کمک مومنانه

اعلام برنامه‌های بیست و یکمین کنگره سرداران و ۴ هزار شهید منطقه ۱۷ تهران


اعلام برنامه‌های بیست و یکمین کنگره سرداران و ۴ هزار شهید منطقه ۱۷ تهرانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بیست و یکمین کنگره سرداران و ۴ هزار شهید منطقه ۱۷ تهران، از ۸ بهمن مصادف با سالروز وفات حضرت ام‌البنین (س) تا ۲۲ اسفند (روز بزرگداشت شهدا) به یاد سردار دل‌ها شهید حاج قاسم سلیمانی و پاسداشت شهدای عرصه سلامت، برگزار خواهد شد.

«رسول آذرسرا» دبیر ستاد کنگره بزرگداشت سرداران و ۴ شهید منطقه ۱۷ تهران، اظهار داشت: امسال با توجه به قرار داشتن کشور در شرایط کرونا و لزوم حفظ سلامت مردم، هیئت امنای کنگره بر آن شدند تا برای پاسداشت مقام شامخ شهدا، اغلب برنامه‌های کنگره را با جمعیت محدود و رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی برگزار و در فضای مجازی منتشر کنند.

وی افزود: از این رو طبق سنوات ۲۱ سال گذشته، مراسم افتتاحیه کنگره سرداران و ۴ شهید منطقه ۱۷ تهران با عنوان «بزرگداشت شهدای معلم و دانش آموز»، روز چهارشنبه ۸ بهمن با حضور نمادین دانش‌آموزان در دبیرستان «شهدای هویزه» منطقه ۱۷ برگزار و به‌صورت زنده در شبکه «شاد» و تلویزیون اینترنتی «خیمه‌گاه» پخش خواهد شد.

آذرسرا، برگزاری ۲۱ یادواره مجازی شهدا در ۲۱ مسجد و هیئت مذهبی واقع در منطقه ۱۷ تهران تحت عنوان «یاد یاران»، اجرای ۲۱ طرح جهادی «کمک مؤمنانه» در راستای کمک‌رسانی به خانواده‌های مستضعف دارالشهدای تهران (منطقه ۱۷) و اجرای ۲۱ ویژه‌برنامه مجازی «زنگ شهدا» در روزهای چهارشنبه از ساعت ۱۳ تا ۱۴ در شبکه دانش‌آموزی «شاد» را از دیگر برنامه‌های بیست و یکمین کنگره بزرگداشت سرداران و ۴ شهید منطقه ۱۷ تهران عنوان کرد.

به گفته وی، آیین غبارروبی دل‌ها، عطرافشانی حرم‌های مطهر شهدای گمنام خاکسپاری‌شده در آستان مقدس امامزاده حسن (ع)، بوستان زمزم و ابوذر، کاشت نهال به یاد ۴ هزار شهید منطقه توسط دانش‌آموزان در روز درختکاری، برگزاری طرح «شهید علمدار» در قالب برگزاری روضه‌های فاطمی درب منازل شهدا، رونمایی از یادمان دارالشهدای تهران در بهشت زهرا (س) و باغ موزه دفاع مقدس و کوچه باغ شهدا، از دیگر برنامه‌های جنبی این کنگره خواهد بود.

دبیر ستاد کنگره سرداران و ۴ هزار شهید منطقه ۱۷ تهران همچنین از افتتاح شبکه تلویزیون اینترنتی «خیمه‌گاه» به‌عنوان اولین قرارگاه رسانه‌ای دارالشهدای تهران و برگزاری جشنواره فیلم کوتاه موبایلی با موضوع خاطرات ایثارگران و خانواده معظم شهدا خبر داد و اضافه کرد: طرح «هدیه‌ای به ملکوتیان» با ۴ هزار ختم قرآن کریم برای شادی ارواح طیبه شهدا، باغبانان لاله‌ها و اموات، همزمان با برگزاری دیگر برنامه‌های کنگره امسال، اجرا خواهد شد.

خاطرنشان می‌شود، منطقه ۱۷ تهران با تقدیم ۴ هزار شهید، بیشترین آمار شهدا را نسبت به وسعت منطقه‌ای در کشور به خود اختصاص داده و از این رو به «دارالشهدای تهران» معروف است. کنگره سرداران و ۴ هزار شهید این منطقه، بیست و یک سال است که به‌صورت مردمی و خودجوش توسط خانواده‌های معظم شهدا، جمعی از علما، فعالین و دغدغه‌مندان حوزه ایثار و شهادت و مردم در حال فعالیت است.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

اعلام برنامه‌های بیست و یکمین کنگره سرداران و ۴ هزار شهید منطقه ۱۷ تهران بیشتر بخوانید »

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟


گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: اهالی آسایشگاه کهریزک با یک هزار و 700 مددجو غریب بودند، قبل از اینکه سر و کله  کرونا پیدا شود، اما حالا یک سال است که غریب تر هم شده اند. قرنطینه، درهای آسایشگاه را به روی همان اندک ملاقات کننده هم بسته است و این تنهایی در روزهای جمعه بیش از هر روز دیگری به دلشان چنگ می زند.

