کرونا

فارس من

فارس من| 21 هزار امضا در حمایت از طب سنتی برای درمان کرونا/ به پزشکان طب سنتی اجازه ورود دهید


گروه جامعه خبرگزاری فارس: نمودار آماری مبتلایان به کرونا و افزایش قابل توجه قربانیان بعد از گذشت 8 ماه از ورود این ویروس به ایران نشان می‌دهد پیش‌بینی بسیاری از پزشکان در خصوص ضعیف شدن کرونا در گذر زمان درست از آب در نیامد و کرونا  با قدرت هر چه تمام می‌تازد. هر چه کرونا پرزورتر شده، تلاش پزشکان برای تجویز داروی قطعی برای درمان آن هم بی نتیجه مانده و حداقل تا یک سال آینده امیدی به تولید انبوه واکسن هم نیست.

این در حالی است که از ابتدای ورود کرونا به ایران همزمان با تلاش پزشکان طب نوین در درمان بیماری، بسیاری از کارشناسان طب سنتی از تاثیر داروهای گیاهی در درمان کرونا گفتند و اظهارنظرهای مختلفی در این خصوص مطرح شد. اما در همان ابتدای کار، ادعاهای نابخردانه و جنجالی برخی کارشناس نماها، نقش طب سنتی در درمان کرونا را به حاشیه راند؛ از خوردن ادرار شتر در مقابل دوربین و ورود یکی از مدعیان طب سنتی در فضای بیمارستان و…  

اما حالا با گذشت 8 ماه، مرگ بیش از 27 هزار نفر و ناتوانی طب نوین در درمان این بیماری، مردم دست به کار شدند و با ثبت ده ها کمپین و ثبت در مجموع بیش از 21 هزار امضا  در سامانه «فارس من» خواهان ورود متخصصان طب سنتی در درمان کرونا شدند. این گزارش مروری بر مهمترین این مطالبات است. از نامه کتبی مردم به وزیر بهداشت تا درخواست مناظره تلویزیونی میان متخصصان طب سنتی و پزشکان طب نوین در درمان کرونا

آقای وزیر! همین ده درصد را دریابید/ چین داروی گیاهی ما را وارد می کند ما چرا استفاده نکنیم؟ چراغی که به چین رواست به ایران حرام است؟

نگرانی مردم از آمارهای رو به افزایش قربانیان کرونا منجر به ثبت کمپینی با بیش از 3 هزار امضا در سامانه فارس من شد. مخاطبان  در این کمیین با نوشتن یک نامه درخواستشان را با وزیر بهداشت درمیان گذاشتند. 

«طبق آنچه در بعضی خبرها آمده است کشور چین با رویکرد سنتی و شیمیایی موضوعات درمانی کرونا را دنبال کرده و یکی از واردات کنندگان محصولات گیاهی از ایران شده است. به نظر می رسد اگر ده درصد احتمال وجود داشته باشد که فعالان طب سنتی اسلامی، راهکارهای درمانی و پیشگیری موفق و صحیحی در این موضوع داشته باشند نباید در این شرایط بحرانی کرونا به راحتی از آن گذشت. قطعا وزارت بهداشت با رویکرد همدلی بین همه دلسوزان کشور در عرصه درمان و پیشگیری از این ویروس منحوس با نظر مثبت این موضوع را دنبال می کند».

این چند خط بخش هایی از نامه مرقوم شده مردم در کمپینی با عنوان “ برگزاری جلسات مشترک بین فعالان طب سنتی و جامعه پزشکی برای درمان کرونا  است که در سامانه فارس من ثبت شده است.

چین اولین کشور درگیر با کرونا بود و مبدا ورود این بیماری به جهان، اما شواهد نشان می دهد چند وقتی است رد و نشانی از آن در جدول آماری مبتلایان جهانی به کرونا پیدا نمی شود. مردم در کمپین دیگری با عنوان “حمایت از طب اسلامی و سنتی برای درمان کرونا” از مسؤولان خواستند پای طب سنتی را به درمان کرونا باز کنند.

مناظره تلویزیونی برگزار کنید 

مردم خسته شدند از شنیدن آمار مبتلایان  و قربانیان کرونا که هر روز عددش بالاتر می رود و نا امید شدند از روش های طب نوین در درمان این بیماری. آنقدر که کار از نوشتن نامه به وزیر بهداشت هم گذشته و با ثبت یک کمپین پر امضا با عنواندرخواست مناظره تلویزیونی پزشکان وزارت بهداشت و طب اسلامیخطاب به  مسؤولان وزارت بهداشت نوشتند ما خواهان فرصت دادن به طب سنتی و طب اسلامی برای پیشگیری و شکست کرونا هستیم.

داروی امام کاظم(ع)؛ صدرنشین ثبت کمپین های مردمی در سامانه فارس من

از همان زمان که کرونا وارد ایران شد، در کنار همه ادعاهای کارشناسان طب سنتی، تاثیر داروی امام کاظم (ع) در پیشگیری و درمان این ویروس مطرح شد. پزشکان طب سنتی، چراغ خاموش این دارو را برای  پیشگیری و درمان بعضی از مبتلایان کرونا تجویز کردند و نتایج خوبی هم گرفتند.

حالا درخواست ها برای ورود جدی داروی امام کاظم(ع) در چرخه درمان صدرنشین ثبت کمپین های مردمی با موضوع طب سنتی در سامانه “فارس من” است. مردم در ده‌ها کمپین که کلید واژه اصلی آن داروی امام کاظم (ع) است از مسؤولان وزارت بهداشت خواسته اند به جای تقابل غیر علمی به بررسی علمی تأثیر این دارو بپردازند، این دارو را بر یک تعداد افراد آزمایش  و نتایج علمی آن را منتشر کند.

اما در میان ثبت کمپین ها با موضوع داروی امام کاظم(ع)، کمیپن “داروی منسوب به امام کاظم(ع) برای درمان کرونا آزمایش شودرکورددار ثبت امضا شد  و 15 هزار نفر از آن حمایت کردند. «با توجه به اینکه در حال حاضر کشور به صورت گسترده درگیر ویروس کرونا است، انتظار ما از وزارت بهداشت این است که تحقیق و بررسی لازم و آزمایشات بالینی را برای شناخت اثربخشی این دارو انجام داده تا در صورت اثبات تأثیر آن، این دارو به صورت عمده تولید و در میان مردم توزیع شود».

