کنگره آمریکا

نتانیاهو به چین می‌رود

نتانیاهو به چین می‌رود



نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که قصد سفر به چین را دارد و آمریکا از این موضوع آگاه است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، دفتر «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، امروز سه‌شنبه (۲۷ژوئن) قصد او برای سفر به چین را تایید و اعلام کرد که ایالات متحده ماه‌ها قبل از این طرح آگاه است.

طبق گزارش پایگاه خبری «روسیاالیوم»، در بیانیه منتشرشده از سوی دفتر نتانیاهو، آمده است که نتانیاهو امروز سه‌شنبه (۲۷ژوئن) با هیأتی از اعضای کنگره آمریکا دیدار و آن‌ها را در جریان سفر آتی خود به پکن براساس دعوت نامه‌ای که از چین دریافت کرده است، قرار داد.

براساس گزارش رسانه‌های صهیونیستی، نتانیاهو به این هیأت آمریکایی اطمینان داد که «همکاری نظامی و اطلاعاتی بین اسرائیل و ایالات متحده در بالاترین حد خود قرار دارد و ایالات متحده همیشه متحد اصلی اسرائیل خواهد بود».

گزارش‌ها حاکی از آن است که سفر آتی، چهارمین سفر نتانیاهو به چین خواهد بود. این سفر در حالی انجام می‌شود که اخیراً «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم به پکن سفر کرده بود.

وزارت امور خارجه چین رو جمعه، نهم ژوئن پس از اعلام تمایل خود برای تسهیل گفت‌وگو بین فلسطین و رژیم صهیونیستی، اعلام کرد که عباس، رئیس تشکیلات خودگردان هفته آینده به پکن سفر خواهد کرد. «هوآ چونینگ»، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در این باره گفته بود: بنا به دعوت رئیس‌جمهور کشور ما، محمود عباس از ۱۳ تا ۱۶ ژوئن در پکن خواهد بود.

روزنامه انگلیسی «گاردین» در گزارشی درباره سفر عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به پکن و دیدارش با «شی جین پینگ» رئی‌جمهور چین، نوشته بود: این سفر در چارچوب طرح صلح خاورمیانه پکن است و بیش از آنکه در جهت صلح باشد، برای تقویت موقعیت چین در صحنه بین‌المللی است.

طی درگیری‌های اخیر بین فلسطینیان و نظامیان رژیم اشغالگر، پکن بارها بر ضرورت خویشتن‌داری بین دو طرف تاکید کرده و حتی همراه با کشورهای عربی همچون امارات، خواستار برگزاری نشست فوری شورای امنیت برای بررسی وضعیت درگیری‌ها در فلسطین شده بود.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نتانیاهو به چین می‌رود بیشتر بخوانید »

روایتی افشاگرانه از همکاری گسترده نظامیان آمریکایی با دولت‌های خارجی

روایتی افشاگرانه از همکاری گسترده نظامیان آمریکایی با دولت‌های خارجی


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «اندیشکده کوئینسی» در گزارشی افشاگرانه به واکاوی ابعاد مختلف همکاری شمار قابل توجهی از مقام‌های ارشد نظامی آمریکا با دولت‌های خارجی پرداخته است. گزارشی که تا حد زیادی بر داده‌ها و اطلاعات پنتاگون در این رابطه استوار است و نشان می‌دهد شماری از کشور‌های خارجی به ویژه در منطقه حاشیه خلیج فارس، با استخدام مقام‌های ارشد نظامی آمریکایی در قالب پروژه‌های مختلف خود، به نوعی سعی در اِعمال نفوذ در راهرو‌های قدرت در واشنگتن دارند و البته که در این رابطه پول‌های کلانی را نیز هزینه می‌کنند.

اندیشکده کوئینسی در گزارش خود می‌نویسد: «اعضای کنگره آمریکا به فهرستی از افسران نظامی سابق آمریکا متشکل از افرادی که اقدام به انجام فعالیت‌های نظامی برای دولت‌های خارجی از سال ۲۰۱۲ کرده اند، دست یافته‌اند. شاید شگفت انگیز به نظر برسد که این فهرست در برگیرنده ۷۷ مقام ارشد نظامی آمریکایی است (ژنرال‌ها و دریاسالاران) که عمدتا برای کشور‌های سرکوبگر نظیر مصر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی کار کرده و می‌کنند.