جمعه ها در اتاق ها و سالن های آسایشگاه کهریزک سکوت حرف اول را می زند. مددجویان به چشمان هم اتاقی هایشان خیره نمی شوند. می دانند که در پس نگاه هر چشم منتظری غم بزرگی بیتوته کرده است. یکی غم انتظار دیدن فرزند کلافه اش کرده است، آن یکی دلش خانه پسرش است و هر شب در ذهنش چهره نوه ها را مجسم می کند، در تخیلش کنار آنها می نشیند و با هم حرف می زنند. جوانان معلولی که نزدیک ترین هایشان تاب نگهداری از پاهای بی حرکت را نداشتند و آنها  را به آسایشگاه کهریزک سپرده اند هم جمعه ها دلشان آشوب می شود.

اما در میان انبوه این غم های کوچک و بزرگ،در همین روزهایی کرونا زده، هستند امیدآورانی که لبخند را مهمان صورت اهالی غریب آسایشگاه کهریزک کنند. با نگاهشان امید می آورند، صدای سلام مادرجان و سلام پدرجانشان در راهروی سرای سالمندان آسایشگاه می پیچید و به دل آنهایی که باید می نشیند و حالشان را کمی خوب می کند. دکتر«منوچهر قارونی»؛ متخصص قلب و عروق یکی از همان امیدآوران آسایشگاه کهریزک است.

*رییس بیمارستان یا جهادگر 71 ساله سلامت

در دایره پزشکان و متخصصان قلب برای خودش برو و بیایی دارد. موسفید کرده رشته پزشکی است با 40 سال سابقه طبابت،ریاست یکی از مهم ترین بیمارستان های تهران، عضویت در هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی، ریاست کمیسیون پزشکی دانشگاه تهران همه اینها را که کنار عدد 71 و پایان دهه هفتم عمرش بگذاری، عنوان پزشک داوطلب یا پزشک جهادی برایت جالب تر می شود. میان دکتر قارونی و تک تک سالمندان آسایشگاه کهریزک ماجراهایی است. حرف یک سال و 10 سال نیست، با یک حساب سرانگشتی 36 سال است که جمعه هایش را وقف مددجویان غریب آسایشگاه کهریزک و طبابتشان کرده است. به گفته مسئولان آسایشگاه کهریزک، هیچ قرار و مدار مالی بین دکتر قارونی و مسئولان آسایشگاه نیست.صفر تا صد این حضور، کار دل است.

*اعتراف می کنم؛من یک پزشک خودخواهم

صبح یکی از جمعه های عاشقی سراغش می رویم و گفت و گویمان را با این جمله شروع می کنیم که آقای دکتر؛ 71 سالگی و طبابت داوطلبانه؟ کمی عجیب است! لبخند بر لب پاسخ می دهد:« شاید خودخواهی باشد اما راستش من قبل از هر نیتی اول برای دل خودم به کهریزک می آیم، برای آرامش و حال خوب خودم و بعد برای دل مددجویان آسایشگاه.

می دانی من 35 سال است که احساس پوچی نمی کنم.خستگی یک هفته را به دوش می کشم و جمعه که می شود دلم از شهر و هیاهویش کنده می شود. هر جایی که باشم خودم را به مددجویان آسایشگاه می رسانم. البته اشتباه نگویم. اینجا برای من دانشگاه کهریزک است. انگار هر هفته زندگی، برای من در اتاق اتاق آسایشگاه کلاس درس برگزار می کند و تک تک مددجوها با همان نگاه های غریبشان و قصه های زندگی شان استاد من می شوند.» کرونا که آمد بسیاری از پزشکان از ترس ابتلا به این ویروس درهای مطب را به روی بیماران بستند و خانه نشین شدند تا آب از آسیاب کرونا بیفتد، اما پزشکانی هم هستند که درست در روزهای قرنطینه پزشکی آسایشگاه، وعده 35 ساله شان را فراموش نکردند.

*دکتر قریب گفت روزی که تکبر کنی تمام شده‌ای  

مددکاران آسایشگاه می گویند دکتر قارونی طوری پای درد دل جوانان معلول آسایشگاه می نشیند و بی ادعا و بی تکبر با آنها هم پیاله و هم صحبت می شود که گاهی ما هم یادمان می رود که ایشان یکی از بزرگان نظام پزشکی کشور است. گفت و گویمان که با دکتر قارونی پیش می رود وقتی از ضرورت تواضع و دوری از منیت ها می گوید پای دکتر قریب هم به خاطرات باز می شود و دستمان می آید که ایشان یکی از شاگردان دکتر قریب است. دکتر قارونی می گوید؛ 

«من درس استادم را پس می دهم. دوره ای افتخار شاگردی دکتر قریب را داشتم و انترن ایشان در بیمارستان فیروزآبادی بودم و از این مرد بزرگ درس های بسیاری گرفتم.

یادم می آید یک روز خانمی به بیمارستان آمد و گفت من فخرالسادات حشمت الدوله نوه مرحوم فلان السلطنه هستم. دکتر قریب نگاه عاقل اندر سفیهی به او انداخت و گفت با این همه القاب روی دو صندلی بنشین. می توانی؟ زن از پاسخ دادن طفره رفت و دکتر نگاهی به من انداخت و گفت دوران انترنی شما یک روز تمام می شود و بالاخره دکتر می شوید و به جایی می رسید. یادتان باشد اگر تکبر کردید تمام شده اید. این حرف از آن سال تا امروز آویزه گوشم شده است. برای همین همیشه سعی کرده ام از منیت فاصله بگیرم و ارمغان هم نشینی با اهالی آسایشگاه کهریزک برای من فاصله گرفتن از همین منیت هاست.»