مافیای دارو یا بوروکراسی اداری

البته بعضی از مخاطبان هم کمی تند رفتند و با ثبت کمپینی انتقاداتی را به مسؤولان وزارت بهداشت مطرح کردند و گفتند چرا وزارت بهداشت حتی برای یک بار اجازه تحقیق و آزمایش داروی امام کاظم (ع) در درمان کرونا را نمی‌دهد؟ مافیای دارو چه نقشی در این ماجرا دارد؟ تمام اجزای داروی امام کاظم (ع) مشخص است. از وزارت بهداشت درخواست داریم اجازه تحقیق علمی بر روی داروی امام کاظم (ع) انجام شود .

درخواست مردم برای ورود  طب سنتی به چرخه درمان بیماری کرونا  هر روز جدی‌تر می‌شود تا جایی که امضا کنندگان یک کمپین  با عنوان  «چرا توان طب اسلامی و سنتی برای درمان کرونا تست نمی‌شود؟» از مسؤولان وزارت بهداشت درخواست کردند: «اگر یک درصد هم این احتمال را در نظر بگیریم که طب اسلامی و سنتی قادر به درمان بیماری کرونا باشد، عقل حکم می‌کند که فارغ از بروکراسی اداری از قبیل آزمایشات، اثبات، ثبت و دریافت مجوزها و کارهای زمان‌بر دیگر و بی‌فایده به بزرگان و صاحب‌نظران این طب، فرصت آزمون علمی داده شود تا کذب یا صدق بودن این ادعا ثابت شود».

اعتراض به تخریب جهت دار رسانه های داخلی علیه طب سنتی

«چرا نگاه به طب سنتی در ایران حاشیه‌ای و پایین دستی است؟» این سوال بسیاری از مخاطبان از مسؤولان وزارت بهداشت است که آن را در قالب کمپینی با همین عنوان در سامانه فارس من ثبت کردند. کرونا و ناتوانی طب نوین در درمان، آن هم با گذشت 8ماه همه نگاه ها را به طب سنتی برده است. حامیان این کمپین نوشته اند:«بشر در طی هزاران سال زندگی، بارها با بدتر از کرونا هم مواجه بوده و اینگونه نبوده که همه مردم بر اثر شیوع یک بیماری واگیر یا غیر واگیر در دم جان دهند، عده زیادی با بهره گیری از دانش کهن پزشکی درمان می شدند». البته انتقادها به همین جا ختم نشد و مخاطبان به تخریب جهت دار برخی رسانه های داخلی علیه طب سنتی هم معترض شدند.

برخورد قاطع با مدعیان دروغین طب اسلامی

شاید اگر حاشیه سازی‌های جنجالی مدعیان دروغین طب سنتی نبود در این چند ماه،  راه برای ورود طب سنتی و متخصصان این طب به چرخه درمان ویروس کرونا باز می شد. اما اقدام عامدانه یا از سر جهل بعضی از کارشناس نماها مسیر طب سنتی در درمان کرونا را متوقف کرد.

این دغدغه ها باعث شد مخاطبان کمپین هایی را در سامانه فارس من ثبت کرده و خواستار برخورد قانونی با مدعیان دروغین طب سنتی شوند. برخورد قاطع با مدعیان دروغین طب اسلامی که ترغیب به هنجارشکنی می‌کنند عنوان یکی از کمپین ها بود.

همچنین کمپین دیگری با عنوان مراجع تقلید و دادگاه روحانیت جلوی وهن اسلام و طب سنتی را بگیرنددر سامانه فارس من ثبت شد. در این کمپین هم مردم از مراجع تقلید درخواست کردند با مدعیان دروغین طب سنتی که بعضی از آنها لباس روحانیت هم برتن دارند اما با اقدامات اشتباه، طب اسلامی را در نگاه مردم آسیب پذیر کردند، برخورد کنند.

خبرنگاران خبرگزاری فارس در حال پیگیری مطالبات مردمی فارس من در حوزه طب سنتی هستند.

انتهای پیام/





منبع خبر

فارس من| 21 هزار امضا در حمایت از طب سنتی برای درمان کرونا/ به پزشکان طب سنتی اجازه ورود دهید بیشتر بخوانید »

پزشکی که لحظه مرگ را کارگردانی می‌کند


اجتماعی

/


سلامت

۰۰:۴۴

۱۳۹۹/۵/۱۳


http://fna.ir/eyvv99


۰

پزشکی که لحظه مرگ را کارگردانی می‌کند

متخصص بیهوشی است؛ اما یک تفاوت بزرگ با دیگر پزشکان دارد. او علاوه بر اینکه پزشک است؛ کارگردان ،نویسنده و تدوین‌گر است. به حتم این روزهای سخت کرونایی که یک پزشک باید احیاگر لحظه مرگ باشد، چطور می‌تواند در چنگال فیلم‌نامه‌ها، تراژدی‌ها اسیر نشود؟ راستی این‌همه احساس را کجای قلب بزرگش جای می‌دهد؟

پزشکی که لحظه مرگ را کارگردانی می‌کند

گروه جامعه خبرگزاری فارس – سودابه رنجبر: در چند ماه گذشته که کرونا آمده با خیلی از پزشکان، بهیاران، جهادی‌ها، نیروهای داوطلب و حتی نویسندگان همراه شدیم. آنها که برای کمک به مردم بحران‌زده ویروس کرونا تا پای جان ایستادند و خم به ابرو نیاوردند، حتی یک‌لحظه میدان مبارزه را خالی نکردند؛ هر کدامشان به‌تنهایی سهمی را بر عهده گرفتند تا شانه‌های هم‌رزمانشان زیر بار این‌همه درد، خم نشود.

شاید باورتان نشود اگر بگویم یکی از همین پزشکان «مجید گل رضایی» در بیمارستان ولایت قزوین طوری پای‌کار ایستاده است که نمی‌دانی، پزشک است؟ جهادی است؟ داوطلب است؟ یا نویسنده خوش‌قلم و خوش‌قریحه‌ای که هر آنچه در این روزهای سخت می‌بیند زیبا و تأثیرگذار به تصویر می‌کشد. او با هر آنچه در توان دارد برای کمک ایستاده از احیا بیماران کرونایی گرفته تا روحیه بخشی به خانواده بیمارها، حضور داوطلبانه در بخش‌ها و دست‌آخر نویسندگی در وصف این روزها و آدم‌هایی که هرکدامشان قصه مفصلی دارند.