سناتور‌ها «الیزابت وارِن» و «چارلز گراسلی» خواستار ارائه اطلاعات مذکور از سوی وزارت دفاع آمریکا شده بودند و البته که در این رابطه سوال‌های زیادی را نیز مطرح کرده اند. بر اساس آمار‌های ارائه شده از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲، چیزی در حدود ۴۵۰ نیروی نظامی آمریکایی به استخدام کشور‌های خارجی در آمده اند.

در این میان شاید برخی به طرح این سوال بپردازند که کدام کشور، اصلی‌ترین استخدام کننده افسران ارشد نظامی آمریکا بوده است؟ پاسخ این سوال روشن است: امارات متحده عربی. از ۴۷ کشور مختلفی که در گزارش وزارت دفاع آمریکا از آن‌ها در زمینه استخدام افسران نظامی آمریکا اسم برده شده، بیش از نیمی از افسران مذکور در همکار با دولت امارات بوده اند (همکاری که یا به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بوده است). البته که دولت امارات در زمینه عدم افشای حقوق این افراد نیز سیاست‌های خاصی را در دستورکار قرار داده است.

برجسته بودن موقعیت امارات در فهرست مذکور به طور خاص از این منظر مهم است که دولت امارات در عین استخدام نیرو‌های نظامیِ متخصص آمریکایی، دستورکار‌های مختلفی را نیز جهت نفوذ به ساختار‌های سیاسی آمریکا در برنامه دارد و به صورت ویژه معطوف به نفوذ به جریان انتخابات در آمریکا و اثرگذاری بر نتایج انتخابات این کشور نیز است. البته که این مساله از چشمِ جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز دور نمانده است. دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا سال گذشته در گزارشی از اراده جدی ابوظبی جهت مداخله در عرصه سیاست آمریکا و حرکت دادن سیاست خارجی آمریکا به سمتی که مطلوب آن باشد، خبر داده بودند.

علی رغم تمامی این مسائل، وزارت دفاع آمریکا به سناتور‌ها وارن و گراسلی گزارش داده که چیزی کمتر از یک درصد از نظامیان آمریکایی به درخواست امارات جهت همکاری با آن جواب منفی داده اند. جالب اینکه شماری از افسران نظامی ارشد آمریکایی در کنار همکاری با امارات با چند کشور دیگر نیز به طور همزمان همکاری داشته اند. برای مثال، «ژنرال چارلز دونلاپ» به طور همزمان با ۸ پیشنهاد کار از سوی کشور‌های خارجی رو به رو شده که سه مورد از آن‌ها مربوط به امارات و البته کانادا، دانمارک، اسرائیل و اسکاتلند بوده است.

رئیس سابق آژانس اطلاعات ملی آمریکا «کیت الکساندر» نیز به طور همزمان با ۵ تشکیلات خارجی همکاری داشته است که سه مورد مرتبط با کشور سنگاپور، یک مورد مرتبط با عربستان سعودی و یک مورد مرتبط با ژاپن بوده است. در این راستا یک روزنامه نگار آمریکایی با نام «الی کلیفتون» می‌گوید که: «اینطور به نظر می‌رسد که تقاضا‌های زیادی برای همکاری با افسران نظامی ارشد آمریکایی جهت کار با دولت‌های خارجی، به ویژه از سوی رژیم‌های سرکوبگر و اقتدارگرا وجود دارد».

