کرمانشاه

زدودن توهم مسعود رجوی توسط مردم اسلام‌آباد غرب/

زدودن توهم مسعود رجوی توسط مردم اسلام‌آباد غرب/ روایت شهید صیاد شیرازی از واکنش مردم به هجوم منافقین


زدودن توهم مسعود رجوی توسط مردم اسلام‌آباد غرب/به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پنجم مرداد سالروز عملیات افتخارآفرین مرصاد است که جهت تقابل با تهاجم منافقین به ایران در عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» صورت گرفت. این عملیات از سوی نیرو‌های مجاهدین خلق (منافقین) و با حمایت صدام از استان کرمانشاه و شهر اسلام‌آباد آغاز شد اما با دفاع محکم نیرو‌های رزمندگان اسلام و به خصوص فرمانده شهید علی صیاد شیرازی با پیروزی رزمندگان اسلام به پایان رسید.

متن زیر از کتاب «در کمین گل سرخ»، روایتی از زندگی شهید صیاد شیرازی نوشته محسن مؤمنی است، که در آن اشاره‌ای نیز به عملیات مرصاد شده است.

«سه روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط امام خمینی (ره)، عراق بر حملاتش به ایران افزود و در یک حمله گسترده به سوی خرمشهر هجوم برد اما با اشاره امام خمینی (ره) دوباره نیرو‌های مردمی به جبهه‌ها آمدند و در یک جنگ تن به تن دشمن را تا مرز‌های بین‌المللی عقب راندند اما غافل از آنکه کاروانی از سمت غرب کشور در سودای حکومت بر مردم ایران پیش می‌آمد.

آن روز تیمسار صیاد در جنوب بود که خبر حمله سنگین دشمن از سمت غرب را شنید. او آن روز از طرف شورای عالی دفاع به مأموریت آمده بود تا فعل و انفعالات اخیر جبهه‌های جنوب را از نزدیک بررسی کند. چون حمله عراق به جنوب بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران باعث شده بود که تمام نیرو‌های مؤثر به آنجا کشیده شوند و جبهه‌های غرب خالی بمانند.

در چنین اوضاعی رهبران سازمان مجاهدین خلق که در رکاب حاکم عراق بودند، زمان را برای حمله به ایران مناسب دیدند و در کمتر از ۲۴ ساعت موفق شدند کاروانی با حدود ۱۵ هزار نفر زن و مرد را مهیای جنگ با ایران کنند. مسعود رجوی به سربازان خود گفته بود که نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران به علت حملات اخیر ارتش عراق از هم پاشیده است و در داخل نیز دولت به علت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ اقتدارش را از دست داده؛ بنابراین ما که به کرمانشاه برسیم، از همه جای ایران مردم به نفع ما وارد میدان می‌شوند.

رجوی چنان در عالم تخیل خود کار ایران را تمام شده می‌پنداشت که نخواست وقت را به پاسخ‌گویی به اشکالات یارانش از دست دهد و سرمست از پیروزی که خیال می‌کرد، به آنان گفت: «جمع‌بندی نهایی در میدان آزادی.»

کاروان منافقین عصر روز سوم مرداد به راه افتاد، از تنگه پاتاق وارد خاک ایران شد و به کمک ارتش عراق موفق شد که خط اول را بشکند و با حمایت نیرو‌های هوایی صدام پیش بیاید. آنها از سر پل ذهاب نیز گذشتند و موفق شدند شهر کِرِند را هم تصرف کنند. مسعود رجوی هم با خودروی ضدگلوله همراه آنان می‌آمد.

بر خلاف تصور مجاهدین خلق، مردم اسلام‌آباد با گاو و گوسفند به استقبالشان نیامدند بلکه با داس و تبر از خانه و کاشانه‌شان دفاع کردند. هرچند شهر سقوط کرد اما مجاهدان خلق چنان زهر چشمی از خلق خدا گرفتند که صدام در تمام جنایات هشت ساله‌اش انجام نداده بود. مردم اسلام‌آباد اولین و آخرین محکومان حکومت منافقین بودند.

سازمان مجاهدین خلق ایران که روزی برای برای نجات مردم ایران از استثمار آمریکا پا به میدان مبارزه گذاشته بود، بر اثر نفوذ ایدئولوژی‌های التقاطی چنان به انحراف افتاد که درتاریخی‌ترین لحظات ایران بر سر سفره صدام نشست و به سوی مردم ایران آتش گشود. اینچنین بود که مردم ایران آن‌ها را «منافق» نامیدند.

آن شب در حالیکه آنان در بیمارستان امام خمینی (ره) اسلام‌آباد مجروحان را قتل عام می‌کردند، رادیوشان به مردم کرمانشاه نوید می‌داد که فردا به سوی آنان می‌آید. خبر سقوط اسلام‌آباد غرب در تهران مردان شورای عالی دفاع را سردرگم کرده بود. آن‌ها هنوز گمان می‌کردند که با ارتش عراق طرف هستند؛ لذا آغاز این حمله با دانسته‌های آنان از توانایی ارتش عراق نمی‌خواند. همان شب تیمسار صیاد (مرد روز‌های سرنوشت‌ساز) عازم منطقه شد.

بخش زیر سخنان شهید صیاد است

«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشان و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودرو‌هایی که در انتظار جابجایی بودند، پر شده و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلی کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاه‌های تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم. نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست بیاوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

زدودن توهم مسعود رجوی توسط مردم اسلام‌آباد غرب/ روایت شهید صیاد شیرازی از واکنش مردم به هجوم منافقین بیشتر بخوانید »

حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد/ دشمنان ما فقط حرف می‌زنند/ ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال‌شدنی نیست



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار حسین سلامی امروز در مراسم گرامیداشت سالروز عملیات مرصاد که در محل برگزاری این عملیات در استان کرمانشاه برگزار شد، اظهار داشت: مرصاد؛ نماد روشن مقاومت است.