مرامش این‌طور است که هیچ فرقی بین خودش و خدمات بیمارستان نمی‌بیند هر چه از دستش بربیاید برای حمایت از بیمار انجام می‌دهد به قول خودش این روزها فقط برای انسان بودن و انسان ماندن باید تلاش کرد. هرلحظه در حال مطالعه مقالات به‌روز است تا بتواند بیشترین کمک را به مبتلایان ویروس کرونا داشته باشد. حتی زمان استراحتش بازهم دست‌به‌قلم می‌برد تا همه اتفاقاتی را که شاهدش بوده را طوری روی کاغذ بیاورد که نه‌تنها راوی عشق و زندگی در سخت‌ترین شرایط جامعه باشد بلکه با خلق داستان‌های کوتاه و واقعی جامعه را به آرامشی دعوت کند که آگاهی از آن حرف اول را می‌زند. در همه نوشته‌هایش به اینجا می‌رسد: «پیچیده‌ترین معادلات مرگ و زندگی بازهم با عصاره عشق لطیف می‌شود».

کارگردان لحظه‌های رفتن و ماندن

دکتر «مجید گل رضایی» متخصص بیهوشی، اهل اصفهان است و از روزی که سروکله ویروس کرونا پیداشده در بیمارستان ولایت قزوین لحظه‌ای آرام ننشسته؛ آن روزی که لیسانس کارگردانی را قبل از تخصص بیهوشی می‌گرفت، هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد که هم‌زمان با حضورش در بیمارستان بتواند شاهد زیباترین تراژدی‌های عاشقانه و عارفانه باشد که باعثش همین ویروس کرونا است. این روزها بارها و بارها از خودش پرسیده: «نکند روایت‌های شهید آوینی هم همین‌طور رقم خورده باشد؟ شاید او هم برای جنگیدن به جبهه رفته بود و با نگاه هنری که در خودش سراغ داشت، متوجه شد چه روایت‌های عاشقانه و عارفانه‌ای را می‌توان در جنگ پیدا کرد. درست مثل همین روزهایی که من در این مبارزه تن‌به‌تن با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنم.» دکتر گل رضایی بارها و بارها در ته ذهنش از خودش پرسیده: «نکند این روزها هم گزاره‌ای از روایت فتح زمانه ما باشد؟ نکند حالا من باید راوی این قصه‌های تلخ و شیرین باشم؟» این‌ها دغدغه‌های دکتر متخصص بی‌هوشی است.

«دکتر گل رضایی به بخش اورژانس»

وقتی گوشه خلوت بیمارستان، قهوه‌اش را می‌نوشد تا از خستگی شبانه‌روزی، کمی جانش را سرحال بیاورد همان موقع تا دست‌به‌قلم می‌برد. همان لحظه‌هایی که خیلی هم طول نمی‌کشد و صدای اطلاعات بیمارستان است که بازهم در فضای بیمارستان می‌پیچد که «آقای دکتر مجید گل رضایی به بخش اورژانس» خوب می‌داند که باید به‌سرعت ذهنش را جمع کند و خودش را به بیمار برساند. در مسیر رسیدن بر بالین بیمار هزار بار از خداوند طلب کمک می‌کند. بااینکه بارها و بارها در این لحظه‌های سخت بالای سر بیماری بوده که برایشان کد (علائم حیاتی بیمار دچار مشکل شده) اعلام کرده‌اند؛ اما همچنان این صحنه‌ها و تلاش برای زنده نگه‌داشتن یک بیمار برای او عادی نشده است. با خودش می‌گوید: «مگر ثانیه‌های بین مرگ و زندگی می‌تواند عادی شود؟».

درراه رسیدن به بیماری که در آستانه مرگ و زندگی قرار دارد، هزار بار کاسه چشمش پرو خالی می‌شود؛ اما به‌محض رسیدن بر بالین بیمار لبخند می‌دود گوشه لبش تا همراه بیمار امید داشته باشد به نفس‌های عزیزش که به شماره افتاده است. هرروز این قصه برای او چندین بار تکرار می‌شود.

پیرمرد چشم ما بود

در بین همه قصه‌های که در این چند ماه دکتر، راوی آن‌ها بوده است. قصه‌ای است که هنوز با یادآوری آن انگار دلش چنگ می‌خورد و قلبش فشرده می‌شود. یادش که می‌آید نفسش درست مثل همان روز که تنگ شد بازهم به شماره می‌افتد. این قصه برمی‌گردد به‌روزی که نگاه دکتر به چشم‌های پیرمرد ۶۲ ساله مبتلابه ویروس کرونا گره خورد. دکتر سعی داشت ریه‌های پیرمرد را به دستگاه کنترل تنفس وصل کند. لحظه‌ای که انگار لوله تنفسی بین دستان دکتر و ریه‌های زخمی پیرمرد، اسیر مانده بود.

دکتر گل رضایی می‌گوید: «نگاه او با بقیه فرق داشت، حتی درد کشیدن پیرمرد با بقیه فرق داشت. باور نمی‌کردم این‌همه صبر و تحمل را در وجودش. این‌همه صبوری و این‌همه سازگاری از پیرمردی که عمری دردکشیده بعید به نظر می‌رسید. تحمل او همه معادلات این چند ماه که ویروس کرونا آمده بود را به هم می‌ریخت. پیرمرد یک‌عمر با همه دردهایش کنار آمده بود؛ اما مگر می‌شد با نفسی که دارد می‌رود و نمی‌خواهد بالا بیاید هم کنار آمد؟ پیرمرد اهل میدان جنگ بود. جانبازی به‌جامانده از سال‌های دفاع مقدس، ۳۵ سال تمام با ریه‌های زخم‌خورده و شیمیایی دست‌وپنجه نرم کرده بود. حالا ویروس کرونا هم مهمان ریه‌هایش شده بود. این‌همه زخم در همه این سال‌ها کم نبود؟ حالا باید باقی ریه‌اش را نیز کرونا بگیرد؟»

«هر بار که به بخش مردان وارد می‌شدم پیرمرد را می‌دیدم که به بالشت تکیه داده و نشسته بی‌آنکه نشان بدهد چقدر درد می‌کشد. دوستش داشتم. بااینکه ملاقاتمان به تعداد انگشت‌های دست نرسیده بود؛ اما متحیر مانده بودم که چطور این صبر و طاقت می‌تواند در وجود یک پیرمرد ۶۲ ساله از او چهره‌ای این‌چنین پر ابهت و مقتدر بسازد؟ هر چه می‌گذشت نفس‌هایش تنگ‌تر می‌شد و حجم بیشتری از ریه درگیر می‌شد؛ اما همچنان استوار و بامحبت لبخند می‌زد.این زخم‌ها برای من هم خیلی ناآشنا نبودند».

