کوفه

حضرت علی(ع) قبل از شهادت به فرزندانشان چه فرمودند؟/ وصیت امام درباره فتنه‌های پس از ایشان

حضرت علی(ع) قبل از شهادت به فرزندانشان چه فرمودند؟/ وصیت امام درباره فتنه‌های پس از ایشان



نقل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، ماه رمضان مزین است به شب قدر، شبی که به تعبیر قرآن، مبارک یاد شده است. مبارک از حیث بخشش، استغفار و بندگی در یک ماه. بنابر روایات تاریخی و مستندات ویژه این ماه، شب های نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان را به عزاداری اهل بیت (ع) می پردازیم.

بیشتر بخوانید

اعمال شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان + اعمال مشترک شب‌های قدر

فیلم/ رهبر انقلاب: در این شب‌ها فرصت دعا و تضرع را از دست ندهید

یکی از رویدادهای حائز اهمیت در این ماه، شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) است، که در زیر به نحوه شهادت و همچنین وصیت نامه این حضرت بیشتر اشاره خواهیم کرد.

بعد از راز و نیاز با خداوند سحرگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، امام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم به روی خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب برای نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه داری.

ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: «بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه»، و گفت: «فزت بربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: للّه الحکم یا علیّ، لا لک و لا لأصحابک.

در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم برای نماز یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت.

اهل مسجد صدای حضرت را شنیدند و بسوی محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی (ع) را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، ردای مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.

امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند.امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جای خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد.

امام حسن علیه السّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و ‏گفت: ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود: ای فرزند! از این پس پدرت را رنجی نیست، اینک جدّ تو محمّد مصطفی- صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبری، و مادر تو فاطمه زهرا علیهما السّلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه‏ در آورده است.

دستگیری قاتل

مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و دست بسته نزد امام آوردند. امام حسن علیه السلام به او فرمود: ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکی‏های او به تو این بود؟ ابن ملجم سر به زیر افکنده بود و پچیزی نمی‏ گفت. آنگاه امام حسن علیه السّلام به پدر عرض کرد: «این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست» امیر المؤمنین علیه السّلام به به ابن ملجم نگاه کرد و فرمود: ای ابن ملجم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بدامامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟

با وجود اینکه می دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده ای بازگردی اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی ‏ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: «أ فانت تنفذ من فی النّار؟» آیا تو می توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟ آنگاه علی علیه السلام سفارش او را به امام حسن علیه السّلام کرد و فرمود: فرزندم! با اسیر خود مدارا کن، و با مهربانی و رحمت با او رفتار کن. آیا نمی ‏بینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش می ‏کند و دلش چگونه مضطرب است؟ ای فرزند! ما اهل بیت رحمت و مغفرتیم پس بخوران به او از آنچه خود می ‏خوری، و بیاشام او را از آنچه خود می‏ آشامی، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مثله مکن. یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن … اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم، و من سزاوارترم به عفو کردن، زیرا ما اهل بیتی می‏ باشیم که با گناهکار در حقّ ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.

حالات امام پیش از ضربت خوردن

امام و در این ماه یک شب در خانه امام حسن علیه السّلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السّلام و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبد الله بن جعفر بود افطار می‏ نمود و بیش از سه لقمه طعام میل نمی کرد. و درباره سبب این کارش می فرمود: امر خدا نزدیک شده است یک شب یا دو شب بیش نمانده است، می‏ خواهم چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد.

در تمام آن شب بیرون می ‏آمد به اطراف آسمان نظر می‏ کرد و می ‏فرمود: «به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشنیده ‏ام، این شبی است که مرا وعده شهادت داده» و شعری با این مضمون خواند: «کمر خود را برای مرگ محکم ببند که مرگ البتّه به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ چون به وادی تو درآید» همچنین نقل شده است که حضرت در آن شب بسیار به درگاه خداوند تضرع می کرد و و به درگاه خداوند دعا می کرد و عرضه میداشت: «اللّهمّ بارک لی فی الموت»؛خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، و بسیار می گفت: «انّا للّه و انّا الیه راجعون». و کلمه مبارکه «لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم» را بسیار ذکر می کرد و بسیار صلوات‏ می فرستاد و استغفار می کرد.

همچنین نقل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود.امّ کلثوم پرسید: یا امیر المؤمنین سبب بیداری و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود: در صبح این شب شهید خواهم شد.امّ کلثوم گفت: پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود: از قضای الهی نمی ‏توان گریخت.

