کودتا

تجاوز سربازان آمریکایی به زنان ایرانی در جریان جنگ جهانی دوم/ بعد از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا روی سفره نفت ایران نشست

بعد از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا سر سفره نفت ایران نشست/ مضحک است که بگوییم اسناد کودتا از بین رفته است+ فیلم


خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ معاصر در گفت‌وگو تفصیلی با خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، با اشاره به نقش کودتای ۲۸ مرداد در عقب‌ماندگی اقتصادی، صنعتی و سیاسی ملت ایران در دهه‌های ۳۰ الی ۵۰ قرن چهاردهم اظهار داشت: بنده در مسئله کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ فقط آمریکا را مسبب نمی‌دانم، بلکه برخی عوامل داخلی هم اثرگذار بودند. همچنین برخی ابعاد این کودتا و به ضعف امنیتی خودمان برمی‌گردد. افراد غیر مطمئن و نفوذی در این کودتا نقش داشتند مانند سرتیپ دفتری که رابطه فامیلی با دکتر مصدق داشت.

 

معتضد خاطرنشان کرد: شخصی مانند سرتیپ دفتری در عین اینکه رابطه فامیلی با دکتر مصدق داشت، اما رئیس شهربانی سرلشکر زاهدی هم بود. ما همچنین باید نقش کمونیست‌ها را در کودتا ۲۸ مرداد مورد توجه قرار دهیم.

سه کودتا عیله ملت ایران

وی افزود: درواقع سه کودتا علیه ملت ایران صورت گرفته هست، یکی کودتای آمریکا علیه ملت ایران هست که همه اسناد و مدارکش موجود بوده و کسانی که عنوان می‌کنند مدارک از بین رفته هست، حرف خلاف واقعی مطرح می‌کنند. همه اسناد کودتای آمریکا موجود بوده و قابل استناد هست.

پژهشگر تاریخ معاصر تصریح کرد: در آمریکا وقتی یک سند تهیه می‌شود معمولا به دنبال آن چند رونوشت هم تهیه می‌کنند. بنابرانی مضحک هست که بگوییم اسناد کودتای آمریکا علیه ملت ایران از بین رفته هست.

معتضد با بیان اینکه دومین کودتا مربوط به کودتای حزب توده علیه ایران بوده هست، گفت: در واقع ما با اتحادیه جماهیر شوری هم مشکل داشتیم، اما انگلیسی‌ها اصلی‌ترین دشمن ما بودند که اوج این دشمنی طرح‌ریزی پروژه آژاکس در سال ۱۳۳۰ بود، این پروژه در نهایت واقعه تلخ کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را رقم زد. 

پروژه براندازی دولت دکتر مصدق از سال ۱۳۳۰ رقم خورد

این مورخ تاریخ معاصر با بیان اینکه شخصی به نام «مونت گوموری ووت هآاوس» کتابی در خصوص کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تألیف کرده که در ایران هم به چاپ رسیده هست، گفت: وی در کتابش مطرح می‌کند که ما انگلیسی‌ها از سال ۱۳۳۰ درصدد بودیم تا دولت دکتر مصدق را براندازی کنیم. ولی خوش‌شانسی ایرانیان این بود که شخصی به نام «اتلی» که رهبر حزب کارگر انگلیس بود که از ایران جانبداری می‌کرد.

وی افزود: «اتلی» در انگلسان خدمات بسیاری زیادی ارائه کرده هست که یکی از این خدمات هم اکنون موجود بوده و آن طب ملی انگلستان هست. به دنبال این خدمت «اتلی» هم اکنون در انگلستان هیچ فردی بایت هزینه‌های درمان خود وجهی پرداخت نمی‌کند، «اتلی» علاوه بر این هندوستان و بسیاری از مستعمرات را از زیر سلطه انگلیس آزاد کرد. «اتلی» همچنین بسیاری از ثروت‌های خدادای را مانند راه‌آهن، جنگل، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها را ملی کرد.

معتضد خاطرنشان کرد: مطابق اسنادی که منتشر شده هست تا زمانی که «اتلی» قدرت را در دست داشت، اجازه کودتا علیه دولت دکتر مصدق را نداد، طبق اسناد منتشر شده هر قدر «موریسیون» وزیر خارجه وقت عنوان می‌کند که باید علیه دولت دکتر مصدق کودتا کنیم، «اتلی» پاسخ می‌داد که چنین اقدامی را علیه دولت دکتر مصدق انجام نخواهد داد. ما در مدتی که «اتلی» روی کار بود می‌توانستیم به بسیاری از خواسته‌های خود برسیم، اما بعد از گذشت زمان و از روی کار رفتن «اتلی» همه چیز علیه ما رقم خورد.

«چرچیل» خطاب به «اریک دریک»: چرا دکتر مصدق را نکُشتی؟

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران خاطرنشان کرد: وقتی «چرچیل» در انگلستان روی کار آمد مطرح می‌کرد که باید مصدق را بُکشیم، «اریک دریک» وقتی به ایران آمد با دکتر مصدق دیدار کرد و خبر این دیدار به گوش «چرچیل» رسید، «چرچیل» خطاب به «اریک دریک» گفت که چرا مصدق را نکشتی؟ اگر مشکلی برای تو در ایران پیش می‌آمد ما تو را فراری می‌دادیم.

وی افزود: ما بعد از این مسائل با آقای «آیزنهاور» مواجه شدیم، آیزنهاور دو مشاور به نام‌های «جان فاستر دالس» و «آلن دالس» داشت. این دو نمایندگان یک شرکت حقوقی بودند که منافع نفت انگلستان را در آمریکا حفظ می‌کردند. در واقع همه چیز علیه ایران در حال رقم خوردن بود. ما در برخی مقاطع می‌توانستیم با استعمارگران انگلیسی و آمریکایی کنار بیاییم و حتی می‌توان گفت که انگلیسی‌ها ملی شدن نفت ایران را تا حدودی به رسمیت شناخته بودند.