یادگار روزهای دفاع از وطن

«یک‌بار که برای ویزیت رفته بودم سرم را نزدیکش بردم گفتم شما اسطوره‌ای، اسطوره روزهای جنگ، روزهای دفاع از وطن، چنان لب گزید و سربه‌زیر انداخت که نگویید این حرف‌ها را، یک روزی من وظیفه داشتم در جبهه جنگ باشم و حالا هم وظیفه‌ام تحمل درد است. لحظه‌به‌لحظه اوضاع وخیم‌تر می‌شد، ریه‌ها و قلبش فشار عجیبی را تحمل می‌کردند؛ اما پیرمرد همچنان نه ناله می‌کرد و نه شکایتی از درد داشت؛ اما من می‌دانستم بر او چه می‌گذرد. باید قبل از اینکه قلبش توان تپیدن را از دست می‌داد او را به دستگاه کنترل تنفس وصل می‌کردم و اختیار ریه‌ها را از او می‌گرفتم که آن‌قدر درد نکشد و فرصتی برای استراحت ریه و پذیرش دارو را به او می‌دادم، اما پیرمرد راضی نمی‌شد. از وقتی دلم به دل پیرمرد گره‌خورده بود انگار او فرمان را به دست گرفته بود. البته علم پزشکی می‌گفت؛ پیرمرد باید زودتر اینتوبه شود رضایت او برای اینتوباسیون لازم نبود؛ اما من رضایتش را می‌خواستم. برای همین دل من هم به وصل کردن ریه‌های پیرمرد به دستگاه راضی نبود هرچند این نارضایتی من هیچ پایه علمی نداشت».

« او سال‌ها رنج نفس کشیدن را تحمل کرده بود و حالا دلش می‌خواست تا هر جا که قرار است باشد، بر نفس کشیدنش، بربودنش، حتی بر مرگش هوشیار باشد. چند بار وسایل لوله‌گذاری و بی‌هوشی او را آماده کردیم؛ اما وقتی چشم می‌دوخت در چشمانم که دکتر نه! من قبول می‌کردم و انصراف می‌دادم و اعلام می‌کردم که بیمار رضایت ندارد. هرچند رضایت بیمار برای انجام این مراحل نیاز نبود. صبر و توکل او برای من عین معجزه بود. تعجب می‌کردم این‌همه درد را کجای جانش پنهان می‌کند؛ اما لبخند از روی لبانش محو نمی‌شود می‌گفت: «دکتر من با این ریه‌های مجروح سال‌ها زندگی کردم. این‌ها یادگارند. بگذارید همین‌طور بمانم، اگر خواستم بروم و پیمانه سر آمده بود همین‌طور بر حال خودم آگاه باشم.» این‌ها را می‌خندید و می‌گفت و سرفه‌های خشک، لبخندش را می‌بلعید»‌.

خودش چشمانش را بست

«حرفش برای من منطق داشت؛ اما با علمی که خوانده بودم نه! هیچ منطقی نداشت. مانده بودم بین پیرمرد و بین مدیران ارشد بیمارستان. دستور آمده بود که هر چه زودتر بیمار باید اینتوبه شو؛ اما خواسته پیرمرد چه می‌شد؟ او که می‌خواست شاهد همه ماجرا باشد و امید داشت به این‌طور ماندن. حالا اوضاعش وخیم‌تر شده بود یک‌ساعتی بالای سرش بودم از فشاری که روی ریه‌هایش بود نمی‌توانست دراز بکشد، نشسته بود من خیلی از بیمارها را در آن شرایط دیده بودم؛ اما او طوری باوقار روی تخت نشسته بود که انگارنه‌انگار. همان‌طور که می‌خواستم به بیهوشی و وصل کردن ریه‌ها به دستگاه راضی‌اش کنم صدای استادم دکتر امیری در گوشم می‌پیچید: «که پیرمرد، جان من است. مراقبش باش. او یادگار روهای جنگ است». راستش همه از تعلل من به ستوه آمده بودند. چاره دیگری نبود. راضی‌اش کردم که دراز بکشد بالای سرش ایستادم همه تلاشم را می‌کردم که فقط بگوید راضی‌ام؛ اما نمی‌گفت.

من مانده بودم و پیرمرد و تلاشی دیگر برای زنده نگه‌داشتن او. مثل همه بیمارهایم که وقتی می‌خواهم آن‌ها را بی‌هوش کنم و کنترل ریه‌ها را به دستگاه بدهم شروع کردم به حرف زدن با او. در این شرایط همیشه می‌گویم؛ «پدر جان من اینجا هستم که شما آسوده‌تر باشید، که راحت‌تر نفس بکشید»؛ اما ناخواسته دهانم به کلمه دیگری باز شد گفتم: «باباجان!» تابه‌حال به کسی نگفته بودم بابا. دیگر چیزی نگفت چشمانش را بست. استیصال من را فهمیده بود انگار. چشمانش را بست تا دیگر چشمش در چشم من گره نخورد. می‌دانستم او هنوز راضی نبود. اما چشمانش را بست تا من شرمنده نباشم.

همه کارها خوب پیش رفت. به‌اندازه‌ای دارو را استفاده کردم که موقع انتقال لوله به جریان تنفسی دردی را احساس نکند. بی‌هوش شده بود. علائم حیاتی را از روی دستگاه چک می‌کردم. همه‌چیز روبه‌راه بود. خودم همراهش رفتم. می‌خواستم تا وقتی به پرستارهای بخش آی سی یو می‌رسیم کنارش باشم و خودم به بخش آی سی یو بسپارمش و به آن‌ها سفارش کنم که مراقبش باشید پیرمرد چشم ماست. حواستان به او باشد. روی تخت آرام خوابیده بود. وارد آسانسور شدیم. هنوز دوطبقه جابه‌جا نشده بودیم که علائم حیاتی خبر از اتفاق بدی می‌داد. تکمه آسانسور را زدم هنوز به آی سی یو نرسیده بودم. همان موقع مراحل احیا را شروع کردم ماساژ قلبی، تزریق هر چه بیشتر تلاش می‌کردم امیدم کمتر می‌شد. آخرین نگاهش یک‌لحظه از جلوی چشمانم محو نمی‌شد. او رفته بود و من مانده بودم با هزار حسرت و حرفی که گوش نکرده بودم».

