به گزارش مجاهدت از مشرق، جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته همواره آماج حملات و جنگ رسانهای از جانب معاندان بوده است. جنگ نرم همانطور که از نامش پیداست مهندسی آرام، تدریجی و زیرسطحی افکار عمومی جوامع باهدف نیل به هدفی مشخص بسته به برنامهریزی طراحان آن، است.
گاهی در پی «تغییر قالبهای ماهوی جامعه و ساختار سیاسی» آن است که با حمله و طرحریزی رسانهای نهادهایی همچون خانواده، آموزش و پرورش، دستگاه قضایی، سیستم بهداشت و درمان و اساساً هر آنجایی است که باید مأمن و پناهگاه و البته مورد اطمینان مردم باشد را بیاعتبار کند و گاهی با ارائه تصویری شکستخورده، ناامید و مأیوس از جامعه اساسا فروپاشی آن را دنبال میکند.
اما این فرآیند چگونه و با کمک چه جریاناتی رخ میدهد؟ و چرا دشمن برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی به موفقیت در جنگ رسانهای طمع کرده؟ تا جایی که رهبر معظم انقلاب اسلامی هم در بیانیه گام دوم شکستن محاصره تبلیغاتی دشمن را جهادی ریشهدار خواندند و هم در مراسم تنفیذ رئیسجمهور دولت سیزدهم تأکید کردندکه : «دشمنان ما امروز بیشترین تحرکشان علیه ما بیش از تحرکات امنیتی و اقتصادی، تحرکات تبلیغاتی و جنگ نرم است، تبلیغات رسانهای است برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلط بشوند». این مهم پیش از این نیز در قالب «اهمیت ناکارآمد سازی جریان تحریف که حقایق را وارونه نشان میدهند»، نیز مورد تأکید قرار گرفته بود.
3 محور اصلی عملیات روانی دشمن علیه مردم ایران
در این زمینه بحرانسازی از مسائل و حوادث عادی با هدف ایجاد فشار روانی، اضطراب و خشم انباشته، سیاهنمایی از همه شئون حکومت و کشور و ایجاد نفرت نسبت به وطن، ناامیدسازی از بهبود اوضاع، به خصوص اوضاع اقتصادی و معیشتی و بزک کردن دشمنان اصلی و واقعی کشور و جایگزین کردن دیگران به عنوان دشمن به عنوان سه محور اصلی عملیات روانی علیه ملت ایران در دستور کار رسانهها معاند قرار گرفته و به صورت شبانهروزی در تلاشند با تثبیت ادراکهای مدنظر خود افکار عمومی کشور را تحت تاثیر قرار دهند یا حتی بر تصمیمات کلان کشور اثر بگذارند و زمینه پیشبرد راهبردهای خود را فراهم آوردند.
از سوی دیگر برای کسانی که ادبیات استراتژیک غربیها به ویژه آمریکائیها درباره ایران را تعقیب کردهاند یک کلیدواژه آشنا وجود دارد با عنوان «شبکه همکار غرب در ایران». آنها مدتهاست عقیده دارند و این عقیده خود را پنهان هم نکردهاند در این مسیر قطعا به کمک بازوانی در داخل ایران نیاز خواهند داشت، که چندی پیشاندیشکده آمریکائی کاتو در گزارشی مفصل به دولت آمریکا تقویت این جریان در داخل ایران را شدیدا توصیه کرده بود.
اهمیت نقش شبکه همکار غرب در داخل برای فروپاشی اجتماعی ایران
ایناندیشکده در این گزارش چندگانهای را جهت تقابل با ایران معرفی و در نهایت روش پیشنهادی خود برای مقابله با ایران را ارائه کرده است که یکی از محوریترین آن بحث کمک به بالندگی جریان طرفدار غرب در داخل ایران است.
اصرار و ارائه استدلالهایی برای مقابله با ایران تحت عنوان «حمایت از جریان تجدیدنظرطلب» اولین بار نیست که توسط یکاندیشکده آمریکایی پیشنهاد میشود کما اینکه در طول سالهای اخیر بارها چنین موضوعی موردتوجه سیاستمداران، رسانهها واندیشکدههای غربی قرار گرفته است و از سوی دیگر اهمیت این عناصر داخلی یا شبکه اقتصادی- رسانهای همکار غرب در داخل کشور حمایت و تلاش برای تقویت آنها نیز مختص به یک طیف یا جناح سیاسی در آمریکا نیست.