نفوذ گسترده انگلیس در دستگاه‌های اجرایی ایران

معتضد تصریح کرد: در وزارت خارجه سندی که انگلستان مطرح کرده بود ملی شدن نفت ایران را به رسمیت می‌شناسد به یکباره گم شد و این بیانگر اوج نفوذ و گستردگی عوامل انگلیسی در کشور را نشان می‌داد.

پژوهشگر تاریخ معاصر ایران خاطرنشان کرد: بنابراین ما در سال‌های منتهی به کودتا چند مسئله داشتیم، اول اینکه دربار یک طرف ماجرا بود و شاه از دچار شدن به سرنوشت رضاخان واهمه داشت، دوم اینکه انگلستان نمی‌پذیرفت که از ثروت عظیم نفتی ایران دست بکشد و کمی از چپاولش بکاهد. انگلیسی‌ها در طول ۵۰ سال مجموعاً ۱۰۹ میلیون لیره به ما پول نفت دادند، در صورتی که مالیاتی واریز شده به صندوق انگلیس ۲۸۰ میلیون لیره بود.

دکتر مصدق با ملی کردن صنعت نفت کار بسیار بزرگی کرد

وی افزود: با مطالعه این آمار‌ها و اسناد هست که علت اصلی اوج فقر و فلاکت، بیماری گسترده، بیسوادی گسترده و عقب ماندگی در بخش‌های اقتصادی و صنعتی و ضعف دفاعی کشور را درمی‌یابیم. دکتر مصدق در چنین شرایطی یک کار بسیار بزرگ کرد و آن ملی کردن صنعت نفت در شرایطی بود که هیچ کس تصور آن را هم نمی‌کرد. از سال ۱۳۱۲ که قرارداد ۱۹۳۳ بر ما تحمیل شد، دکتر مصدق شروع به مطالعه قرارداد‌ها کرد و متوجه شد همه چیز به ضرر ما هست و نفت و ثروت این مملکت توسط انگلیسی‌ها غارت می‌شود.

کد ویدیو

مردم بیدار و نمایندگان باشرف مانع از تمدید قرارداد گست-گلشایان شدند

معتضد بیان کرد: اگر وکلای ما در مجلس پانزدهم هشیار نبودند و از منافع ما دفاع نمی‌کردند. ما تا سال ۱۳۹۲ باید آثار چنین قرارداد‌های نگینی (قرارداد گست-گلشایان ۱۹۳۳) را تحمل می‌کردیم. زیرا انگلستان گنجی را بدست آورده بود که به راحتی آن را رها نمی‌کرد. اما به لطف خدا، چون مردم بیدار و نمایندگانمان با شرف بودند، اجازه غارت و چپاول بیشتر ثروت‌های خدادیمان را ندادند.

این مورخ تاریخ معاصر کشورمان با بیان اینکه مجلس در تاریخ کشور ما نقش بسیار مهمی داشته هست، گفت: آقایان «مکی» و «بقایی» به قدری سخنرانی کردند که عمر مجلس پایان یافت. در مجلس شانزدهم هم افرادی مانند دکتر مصدق حضور پیدا کردند و برخی می‌خواستند مجلس شانزدهم مانند مجلس پانزدهم کنشگری داشته باشد. من ذاتا با ترور مخالفم، اما خوشبختانه تروری صورت گرفت که ملت ایران بسیار از آن منتفع شد و آن ترور هژیر بود که بسیاری از مسائل را در آن زمان تغییر داد.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا سر سفره نفت ایران نشست

وی با بیان اینکه هژیر وزیر دربار بود و درصدد که به هر نحوی قرارداد مذکور تصویب شود، اظهار کرد: خوشبختانه هژیر ترور شد و مأموریتش برای خیانت به ایران ناکام ماند، اما متأسفانه بعد از ۲۸ ماه انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها دیدند که راهی جزء کودتا ندارند و باید به هر نحو دولت دکتر مصدق را ساقط کنند. بعد از کودتا ما با زور استعماگران عضو کنسرسیومی شدیم که از پس آمریکایی‌های روی سفره نفت ایران نشستند.

پژوهشگر تاریخ معاصر تصریح کرد: ۴۰ درصد از نفت ایران سهم استاندارداویل و شرکت‌های بزرگ آمریکایی شد، از این به بعد کشور ما مستملک آمریکایی‌ها شد. به این معنا که ما هیچ اقدامی بدون اجازه آمریکا نمی‌توانستیم انجام دهیم. مصداقاً با چین که به لحاظ مسافت کشور نسبتا نزدیکی به ایران محسوب می‌شد با دستور آمریکایی‌ها به مدت ۱۲ سال هیچ ارتباطی برقرار نکردیم. حتی برخی نقل‌ها مطرح می‌کنند که ما از سال ۱۹۲۸ تا سال ۱۹۵۱ هیچ‌گونه ارتباطی با کشور چین نداشتیم.

ایران بازار انحصاری آمریکا

معتضد با بیان اینکه در اجرای هر سیاستی آمریکایی‌ها بدواٌ باید اجازه آن را به ما می‌دادند، ادامه داد: از بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ایران بازار انحصاری آمریکا و چند کشور غربی شد تا جایی که بسیاری از کارخانه‌ها و شرکت‌های آمریکایی در ایران نمایندگی زدند، ما حتی در محصولاتی مانند پنیر، گوشت، محصولات کشاوری که خودکفا بودیم از آمریکا واردات داشتیم. 

