کرمانشاه

پشت صحنه «نون خ»

پشت صحنه «نون خ»| «آقاخانی» کردستان را چگونه به تهران آورد؟/ نوری: به انیشتن دختر نمی‌دم!


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها رأس ساعت ۲۲ اغلب ایرانی ها پای شبکه یک سیما می نشینند و ماجراهای دنباله دار زندگی نورالدین خانزاده را در روستای محل زندگی اش پیگیری می کنند. زندگی که از تجارت تخمه آغاز شد و در این فصل به عروسی دخترهای نوری کشیده شده است.

اگر می خواهید یک روز همراه گروه تولید این سریال باشید و تمام اتفاق ها و حواشی مربوط به پشت صحنه سریال نون خ را از نزدیک دنبال کنید در این گزارش همراه ما باشید.

**بازسازی کرمانشاه در تهران

روستای سنجریان لوکیشن اصلی این گروه است. در دو فصل پیش گروه به راحتی می توانستند در کردستان و کرمانشاه تصویربرداری کنند اما در فصل سه به دلیل شیوع کرونا این امکان مهیا نبود و به ناچار مجبور شدند در روستای سنجریان که در انتهای بزرگراه شهید بابایی واقع شده است مشغول به ضبط شوند.

**  تفاوت آب و هوای روستای سنجریان با کردستان

درست است که از نظر آب و هوایی پاییز و زمستان در  کردستان و کرمانشاه به شدت سرد است اما روستای سنجریان هم دست کمی از مناطق  غربی ایران ندارد و حتی در طول روز نیز سرد است.

** مسیر طولانی تا رسیدن به خانه نوری

از محوطه تا رسیدن به خانه نورالدین خانزاده فاصله ای حدود بیست دقیقه با ماشین راه دارید. در این مسیر درختان و فضای سرد و خشک بسیاری دیده می شود، کوه هایی که رویشان را برف پوشانده و جاده ای که بیشتر شبیه به جاده شمال است. بالاخره نزدیک می شوید و از جایی به بعد ماشین نمی تواند بالاتر برود. سربالایی که باید پیاده راه بروید تا به در آبی رنگ خانه نوری برسید.

** اکسیژن خونتان هم کنترل می شود

از در که وارد می شوید آقایی جلو می آید و با دستگاه تب سنج تب همه تازه واردها را می گیرد و با دستگاهی که در دست دارد اکسیژن خونشان را اندازه می گیرد و به دست هایشان الکل اسپری می کند. او مسئول پروتکل های بهداشتی در پشت صحنه سریال است.

** خانه ای دور از روستای سنجریان

با توجه به اینکه غیر از خانه نوری خانه دیگری در این محوطه و این فضا نیست، این احتمال می رود که گروه تولید برای دور ماندن از مردم و اهالی روستا به خاطر کرونا و احتمالا ایجاد سر و صدا برای آنها ترجیح دادند در فضایی دور از مردم روستا کار خود را پیش ببرند. با این حال از محوطه حیاط این خانه نمای کلی روستای سنجریان به خوبی دیده می شود. خانه هایی که یکی در کنار دیگری قرار دارند و فضای سبز و درختانی که در میان آنها خودنمایی می کنند.

خانه نورالدین خانزاده در سمت راست در ورودی قرار دارد که با چند پله از حیاط جدا می شود و بعد ازعبور از ایوان به ورودی خانه می رسید.

** کدام بازیگران در صحنه حاضرند؟

سعید آقاخانی، سیروس میمنت،‌ نسرین مرادی، هدیه بازوند، ندا قاسمی، صهبا شرافتی، شیدا یوسفی، کاظم نوربخش از بازیگرانی هستند که امروز قرار است مقابل دوربین سعید آقاخانی بروند. آقاخانی به همراه بازیگران مشغول تمرین سکانس بعدی هستند.

گویا قرار است در این سکانس سلمان از شیرین به طور رسمی خواستگاری کند.

