کردستان

باز هم تلاش برای عوض کردن جای «جلاد» و «شهید» / چه کسانی پدر «نیما زم» را برای «قدیس‌سازی» از او تحریک می‌کنند؟

باز هم تلاش برای عوض کردن جای «جلاد» و «شهید» / چه کسانی پدر «نیما زم» را برای «قدیس‌سازی» از او تحریک می‌کنند؟


سرویس سیاست مشرق- روز شنبه، همزمان با انتشار خبر اعدام «روح‌الله زم»، مسوول پروژه «آمدنیوز» با طیفی از جرایم ضدامنیتی چون جاسوسی، لو دادن مسیرهای دور زدن تحریم، تلاش برای حمله نظامی به مراکز حساس نظامی و تلاش برای ایجاد آشوب امنیتی و…محمدعلی زم، پدر روح‌الله زم در صفحه شخصی خود، متنی  منتشر کرد که در آن به وضوح از روح‌الله زم یک «قهرمان» و حتی یک چهره «مقدس» تصویر شده که بی‌گناه اعدام شده است!

محمدعلی زم نوشته است:

” امروزجمعه ۹۹/۹/۲۱ حوالی ظهر، مسئول پرونده روح‌الله در اطلاعات سپاه اعلام داشت ساعت ۳ می‌توانید همراه خانواده با روح‌الله ملاقات داشته باشید، با حدود دو ساعت معطلی در سرمای سوزان جلوی در زندان(اوین) مقارن وقت مغرب به اتاق ملاقات راه یافتیم. دقایقی بعد از دیدار وقت نماز شد، بچه‌ها و روح‌الله درخواست جماعت کردند، به‌قدری نور وجودش را گرفته بود خجالت کشیدم جلو بایستم. تعارفش کردم حتی خواستم عبا بر دوشش بیاندازم، تواضع کرد و بوسید. همراه او و خانواده بدون شرکت مأموران در جماعت، نماز خواندیم. اما نماز عجیبی از کار درآمد!

شاید حتی نمازهای کنار خانه خدا در ٢٠-٣٠ سال پیش هم برایم اینقدر دلچسب نشده بود.”

محمدعلی زم

در جایی دیگر از این «مدح‌نامه»، محمدعلی زم می نویسد:

“… من برای اینکه دروغ وی را تصحیح و تلطیف کرده باشم گفتم البته این گریه‌ها نگرانی از اعدام تو هم هست، فرض کن که حُکمت تأیید شده اما با توجه به مقدمات اغوا کننده و فریب‌گرانه‌ای که ثابت و منجر به صدور حکم اعدامت شده است، هنوز فرصت قانونی درخواست اعاده دادرسی وجود دارد، اما تو فرض را بر این بگذار که اعدامت قطعی است و ما و شما هیچ‌کس را جز خدا در این تنهایی دنیا و غربت اسارت وزندان نداری، تا می‌توانی از درگاهش طلب مغفرت و استغفار داشته باش. گفت من با خدا معامله کرده و با استخاره به این راه آمدم، هیچ نگرانی ندارم فقط اینها من رو تا کربلا آوردند اما نگذاشتند زیارت کنم، گفتم نگران نباش امام حسین در قلب طالبان زیارتش هست، امام پیش توست… .

و این دعاوی حیرت‌آور تا آن‌جا ادامه می یابد که محمدعلی زم می نویسد«چه جاسوسی؟ چه پولی؟»

گرچه از محمدعلی زم، که سال‌ها پیش فریفته‌ی چرب و شیرین دنیا شد و در جایگاه یک «روحانی» که در نظام اسلامی مسوولیت داشت، پای در وادی «شیرین» تجارت گذاشت و حتی لباس از تن به در آورد تا «رستوران‌داری» کند، انتظار نمی رفت که همچون وارستگانی چون آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله جنتی، آیت‌الله محمدی گیلانی و حجت‌الاسلام حسنی، در برابر مجازات فرزند «محارب»، منافع اسلام و انقلاب را بر احساسات پدر و فرزندی ترجیح دهد.

محمدعلی زم در حال رستوران‌داری در اواسط دهه ۱۳۸۰

آن نوع رفتار، یک وارستگی و فرزانگی می خواست که قطعا در وجود محمدعلی زم نبود، چرا که او در اوج دوران تاخت و تاز فرزندش در «آمدنیوز»، که رسما گردن‌کشی می کرد و نظام و کشور را به فروپاشی و تجزیه تهدید می نمود، حتی یک بار هم موضعی قاطع علیه فرزندش نگرفت. طرفه آن که فیلم مکالمه او با فرزند معدومش منتشر شد که پدر نگران کم شدن اعضای کانال پسر بود! همان کانالی که با پشتیبانی همه‌جانبه کنسرسیومی از سرویس‌های جاسوسی، «سوریه‌سازی» و تجزیه ایران را نصب‌العین قرار داده بود.

روح‌الله زم زمانی که گرداننده آمدنیوز بود

اما اظهارات محمدعلی زم، که زمانی در کسوت رییس حوزه هنری سازمان تبلیغات و مرید مرحوم هاشمی، خون به دل شهید سیدمرتضی آوینی کرده بود تا او را از مجله سوره وادار به کناره‌گیری نماید، با همه گستاخی مستتر در آن، در بطن خود یک درس بزرگ برای ملت ایران دارد.