تلخ‌ترین قصه کرونایی من

حالا چشم‌های دکتر به نم نشسته ، تلاش می‌کند روحیه حساس خودش را پنهان کند و ادامه می‌دهد:«همان موقع دکتر بالادستی من برای دیدن پیرمرد آمده بود، تا شنید که چه بر سرمان رفته چنان بر سرش زد که داشتم قالب تهی می‌کردم. هرلحظه فشار روحی من بالا و بالاتر می‌رفت. حالا یکی باید من را دلداری می‌داد. برای همکارانم توضیح می‌دادم که چه بین ما گذشته است. عذاب مخالفت‌های پیرمرد برای اینتوبه شدن یک‌لحظه دست ازسرم برنمی‌داشت. همکارها مرتب برایم توضیح می‌دادند: «طبق اصول پزشکی بهترین کار را برای او انجام داده‌ای و اگر هم به دستگاه وصل نمی‌شد پیرمرد تا چند ساعت دیگر زنده نمی‌ماند به‌اضافه اینکه درد زیادی را هم تحمل می‌کرد.» من همه این‌ها را می‌دانستم؛ اما آنچه من را عذاب می‌داد ناراضی بودن پیرمرد بود. یک هفته طول کشید تا حال‌وروزم بهتر شد. این تلخ‌ترین قصه کرونایی من در این چند ماه است، حتی وقتی امروز نتیجه تست کرونای خودم مثبت شد اصلاً به‌اندازه مرگ پیرمرد شوکه نشدم. حالا که خودم نفس تنگی دارم یادآوری صدای نفس‌های پیرمرد، صبر و لبخندش قلبم را بیشتر جریحه‌دار می‌کند‌».

من و سربازی و تراژدی

دکتر در میان حرف‌هایش نفس‌های بلند و کشداری می‌کشد ریه‌هایش درگیر ویروس شده؛ اما نه آن‌قدر که تحت مراقبت بیمارستانی باشد می‌گوید: «انگار دنیای من با فیلم‌نامه‌ها و تراژدی‌های عاشقانه گره‌خورده باشد. انگار از همان دوران سربازی شروع‌شده بود. همین حالا هم هرکسی قصه عاشقانه‌ای بین لحظه‌های مرگ و زندگی دارد من می‌شوم سنگ صبورش. مرگ پیرمرد هم برای من تکراری از همین قصه‌ها بود. مرگ پیرمرد من را برد به دنیای جوانی به خاطراتی که سعی می‌کنم آن‌ها را تا آنجا که می‌توانم فراموش کنم؛ اما نمی‌شود. با هر تلنگری می‌روم به‌روزهایی که زندگی‌ام با مین‌های لعنتی گره‌خورده بود».

دکتر گل رضایی خیالش را می‌برد به‌روزهایی که سرباز بود: «سال ۱۳۷۹ بود تازه پزشک شده بودم. قرعه به نام من افتاد. باید به میدان مین می‌رفتم به مرز خسروی به‌جایی که جنگ تمام‌شده بود؛ اما هنوز شهید می‌داد. هرروز با گروه پاک‌سازی میدان مین روانه مرز می‌شدم. از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ ظهر، داخل چادر کنار میدان مین می‌نشستم و دوستانم برای پاک‌سازی می‌رفتند و اگر خدای‌نکرده مشکلی پیش می‌آمد من بودم تا آمبولانس برای انتقال به بیمارستان برسد. هرروز خدا خدا می‌کردم که میدان مین در سکوت باشد و صدای دل‌خراش انفجار قلبمان را نترکاند».

سنگ صبور دلداده‌ها

« ازدواج‌کرده بودم و تازه پدر شده بودم. آقا جواد در همان میدان مین سرباز بود باهم رفیق شده بودیم. رفیق دوره سربازی. جواد عاشق شده بود و من طبق معمول همین روزها که سنگ صبور همه دلداده‌ها می‌شوم، سنگ صبور جواد شده بودم. با همسرم رفتیم خواستگاری برای جواد. خدا رو شکر به‌سرعت مراسم عروسی پا گرفت. چند ماهی بود جواد زندگی عاشقانه‌ای را تجربه می‌کرد. برای تشکر که بانی ازدواجشان شده بودیم ما را به خانه‌شان دعوت کردند. از شب قبل رفته بودیم. قرار بود صبح زود به میدان مین برویم و برای ناهار بازهم به خانه آن‌ها برگردیم. هیچ‌وقت چهره همسر جواد را فراموش نمی‌کنم که چطور ساعت ۴ صبح از خواب بیدار شده بود و عاشقانه به جواد می‌گفت: «زودتر برای ناهار برگردید می‌خواهم برای ناهار غافلگیرت کنم.» همسرم و دخترم در خانه جواد ماندند. هنوز هوا تاریک بود که به میدان مین رسیدیم. تا آنجا گفتیم و خندیدیم. آن روز نوبت جواد بود باید با فرمانده وارد میدان مین می‌شد. داخل چادر پزشک مانده بودم و داشتم به برنامه‌ریزی بعدازظهر فکر می‌کردم که ما چطور می‌توانیم همسرانمان را با یک برنامه جذاب غافلگیر کنیم. دلم شور می‌زد؛ اما عادی بود همیشه در این شرایط دلم کف دستم بود که برای دوستانم اتفاقی نیافتد.

به‌یک‌باره صدای انفجار مین رشته افکارم را پاره کرد از چادر بیرون زدم. به‌سرعت به بیمارستان زنگ زدم درخواست کمک کردم و خودم را به محدوده‌ای که مین منفجرشده بود رساندم. اما از جواد و فرمانده خبری نبود. تکه‌های بدن جواد را چطور می‌توانستم احیا کنم؟ نشسته بودم و فقط نگاه می‌کردم. ساعت ۱۲ شده بود و حالا همسر جواد منتظرش بود و من مأمور شدم تا خبر شهادت جواد را به خانواده‌اش و به همسرش برسانم. پایم به سمت خانه‌شان نمی‌رفت؛ اما باید می‌رفتم چاره‌ای نبود همسرم و دخترم هم مهمان‌خانه آن‌ها بودند و همه چشم‌انتظار. وقتی رسیدم همسر جواد داشت با دخترم بازی می‌کرد. تحمل این صحنه‌ها را نداشتم. می‌خواستم بمیرم؛ اما شاهد این لحظه‌های تلخ نباشم. گفتم جواد به مأموریت رفته هرچند همسر جواد باور نمی‌کرد تا فردای آن روز خبر شهادت جواد را دادم. واقعیتی که پذیرش آن برای من بسیار سخت بود».