** آقاخانی: تولید ادامه «نون خ» به خواست مردم بستگی دارد

قبل از شروع ضبط سکانس بعدی، سعید آقاخانی می گوید: قطعا ادامه این سریال را در فصل های بعدی خواهیم ساخت. اما اگر بازخوردها خوب باشد به ما برای ادامه کار انرژی می دهد.

این کارگردان، ادامه می دهد: کارهای اینچنینی ریسک دارد و پر زحمت است و هزینه های مان خیلی بیشتر از کارهای دیگر است. برای مثال برای ساخت تیتراژمان دو بار گروه به کرمانشاه رفتند و در آنجا تصویربرداری کردند. به ظاهر کار کمدی است اما در باطن به اندازه کار تاریخی زمان و هزینه می برد. 

آقاخانی درباره انتخاب لوکیشن روستای سنجریان برای این سریال ادامه داد: این لوکیشن معرف بخش لوکیشن روستا است. اینجا چون نزدیک تهران بود و رفت و آمد و دسترسی مان راحت تر از کرمانشاه بود اما سردتر از آنجا است. همچنین در فصل سه به گیاهان دارویی نیز ورود کردیم.

** این دختر انتخابش را کرده اما از پدرش می ترسد!

«کاظم نوربخش» بازیگر نقش سلمان که در فصل های قبلی این سریال خواستگار شیرین دختر نورالدین بود، در این قسمت هم بعد از اینکه خواستگار اول شیرین در شب عروسی حاضر نمی شود، دوباره پا پیش می گذارد و به خواستگاری او می آید.

سلمان در این سکانس کت و شلواری سفید پوشیده و هدیه ای نیز در دست دارد، او در یک سمت ایستاده و با نورالدین و دخترهایش که در روبروی او ایستاده اند، صحبت می کند.

سلمان: من چیز بدی نگفتم تازه پسر شما دوماد خوبس. ان دوماد دیگه شون از معدن دزدی کرده و فرار کرده. به من که رسید این خانوم انتظار شاهزاده با اسب سفید از من داره.

شیرین: واله انتظار شاهزاده ندارم تنها شرطی که دارم داشتن عقل سالمه که …

** نورالدین: من به انیشتن دختر نمی دم!

سلمان: همین دختر شما دیشب اومد خونه من گفت بابامو بهم برگردون فردا صبح با هم می ریم محضر. خانوما این دختر انتخابشو کرده اما از پدرش می ترسه.

 

** گوساله ای بزرگ که توجهتان را به خود جلب می کند

وقتی وارد محوطه حیاط می شوید حضور یک گوساله بیش از هر آنچه که انتظار می رود توجهتان را به خود جلب می کند. گوساله سیاهی که در یک آلاچیق ایستاده و مدام مشغول خوردن علف است و پتویی ضخیم روی بدن او انداخته اند. نام او در سریال جاناتان است و نقش پررنگی هم در سریال ایفا می کند! کمی آنطرف تر حوضی پر از آب دیده می شود که دور تا دور آن را گلدان ها پر کرده اند.

** همه بازیگران ماسک دارند

این سریال از معدود سریال هایی است که بازیگران حتی در مقابل دوربین نیز ماسک بر صورت دارند و با ماسک بازی می کنند. البته ممکن است در برخی شرایط کمی ماسک خود را پایین بیاورند و بعد از بیان دیالوگ هایشان دوباره ماسک را روی صورتشان می زنند.

** میمنت: کارگردان ها اقلیم شهرهای مختلف را زنده نگه دارند

سیروس میمنت بازیگر نقش کیوان، بعد از بازی در سکانس اول امروز که به آوازخوانی برای همسرش می پرداخت، در باغچه پشتی خانه مشغول استراحت است.

میمنت در گفت و گو با خبرنگار فارس، می گوید: در این سکانس باید موهایم را رنگ می کردم و نمی توانم سکانس را بیشتر از این تعریف کنم.

وی ادامه داد: معتقدم بهتر است کارگردان های ما به سمت ساخت سریال هایی بروند که اقلیم یک شهر را نشان می دهد. ما در نون خ همین کار را کردیم و با استقبال بی نظیر مردم از هر شهری استقبال کردند.