وی افزود: در سال ۱۳۵۴ کنفرانس مشترکی بین مقامات ایرانی و آمریکایی برگزار شد که به موجب آن مقرر شد، ایران ۵۰ میلیارد دلار از آمریکا واردات داشته باشد و در ازای آن نفت آمریکا را تأمین کند. 

پژوهشگر تاریخ معاصر با بیان اینکه در پیمان بغداد ایران بسیار متضرر شد، گفت: دولت اتحادیه جماهیر شوروی که از نظر تبلیغات بسیار قوی بود در نواحی مختلف شوروی ایستگاه‌های رادیویی علیه ایران قرار داده بود تا به شاه و سلطنتش حمله کند. شاه هم که از دچار شدن به سرنوشت رضاخان واهمه بسیاری داشت، تمام تلاش خود را می‌کرد که به نحوی با شوروی کنار بیاید و نزاعی با کمونیست‌ها نداشته باشد.

تاریخ حتی یک مورد عدم تبعیت شاه از دستورات آمریکایی‌ها را سراغ ندارد

معتضد خاطرنشان کرد: شاه وفادارانه از همه سیاست‌های آمریکایی‌ها تبعیت می‌کرد و تاریخ حتی یک مورد عدم تبعیت شاه از دستورات آمریکایی‌ها را سراغ ندارد. ما ۱۸ میلیارد دلار از آمریکایی‌ها اسلحه خردیدار کردیم، البته این سلاح‌ها کیفیت خوبی داشتند، اما نکته اینجا هست که سه برابر قیمت به ما فروخته شده بود. در چنین شرایطی بود که مردم ایران به مرور به دشمن آمریکا مبدل شدند.

فرصت برقراری ارتباط خوب با آمریکا در دوران شهید امیرکبیر

وی افزود: همه این مباحث درحالی هست که آمریکایی‌ها در زمان شهید امیرکبیر با چهره بسیار خوبی وارد ایران شدند و بنا داشتند با ایران وارد رابطه شوند، خوب هست مردم بدانند اولین فردی که بین ایران و آمریکا رابطه برقرار کرد شهید امیرکبیر بود، شهید امیرکبیر معتقد بود ایران باید با کشوری قدرتمند که فاصله زیادی با ایران دارد وارد رابطه شود تا بتواند از فشار و سلطه انگلیس و روسیه رهایی پیدا کند.

تجاوز سربازان آمریکایی به زنان ایرانی در جریان جنگ جهانی دوم

این پژوهشگر تاریخ معاصر با بیان اینکه در جریان جنگ جهانی دوم آمریکایی‌ها جنایت بی حد و مرزی علیه مردم ایران داشتند، گفت: یکی از روزنامه‌ها چاپ سال ۱۳۲۴ عنوان می‌کند که شصت سرباز آمریکایی در اصفهان به یک زن روسپی تجاوز می‌کنند و این زن کشته می‌شود، وقتی جنازه این زن را به بیمارستان مرسلین انگلستان می‌آورند. دکتر شفتر به عنوان یک انگلیسی بسیار متعجب و متأثر می‌شود. دکتر شفتر در مصاحبه با خبرنگار این روزنامه عنوان می‌کند از زمانی که در ایران اقامت دارد هر روز جنازه زن‌های زیباروی ایرانی را به بیمارستان محل خدمت وی می‌آورند.

معتضد خاطرنشان کرد: بسیاری از درآمد‌های رویایی نفت ما در دوران پهلوی دوم به دستور آمریکایی‌ها به دیگر کشور‌ها به صورت وام بلاعوض اعطا می‌شد.

انتهای پیام/۳۷۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بعد از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا سر سفره نفت ایران نشست/ مضحک است که بگوییم اسناد کودتا از بین رفته است+ فیلم بیشتر بخوانید »

قدردانی دولت بولیوی از ایران به دلیل محکومیت کودتا در این کشور

قدردانی دولت بولیوی از ایران به دلیل محکومیت کودتا در این کشور



سفارت بولیوی طی یادداشتی از کشورهایی که تلاش برای کودتا در این کشور را محکوم نمودند تقدیر کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق،‌ در یادداشت سفارت بولیوی در تهران آمده است: سفارت دولت چند ملیتی بولیوی از طریق سفیر خود خانم رومینا گوادالوپه پرز راموس طی یادداشتی به رسانه ها از روسای جمهور کشور های مختلف، سازمان های بین المللی، احزاب سیاسی، دانشگاهیان، شخصیت های برجسته، نهاد های اجتماعی و غیره …که تلاش برای کودتا در این کشور را محکوم نمودند و همچنین حمایت و همبستگی خود را با مردم و دولت دموکراتیک به ریاست جمهوری لوئیس آرس کاتاکورا را اعلام کردند، سپاسگزاری می نماید.

دولت چند ملیتی بولیوی بر لزوم دفاع از دموکراسی و روند تغییری که به قیمت خون مردم بولیوی تمام شده است تا دیگر همچون کودتاهای گذشته تکرار نشوند تاکید می نماید. به همین خاطر، نهاد های مردمی و به طور کلی دولت و مردم بولیوی هوشیار، منسجم و بسیج شده اند زیرا آنچه چهارشنبه ۲۶ ژوئن (۶ تیر ۱۴۰۳) با تلاش برای کودتا با رهبریت ژنرال خوان خوزه زونیگا رخ داد نوعی تجلی روش های متفاوتی است که از طریق آن ها بازیگران مختلف خواهان محدود نمودن دموکراسی هستند، دموکراسی که به قیمت خون مردم بولیوی تمام شده است.

