۵-ولادت حضرت عیسی (ع)، جشن کریسمس| ۷-تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان حضرت امام (ع) | ۸-شهادت حضرت زهرا (س) به روایتی| ۹-روز بصیرت و میثاق امت با ولایت| ۱۲-جشن آغاز سال ۲۰۲۱ میلادی| ۱۹-قیام خونین مردم قم (۱۳۵۶ هـ ش) | ۲۰-سالروز شهادت امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه قاجار| ۲۲-تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام (ره) | ۲۶-فرار شاه معدوم| ۲۷-شهادت نواب صفوی، طهماسبی، برادران واحدی و ذوالقدر از فداییان اسلام| ۲۸-شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) (تعطیل) | ۲۹-روز غزه
** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در دی **
• ولادت شهید محمود احمدنیا (استان آذربایجان غربی، شهرستان خوی) (۱۳۱۵ ه.ش)
• ولادت شهید غلامحسین میرزایی (استان فارس، شهرستان ممسنی، روستای گچگران) (۱۳۴۳ ه.ش)
۵-ولادت حضرت عیسی (ع)، جشن کریسمس| ۷-تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان حضرت امام (ع) | ۸-شهادت حضرت زهرا (س) به روایتی| ۹-روز بصیرت و میثاق امت با ولایت| ۱۲-جشن آغاز سال ۲۰۲۱ میلادی| ۱۹-قیام خونین مردم قم (۱۳۵۶ هـ ش) | ۲۰-سالروز شهادت امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه قاجار| ۲۲-تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام (ره) | ۲۶-فرار شاه معدوم| ۲۷-شهادت نواب صفوی، طهماسبی، برادران واحدی و ذوالقدر از فداییان اسلام| ۲۸-شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) (تعطیل) | ۲۹-روز غزه
** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در دی **
• ولادت شهید محمدرضا فتحی (استان زنجان، شهرستان زنجان، روستای قلابر سفلی) (۱۳۳۷ ه.ش)
• ولادت شهید محمدسعید امام جمعه (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۳۸ ه.ش)
خبرگزاری فارس استان کردستان/ یک میلیون و ۲۲۰ هزار هکتار از وسعت ۲۹ هزار کیلومتر مربعی استان کردستان اراضی قابل کشت مرغوب و مستعد دیم و آبی است و همین مسئله این استان را به یکی از قطب های تولید محصولات کشاورزی کشور تبدیل کرده است.
۸۹۶ هزار و ۲۳۵ هکتار از اراضی کشاورزی در این استان دیم و مابقی آن آبی است، استان کردستان ۴۳ هزار هکتار باغ دارد که سالانه ۳۳۰ هزار تُن انواع میوه در آن تولید و برداشت میشود.
کل تولید محصولات بخش کشاورزی کردستان سه میلیون تُن بوده و این بخش ۳۰ درصد اشتغال و ۲۷ درصد تولید ناخالص داخلی این استان را به خود اختصاص داده است.
سالانه۵۸۰ هزار هکتار از اراضی دیم و ۳۲ هزار هکتار از اراضی آبی استان زیر کشت محصول استراتژیک گندم می رود و در این زمینه طی چند سال اخیر جزو استان های برتر کشور بوده ایم.
پیشتازی کردستان در تولید محصولات کشاورزی به تولید گندم خلاصه نمیشود و در تولید دیگر محصولات زراعی هم چون کلزا و نخود هم رتبههای برتر را به خود اختصاص داده است.
کردستان در زمینه تولید محصولات باغی مانند توتفرنگی رتبه نخست کشور، انگور دیم رتبه دوم، آلبالو رتبه پنجم، شلیل، گردو و هلو جایگاه ششم را در کشور به خود اختصاص داده است.
بنا به گفته متولیان امر در حال حاضر ۱۳۳ تا ۱۳۵ هزار بهرهبردار در حوزه کشاورزی در سطح استان فعال بوده و ۴۴ مرکز کشاورزی در سطح استان برای ارائه خدمات به این بهره برداران فعالیت می کند.
کشاورزی از دیرباز تا کنون همواره یکی از شغلهای پر طرفدار مردمان کردستان بوده و اقتصاد عمده افراد در این این استان به ویژه در شهرهای قروه و دهگلان به محصولات مختلف کشاورزی وابسته بوده است.