در این میان سوال اصلی این است که این افسران عالی رتبه آمریکایی در ازای همکاری‌های خود با دولت‌های خارجی و دریافت دستمزد‌های نجومی، چه چیز‌هایی را به آن‌ها ارائه می‌کنند؟ آیا آن‌ها فقط تجربیات خود را منتقل می‌سازند؟ یا خیر، آن‌ها ارتباطات و نفوذ خود در راهرو‌های قدرت در واشینگتن را نیز در اختیار دولت‌های خارجی قرار می‌دهند؟

در فهرست پنتاگون شماری از بازنشستگان نظامی باسابقه و عالی رتبه آمریکایی دیگر هم حضور دارند. سال ۲۰۱۹، ژنرال «داگلاس لوت» قراردادی را به عنوان مشاور ارشد با گروه بین المللی جونز لیبی به ارزش ماهانه ۱۵ هزار دلار داشت. «ژنرال جیمز کلپر» نیز با اداره اطلاعات ملی استرالیا همکاری داشته است. همکاری که مبلغ آن مشخص نشده است. ژنرال ریچادر مک مستر، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ هم به نمایندگی از دولت ژاپن در انیسیتو هادسون فعالیت داشته است. مساله‌ای که شروع آن از سال ۲۰۱۹ بوده و وی از این طریق سالانه ۲۵۰ هزار دلار به دست آورده است.

اضافه بر این ها، وزیر دفاع سابق آمریکا در دوره ترامپ یعنی ژنرال «جیمز متیس» نیز به عنوان سخنران در امارات به مدت کمتر از یک سال فعالیت داشته است. البته که او مشاور نظامی دولت امارات هم بوده و مبالغی را که از دولت مذکور دریافت کرده نیز نامشخص هستند. دریاسالار «ویلیام فالون» نیز که به عنوان فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ خدمت کرده هم به مثابه نیرویی در شرکت مشاوران اتحاد جهانی فعالیت داشته که انتظار می‌رود چیزی بیش از ۲۵۰ هزار دلار از دولت قطر دریافت کرده باشد.

پنتاگون گزارش داده است که ۶۷۲ مقام سابق دولتی آمریکا و همچنین افسران نظامی و نیرو‌های نهاد‌های قانون‌گذاری و اعضای کنگره این کشور برای ۲۰ پیمانکار اصلی دفاعی و نظامی جهان در سال ۲۰۲۲ کار می‌کرده اند. از این میزان، ۹۱ درصد از افراد به عنوان لابی‌گر فعالیت داشته اند.

۵ نهاد اصلی که این مقامات برای آن‌ها لابی گری داشته اند شاملِ: شرکت بوئینگ، شرکت فایزر، شرکت ریتون تکنالوجیز، شرکت ژنرال داینامیکس و شرکت لاکهید مارتین بوده‌اند (اغلب آن‌ها شرکت‌های تسلیحاتی هستند). داده‌های چنین گزارش‌هایی به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران گواهی روشن بر این مساله هستند که آمریکا باید جریان ایجاد اصلاحات را در کشور خود اجرایی کند. آمریکایی‌ها به شدت از نفوذ کشور‌های خارجی در راهرو‌های قدرت کشور خود نگرانند و البته که در این رابطه شفافیت چندانی نیز وجود ندارد.

برخی تحلیلگران آمریکایی به این نکته اشاره می‌کنند که لابی گری‌های نیرو‌های ارشد نظامی آمریکا برای دولت‌های خارجی، نوعی لابی گری در راستای منافع شرکت‌های تسلیحاتی و تشویق به جنگ و درگیری را به جای تعهد به ایجاد صلح در جهان تداعی می‌کند».

منبع: دانشجو

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی افشاگرانه از همکاری گسترده نظامیان آمریکایی با دولت‌های خارجی بیشتر بخوانید »

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا



نظامیان ارتش آمریکا در سال ۱۸۹۰ صدها نفر از سرخپوستان را در دهکده‌ای به نام زانوی زخمی به رگبار بسته و قتل عام کردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در طول قرن‌ها نفوذ اروپایی‌ها به آمریکا، سرخپوستان آمریکایی به عنوان ساکنان اصلی این کشور همواره در برابر آن‌ها مقاومت می‌کردند، اما در نهایت این مقاومت روی به ضعف گذاشته و در نهایت با قتل عام سال ۱۸۹۰ به پایان رسید.

کشتار «زانوی زخمی»، (۲۹ دسامبر ۱۸۹۰)، قتل عام حدود ۱۵۰ تا ۳۰۰ سرخپوست لاکوتا از سوی نیروهای ارتش آمریکا در منطقه Wounded Knee Creek در جنوب غربی داکوتای جنوبی است.