تقدیر من این است

«حالا هر شب شاهد اتفاق‌هایی از همین دست هستم. زنی که عاشقانه همسرش را تا خانه ابدی همراهی می‌کند درحالی‌که قول داده راضی به رضای خدا باشد و فقط آرام بی‌صدا او را به خدا می‌سپرد. فرزندانی که پدر خود را بدرقه می‌کنند. مادری که فرزندان خردسالش را می‌گذارد و می‌رود. پرستار بیماری که معجزه‌آسا برمی‌گردد به زندگی. مادری که سه بار اینتوبه شده و هنوز پراستقامت به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. هر آنچه در لحظه آخر می‌بینم فقط تسلیم است و یک خداحافظی دردناک و گاهی عاشقانه که همه را من باید شاهد باشم. چون من احیاگر بیماران در لحظه‌های بین مرگ و زندگی هستم.

گاهی فکر می‌کنم چرا باید پزشکی و فیلم‌سازی اینجا در این شرایط این‌طور ذهن من را به هم گره بزند. فیلم‌نامه‌هایی که مرتب در ذهنم نوشته می‌شوند و هرکدام از آن‌ها فرصت اینکه دیگری را تمام کنم به من نمی‌دهند. این روزها پرشده‌ام از اتفاق‌هایی که می‌تواند روایت این روزهای تلخ و شیرین باشد. آینده به ما نشان خواهد داد که ویروس کرونا برای ما چه چیزی بر جای گذاشته است».

بدرقه زائر کربلا

« در کنار همه قصه‌های دردناک اتفاقات خوب هم مثل معجزه خودش را نشان می‌دهد. مثل به زندگی برگشتن افرادی که هیچ امیدی به بازگشت آن‌ها نیست؛ اما برمی‌گردند که به ما بگویند دنیا و آخرت چیزی جدای از هم نیستند. در این لحظه‌ها بازهم روزهای سربازی جلوی چشمم زنده می‌شود. سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ همان موقع که صبح‌هایش را با دلهره و اضطراب انفجار مین می‌گذراندم، بعدازظهرهایش در درمانگاهی مستقر می‌شدم که زائران کربلا را معاینه می‌کردم و از سلامتشان مطمئن شوم. با وسواس مراقبشان بودم که خدای نکرده در کربلا برایشان مشکل جسمی به وجود نیاید برایشان دارو تجویز می‌کردم. آن موقع تک و توک به کربلا می‌رفتند. پیرمردها و پیرزن‌ها می‌آمدند و استرس داشتند که دکتر به آن‌ها اجازه خروج ندهد. آن‌ها که حالشان روبه‌راه نبود را یک روز پذیرش می‌کردم که قوی‌تر به سفرشان ادامه دهند؛ اما در این مدت دل‌شوره داشتند که نکند حسرت زیارت به دلشان بماند.

هرکدامشان که راهی سفر می‌شدند دل من هم با آن‌ها روانه می‌شد درست مثل همین روزها که در حال احیا بیماران هستم دلم نرم می‌شود و گاهی حس می‌کنم من هم زائر شده‌ام».

انتهای پیام/


کرونا


کرونا


مرگ


پزشک


درد


بیمارستان


سودابه رنجبر


قزوین


ولایت


شیمیایی


مرز خسروی


میدان مین

اخبار مرتبط

منبع خبر

پزشکی که لحظه مرگ را کارگردانی می‌کند بیشتر بخوانید »

اختصاصی| نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب/دیری نخواهد پایید که مردم با سلامتی کنار هم زندگی کنند


اجتماعی

/


سلامت

۱۸:۲۹

۱۳۹۹/۴/۲۲


http://fna.ir/eyclfe


۰

اختصاصی| نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب/دیری نخواهد پایید که مردم با سلامتی کنار هم زندگی کنند

وزیر بهداشت در نامه خود به رهبر معظم انقلاب آورده است: بی تردید دوباره بر می گردیم به روزهائی که مردم عزیز کشورمان با سلامتی و شادمانی در کنار هم زندگی کنند و دیری نخواهد پائید تا بر چهره نازنین فرمانده مهربانمان لبخند رضایتمندی بنشانیم.

اختصاصی| نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب/دیری نخواهد پایید که مردم با سلامتی کنار هم زندگی کنند

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس،‌ سعید نمکی وزیر بهداشت در نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب آورده است: بی تردید دوباره بر می گردیم به روزهائی که مردم عزیز کشورمان با سلامتی و شادمانی در کنار هم زندگی کنند و دیری نخواهد پائید تا بر چهره نازنین فرمانده مهربانمان لبخند رضایتمندی بنشانیم.متن کامل این نامه به شرح ذیل است:

حضرت آیت ا…العظمی خامنه ای

مقام معظم رهبری (مد­ظله العالی)

سلام علیکم؛

فراز اول فرمایشات حکیمانه امروزتان که همچون پیش، مایه وفاق و همگرائی ملی بود پس از چند هفته تلاش شبانه روزی و نفس گیرمان در مدیریت بیماری کرونا بخصوص در استان­های مرزی و پرمشکل کشور که به لطف پروردگار به مهار نسبی آن نیز انجامید بارانی لطیف بود بر تنهای رنجور و دلهای داغدیده مان اما آهنگ محزون صدایتان در فراز دوم که غمگینانه از افتادن آتش دوباره بیماری بر نیستان وجود هموطنانمان گفتید و سوز دل مهربانتان را از داغ فقدان عزیزانمان بر زبان جاری فرمودید وجودم را گداخت و نگاشتن سوز دل را تنها راه علاج این رنج جان گداز یافتم.