سهم قابل توجه برخی شهرستانها در تولید محصولات کشاورزی
۱۶۰ هزار هکتار از اراضی دهگلان به صورت دیم زیر کشت انواع گندم، جو، آفتابگردان قرار گرفته و بیش از ۱۸ هزار هکتار از اراضی این منطقه هرساله در کنار گندم و جو به صورت آبی زیر کشت سیبزمینی، کلزا، آفتابگردان، خیار، هویج، شبدر، پیاز، ذرت علوفه، هندوانه، کدو، گوجهفرنگی، لوبیا سبز، انواع سبزی و… می رود.
فراوانی محصولات کشاورزی در دهگلان بیانگر تلاش کشاورزان، همت مهندسین و بهرهگیری از علم روز دنیا در زمینه کشاورزی نوین بوده که در اصلاح الگوی کشتوکار در منطقه تاثیرگذار بوده و رونق کشاورزی را به همراه داشته است.
تلاش برای دستیابی به توسعه در گرو توجه به کشاورزی است و اصولاً کشورهای توسعهیافته گام اول مسیر توسعه را از خودکفایی در محصولات اساسی کشاورزی شروع کردهاند که در این میان دستیابی به خودکفایی کشاورزی مستلزم توجه به نکاتی از جمله مکانیزاسیون کشاورزی است.
ماشینآلات کشاورزی گونهای از ماشینآلات است، که در مزارع کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرند. به طور مثال، کمباین، خرمنکوب، تراکتور، گاوآهن، کلوخشکن و علفبر از جمله این ماشینآلات کشاورزی است، با وقوع انقلاب صنعتی و توسعه ماشینآلات کشاورزی، روشهای ابتدایی و طاقتفرسای قدیمی به سرعت کنار گذاشته شد و در پی مکانیزه شدن، کشاورزی بهسرعت پیشرفت کرد، که منجر به افزایش تولید مواد غذایی شد.
ماشینآلات و ادوات کشاورزی از قبیل تراکتور، کمباین، چمن زن، علف زن، دروگر، تیلر، تیلر کولتیواتور و…. توانستند در عرصه کشاورزی تحولی عظیم ایجاد کرده و منجر به افزایش تولید در این صنعت شوند.
انجام فعالیتهای کشاورزی با استفاده از دانش روز و تلفیق تجربه و علم در کنار کار عملی کشاورزی بدون شک به بازدهی، افزایش تولید، رفع چالش ها و معرفی بهتر محصول کمک میکند موضوعی که به صورت ویژه مورد توجه برخی فعالین این عرصه قرار گرفته تا جایکه آنها را به مسیری هدایت کرده که با وجود نداشتن تحصیلات اکادمی و علمی موفق به ثبت ماشین آلات و عدوات کشاورزی شده اند که نه تنها برای خودشان بلکه برای دیگر کشاورزان نیز مایه خیر شده اند.
کشاورز مخترع
آقای محمود قاسمی با بیش از 50 سال سن علاقهمندتر و مشتاق تر از روزهای جوانی همچنان در مسیر تولید همت میکند و در این مسیر با نوآوری و ایدهپردازی اقدام به خلق اداوتی کرده که مسیر تولید محصولات کشاورزی را برایش تسهیل کرده است.
بعد از اختراع و ساخت دستگاه یونجهچین تیغهای، این کشاورز دهگلانی توانست چندین اختراع دیگر را به ثبت برساند و چند اختراع او در مرحله داوری قرار دارد.
دستگاه شستوشوی سبزیجات و هویجکن از دیگر اختراعات این کشاورز خوشفکر و صاحب ایده دهگلانی است که کار را برای کشاورزان آسان کرده است.
تحصیلات آقای قاسمی تا مقطع اول راهنمایی است اما او تمام عمرش را در صنعت کشاورزی سپری کرده و هدفش کاهش میزان زحمت و بهرهگیری از نیروی انسانی با ساخت تجهیزات و ادوات کشاورزی بوده است.
وی میگوید: از آنجایی که در دهگلان محصولاتی مانند هویج و سیبزمینی بیشترین کشت دارد و زحمت زیادی برای کشاورزان دارد و همین موضوع موجب شد تا به فکر اختراع دستگاهی باشم که بدون آسیب به محصول، برداشت با هزینه و زمان کم برداشت شود.
تا این لحظه 60 دستگاه هویجکن به قیمت هر دستگاه ۴ میلیون تومان را برای کشاورزان شهرستان دهگلان ساختهام که به راحتی با تراکتور حمل شده و در زمان برداشت مورد استفاده قرار میگیرد.
مشتری زیاد دارم اما متاسفانه به دلیل نبود امکانات به ویژه مکان مناسب، نمیتوانم تولید انبوه داشته باشم که اگر کارگاهی برای فعالیت داشته باشم میتوانم جدای از ساخت انبوه این دستگاه، ایدههای دیگری را هم به مرحله تولید برسانم.