سخنان امام پیش از شهادت

مشهور در میان علمای شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و درشب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع فرمود که: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد» امام سپس فرزندان و اهلبیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید می‏ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن می‏شود، عرق می‏کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن می ‏شود».

همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت: «ای پدر به گونه ای سخن می ‏گوئی که گویا از خود ناامید شده‏ ای» امام فرمود: «ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهای این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بدل من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد، و اکنون سه شب گذشته است». سپس امام فرمود: «ای حسن! تو را وصیّت می‏ کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم» سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند وایشان را وصیّت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما می ‏روم و به حبیب خود محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق می‏ شوم، چنانچه مرا وعده داده است».

وصیت امام درباره تجهیز و تدفین

سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است.

… پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می ‏شوند، باز هر یک به قبرهای خود برمی ‏گردند.

سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه ‏ای ببند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏ ام در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.

وصیت امام درباره فتنه های پس از شهادت ایشان

سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ‏ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه‏ های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».

سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه ‏های بسیار واقع خواهد شد از جهت های مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: ای ابو عبد الله توئی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا».

لحظه شهادت امام علیه السلام

پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوی تو» امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا می ‏سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید»

سپس گفت: «بر شما باد سلام ای رسولان وحی پروردگار من» و این ایه را قرائت فرمود که: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» برای مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل کنندگان و نیز این آیه را «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» یعنی به درستی که خدا با آنهاست که پرهیزکاری کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهای مبارک خود را بسوی قبله کشید و شهادت به وحدانیّت الهی و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.

پی نوشت:

جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۱
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۱
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۱
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۲
الإرشاد، المفید، ج ‏۱، ص :۱۹؛ أعیان الشیعة: سید محسن امین عاملی‏، ج. ۱، ص. ۵۳۱
أنساب الأشراف، البلاذری، ج ‏۲، ص :۴۹۲
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۲؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۳
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۴
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۴
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۷
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۲۷
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۱۸
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۳۶
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ‏۱، ص :۴۱۹
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۳۶
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۸
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۴۹
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۵۰
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۵۰
آیه ۶۱ سوره صافات
آیه ۱۲۸ سوره نحل
جلاء العیون، المجلسی، ص :۳۵۰

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضرت علی(ع) قبل از شهادت به فرزندانشان چه فرمودند؟/ وصیت امام درباره فتنه‌های پس از ایشان بیشتر بخوانید »

مقاومت

سلاح «مالک» هرگز بر زمین نخواهد افتاد


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس- شهاب شعبانی‌نیا؛ مالک اشتر به نزدیکی خیمه معاویه رسیده و چیزی به دفع کامل فتنه‌ی شامیان باقی نمانده بود که فتنه‌ی خوارج برپا شد و پیروزی قریب‌الوقوع سپاهیان امیرالمومنین علی (ع) را به مسلخِ حکمیت برد. مردمی که با کوته‌فکری، شیخ ساده‌لوحی همچون ابوموسی اشعری را به‌عنوان حَکم خویش برگزیده بودند، شاید فکر نمی‌کردند که روزی با «غارات» مواجه شوند و امنیت و آرامش از زندگی آنان رخت بربندد.

شبیخون‌های پیاپی شامیان به سرزمین‌های اسلامی (غارات) و کشتار و تعرض سپاهیان معاویه علیه مسلمین در حالی ادامه می‌یافت که مردم کوفه، علی (ع) را جنگ‌طلب معرفی می‌کردند و از یاری ولی خدا برای مبارزه با فتنه‌گران شامی سر باز می‌زدند.

«أشباح الرّجال» در دوران خلافت یزید ملعون هم از سایه جنگ با سپاه شام هراسیدند و در ساحت ترس و حماقت تا جایی پیش رفتند که در مقابل میهمان خویش یعنی اباعبدالله الحسین (ع) صف‌آرایی و برای کسب رضایت خلیفه‌ی فاسقی چون یزید، سر از پیکر مطهر امام معصوم جدا کردند.

کسانی که قدر حاکمان الهی خویش را ندانستند و موقعیت برتر خود را در مصاف با دشمن، غنیمت نشمردند، بعد‌ها گرفتار حاکمانی همچون حجاج ابن یوسف ثقفی شدند که کوچکترین اعتراضی را برنمی‌تافت و از کشته پشته می‌ساخت.