در حال حاضر، دولت ما دوباره کنترل اوضاع را در دست گرفته و همچنان در راستای ثبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دموکراتیک کشور تلاش می نماید. به همین منظور، رئیس جمهور لوئیس آرس کاتاکورا از بازیگران سیاسی کشور خواسته تا در این امر مشارکت نمایند، زیرا همیشه متعهد به دموکراسی، صلح و عدالت اجتماعی خواهیم ماند. بولیوی به همراه دیگر کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب در قرن بیستم قربانی کودتاهای نظامی بوده اند و در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم شاهد کودتاهای نرم و جنگ های هیبریدی در منطقه بوده. به همین دلیل، یکصدا تاکید می کنیم که منطقه ما باید وضعیت خود را به عنوان منطقه صلح حفظ کند.

همچنین به رسانه ها اطلاع می دهم که تحقیقاتی آغاز شده تا انگیزه های خارجی و داخلی این تلاش نافرجام برای کودتا مشخص شوند و نتایج این بررسی ها در جریان این تحقیقات روشن خواهند شد. انگیزه های خارجی با منافعی که در غارت منابع طبیعی ما وجود دارد، مانند لیتیوم و عنصرهای خاکی کمیاب، همانطور که توسط رئیس ستاد فرماندهی جنوبی ایالات متحده آمریکا، ریچاردسون بیان شده، مرتبط است. به همین دلیل، وزیر خارجه دولت چند ملیتی بولیوی، سلیندا سوسا، در تاریخ ۲۴ ژوئن امسال (۴ تیر ۱۴۰۳) کاردار آمریکا، دبرا هویا، را احضار کرد و موضع محکم بولیوی که به عنوان کشوری مستقل خواهان عدم مداخله در سیاست داخلی خود را دارد بیان نمود.

در نهایت به مردمی که با مشارکت در انتخابات به تقویت دموکراسی کمک می کنند درود میفرستیم و فرصت را مغتنم می شماریم و روند انتخابات دموکراتیک را که در حال حاضر در جمهوری اسلامی ایران در جریان است را تجلیل می کنیم و برای شما در این انتخابات ریاست جمهوری که جشنی دموکراتیک برای تقویت حاکمیت از طریق مشارکت مردمی است، آرزوی موفقیت می کنیم.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قدردانی دولت بولیوی از ایران به دلیل محکومیت کودتا در این کشور بیشتر بخوانید »

اسناد محرمانه در خصوص نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد

اسناد محرمانه در خصوص نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: بر اساس اسناد وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، که در سال ۲۰۱۷ از طبقه‌بندی محرمانه خارج شده‌اند، وزارت خارجه‌ی بریتانیا در اواخر سال ۱۹۵۲، چندبار از دولت ترومن خواسته بود تا پیشنهاد کودتا برای سرنگونی محمد مصدق، نخست وزیر ایران، را در دستور کار قرار دهد. امروز برای اولین بار، دو یادداشت فوق‌محرمانه از مقامات ارشد دولت آمریکا را منتشر می‌کنیم که به مجموعه‌ای از ارتباطات و جلساتی که در اکتبر ۱۹۵۲ آغاز شد اشاره دارد، که در آن مقامات بریتانیا تلاش کردند تا موافقت ایالات متحده را برای برکناری مصدق جلب کنند. دولت بریتانیا سال‌هاست که اکیداً از انتشار هر گونه مطلبی که مستقیماً به نقش این کشور در عملیاتی که در ۲۸مرداد ۱۳۳۲/ اوت ۱۹۵۳ رخ داد اشاره می‌کند، امتناع ورزیده و پیوسته ایالات متحده را تحت فشار قرار داده که هیچ مدرکی را از پرونده‌های آمریکایی فاش نکند. در واقع، سال‌هاست شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد انگلیسی‌ها از نزدیک در ترویج و سپس برنامه‌ریزی برای سرنگونی مصدق مشارکت داشتند. قانع‌کننده‌ترین منابع برای اثبات این مدعا، گزارش‌های فاش‌شده پس از اقدام سیا در سال ۱۹۵۴، و خاطرات شرکت‌کنندگان مختلف کودتاست. این یادداشت شامل صریح‌ترین و رسمی‌ترین سوابق اثرآفرینی انگلستان در کودتای سرنگونی مصدق هست که تا به امروز به صورت رسمی به دست دولت‌ها منتشر شده هست.

اسناد محرمانه در خصوض نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد


این دو سند در ابتدا برای درج در آخرین مجموعه اسنادی که توسط دولت آمریکا در مورد دوران کودتا منتشر شد، در نظر گرفته شده بودند. در ژوئن ۲۰۱۷، وزارت امور خارجه، مجموعه‌ای ۱۰۰۷ صفحه‌ای از اسناد طبقه‌بندی‌شده‌ی دولتی، آژانس اطلاعات مرکزی و شورای امنیت ملی را به عنوان بخشی از مجموعه روابط خارجی ایالات متحده (FRUS) منتشر کرد. اما در حالی که هر دو سند در فهرست مطالب این مجموعه بر اساس عنوان و تاریخ ذکر شده، ولی متأسفانه محتوای آنها به طور کامل مخفی شده هست.

اولین یادداشت بر اسناد با عنوان «پیشنهاد سازماندهی کودتا در ایران» و به تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۵۲ هست. در این سند، هنری بایرود، دستیار وزیر امور خارجه، به مافوق خود، هری متیوز، اطلاع می‌دهد که سفیر بریتانیا در واشنگتن، سر کریستوفر استیل درخواست جلسه‌ای برای امکان ایجاد کودتا در ایران را مطرح کرده هست. او در این سند یادآوری می‌کند که سفارت بریتانیا برای اولین بار در تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۵۲، ایده‌ی کودتا را مطرح کرده بود و حالا کریستوفر استیل به دنبال پیگیری آن پیشنهاد اولیه آمده هست. سپس بایرود نکاتی را در قالب نظرات شخصی خود درباره‌ی این پیشنهاد آورده که عموماً منفی هست با این حال به متیوز توصیه می‌کند که این جلسه را با علاقه پیگیری کند.