جالب است که در این فصل هم گیاهان دارویی مورد توجه قرار گرفته اند و نورالدین از آنها درآمدزایی می کند، و هم یک معدن قدیمی بازسازی شده که بخش هایی از کار در آنجا تصویربرداری می شود.

انتهای پیام/

 

 





منبع خبر

پشت صحنه «نون خ»| «آقاخانی» کردستان را چگونه به تهران آورد؟/ نوری: به انیشتن دختر نمی‌دم! بیشتر بخوانید »

بازدید فرمانده نزاجا از نوار مرزی کرمانشاه

بازدید فرمانده نزاجا از نوار مرزی کرمانشاه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، فرمانده نیروی زمینی ارتش به رسم هر سال لحظه تحویل سال را در کنار نیروهایش در پاسگاه‌های مرزی می‌گذراند.امیر حیدری در بازدید از نقطه صفر مرزی واقع در نفت شهر گفت: به لطف خدا نیروی زمینی ارتش در حفظ امنیت مرزها خیلی خوب عمل کرده و امروز مرزهای کشور با استفاده از سامانه‌های بسیار پیشرفته به طور کامل رصد می‌شود.

بیشتر بخوانید:

وی با بیان اینکه جنگ الزاما در جنگ سینه به سینه با دشمن معنی نمی‌شود، افزود: امروز در بُعد اقتصادی دشمن به ما حمله  کرده و سعی می‌کند انواع احشام و کالای قاچاق را از مرزها خارج کند، اما ارتش جمهوری اسلامی با اقتدار و هوشیاری در مقابل آن‌ها ایستاده و اجازه نمی‌دهد به اقتصاد کشور به صورت سازمان یافته لطمه وارد شود.

منبع: خبرگزاری صدا و سیما



منبع خبر

بازدید فرمانده نزاجا از نوار مرزی کرمانشاه بیشتر بخوانید »

روزی که هفت فرزند آران و بیدگل پرکشیدند

انفجارهای «پارک شیرین» کرمانشاه با ۱۰۰ شهید و ۳۰۰ مجروح



شهادت - لاله

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۲ شعبان ۱۴۴۲ هجری قمری و ۱۶ مارس ۲۰۲۱ میلادی است. مروری می‌کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

** اسامی برخی شهدای اسفند ماه **

• ولادت شهید علیرضا استکی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۵ ه.ش)

• عملیات امام مهدی (عج) محور بستان، سوسنگرد (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید محمدحسین دارابی (استان البرز، شهرستان هشتگرد) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید سیدجواد میر ابراهیمی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمد تجن جاری (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید سیداصغر نوت (استان فارس، شهرستان ممسنی) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید سیدعلی‌اکبر موسوی زاده سیاهرود (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمود ستوده (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمدتقی رضایی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید سیدتقی هاشمی (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمد یوسف‌نژاد (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید حر یعقوبی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیدجعفر رکابی دولت‌آبادی (استان مازندران، شهرستان ساری، روستای دولت آباد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید یوسف سجودی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید شمیران مصطفوی مرشت (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیدجلیل رزاقی کاغذی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید نورالدین اکبری (استان فارس، روستای شهیدآباد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید ذبیح‌الله عاشوری (استان فارس، شهرستان داراب، روستای قلعه نو) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمد میرقیصری (استان قم، شهرستان قم) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا خیاط ویس (استان خوزستان، شهرستان باوی، شهر ویس) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید غلامعلی کائدخورده (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمد جعفری پوررکن‌آبادی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید میرزاعلی رستمخانی (استان زنجان، روستای علی آباد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید حسین مستغنی‌فریمانی (استان خراسان رضوی، شهرستان فریمان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید حسن صوفی فرمانده بسیج سپاه همدان (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی فتح‌الله‌زاده (استان آذربایجان شرقی، شهرستان اهر، روستای سنگ) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی باقری دمج (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید فریدون صادقی گوغری (استان کرمان، روستای گوغر) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمدکاظم کیانی (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید یونس ولی‌پور اهنگرکلایی (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید مصیب مجیدی معاون اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) (استان همدان، شهرستان همدان، شهرستان دره مراد بیگ) (۱۳۶۴ ه.ش)

• بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه با ۱۰۰ شهید و ۳۰۰ مجروح (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید نورعلی واحدی گالشی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید منصور مصباح‌پور بیدگلی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید حسینعلی فخری بیدگلی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمد مختاری (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید مهرداد علی‌بابایی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید عباسعلی نورروزی‌روشن (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا نادری (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید رسول چیلانی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اکبر حسین پوربرزشی جانشین مخابرات قرارگاه سوم قدس (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهیده سلطنت علیخانی (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۶۶ ه.ش)

• ولادت شهید مدافع حرم رسول پورمراد (استان قزوین، شهرستان تاکستان) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید علی اکبر همتیان (۱۳۷۲ ه.ش)

• دیدار مسئولان ستاد مرکزی راهیان نور کشور با مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید احمد عرب خزائلی (استان مازندران، شهرستان میاندورود) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید مجید فخرایی (استان خراسان رضوی، شهرستان باخرز) (۱۳۹۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمود بزی سلوک (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان زابل) (۱۳۹۳ ه.ش)

• شهادت شهید آرمان جهانی نارویی (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید ابوذر حمزه کردخوردی (استان همدان، شهرستان ملایر) (۱۳۹۷ ه.ش)

رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی (۱۶ مارس)

• شورش سیاهان امریکا علیه تبعیض نژادی در این کشور (۱۹۶۶ م)

• شهادت دانشجوی مبارز و نوع‌دوست امریکایی شهید راشل کوری (۲۰۰۳ م)



منبع خبر

انفجارهای «پارک شیرین» کرمانشاه با ۱۰۰ شهید و ۳۰۰ مجروح بیشتر بخوانید »

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم


خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت ـ آزاده لرستانی: اوایل انقلاب بود که همراه با تدریس در دبیرستان‌های همدان و برگزاری کلاس‌های عقیدتی‌ در کلاس‌های هلال احمر و آمادگی نظامی شرکت ‌کرد. خاله همسرش، همکارش بود و وقتی ویژگی‌های اخلاقی و روحیه انقلابی‌اش را ‌دید، او را به خواهرزاده‌اش که یک پاسدار بود، معرفی کرد.

مراسم ازدواجشان هم خاص برگزار شد. همین که عقد کردند، داماد رفت و تا یک ماه بعد هم برنگشت! قبل از مراسم عقد،‌ آقای داماد که با تعدادی از دوستانش قصد عزیمت به جبهه را داشت، ماشین را نگه داشت و گفت: آن طرف خیابان کاری دارم! بعد از برگشتنش، دوستان سپاهی‌اش پرسیدند: چرا این قدر دیر کردی؟ در جواب گفت: هیچی، رفتم عقد کردم و برگشتم!

سردار علی شادمانی و همسرش به جای جشن عروسی به پابوس امام رضا (ع) رفتند و زندگیشان را شروع کردند. چند سال بعد با حمله دموکرات‌ها به پاوه به این شهر رفتند و با وجود اینکه شهر خالی از سکنه شده بود و فقط نیروهای نظامی مستقر بودند، در پاوه حضوری پررنگ داشتند.


سردار علی شادمانی، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء

با ملیحه فرجی، همسر سردار علی شادمانی، معاون فعلی هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء که سال‌ها همراه با همسرش در جنگ با دموکرات‌ها حضور داشته و اکنون معلم بازنشسته‌ است، به گفت‌وگو نشستیم. او در این گفت‌وگو درباره نقش خانواده در پشتیبانی از حضور رزمندگان در دفاع مقدس، همچنین سختی‌ها و دشواری‌های حضورشان در مناطق جنگی سخن به میان آورده که مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌‌خوانیم. قبل از آن، این فیلم را مشاهده کنید:

 

 

*خانم فرجی! شما قبل از ازدواج و آشنایی با سردار شادمانی هم به اقدامات انقلابی می‌پرداختید. از آن دوران برایمان بگویید.