*جمعه‌های عاشقی از کجا آب می‌خورد؟/ ماجرای دکتر حکیم‌زاده و کارگری‌اش برای ساخت آسایشگاه کهریزک

مددجوها و مددکاران آسایشگاه به دکتر قارونی لقب «طبیب عشق» را داده اند. پا پی دل دکتر می شویم تا خاطراتش را برایمان روی دایره بریزد.برمی گردیم به 35 سال قبل، می پرسیم اصلا چه شد سر از آسایشگاه کهریزک در آوردید؟ ماجرای دکتر قارونی و جمعه های عاشقی در آسایشگاه از کجا رقم خورد؟ طبیب عشق پاسخش با مرور خاطرات موسس آسایشگاه کهریزک گره می خورد؛

«یک روز ناخودآگاه چشمم به روزنامه ای افتاد که در آن سرگذشت دکتر حکیم زاده؛بنیانگذار آسایشگاه کهریزک نوشته شده بود؛ آن خاطرات آنقدر به دلم نشست که گزارش را چندبار مرور کردم. ماجرای راه اندازی آسایشگاه کهریزک را خواندم. روزی که دکتر حکیم زاده در بیمارستان فیروزآبادی چشمش به چند پیرمرد فرتوت می خورد که در گوشه ای از حیاط بیمارستان بساطشان را پهن کرده اند و حال و روزخوبی ندارند. پرس و جو می کند. می گویند بی خانمانیم و جایی برای زندگی نداریم.کمک شان می کند.احوالات پیرمردها، پیرزنان و معلولان ناتوانی که در بیمارستان فیروز آبادی بستری می شدند و هیچ کس و کاری نداشتند، او را به فکر فرو می برد. زمین های مادر دکتر امینی،نخست وزیر آن زمان که همین مکان فعلی آسایشگاه است را از او می خرد تا جایی برای اسکان دادن سالمندان و معلولان بی پناه بسازد.

با اینکه دکتر حکیم زاده پزشک بود اما خودش پا به پای کارگران کار کرد تا به آرزویش که ساخت آسایشگاه بود رسید. آن روز دلم لرزید. جمعه همان هفته به آسایشگاه کهریزک رفتم. در راهروهایش قدم زدم.در احوالات اهالی اش خیره شدم، سر صحبت را با هر کدام باز کردم دیدم چقدر اینها غریبند.

تصمیم گرفتم قدمی برایشان بردارم. من متخصص قلب بودم و از سال 63 کارم را در آسایشگاه شروع کردم. از آن سال تا امروز هفته ای یک بار به آسایشگاه کهریزک می آیم.»

مرگ غریبانه خیلی از سالمندان آسایشگاه کهریزک را به چشم دیده، 36 سال زمان کمی نیست، یک عمر است. با جوان های معلول آسایشگاه هم نشین بوده و با آنها مو سپید کرده است. همین حالا هم خودش را پسر 90 ساله های آسایشگاه و پدر  جوانان کهریزک می داند.

دکتر«منوچهر قارونی»

 

*وقتی می گوید قلبم سنگینی می‌کند، یعنی چند وقت است مادرش را ندیده

جمعه ها، اول وقت همه منتظرش هستند. می دانند دکتر قارونی صدای قلبشان را می شناسد. می داند دلیل ساز ناکوک قلب پیرمرد بخش بنفشه چیست. غصه های دلش سنگینی کرده روی قلبش، تخت به تخت، اتاق به اتاق، بخش به بخش، قلب رنجور سالمندان و معلولان آسایشگاه را معاینه می کند. می داند وقتی معلول قطع نخاعی که 30 سال عمرش را روی تخت آسایشگاه گذرانده و نگاهش به سقف گره خورده به دکتر می گوید قلبم سنگین شده یعنی دو هفته است مادرش را ندیده، یعنی می ترسد از این بیشتر فراموش شدن.

*گلچین خاطرات/از مددجویی که پسرش رییس بیمارستانی در کاناداست تا ماجرای جعل امضای پیرزن توسط بچه هایش

می پرسیم آقای دکتر اگر بخواهید از این همه سال هم نشینی با سالمندان و معلولان آسایشگاه چند خاطره گلچین شده بگویید، آن خاطره ها کدامند؟

دکتر قارونی می گوید:«وقتی به آسایشگاه آمدم فکر می کردم همه مددجوها معلولان و سالمندانی هستند که از روی فقر و نداری در این مرکز زندگی می کنند، اما همه این تصورات من همان اول کار نقش بر آب شد.

 پیرمردی در آسایشگاه زندگی می کند که ثروتمند است اما همه مال و اموالش را وقف آسایشگاه کهریزک کرده و خودش هم ساکن اینجا شده است. پسر یکی از دیگر سالمندان رییس بیمارستانی در کانادا است و آن وقت پدرش را در آسایشگاه رها کرده است.

من اینجا هم مردی دیدم هم نامردی. مادری که بچه هایش سرش کلاه گذاشتند، با جعل امضاء خانه و همه دار و ندارش را بالا کشیدند، این مادر جایی برای ماندن نداشته و به آسایشگاه آمده، سال ها از این ماجرا می گذرد و این مددجو که حالا دیگر سالمند شده چشم انتظار بچه هایش است، می گوید من بچه هایم را می بخشم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمشان.