یادداشت دوم، به طور مشابه با عنوان «پیشنهاد بریتانیا برای سازماندهی کودتا در ایران» در مورخ ۳ دسامبر ۱۹۵۲، حاوی گزارش وزارت امور خارجه از دیدار با سفیر بریتانیا در آمریکا، کریستوفر استیل، (تاریخ نامشخص) هست. مقامات دیگری از هر دو دولت، به ویژه پل نیتزه، مدیر برنامه‌ریزی سیاست در وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، در این جلسه شرکت داشتند.

این مجموعه در ابتدا در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، به عنوان مکمل اسناد قبلی که همان دوره‌ی زمانی را در بر می‌گرفت، سفارش داده شد؛ اما به دلایل سیاسی و اطلاعاتی، تمام ارجاعات به نقش آمریکا و بریتانیا در کودتا حذف شد. ولی در نسخه‌ی ۲۰۱۷ این اسناد حاوی جزئیات ارزشمندی درباره‌ی رویکرد آمریکا در مورد ایران به همراه سوابق توصیف برنامه‌ریزی و اجرای عملیات هست؛ اما بازهم به‌ندرت جزئیاتی درباره‌ی کمک‌های بریتانیا در آن وجود دارد. بدون شک این دستکاری در اسناد به درخواست‌های بریتانیا باز می‌گردد.

اسناد در سطوح مختلف بسیار قابل توجه هستند. همان‌طور که اشاره شد، اولین وجه ارزشمندی آنها این هست که برای نخستین بار تأیید رسمی هدف بریتانیا برای کودتا در اواخر سال ۱۹۵۲، و تلاش آنها درجهت متقاعد کردن واشنگتن برای کمک به سرنگونی مصدق هست. همچنین این اسناد حاوی چشم‌انداز‌هایی درباره‌ی کیفیت تصور انگلیسی‌ها از صحنه‌ی سیاسی در داخل ایران و چرایی درخواست کودتا از آمریکایی‌هاست. در جلسه‌ی اوایل ماه دسامبر، سر کریستوفر استیل آنچه را که در این یادداشت به عنوان «سه مسیر احتمالی روند وقایع در ایران» مطرح شد را بیان کرد. او این مسیر احتمالی را این‌طور شرح می‌دهد: «(۱) مصدق یا می‌تواند در قدرت بماند و علیه حزب توده دست به اقدام بزند، یا (۲) از سمت خود استعفا می‌دهد و کسی جایگزین او می‌شود که این کار را انجام دهد، یا (۳) تغییری رخ نمی‌دهد و کمونیست‌ها به تدریج کنترل کار‌ها را در دست می‌گیرند.» استیل اعلام کرد که بعید هست نخست‌وزیر ایران قاطعانه علیه کمونیست‌ها اقدام کند، اما او اظهار داشت که فعلاً نسبت به انجام کودتا نیز لزومی احساس نمی‌کند. او مدعی شد که تنها هدف او از ملاقات با ماتیوس و نیتزه این بود که این ایده را مطرح کند و پیشنهاد کند که دولت‌های بریتانیا و آمریکا باید به طور جدی در این زمینه اقدام کنند.

این رویکرد ملایم و دقیق، جنبه‌ی جالب دیگری از یادداشت‌ها را منعکس می‌کند که خودش را در قالب تاکتیک‌هایی از بریتانیایی‌ها برای جذب و اقناع مقامات آمریکایی نشان می‌دهد. محققان کودتا به طور کلی موافق هستند که هدف اصلی لندن در بحران ایران، بازگرداندن سهام خود در صنعت نفت ایران تقریباً به هر وسیله‌ای -حتی اقدام نظامی- بود. اما از زمانی که مصدق این صنعت را در بهار ۱۹۵۱ ملی کرد (سپس دیپلمات‌ها و مقامات اطلاعاتی بریتانیا را در اکتبر سال بعد از کشور اخراج کرد) دولت ترومن با این درخواست‌های انگلیسی‌ها مخالفت کرده بود. تشویق مداوم بریتانیا برای اقدام تهاجمی و افراطی فراتر از سیاست‌های کلی که واشنگتن قبلاً برای حمایت از تحریم اقتصادی علیه ایران اتخاذ کرده بود، اثرگذار بود. پرزیدنت هری ترومن و دین آچسون، وزیر امور خارجه، بار‌ها تأکید کردند که اولویت آنها این هست که اتحاد جماهیر شوروی و متحدان کمونیست آن در ایران را از به دست آوردن هر گونه مزیتی از بحران دور نگه دارند. برای ترومن و آچسون، حمایت آشکار از منافع استعماری بریتانیا اصل نبود، زیرا آنها معتقد بودند که این امر به سود کمونیست‌ها خواهد بود.

اما در اواخر سال ۱۹۵۲، انگلیسی‌ها روش‌های خود را عوض کردند و همانطور که اسناد جدیداً منتشر شده تأیید می‌کنند، موضوع را با عباراتی بیان کردند که برای آمریکایی‌ها جذاب‌تر باشد. آنها این بار از درخواست کمک از آمریکایی‌ها برای بازپس‌گیری کنترل نفت ایران سخنی به میان نیاوردند، بلکه بحث «مبارزه» برای نفوذ کمونیسم در ایران را برجسته کردند. ادعای استیل مبنی بر اینکه «دولت بریتانیا در مورد نحوه‌ی دقیق دستیابی به هدف هنوز به هیچ نتیجه‌ی قطعی نرسیده هست»، به نظر می‌رسد که هدفش این بود که آمریکایی‌ها را در این میانه رهبر و تصمیم‌گیر نهایی معرفی کند.