این قتل عام نقطه اوج کشتارهای ارتش آمریکا و تلاش‌های آن‌ها در اواخر قرن نوزدهم برای سرکوب سرخپوستان و هر گونه مقاومت سازمان یافته در برابر زندگی رزرو شده و همسان سازی با فرهنگ آمریکایی سفیدپوستان بود.

در بسیاری از دوره توسعه آمریکا به سمت غرب، تلاش‌های مهاجران سفیدپوست برای ادعای قطعه زمین با مقاومت شدید و گاهی خشونت آمیز مردم بومی مواجه شد؛ این مقاومت در نیمه دوم قرن نوزدهم تشدید شد.

برجسته‌ترین آن‌ها سرخپوستان «سیوکس» بودند که لاکوتاها زیرگروهی از آن‌ها هستند؛ معاهده فورت لارامی در سال ۱۸۶۸ منطقه حفاظت شده بزرگ سیوکس را تأسیس کرد و آژانس‌هایی را برای نمایندگی دولت فدرال در میان هر قبیله ایجاد کرد.

بر این اساس اگر لاکوتاها در مناطق تعیین شده باقی می‌ماندند و از حمله به ساکنان سفیدپوست خودداری می‌کردند، جیره‌های غذایی، آموزش و سایر مزایای دولتی به آن‌ها تعلق می‌گرفت.

زندگی این گونه برای لاکوتاهایی که با دولت آمریکا موافقت کرده بودند، یک تغییر ناگهانی و دشوار بود؛ لاکوتاها موظف بودند لباس غربی را بپذیرند، انگلیسی بیاموزند و مذهب سنتی را کنار بگذارند.

این فرآیند جذب اجباری فرهنگ و هویت لاکوتا را از بین برد، و برنامه منطقی دولت آمریکا به ویژه فرار از زندگی تعیین شده را غیرعملی کرد؛ لاکوتاها بدون دسترسی به مناطق بزرگ شکار خود مجبور شدند برای بقا به منابعی که از سوی دولت صادر شده بود تکیه کنند.

در سال ۱۸۸۹ کنگره آمریکا بودجه سالانه لاکوتا را کاهش داد؛ هنگامی که این موضوع با زمستان سخت و خشکسالی ۱۸۸۹-۱۸۹۰ ترکیب شد، این قبیله تا مرز گرسنگی پیش رفت.

در اواخر قرن نوزدهم، دولت آمریکا شروع به جابجایی اجباری بومیان آمریکا به مناطق تعیین شده کرد، جایی که آن‌ها برای غذا و پوشاک به دولت وابسته بودند.

در نهایت در ۲۹ دسامبر سال ۱۸۹۰ رئیس لاکوتا و صدها نفر از حامیان آن از سوی نیروهای ارتش آمریکا محاصره شدند؛ تعداد سربازان آمریکایی بیش از ۵۰۰ نفر بود و در برابر آن‌ها تنها ۳۵۰ نفر از سرخپوستان لاکوتا بودند که بسیاری از آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند.

در روز قتل عام، فرمانده نیروهای آمریکایی در حالی که می‌دانست زمین‌های منطقه متعلق به سرخپوستان است، اما دستور تخلیه منازل آن‌ها را صادر کرد و بومیان نیز در برابر این اقدام مقاومت کردند و در نهایت سربازان آمریکایی آن‌ها را به رگبار بستند.

منابع مختلف شمار افراد کشته شده را تا حدود ۳۰۰ نفر نیز اعلام کردند؛ بسیاری از سرخپوستان لاکوتا حتی پیش از آن که بتوانند دست به سلاح ببرند با استفاده از مسلسل به رگبار بسته شدند.