وی افزود: عملیات مرصاد صفحه درخشانی از تاریخ ایران است که سیمای فداکاری، روح وفاداری است که درس‌های بزرگ و عبرت‌های سهمگینی به دشمنان خود می‌دهند و نشان می‌دهند این مردم برای دفاع از ارزش‌ها، کرامت‌ها و وطن خود جان خود را فدا خواهند کرد.

بیشتر بخوانید:

مردم ایران دیگر فریب جنجال‌ها و دروغ‌های دشمنان را نمی‌خورند

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: مردم رشید ایران در مقابل قومی منفور و جداشده از ملت که به دشمن پناه بردند و به این ملت خیانت کردند و با سلاح دشمن حمله کردند؛ ایستادند و به خائنان که آرزوی دشمن را با خود همراه آورده بودند فهماندند که رویاهای شیطانیشان روی زمین هیچ وقت تعبیر نخواهد شد.

وی ادامه داد: ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال شدنی نیست و مردم ایران هیچ گاه تماشاچی نیستند و به آب و آتش میزنند بر فراز ارتفاعات حضور می‌ابند و آتش‌های دشمن را خاموش و دشمن را ناکام می‌کنند چرا که این خصوصیت مردم ایران است.

سلامی تصریح کرد: نظام آمریکایی در حال افول و نابودی است، قدرت خود را از دست داده و مجبور شده به برجام برگردد و این ما هستیم که شرط تعیین می‌کنیم؛ این یعنی اقتدار ایران، که نتیجه مرصاد کمین‌گاه الهی است، نتیجه از خودگذشتگی و رشادت‌های مردان و زنانی است در این منطقه پرچم دشمن را برزمین زدند و پرچم اسلام و ایران را به اهتراز درآوردند.

وی خاطرنشان کرد: امروز ملت ایران محاسبات دشمن را به غلط انداخته، دشمنان فکر می‌کنند اگر ساعتی برق قطع شود و یا منطقه‌ای با کم‌آبی و خشکسالی مواجه شود، مردم ایران اعتقادات خود را کنار می‌گذارند و بر طبل بیگانگان می‌کوبند.

سلامی گفت: ملت ایران نشان دادند چقدر وفادار هستند و چقدر دشمنان را به خوبی می‌شناسند و فریب خواب آشفته مزدوران را نمی‌خورند.

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه کرد: ملت ایران آگاه، سربلند و بیدار هستند، در این روزها هم باز امواج زیبای بیداری و عطر دل‌انگیز روح جوانمردی و غیرت که از مردمان این سرزمین در فضا منتشر شد بار دیگر شکوه حماسه‌های دیگری را رقم زد و دشمنان ما خار، افسرده و پژمرده شدند و حرفی برای گفتن ندارند چون در فضای نفرت ملت ایران هستند.

وی ادامه داد: ملت ایران خادمان را از خائنان تشخیص می‌دهند و بیگانه‌پرستان را حذف می‌کنند و هرگز به کلام آن‌ها گوش نمی‌دهند، بدانید دشمنان ما فقط حرف می‌زنند و چیزی جزء حرف ندارند و ما در میدان آن‌ها را تجربه کردیم و دیده‌ایم که بی‌حس، بی‌حال و عاجز هستند و حرفی برای گفتن ندارند.

سلامی خاطرنشان کرد: درود خدا بر شهیدان مرصاد و مرصادهای دیگری که به فضل الهی، ملت در کمینگاه‌ها دشمنان نشست و تیر وفاداری خود را از چله کمان رها کردند و بر قلب دشمنان نشاندند.

وی متذکر شد: ما پیشمرگ ملت در میدان‌های سخت و خطر هستیم با مردم تا انتهای پیروزی همراه هستیم، می‌دانیم که بر مشکلات غلبه می‌کنید شکوه صبر و شکیبایی ملت را ستایش می‌کنیم و می‌گوئیم:«ما هستیم، شما هستید و با هم ایران را زیباتر از همیشه با امید و پیروی از یک رهبر بزرگ، عزیز و جانباز حضرت امام خامنه‌ای (معظم‌له) می‌سازیم».



منبع خبر

حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد/ دشمنان ما فقط حرف می‌زنند/ ایران در هیچ نقطه‌ای اشغال‌شدنی نیست بیشتر بخوانید »

روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصاد

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد


روایت یکی از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس از هماهنگی‌های ارتباطی در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار مهدی شیرانی‌نژاد از پایه‌گذاران مخابرات در دفاع مقدس است. به بهانه همزمانی با سالگرد عملیات مرصاد بخشی از روایت او درباره این عملیات را با هم مرور می‌کنیم. عملیات مرصاد اگر چه گسترده نبود اما پیچیدگی‌های خاص خودش را داشت.

«به محض اینکه درگیری و پیشروی دشمن در منطقه جنوب شروع شد، همزمان در غرب هم درگیری‌ها آغاز شد. به دلیل شکل جغرافیایی غرب، بیشتر فرماندهان نگران جنوب بودند تا نگران غرب. دفاع در غرب برای ما راحت‌تر از دفاع در جنوب بود و توان دشمن هم در غرب ضعیف بود. به هر حال وقتی خطوط باز شد و دشمن حمله کرد، منطقه وسیعی را اشغال کرد. به تدریج یگان‌ها وارد شدند تا اینکه خبر رسید دشمن به نزدیکی اسلام‌آباد غرب و کرمانشاه رسیده است.

ربیعی به من گفت سریع به کرمانشاه برو. من هم به کرمانشاه رفتم و مستقیم به قرارگاه در منطقه الهیه آمدم. آنجا به ما گفتند بروید بیمارستان امام حسین (ع) در بیستون، قرارگاه را آماده کنید که من، بیگی و گروه شاهد و همه برادر‌ها را بسیج کردم. قرارگاه را آماده کردند و خط تلفن، بی‌سیم و امکانات مختلف را آوردند. سریع جلسه گرفتیم. یگان‌های غرب و مسئولان یا بعضا جانشین‌هایشان را فراخوان کردیم، چون بعضی مسئولان توی خطوط با دشمن درگیر بودند.‌

می‌دانستیم رو به‌ روی‌ ما منافقین هستند. آن موقع شمخانی، معاون اطلاعات عملیات ستاد کل نیروهای مسلح بود و سردار رشید هم جانشینش بود. محمد باقری هم آن زمان مسئول اطلاعات ستاد کل نیرو‌های مسلح بود؛ این‌ها آمدند. محسن رضایی هم جنوب بود. شمخانی به من توضیحات را داد و ما هم بر همان اساس با برادر‌ها جلساتی داشتیم. هم تلفنی، هم نامه‌ای سعی کردیم مجموعه مخابرات را در جریان بگذاریم.