اگر در دوره اول بیماری سربازان حضرتعالی بعنوان مدافعین سلامت در کنار دیگر عزیزان دست­آوردی شگرف در اوج تحریم و تنگدستی نثار ملت شریف ایران کردند علاوه بر همه جان فشانی­‌ها، همدلی­‌ها و هم افزائی­‌های مردم و کارگزاران نظام، حمایت­های بزرگ منشانه رهبری مهربان و فرزانه بود که یقین دارم در تاریخ این سرزمین بعنوان برگ زرین بی بدیل، جاودانه به یادگار خواهد ماند.

اینجانب بعنوان سربازی کوچک که از روزهای قبل از ورود بیماری به کشور خدمتگزار بوده‌ام و یاد هر روزش را در دفتر خاطراتم می‌نگارم، گرانبهاترین اوراق این نگارش را سرشار از ردپای کلام، عمل و محبت حضرتعالی می بینم و امروز که پس از آن­‌همه بردباری و حمایت، بجای شادمانی و رضایت، اندوه در آهنگ صدایتان می شنوم، برایم بسیار، بسیار غم انگیزست.

قبل از این موج جدید بلاخیز پیش بینی ایام را بدلیل غفلت های ساده انگارانه به محضرتان تقدیم کرده بودم دلم نمی خواست آنچه می دیدم، تحقق یابد. دلم می خواست در عالم پیش بینی و رویا بماند همچون انسانی که خوابی تلخ می بیند و در عالم بیداری خوشحال می شود که خواب بود ولی متأسفانه به حقیقت پیوست. اما بگویم عزیز دل، هنوز دیر نشده است، تا خدا هست که یاریمان کند، شما هستید که نصیحت و دعایمان کنید، مردمی هستند که حرفهایمان را بشنوند و همراهیمان کنند، قوای سه گانه­ای هستند که دست در دست هم حمایت‌مان کنند، نیروهای مسلح، سازمان‌­های مردم نهاد و خیرینی هستند که دست‌مان را بگیرند، جوانان و دانشگاهیان فرهیخته ای هستند که در راه پیشگیری و درمان، معجزه خلق کنند. مدافعین عاشق سلامتی هستند که مهر بورزند و خسته نشوند، مادران و پدران شهدائی هستند که دعای نیمه شبانشان عطر دل‌­انگیز کاروان‌مان باشد هراسی از هجمه بیماری نداریم و یقین داریم که مهارش می‌کنیم و بی‌تردید دوباره بر می‌گردیم به روزهائی که مردم عزیز کشورمان با سلامتی و شادمانی در کنار هم زندگی کنند و دیری نخواهد پائید تا بر چهره نازنین فرمانده مهربانمان لبخند رضایتمندی بنشانیم. انشاا….

دکتر سعید نمکی

انتهای پیام/


وزیر بهداشت


سلامت


سلامتی


رهبر معظم انقلاب


سعید نمکی

اخبار مرتبط

منبع خبر

اختصاصی| نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب/دیری نخواهد پایید که مردم با سلامتی کنار هم زندگی کنند بیشتر بخوانید »

حساسیت‌ها درباره کرونا نباید کاهش پیدا کند/ تولید و توزیع ماسک کماکان در دستور کار است

به گزارش مشرق، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی در نشست قرارگاه بهداشتی، درمانی و زیستی دفاعی سپاه که به صورت ویدئو کنفرانس با همه فرماندهان سپاه استانی برگزار شد، افزود: ویروس کرونا سست نشده و همچنان در حال فعالیت است و هر روز جغرافیای جدیدی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ما هم نباید سست شویم.

فرمانده کل سپاه پاسداران ادامه داد: براساس تجارب چند ماه گذشته این بیماری فقط از طریق همکاری و رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی و اقدامات پیشگیرانه قابل گذر است و از آنجایی که هنوز درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد، نوع رفتارهای ما در کاهش این بیماری تعیین کننده است.

بیشتر بخوانید:

سرلشکر باقری: کرونا تأثیری بر مأموریت‌های نیروهای مسلح نداشته است

سردار نقدی: نظریه غربی در موضوع کرونا رفوزه شد

سرلشکر سلامی تاکید کرد: کلید موفقیت کشور در مواجهه منطقی و موفق با شیوع بیماری کرونا این است که درجه حساسیت دستگاه ها، نهادها و مردم کاهش پیدا نکند.

وی از همه فرماندهان سپاه استانی خواست به ویژه در استان‌هایی که اوضاع شیوع کرونا نامناسب است، با همکاری مناسب با دانشگاه‌های علوم پزشکی همه مساعدت‌های لازم را که در موج اول بیماری به عمل آوردند، مجدد در بخش درمان، غربالگری، ضد عفونی کردن، نقاهتگاه‌ها و حتی در بخش غسل و کفن متوفیان ادامه دهند.

فرمانده کل سپاه گفت: وظیفه ما این است که براساس دستور، ولی امرمان با همه امکانات و توان در این مسئله حضور داشته باشیم.

سرلشکر سلامی افزود: تولید و توزیع ماسک برای مردم و پاسداران همچنان در دستور کار باشد و کمک‌های مومنانه مجدد شروع شود.

وی گفت: در جلسه‌ای که یکشنبه آینده با مسئولان دستگاه‌های حمایتی و انقلابی خواهیم داشت، موج دیگری از کمک‌ها را برنامه ریزی خواهیم کرد و آن‌هایی که به سبب بیماری کرونا دچار مشکلات معیشتی شده اند، مساعدت می‌شوند.

در این ارتباط ویدئو کنفرانسی فرماندهان سپاه استانی از آمادگی‌های خود برای مقابله با بیماری کرونا به ویژه در ایام همه گیری مجدد آن سخن گفتند.

منبع خبر

حساسیت‌ها درباره کرونا نباید کاهش پیدا کند/ تولید و توزیع ماسک کماکان در دستور کار است بیشتر بخوانید »

نمیشود مردم خسته را بار دیگر در خانه نگه‌داشت


اجتماعی

/


سلامت

۱۸:۰۷

۱۳۹۹/۴/۱۸


http://fna.ir/eybqk9


۰

نمیشود مردم خسته را بار دیگر در خانه نگه‌داشت

وزیر بهداشت با بیان اینکه بیشترین خسارت را وزارت بهداشت در کرونا داده است، گفت: عده‌ای دچار سهل‌انگاری شدند، چه مردم و چه برخی دوستان غیرمردم در جاهای دولتی و خصوصی و این دستاورد عظیم ملی به دست آمده را ساده انگاشتند.

