجات خوزستان.

والسلام

غلامعلی کیانی

سرپرست سپاه پاسداران دزفول

***

از: گردان ۲۸۳ سوار زرهی شماره:

به: ل ۹۲ (ر۳) تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۶

[وضع بی‌نهایت خطرناک] تعدادی تانک در حدود سه گردان در چهار کیلومتری ساحل کرخه متمرکز شده و آرایش حمله گرفته‌اند. هم‌اکنون تنها سه دستگاه اسکورپیون و دو دستگاه موشک و پنج دستگاه خمپاره ۸۱ م‌م این یگان است که در خط قرار گرفته‌اند. وضع تیپ دو و تیپ ۳۷ مشخص نیست و هیچ سلاحی در خط نیست.

تانک‌ها یا خراب شده‌اند و یا به صورت پراکنده در منطقه سرگردانند. سرهنگ شهبازی اظهار می‌دارد که با تیپ ۳۷ نتوانسته هماهنگی حاصل کند. وضع بی‌نهایت خطرناک است. زیر آتش شدید توپخانه دشمن و حملات هوائی دشمن هستیم. آخرین برد سلاح‌های سازمانی موجود در حدود سه کیلومتر است. تصمیم چیست؟ مضافاً یاد آور می‌شود: وضع بی‌نهایت بحرانی و ابتکار عمل از دست رفته است. جواب، جواب فوری.

گردان ۲۸۳

***

از: گردان ۲۸۳ سوار زرهی «آنی آنی حضوری» شماره: ۴۶

به: ل ۹۲ (ر۳) تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[پشتیبانی هوایی] به علت حملات شدید دشمن، نیاز به پشتیبانی هوایی است. فوری، فوری، فوری.

گردان ۲۸۳

***

از: ل ۹۲ زرهی (ر۲) شماره: ۱۰۳-۱۷۰-۵۰۱

به: ف تی ۱ تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[نتیجه شناسایی هوایی بصری]آگهی به: تی ۳

بازگشت ۱۲۳ – ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

نتیجه شناسایی هوایی بصری روز ۱۳۵۹/۰۷/۰۷،

۱- محور اهواز خرمشهر: توپخانه ضد هوایی دشمن که احتمالاً کالیبر ۲۳ م‌م ضدهوایی بود و تعدادزیادی تانک در پشت جنگل‌های مصنوعی و در شمال غربی جنگل مصنوعی بین باغات و جنگل در مختصات

۴۸-۳۱ دی ۱۸-۳۱/۳۲-۴۸ سی ۱۷-۳۱/۲۸/۴۸ بی ۱۸ -۳۱/۲۸-۴۸ آ

قرار داشت.

۲- در محور سوسنگرد: یگان دشمن در ارتفاعات «الله اکبر» مستقر بود.

ف ل ۹۲ زرهی: سرهنگ قاسمی

از: ستاد ل ۹۲ زرهی (ر۳) شماره: ۷۷-۴۸-۲۰۱

به: ف تی ۲ زرهی دزفول تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[نگهداری دزفول تا آخرین نفس] برابر امر فرماندهی نزاجا بایستی تا آخرین نفس، شهر دزفول نگهداری و حفاظت شود. یک یگان پیاده هوابرد از بندرعباس به دزفول اعزام گردیده است. دستور دهید از وجود آنان استفاده و تسهیلات لازم برای یگان مزبور به وجود آورند. ضمناً اعلام فرمایید یگان هوابرد چه ساعتی به دزفول خواهد رسید.

فرمانده لشکر ۹۲: سرهنگ قاسمی

***

از: (ر۳) ل ۹۲ «آنی – حضوری» شماره: ۱۰۶-۴۸-۲۰۱

به: ف گد ۲۸۳ سوار زرهی تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[حفظ تماس با دشمن] بازگشت به شماره ۴۷-۱۳۵۹/۰۷/۰۷،

۱- با تأمین دورادور موقعیت خود را حفظ کنید.