روح‌الله زم و پروژه «آمدنیوز» مربوط به تاریخ دور نیست که نسل‌های جدید خاطره مبهمی از آن داشته باشند یا اصولا آن را به یاد نداشته باشند. سیاه‌کاری‌های زم در آمدنیوز و همه خیانت‌هایی که صورت داد و همه ضرباتی که به امنیت و ثبات کشور وارد کرد، در اذهان همگان زنده و تازه است. شرح خصوصیات اخلاقی مذموم و جاه طلبی‌های روح‌الله زم معدوم (که باعث شد در مزدوری سرویس‌های جاسوسی دشمن رکوردی تازه به جا بگذارد) بعضا از زبان خود او و در مستندهایی که درباره او پخش شد، آشکار و عیان است. حال، با همه این واقعیات، محمدعلی زم نه تنها از پسرش یک فرد «مظلومم و «بی‌گناه» تصویر می کند، که او را در عداد «مقدسین» و صاحبان «نور» جا می زند!

وقتی درباره پرونده‌ای که همه اجزای آن داغ و تازه است و جزییات مزدوری و خیانت در بازجویی‌ها و جلسات متعدد دادگاه ثبت و ضبط شده، این چنین عیان و علنی «دروغ‌پردازی» و «جعل واقعیت» صورت می گیرد و به راحتی جای «جلاد» و «شهید» را عوض می کنند، آن‌گاه تکلیف دهه ۶۰ روشن است. طبیعی است که ضدانقلاب و دشمنان این مرز و بوم امروز از مجرمان امنیتی دهه ۶۰ و عاملان ۱۷۰۰۰ قربانی ترور، «مبارزان راه آزادی» و «فعال سیاسی» می سازند.

رهبر معظم انقلاب، در سخنرانی خود در سالگرد رحلت حضرات امام(ره) در خرداد ۹۶، در مرقد مطهر ایشان، در فرازی از بیانات با اشاره به مظلوم بودن «دهه ۶۰» که “توسط افراد صاحب تریبون مورد هجوم قرار گرفته است”، فرمودند:

” تروریست های مورد حمایت قدرتها، در دهه شصت، هزاران نفر از آحاد مردم و مسئولین را به شهادت رساندند که در میان آنها از کاسب معمولی تا جوان و فعال سیاسی و شخصیت های بزرگ دیده می شوند.”

ایشان افزودند:

” البته دهه شصت، دهه افتخارات بزرگ و دهه مبارزه با تجزیه طلبی است که ملت ایران بویژه جوانان با ایستادگی محکم خود در این دهه، توانستند بر همه توطئه ها و دشمنی ها پیروز شوند.”

و فراز بسیار مهم وقابل تامل ایشان این جا بود که فرمودند:

” مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل اینکه تروریست ها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد.

کاری که محمدعلی زم با «مدیحه‌سرایی» برای فرزند جاسوس و مجرم خود صورت داد، و کارزاری که از چند روز قبل در رسانه های وابسته به دشمن و دنباله‌های داخلی ایشان برای «فرشته‌نمایی» از روح‌الله زم به راه افتاده، مصداق بارز همین تعویض جای «جلاد» و «شهید» است.

وقتی از «دهه مظلوم ۶۰» سخن می گوییم، دقیقا از چه حرف می زنیم؟ دهه ۶۰ دریایی عظیم است که در خود هم پیروزی‌های بزرگ دارد و هم غم‌ها و داغ‌های بزرگ. متاسفانه خروجی نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی در تصویر کردن تنها بخشی از این دریای عظیم، چندان قابل دفاع نیست. در این‌جا شاید بتوان با ذکر تنها مصادیقی، بخشی از عملکرد جلادان و مظلومیت ملت بزرگ ایران در دهه ۶۰ را ترسیم کرد.

شهید دکتر مصطفی چمران به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به کردستان در بحبوحه ترکتازی گروه‌های مسلح ضدانقلاب و تجزیه‌طلب در تابستان ۵۸، واقعه  ۲۳ تیرماه آن سال را این چنین توصیف کرده است:

“در شهر مریوان ۲۵ پاسدار کرد محلی زندگی میکردند که اهل مریوان بودند و در مریوان خانه داشتند و تنها گناه آن‌ها این بود که به انقلاب اسلامی ایران معتقد بودند و نمیخواستند از احزاب چپ متابعت کنند. در تاریخ ۲۳ تیرماه ۵۸ صدها نفر از مسلحین احزاب چپ وارد مریوان شدند و پاسداران را محاصره کردند و نیمی از آن‌ها را کشتند و بقیه را مجروح کردند. یکی از مجروحان پاسدار را با موزائیک سر بریده بودند و پیکر او را روی سنگفرش‌ها و اطاق‌ها کشیده بودند و نواری پهن از خون او همه جا را گلگون کرده بود آن‌ها دهان پاسداران را با نارنجک منفجر کرده و ریش‌های آن‌ها را سوزانده بودند.”

آن پاسداری که گروهک تجزیه‌طلب کومله سر او را با موزائیک بریده بودند، شهید «دارا کهنه پوشی» نام داشت؛ همرزمانی که در رکاب او بوده اند در مورد نحوه شهادتش چنین نقل می‌کنند:

“در تمام مدتی که در محاصره بودیم دارا با روحیه عالی که داشت کمترین هراسی به دل راه نداد و با رشادتی غیرقابل وصف جنگید وقتی که فرمانده رشید و فداکار عبدالله طرطوسی به شهادت رسید، دشمن توانست به داخل مقر نفوذ کند. جنگ تن به تن آغاز شد. دشمن با تمام توان تلاش کرد دارا را زنده دستگیر کند تا این که او به اسارت درآمد. گروهک بر اساس کینه بسیاری که از او داشتند تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند و با سر نیزه زخم‌های متعددی به بدنش وارد کردند و در نهایت پس از شکنجه‌های وحشیانه سرش را با موزائیک بریدند و از تن جدا کردند.”