نمیشود مردم خسته را بار دیگر در خانه نگه‌داشت

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس، سعید نمکی وزیر بهداشت در نشست اضطراری ستاد مبارزه به کرونا در کلانشهر تهران اظهار داشت: گلایه‌مان از این است که به مقامات ارشد نظام آدرس غلط می‌دهیم و تصمیمات غلط از آب درمی‌آید.

وی ادامه داد: بیشترین زیان را ما در بخش سلامت داده‌ایم و هیچ بخشی به اندازه ما اذیت نشد. همه از کانون‌های کرونا فرار کردند امام بچه‌های ما دل به کانون عفونت دادند. بیمارستان‌های دانشگاهی از درآمد اختصاصی خود 15 درصد درآمد داشتند و ما بیشترین زیان جانی، مالی و حیثیتی را در این مدت داشتیم.

نمکی با بیان اینکه بنده به عنوان وزیر بهداشت شرمنده مدافعان سلامت هستم، گفت: عده‌ای دچار سهل‌انگاری شدند، چه مردم و چه برخی دوستان غیرمردم در جاهای دولتی و خصوصی و این دستاورد عظیم ملی به دست آمده را ساده انگاشتند.

وزیر بهداشت اضافه کرد: بنده مدتها جلوی دوربین نیامده بودم، قهر بوده، دل‌شکسته و عصبانی بودم. دل‌نوشته‌ای خدمت رهبر معظم انقلاب تقدیم کردم و خدا شاهد است حمایت و بصیرتی که از رهبری در این دوره دارم، ندیده‌ام و در خیلی از روزها که می‌نوشتم، از خدا خواستم تا روزی که زنده هستم این سایه بلند را از سر من برندارد.

وی اضافه کرد: ما برنامه‌ای برای تک‌رقمی کردن فوتی‌ها داشتیم و همچنین برنامه کنترل کرونا تا پایان خط بیماری در 13 استان به فاز مهار رسیدیم. برای 1300 شغل و حرفه در 10 شبانه‌روز پروتکل نوشتیم. در شرایطی که در تحریم قرار داریم و مردمی داریم که امورشان با یک زیرپله می‌گذرد،

وی متذکر شد: اگر بگویم اولین مقصر این صحنه کیست، می‌گوییم امریکای جنایتکار که ناجوانمردانه‌ترین تحریم‌ها را علیه ما اعمال می‌کند. اینکه مردم از فقر و تهیدستی رو به طغیان می‌روند، باید رئیس‌جمهور این مملکت به عدم شکل‌گیری این طغیان فکر کند. بنده نمی‌توانم به مغازه‌داری که چک برگشتی دارد کمک نکنم و باید اقتصاددانان به کمک ما می‌آمدند و راهکار به بنده ارائه می‌کردند که چطور مملکت را در این شرایط اداره کنیم تا طغیان ناشی از گرسنگی و فقر نداشته باشیم.

وزیر بهداشت ابراز داشت: اگر ما دچار خسران در موضوع کرونا شدیم نه اینکه نفهمیم که بازگشایی‌ها آمار مبتلایان را بالا خواهد برد و نه اینکه مترو و اتوبوس تنها یک‌سوم توان جابجایی این جمعیت را دارند. این جهل ما نبود بلکه این ضعف ما در مقابل اقتصادی بود که کشش نداشت. اگر روزی قرار باشد که خدای نکرده این زحمات مورد هجمه قرار گیرد، شاید حرف‌هایی بزنم که فراتر از کشش و ظرفیت برخی افراد است.

نمکی افزود: بنده به شدت از این اقدامات انجام شده دفاع می‌کنم و در مقابل این افراد زانو می‌زنم و دست کسانی که به ما کمک کردند می‌بوسم. نهادهایی مانند نیروی مسلح، سازمان‌های مردم‌نهاد، خیرین، صدا و سیما و روحانیت که آنقدر با نجابت برخورد کردند، مانند اینکه گفتیم نمازجمعه، مسجد و صحن بقاع متبرکه را تعطیل کنیم که آن را انجام دادند و استانداران با تمام وجود به صحنه آمده و کسی ما را تنها نگذاشت، ضمن اینکه دادستانی ها و قوه قضائیه نیز کمک کردند.

وی متذکر شد: البته ما از یک سمت از بیرونی‌ها و کانال‌های معاند ضربه می‌خوردیم و یک‌سری نیز از درون که نیروهای ما را تضعیف می‌کردند. هیچ ستادی را مقتدرتر از ستاد کرونای استان تهران ندیدم و این نمونه‌ای شد برای بحران‌های آتی مملکت.

نمکی تأکید کرد: ما نمی‌توانیم در برخی جاها به عقب برگردیم و مردم خسته و وامانده را با شعار در خانه ماندن، در خانه نگه داریم. برای نخستین بار در تاریخ این مملکت مردم در 13 نوروز در خانه ماندند، اما نمی‌توانیم مردم را در خانه نگه داریم و باید این واقعیت را بپذیریم. نمی‌شود مردم را با شعار در خانه ماندن نگه داشت و گفت کسب و کارها را تعطیل کنید، بلکه باید روش هنرمندانه‌تری درنظر گرفت تا مردم را ترغیب به رعایت چارچوب‌ها کنیم.

وی یادآور شد: باید از هنرمندان و اهل قلم در این خصوص کمک بگیریم و پایلوت این موضوع را در تهران اجرا کنیم که چگونه می‌توانیم مردم را به ترغیب به رعایت چارچوب‌ها کنیم.

وی با اشاره به راهکارهای عملی برای رعایت نکات لازم توسط مردم خاطرنشان کرد: اولین راهکار ما این است که فاصله‌گذاری هوشمند، استفاده از ماسک و نظارت بر اجرای پروتکل‌ها را انجام دهیم و این اولین راهکاری است که باید وقت ویژه برای آن بگذاریم.

وزیر بهداشت افزود: ما عمل‌های الکتیو مردم را معلق کردیم، اما امروز دیگر نمی‌توانیم آن کار را انجام دهیم، در نتیجه باید در تهران تعدادی از بیمارستان‌ها را برای بیماران کرونایی و تعدادی از بیمارستان‌ها را برای بیماران غیرکرونایی اختصاص دهیم.

انتهای پیام/


تحریم


وزیر بهداشت


اقتصاد


سلامت

اخبار مرتبط

منبع خبر

نمیشود مردم خسته را بار دیگر در خانه نگه‌داشت بیشتر بخوانید »