زندگی من شامل چند برهه زمانی است که به زمان قبل از انقلاب، فعالیت دانشجویی، بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس؛ همراه همسرم تقسیم می‌شود. البته بعد از جنگ نیز فعالیت‌های مختلفی را در عرصه اجتماعی داشتم. قبل از انقلاب و دوران دانشجویی با هدایت شهید محمدرضا فراهانی به توزیع کتاب و نوارهای مرتبط با انقلاب ‌پرداختم. در سال ۵۷ دبیر آموزش و پرورش شدم و تمام تلاشم را به کار بردم تا ضمن هدایت دانش‌آموزانم، آن‌ها را به فعالیت‌های انقلابی به خصوص شرکت در تظاهرات تشویق کنم. بعد از انقلاب و در دوران دفاع مقدس نیز همراه با همسرم در مناطق جنگ‌زده حضور داشتم و در این زمان نیز به عنوان فعال اجتماعی در دو عرصه دبیری و مشاور خانواده فعالیت کردم.


سردار علی شادمانی در کنار سردار عزیز جعفری در سال‌های دفاع مقدس

 اگر می‌خواهی موضوع سر بگیرد، به آقای داماد بگو بیاید

* مراسم ازدواج‌تان چگونه برگزار شد؟

در آن زمان پدرم در قید حیات نبود و برادر بزرگم سرپرستی ما را بر عهده داشت. از طرفی دیگر به دلیل استعدادی که داشتم، خانواده‌ام دوست داشت، درس قضاوت را ادامه دهم. برای همین خانواده‌ام با ازدواج من با پاسداری که زندگی با او می‌توانست سرآغاز زندگی مبارزاتی باشد، مخالف بود.

آقای شادمانی چند بار با بستگان به خانه ما آمده‌اند، اما با مخالفت روبرو شدند. در نهایت تصمیم گرفتم برای همیشه برای ادامه تحصیل به تهران بیایم. اما باز ایشان با خانواده به خواستگاری آمدند. دیگر از این وضعیت ناراحت بودم و تصمیم گرفتم با عموی بزرگم مسأله را در میان بگذارم. چون از طرفی، خواهر کوچکم عروس آن‌ها بود. عمویم با برادرم که مدیر مدرسه بود، صحبت کرد. بعد با من تماس گرفت و گفت: عمو جان موضوع حل شده، اگر می‌خواهی موضوع سر بگیرد، به آقای شادمانی بگو ساعت ۳ بعدازظهر به محضری که در خیابان بوعلی است، برای عقد بیاید.

خیلی تعجب کردم و پیش خودم گفتم: این آخرین فرصت است. با آقای شادمانی تماس گرفتم و جریان را گفتم. او گفت: با برادران عازم جبهه هستم. به محضر می‌آیم و بعد همراه آنان عازم جبهه می‌شوم. خیلی خوشحال شدم. بنابراین مراسم ازدواج ما خیلی ساده برگزار شد. در محضر هم فقط عمو و برادر دومم حضور داشتند.

تفریح بچه‌ها در مناطق جنگی/ شرایط زندگی خیلی سخت بود

*فرزندانتان از فضای جنگی محل زندگی واهمه نداشتند؟

در اوایل زندگی، آقای شادمانی در مناطق جنگی بود و بچه‌ها دو ماه یک بار یا ماهی یک بار پدرشان را می‌دیدند و خیلی غریبی می‌کردند. به خاطر همین تصمیم گرفتم همراه با ایشان به منطقه بروم. اول به کرمانشاه و بعد به پاوه رفتیم. شرایط زندگی خیلی سخت بود. ولی به خاطر پیوند عمیق عاطفی بین من، همسر و فرزندانم سبب شد سختی‌های زندگی آسان‌تر شود.