درواقع در شرایطی که سیاست فشار حداکثری دشمن علیه ملت ایران با هدف فروپاشی اقتصاد کشور به اذعان خودشان به شکلی مفتضحانه شکست خورده است، آمریکائیها به این جریان امید بستهاند تا به نیابت از آنها در داخل ایران با تحقیر و توهین به مردم ایران، یأس آفرینی و القای بن بست در آینده و ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت و همچنین انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت فروپاشی اجتماعی ایران را به زعم خود محقق کنند.
در همین راستا نگاهی کلی به مواضع رسانههای زنجیرهای مدعی اصلاحطلبی نشان میدهد که این جریان رسانهای چگونه در تلاش برای تکمیل پروژه عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران به صورت روزانه با انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت در جامعه یأس آفرینی و با القای بن بست در آینده کشور شکاف میان مردم و حاکمیت را دنبال میکنند.
دروغ، مبالغه و سیاهنمایی با هدف ایجاد اضطراب و فشار روانی در جامعه
به عنوان نمونه روزنامه شرق روز گذشته در گزارشی درباره سیل اخیر امامزاده داود با توسل به حربه رسانهای دروغ، مبالغه و سیاهنمایی و با هدف جریحه دار کردن احساسات و عواطف مردم نوشته است: « بو، همان بوی متروپل است. بوی اجسادی که چند روز است پیدا نشدهاند، تمام محوطه را برداشته. از اولین پیچ امامزاده داوود، مسیرها را بستهاند و تنها با مجوز یا کارت خبرنگاری اجازه تردد داده میشود، چندین کیلومتر پایینتر نیروهای امداد به همراه سگهای زندهیاب در حال گشتن درهها هستند. احتمال اینکه سیل اجساد را تا این مسیر آورده باشد میرود.»
موضوعی که البته به فاصلهای کوتاه از سوی سرپرست دادسرای جنایی استان تهران تکذیب و تصریح شد: « فردی با مصاحبهای با یکی از روزنامههای کشور انجام داده بود و مدعی شده بود که جسد یکی از اعضای خانوادهاش تاکنون کشف و شناسایی نشده است که با پیگیریهای لازم این فرد صبح امروز با مراجعه به سازمان پزشکی قانونی تهران پس از انجام آزمایش دیانای جسد عضو خانوادهاش به نام محمد پیشدادی فرزند محمدعلی را شناسایی و تحویل گرفت »
این روزنامه مدعی اصلاحات همچنین طی روزهای گذشته در گزارشیهایی با عنوان «زجرهای دخترانه در کمپهای خصوصی» و «یک سال پس از زن کشی، قاتل مبینا آزاد است خبرنگار در انتظار حبس 26ماهه» سعی داشته تصویر سیاه، تاریک و کریه از وضعیت جامعه ایرانی و به خصوص زنان و دختران ایرانی ارائه کند.
روزنامه اعتماد نیز در روزهای گذشته در گزارشی عجیب و قابل تامل با عنوان «مرگ در شعلههای اعتراض» مدعی خودکشی و مرگ 8 کارگر بهدلیل مشکلات معیشتی شده تا نسبت به بهبود اوضاع، به خصوص اوضاع اقتصادی و معیشتی القای ناامیدی کرده و ایجاد نفرت نسبت به وطن و اضطراب و فشار روانی در جامعه را دنبال کند.
استناد به تصاویر و فیلمهای جعلی برای لجن پراکنی
یا روزنامه زنجیرهای ابتکار که در شرایطی که افکار عمومی جامعه درگیر و متاثر از وقوع سیل در نقاط مخلتف کشور است در اقدامی قابل تامل و البته تاسف بار با انتشار تصویری از سیل در عربستان آن را به سیل در شهرستان استهبان نسبت داد.
این اقدام در حالی رخ داد که نخستین بار و در جریان سیل سال ۹۸ شیراز، این تصویر در شبکههای اجتماعی با عنوان تصویری از سیل شیراز و ویرانیهای باقی مانده از آن فراگیر شد.