روزنامه کیهان ۲۱ مهرماه ۱۳۶۰ خبر یک عملیات دژخیمانه  سازمان «نفاق» را در شیراز منتشر کرد:

  بر اثر انفجار در یک اتوبوس شرکت واحد در شیراز یک نفر کشته و ۶ نفر به شدت مجروح شدند.

حادثه بعد از ظهر دیروز هنگامی روی داد که اتوبوس شرکت واحد در مسیر ابیوردی به طرف فلکه شهدا در حرکت بود که در نزدیکی میدان جمهوری اسلامی بر اثر انفجار مواد آتش زا دختر بچه ای دو ساله به نام لیلا نوربخش در آتش سوخت و جان خود را از دست داد و ۶ نفر دیگر به نام های شهناز حسن بیگی ، گلی نوربخش ، زهرا نوربخش ۳ ساله ، پریوش رضایی و دو زن ناشناس دیگر نیز به شدت مجروح و به بیمارستان سعدی منتقل شدند.”

شهیده مظلوم این جنایت ضدبشری منافقین، «لیلا نوربخش» ۲ ساله بود که زنده زنده در آتش کینه و نفرت کور منافقین خلق سوخت و جزغاله شد. روایت ماجرا از زبان مادر این شهیده ۳ ساله، خانم ماه بس نوربخش در مصاحبه بنیاد هابیلیان،  جانکاه و عبرت آموز است.:

“به یاد دارم ۲۰مهر۱۳۶۰، روز عید غدیر بود و می‌خواستیم برای زیارت به حرم حضرت شاهچراغ(ع) برویم. لیلا خیلی ذوق داشت و خوشحال بود. او برای لذت بردن هرچه بیشتر از این شادی‌اش، با همان لهجه بچه‌گانه‌ شیرینش مدام می‌پرسید: مامان کجا می‌رویم؟” من هر بار می‌گفتم: به حرم حضرت شاهچراغ می‌رویم.”

برای سوار شدن به پایانه نمازی رفتیم. زهرا ۳ساله بود و لیلا هم ۲سال داشت. آن‌ها را سوار اتوبوس کردم و ابراهیم ۱ساله را نیز در بغل گرفته بودم. همسرم در قسمت جلوی اتوبوس سوار شد و خواهر همسرم نیز همراه ما بود.

 اتوبوس تقریبا ۴۰نفر مسافر داشت. مسافت کمی را طی کرده بودیم. اتوبوس با صدای بلند خانمی که از عقب اعلام کرد: “بمب‌گذاری شده است.” متوقف شد. چند ثانیه از توقف اتوبوس نگذشته بود که صدای مهیبی شنیده شد و اتوبوس در آتش سوخت.

آتش در اتوبوس زبانه می‌کشید و همه به سمت درب عقب اتوبوس هجوم آوردند؛ اما در از کار افتاده بود و باز نمی‌شد. مردم وحشت کرده بودند. هر کس سعی می‌کرد جان خود و خانواده‌اش را نجات دهد. عده‌ای از طریق پنجره‌ها خودشان را از اتوبوس خارج کردند. فرصتی نداشتیم و هر لحظه شعله‌های آتش بیشتر و بیشتر می‌شد. فضای اتوبوس را دود گرفته بود و نتوانستم لیلا و زهرا را ببینم. با دستم به سختی شیشه اتوبوس را شکستم. دستم پر از شیشه بود و خون از آن جاری شد. فقط توانستم خودم و ابراهیم را که در بغلم بود نجات دهم. از اتوبوس که بیرون آمدم، همسرم را دیدم. صورت و موهایش سوخته بود. سراغ لیلا و زهرا را گرفتم. گفت: «آن‌ها را ندیدم، حتما داخل اتوبوس مانده‌اند. خواهرم که سوخته بود را دیدم و بیرون کشیدم.» با شنیدن این جمله جیغ کشیدم و بر سر خود ‌زدم. دقایقی بعد ماموران آتش‌نشانی رسیدند. افرادی را که در اتوبوس گیر افتاده بودند را بیرون ‌آوردند؛ اما آن‌ها هم نتوانستند برای لیلا کاری کنند.”

اما بشنوید از فاطمه سادات طالقانی، شقایق سه ساله‌ای که در  ۹ تیر ۱۳۶۰ در آتش کینه نفاق خاکستر شد.