اسناد محرمانه در خصوض نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد

دولت ترومن هرگز با ایده‌ی سرنگونی مصدق موافقت نکرد. رئیس جمهور تا پایان دوره‌ی ریاست جمهوری خود در ژانویه ۱۹۵۳، معتقد بود که بهترین امید غرب برای راهبرد خروج از بحران در همکاری با نخست وزیر ایران هست نه علیه او. سند مربوط به ۲۶ نوامبر، در واقع، به شکل مهمی تأیید می‌کند که دولت آمریکا همچنان در حال برنامه‌ریزی برای جانب‌داری از دولت مصدق بود در برابر آنچه که آنها آشکارا عدم همکاری بریتانیا برای دستیابی به توافقنامه‌ی نفتی عادلانه می‌دانستند. بایرود نوشت: «یکی از عناصری که باید در تصمیم‌گیری ما در مورد کودتا در نظر گرفته شود، این هست که در حال حاضر و در صورت عدم موافقت انگلیس با توافق نفتی ما به فکر اقدام یک‌جانبه برای کمک به دولت مصدق هستیم.» بایرود ادامه داد که «عملاً غیرممکن هست که با طرح‌هایی برای سرنگونی دکتر مصدق همراهی کنیم و در عین حال در ظاهر امر به او کمک کنیم.» بایرود در ادامه به ارزیابی انگیزه‌های بریتانیا در بازنگری مجدد پیشنهاد خود و پیش‌بینی پیامد‌های هر پاسخ احتمالی ایالات متحده پرداخته: «بعید نیست که یکی از دلایل پیشنهاد انگلیس، تمایل و علاقه‌ی آنها به جلوگیری از کمک یکجانبه»

وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، متیوز در گفتگو با استیل از موضع بایرود تبعیت کرد. با این حال آمریکایی‌ها علی رغم میل باطنی‌شان در آن مقطع، به‌طور مشخص احتمال وقوع کودتا را رد نکردند. در این مرحله از یادداشت سوم دسامبر، متیوز به جنبه‌ی دیگری از رویکرد بریتانیا اشاره کرد. بر مبنای دیگر شواهد موجود، از جمله تاریخچه‌ی داخلی سیا درباره‌ی کودتا که درز کرده نشان می‌دهد که اعضای سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا نیز در نوامبر ۱۹۵۲، با همتایان خود در ایالات متحده ملاقات داشته‌اند. نام این مقامات در اینجا ذکر نشده هست (کریستوفر مونتاگ وودهاوس و سام فال [۱])، اما متیوز هرگونه تماس بیشتر «میان سیا و نمایندگان اطلاعاتی بریتانیا در مورد این موضوع تا اطلاع ثانوی» را رد کرد. علاوه بر این، طرف آمریکایی اشاره کرد که پرزیدنت ترومن در شرف ترک سمت هست. استیل مؤدبانه این را پذیرفت، اما با انعکاس احساس فوریت – و فشار ظریف – اظهار داشت که “احتمالاً لازم هست تا پایان ژانویه تصمیمی اتخاذ شود، زیرا بهترین زمان برای کودتا در بهار خواهد بود. ” این یادداشت توضیح نمی‌دهد که چرا به این شکل استدلال کرده هست.

دو نکته‌ی جالب دیگر در مورد یادداشت‌ها قابل ذکر هست: یکی از اظهارنظر‌های جان جرنگان، معاون بایرود در جلسه‌ی سوم دسامبر هست که لوی هندرسون، سفیر ایالات متحده در تهران، «معتقد بود مصدق صادقانه ضد کمونیست هست». هندرسون در پاسخ به این اظهارنظر بریتانیایی‌ها مبنی بر اینکه مصدق “ذاتاً آن‌قدر متزلزل هست که نمی‌توانست موضع محکمی علیه حزب توده اتخاذ کند” این حرف را مطرح کرده بود. به گفته‌ی جرنگان، هندرسون استدلال می‌کرد که اگر مصدق فقط می‌توانست به یک توافق نفتی دست یابد یا «پایگاه و ذخایر مالی دولت خود را تقویت کند»، حتما نسبت به حزب توده سخت‌گیرتر می‌شد.

در نهایت، نقش پل نیتزه در حماسه‌ی کودتا به طور کلی مورد توجه کمی قرار گرفته هست، اگرچه نام او چندین بار در جلد جدید FRUS (۲۰۱۷) دیده می‌شود. در سند مربوط به ۳ دسامبر، او در مورد این سؤال صحبت کرد که احتمال موفق شدن این عملیات به صورت تئوریک چقدر هست. این استراتژیست مشهور جنگ سرد شک داشت که آیا ممکن هست گروه بی‌نامی که انگلیسی‌ها پیشنهاد همکاری با آنها در داخل ایران را می‌دهند، به صورت آزمایشی با هدف قرار دادن آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی توانایی خود را ثابت کنند. نیتزه می‌گفت، اگر آن عملیات موفق شود، نویدبخش یک کودتای واقعی خواهد بود.

در یادداشت بعدی به معرفی و شرح این اسناد خواهیم پرداخت که برای نخستین بار به علاقه‌مندان تاریخ کودتای ۲۸ مرداد به زبان فارسی عرضه می‌شود.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اسناد محرمانه در خصوص نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد بیشتر بخوانید »

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا»

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا»


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ هفته گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار  دانش‌آموزان و دانشجویان، با اشاره به مبارزات ملت ایران با رژیم ستم‌شاهی به این نکته اشاره کردند که «حرکت انقلابی که اوج گرفت، احساس خطر کردند و شدت عمل را بیشتر کردند؛ حتی حدود یک هفته به پیروزی انقلاب، یک ژنرال برجسته آمریکایی به نام «هایزر» آمد تهران برای اینکه اگر بتواند، یک کودتا راه بیندازد و صد‌ها هزار، بلکه میلیون‌ها آدم را به قتل برسانند».