در کلام امیرالمومنین علی (ع) آمده هست که «از آنچه بر گذشتگانِ شما رفت، عبرت گیرید». در واقع تاریخ سرشار از عبرت و پند و اندرز هست تا انسان از اشتباهات پیشینیان درس بگیرد و در مواجهه با حوادث پیشِ رو از تکرار این اشتباهات بپرهیزد.

طی سال‌های اخیر با تشکیل و تجهیز محور مقاومت، زمینه‌های لازم جهت محو رژیم جنایتکار و اشغالگر قدس فراهم شده هست. از زمان آغاز عملیات طوفان‌الاقصی نیز این باند جنایتکار ضربات متعدد و سختی را از نیرو‌های مقاومت در همه جبهه‌ها دریافت کرده و به اذعان بسیاری از کارشناسان و حتی خود مقامات صهیونیست در سست‌ترین و ضعیف‌ترین وضعیت خود در طول هفت دهه گذشته قرار گرفته هست.

بمباران‌های دیوانه‌وار غزه و مناطق جنوبی لبنان، ترور فرماندهان مقاومت به‌خصوص شهید سیدحسن نصرالله و کشتار بی‌وقفه‌ی مردم فلسطین و لبنان، شاید در نگاه عده‌ای نشان از قدرت و برتری رژیم جنایتکار صهیونی داشته باشد، اما وضعیت میدان نبرد گویای واقعیت‌های دیگر هست؛ خالی شدن مناطق شمالی سرزمین‌های اشغالی از سکنه، تعطیلی بندر راهبردی ایلات، ایجاد موج مهاجرت معکوس در سرزمین‌های اشغالی، اذعان مقامات صهیونیست به ناکامی در حذف توانایی نظامی حماس و شکست‌ناپذیری آن، و ایجاد موج گسترده ناامنی، رکود اقتصادی و تعطیلی تعداد بسیاری از کارخانجات در سرزمین‌های اشغالی حاکی از وضعیت وخیم باند جنایتکار صهیونی هست.

صهیونیست‌ها به دلیل همین ناکامی‌ها راهبرد ترور را در پیش گرفته‌اند و با این شیوه سعی در تضعیف توان جبهه مقاومت دارند. این در حالی هست که بنا به فرموده‌ی رهبر معظم انقلاب اسلامی «جنایتکاران صهیونیست بسیار کوچکتر از آنند که به ساخت مستحکم حزب‌الله لبنان صدمه‌ی مهمی وارد کنند. همه‌ی نیروی مقاومت منطقه در کنار حزب‌الله و پشتیبان آن هست. سرنوشت این منطقه را نیرو‌های مقاومت و در رأس آنان حزب‌الله سرافراز رقم خواهد زد».

حوادث دوران خلافت امیرالمومنین علی (ع) و لزوم عبرت گرفتن از تاریخ، مؤید این مطلب هست که در مواجهه با دشمنی که در عرصه نبرد مستقیم، ضعیف و حقیر شده و رو به زوال هست، نباید ساده‌انگارانه عمل کرد و حرف از بر زمین گذاشتن سلاح طرفین منازعه‌ی حق و باطل بر زبان آورد.

رژیم صهیونیستی که حیات خویش را به طور جدی در خطر می‌بیند، نه‌تنها سلاحش را بر زمین نگذاشته، بلکه به پشتوانه حمایت‌های شیطان بزرگ، آمریکا بر حجم جنایاتش افزوده و پس از ترور شهید هنیه در تهران، این بار یکی دیگر از رئوس مؤثر جبهه مقاومت را در ضاحیه بیروت هدف قرار داده هست.

اگر این ساده‌انگاری در مواجهه با حوادث بعدی هم ادامه یابد، می‌تواند دشمن را در دست زدن به جنایات بیشتر، وقیح‌تر کرده و خسارات بیشتری را بر جبهه مقاومت وارد کند؛ خساراتی که ممکن هست، جبران‌ناپذیر باشد؛ پس باید از گذشته عبرت آموخت و عاقلانه اقدام کرد.

امروز بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال، بار دیگر مالک اشتر به نزدیکی خیمه معاویه رسیده هست تا برای همیشه به فتنه‌ی خصم جنایتکار پایان دهد؛ برای تحقق این امر سرنوشت‌ساز، باید تا غلبه‌ی کامل بر دشمن، شمشیر در دست مالک باقی بماند.