همچین در اقدامی دیگر «عباس. ع» ستون نویس نشریات زنجیره ای- که در دولت اصلاحات به اتهام فروش اطلاعات به بیگانگان به ۸ سال زندان محکوم شد- با استناد به فیلمی جعلی که خبرنگار بیبی سی فارسی از غرق شدن یک موتور سوار در کشوری دیگر منتشر کرده و آن را به حادثه سیل در ایران نسبت داده، به تحقیر مردم ایران پرداخته و این فیلم جعلی را نماد فقدان آموزشی مردم ایران و ضعف حاکمیت دانسته است.
تطهیر جاسوسان و قبح شکنی از فعالیت مجریان پروژه جنگ روانی دشمن
از سوی دیگر مدعیان اصلاحات از مدتها قبل پروژه تطهیر جاسوسان و عناصر ضدانقلاب خارج نشین و قبح شکنی از فعالیت این افراد در رسانههای داخل کشور را کلید زده و به برخی از آنها از جمله «مسعود بهنود» روزنامه نگار سلطنت طلب و فراری تریبون میدهند. فردی که طی سالهای گذشته در پوشش خبرنگار، مجری یا فعال رسانهای مهمترین نقش در اجرای پروژه جنگ روانی دشمن در ایران هراسی، هجمه به فرهنگ، هویت و اعتقادات مردم ایران و کودتای رنگی علیه نظام جمهوری اسلامی داشته است.
او همچنین مجری و کارشناس شبکه تلویزیونی و سایت «بیبیسی فارسی» است که ابزار دولت انگلیس برای تحقیر، توهین، تفرقه افکنی و مایوس کردن مردم ایران است. این رسانه همانند دولت بدسابقه انگلیس نگاهی استعماری به مردم ایران دارد. از سوی دیگر بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران عرصه سیاست و رسانه یکی از دلایل اصلی شکل گیری شبکه تلویزیونی بیبی سی فارسی و صرف هزینههای هنگفت از سوی دولت انگلیس برای آن را، نقشآفرینی در فتنه 88 میدانند، شبکهای که با ردیف بودجه اختصاصی وزارت خارجه انگلیس راهاندازی شده است.
خبر سازی با هدف تحریم مردم ایران، حمایت ویژه از گروهکهای تروریستی تجزیهطلب، توهین به مقدسات، تشویق مردم به آشوب و آتش زدن و تخریب اماکن عمومی، تمسخر عقاید دینی مردم، تشویق زنان به کشف حجاب، کوچکنمایی نقاط پیشرفت، بزرگنمایی نقاط ضعف، بن بستنمایی وضعیت کشور و… از جمله کارویژههای بیبی سی فارسی است که بهنود سالها در قالب مجری و کارشناس در آن مشغول به فعالیت بوده است.
همچنین در سالهای گذشته تعدادی از فعالین رسانهای در داخل با خیانت به مردم کشورشان به استخدام بیبی سی فارسی درآمدند و در نقش پادوهای ملکه انگلیس، در این شبکه ضدایرانی مشغول به کار شدند که «دروازه ورود» این خبرنگاران تجدیدنظرطلب به شبکه رسانههای فارسی زبان بیگانه «بهنود» بوده است.
روزنامه شرق نیز در شماره دیروز خود مصاحبهای با «کاوه مدنی» جاسوس فراری دوتابعیتی ترتیب داده و در ابتدای این مصاحبه با تعریف و تمجید از این جاسوس فراری مینویسد: «میگوید «امیدوار» است، به هماناندازه هم «نگران». میگوید اگر روزی امیدش را از دست دهد، دیگر درباره ایران حرفی نخواهد زد. درباره محیط زیست ایران؛ اما هنوز به جنگلها و تالابها، به درختان بلوط و هیرکانی، به خرسها و یوزها و گورخرهای ایرانی امید دارد. حتی به دریاچه ارومیه هم امید دارد. دریاچه ارومیهای که این روزها حالش نزار شده و درمانده. کاوه مدنی، پژوهشگر و فعال محیطزیستی ایرانی و معاون سابق سازمان حفاظت محیط زیست ایران در گفتوگو با «شرق» از این امروز و فردای دریاچه ارومیه گفت.»
چندی پیش هم روزنامهای که این روزها تنها نام جمهوری اسلامی را یدک میکشد نیز یادداشتی از کاوه مدنی با عنوان «تکرار دروغ خشکسالی سی ساله» منتشر کرده بود. این جاسوس فراری در بخشی از این یادداشت نوشته بود: «تا زمانی که همه مشکلات بخش آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم و دشمن و نفوذی و جاسوس و ابردزد بیفتد، فقط و فقط فرصت سوزی میشود و هزینه تغییر بالا میرود. متاسفانه طبیعت برای انسان صبر نخواهد کرد تا عقلش سر جایش بیاید. هر چه جلوتر برویم، خساراتی که به محیط زیست میزنیم، جبران ناپذیرتر خواهند شد!».