منبع: میزان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قتل عام «زانوی زخمی»/ کشتار سرخپوستان از سوی ارتش آمریکا بیشتر بخوانید »

نقش دولت و کنگره آمریکا در ورشکستگی بانک سیلیکون‌ولی

نقش دولت و کنگره آمریکا در ورشکستگی بانک سیلیکون‌ولی



روزنامه نیویورک تایمز درباره ورشکستگی بانک سیلیکون‌ولی تأکید کرد درک ماجرا و رویدادهای مشابه در۱۵ سال گذشته این است که بانک خصوصی واقعی وجود ندارد وبانکداری بخشی از زیرساخت عمومی با تبعات اجتماعی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: نیویورک تایمز می‌نویسد: به دنبال ورشکستگی بانک‌های سیلیکون‌ولی، سیگنچر و فرست ریپابلیک، به نظر می‌رسد همه کسانی که در این کار نقش داشتند عملکرد بسیار بدی از خود نشان دادند. حتی با وجود اینکه مشکلات بانک سیلیکون‌ولی قبلا به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته بود، ناظران و نهادها کاری نکردنـد. مدیران بانک در اصول اولیه پوشش ریسک در برابر خطر افزایش نرخ بهره شکست خوردند. بانک‌های متوسط‌، از جمله سیلیکون‌ولی‌، موفق به لابی با کنگره و دولت ترامپ شدند تا از برخی مقررات معاف شوند. صاحبان سرمایه‌های خطرپذیر با خروج خود از این بانک وحشت غیرضروری ایجاد کردند که یک موسسه مرکزی و مهم در صنعت خودشان را نابود کرد. فدرال رزرو نیز تورم را برای مدت زیادی نادیده گرفت و زمانی که واکنش شدیدی به این موضوع نشان داد، خود به یک عامل ریسک تبدیل شد.

فکر نمی‌کنم چنین افرادی که پیش از این در بحران‌های مختلف عملکرد خوبی از خود نشان داده‌اند، ناگهان احمق شده باشند. شاید بتوان تحلیل دیگری ارائه داد و گفت تغییر، ما را احمق می‌کند و ما همه در عصر تغییر زندگی می‌کنیم.

ست کلارمن‌، میلیاردر آمریکایی‌، در نامه‌ای به سرمایه‌گذاران در سال ۲۰۲۰ نوشت: ایده نرخ‌های پایین پایدار در همه چیز نفوذ کرده است؛ از جمله تفکر سرمایه‌گذار، پیش‌بینی‌های بازار و انتظارات تورمی. چنین سیاست‌هایی سرمایه‌گذاران را متقاعد کرده که خطر تورمی به خواب زمستانی رفته و به سادگی ناپدید شده است.

فروپاشی سیلیکون‌ولی در واقع به دلیل همان موضوعی است که کلارمن به آن ‌اشاره کرده بود. ورشکستگی این بانک با نرخ بهره پایین برای مدت طولانی در اقتصاد آمریکا بی‌ارتباط نبود. در سال ۲۰۱۵‌، گرگ بکر، عامل بانک سیلیکون‌ولی‌، در شهادتی که به کمیته بانکداری سنا تسلیم کرد، گفت که تنظیم مالی داد- فرانک باید برای بانک‌هایی مانند بانک او تسهیل شوند. بکر هشدار داد که اگر این کار صورت نگیرد، بانک سیلیکون‌ولی احتمالاً باید منابع قابل توجهی را از تامین مالی شرکت‌هایی که در اقتصاد نوآوری ‌اشتغال ایجاد می‌کنند به منظور رعایت استانداردهای احتیاطی پیشرفته و سایر الزامات منحرف کند.

نکته مهم در شهادت بکر این است که او معتقد بود بانک سیلیکون‌ولی ریسک سیستماتیک ایجاد نمی‌کند و جزو بانک‌هایی نیست که از این لحاظ اهمیت دارند. به طور معمول و بر اساس معیار دارایی‌، بانک‌هایی که دارایی ۵۰ میلیارد دلاری یا بیشتر داشته باشند دارای ریسک سیستماتیک هستند؛ یعنی در صورت سقوط یا ورشکستگی آنها، احتمال بروز آشوب و بی‌ثباتی در بازارهای مالی وجود دارد.