یاسر فرزند اول خانواده در سال ۶۱

البته حضور در مناطق جنگی باعث شد که بچه‌ها بیش‌تر در معرض حملات دشمن باشند. اوایل از صدای مستقیم بمباران هوایی می‌ترسیدند. اما خودم ترسی از حملات دشمن نداشتم. سعی کردم صدای حملات دشمن از لحاظ عاطفی تأثیری در روحیه بچه‌ها نگذارد. بنابراین تلاش کردم بیش‌تر اوقاتم را با بچه‌ها باشم. با این وجود نیاز تفریحی فرزندانم را در مناطق جنگی با رفتن به گلزار شهدا و بازی با آن‌ها جبران می‌کردم.

تفاوت فرماندار پاوه دوران جنگ و پهلوی

*چه مدت در پاوه بودید؟

از سال ۶۳ تا سال ۶۵ در پاوه بودیم. حضور من و فرزندانم باعث قوت قلب و آرامش برای همسرم ‌شد. خاطرات زیادی از آن زمان دارم. از آنجایی که همسرم هم فرماندار پاوه بود و هم فرمانده سپاه این شهر، در سال ۶۵ از ساختمان سپاه به ساختمان فرمانداری منتقل شدیم. در زمان شاه، فرماندار شهر مستخدم و آشپز داشت. وقتی وارد آنجا شدیم، همسرم گفت از وسایل خودمان به اندازه نیازمان استفاده می‌کنیم. همه درهای اتاق پذیرایی را بست.


سردار شادمانی در پاوه

یک‌ هال و ۲ تا اتاق داشتیم. همسرم گفت: همین فضا برای ما کافی است. این در حالی بود که فکر می‌کردند از سرویس پذیرایی فرمانداری استفاده می‌کنیم. وقتی مهمان برای ما می‌آمد، انتظار داشتند که از پذیرایی هم استفاده کنیم، اما وقتی می‌دیدند فقط از این اتاق‌ها استفاده می‌کنیم، تعجب می‌کردند. بنابراین شب خانم‌ها در یک اتاق و آقایان هم در اتاق دیگر می‌خوابیدند.

سفر به سرزمین مادری با دره برفی/ وقتی کل پناهگاه برای آقایان بود

یک شب سرد زمستانی که حکومت نظامی در پاوه بود، همسرم ساعت دو بعد از نیمه شب آمد و گفت: خیلی وقت است که به همدان نرفته‌ایم. الان آماده شوید تا به سمت همدان برویم. برف شدید باریده بود و لباس‌هایی که پهن کرده بودم، یخ زده بود. وسایل را جمع کردم و بچه‌ها را که خواب بودند، آماده کردم و سوار تویوتا شدیم. به گردنه اسدآباد که رسیدیم، آن قدر برف باریده بود که نه دره مشخص بود و نه جاده! من و همسرم پیاده شدیم. از یک طرف همسرم رانندگی می‌کرد و پایش را روی جاده می‌گذاشت و من نیز از سمت دیگر تا متوجه شویم دره است یا جاده! این شرایط بیش از یک ساعت طول کشید تا به جاده اصلی برسیم.


یاسر و صابر فرزندان سردار شادمانی در پاوه

ساختمان فرمانداری پاوه، یک پناهگاه داشت. زمانی که آژیر می‌کشیدند، من و بچه‌ها باید از طبقه دوم به سمت پناهگاه می‌آمدیم. یک سری وسایل ضروری و مایحتاج فرزندانم را باید آماده می‌کردم. از طرفی دختر ۴۰ روزه در بغل من بود و سه پسر بچه کوچک نیز همراه داشتم. تا ما به پناهگاه برسیم، دیگر جایی برای ما باقی نمی‌ماند. روزی خواهرشوهرم که بسیجی بود و به پاوه آمده بود، وقتی شرایط مرا دید، خیلی ناراحت شد. به پناهگاه رفت و به آقایان گفت: اینجا چادر می‌زنیم! نصف فضای پناهگاه برای آقایان و نصف دیگر هم برای خانم‌ها. من گفتم: بیشتر آقایان اینجا کار می‌کنند و من تنها خانم اینجا هستم. به همین دلیل دوست دارم سر پله پناهگاه باشم و داخل پناهگاه نروم!