اگرچه زمین احداث سوله دارم ولی به خاطر مانعتراشیهایی که در فرآیند صدور مجوز ایجاد میشود تاکنون موفق به احداث آن نشدهام، به ادارات مختلف از جمله راه و شهرسازی، استانداری، جهاد کشاورزی و …مراجعه کردهام ولی هیچ جواب قانعکنندهای ندارند، این در حالی است که سولههای متعددی در اطراف زمین مذکور ساخته شده است.
بارها به فرمانداری و استانداری برای دریافت تسهیلات موردنیاز احداث کارگاه مراجعه کردهام اما حمایت نمیکنند، بانک هم به اندازهای موانع سر راه آدم میگذارند که از درخواست دریافت وام پشیمان شدهام.
ساخت سورتینگ سیبزمینی
پسر دومم به کار کشاورزی علاقهمند است و تاکنون دو اختراع را به نام خودش ثبت کرده است، سورتینگ سیبزمینی و گاوآهن برای مزارع ردیفی که به موتور سیکلت وصل میشود و با مصرف 4 لیتر بنزین کارایی 100 کارگر دارد.
سورتینگ سیبزمینی محصول برداشت شده را در سه سایز شامل سیب زمینی خوراکی، سیب زمینی بذری و سیب زمینی فندوقی از هم جدا میکند و خاک چسبیده به محصول را کاملا جدا میکند.
یک ساعت فعالیت این دستگاه ضمن به صفر رساندن خطا در جداسازی هر سه سایز سیبزمینی در کاهش میزان بهرهگیری از توان نیروی انسانی بیشترین عملکرد را دارد.
درجهبندی سیبزمینی از لحاظ اندازه و کیفیت از دیگر نکات مهمی است که تمامی این عملیاتها به وسیله این دستگاه سورتینگ انجام میشود.
با وجود ارزیابی مثبت عملکرد دستگاه سورتینگ سیبزمینی توسط کارشناسان استان، اما حمایتی صورت نگرفت.
مسئولان در بحث حمایت از مخترعین همیشه شانه خالی میکنند و این برخورد برای افرادی مانند من تا کسانی که اختراعات بزرگ و قابل توجه دارند به همین روال است.
تولید دستگاه هویجشوی در زمینه صرفهجویی در مصرف آب عملکرد بسیار خوبی دارد و تولید چنین دستگاهی در دهگلان و قروه که قطب کشاورزی استان بوده و با کمبود جدی آب مواجه هستند، ضروری است.
برداشت 14 هزار تن هویج در کردستان
حیدر مرادی گفت: ۹۶ درصد سطح زیرکشت هویج استان کردستان در شهرستان دهگلان و ۴درصد باقی مانده مربوط به شهرستانهای بیجار، سقز و مریوان است.مدیر امور زراعت سازمان جهاد کشاورزی کردستان در گفتوگو با خبرنگار فارس اظهار کرد: ۲۸۱ هکتار از اراضی استان در سال زراعی ۹۹_۹۸ زیرکشت محصول هویج رفته و 14 هزار و 893 تن هویج از این سطح زیرکشت برداشت شده است، میانگین تولید ۵۳ تن در هکتار بوده و بیشترین سطح زیرکشت در استان مربوط به شهرستان دهگلان با ۲۷۰ هکتار است.
و اما…
کشاورزی یکی از قدیمیترین صنعتهاست، اما نباید گمان کرد انسان با تکنولوژی غریبه است، انقلاب صنعتی قرنهای ۱۹ و ۲۰ ابزارهای دستی و ابزارهای وابسته به حیوانات را با موتورهای بنزینی و کودهای شیمیایی جابجا کرده است.
شروع استفاده از ادوات کشاورزی در کشورهای توسعه یافته به معنای واقعی در اواخر قرن 19 میلادی صورت گرفته است. کشاورزی هوشمند، موجب توسعه کشاورزی شده که نتیجه آن، افزایش بهرهوری از زمین کشاورزی تا 5 درصد و افزایش سود تا 20 درصد خواهد شد.
استفاده از فناوریهای موجود در کشاورزی مدرن موجب شده تا امکان سودآوری بیشتری برای کشاورزان فراهم شود و جذابیت صنعت کشاورزی را به تبع آن افزایش میدهد، نخستین وسیله مورد استفاده که از ماشین آلات کشاورزی مدرن و متاخر به شمار میرود تراکتورهای بزرگ و پرکاربردی بودند که تاکنون نیز از آنها استفاده شده و از اهمیت بسزائی در مراحل مختلف عملیات کشاورزی برخوردار هستند.