کاوه مدنی بعد از مفتوح شدن پرونده قضائی او در پیوند با جاسوسی از مراکز نظامی و اخلال در برنامههای محیط زیستی در ایران در حالی که ممنوع الخروج بود، در قالب مأموریت از ایران فرار کرد (و به عبارتی فراری داده شد) و مستقیم به لندن رفت و در بخش مطالعات ایران در مرکز مکمیلان دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ییل مشغول به کار شد. نکته قابل تأمل اینجاست که چند تن از یهودیان صهیونیست از قبیل «دیوید بریون دیویس»، «ریچارد گیلدر» و «لوئیس لرمن» این مرکز ضدایرانی را راهاندازی کرده و در حقیقت این مرکز با مدیریت صهیونیستها علیه ایران فعالیت میکند.
مأموریت اصلی کارمندان پروپاگاندای غربی-عربی-عبری علیه مردم ایران
این موارد و دهها نمونه دیگر تنها بخش کوچکی از تلاش روزانه رسانههای مدعی اصلاحات یا همان جریان غربگرایی داخلی برای تکمیل پازل دشمن در ایجاد یاس، نا امیدی، القاء بدبختی و فلاکت مردم ایران و فروپاشی اجتماعی کشور است. طیف ماموریت داری که چندی پیش یکی از افراطیون فراری مدعی اصلاحات مأموریتشان را اینگونه فاش کرد: «ما کارمندان پروپاگاندای غربی – عربی – عبری علیه مردم ایران هستیم. وظیفه ما وحشتافکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم؛ نه، ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم».
از کشف حجاب تا شوخیهای جنسی!
یکی از نکات قابل تأمل این است که متاسفانه در سایه بیتوجهی مدیران برخی رسانههای مدعی اصلاحات، تعدادی از خبرنگاران و روزنامه نگاران این رسانهها علنا به کشف حجاب اقدام کرده و به صورت پیوسته، توئیتها و پستهای اینستاگرامی توهینآمیز و ساختارشکن منتشر کرده و ضمنا توئیتها و مطالب فعالین جریان معاند در خارج از کشور را نیز بازنشر میدهند.
بر همین اساس با بررسی صفحات اجتماعی برخی از خبرنگاران و روزنامه نگاران مدعی اصلاحطلبی شاغل در رسانههای داخلی موارد تأمل برانگیزی مشاهده میشود. کشف حجاب، توهین به مقامات عالی نظام، سیاهنمایی وضع کشور،انتشار مطالب و تصاویر اروتیک، شوخیهای جنسی، توهین به مقدسات و…تنها بخشی از مصادیق پستهای منتشر شده از سوی برخی خبرنگاران و روزنامه نگاران طیف مدعی اصلاحات در فضای مجازی است.
دوره کارآموزی برای حضور در رسانههای معاند
عملکرد این قبیل افراد در پوشش خبرنگار، این شائبه را به وجود آورده است که برخی از آنها با چنین رویکردی در پی رزومهسازی برای حضور در رسانههای معاند هستند.
و اما همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، قصور و تقصیر مدیران برخی رسانههای مدعی اصلاحات موجب شده تا اینگونه افراد به راحتی و بدون محدودیت به انتشار مطالب سخیف اقدام کرده و این رسانهها را به عنوان «دوره کارآموزی برای حضور در رسانههای ضدانقلاب در خارج از کشور» در نظر بگیرند.
گاف مشترک خبرنگار روزنامه زنجیرهای و مواجب بگیر ملکه انگلیس
در سالهای گذشته «پ.ع» طنزنویس روزنامه شرق طبق روال و بنابر هماهنگیهای صورت گرفته، مطلب تولیدی خود را در اختیار مسعود بهنود قرار میداد تا وی صبح روز بعد در ستون مرور روزنامهها در بیبی سی فارسی به آن ضریب داده و با ذکر اسم نویسنده، آن را بازنشر دهد.