اینجا آدم هایی هستند که زمانی ثروتمند بودند و برای خودشان بر و بیایی داشتنداما حالا از آن همه جلال و جبروت یک ویلچر برایشان مانده و تختی که میزبان شب و روزشان شده است. اینجا جوانان معلولی زندگی می کنند که در اوج ناتوانی می ارزند به صد جوان توانمند. برای همین است که می گویم اینجا آسایشگاه کهریزک نیست، دانشگاه کهریزک است، پر از درس زندگی.»

*شاگردان جوان من وارثان جمعه های عاشقی اند

خیرخواهی های دکتر قارونی به 35 سال ویزیت رایگان و هم نشینی با مددجویان آسایشگاه کهریزک ختم نمی شود. مسئولان آسایشگاه می گویند:«دکتر پای بسیاری از دانشجویان پزشکی و پزشکان حادق را به آسایشگاه کهریزک باز کرده است. تا به حال گروه های بسیاری به عنوان پزشک داوطلب به آسایشگاه آمده اند. خیلی هاشان  با جوانان معلول ساکن سرا خو گرفته اند و با آنها رفیق شده اند. بعضی ها هم جای خالی پدر و مادرهایشان را با پدر و مادرهای غریب آسایشگاه پر می کنند. خوشحالم اگر یک روز آنقدر ناتوان شوم که دیگر نتوانم به آسایشگاه بیایم، پزشکان جوان و خیری هستند که با حضور و طبابت داوطلبانه مددجویان، برای من جمعه های عاشقی  را مرور کنند.»

انتهای پیام/





منبع خبر

شاگرد دکتر قریب در آسایشگاه کهریزک چه می کند؟ بیشتر بخوانید »

ایثار فرزندان شهدا به تأسی از پدرانشان/ اهدای خون به نیابت از شهدا در پویش «زندگی ببخشیم»


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شیوع «کرونا» با همه بدی‌ها و تلخی‌های خود، موجب ایجاد همدلی در ملت ایران شد؛ همدلی که یادآور حماسه‌های دوران هشت سال دفاع مقدس است. در این راستا بسیاری از مردم ایران، خصوصاً پیشکسوتان دوران دفاع مقدس و خانواده‌های معظم شهدا، به‌صورت خودجوش و «آتش به اختیار» پا به میدان مبارزه با این ویروس منحوس گذاشته و برای رفع نیازهای بهداشتی جامعه، با تولید ماسک، مواد ضدعفونی‌کننده، ضدعفونی کردن معابر عمومی و… حرکتی جهادی را آغاز کردند و از سویی دیگر نیز به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) حرکتی خیرخواهانه با عنوان «کمک مومنانه» برای حمایت از اقشاری که در اثر شیوع «کرونا» کسب و کار آن‌ها آسیب دیده است، آغاز شد که در این زمینه نیز همان وحدت و همدلی برگرفته از فرهنگ دفاع مقدس شکل گرفت.

مدتی نگذشته بود که مسئولان انتقال خون کشور اعلام کردند، شیوع «کرونا» موجب نگرانی مردم برای اهدای خون شده و بر این اساس ذخایر خونی کشور کاهش یافته است؛ اما باز هم همدلی ملت ایران نگذاشت تا این موضوع به بحران تبدیل شود؛ بر این اساس، بسیاری از مردم به مراکز انتقال خون شتافته و خون خود را به بیماران نیازمند اهداء کردند و حماسه‌ای مانند همان حماسه‌های دوران دفاع مقدس را رقم زدند که در این راستا نیز پیشکسوتان دوران دفاع مقدس و خانواده‌های معظم شهدا، به‌عنوان متولیان اصلی ترویج فرهنگ دفاع مقدس، بازهم در صف اهداءکنندگان خون، پیش‌قدم شدند.

بر این اساس، هیئت «فرزندان شهدای اسلام» که متشکل از جمعی از فرزندان شهداست، با راه‌اندازی پویشی با عنوان «زندگی ببخشیم» به یاری بیماران نیازمند به خون شتافته و در فضای مجازی عموم مردم را به اهدای خون به نیابت از یک شهید، دعوت کرده است.

اهدای خون به نیابت از شهدا در پویش «زندگی ببخشیم»/ فرزندان شهدا پیش‌قدم شدند

«امیر قلیچ‌خانی» فرزند شهید والامقام «علی قلیچ‌خانی»، مسئول پویش «زندگی ببخشیم» است که عصر روز (یک‌شنبه) به‌همران تعداد دیگری از فرزندان شهدا، با حضور در مرکز انتقال خون واقع در خیابان «وصال شیرازی» تهران، در یک اقدام خیرخواهانه، این پویش را کلید زد، در این رابطه به خبرنگار دفاع‌پرس گفت: فرزندان شهدا پویش «زندگی ببخشیم» را آغاز کرده‌اند؛ اما این پویش تنها مربوط به فرزندان شهدا نیست؛ بلکه هرکسی به نیابت از حدود 320 هزار شهید ایران اسلامی می‌تواند در این پویش شرکت کرده و خون خود را به نیابت از یک شهید والامقام به بیماران نیازمند اهداء کند تا ان‌شاءالله، شهدای والامقام برای از بین بردن بیماری منحوس کرونا در کشور، ما را یاری کنند.