حمایت از کشاورزانی که ضمن تلاش در چرخه تولید محصولات کشاورزی گام در مسیر ساخت ادوات مختلف برای رونق هرچه بیشتر این صنعت نهادهاند، میتواند زمینه رونق هرچه بیشتر محصولات کشاورزی را در دهگلان که قطب کشاورزی استان است، فراهم کند.
سرویس سیاست مشرق- روز شنبه، همزمان با انتشار خبر اعدام «روحالله زم»، مسوول پروژه «آمدنیوز» با طیفی از جرایم ضدامنیتی چون جاسوسی، لو دادن مسیرهای دور زدن تحریم، تلاش برای حمله نظامی به مراکز حساس نظامی و تلاش برای ایجاد آشوب امنیتی و…محمدعلی زم، پدر روحالله زم در صفحه شخصی خود، متنی منتشر کرد که در آن به وضوح از روحالله زم یک «قهرمان» و حتی یک چهره «مقدس» تصویر شده که بیگناه اعدام شده است!
محمدعلی زم نوشته است:
” امروزجمعه ۹۹/۹/۲۱ حوالی ظهر، مسئول پرونده روحالله در اطلاعات سپاه اعلام داشت ساعت ۳ میتوانید همراه خانواده با روحالله ملاقات داشته باشید، با حدود دو ساعت معطلی در سرمای سوزان جلوی در زندان(اوین) مقارن وقت مغرب به اتاق ملاقات راه یافتیم. دقایقی بعد از دیدار وقت نماز شد، بچهها و روحالله درخواست جماعت کردند، بهقدری نور وجودش را گرفته بود خجالت کشیدم جلو بایستم. تعارفش کردم حتی خواستم عبا بر دوشش بیاندازم، تواضع کرد و بوسید. همراه او و خانواده بدون شرکت مأموران در جماعت، نماز خواندیم. اما نماز عجیبی از کار درآمد!
شاید حتی نمازهای کنار خانه خدا در ٢٠-٣٠ سال پیش هم برایم اینقدر دلچسب نشده بود.”
در جایی دیگر از این «مدحنامه»، محمدعلی زم می نویسد:
“… من برای اینکه دروغ وی را تصحیح و تلطیف کرده باشم گفتم البته این گریهها نگرانی از اعدام تو هم هست، فرض کن که حُکمت تأیید شدهاما با توجه به مقدمات اغوا کننده و فریبگرانهای که ثابت و منجر به صدور حکم اعدامت شده است، هنوز فرصت قانونی درخواست اعاده دادرسی وجود دارد، اما تو فرض را بر این بگذار که اعدامت قطعی است و ما و شما هیچکس را جز خدا در این تنهایی دنیا و غربت اسارت وزندان نداری، تا میتوانی از درگاهش طلب مغفرت و استغفار داشته باش.گفت من با خدا معامله کرده و با استخاره به این راه آمدم، هیچ نگرانی ندارمفقط اینها من رو تا کربلا آوردند اما نگذاشتند زیارت کنم، گفتم نگران نباش امام حسین در قلب طالبان زیارتش هست، امام پیش توست… .“
و این دعاوی حیرتآور تا آنجا ادامه می یابد که محمدعلی زم می نویسد«چه جاسوسی؟ چه پولی؟»
گرچه از محمدعلی زم، که سالها پیش فریفتهی چرب و شیرین دنیا شد و در جایگاه یک «روحانی» که در نظام اسلامی مسوولیت داشت، پای در وادی «شیرین» تجارت گذاشت و حتی لباس از تن به در آورد تا «رستورانداری» کند، انتظار نمی رفت که همچون وارستگانی چون آیتالله مشکینی، آیتالله جنتی، آیتالله محمدی گیلانی و حجتالاسلام حسنی، در برابر مجازات فرزند «محارب»، منافع اسلام و انقلاب را بر احساسات پدر و فرزندی ترجیح دهد.
آن نوع رفتار، یک وارستگی و فرزانگی می خواست که قطعا در وجود محمدعلی زم نبود، چرا که او در اوج دوران تاخت و تاز فرزندش در «آمدنیوز»، که رسما گردنکشی می کرد و نظام و کشور را به فروپاشی و تجزیه تهدید می نمود، حتی یک بار هم موضعی قاطع علیه فرزندش نگرفت. طرفه آن که فیلم مکالمه او با فرزند معدومش منتشر شد که پدر نگران کم شدن اعضای کانال پسر بود! همان کانالی که با پشتیبانی همهجانبه کنسرسیومی از سرویسهای جاسوسی، «سوریهسازی»و تجزیه ایران را نصبالعین قرار داده بود.