بارها توسط منافقین تهدید شدیم

*قبل از آغاز جنگ، چه فعالیت‌هایی داشتید؟

سال ۵۹ فعالیت منافقین به اوج خودش رسید. منافقان بچه‌های مدارس را به فروش روزنامه و شرکت در کلاس‌های خودشان تشویق می‌کردند. در این میان به صورت ناشناس، با توجه به اطلاعاتی که از بچه‌ها گرفته بودم، در جلسات عمومی آن‌ها شرکت می‌کردم و خانواده‌هایشان را آگاه و از رفتن به آن جلسات منصرف می‌کردم. با وجود این فعالیت‌ها،‌ خانه‌ای که در همدان اجاره کرده بودیم، بارها به وسیله منافقین تهدید شد.

یک روز از خانه بیرون رفته بودم. وقتی برگشتم، دیدم تمام وسایل خانه وسط اتاق ریخته است. با پوتین‌های گلی روی پتوهای ملحفه سفید رفته بودند. سریع به سپاه زنگ زدم. آقای بهمنی گوشی را برداشت. گفتم: آقای شادمانی از جبهه برگشته‌اند یا به منزل آمدند؟! گفت: نه! مگه چی شده؟ جریان را گفتم. او گفت سریع از منزل بیرون بروم. آن‌ها گروه منافقین هستند. کنجکاو شده بودم. دیدم در خانه همسایه نیمه باز است و چند نفر با چفیه روی صورتشان به خانه آن‌ها هم رفتند و وسایلشان روی زمین ریخته شده. سریع بیرون آمدم. مدتی بعد نیروهای سپاه رسیدند و آن‌ها را دستگیر کردند.

همسرم به همدان رفت ‌و آمد داشت و منافقان برای ترور او بارها تله گذاشته بودند،‌ همچنین به دفعات در جاده از سوی دموکرات‌ها مورد تهدید قرار گرفت. برای حفظ ایشان و اینکه راحت‌تر به خدمتگزاری نظام و مردم بپردازد، سه سال مرخصی بدون حقوق گرفتم و به کردستان و پاوه رفتم.

*بعد از جنگ به تهران آمدید یا در شهر دیگر ساکن شدید؟

بعد از جنگ از سال ۱۳۶۷ در تهران ساکن شدیم. اما در دهه ۷۰ همسرم به مدت ۲ سال فرمانده لشکر حمزه سیدالشهدا (ع) شد. به خاطر حضور در آذربایجان غربی با ۵ فرزندم در ارومیه ساکن شدیم. اما در سال ۸۰ که به عنوان فرمانده لشکر ۴ بعثت به کرمانشاه منتقل شدند، به خاطر شرایط درسی بچه‌ها امکان حضور ما در کرمانشاه نبود و فقط همسرم دو سال آنجا بود.

حضور فرمانده سپاه در میان طرفداران گروهک پژاک!

*با توجه به فعالیت گروهک تروریستی پژاک در غرب کشور، مدت حضورتان در ارومیه چگونه گذشت؟

در سال‌های حضور در ارومیه نیز با تهدید و ناامنی گروهک تروریستی پژاک روبه‌رو شدیم. همسرم شخصاً به مقابله با گروه پژاک ‌‌پرداخت و در آن سال، امنیت را در آذربایجان غربی برقرار کرد. یک روز خواستم از مدرسه به خانه بیایم که گفتند: نمی‌توانید به خانه بروید. به هر طریقی بود خودم را به خانه رساندم. در مسیر بازگشت به خانه متوجه تظاهرات طرفداران گروهک پژاک در خیابان‌ها شدم که دیدم همسرم بدون هیچ هراسی به میان تظاهرکنندگان رفته و برای حفظ آرامش شهر، با آن‌ها صحبت می‌کند.