ظاهر قضیه این بود که مواجب بگیر ملکه انگلیس در بیبیسی فارسی، هر روز صبح خودش روزنامههای داخلی ایران را مرور و سوژهها را انتخاب میکند و در این میان، روح خبرنگاران اصلاحطلب در داخل کشور اصلا از این ماجرا خبردار نیست. اما گاف بیبی سی،موجب شد که دم خروس بیرون بزند.
آن شب، وقتی طنزنویس روزنامه شرق مطلب خود را تحویل داد و رفت، ساعاتی بعد یکی از مدیران روزنامه، مطلب وی را به دلیل ملاحظاتی کنار گذاشت و مطلب مذکور اصلا چاپ نشد. با اینحال مسعود بهنود صبح روز بعد با این خیال که مطلب ارسال شده توسط خبرنگار اصلاحطلب به وی، در روزنامه منتشر شده است، آن را بازنشر داده و با آب و تاب به شرح آن پرداخت.
فعالیت خبرنگاران داخلی با اسم مستعار در رسانههای معاند
یکی از روشهای مورد استفاده توسط برخی خبرنگاران اصلاحطلب در داخل جهت همکاری با رسانههای معاند، استفاده از نام مستعار است. در سالهای گذشته اسنادی منتشر شد که نشان میداد برخی از خبرنگاران فعال در رسانههای اصلاحطلب با نام مستعار در رسانههای معاند فعال بوده و به نوعی به صورت نیابتی به تهیه خوراک رسانهای برای آنها اقدام میکردهاند.
حقوق ریالی- دلاری، پاداش پادویی برای دشمن
در سالهای گذشته یکی از خبرنگارانی که پیش از آن در رسانههای مدعی اصلاحات در داخل کشور فعال بوده و مدتی بود که به رسانههای معاند پیوسته بود در یادداشتی در سایت ضدانقلاب «روزآنلاین» نوشته بود:«من در داخل ایران هم حقوق ریالی داشتم و هم حقوق دلاری، حقوق ریالی را از رسانه اصلاحطلب میگرفتم و حقوق دلاری را از فعالین جریان برانداز در خارج از کشور.»
پول بیتالمال برای فربهسازی خط نفاق و تحریف!
نکته قابل توجه اینجاست که برخی رسانههای داخلی بدسابقه که بارها در نقش همکار داخلی رسانههای معاند در کارزارهای رسانهای علیه مردم ایران حضور فعال داشتهاند، از یکسو یارانه و بودجه از دولت دریافت کرده و از سوی دیگر از برخی نهادها نیز در قالب خبر و آگهی، هزینه دریافت میکنند.
بر همین اساس و با توجه به کارنامه سیاه این قبیل رسانهها، خلاف انصاف و مروت و قانون است که پول بیتالمال صرف حمایت از آنان شود.
ضرورت برخورد بدون تساهل و تسامح با مخلان امنیت روانی جامعه
در شرایطی که جریان مدعی اصلاحطلب با خطگیری از غربیها روح و روان جامعه را هدف قرار داده و در تلاش است در شرایط فعلی جامعه به جای واکنش مؤثر در ایجاد امنیت خاطر در جامعه، اختلال و آشفتگی و یآس را در جامعه پمپاژ کند، برخورد با این مخلان امنیت روانی جامعه ضرورتی انکار ناپذیری است.
آنگونه رهبر معظم انقلاب نیز در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب به آن اشاره کرده و فرموده بودند:«در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند.»
ایشان همچنین تیرماه سال جاری در دیدار رئیسو مسئولان قوه قضایی تاکید فرمودند: «یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیّت روانی داشته باشند. امنیّت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهای، یک دروغی، یک حرف هراسافکنندهای در ذهنها پخش نشود. حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کارها را میکردند، حالا فضای مجازی هم اضافه شده. هر چند وقت یا چند روز یک بار، گاهی چند ساعت یک بار یک شایعهای، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخّصی یا نامشخّصی در فضای مجازی منتشر میکند، مردم را نگران میکند، ذهن مردم را خراب میکند. یک دروغی را مطرح میکند، شایع میکند، خب، این امنیّت روانی مردم از بین میرود. یکی از وظایف قوّهقضائیّه برخورد با این مسئله است. البتّه اینجا هم من شنیدم بعضی گفتند که قانون نداریم؛ اوّلاً میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد و حکم این را فهمید؛ اگر قانون هم ندارید، سریع قانون تهیّه کنید؛ اینها چیزهای مهمّی است.»