به خاطر شکل پیوندی که ما مخابراتی‌ها با هم داشتیم، مجبور بودیم خودمان مخابراتی‌ها را توجیه کنیم چون معمولا بعضی وقت‌ها غفلت می‌شد. یگان‌هایی که در غرب بودند نسبت به یگان‌های جنوب ضعیف‌تر بودند؛ لذا مجبور بودیم بیشتر توجیه‌شان کنیم. با برادر بیگی و چند نفر دیگر تقسیم کار کردیم.

در همین اثنا دشمن در حال پیشروی بود. از اسلام‌آباد گذشته و به گردنه چهارزبر آمده بود. درگیری در آنجا به اوج خودش رسید. کم کم یگان‌ها می‌آمدند و حجم نیروی انسانی زیاد می‌شد. البته چون یگان‌ها ضعیف بودند و نیرو‌ها را سراسیمه می‌فرستادند، اغلب نیرو‌ها بدون ابزار و تجهیزات بودند. این نیرو‌ها به صورت خودجوش، بر اساس اعتقاد و تکلیفی که احساس می‌کردند و پیامی که حضرت امام (ره) داده بودند وارد شدند؛ لذا هیچ سازماندهی‌ای نداشتند و جای مشخصی هم قرار نبود بروند. فقط کار خوبی که کردند این بود که این‌ها را کنترل کردند تا به همین شکل وارد منطقه درگیری نشوند، چون واقعا فاجعه اتفاق می‌افتاد.

همین اشکال برای مجموعه مخابرات هم بود. از طرفی آمادگی برای تأمین تجهیزات ارتباطی این حجم نیرو را نداشتیم. با برادر بیگی، فرمانده مرکز شاهد هماهنگ کردیم که هرچی بی‌سیم و امکانات هست، سریع به یگان‌ها واگذار شود تا مشکلی برای ارتباط نداشته باشند. منطقه چهارزبر دائم دست به دست می‌شد. کرمانشاه به شدت بمباران می‌شد و تقریبا خالی شده بود؛ خیلی خلوت بود. وقتی منافقین به اسلام‌آباد رسیدند، ما وارد کرمانشاه شدیم.

در واقع طی دو سه روز درگیری فقط دشمن تک کرده بود و تا سه‌راه اسلام‌آباد آمده و کِرِند را رد کرده بود. وقتی از سه‌راه اسلام‌آباد رد می‌شدم، می‌دیدم یگان‌ها عقب‌نشینی می‌کنند؛ مردم به سمت عقب می‌آمدند و ترافیک زیادی بود. در حقیقت، حمله و پیشروی ما هنوز شروع نشده بود. من زمینی سمت ملاوی آمدم، از ملاوی به پلدختر و سمت سه‌راهی اسلام‌آباد _ کرمانشاه رفتم، ترافیک شدید بود و بنزین نبود. مردم برای برگشتن به عقب مشکلات زیادی داشتند.

زمانی که دشمن خط را در اختیار منافقین گذاشت. منافقین آنقدر سریع جلو آمدند که تقریباً اسلام‌آباد سقوط کرده بود؛ ضمن اینکه برداشتم این است که با اینکه یگان‌هایی از قبل در منطقه بودند یعنی یگان‌های ارتش و یگان‌های سپاه که پشت سرشان بود، هیچ دفاعی از جانب آن‌ها در خطوط صورت نگرفت. دشمن از شمال قصرشیرین آمد و یگان‌ها را دور زد.

وقتی یگان‌های منافقین آمدند به سمت اسلام‌آباد، این یگان‌ها از سمت کرمانشاه آمدند پشت گردنه چهارزبر و وارد درگیری شدند. همین یگان‌هایی هم که آمدند، منسجم نبودند؛ برای نمونه تیم آقای عروج، سازماندهی بسیار قوی‌ای برای عملیات داشتند. تکاور بودند و ظرفیت عملیات خاص نیروی مخصوص را داشتند، ولی اینطور نبود که با شناسایی و برنامه‌ریزی وارد منطقه شوند؛ همین، مشکلاتی ایجاد می‌کرد.

قرارگاه نجف هم بود اما سازماندهی به هم ریخته بود. قرارگاه نجف دو محل را فرماندهی می‌کرد؛ هم منطقه ایلام را که یگان‌های دشمن از سمت مهران وارد شده بودند و هم منطقه چهارزبر را. متأسفانه ارتباطات خوبی نداشتیم. مجبور شدیم چندین دستگاه ماکس را به سمت چهارزبر نصب کنیم بعد ماکس‌ها را به صورت سیار روی خودرو و نزدیک یگان‌ها بردیم. امکان ارتباطی نبود و فرماندهان ما هم در یک نقطه خاص نبودند. عرض جبهه ۲.۵ کیلومتر بود ولی طول داشت. دشمن توپخانه داشت. خمپاره‌انداز‌هایی داشتند که پشت سر آن‌ها بود. فکر نمی‌کردیم درگیری پنج روزه تمام شود.