وی ضمن دعوت عموم ملت ایران برای پیوستن به پویش «زندگی ببخشیم»، تصریح کرد: عقیده ما بر این است که خون ایثار و فداکاری در رگ‌های فرزندان شهدا وجود دارد و باید این خون‌ها مانند رودی در جامعه به جریان بیافتد تا به یاری خدا، معنویت و غیرت حاصل از آن، موجب شود تا تمامی مشکلات کشور که بخشی از آن ناشی از کم‌کاری برخی مسئولان است، برطرف شود.

اهدای خون به نیابت از شهدا در پویش «زندگی ببخشیم»/ فرزندان شهدا پیش‌قدم شدند

«میثم مداح» یکی از اعضای هیئت «فرزندان شهدای اسلام»، فرزند جانباز شهید «مرتضی مداح» است، جانبازی که سال 1383 به‌دلیل عوارض ناشی استنشاق گازهای تسلیحات شیمیایی رژیم بعث عراق به شهادت رسیده است. وی نیز درحال اهدای خون خود در راستای پویش «زندگی ببخشیم»، به خبرنگار دفاع‌پرس گفت: من هرساله یکی‌دوبار برای اهدای خون به مراکز انتقال خون مراجعه می‌کنم؛ اما این‌روزها شرایط خاص ناشی از شیوع کرونا موجب شده است تا مردم کمتر به اهدای خود بپردازند که این پویش «زندگی ببخشیم» می‌تواند به مردم یادآوری کند تا برای اهدای خون، اقدام کنند.

وی با دعوت از همه خانواده‌های شهدا و عموم مردم برای شرکت در پویش «زندگی ببخشیم»، تصریح کرد: خون دادن به‌صورت کلی از نظر انسانی و فرهنگ ایرانی اسلامی ما یک‌نوع ایثار است؛ چه خون دادن برای دفاع از اسلام و وطن باشد، چه خون داد برای کمک به هموطنان‌مان باشد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

ایثار فرزندان شهدا به تأسی از پدرانشان/ اهدای خون به نیابت از شهدا در پویش «زندگی ببخشیم» بیشتر بخوانید »

روایت فعالیت‌های «آتش به اختیار» شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آخرین قدم‌ها را در دهه سوم زندگی خود، در عرصه‌ای برداشت که نفس‌های بی‌شماری به شماره افتاده بود. در روز‌هایی که انتظار به‌دنیا آمدن ثمره زندگی‌اش را می‌کشید، متفاوت از دیگران می‌اندیشید و آرامش و شادی خود را در خدمت به کادر درمان، بیماران و مردمی می‌دید که باید زندگی کنند و مسیر عزت و بالندگی را تا انتها پیش ببرند.

جوانی که بی‌ادعا و با تمام توان برای خدمت به مردم و محرومان سر از پا نمی‌شناخت و امروز او را «شهید خدمت» و «مدافع سلامت» می‌شناسیم، تصویری آشنا را در ذهنم تداعی می‌کرد، همان جوانان از جان گذشته و عاشقی که علی‌اکبروار در جبهه‌های جنگ و در دفاع از حرم اهل بیت (ع) در خون پاک خود غلتیدند؛ آری! شهادت هنر مردان خداست.

دوست دارم شهید «مصطفی علی‌دادی» را بیشتر بشناسم، شهیدی که فرزندش سه‌روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد؛ شهیدی که با شیوع کرونا، «آتش به اختیار» و جهادی‌وار وارد میدان مبارزه با این ویروس منحوس شد و سرانجام خودش در این راه، گرفتار این بیماری شده و جان خود را فدای سلامتی مردم کرد و به شهادت رسید. از دوستان و همکاران رسانه‌ای خود درخصوص صبر و متانت مادر این شهید والامقام و شخصیت زینب‌وار وی شنیده‌ایم. مادری که این‌چنین فرزندی که امروز الگویی ممتاز برای جوانان ایران‌زمین و شهید مدافع سلامت است را در دامان خود پرورش داده است.

روایتی از فعالیت‌های «آتش به اختیار» یک شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی

بعد از پیگیری‌ها و هماهنگی با یکی از دوستان، اطلاع پیدا کردم که شاید بتوانم در روزی خاص، مادر و همسر شهید «علی‌دادی» را در قطعه ۲۳۱ بهشت زهرا (س) ببینم؛ بنابراین راهی بهشت زهرا (س) شدم و در ردیف ۷۹ این قطعه، با صحنه‌ای از صبر و متانت مثال‌زدنی و مملو از عشق زنانی مواجه شدم که بخش مهمی از زندگی خود را در این قطعه به خاک سپرده و مصمم بر راهی هستند که انتخاب کرده‌اند.

احساس کردم چقدر به خانواده‌های شهدا مدیون هستیم. دیروز سنگر دفاع در خاکریز‌ها بود و امروز امثال علی‌دادی‌ها و حججی‌ها تصویری جدید از غیرت و ایثار و از خودگذشتگی را به تصویر کشیدند. خودم را جمع و جور کردم. چقدر این دیدار و گفت‌وگو در نظرم سخت می‌آمد؛ اما با دیدن صبر و آرامشی که در چهره مادر و همسر شهید دیدم، به حال آن‌ها غبطه خوردم. سر حرف را باز کردم و از دغدغه خود برای معرفی شهید به جوانان هم نسل شهید گفتم و خواهش کردم از شهید برایم بگویند و آن‌ها نیز از مرام و مسلک شهید خود سخن گفتند. 