انتهای پیام/ ۲۰۰

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سلاح «مالک» هرگز بر زمین نخواهد افتاد بیشتر بخوانید »

لایک و ریشیر در کربلا

لایک و ریشیر در کربلا



این روزها مفتون قدرت شبکه سازی دنباله های آن جریان ملعون و یا جریانات جاهلی داخلی نشویم. هرکس هرجا هست هرچه حق دید به دست بگیرد، خواهید دید حق کما و کیفا مسلط است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان در یادداشتی به تحلیل واقعه کربلا پرداخته و نوشت:

قدرت لایک و ریشیر چیست؟ تا حالا فکر کرده اید چرا در ایام اغتشاشات، رسانه های دشمن به سمت تولید ربات و صفحات فیک رفتند؟ سی ان ان گزارش داد ظرف یک ماه ۱۳ هزار پیج غیرواقعی ساخته شده است. گزارش وزارت اطلاعات این رقم را ۵۰ هزار صفحه دانست. اما این همه ماجرا نبود. باید تعداد فیو و لایک پیج خناسی مثل علی کریمی از ۵۰۰ تا به ۵۰ هزار تا می رسید.

این همه ماجرا نبود. رسانه های دشمن همه را بخط کردند. از کنسرت ابی و گوگوش تا پیج آنجلینا جولی و صفحات آشپزی و آرایشگری و صدف بیوتی و غیره. همه باید اسم رمز اغتشاش را تکرار می کردند. چرا؟ اثرش چیست؟ تا باور کنید. همین.

وقتی پیامی زیاد تکرار شد و زیاد تائید می گیرد تبدیل به “پیام پرقدرت” می شود. پیام پرقدرت پیامی است که “چشم” را “پر” می کند و “مغز” را “میخکوب” می کند و شما “ناخواسته” می پذیرد. حتی اگر خلاف اعتقادات شما باشد، باور می کنید در اقلیت هستید. مگر برخودتان مسلط و آگاه باشید.

درغیر اینصورت و در بهترین حالت گرفتار پدیده “مارپیچ سکوت” و منفعل می شوید و بدتر اینکه گرفتار “تحریف ترجیح” می شوید و وانمود می کنید با اکثریت همراهید و از این بدتر در دام “ناهماهنگی شناختی” بیافتید و با عقیده اکثریت همراه شوید. عجیب پدیده وحشتناک و دردناکی است. در اغتشاش هم نمانید؛ با این فرآیند هر روز در رسانه قربانی می دهیم. این بازی گمراه کننده، قدرت سیاسی جابجا می کند؛ بماند.

حالا برویم کربلا.

شاید تصور کنید این ماجرا برای عصررسانه های دیجیتال است. البته این فناوری در عصرپلتفرم قدرت مضاعف گرفته است اما ابدا پدیده جدیدی نیست. در پس عاشورا و در شام و کوفه سپاهیان یزید با همین روش تلاش کردند حقانیت خود را ثابت کنند. اساسا جمله مارایت الاجمیلا باطل سحر همین مکرروانی بود.

در مجلس ابن زیاد آن ملعون با نیش و زخم زبان به حضرت طعنه زد که “کار خدا را با برادر و خانواده ات چطور دیدی؟ ” و خواست آن مصائب را به خدا نسبت دهد که آن پاسخ کوبنده را شنید که “جز زیبایی ندیدم”.

در کربلا با آتش زدن خیمه ها و کشتار بی رحمانه و سبعانه و چرخاندن سرها در شهر اولا ترس ایجاد کردند تا مارپیچ سکوت ایجاد کنند و بعد هم با بیان اینکه ما پیروزیم، چشم ها را پر کنند و این تلقی روانی را ایجاد کنند که آنکه در ظاهر قدرت دارد و پیروز است، حق است؛ همان پیام پرقدرت. اما خطبه های غرای حضرت زینب رسانه شد و این نقشه شوم را برملا ساخت تا انجاکه “کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود”.

این روزها مفتون قدرت شبکه سازی دنباله های آن جریان ملعون و یا جریانات جاهلی داخلی نشویم. هرکس هرجا هست هرچه حق دید به دست بگیرد، خواهید دید حق کما و کیفا مسلط است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لایک و ریشیر در کربلا بیشتر بخوانید »

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟



چون چشم امام(ع) به انبوه جمعیت لشکر دشمن افتاد و در مقابل خویش سیلی عظیم و موجی خروشان از دشمن را دید دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و این دعا را خواند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، امام حسین(ع) در روز عاشورا و هنگامی که جمعیت دشمن را دیدند، اینگونه دعا کردند «خدایا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگوار، مایه امید من هستی… تو بودی که به داد من رسیده و این کوه‌های غم را برطرف کرده‌ای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیده‌ای».