دشمن پشت دروازه‌های کرمانشاه بود در جنوب هم نزدیک اهواز بود. برداشت‌مان این بود که برای برگرداندن این‌ها زمان زیادی را باید طی کنیم. تصورمان این بود که ارتش دشمن که از سمت ایلام وارد شده است و می‌خواهد استان ایلام را کامل ببندد و بعد از منافقین تحویل بگیرد و در حقیقت بخشی از کرمانشاه و استان ایلام و خوزستان را تصرف کند تا در مذاکرات با دست پر باشد. به دلیل همین تصور، ما به صورت غیر سازمانی بی‌سیم توزیع کردیم. دیگر نگران کد و رمز نبودیم چون اصلا امکان به کارگیری‌اش نبود. هماهنگی‌ها در حد تلگرافی بود. باید می‌رفتیم مسئولان مخابرات یگان‌ها را پیدا می‌کردیم و فرکانس را می‌دادیم تا موقت اتصال برقرار می‌شد. در کل فضای بسیار درهم ریخته‌ای بود.

۴۸ ساعت اول که اوضاع به هم ریخته بود. انسجام نه در سلسله مراتب فرماندهی بود نه در خود سیستم عملیات. کم‌کم وقتی چهارزبر تثبیت و دشمن در آنجا متوقف شد، سازماندهی‌ها به مرور شکل گرفت که البته دو روز طول کشید. فرماندهان همه در منطقه بودند، آیت‌الله هاشمی در الهیه بود و شمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) اما این طور نبود که دائماً آنجا باشند. جلساتی داشتند و نفراتی را می‌فرستادند توی یگان‌ها تا کم‌کم این انسجام شکل گرفت.

چهار ـ پنج روز بعد از عملیات تقریباً اوضاع روشن و بهتر شد. ماکس‌ها جواب داد. البته باید بگویم با وجود همه این مشکلات، مجموعه مخابرات انسجام خوبی داشت چون ما درگیر رزم نبودیم. خیلی سریع همدیگر را پیدا کردیم. برای بعد برنامه‌ریزی می‌کردیم و سؤالات‌مان را هم از شمخانی می‌پرسیدیم که برای بعد چه کنیم.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

روایتی ناگفته از نقش مخابرات در پیشبرد اهداف عملیات مرصاد بیشتر بخوانید »

راهیان نور و دولت‌های قبل/ لزوم توجه دقیق دولت منتخب به راهیان نور به عنوان پُر مخاطب‌ترین عرصه فرهنگی کشور

نقش نماینده رئیس جمهور در تقویت و حمایت از راهیان نور


راهیان نور و دولت‌های قبل/ لزوم توجه دقیق دولت منتخب به راهیان نور به عنوان پُر مخاطب‌ترین عرصه فرهنگی کشوربه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، احمد رحیمی‌زاده در یادداشتی عملکرد دولت‌های نهم تا دوازدهم در قبال امور فرهنگی مرتبط با راهیان نور را تحلیل کرده و به انتظاراتی که از دولت سیزدهم در این مورد می‌رود، اشاره کرده است.

متن یادداشت وی به شرح زیر است:

«فرهنگ به‌ عنوان زیربنای توسعه قلمداد شده و کمتر کسی است که به این نکته باور نداشته باشد که راه توسعه اساسی و زیربنایی جامعه از عرصه فرهنگ می‌گذرد.

مهمترین حوزه‌های فرهنگی در جهان عبارتند از ورزش و تفریحات، گردشگری، هنر‌های تجسمی، صنایع دستی، صوتی و تصویری، رسانه‌های تعاملی، کتاب و مطبوعات، میراث فرهنگی و تاریخی، مراسم‌ها و آیین ها.

در بین تمامی جریان‌های اثرگذار فرهنگی کشور، جریان بزرگ فرهنگی راهیان نور که نحوه شکل گیری آن به فرموده مقام معظم رهبری ابتکاری الهی بوده است، بخش عمده‌ای از عرصه‌ها و حوزه‌های فرهنگی همچون گردشگری، تربیت و آموزش، میراث فرهنگی و تاریخی، مراسم‌ها و آئین‌ها را یکجا در دل خود دارد.

با اطمینان می‌توان گفت که یکی از پرمخاطب‌ترین عرصه‌های فرهنگی کشور با تأثیرگذاری مثبت در فرهنگ عمومی جریان بزرگ فرهنگی، راهیان نور است که از کارآمدترین و مؤثرترین راه‌های استفاده از ثروت غنی و سرچشمه قوی دوران دفاع مقدس است.

موزه‌های طبیعی، سرزمینی و یادمان ها، جاذبه شهدا و موضوعات فرهنگی مرتبط با دفاع مقدس، بستری پاک و مقدس را برای جوانان و نوجوانان این مرز و بوم و سایر نقاط جهان فراهم آورده تا در گذر تاریخی آن با مفاهیم ارزشی جهاد در راه خدا و ایستادگی و مقاومت در برابر سلطه گران جهانی آشنا سازد.

استقبال و حضور چشمگیر مردم در یادمان‌های دفاع مقدس از ابتدای دهه ۱۳۷۰ ه. ش و به ویژه عنایات، تاییدات و بازدید‌های مکرر مقام معظم رهبری و توجه آحاد جامعه به سرزمین نور باعث شد که با هدف ساماندهی، سیاستگداری، هدایت و حمایت از این جریان بزرگ فرهنگی بی‌نظیر، ستاد مرکزی راهیان نور کشور در سال ۱۳۸۴ تأسیس و تمامی دستگاه‌های مرتبط به ویژه دولت در این مجموعه ایفای نقش کنند.

ستاد مرکزی راهیان نور کشور در واقع محل پیوند سه رکن نیرو‌های مسلح، دولت و مجموعه‌های فعال مردمی در امر راهیان نور است که در بخش مربوط به دولت، سه نوع متولی در راهیان نور فعال هستند نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور در این ستاد، نماینده‌های تام‌الإختیار تمامی وزارتخانه‌ها برای پشتیبانی از برنامه‌های متمرکز و استانداران سومین نوع، متولیان دولتی هستند که در قالب شورای هماهنگی راهیان نور وظیفه پشتیبانی از این جریان فرهنگی را بر عهده دارند.

حمایت و پشتیبانی از راهیان نور و نقش هماهنگی بین وزارتخانه‌های مختلف از جمله وظایفی است که دولت با معرفی نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور کشور عهده دار می‌شود.