* بیش از ۴۰ سال زندگی مشترک شما می‌گذرد….

۴۰ سال زندگی ما چه در زمان جنگ و چه در زمان بعد از جنگ با واژه ایثار پیوند خورده است. در این مدت توانستیم با ازخودگذشتگی و به دور از آرزو و خواسته‌های شخصی، زندگی را منطبق بر فرامین امام و مقام معظم رهبری تشکیل دهیم که ثمره این ۴۰ سال، پنج فرزند انقلابی است که به دور از نام، عنوان و جایگاه پدرشان به عنوان افرادی جهادی در خدمت انقلاب هستند.

سردار علی شادمانی در سال ۱۳۵۸ در نخستین روزهای ‌درگیری‌ ضدانقلاب در کردستان به مدت ۶ ‌ماه در سپاه غرب حضور داشت و پس از آن تا آخر جنگ با مسئولیت فرماندهی لشکر در جنگ شرکت داشته است. در سال۶۰ فرمانده جبهه سرپل‌ذهاب بود و در عملیات مطلع‌الفجر، فتح خرمشهر و در سال‌‌های ۶۵-۶۴ نیز فرمانده لشکر حضرت حجت (عج) در عملیات والفجر ‌۵، فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) در عملیات‌های کربلای ۱۰ ،۸، ۵، ۴ و عملیات بیت‌المقدس ۷ ،۵ ،۲ و نصر ۴ و بعد از دوران جنگ فرمانده عملیات نیروی زمینی سپاه، فرمانده لشکر حمزه سیدالشهدا (ع)، فرمانده لشکر ۴ بعثت کرمانشاه، قرارگاه نجف و رئیس اداره عملیات ستاد کل نیروهای مسلح برعهده داشته است. او هم اینک معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء است.

انتهای پیام/





منبع خبر

سرداری که از محضر عقد یک‌سره به جبهه رفت+فیلم بیشتر بخوانید »

دولت توجهی به بازنشستگان تأمین اجتماعی ندارد

دولت توجهی به بازنشستگان تأمین اجتماعی ندارد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ عبدالرضا مصری با اشاره به همسان سازی حقوق بازنشستگان کشوری و لشگری اظهار کرد: با توجه به تورم حدود ۴۵ درصدی در جامعه و افزایش فشار اقتصادی بر مردم، همسان سازی حقوق بازنشستگان کشوری و لشگری امری ضروری بوده است.

وی با بیان اینکه همسان سازی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی باید انجام شود، افزود: فشار اقتصادی بر تمامی افراد جامعه وارد می‌شود، لذا کارگران و کارمندان برخی ادارات که سال‌ها حق بیمه به سازمان تأمین اجتماعی واریز کرده‌اند، مستحق افزایش و ترمیم حقوق ماهیانه هستند.

نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی با تاکید بر اینکه قانون نباید تبعیض‌آمیز باشد، گفت: افزایش حقوق ماهیانه حق تمامی بازنشستگان اعم از کشوری، لشگری و تأمین اجتماعی است، لذا کارگرانی که سال‌ها حق بیمه را از جیب خود پرداخت کرده‌اند باید افزایش حقوق داشته باشند.

وی ادامه داد: عدم همسان سازی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی قابل قبول نیست، اما دولت با مصادره این حقوق نمی‌خواهد پس اندازی که سال‌ها بازنشستگان تأمین اجتماعی به این سازمان پرداخت کرده‌اند را بپردازد.

مصری با تاکید بر اینکه دولت نسبت به قشر بیمه شده تأمین اجتماعی بی تفاوت است، تصریح کرد: حقوق سه میلیون بازنشسته تأمین اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا این افراد همچون سایر بازنشستگان، شهروندان ایرانی هستند.

منبع: مهر



منبع خبر

دولت توجهی به بازنشستگان تأمین اجتماعی ندارد بیشتر بخوانید »