۲- با اعزام گشت شناسایی و تیم‌های شکار تانک تماس خود را با وی حفظ کنید.

۳- گزارش‌های حتی منفی مستمر گزارش شود.

ف ل ۹۲: سرهنگ قاسمی

***

از: گد ۲۸۳ «آنی – آنی – حضوری» شماره: ۴۲

به: ل ۹۲ تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[تک دشمن در ۱۳۵۹/۰۷/۰۷]تک شدیدی که دشمن ساعت ۱۸ الی ۱۹ مورخه ۱۳۵۹/۰۷/۰۷ انجام داد، باقیمانده گردان با تمام امکانات مقاومت و هشت دستگاه تانک دشمن را در لبه دور پل کرخه، اطراف پاسگاه ژاندارمری منهدم کردند. در این عملیات یک نفر درجه‌دار به شهادت نایل آمد و چهار نفر به سختی مجروح شدند. تصور می‌شود دشمن مصمم است که با تک شبانه گردان را محاصره کرده و در سرتاسر کرخه عبور کند. این گزارش جهت اطلاع و کسب تکلیف به عرض می‌رسد. اوامر عالی را سریعاً ابلاغ بفرمایید.

گد ۲۸۳

از: افسر رابط تیپ ۲ و پایگاه شماره:

به: ف ل ۹۲ زرهی تاریخ: ۱۳۵۹/۰۷/۰۷

[شناسایی دشمن]سروان موسی‌فرد و پاسدار بزاززاده از پل کرخه عبور و تا دور راهی دهلران شناسایی کامل شد. یک ستون زیاد از دشمن در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب پل کرخه مستقر هستند. بایستی توپخانه خودی به مواضع پل، پشت پادگان پای پل تغییر موضع بدهند.

سروان موسی فرد

منبع

تیپ۲ لشکر۹۲ در آغاز جنگ تحمیلی، حسینی، سید یعقوب، ۱۳۹۲، ایران سبز، تهران

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هشدار کمبود مهمات توسط تیپ۲ لشکر۹۲ زرهی بیشتر بخوانید »

مسؤولیت حاج قاسم در عملیات فتح‌المبین چه بود؟

مسؤولیت حاج قاسم در عملیات فتح‌المبین چه بود؟


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، عملیات فتح المبین با رمز «یا زهرا (س)» در منطقه جبهه جنوبی، شوش و دزفول از دوم تا دهم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی منطقه غرب دزفول و جاده دزفول ـ دهلران و تأمین اندیمشک، شوش، دزفول و جاده اندیمشک ـ اهواز به صورت گسترده با فرماندهی مشترک سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی انجام شد. آزادسازی ۲ هزار و ۴۰۰ کیلومترمربع از سرزمین‌های اشغالی شامل ده‌ها بخش و روستای منطقه و چند جاده و تنگه مهم، خارج شدن دزفول و شوش و اندیمشک و پایگاه هوایی دزفول از دید و تیر مؤثر دشمن از جمله نتایج عملیات فتح‌المبین بود.

به مناسبت سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، به بخشی از تاریخ شفاهی عملیات فتح‌المبین که توسط مرتضی قربانی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در کتاب «در مسیر پیروزی» به ثبت رسیده است، می‌پردازیم:

تصمیم گرفتیم برای اجرای عملیات فتح‌المبین، با فرماندهان سپاهی‌ای که آنجا بودند، محکم پای کار برویم. فرماندهان تراز اول جنگ محور‌های کلی عملیات فتح‌المبین را شناسایی و مشخص کرده بودند. خود محسن رضایی با غلامعلی رشید و رحیم صفوی روی این منطقه کار کرده بود، اما ما هنوز اطلاعات دقیق و زیادی از منطقه نداشتیم و نمی‌دانستیم اوضاع آنجا چطور است. همان جا نقشه را پهن کردند و توضیحاتی دادند. یکی از مشکلات ما این بود که فقط سه تیپ در سپاه داشتیم؛ یکی تیپ عاشورا به فرماندهی عزیز جعفری، یکی تیپ کربلا به فرماندهی من و یکی هم تیپ امام حسین (ع) به فرماندهی حسین خرازی.