البته با وجـود اینکه بانک سیلیکون‌ولی خـود را از نظارت سیاستگذار به عنوان نهاد دارای ریسک سیستماتیک معاف کرد، روشـن نیست که قانون‌گذاران‌، حتی اگر این اتفاق نمی‌افتاد، می‌توانستند مشکلات این بانک را تشخیص دهند. به عنوان مثال در گزارش‌های ۲۰۲۲ به خطرات افزایش نرخ بهره ‌اشاره‌ای نشده بود. پس می‌توان نتیجه گرفت که سیاستگذاران به آنچه ممکن بود رخ دهد آگاه نبودند.

این موضوع یک نکته گسترده‌تر را روشن می‌کند؛ بانکداری شکلی حیاتی از زیرساخت عمومی است که وانمود می‌کنیم یک عمل خصوصی مدیریت ریسک است. مفهوم ریسک سیستماتیک عبارت بود از جدا کردن بانک‌های شبه دولتی (آنهایی که ما نجات می‌دهیم) از بانک‌های خصوصی واقعی که توانایی این را دارند که برای مدیریت بدهی‌مان تنها بمانند. اما درسی که از ۱۵ سال گذشته می‌آموزیم این که بانک خصوصی واقعی وجود ندارد یا حداقل نمی‌دانیم که کدام‌یک خصوصی هستند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش دولت و کنگره آمریکا در ورشکستگی بانک سیلیکون‌ولی بیشتر بخوانید »

ایران ما را شیطان کوچک می‌بیند

ایران ما را شیطان کوچک می‌بیند


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی امروز پنجشنبه هنگام دیدار با گروهی از نماینده‌های کنگره آمریکا که به فلسطین اشغالی سفر کرده‌اند به تکرار ادعا‌های ضدایرانی پرداخت.

نتانیاهو که رژیم تحت امر او تنها دارنده سلاح‌های هسته‌ای در منطقه غرب آسیا است گفت که ایران در صورت دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌تواند ایالات متحده را هم تهدید کند.

او همچنین مدعی شد نتانیاهو ۵۰ برابر کره شمالی خطرناک است. نتانیاهو گفت: «ایران معادل ۵۰ کره شمالی است؛ ایران، فقط یک حکومت قلدر مثل سلسله‌ای که بر کره شمالی حکومت می‌کند نیست.»

وی اضافه کرد: «آن‌ها یک نیروی ایدئولوژیک هستند که ما را شیطان کوچک و آمریکا را شیطان بزرگ می‌بینند- و اینکه ایران قادر باشد هر شهری در ایالات متحده را با باج‌گیری هسته‌ای تهدید کند مصداق تغییر تاریخ است.»

کشور‌های غربی به رهبری آمریکا و رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته ایران را به پیگیری اهداف نظامی در برنامه هسته‌ای این کشور متهم کرده‌اند. ایران قویاً این ادعا‌ها را رد کرده است.

ایران تأکید می‌کند به عنوان یکی از امضاکنندگان پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی (ان‌پی‌تی) و عضوی از آژانس بین المللی انرژی اتمی، حق دستیابی به فناوری هسته‌ای را برای مقاصد صلح آمیز دارد.

علاوه بر این، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تاکنون بار‌ها از تاسیسات هسته‌ای ایران بازدید کرده‌اند، اما هرگز مدرکی که نشان دهد برنامه صلح آمیز انرژی هسته‌ای این کشور به سمت مقاصد نظامی انحراف داشته باشد، پیدا نکرده‌اند.

ایران علاوه بر این در سال ۲۰۱۵ به توافقی با کشور‌های موسوم به گروه ۱+۵ برای حل و فصل تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای خود دست پیدا کرد. علی‌رغم اذعان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به پایبندی ایران به تمامی تعهداتش، دولت آمریکا در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۹۷ به صورت یکجانبه از این توافق خارج شد.

از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی تنها دارنده سلاح‌های هسته‌ای در منطقه غرب آسیا است و با حمایت‌های آمریکا برنامه تسلیحات هسته‌ای خودش را از نظارت‌های بین‌المللی دور نگاه داشته است.

پایان پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایران ما را شیطان کوچک می‌بیند بیشتر بخوانید »