این نکته همان‌گونه که اشاره شد به موضوع تصمیم آمریکا برای انجام کودتا در همان روز‌های نخست شکل‌گیری انقلاب اسلامی دارد؛ روز‌هایی که جریان انقلاب اسلامی در حال دست یافتن به پیروزی است؛ یعنی حدود یک ماه قبل از ورود امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، یکی از فرماندهان ارشد ارتش ایالات متحده آمریکا به نام «رابرت ارنست هایزر» معاون ناتو در اشتوتگرات آلمان و رئیس اداره مستشاری ارتش ایران بدون اطلاع قبلی برای انجام مأموریت محوله از سوی «کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران می‌آید.

در واقع وی بدون اطلاع شاه ایران به کشورمان آمد تا جلسه‌ای را با فرماندهان ارتش و بعضاً رئیس ساواک برای انجام مأموریتی مهم که همانا، طرح‌ریزی کودتای نظامی بود، داشته باشد؛ بنابراین نفراتی که قرار بود با وی دیدار داشته باشند، عبارت بودند از سپهبد «امیرحسین ربیعی» فرمانده نیروی هوایی، دریادار «کمال‌الدین حبیب‌اللهی» فرمانده نیروی دریایی، ارتشبد «حسن طوفانیان» معاون وزارت دفاع و مسئول خریدهای تسلیحات خارجی، ارتشبد «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد مشترک ارتش و تیمسار «ناصر مقدم» رئیس ساواک.

ژنرال هایزر که ۱۴ دی ۱۳۵۷ مخفیانه وارد تهران شد به ظاهر برای فراهم ساختن زمینه خروج شاه از ایران، حمایت فرماندهان ارتش از دولت بختیار و ایجاد ارتباط میان ارتش و رهبران انقلاب با هدف حفظ منافع آمریکا در کشورمان، آمده بود؛ ولی در حقیقت وظیفه‌ای که داشت، فراهم ساختن زمینه‌های کودتا توسط ارتش در صورت پیروزی انقلاب اسلامی بود.

لذا به همین منظور طی یک ماهی که در کشورمان حضور داشت، جلسات متعددی را با سران ارتش برگزار کرد. یکی از نتایج جلسات مورد اشاره که در خاطرات هایزر آمده و در صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری نیز بیان شد، این بود که «من [ژنرال هایزر]به ژنرال قره‌باغی گفتم که در مواجهه با مردم لوله تفنگ‌هایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بی‌خودی در نکنید، مردم را قتل‌عام کنید».

این دستور ژنرال آمریکایی به فرماندهان ارتش کشورمان موجب شد تا در هشتم بهمن ۱۳۵۷ ارتش، مردمی را که به خیابان‌های تهران آمده بودند و علیه رژیم شاهنشاهی شعار می‌دادند به گلوله ببندد که گفته شده بعد از واقعه خونین ۱۷ شهریور، این کشتار خونین‌ترین واقعه در آخرین روز‌های حکومت پهلوی بود؛ زیرا عنوان شده در این روز ۳۲ نفر شهید و ۲۰۰ نفر نیز مجروح شدند.

همچنین مقرر شده بود که ارتش با اعلام حکومت نظامی، اقدام به دستگیری رهبران اصلی انقلاب اسلامی همچون امام خمینی (ره) کرده و سپس آن‌ها را به جزیره سیری در خلیج فارس تبعید کنند؛ اما چون بدنه ارتش با انقلاب همراه شد و از سوی دیگر امام خمینی (ره) هم دستور دادند که مردم به خیابان‌ها بیایند تا حکومت نظامی شکسته شود، این آخرین تیر دولتمردان آمریکا برای به سرانجام نرسیدن انقلاب اسلامی در ایران نیز با شکست مواجه شد و ژنرال هایزر که حتی احتمال آن می‌رفت توسط انقلابیون دستگیر هم شود، مجبور شد در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ بدون هیچ دستاوردی ایران را ترک کند.

حال با بررسی این موضوع به چند نکته می‌توان پی برد؛ اول اینکه در آن دوران، آمریکایی‌ها هر زمان که می‌خواستند بدون اطلاع دولت و شاه ایران به کشورمان می‌آمدند و می‌رفتند؛ موضوعی که محمدرضا شاه درباره آن گفته است: «نظامیان آمریکایی با هواپیماهای خودشان سفر می‌کردند و خیلی طبیعی بود که بتوانند هنگام ورود به پایگاه‌های نظامی‌شان در ایران تشریفات اداری معمول را نادیده بگیرند»؛ این یعنی اوج بی اختیاری شخص اول مملکت در برابر آمریکایی‌ها.

نکته بعدی دخالت آمریکا در امور داخلی کشورمان با طراحی و اجرای کودتای نظامی با هدف به سرانجام نرسیدن انقلاب اسلامی ایران است؛ لذا اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی عنوان کردند «مرگ بر آمریکا، صرفاً یک شعار نیست، بلکه یک خط مشی است» یکی از دلایل آن، انجام چنین اقداماتی از سوی آمریکاست.