در جلسه بحث شد که ما کمبود نیروی کادرمان را چطور جبران و این مشکل را چگونه حل کنیم. در آن جلسه فرماندهان سپاه مناطق دهگانه کشوری هم بودند. برآوردی هم از شکل و قالب سازمان رزم و یگان‌های خودی شد. در نهایت در جلسه تصویب شد که سازمان رزم سپاه تقویت شود و تعدادی سازمان جدید در قالب تیپ تشکیل شود. به هر حال سپاه هم درگیر جنگ شهری و گرفتاری‌های داخلی و هم درگیر جنگ با عراق بود و باید سازمان رزمی قوی‌تری پای کار می‌آورد.

پیشنهاد شد که مثلاً برای تهران یک لشکر و برای خراسان هم یک لشکر تشکیل شود. در نهایت تصمیم گرفته شد که آقا محسن خودش این موضوع را دنبال کند و به نتیجه برساند. بعد هم ایشان یگان‌هایی مثل تیپ ۸ نجف اشرف، ۲۷ حضرت رسول، ۷، ولی عصر، ۴۱ثارالله، ۱۹ فجر، ۱۷ قم و ۳۳ المهدی را تشکیل داد. اسامی فرماندهان پیشنهادی یگان‌ها را هم یادم هست.

قرار بود داوود کریمی و اویسی فرماندهی تیپ ۲۷ تهران را به عهده بگیرند، ولی بعدش، چون قرار شد فرماندهان یگان‌ها بیشتر از مناطق عملیاتی انتخاب شوند، احمد متوسلیان را برای این یگان انتخاب کردند. تیپ ۱۷ قم را به مرتضی صفاری و تیپ ۱۹ فجر را که نیروهایش بیشتر شیرازی بودند، به نبی رودکی دادند که توی محاصره آبادان هم بود و بعد، در عملیات طریق‌القدس هم پیش ما آمد.

رئوفی را هم که از اول توی منطقه و در محور دزفول و کرخه بود، فرمانده تیپ ۷، ولی عصر کردند. قرار بود ۲ گردان قاسم سلیمانی که در عملیات طریق‌القدس به ما مأمور شده بودند، در عملیات فتح‌المبین هم به یگان ما مأمور شوند، اما حدود ۱۵ روز مانده به عملیات، قاسم سلیمانی فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله شد. فرماندهی تیپ ۸ نجف هم به عهده احمد کاظمی قرار گرفت.

کاظمی و نیروهایش حدود هشت تا ۱۰ ماه در فیاضیه بودند و در محاصره دوره دیده بودند و تجربه و شم نظامی قوی‌ای داشتند. یگان او از نظر عملیاتی هم استخوان‌بندی و کادر خوبی داشت. به هر حال تیپ ۲۵ کربلا، ۱۴ امام حسین (ع) و ۸ نجف از استان اصفهان برای عملیات فتح‌المبین سازماندهی شدند.

یک بسم‌الله از مردم و یاری ۶ هزار رزمنده وقتی هیچ امکاناتی نبود

وقتی ما در خط مقدم مقابل منطقه دشمن مستقر شدیم، تانک‌ها و نفربر‌ها را شبانه به منطقه منتقل کردیم. باید تانک‌ها را به پشت خط خودی می‌بردیم و بعد ادوات را می‌چیدیم و ساماندهی می‌کردیم. عرض خط دشمن زیاد و مهمات ما کم بود. باید واحد‌هایی را که به منطقه می‌آمدند، در مکان مناسب در خط اول و دوممان مستقر می‌کردیم.