در دولت نهم، سید مهدی هاشمی که سرپرستی وزارت کشور در دولت را بر عهده داشت اولین نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور وقت بود که به ستاد مرکزی راهیان نور کشور معرفی شد. در این بازه، ضعف زیرساختی یادمان‌های دفاع مقدس از جمله جاده‌های دسترسی، آب، برق، محل اقامت و اسکان مردم در سرزمین نور کاملا مشهود بود به طوریکه امکانات موجود و غالباً موقت یادمان‌ها پاسخگوی حضور چشمگیر مردم علاقه‌مند نبود.

آشنایی نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور به حوزه‌های عمرانی و زیرساختی، پیگیری‌های موفق در تأمین اعتبار‌های لازم و هماهنگی کامل با سیاست‌های ستاد مرکزی راهیان نور کشور و همچنین حضور سالانه رئیس جمهور و دیگر اعضای هیات دولت نهم در راهیان نور باعث شد که دولت در این دوره تجربه موفقی را در پشتیبانی از راهیان نور به عنوان بزرگترین جریان فرهنگی کشور پشت سر بگذارد.

در دولت دهم برخلاف رویه مثبت دولت قبل با معرفی اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور وقت در ستاد مرکزی راهیان نور کشور باعث ایجاد حواشی‌های بسیار و کند شدن فرآیند پشتیبانی از راهیان نور شد.

فعالیت دولت دهم، مصادف با احیای یادمان‌های دفاع مقدس و فعال شدن راهیان نور در چهار استان غرب و شمال‌غرب کشور (ایلام، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان غربی) در پی درخواست‌های مکرر مردم این منطقه بود.

عدم زیرساخت‌های لازم برای حضور کاروان‌های راهیان نور در این جغرافیای کشور، عدم تعیین زمان مشخص برای بازدید و فراهم نبودن ایجاد و احداث یادمان در این مناطق از عمده‌ترین دلایل عدم توجه به مناطق عملیاتی غرب و شمال‌غرب در سال‌های قبل بود که در این بازه با حضور جهادی مجموعه دست اندرکاران راهیان نور در حال بر طرف شدن بود.

وسعت سرزمینی و تفاوت‌های جغرافیایی، آب و هوایی و قومی – مذهبی مناطق غرب و شمال‌غرب نسبت به سرزمین راهیان نور جنوب کشور نیازمند اقدام و عزم ملی و مشارکت تمامی دستگاه‌ها از جمله پشتیبانی دولت برای احیای سرزمین دفاع مقدس این خطه بود که متاسفانه عدم هماهنگی دولت با سیاست‌های ستاد مرکزی راهیان نور کشور و پرداختن به اولویت هایی چون راهیان نور شمال و لبنان، بحث‌های انحرافی و همچنین عدم حضور رئیس جمهور دولت دهم در دو سال پیاپی آخر فعالیت در سرزمین دفاع مقدس باعث عدم تسریع در تجمیع طرفیت‌های حمایتی و تقویت زیرساختی راهیان نور در این بازه شد.

با شروع دولت یازدهم، حسام‌الدین آشنا به عنوان نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور کشور معرفی شد. بر خلاف رویه دولت‌های قبل که شخص رئیس جمهور نماینده خود را معرفی می‌کرد، این بار رئیس دفتر ریاست جمهوری، مراتب موافقت رئیس جمهور مبنی بر انتصاب وی به عنوان نماینده خود در راهیان نور را ابلاغ کرد.

در این دوره، با مجاهدت‌های دست اندرکاران راهیان نور و خادمین شهدا و با وجود مشکلات و حمایت‌های حداقلی، این جریان موثر، به بلوغ مناسبی در تمامی حوزه‌ها رسید. راهیان نور دانش آموزی با اعزام سالانه ۱۰ ها هزار دانش آموز به سرزمین دفاع مقدس به ثبات رسید. در زیرساخت‌های موجود در مناطق مورد بازدید و مراکز اسکان راهیان نور تعادل نسبی به وجود آمد، راهیان نور به عنوان میراث ملی _ معنوی کشور ثبت و روز ملی راهیان نور در تقویم رسمی کشور درج و سند ملی راهیان نور تدوین و ابلاغ شد، یادمان‌های دفاع مقدس شناسنامه دار شدند و ۱۰ ها فعالیت موثر دیگر به انجام رسیدند.

به اعتقاد نخبگان و صاحب نظران فرهنگی کشور با حجم پُرشتاب اقدامات صورت گرفته در مجموعه راهیان نور در دهه ۱۳۹۰، وقت آن رسیده بود که دغدغه‌های فرهنگی متولیان مورد پشتیبانی و بهره برداری مردم قرار گیرد که عملا پشتیبانی از این مهم در دولت‌های یازدهم و دوازدهم به فراموشی سپرده شد.

در طول هشت سال فعالیت دولت‌های یازدهم و دوازدهم و بر خلاف دولت‌های قبل، رئیس جمهور در سرزمین دفاع مقدس و در راهیان نور حضور پیدا نکرد و در این دوره علی‌ رغم تلاش‌های صورت گرفته بعضی از وزارتخانه‌ها برای حمایت از زیرساخت‌های سرزمین دفاع مقدس، شاهد کمترین حضور وزیران و اعضای هیات دولت در راهیان نور و ضعیف‌ترین حمایت‌های دولتی در حوزه‌های فرهنگی و نرم افزاری راهیان نور بودیم.

با بیان اجمالی فعالیت دولت‌های قبل در راهیان نور، انتظاراتی که از دولت سیزدهم در زمینه‌های فرهنگی و از جمله حمایت از راهیان نور به عنوان موثرترین اقدام فرهنگی کشور می‌رود، بیشتر از دولت‌های پیشین است.