خانم زهرا عطارزاده، مادر داغدیده شهید فاطمه سادات در مصاحبه با پایگاه اینترنتی «هابیلیان» از فاطمه گفت و از آن روز تلخ و سوزاننده:

” همسرم چون نیروی فعالی بود منافقین ایشان را زیر نظر داشتند و ما هم این را می دانستیم. یک شب در واحد ارتباط جمعی بودیم. (منافقین)آمدند و از روزنه کلید واحد چراغ قوه انداختند تو که من بیدار شدم و با شنیدن صدا رفتند. یک دو شب بود که به خاطر فاطمه می رفتیم توی کانتینر می خوابیدیم چون هوا گرم بود و او نمی توانست بخوابد و ما برای خنک کردن خانه هم امکاناتی نداشتیم. آن شب هم در کانتینر خوابیدیم چون هوا گرم بود و صبح رفتیم خانه نماز بخوانیم. دوستم که با ما همکاری داشت آمد برای نماز و گفت از کنار کانتینر شعله های آتش بلند می شود. گفتم نگران نباش و هول نکن. که رفت و آمد و گفت که خود کانتینر است. به سرعت رفتیم آن جا. همسرم هرچه تلاش کرد نتوانست برود تو. ظاهرا شیشه را شکسته بودند و رفته بودند تو….

…دیدم شعله های آتش از کانتینر زبانه می کشد. اطمینان داشتم که دخترم داخل آن است و در شعله های آتش می سوزد اما آتش آن قدر زیاد بود که نزدیک شدن به آن محال بود چه رسد به نزدیک شدن به آن متحیر ایستاده بودم و مات و مبهوت فقط شعله های آتش را نگاه می کردم حتی یک قطره اشک هم نمی ریختم. نمی دانم شوکه شده بودم یا صبری بود که خدا به من داده بود مردم تلاش می کردند. آتش نشانی هم وقتی آمده بود. آتش که خاموش شد، بدن سوختۀ دخترم، شقایق زندگی ام را دیدم. پارچۀ سفیدی روی بدن سوخته اش انداختند. اما از شدت حرارت استخوانهایش پارچه آتش گرفت و از بین رفت. پارچۀ دیگری انداختند. پزشک قانونی آمد و نوشت: «جسدی زغال شده به اندازۀ تقریبی هشتاد سانتی متر مشخص گردید و با یک ملحفۀ سفید پوشانده شده است. استخوانهای جمجمه سوخته شده، فقط بخشی از ساق پا و نیم تنه بالا مشخص است و در قسمت ها دیگر بدن به علّت شدّت سوختگی قابل تشخیص نیست.”

 آنان که عاملان این جنایت‌ها را «سفیدسازی» کرده‌اند و از تروریست مسلح، «فعال سیاسی» ساختند، امروز از مزدور ضدامنیتی چندجانبه‌ای چون روح‌الله زم، «قدیس نورانی» می سازند!

محمدعلی زم پشت‌گرم به چه کسانی است؟

روح‌الله زم در ویدیوهایی که سال گذشته از چت‌های تصویری او در مستند ایستگاه پایانی دروغ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، خود را رهبر جنبش دی ماه ۹۶ می خوانده است. اما بعد از آن آشوب‌ها، شاهد بودیم که چهره‌هایی چون تاجزاده، حجاریان، عباس عبدی، عرب سرخی و … که آنان را به عنوان «محفل امنیتی» اصلاحات می شناسیم، تا هفته‌ها بعد از آن آشوب‌ها، در قالب میزگرد، کنفرانس، مقاله یا یادداشت‌های رسانه‌ای، با یادآوری آشوب‌های دی ماه، نظام را تهدید می کردند که اگر در زمینه‌های مشخص تسلیم نشود یا کوتاه نیاید، آن آشوب‌ها با گستردگی و شدت بیشتری تکرار خواهد شد.

اما ماجراهای زمستان پرماجرای ۹۶، شباهت بسیار مهم دیگری به ماجرای روح‌الله زم دارد. در سال ۹۶، درست همزمان با روز دستگیری شماری از جاسوسان محیط زیستی، از جمله یکی از سرشاخه‌های این تیم یعنی «کاووس سیدامامی» یهودی‌تبار(۴ بهمن ۹۶)، اولین تجمعات دراویش وابسته به فرقه «مجذوبان نور» در خیابان پاسداران تهران صورت گرفت و چند روز بعد، غائله ضدامنیتی دراویش را رقم زد.

کاووس سیدامامی

کاووس سیدامامی و مراد طاهباز (هر دو یهودی تیار) به همراه تیمی از ظاهرا «فعالان محیط زیستی» عمدتا بهایی یا یهودی تبار، ماموریت داشتند در قالب حفاظت از یوزپلنگ ایرانی تاسیسات دفاعی و موشکی کشور را برای دشمن رصد کنند و متاسفانه، با سرپل‌ها و منابع داخلی، موفق شدند تا عمق دستگاه‌های حاکمیتی هم نفوذ کنند. پرونده جاسوسان محیط زیست، یک «جعبه سیاه» بزرگ درباره شبکه نفوذ بود که افشای دستگیری شماری از عوامل آن، فشارهای سهمگین و فرساینده‌ای را از «داخل» و خارج بر تشکیلات اطلاعات و دستگاه قضاء تا همین امروز به دنبال داشت!

غائله گلستان هفتم پاسداران

حدودا ده سال قبل‌تر از زمستان ۹۶، در سال ۷۷ و در پرونده یک نفوذ امنیتی دیگر، یعنی «قتل‌های زنجیره‌ای»، فشارهای سنگین و همه‌جانبه روی نظام برای رها کردن ریشه یابی پرونده «قتل‌های زنجیره‌ای»، منجر به یک غائله بزرگ ضدامنیتی یعنی آشوب کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ شد تا «قبای لای در مانده دشمن» آزاد شود!