اما اظهارات محمدعلی زم، که زمانی در کسوت رییس حوزه هنری سازمان تبلیغات و مرید مرحوم هاشمی، خون به دل شهید سیدمرتضی آوینی کرده بود تا او را از مجله سوره وادار به کنارهگیری نماید، با همه گستاخی مستتر در آن، در بطن خود یک درس بزرگ برای ملت ایران دارد.
روحالله زم و پروژه «آمدنیوز» مربوط به تاریخ دور نیست که نسلهای جدید خاطره مبهمی از آن داشته باشند یا اصولا آن را به یاد نداشته باشند. سیاهکاریهای زم در آمدنیوز و همه خیانتهایی که صورت داد و همه ضرباتی که به امنیت و ثبات کشور وارد کرد، در اذهان همگان زنده و تازه است. شرح خصوصیات اخلاقی مذموم و جاه طلبیهای روحالله زم معدوم (که باعث شد در مزدوری سرویسهای جاسوسی دشمن رکوردی تازه به جا بگذارد) بعضا از زبان خود او و در مستندهایی که درباره او پخش شد، آشکار و عیان است. حال، با همه این واقعیات، محمدعلی زم نه تنها از پسرش یک فرد «مظلومم و «بیگناه» تصویر می کند، که او را در عداد «مقدسین» و صاحبان «نور» جا می زند!
وقتی درباره پروندهای که همه اجزای آن داغ و تازه است و جزییات مزدوری و خیانت در بازجوییها و جلسات متعدد دادگاه ثبت و ضبط شده، این چنین عیان و علنی «دروغپردازی» و «جعل واقعیت» صورت می گیرد و به راحتی جای «جلاد» و «شهید» را عوض می کنند، آنگاه تکلیف دهه ۶۰ روشن است. طبیعی است که ضدانقلاب و دشمنان این مرز و بوم امروز از مجرمان امنیتی دهه ۶۰ و عاملان ۱۷۰۰۰ قربانی ترور، «مبارزان راه آزادی» و «فعال سیاسی» می سازند.
رهبر معظم انقلاب، در سخنرانی خود در سالگرد رحلت حضرات امام(ره) در خرداد ۹۶، در مرقد مطهر ایشان، در فرازی از بیانات با اشاره به مظلوم بودن «دهه ۶۰» که “توسط افراد صاحب تریبون مورد هجوم قرار گرفته است”، فرمودند:
” تروریست های مورد حمایت قدرتها، در دهه شصت، هزاران نفر از آحاد مردم و مسئولین را به شهادت رساندند که در میان آنها از کاسب معمولی تا جوان و فعال سیاسی و شخصیت های بزرگ دیده می شوند.”
ایشان افزودند:
” البته دهه شصت، دهه افتخارات بزرگ و دهه مبارزه با تجزیه طلبی است که ملت ایران بویژه جوانان با ایستادگی محکم خود در این دهه، توانستند بر همه توطئه ها و دشمنی ها پیروز شوند.”
و فراز بسیار مهم وقابل تامل ایشان این جا بود که فرمودند:
” مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل اینکه تروریست ها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد.“
کاری که محمدعلی زم با «مدیحهسرایی» برای فرزند جاسوس و مجرم خود صورت داد، و کارزاری که از چند روز قبل در رسانه های وابسته به دشمن و دنبالههای داخلی ایشان برای «فرشتهنمایی» از روحالله زم به راه افتاده، مصداق بارز همین تعویض جای «جلاد» و «شهید» است.
وقتی از «دهه مظلوم ۶۰» سخن می گوییم، دقیقا از چه حرف می زنیم؟ دهه ۶۰ دریایی عظیم است که در خود هم پیروزیهای بزرگ دارد و هم غمها و داغهای بزرگ. متاسفانه خروجی نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی در تصویر کردن تنها بخشی از این دریای عظیم، چندان قابل دفاع نیست. در اینجا شاید بتوان با ذکر تنها مصادیقی، بخشی از عملکرد جلادان و مظلومیت ملت بزرگ ایران در دهه ۶۰ را ترسیم کرد.
شهید دکتر مصطفی چمران به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به کردستان در بحبوحه ترکتازی گروههای مسلح ضدانقلاب و تجزیهطلب در تابستان ۵۸، واقعه ۲۳ تیرماه آن سال را این چنین توصیف کرده است:
“در شهر مریوان ۲۵ پاسدار کرد محلی زندگی میکردند که اهل مریوان بودند و در مریوان خانه داشتند و تنها گناه آنها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمیخواستند از احزاب چپ متابعت کنند. در تاریخ ۲۳ تیرماه ۵۸ صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آنها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرشها و اطاقها کشیده بودند و نواری پهن از خون او همه جا را گلگون کرده بود آنها دهان پاسداران را با نارنجک منفجر کرده و ریشهای آنها را سوزانده بودند.”