انتخاب و انتصاب فردی با رویکرد جهادی و انقلابی و آشنا به حوزه دفاع مقدس و راهیان نور به عنوان نماینده تام‌الإختیار رئیس جمهور منتخب در ستاد مرکزی راهیان نور کشور، حضور سالانه رئیس جمهور و اعضای هیات دولت در راهیان نور و در بین مردم در سرزمین دفاع مقدس همچون سال‌ها و ایام قبل از انتخابات ۱۴۰۰، حمایت از سیاست‌های ستاد مرکزی راهیان نور کشور و پشتیبانی از کاروان‌های مردمی راهیان نور می‌تواند زمینه‌ساز تحقق بهره برداری بیشتر انقلاب اسلامی از این سنت حسنه و فناوری نوین استخراج گنج دفاع مقدس شود.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

نقش نماینده رئیس جمهور در تقویت و حمایت از راهیان نور بیشتر بخوانید »

پذیرش قطعنامه، تلخ‌تر از جام زهر/ شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود

شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود


پذیرش قطعنامه، تلخ‌تر از جام زهر/ شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، قطعنامه‌های سازمان ملل متحد از ابتدای جنگ عمدتا به نفع رژیم عراق و بدون توجه به خواسته‌های ایران صادر می‌شد. به هر حال با عدم عقب نشینی کامل ارتش عراق از خاک ایران و نپذیرفتن قرارداد ۱۹۷۵ از سوی رژیم بعثی به عنوان مبنایی برای حل اختلافات و با تصور ایران از توانایی خود برای وارد کردن ضربه اساسی به رژیم بعثی عراق، جنگ پس از آزادسازی خرمشهر تداوم یافت.

گرچه امام خمینی (ره) در ابتدا موافق ورود قوای ایران به خاک عراق نبودند ولی پس از برگزاری دو جلسه شورای عالی دفاع و اعلام نظر مقامات سیاسی و نظامی کشور منع عبور از مرز برداشته شد. از این پس عراق برای مقابله با قوای ایران و اجرای سیاست عملیاتی خود، دفاع مستحکم در زمین و استفاده از جنگ‌افزار‌های شیمیایی در جبهه‌ها و گسترش تهاجمات هوایی در خلیج فارس و حمله به مراکز اقتصادی و تأسیسات نفتی ایران را در دستور کار قرار داد.

البته از بیانات و اظهار نظر‌های امام خمینی (ره) اینگونه بر می‌آید که ایشان در تداوم جنگ در پی ساقط کردن صدام از قدرت و کمک به مردم عراق برای تغییر رژیم بعثی بودند. طبیعی بود که قدرت نظامی ایران، امکان حمله به بغداد و یکسره کردن کار صدام را نمی‌داد، بنابراین تلاش ایران عمدتاً برای انجام عملیات‌هایی در منطقه نفت خیز جنوب عراق و در پیرامون بصره دومین شهر بزرگ عراق متمرکز بود.

گرچه ایران در مسیر اجرای این سیاست گام‌های جدی و موثری برداشت اما تصرف منطقه فاو در اواخر زمستان ۱۳۶۴ و انجام عملیات کربلای ۵ در زمستان سال ۱۳۶۵ نشان داد که علاوه بر اقدامات نظامی، لزوم انجام تلاش‌های سیاسی و فعالیت‌های دیپلماتیک در سطح بین‌المللی نیز از نیازمندی‌های پایان دادن به جنگ است.

یکی از ظرفیت‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ، شورای امنیت سازمان ملل بود که ایران آن را بازیچه قدرت‌های بزرگ و طرفدار عراق محسوب می‌کرد و به مؤثر بودن اقدامات وی زیاد اطمینان نداشت. بر همین اساس در روز‌های آغاز و تداوم جنگ آنچنان که باید، برای خاتمه دادن به جنگ به این نهاد بین‌المللی مراجعه نمی‌کرد.

سر انجام پس از گذشت حدود پنج ماه از عملیات کربلای ۵، قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ برابر با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور خاتمه دادن به جنگ عراق با ایران، صادر شد. می‌توان گفت که هماهنگی سیاست ابرقدرت‌ها در سازمان ملل، باعث تنظیم و تصویب قطعنامه ۵۹۸ توسط شورای امنیت شد.

این قطعنامه حاصل ۹ ماه کار دیپلماسی کشور‌های آمریکا، شوروی، عراق، عربستان، فرانسه، انگلیس، آلمان غربی و چند کشور دیگر بود. تدوین‌کنندگان قطعنامه ۵۹۸ که قدرت‌های بزرگ جهانی بودند به دنبال آن بودند که تا حدودی دل طرف پیروز جنگ را بدست آورند به گونه‌ای که ایران بتواند این قطعنامه را بپذیرد.

در واقع تنظیم قطعنامه ۵۹۸ علی‌رغم واژه‌ها و مندرجات بی‌طرفانه آن از موضع عدالت نبود بلکه به منظور ایجاد فشار به ایران جهت خاتمه دادن به جنگ بود. به همین دلیل طرح تحریم تسلیحاتی ایران در صورت عدم پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی توسط آمریکا مطرح شد. این اقدام بیانگر نگرانی جامعه بین‌المللی نسبت به ادامه جنگ از سوی ایران بود. البته آمریکا نتوانست قطعنامه تحریم علیه ایران را به تصویب برساند.

قطعنامه ۵۹۸ در ۱۰ بند به تصویب رسید و در بند اول، خواستار آتش بس و بازگشت نیرو‌های دو کشور به مرز‌های شناخته شده بین‌المللی شده بود. تا قبل از قطعنامه ۵۹۸ در هیچ یک از قطعنامه‌های دیگر صحبتی از بازگشت نیرو‌های طرفین به مرز‌های دو کشور، شناسایی متجاوز و طرح پرداخت خسارات جنگ نشده بود.

قطعنامه ۵۹۸، برای اولین بار بر روی اختلافات ایران و عراق و تعیین چارچوبی برای پایان دادن به جنگ متمرکز شده بود.

بند سوم خواستار آزادی اسرای جنگی و بند چهارم خواستار یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در مورد تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد شده بود.