موضوع دیگری که در این رابطه می‌توان به آن اشاره کرد، مطیع بودن فرماندهان ارتش کشورمان در برابر فرماندهان ارتش ایالات متحده است؛ زیرا با توجه به آنچه بیان شد، ژنرال هایزر از فرماندهان ارتش ایران می‌خواهد که به سوی هموطنان خود که در خیابان‌ها علیه رژیم پهلوی شعار می‌دهند، تیراندازی کرده و از کشتن مردم ابایی نداشته باشند که متعاقب آن، تیمسار قره‌باغی هم، چنین کاری را انجام می‌دهد و به واسطه آن کشتار مردم در هشتم بهمن ۱۳۵۷ رخ می‌دهد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نمونه‌ای برای چرایی «مرگ بر آمریکا» بیشتر بخوانید »

آیا می‌شود با آمریکا طرح دوستی ریخت؟

آیا می‌شود با آمریکا طرح دوستی ریخت؟


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ حجت‌الاسلام «علی شیرازی» جانشین رئیس عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح؛ رژیم استکباری آمریکا، جامع بسیاری از زشتی‌ها و بدی‌ها و رژیمی، جنگ‌افروز، تروریست، تروریست‌پرور، مداخله‌گر، غارتگر، سرکوبگر، فاسد، مستبد، ظالم، کارشکن، کودتاگر، خبیث، قاتل و دروغگوست؛ بنابر‌این، ستیز با این استکبار، عین عقلانیت است؛ چون این رژیم خائن، تاکنون جنایت‌های بی‌شماری علیه کشورمان انجام داده است.

در این رابطه چنانچه بخواهیم مواردی را عنوان کنیم، می‌توان به حمایت از رژیم دیکتاتور و جلاد پهلوی به مدت ۲۵ سال، غارت اموال ملت ایران با همدستی پهلوی دوم، کمک مستمر، به عناصر تروریست و ضدانقلاب در خارج از کشور و کودتاچیان داخلی، بلوکه پول‌ها و دارایی ملت ایران در آمریکا، محاصره و تحریم اقتصادی ایران، طرح ریزی و اجرای کودتا علیه جمهوری اسلامی، حمایت آشکار از صدام در دفاع مقدس، سرنگون ساختن هواپیمای مسافری ایران با ۲۹۰ مسافر بر فراز خلیج فارس و حمله به سکو‌های نفتی کشورمان در خلیج فارس، اشاره کرد.

البته این‌ها بخشی از ادعانامه ملت مظلوم ایران علیه رژیم مستکبر و دیکتاتور ایالات متحده آمریکاست؛ به همین دلیل، عقل به ضدیت و ستیز با آمریکا حکم می‌کند.

جوانان شجاع و مؤمن ما با این تحلیل که آمریکا از شاه خائن حمایت می‌کند، در ۱۳ آبان به سفارت آمریکا حمله کردند و حقیقت و هویت این سفارت را که عبارت بود از لانه جاسوسی، کشف و آن در مقابل چشم مردم دنیا قرار دادند تا همه بدانند سفارت آمریکا در ایران، مرکز توطئه علیه انقلاب اسلامی بوده است.

اسناد لانه جاسوسی که به دست نیرو‌های انقلاب افتاد، نشان داد که همه این توطئه‌ها به دقت از سوی رژیم ایالات متحده آمریکا برای ملت ایران برنامه‌ریزی شده بود؛ برای سران کاخ سفید بازگرداندن ارتجاع، استبداد و حاکمیت وابسته در کشور‌های انقلابی، اصلی است که به همه، این روش‌های کثیف را تجویز می‌کند.

ملت ایران، اسناد لانه جاسوسی که تاکنون نزدیک به ۸۰ جلد کتاب از آن‌ها منتشر شده را بگیرند و بخوانند؛ چون همه این اسناد درس‌آموز است؛ این‌ها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها چه در هنگام اوج نهضت و چه در هنگامی که انقلاب پیروز و نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد، دائم در حال توطئه علیه نظام اسلامی بودند.

چرا نباید نسل جوان ما با خواندن اسناد لانه جاسوسی بفهمد و بداند که آمریکا با ملت ایران چه کرده و با چه کسانی ارتباط داشته و چه توطئه‌هایی را نیز زیر سر داشته است؟ جوان ما باید بداند نقش سفارت آمریکا در سال‌های قبل و بعد از انقلاب چه بوده و چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده این کتاب‌ها در مجموعه مدارس و دانشگاه‌های ما نیست؟

۱۳ آبان نمادی است که در دل خود معانی و درس‌های فراوانی دارد؛ به عبارت دیگر باید به یاد داشته باشیم که طمع‌ورزی آمریکا، وابستگی رژیم شاه به آمریکا و فساد او، ایستادگی و ایمانِ متکی به بصیرت امام عزیز و مردم، حضور، شجاعت و جسارت نسل جوان انقلابی در مقابل هیمنه و چهره بزک کرده آمریکا، همه در دل کلمه ۱۳ آبان است.

آمریکایی‌ها از همان روز‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی، شمشیر را از رو بستند و سفارتشان مرکز توطئه و مرکز ارتباطات مشکوک برای تحریک این و آن با هدف شکستن جمهوری اسلامی ایران بود.

سفارت آمریکا در ایران به دنبال ارتباط با عناصر ضدانقلاب و ضد نظام جمهوری اسلامی و وسیله‌ای برای بده و بستان، تقویت و وصل کردن این به آن بوده است؛ همان نقشی که سفارت انگلیس قبل از ۲۸ مرداد در ایران ایفا می‌کرد؛ یعنی این را ببین، آن را ببین، این را به آن وصل کن، پول به این برسان، سلاح به او برسان و تدبیر به او برسان، تا حادثه‌ای علیه جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد؛ حال آیا می‌شود با این رژیم کثیف طرح دوستی ریخت؟!

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آیا می‌شود با آمریکا طرح دوستی ریخت؟ بیشتر بخوانید »