مادر بسیجی جهادگر و مدافع خدمت و سلامت شهید «مصطفی علی‌دادی»، در ابتدا ولایت‌مداری و اهتمام ویژه برای محرومیت‌زدایی را از ویژگی‌های بارز اخلاقی فرزند خود خواند و اظهار داشت: فرزندم متولد سال ۱۳۷۳ است و با درجه استواری در خدمت نیروی انتظامی بود. روحیه بسیجی‌وار و جهادی داشت و معتقد بود فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) را باید نصب‌العین قرار دهیم.

«مرضیه خسروی» با اشاره به این‌که این فرزند شهیدش در فتنه ۸۸ و اغتشاشات و ناآرامی‌های آبان سال ۹۸ توسط اغتشاشگران آسیب دیده و جانباز مدافع وطن شد، گفت: مصطفی حتی روی تخت بیمارستان هم کار جهادی را تعطیل نکرد و به درمان یک مادر بیمار کمک کرد، همچنین علاوه بر آن اقدام به خریداری بخاری، پرداخت اجاره‌بها و قبوض نیازمندان کرد.

مادر این شهید والامقام، با اشاره به خدمات جهادی فرزند شهید خود، بیان داشت: مصطفی توجه خاصی به کادر درمانی و پرستاران داشت و در زمانی که بستری بود، به آن‌ها می‌گفت: «شرمنده ام که اسباب زحمت شدم، قرار بود بار از روی دوش شما بردارم، نه اینکه باری روی دوش‌تان باشم».

وی ادامه داد: مصطفی خیلی نگران سلامتی پرستاران و پزشکان بود و با توجه به حضور فعال و مداومی که در بیمارستان‌ها و اشراف دقیقی که از شرایط و فشار کاری آن‌ها داشت، حتی در بستر بیماری و روز‌های سخت حضورش در بیمارستان هم بیشتر از هر زمانی، نگران آن‌ها بود و پیغام می‌داد که برای پرستاران (بیمارستان امید)، آب هویج، شیر موز و غذای گرم ببرم.

مادر شهید علی‌دادی، فعالیت‌های دقیق و سازماندهی‌شده فرزند خود و دوستانش را یادآور شد و افزود: گروهی که با نام «جهادگران گمنام» به‌راه انداخته بودند؛ ۳۰۰ خانواده تحت پوشش را مورد حمایت قرار داده و در عمل به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) مبنی بر «کمک مؤمنانه»، با توزیع ماهیانه ارزاق، تولید و پخش مایع ضدعفونی‌کننده و ماسک، در مناطق و محلات محروم تهران، در این دوره گرفتاری مردم در کرونا، به یاری آن‌ها می‌رفتند.

روایتی از فعالیت‌های «آتش به اختیار» یک شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی

وی همچنین، صد‌ها مورد کمک به پرداخت اجاره‌بها برای افرادی که از کار بیکار شده‌اند، پرداخت هزینه درمان بیماران نیازمند، تهیه و توزیع آبمیوه، مایع ضدعفونی‌کننده و ماسک در بیمارستان‌های محل نگهداری بیماران کرونایی و پرداخت اجاره‌بهای منازل افراد نیازمند را گوشه‌ای از فعالیت‌های خیرخواهانه گروه جهادی «جهادگران گمنام»، در یاری‌رساندن به محرومان و آسیب‌دیدگان ناشی از کرونا برشمرد و عنوان کرد: مصطفی فقط با اموال شخصی خود و پدرش، حمل و نقل ارزاق و کالا‌های حمایتی را انجام می‌داد و در این زمینه‌، همه کمک‌ها از اموال شخصی خودش بود و به‌هیچ عنوان از اموال بیت‌المال استفاده نمی‌کرد.

این مادر شهید بزرگوار، ارادت خاص شهید «علی‌دادی» به مادران معظم شهدا را یادآور شد و گفت: مصطفی از ۱۳ سالگی با فضایل و رفتار حسنه مثال‌زدنی خود، استاد اخلاق بود؛ وی در روز ولادت حضرت زهرا (س) برای مادران شهدا گل تهیه کرده و تقدیم آن‌ها می‌کرد. همچنین برای کودکان یتیم و بی‌سرپرست، کیک و هدیه تولد می‌گرفت و با راه‌اندازی کسب و کار و تولیدی با سرمایه خود، به نیازمندان کمک می‌کرد.

وی با اشاره به توجه ویژه فرزند شهید خود به صله ارحام، از غم و تأثر عمیق اقوام و دوستان در فقدان این جوان شایسته و ولایت‌مدار گفت که او را علمدار فامیل می‌نامیدند و هم از نظر ظاهر و هم از نظر رفتار و کردار، به او لقب «شهید زنده» داده بودند. بسیاری از سرداران و فرماندهان نیروی انتظامی هم که او را می‌شناختند، برای فقدان او ناراحتند و می‌گویند که همیشه با چشمانش می‌خندید و خوشرو بود.

روایتی از فعالیت‌های «آتش به اختیار» یک شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی

«مرضیه خسروی» با بیان اینکه مصطفی، برات شهادت را از سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی» گرفته بود، اذعان کرد: شهدا در قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقونند. مصطفی بعد از شهادت حاج‌قاسم، خیلی برای شهادت و آماده کردن کار‌ها عجله داشت. بالاخره به آرزوی قلبی خود رسید و به دوستان شهید خود پیوست.