بند پنجم هم درباره خویشتن‌داری همه کشور‌ها به منظور عدم تشدید و گسترش منازعه بود. گرچه در بند ششم این قطعنامه به تحقیق راجع به مسئولیت منازعه اشاره شده بود ولی همچون قطعنامه‌های گذشته اشاره‌ای به کشور آغازکننده جنگ در آن وجود نداشت. اگر در این بند به جای تعیین آغازگر جنگ، از عبارت تعیین متجاوز استفاده می‌شد، منافع ایران بهتر تأمین می‌شد. بند هفتم درباره بررسی ابعاد خسارات وارد شده به طرفین بود.

در این بند نیز بایستی به جای تعیین خسارت، تعیین غرامت مطرح می‌شد تا ایران بتواند خسارات جنگ را از عراق دریافت کند. بند هشتم نیز درباره راه‌های افزایش امنیت و ثبات در منطقه بود. باید توجه داشت که به رغم اینکه ظاهراً بعضی امتیازات در این قطعنامه در راستای خواسته‌های جمهوری اسلامی قرار داشت، اما در عمل، دو کشور به یک میزان در خصوص جنگ مقصر قلمداد شده بودند.

به عنوان مثال در موضوع تأسیس صندوقی برای جذب کمک‌های کشور‌های دیگر جهت تأمین خسارات وارده، مقرر شده بود تا دو کشور به یک میزان از کمک‌های این صندوق برخوردار باشند و از نظر حقوقی، تفاوتی بین متجاوز و قربانی تجاوز در فطعنامه وجود نداشت. به هر حال، این قطعنامه برای اولین بار در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد صادر شد تا ضمانت اجرایی داشته باشد.

معنای این اقدام آن بود که عمل به قطعنامه برای همه کشور‌ها از جمله ایران و عراق لازم‌الاجراست؛ بنابراین ایران و عراق موظف به پذیرش آن بودند. در روزی که این قطعنامه به تصویب رسید، به دلیل برتری نظامی ایران، جمهوری اسلامی احساس نیازی به پذیرش این قطعنامه برای پایان دادن به جنگ نمی‌کرد.

پس از صدور قطعنامه، عراق آن را پذیرفته و از شورای امنیت نیز تشکر کرد ولی وزارت امور خارجه ایران طی صدور بیانیه‌ای در ۱۳۶۶/۰۴/۳۰ ضمن ناعادلانه خواندن قطعنامه به تناقض بند‌های آن و خودداری از معرفی آغازگر جنگ اشاره کرد و پس از گذشت یک روز نظرات خود را مبنی بر اینکه ابتدا باید متجاوز مشخص شود به شورای امنیت اعلام کرد.

در مجموع قطعنامه ۵۹۸ تا حدود زیادی با قطعنامه‌های سابق شورای امنیت در مورد جنگ عراق با ایران متفاوت بود و اولین قطعنامه‌ای بود که دارای شرایط صلح و تا حدودی متعادل بود. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، از تابستان سال ۱۳۶۶ تا تابستان سال ۱۳۶۷ که قطعنامه مورد پذیرش ایران قرار گرفت، شرایط بسیار سختی برای طرفین جنگ بوجود آمد.

آمریکا اسکورت نفتکش‌های کویتی در خلیج فارس را آغاز کرد و عربستان درست یک هفته پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ دست به کشتار حجاج ایرانی در مکه زد. در این جنایت حدود ۴۰۰ نفر از زنان و مردان زائر به شهادت رسیدند و نزدیک به یک هزار نفر از زائرین مجروح شدند. با این اقدام، دولت عربستان در هماهنگی با برنامه‌های آمریکا و عراق تلاش کرد تا حتی ایام حج را تبدیل به یک فشار جدید علیه ایران بکند.

از مرداد ۱۳۶۶ جنگ شهر‌ها وسعت بی‌سابقه‌ای یافت و شمار زیادی از غیرنظامیان در معرض مستقیم آسیب‌های جنگ قرار گرفتند. تهران و بغداد و بسیاری از شهر‌های بزرگ دو کشور، هدف بمباران‌های هوایی و موشک‌های زمین به زمین بود. جنگ در خلیج فارس توسعه یافت.

نفتکش‌های زیادی مورد اصابت قرار گرفت و ناوگان جنگی آمریکا در خلیج فارس دست به حملات بی‌سابقه‌ای علیه ایران زد. جنگ در جبهه‌های زمینی ادامه یافت. ایران و عراق هر دو سیاست تهاجمی را در زمین، دریا و هوا در پیش گرفتند. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، سیاست تهاجمی و خشن آمریکا علیه ایران در خلیج فارس ابعاد تازه‌ای یافت. ناوگان جنگی آمریکا در خلیج فارس، عملاً در مقابل ایران گسترش یافته و آرایش گرفت.

تبلیغات گسترده‌ای علیه ایران در سطح بین‌المللی انجام گرفت. محیط مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل به زیان ایران تیره شد. سیاست آمریکا علیه ایران باعث شد تا عملاً توازن نظامی بین طرفین جنگ بهم خورده و با تحریم تسلیحاتی ایران و مداخله نظامی آمریکا موازنه قوا به نفع عراق تغییر یابد. در چنین وضعیتی حملات ارتش عراق از روز ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ به جبهه‌های جنگ زمینی در کنار حمله به مناطق مسکونی و نفتکش‌ها و پایانه‌های نفتی هم شروع شد.

درآمد‌های نفتی ایران رو به کاهش بود و آمریکا همزمان با حملات ارتش عراق به مواضع قوای ایران در جبهه فاو، به سکو‌های نفتی سلمان و نصر در خلیج فارس حمله و آن‌ها را منهدم و میلیون‌ها دلار خسارت به ایران وارد کرد. حمایت از نفتکش‌های حامل نفت کشور‌های عربی خلیج فارس به صورت آشکار از سوی آمریکا آغاز شد.

در پی اقدامات همه جانبه ایالات متحده در حمایت از رژیم عراق، امریکا به صورت رسمی از اواخر شهریور ۱۳۶۶ وارد جنگ با ایران درآب‌های خلیج فارس شد. در مجموع آمریکا حدود ۹ ماه به طور مستقیم وارد جنگ با ایران در خلیج فارس شد.