آن پاسداری که گروهک تجزیهطلب کومله سر او را با موزائیک بریده بودند، شهید «دارا کهنه پوشی» نام داشت؛ همرزمانی که در رکاب او بوده اند در مورد نحوه شهادتش چنین نقل میکنند:
“در تمام مدتی که در محاصره بودیم دارا با روحیه عالی که داشت کمترین هراسی به دل راه نداد و با رشادتی غیرقابل وصف جنگید وقتی که فرمانده رشید و فداکار عبدالله طرطوسی به شهادت رسید، دشمن توانست به داخل مقر نفوذ کند. جنگ تن به تن آغاز شد. دشمن با تمام توان تلاش کرد دارا را زنده دستگیر کند تا این که او به اسارت درآمد. گروهک بر اساس کینه بسیاری که از او داشتند تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند و با سر نیزه زخمهای متعددی به بدنش وارد کردند و در نهایت پس از شکنجههای وحشیانه سرش را با موزائیک بریدند و از تن جدا کردند.”
روزنامه کیهان ۲۱ مهرماه ۱۳۶۰ خبر یک عملیات دژخیمانه سازمان «نفاق» را در شیراز منتشر کرد:
شهیده مظلوم این جنایت ضدبشری منافقین، «لیلا نوربخش» ۲ ساله بود که زنده زنده در آتش کینه و نفرت کور منافقین خلق سوخت و جزغاله شد. روایت ماجرا از زبان مادر این شهیده ۳ ساله، خانم ماه بس نوربخش در مصاحبه بنیاد هابیلیان، جانکاه و عبرت آموز است.:
“به یاد دارم ۲۰مهر۱۳۶۰، روز عید غدیر بود و میخواستیم برای زیارت به حرم حضرت شاهچراغ(ع) برویم. لیلا خیلی ذوق داشت و خوشحال بود. او برای لذت بردن هرچه بیشتر از این شادیاش، با همان لهجه بچهگانه شیرینش مدام میپرسید: مامان کجا میرویم؟” من هر بار میگفتم: به حرم حضرت شاهچراغ میرویم.”
برای سوار شدن به پایانه نمازی رفتیم. زهرا ۳ساله بود و لیلا هم ۲سال داشت. آنها را سوار اتوبوس کردم و ابراهیم ۱ساله را نیز در بغل گرفته بودم. همسرم در قسمت جلوی اتوبوس سوار شد و خواهر همسرم نیز همراه ما بود.
اتوبوس تقریبا ۴۰نفر مسافر داشت. مسافت کمی را طی کرده بودیم. اتوبوس با صدای بلند خانمی که از عقب اعلام کرد: “بمبگذاری شده است.” متوقف شد. چند ثانیه از توقف اتوبوس نگذشته بود که صدای مهیبی شنیده شد و اتوبوس در آتش سوخت.
آتش در اتوبوس زبانه میکشید و همه به سمت درب عقب اتوبوس هجوم آوردند؛ اما در از کار افتاده بود و باز نمیشد. مردم وحشت کرده بودند. هر کس سعی میکرد جان خود و خانوادهاش را نجات دهد. عدهای از طریق پنجرهها خودشان را از اتوبوس خارج کردند. فرصتی نداشتیم و هر لحظه شعلههای آتش بیشتر و بیشتر میشد. فضای اتوبوس را دود گرفته بود و نتوانستم لیلا و زهرا را ببینم. با دستم به سختی شیشه اتوبوس را شکستم. دستم پر از شیشه بود و خون از آن جاری شد. فقط توانستم خودم و ابراهیم را که در بغلم بود نجات دهم. از اتوبوس که بیرون آمدم، همسرم را دیدم. صورت و موهایش سوخته بود. سراغ لیلا و زهرا را گرفتم. گفت: «آنها را ندیدم، حتما داخل اتوبوس ماندهاند. خواهرم که سوخته بود را دیدم و بیرون کشیدم.» با شنیدن این جمله جیغ کشیدم و بر سر خود زدم. دقایقی بعد ماموران آتشنشانی رسیدند. افرادی را که در اتوبوس گیر افتاده بودند را بیرون آوردند؛ اما آنها هم نتوانستند برای لیلا کاری کنند.”