غائله ۱۸ تیر ۷۸

سال گذشته، دو سه هفته بعد از انتشار خبر دستگیری روح‌الله زم، در حالی افکار عمومی جریان انقلابی مشتاقانه از کشف شبکه داخلی تغذیه‌کننده آمدنیوز سخن می گفت، به ناگاه غائله افزایش سه برابری نرخ بنزین، آن‌ هم پیرو زنجیره‌ای از اشتباهات و سوء‌عملکردهای عجیب در اجرا، رخ داد و کشور را درنوردید و به کل ماجرای دستگیری، اعترافات و محاکمه زم را به حاشیه برد!

اغتشاشات آبان ۹۸

همین بازیگران پشت صحنه هستند که در سال‌های ترکتازی روح‌الله زم در «آمدنیوز»، به پدرش دلگرمی و پشتگرمی می دادند که علیه فعالیت پسرش نه تنها موضع نگیرد، که در خفا او را تشویق نماید. همین بازیگران از یک سو، محمدعلی زم را وا می دارند که مدحیه‌ای در وصف فرزند خطاکار و مجرم بنویسد و او را هم‌ردیف انسان‌های «نورانی» و راه او را «خدایی» و «پررهرو»! ترسیم کند، و از دیگر سو، رسانه های معارض و چهره های معاند و چند سلبریتی آلت دست را بسیج می کنند تا هشتگ «اعدام نکنید» بزنند!

گرچه حریف کهنه‌کار و ریشه‌دار است، اما ظاهرا کف‌گیر خلاقیت‌های آن هم به ته دیگ رسیده و سناریوهای چندباره را دوباره اجرا می کند اما  هشیاری و آگاهی جریان انقلابی بدون شک بزرگ‌ترین دشمن نفوذ است.



منبع خبر

باز هم تلاش برای عوض کردن جای «جلاد» و «شهید» / چه کسانی پدر «نیما زم» را برای «قدیس‌سازی» از او تحریک می‌کنند؟ بیشتر بخوانید »

در تماس تلفنی «حاج قاسم» و مسعود بارزانی چه گذشت؟

در تماس تلفنی «حاج قاسم» و مسعود بارزانی چه گذشت؟



کتاب حاج قاسم - حاج قاسم سلیمانی - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب «حاج قاسم» را نرجس شکوریان‌فرد بر اساس خاطراتی درباره شهید حاج قاسم سلیمانی نوشته است.

این کتاب جیبی را انتشارات عهد مانا با قیمت ۱۰۰۰۰ تومان منتشر کرده است و چاپ پنجم آن،‌ اکنون در بازار کتاب است.

آنچه در ادامه می خوانیم، بخشی از این کتاب است؛

عراق، استان اربیل – مسعود بارزانی

بیشتر بخوانیم:

«قاسم» هنوز زنده است… /۱

بگردم دور «اسمت» حاج قاسم

«قاسم» هنوز زنده است… /۲

آیا «حاج قاسم» موافق «برجام» بود؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۳

ترس حاج قاسم از آدم‌های دولت!

«قاسم» هنوز زنده است… / ۴

چرا «حاج قاسم» لباس مهندسان پرواز را پوشید؟

«قاسم» هنوز زنده است… / ۵

«حاج قاسم» چگونه زیر آن حجم آتش زنده ماند؟!

داعش رسیده بود پشت دروازه های اربیل. داعشی که با اندیشه کاباره‌ای به دنیا آمد، با کمک اروپا رشد کرد و با پول عربستان و… جنایت کرد. زن‌ها را به اسارت می برد و می فروخت، به آتش می‌کشید.

ویرانه می‌کرد.

رهبر کردها، مسعود بارزانی خطر را بیخ گوشش احساس می‌کرد…

تماس گرفت با آمریکایی‌ها، جواب رد دادند.

با انگلیسی ها، محل نگذاشتند. با ترکیه، فرانسه، حتی عربستان…
اضطرار و اضطراب فوران کرده بود… تنها یک مرد مانده بود، حاج قاسم سلیمانی!

با ایران تماس گرفت؛ تنها کسی که تماس کردها را بی‌پاسخ نگذاشت، او بود که گفت:
– کاکا مسعود! تا فردا مقاومت کنید، بعد از نماز صبح در اربیل خواهم بود. امشب استان خود را حفظ کنید!

هدف اصلی آمریکا از ایجاد داعش، ناامن کردن ایران بود. رزمندگان سپاه قدس به کمک فلسطین و غزه و دیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز است می روند، اما برای کشور خودمان امنیت ایجاد می‌کنند. آن دشمنی که آمریکا آن را تجهیز کرده است نه برای عراق و سوریه بلکه در نهایت برای ایران است؛ ایران عزیز. داعش را درست کردند نه برای این که فقط بر عراق مسلط بشود، هدف اصلی و نهایی ایران بود. آنها می خواستند از این طریق امنیت ما را، مرزهای ما را، شهرهای ما را، خانواده‌های ما را دچار ناامنی و تشویش بکنند. اینها متوقف شدند به کمک همین جوانان مومن و عزیزی که رفتند و این تلاش بزرگ را انجام دادند.



منبع خبر

در تماس تلفنی «حاج قاسم» و مسعود بارزانی چه گذشت؟ بیشتر بخوانید »

چرا حبوبات ۱۲۷ درصد گران شد؟

چرا حبوبات ۱۲۷ درصد گران شد؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، قیمت حبوبات طی یکسال اخیر با ثبت رکوردی عجیب به طور میانگین ۱۷۷.۲ درصد افزایش یافته است. بر این اساس طی یکسال گذشته قیمت هر کیلوگرم عدس حدود ۱۵ هزار تومان، نخود ۱۳ هزار و ۵۰۰ تومان، لوبیا سفید ۱۷ هزار تومان، لوبیا قرمز ۲۲ هزار تومان، لوبیاچیتی ۱۹ هزار تومان و لپه ۲۱ هزار تومان افزایش یافته است.