در این مدت، ۱۲ برخورد نظامی بین ایران و آمریکا بوجود آمد که خسارات زیادی را برای ایران و اعتبار آمریکا در بر داشت. آمریکا در حملات اولیه خود به قایق‌های تندروی سپاه و کشتی ایران اجر مربوط به نیروی دریایی ارتش که در مهر ماه ۱۳۶۶ انجام گرفت، سعی در یک درگیری نظامی محدود با نیروی دریایی ایران در خلیج فارس داشت.

اما این حملات در ماه‌های پایانی جنگ به سکو‌های نفتی ایران توسعه یافت و با پرتاب دو موشک ناو وینسنس آمریکایی به سوی هواپیمای مسافربری هما در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ و کشته شدن ۲۹۰ سرنشین ایرباس به اوج جنایت رسید.

از سوی دیگر در حالی که پس از حمله عراق به فاو و شلمچه، منافقین به مهران حمله کرده بودند و احتمال حمله ارتش عراق به جزایر مجنون وجود داشت. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در روز سه شنبه ۱۳۶۷/۰۳/۳۱ به کرمانشاه سفر کرد و در محل قرارگاه رمضان مستقر شد. ایشان در همان شب پس از دریافت گزارش وضعیت جبهه‌ها از فرمانده سپاه به وی گفتند: «قبل از این سفر به اتفاق رئیس‌جمهور و حاج احمد آقا در روز جمعه ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ خدمت امام رفتیم.

وضع جبهه‌ها، نیروها، امکانات کشور و وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیرو‌ها و امکانات برای جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند و برای صدور حکم واجب بودن رفتن به جبهه‌ها برای هم (کاری که سال گذشته نشد و پیشنهاد شده بود) اظهار آمادگی کردند.»

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به فرمانده سپاه گفت: «به امام گفتم: ارتش عراق در حال باز پس گیری بعضی مواضعی است که از او گرفته‌ایم و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند ممکن است حتی ارتش عراق از مرز‌ها عبور کند و بخش‌هایی از کشور را اشغال کند.

امام فرمودند طرح تان چیست؟ گفتیم جنگ را با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تمام کنیم. امام فرمودند نه ما باید جنگ را ادامه دهیم. به امام گفتم برای ادامه جنگ فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور بودجه لازم را برای تهیه آن‌ها نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را قبلا کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خوب استقراض کنید.

پس از این مسئله به امام گفتم نیرو‌های مردمی به جبهه نمی‌آیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز نداریم تا بعضی نیاز‌های جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید. پس از طرح این مطالب، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت: ما هم به نتیجه رسیده بودیم که یا باید جنگ را تمام کرد و یا بسیج نیرو و امکانات بدهیم و کشور را وارد جنگ کنیم.

حال که امام راهکار ورود امکانات کشور در جنگ را تصویب کرده‌اند شما طرح و برنامه خودتان را تهیه کنید و به ما بدهید.»

به این ترتیب وی در این جلسه از فرمانده سپاه خواست تا برنامه خود را به منظور ادامه جنگ تهیه و ارائه کنند. بدین منظور در تاریخ دوم تیر سال ۱۳۶۷ محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه نامه‌ای را خطاب به فرماندهی جنگ نوشت و در آن کلیات طرحی را تقدیم ایشان کرد که هدف نبرد انهدام صدام و حزب بعث عراق منظور شده بود.

بر اساس این طرح باید ارتش و سپاه هر دو ظرف پنج سال هر کدام به میزان حدود ۵.۲ و هفت برابر افزایش کمی می‌یافتند و برای تامین نیرو‌های مورد نیاز می‌بایستی افراد بین ۱۷ تا ۴۰ سال، سالانه چهار ماه در جبهه باشند. دولت و مجلس شورای اسلامی هم باید در اولویت یکم، بودجه و امکانات مورد نیاز نیرو‌های مسلح را در اختیار جانشین فرماندهی کل قوا قرار می‌دادند.

صنایع و کارخانجات کشور نیز در اولویت یکم موظف به تأمین مایجتاج رزمندگان اسلام بودند. همچنین فرض بر آن بوده است که انگیزه آمریکا، شوروی، صدام و حزب بعث علیه انقلاب اسلامی نه تنها کاهش نیافته بلکه با رشد بیداری اسلامی در جهان مشکلات سیاسی ابر قدرت‌ها در جهان بیشتر از گذشته شده است و آن‌ها قوی‌تر از گذشته به جنگ خلیج فارس ادامه خواهند داد.

از سوی دیگر عراق به توسعه سازمان رزم و سازماندهی نیرو‌های منافقین، ادامه خواهد داد. تقدیم این نامه که ۲۵ روز قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفت، تاثیر فراوانی در به تصمیم رساندن فرماندهی کل قوا برای آینده جنگ داشت. در این اوضاع و احوال ایران چاره کار را در خاتمه دادن به جنگ از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دید و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با اعلام رسمی پذیرش قطعنامه راه جدیدی را در پیش گرفت.

گرچه پذیرش آتش بس برای امام تلخ و اتخاذ چنین تصمیمی برای ایشان چون زهر کشنده بوده است و از چنین شرایطی راضی نبوده‌اند ولی حضرت امام خمینی شجاعانه‌ترین تصمیم دوران حیات خود را در یک فرصت مهم اتخاذ کردند و با پذیرش مسئولیت قبول قطعنامه از سایر مسئولین کشور سلب مسئولیت کردند. به هر حال یک سال و یک روز کم، طول کشید تا ایران قطعنامه ۵۹۸ را در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ بپذیرد و راه را برای خاتمه یافتن جنگ هشت ساله باز کند. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران گرچه به یکباره اتفاق افتاد ولی نتیجه فرآیندی بود که در سال‌های پایانی جنگ آغاز شده بود.

گزارش از حسین علایی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود بیشتر بخوانید »