من به شوش می‌رفتم و برای انتقال وسایل و امکانات به شیخ‌شجاع، هماهنگی‌های لازم را می‌کردم. بارگیری وسایل با کامیون کار سختی بود که برادران با عشق انجام می‌دادند. باید حدود ۵۰۰ کامیون امکانات، ادوات و مهمات از شوش به غرب رودخانه کرخه و شیخ‌شجاع می‌بردیم. ما در شیخ‌شجاع، امکانات، ساختمان، وسایل و تدارکات نداشتیم. هیچ چیز نداشتیم. از قبل هم در آنجا سنگر نساخته بودند. بیابان برهوت بود.

نیرو‌های پیاده، باید در هوای سرد و بارانی ۱۵ اسفند، در این ارتفاعات و تنگه ها، روی زمین و زیر آسمان و گاهی در چادر‌های دوازده نفره و توی تانک‌ها و نفربر‌ها می‌خوابیدند. در اینجا باید با همه مشکلات، پانزده روزه آماده می‌شدیم. ارتش روی رودخانه پل پی. ام. پی. زده بود و ما نیرو‌ها و امکانات و همه چیز خودمان را از روی پل به غرب رودخانه آورده بودیم.

یک آشپزخانه هم برپا کردیم. الآن یادم نیست که قرارگاه برپا کرد یا ما. در این عملیات، حدود ۱۹ گردان پیاده، زرهی، ادوات، مهندسی، اطلاعات، تخریب و تدارکات تیپ کربلا حضور داشتند. الآن که فکر می‌کنم، می‌گویم خدایا ۱۹ گردان چطور توی بیابان تدارک می‌شدند؟

آب، نان، حمام، بهداشت و درمان نیرو‌ها را چه کسی پشتیبانی می‌کرد؟! آذوقه با چه امکاناتی به شیخ‌شجاع می‌رسید؟! ما چه داشتیم؟! والله خودم مانده‌ام. شوخی نیست. نمی‌خواهم شوخی یا اغراق بکنم. وقتی پنج نفر مهمان می‌خواهد برای کسی بیاید، اگر خواهر و برادر و رفیق هم باشند، صاحبخانه همه زن و بچه را بسیج می‌کند.

هر گردان ما منهای بخش‌های پشتیبانی، ۳۰۰ نفر نیرو داشت و همه نیروهایمان در مجموع ۶ هزار نفر می‌شدند. این عزیزان برای وضویشان، نمازشان، مسائل بهداشتی‌شان و آب و غذایشان نیاز‌های مختلفی داشتند. همه نیازهایشان باید تأمین می‌شد. حتی اگر فقط می‌خواستیم آب خوردن هم به همه برسانیم، کار سختی بود.

تانکر‌ها نمی‌توانستند بروند و با تراکتور هم نمی‌شد آب برد، چون تردد خیلی سخت بود، ولی الحمدلله خداوند عنایت کرد. در همان ابتدای کار، آیت‌الله احسان‌بخش به همراه عده‌ای از مردم رشت، وسایل و آذوقه زیادی برایمان آورد و به ما کمک کرد. آیت‌الله طاهری اصفهانی نماینده حضرت امام، آقای علوی، آقای حسینی رامشه‌ای و عده‌ای دیگر از علمای اصفهان هم بخشی از نیازهایمان را تأمین کردند. مجموعه‌ای از دادگاه ویژه و دادگاه انقلاب اصفهان هم کمک می‌کردند.

آیت‌الله احسان‌بخش اولین امام‌جمعه‌ای بود که در این عملیات خودش برای ما حدود سی، چهل کامیون برنج، نان، حبوبات، آرد، الوار و چیز‌های دیگر آورد. با این کار، امکاناتی که می‌خواستیم فراهم و مشکلاتمان حل شد. خدا می‌داند که خودم و نیرو‌های تیپ ۲۵ کربلا به مأموریت و عملیات اصلاً نگاه مادی نداشتیم. از جایی که گمان نمی‌کردیم هم خدا همه چیز را برایمان تأمین کرد. مردم ایران واقعاً محبت و پشتیبانی کردند و الحمدلله توانستیم عملیات را با موفقیت انجام بدهیم.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۲۳۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسؤولیت حاج قاسم در عملیات فتح‌المبین چه بود؟ بیشتر بخوانید »