گرانی از کجا شروع شد و چرا؟

گرانی حبوبات از اواسط اسفندماه سال قبل در پی جایگزینی ارز نیمایی به جای ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات این اقلام، آغاز شد. به گفته فعالان این بازار، شیوع کرونا و افزایش چشمگیر تقاضا برای اجناس خوراکی و هجوم مردم برای تهیه مایحتاج ایام قرنطینه، مشکلات تخصیص ارز، دپوی کالاهای وارداتی در گمرکات و سودجویی ها، زمینه کمبود و گرانی بیشتر این اقلام را فراهم کرد.

بیشتر بخوانید:

کشف بیش از ۱۷ هزار تُن کالای اساسی در ۷ روز!

محمد آقاطاهر، رئیس اتحادیه بنکداران مواد غذایی مهم‌ترین دلیل افزایش قابل‌توجه نرخ حبوبات را ترخیص‌نشدن به موقع اقلام وارداتی اعلام کرده و با اشاره به افزایش تقاضا در ماه‌های اسفند و فروردین، گفته است: کرونا از دو جنبه در این موضوع دخیل بود. سیاست قرنطینه خانگی برای جلوگیری از شیوع این بیماری از یک سو تقاضا را بالا برد و از سوی دیگر با توجه به اینکه دولت مشغول ترخیص کالاهای بهداشت‌محور بود، سایر کالاها از اولویت خارج شدند و در گمرک ماندند.

به گفته این فعال بخش خصوصی، تأمین نشدن بازار همزمان با رشد تقاضا، منجر به افزایش قیمت‌ها شد.

حبوبات قیمت در سال ۹۸ (هر کیلوگرم به تومان) قیمت در سال ۹۹ (هر کیلوگرم به تومان) درصد افزایش قیمت
عدس ۸.۵ تا ۱۰ هزار تومان ۲۵ هزار تومان ۱۵۰ درصد
نخود ۸.۵ هزار تومان ۲۲ هزار تومان ۱۵۸.۸ درصد
لوبیا سفید ۸ هزار تومان ۲۵ هزار تومان ۲۱۲.۵ درصد
لوبیا قرمز ۸ هزار تومان ۳۰ هزار تومان ۲۷۵ درصد
لوبیاچیتی ۱۲ تا ۱۴ هزار تومان ۳۳ هزار تومان ۱۳۵.۷ درصد
لپه ۱۴ تا ۱۶ هزار تومان ۳۳ هزار تا ۳۷ هزار تومان ۱۳۱.۲ درصد

تولید حبوبات ۱۶ درصد رشد کرد

ایجاد محدودیت در واردات به دلایلی که ذکر شد و صعود قیمت‌ها، انگیزه برای افزایش کشت داخلی را بالا برد. بنا بر اعلام مسئولان وزارت جهاد کشاورزی تولید حبوبات نسبت به سال گذشته ۱۶ درصد رشد کرده است. کاوه خاکسار، مدیر کل وقت دفتر امور غلات و محصولات اساسی وزارت جهاد کشاورزی در گفتگویی در سال ۹۶ کل نیاز کشور به حبوبات را ۷۶۰ هزار تن اعلام کرده و گفته بود: هدف ما از تولید حبوبات تنها رفع نیاز داخلی نیست بلکه با توجه به ظرفیت‌های موجود در کشور و استفاده از بارندگی‌ها در تولید این محصول در فصل پاییز، موضوع صادرات را نیز دنبال می‌کنیم.

با توجه به بهبود وضعیت قیمتی حبوبات در سال جاری، کشت این محصولات برای کشاورزان جذاب شده و سال آینده شاهد افزایش سطح زیرکشت و تولید حبوبات خواهیم بود

همچنین فرامک عزیزکریمی، مدیر کل فعلی دفتر امور غلات و محصولات اساسی وزارت جهاد کشاورزی با اشاره به میزان تولید حبوبات در سالجاری گفت: ما نمی‌توانیم میزان نیاز به حبوبات و تولید آنها را به طور کلی مطرح کنیم و بعد عنوان کنیم که درصد وابستگی یا خودکفایی کلی چقدر است چرا که ما در برخی محصولات خودکفا هستیم و در برخی دیگر نیاز داریم که بخشی را از طریق واردات تأمین کنیم.

وی افزود: در خصوص حبوبات دیم، سطح پاییزه و انتظاری در سال زراعی ۹۸-۹۷، ۱۰۴ هزار هکتار بوده که در سال زراعی ۹۹-۹۸ به بیش از ۱۲۵ هزار هکتار افزایش یافته همچنین سطح کشت مکانیزه و مستقیم در سال زراعی ۹۸-۹۷ حدود ۱۲۰ هزار هکتار بوده که در سال زراعی ۹۹-۹۸ به بیش از ۱۴۰ هزار هکتار افزایش پیدا کرده است.