اما بشنوید از فاطمه سادات طالقانی، شقایق سه سالهای که در ۹ تیر ۱۳۶۰ در آتش کینه نفاق خاکستر شد.
خانم زهرا عطارزاده، مادر داغدیده شهید فاطمه سادات در مصاحبه با پایگاه اینترنتی «هابیلیان» از فاطمه گفت و از آن روز تلخ و سوزاننده:
” همسرم چون نیروی فعالی بود منافقین ایشان را زیر نظر داشتند و ما هم این را می دانستیم. یک شب در واحد ارتباط جمعی بودیم. (منافقین)آمدند و از روزنه کلید واحد چراغ قوه انداختند تو که من بیدار شدم و با شنیدن صدا رفتند. یک دو شب بود که به خاطر فاطمه می رفتیم توی کانتینر می خوابیدیم چون هوا گرم بود و او نمی توانست بخوابد و ما برای خنک کردن خانه هم امکاناتی نداشتیم. آن شب هم در کانتینر خوابیدیم چون هوا گرم بود و صبح رفتیم خانه نماز بخوانیم. دوستم که با ما همکاری داشت آمد برای نماز و گفت از کنار کانتینر شعله های آتش بلند می شود. گفتم نگران نباش و هول نکن. که رفت و آمد و گفت که خود کانتینر است. به سرعت رفتیم آن جا. همسرم هرچه تلاش کرد نتوانست برود تو. ظاهرا شیشه را شکسته بودند و رفته بودند تو….
…دیدم شعله های آتش از کانتینر زبانه می کشد. اطمینان داشتم که دخترم داخل آن است و در شعله های آتش می سوزد اما آتش آن قدر زیاد بود که نزدیک شدن به آن محال بود چه رسد به نزدیک شدن به آن متحیر ایستاده بودم و مات و مبهوت فقط شعله های آتش را نگاه می کردم حتی یک قطره اشک هم نمی ریختم. نمی دانم شوکه شده بودم یا صبری بود که خدا به من داده بود مردم تلاش می کردند. آتش نشانی هم وقتی آمده بود. آتش که خاموش شد، بدن سوختۀ دخترم، شقایق زندگی ام را دیدم. پارچۀ سفیدی روی بدن سوخته اش انداختند. اما از شدت حرارت استخوانهایش پارچه آتش گرفت و از بین رفت. پارچۀ دیگری انداختند. پزشک قانونی آمد و نوشت: «جسدی زغال شده به اندازۀ تقریبی هشتاد سانتی متر مشخص گردید و با یک ملحفۀ سفید پوشانده شده است. استخوانهای جمجمه سوخته شده، فقط بخشی از ساق پا و نیم تنه بالا مشخص است و در قسمت ها دیگر بدن به علّت شدّت سوختگی قابل تشخیص نیست.”
آنان که عاملان این جنایتها را «سفیدسازی» کردهاند و از تروریست مسلح، «فعال سیاسی» ساختند، امروز از مزدور ضدامنیتی چندجانبهای چون روحالله زم، «قدیس نورانی» می سازند!
محمدعلی زم پشتگرم به چه کسانی است؟
روحالله زم در ویدیوهایی که سال گذشته از چتهای تصویری او در مستند ایستگاه پایانی دروغسیمای جمهوری اسلامی ایرانپخش شد، خود را رهبر جنبش دی ماه ۹۶می خوانده است. اما بعد از آن آشوبها، شاهد بودیم که چهرههایی چون تاجزاده، حجاریان، عباس عبدی، عرب سرخی و … که آنان را به عنوان «محفل امنیتی» اصلاحات می شناسیم، تا هفتهها بعد از آن آشوبها، در قالب میزگرد، کنفرانس، مقاله یا یادداشتهای رسانهای، با یادآوری آشوبهای دی ماه، نظام را تهدید می کردند که اگر در زمینههای مشخص تسلیم نشود یا کوتاه نیاید، آن آشوبها با گستردگی و شدت بیشتری تکرار خواهد شد.
اما ماجراهای زمستان پرماجرای ۹۶، شباهت بسیار مهم دیگری به ماجرای روحالله زم دارد. در سال ۹۶، درست همزمان با روز دستگیری شماری از جاسوسان محیط زیستی، از جمله یکی از سرشاخههای این تیم یعنی «کاووس سیدامامی» یهودیتبار(۴ بهمن ۹۶)، اولین تجمعات دراویش وابسته به فرقه «مجذوبان نور» در خیابان پاسداران تهران صورت گرفت و چند روز بعد، غائله ضدامنیتی دراویش را رقم زد.