«مهتاب شایگان» همسر شهید «مصطفی علی‌دادی» نیز به دنبال اصرار و پافشاری من، از روحیه خستگی‌ناپذیر و جهادی همسرش گفت و اظهار داشت: من و همسرم افتخار خدمت در نیروی انتظامی را داشتیم؛ با شیوع بیماری «کرونا»، مصطفی لحظه‌ای آرام ننشست و برای کمک‌رسانی به مردم و محرمان، سر از پا نمی‌شناخت و مدام می‌گفت: «همه ما در قبال جامعه و کشور خود مسئول هستیم، اگر دست به دست هم دهیم، از این بحران هم گذر خواهیم کرد».

وی ادامه داد: مصطفی در انجام هرکاری که از دستش برمی‌آمد، مضایقه نمی‌کرد. از همان روز‌های نخست که همه‌گیری «کرونا» ترس بدی به دل مردم انداخته بود، وی گروه «جهادگران گمنام» را به‌راه انداخت و در لبیک به فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) به‌همراه دوستانش فعالیت‌های گسترده‌ای را در عرصه‌های مختلف اعم از ضدعفونی معابر، دوخت ماسک و توزیع در محله «خانی‌آباد» (منطقه ۱۹ تهران) آغاز کرد.

همسر شهید علی‌دادی، این روحیه را متأثر از خانواده همسرش به‌ویژه مادر این شهید والامقام می‌داند که در تمامی صحنه‌ها همواره در کنار مباحث ارزشی و انقلابی ایستاده‌اند، و می‌گوید: کار ضدعفونی معابر و اماکن عمومی را از سر شب آغاز می‌کردند؛ اما با توجه به وسعت منطقه، این کار تا ساعت ۷ صبح به طول می‌انجامید. در این مدت به‌خاطر ندارم که به‌اندازه کافی خوابیده باشند، یا فرصتی را به استراحت اختصاص داده باشد؛ بلکه بالعکس، پس از فعالیت‌های جهادی که در ابعاد مختلف برای مقابله با «کرونا» انجام می‌داد، در محل کار حاضر می‌شد و به ارائه خدمت در لباس مقدس دیگری می‌پرداخت.

وی از دل نگرانی‌های خود گفت و ادامه داد: در این ایام، با توجه به بارداری، تا جایی که مقدور بود ایشان را همراهی می‌کردم؛ اما از فعالیت بی‌وقفه و گسترده همسرم نیز نگران بودم که مبادا به این بیماری مبتلا شده و دچار مشکل شود. وقتی که از نگرانی‌هایم می‌گفتم، با آرامش خاصی می‌گفت: «اگر من یا تو نرویم و فعالیت نکنیم، چه‌کسی می‌خواهد برای مقابله با «کرونا» وارد این عرصه شود؟».

روایتی از فعالیت‌های «آتش به اختیار» یک شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی

«محمدهادی» یادگار شهید «مصطفی علی‌دادی»

این همسر شهید والامقام که چند روزی از مادر شدنش نمی‌گذرد و اکنون باید به‌تنهایی بار سنگین مسئولیت و تربیت فرزندشان «محمدهادی» را به دوش گیرد، اظهار داشت: همسرم در تمامی عرصه‌ها فعال بود و در بسیاری از برنامه‌ها او را همراهی می‌کردم؛ اما یکی از زیباترین صحنه‌ها را در سالروز ولادت بانوی صبور حضرت زینب (س) مصادف با «روز پرستار» شاهد بودم که با تهیه شاخه‌های گل و هدایایی، ضمن تجلیل از پرستاران، به حمایت و روحیه‌دهی به مدافعان سلامت می‌پرداخت.

وی با بیان این‌که مصطفی علاقه و ارادت عجیبی به خاندان اهل بیت (ع) به‌ویژه حضرت زینب (س) داشت، گفت: در سال‌های اول ازدواج‌مان که مصادف با سال ۹۵ و جنایات گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه بود، مصمم بود برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (س) به سوریه برود؛ اما قسمت نشد؛ با این‌حال همیشه با شوق وصف‌ناپذیری از آرزوی شهادت در راه اهل بیت (ع) سخن می‌گفت.

روایت حالات و روحیات این شهید والامقام حال دلم را دگرگون کرد. چشمان همسر شهید اشکبار بود؛ اما به‌گونه‌ای از همسر جهادگر و انقلابی خود سخن می‌گفت که گویی هم‌اکنون در برابرش ایستاده است.

«مهتاب شایگان» از رویایی که عموی شهید در شب شهادت همسرش دیده بود، گفت و ادامه داد: عمویش در خواب مصطفی را می‌بیند که جلوی حرم حضرت زینب (س) سنگر زده و دارد از آن دفاع می‌کند. همسرم یک پرچم مزین به نام حضرت زینب (س) داشت که همیشه در پیاده‌روی اربعین همراه خود می‌برد و هنگامی هم که به شهادت رسیدند، همراه با پیکر مطهر ایشان به خاک سپرده شد.

روز‌های بستری بودن شهید علی‌دادی در بیمارستان و شرایط همسر شهید در آن دوران، سؤال بعدی‌ام بود که وی در پاسخ گفت: نبودن مصطفی در روز‌های که بیشتر از هرزمانی نیازمند به حضورش بودم، خیلی سخت بود؛ اما آرمان‌ها و اهدافی که بر سر آن‌ها ایستاده بود، به همان میزان برایم ارزشمند بود. همسرم حاصل تربیت دینی، ارزشی و انقلابی مادری است که خود در این عرصه پیشگام است. می‌دانم که به آرزوی دیرینه و قلبی خود رسیده است؛ لذا این مسئله قدری قلبم را آرام می‌کند؛ اما رسالت سنگینی برای بزرگ کردن فرزندی دارم که از او به یادگار مانده است.