*وضعیت تولید حبوبات در سال جاری و گذشته

سال زراعی ۹۸-۹۷

برآورد سال زراعی ۹۹-۹۸

ردیف

محصول

تولید به تن

تولید به تن

یک

نخود

۲۸۵۰۰۰

۳۶۰۰۰۰

دو

عدس

۶۱۰۰۰

۷۵۰۰۰

سه

لوبیا

۲۴۹۰۰۰

۲۷۵۰۰۰

چهار

سایر حبوبات

۱۰۲۰۰۰

۱۰۰۰۰۰

پنج جمع کل ۶۹۷ ۸۱۰

عزیزکریمی برآورد میزان تولید حبوبات را در سال زراعی جاری ۸۱۰ هزار تن اعلام کرد و افزود: این عدد نسبت به سال قبل (۶۹۷) هزار تن، حدود ۱۶ درصد افزایش دارد.

وابستگی تنها در حوزه عدس و نخود رنگی است / ‏‬خودکفایی در تولید لوبیا، نخود و سایر حبوبات

این مقام مسئول در وزارت جهاد کشاورزی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به خوداتکایی در تولید عمده حبوبات افزود: ما فقط در بحث تولید عدس و نخود رنگی (نخود دسی که از آن برای تولید لپه استفاده می‌شود) با مشکلاتی مواجه هستیم که آن را نیز دنبال می‌کنیم تا رفع شود.

عزیزکریمی توضیح داد: نیاز کشور به نخود درشت (نخود کابلی یا آبگوشتی) ۲۶۵ هزار تن است در حالی که میزان تولید ما ۲۹۰ هزار تن است که از این میزان تولید ۷۰ تا ۸۰ درصد آن نخود درشت و مابقی نخود رنگی است ضمن اینکه نخود رنگی در استان‌هایی مانند کردستان، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی تولید می‌شود.‌

وی افزود: بنابراین مقداری از نخودهای رنگی و بخشی از عدس مورد نیاز کشور از طریق واردات تأمین می‌شود.

عزیزکریمی میزان نیاز کشور به عدس را ۲۰۰ هزار تن اعلام و اضافه کرد: میزان تولید این محصول در کشور ۹۰ هزار تن است و ما در این زمینه ۶۰ درصد نیاز را از طریق واردات تأمین می‌کنیم و به در سال‌های مختلف بر اساس نیاز و تولیدی که انجام می‌شود معمولاً بین ۸۰ تا ۸۵ هزار تن عدس وارد کشور می‌شود.

به گفته وی میزان نیاز به لوبیا نیز ۲۵۰ هزار تن و تولید آن در کشور بین ۲۷۰ تا ۲۸۰ هزار تن است بنابراین ما در زمینه تولید لوبیا خودکفا هستیم. همچنین میزان نیاز به سایر حبوبات از جمله باقلا و ماش و غیره ۶۵ هزار تن و میزان تولید بیش از ۹۰ هزار تن است.

این مقام مسئول تصریح کرد: بنابراین ما مشکل خاصی در حوزه تولید حبوبات نداریم و با توجه به بهبود وضعیت قیمتی در سالجاری، کشت این محصولات برای کشاورزان جذاب شده و سال آینده شاهد افزایش سطح زیرکشت و تولید حبوبات خواهیم بود.

قیمت حبوبات در ابتدای سال ۹۸ که نرخ همه محصولات افزایش یافت به دلیل تولید و ذخایر مطلوب ثابت ماند و افزایش قیمت از اواخر سال گذشته شروع شد و امسال ناگهان قیمت نسبت به سال قبل ۱۰۰ درصد افزایش یافت

عزیزکریمی اضافه کرد: در حوزه تولید عدس و نخود رنگی (دسی) نیز به دنبال گسترش سطح زیرکشت و افزایش تولید هستیم و این مساله را دنبال می‌کنیم به عنوان مثال در حوزه تولید عدس به دنبال ارقام مقاوم به سرما و پابلند هستیم و در حوزه نخود دسی نیز مؤسسه تحقیقات دیم برنامه‌هایی را پیگیری می‌کند تا میزان وابستگی در این حوزه‌ها را نیز کاهش دهیم.

به گفته این مقام مسئول در خصوص حبوبات آبی، طرح ارتقا بهره‌وری لوبیا تهیه و تدوین شده و در سال ۹۹ سه پروژه آن برای اجرا به ۸ استان ابلاغ شد و از سال آینده به طور کامل در سایر استان‌های لوبیاخیز کشور اجرا خواهد شد.

دلیل گرانی حبوبات کمبود نیست / ‏‬ حبوبات بعد از تمام محصولات گران شد!

عزیزکریمی در بخش دیگری از سخنان خود در واکنش به مباحث مطرح شده مبنی بر اینکه وابستگی بیش از ۵۰ درصدی به واردات حبوبات موجب شد که سال گذشته با تغییر نرخ ارز و چالش‌های به وجود آمده، قیمت این محصولات افزایش چشمگیری داشته باشد، گفت: این مساله به هیچ عنوان صحت ندارد و همانطور که اشاره شد وابستگی ما تنها در دو قلم از محصولات است و در باقی آنها مشکلی نداریم.

وی با بیان اینکه سال گذشته قیمت همه محصولات و کالاها با افزایش چشمگیر مواجه بود، افزود: ما شاهد بودیم که قیمت حبوبات در ابتدای سال ۹۸ که نرخ همه محصولات افزایش یافت به دلیل تولید و ذخایر مطلوب ثابت ماند و افزایش قیمت از اواخر سال گذشته شروع شد و امسال ناگهان قیمت نسبت به سال قبل ۱۰۰ درصد افزایش یافت.