کاووس سیدامامی و مراد طاهباز (هر دو یهودی تیار) به همراه تیمی از ظاهرا «فعالان محیط زیستی» عمدتا بهایی یا یهودی تبار، ماموریت داشتند در قالب حفاظت از یوزپلنگ ایرانی تاسیسات دفاعی و موشکی کشور را برای دشمن رصد کنند و متاسفانه، با سرپلها و منابع داخلی، موفق شدند تا عمق دستگاههای حاکمیتی هم نفوذ کنند. پرونده جاسوسان محیط زیست، یک «جعبه سیاه» بزرگ درباره شبکه نفوذ بود که افشای دستگیری شماری از عوامل آن، فشارهای سهمگین و فرسایندهای را از «داخل» و خارج بر تشکیلات اطلاعات و دستگاه قضاء تا همین امروز به دنبال داشت!
حدودا ده سال قبلتر از زمستان ۹۶، در سال ۷۷ و در پرونده یک نفوذ امنیتی دیگر، یعنی «قتلهای زنجیرهای»، فشارهای سنگین و همهجانبه روی نظام برای رها کردن ریشه یابی پرونده «قتلهای زنجیرهای»، منجر به یک غائله بزرگ ضدامنیتی یعنی آشوب کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ شد تا «قبای لای در مانده دشمن» آزاد شود!
سال گذشته، دو سه هفته بعد از انتشار خبر دستگیری روحالله زم، در حالی افکار عمومی جریان انقلابی مشتاقانه از کشف شبکه داخلی تغذیهکننده آمدنیوز سخن می گفت، به ناگاه غائله افزایش سه برابری نرخ بنزین، آن هم پیرو زنجیرهای از اشتباهات و سوءعملکردهای عجیب در اجرا، رخ داد و کشور را درنوردید و به کل ماجرای دستگیری، اعترافات و محاکمه زم را به حاشیه برد!
همین بازیگران پشت صحنه هستند که در سالهای ترکتازی روحالله زم در «آمدنیوز»، به پدرش دلگرمی و پشتگرمی می دادند که علیه فعالیت پسرش نه تنها موضع نگیرد، که در خفا او را تشویق نماید. همین بازیگران از یک سو، محمدعلی زم را وا می دارند که مدحیهای در وصف فرزند خطاکار و مجرم بنویسد و او را همردیف انسانهای «نورانی» و راه او را «خدایی» و «پررهرو»! ترسیم کند، و از دیگر سو، رسانه های معارض و چهره های معاند و چند سلبریتی آلت دست را بسیج می کنند تا هشتگ «اعدام نکنید» بزنند!
گرچه حریف کهنهکار و ریشهدار است، اما ظاهرا کفگیر خلاقیتهای آن هم به ته دیگ رسیده و سناریوهای چندباره را دوباره اجرا می کند اما هشیاری و آگاهی جریان انقلابی بدون شک بزرگترین دشمن نفوذ است.
داعش رسیده بود پشت دروازه های اربیل. داعشی که با اندیشه کابارهای به دنیا آمد، با کمک اروپا رشد کرد و با پول عربستان و… جنایت کرد. زنها را به اسارت می برد و می فروخت، به آتش میکشید.
ویرانه میکرد.
رهبر کردها، مسعود بارزانی خطر را بیخ گوشش احساس میکرد…
تماس گرفت با آمریکاییها، جواب رد دادند.
با انگلیسی ها، محل نگذاشتند. با ترکیه، فرانسه، حتی عربستان… اضطرار و اضطراب فوران کرده بود… تنها یک مرد مانده بود، حاج قاسم سلیمانی!
با ایران تماس گرفت؛ تنها کسی که تماس کردها را بیپاسخ نگذاشت، او بود که گفت: – کاکا مسعود! تا فردا مقاومت کنید، بعد از نماز صبح در اربیل خواهم بود. امشب استان خود را حفظ کنید!
هدف اصلی آمریکا از ایجاد داعش، ناامن کردن ایران بود. رزمندگان سپاه قدس به کمک فلسطین و غزه و دیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز است می روند، اما برای کشور خودمان امنیت ایجاد میکنند. آن دشمنی که آمریکا آن را تجهیز کرده است نه برای عراق و سوریه بلکه در نهایت برای ایران است؛ ایران عزیز. داعش را درست کردند نه برای این که فقط بر عراق مسلط بشود، هدف اصلی و نهایی ایران بود. آنها می خواستند از این طریق امنیت ما را، مرزهای ما را، شهرهای ما را، خانوادههای ما را دچار ناامنی و تشویش بکنند. اینها متوقف شدند به کمک همین جوانان مومن و عزیزی که رفتند و این تلاش بزرگ را انجام دادند.