وی همسرش را فردی شجاع، مثبت‌اندیش، منظم، امیدوار به زندگی و پایبند به آرمان‌های انقلاب معرفی کرد و ادامه داد: از ساعت ۱۱ شب شهادت مصطفی دلشوره عجیبی داشتم؛ با خواهرش تماس گرفتم تا خبری از بیمارستان بگیرم که مادرش گفت: «حال مصطفی خوب است»؛ اما دلم آرام نمی‌گرفت، نماز شب را خوانده و تا نماز صبح به راز و نیاز مشغول بودم که به یک‌باره خوابم برد. در رویا دیدم حال مصطفی خوب شده و دارند از بخش مراقبت‌های ویژه منتقلش می‌کنند، احساس کردم جوان‌تر شده است، محو تماشای همسرم شده بودم که با صدای آیفون بیدار شدم و مادرش شهید شدنش را به من داد.

همسر شهید علی‌دادی در حالی که قطرات اشک بر روی صورتش می‌غلتید، با صدای لرزان ادامه داد: هنوز باور ندارم که مصطفی به شهادت رسیده است، چون همیشه پرانرژی و در تمامی عرصه‌ها فعال بود. ۵۰ روز در بیمارستان بستری بود و در طول این مدت، با توجه به شرایط بارداری نتوانستم او را ببینم. روز خاکسپاری وقتی که بعد از دو ماه می‌خواستم همسرم را ببینم، در حالی که در غسالخانه روضه حضرت علی اکبر (ع) را برایش می‌خواندند، به یاد مظلومیت امام حسین (ع) افتادم و به اطرافیانم گفتم که «حالم خوب است»؛ اما بدنم به لرزه افتاده بود و نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم؛ با این‌حال وقتی چهره نورانی و پر از آرامش مصطفی را دیدیم، فهمیدم که آرام خوابیده و شهید شده است.

روایتی از فعالیت‌های «آتش به اختیار» یک شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی

وی با بیان این‌که در شب‌های محرم، مصطفی و دوستانش بیش از ۱۰ هزار ماسک را با همکاری وزارت بهداشت، تهیه و در مناطق مختلف تهران توزیع کردند. ادامه داد: دغدغه و حساسیت فراوانی داشت که با رعایت تمامی موازین بهداشتی، مجلس عزای امام حسین (ع) برپا شود؛ برای همین در این ایام با حضور فعال و میدانی در مساجد محله‌های مختلف، نیاز عزاداران و هیئت‌های مذهبی به ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده را مرتفع می‌کردند. مناسبت‌های مذهبی، اعیاد و شهادت‌ها را بسیار گرامی می‌داشت و به‌صورت ویژه‌ای به مراسم شب عید غدیر علاقه داشت.

همسر شهید علی‌دادی بیان کرد: مصطفی علاوه‌بر ضدعفونی اماکن عمومی و تولید و توزیع ماسک و اقلام بهداشتی مورد نیاز مردم، به‌ویژه محرومان، به‌صورت خودجوش و انقلابی اقدام به تهیه و توزیع بسته‌های نذری برای یاری‌رساندن به مستمندان و آسیب‌دیدگان از «کرونا» می‌کرد. در یاری‌رساندن به کادر درمان و بیماران کرونایی نیز پای کار بود و ضمن ضدعفونی کردن مراکز درمانی و بهداشتی، بسته‌های تغذیه و آبمیوه برای بیماران تهیه می‌کرد و برای روحیه بخشیدن به بیماران، پرچم متبرک حرم علی ابن موسی الرضا (ع) را به میان آن‌ها می‌برد.

«مهتاب شایگان» در بیان ویژگی بارز شخصیتی همسر شهید خود، گفت: وی بسیار گشاده‌رو و خوش‌اخلاق بود، به‌گونه‌ای که هیچ‌کس خاطره بدی از او ندارد، از بس که به همه محبت و توجه داشت. همسرم درخصوص دِین‌ها و وظایف خود هم بسیار مقیّد بود؛ به‌طوری که در بیمارستان از دایی خود خواست تا قرض و دِین‌هایش را به نمایندگی از وی ادا کرده و از همه حلالیت بطلبد.

وی، روایتی تأمل‌برانگیز از آگاهی داشتن شهید «علی‌دادی» از شهادتش را تعریف کرد و گفت: یکی از دوستان مصطفی در دفاع از حرم آل‌الله به شهادت رسید و دیگری نیز مدافع وطن شد. زمانی که تصاویر این دو شهید بزرگوار را کنار هم قرار دادند، مصطفی گفت «نفر سوم از این جمع که به فیض شهادت نائل می‌شود، من هستم». همین اواخر هم کار تازه‌ای را شروع کرده بود. دوستانش می‌گویند که از مصطفی خواستیم برای کار جدیدش شیرینی دهد، اما در پاسخ با تبسم جواب داد: «چندوقت دیگر شیرینی شهادتم را به‌شما می‌دهم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

روایت فعالیت‌های «آتش به اختیار» شهید مدافع سلامت/ از آرزو برای دفاع از حرم تا تشکیل گروه جهادی بیشتر بخوانید »