عزیزکریمی با اشاره به اینکه قیمت گندم نیز نسبت به سال گذشته حدود ۶۰ درصد رشد کرده است، درباره اینکه آیا می‌توان گفت که افزایش قیمت تمام شده تولید نیز از دلایل گرانی حبوبات در بازار بوده است؟، گفت: بله، کمبود و گرانی نهاده‌های کشاورزی و خدمات و … در افزایش قیمت حبوبات بی تأثیر نبوده است.

منبع: مهر



منبع خبر

چرا حبوبات ۱۲۷ درصد گران شد؟ بیشتر بخوانید »

تشییع پزشک نخبه کردستانی ‌ دکتر سال ۸۹ رتبه سوم کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی را کسب کرد…


تشییع پزشک نخبه کردستانی

?دکتر سال ۸۹ رتبه سوم کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی را کسب کرده بود

?این مدافع بر اثر ابتلا به کرونا، در یکی از بیمارستانهای تهران به شهادت رسید‌
————————–

?لطفا جهت بیشتر دیده شدن پستهای آموزشی پیج :لایک کنید ❤?
کامنت بزارید ??
ذخیره کنید تا بعدا بتونید نگاه کنید ??
با دوستان به اشتراک بزارید?‍?‍?‍???

?? به پیج بهداشت_و_درمان_اورامانات بپیوندید?
‌‌
‏https://t.me/PublicHealthNewsandEducation

‏   @Paveh_Public_health
╰━═━⊰✹?✹⊱━═━╯
——————————— .

اگر از پست و مطالب ما خوشت اومد استوریش کن و یا به دوستانت ارسال کن??

——————————— .
صفحه ی رسمی را در اینستاگرام دنبال کنید??
.
‏@paveh_public_health
‏@paveh_public_health
.
———————————-



منبع

paveh_public_health@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

تشییع پزشک نخبه کردستانی ‌ دکتر سال ۸۹ رتبه سوم کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی را کسب کرد… بیشتر بخوانید »

«گردان تک‌نفره»؛ برگ زرینی درباره‌ شهید عبدالرسول زرین

«گردان تک‌نفره»؛ برگ زرینی درباره‌ شهید عبدالرسول زرین



«گردان تک‌نفره»؛ برگ زرینی درباره‌ی شهید عبدالرسول زرین

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «گردان تک‌نفره»، مستندی به کارگردانی داریوش یاری است که از شبکه ی اول سیما روی آنتن رفت. شهید زرین اهل استان کهگیلویه و بویر احمد اولین حضورش  در جبهه در منطقه‌ی کردستان بود. پس از اتمام عملیات و بازگشت به خانه و ازدواج، سلاح نبرد را به زمین نگذاشت و به عنوان رزمنده این بار از طرف سپاه پاسداران اصفهان عازم منطقه‌ی عملیاتی استان خوزستان شد.

حضور شهید عبدالرسول زرین در مناطق آبخیز استان خوزستان در مقام یک تک تیرانداز حرفه ای باعث شده بود لرزه بر اندام ارتش بعثی بیافتد. در بین ارتش دشمن شهید عبدالرسول زرین به جیش الاسد معروف شده بود یعنی کسی که به اندازه‌ی یک ارتش نیرومند و مانند یک شیر ژیان غرنده است.

داریوش یاری با استفاده از ترکیبی از تصاویر واقعی و خاطرات همرزمان و فرزند آن شهید بزرگوار و نیز برخی از تصاویر که بازسازی شده‌ی رشادت های شهید هست، مستند خود را به پربارتر کرده است.

اوج قله‌ی این مستند زمانی است که لحظه ی اصابت گلوله به گوش شهید زرین را به تصویر می کشد. هنگامی که شهید لبخند می زند ولی اطرافیان در تکاپوی پانسمان زخم گوش آن شهید بودند. تصویر این شهید بزرگوار با گوش زخمی ثبت و روی جلد مجله‌ی پیام انقلاب منقوش می‌شود و به دست امام خمینی (ره) می رسد. امام با دیدن چهره‌ی خندان آن رزمنده ی سلحشور مشتاق دیدار می شوند و این دیدار نیز میسر شد و گردان یک نفره به دیدار امام می رود. با همان لبخند همیشگی که حتی در لحظه ی اصابت گلوله نیز ازلبانش پاک نشد.

دیگر از نکات مهم این مستند روایت لحظه‌ی ترکش خوردن شهید زرین است آن هم آن گونه که فرزند شهید زرین نقل می کند. شهید زرین ترکش می خورد اما پس از مداوا دوباره رهسپار دیار رشادت و شهادت می شود.

روایت و تصویر لحظه‌ی شهادت شهید عبدالرسول زرین نیز بسیار زیبا به تصویر کشیده شد. هم از جنبه‌ی نقل قول از زبان فرزند شهید و هم ازتکنیک‌های سینمایی و نمایشی برای درک بهتر لحظه‌ی شهادت آن بزرگوار استفاده شد که باعث استغنای سکانس مربوطه بود.

به طور کلی، تکنیک اصلی داریوش یاری استفاده ی همزمان از تصاویر بازسازی شده و خاطرات نزدیک شهید زرین بود که در این امر بسیار موفق بوده است.



منبع خبر

«گردان تک‌نفره»؛ برگ زرینی درباره‌ شهید عبدالرسول زرین بیشتر بخوانید »