امروز که روز حزن و اندوه شیعیان و آزادگان است، خورشید هدایت و امامت به خون نشست و در روایات نیز تاکید شده که روز عاشورای حسینی را به عزاداری و مرثیه سرایی سر کنید و در مجالس مقتل خوانی و سوگواری حاضر شوید. یکی از موضوع هایی که در مقاتل آمده است، سخنان سیدالشهدا(ع) در روز عاشوراست و امام در این روز نیز تلاش کردند تا قاتلان خود را هدایت کنند و رهنمودهایی را برای آنان ارائه فرمودند. به همین مناسبت مروری بر سخنان آن حضرت در روز عاشورا داریم:

دعای امام حسین(ع) در روز عاشورا

چون چشم امام(ع) به انبوه جمعیت لشکر دشمن افتاد و در مقابل خویش سیلی عظیم و موجی خروشان از دشمن را دید دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و این دعا را خواند: خدایا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگوار مایه امید من هستی و در هر حادثه ای سلاح و ملجا من. چه بسیار غم های کمرشکن که دل ها در برابرش آب و راه هرچاره در مقابلش مسدود می شود، غم های جانکاهی که با دیدن آنها دوستان، دوری جسته و دشمنان زبان به شماتت می گشودند، در چنین مواقعی تنها به پیشگاه تو شکایت آورده و از دیگران قطع امید کرده ام و تو بودی که به داد من رسیده و این کوه های غم را برطرف کرده ای و از این امواج اندوه نجاتم بخشیده ای. خدایا! تویی صاحب هر نعمت و تویی آخرین مقصد و مقصود من.

جایگاه دنیا در برابر آخرت

مرحوم شیخ صدوق از امام سجاد(ع) نقل می کند که امام حسین خطاب به یاران خود فرمود: ای بزرگ زادگان، صبر و شکیبایی به خرج دهید که مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند، چه کسی است که نخواهد از یک زندان به قصری انتقال یابد و همین مرگ برای دشمنان شما مانند آن است که از کاخی به زندان و شکنجه گاه منتقل شوند. پدرم از پیامبر(ص) بر من نقل کرد که می فرمود دنیا برای مومن همانند زندان و برای کافر همانند بهشت است. مرگ پلی است که این گروه مومن را به بهشتشان می رساند و آن گروه کافر را به جهنمشان. آری، نه دروغ شنیده ام و نه دروغ می گویم.

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟

آن حضرت پس از این بیان، صفوف لشکر خویش را که بنا به قول مشهور از ۷۲ تن تشکیل می یافت منظم کرد، میمنه (سمت راست) سپاه را به «زهیر بن قین» و میسره (سمت چپ) را به «حبیب بن مظاهر» و پرچم را به برادرش عباس بن علی(ع) سپرد و خود و افراد خاندانش در قلب سپاه قرار گرفتند. در این هنگام «عمر بن سعد» نیز به آرایش و تنظیم صفوف لشکر خویش مشغول بود.

درخواست دلیل در میدان جنگ

امام حسین(ع) پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، سوار بر اسب شد و از خیمه ها قدری فاصله گرفت و با صدای بلند و رسا خطاب به لشکر افراد عمرسعد چنین فرمود: مردم! حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی شتاب نکنید تا من وظیفه خود را که نصیحت و موعظه شماست، انجام بدهم و انگیزه سفر خود را به این منطقه توضیح بدهم. اگر دلیل مرا پذیرفتید و با من از راه انصاف درآمدید راه سعادت را دریافته و دلیلی برای جنگ با من ندارید و اگر دلیل مرا نپذیرفتید و از راه انصاف نیامدید همه شما دست به هم بدهید و هر تصمیم و اندیشه باطل که دارید درباره من به اجرا بگذارید و مهلتم ندهید ولی به هرحال امر بر شما پوشیده نماند، یار و پشتیبان من خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و اوست یار و یاور نیکان.

برای آخرت توشه برگیرید

امام حسین(ع) در اولین خطبه در مقابل سپاه دشمن فرمود: بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا در حذر باشید که اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود و یا یک فرد برای همیشه در دنیا بماند پیامبران برای بقا سزاوارتر و جلب خشنودی آنان بهتر و چنین حکمی خوشایندتر بود ولی هرگز! زیرا خداوند دنیا را برای فانی شدن خلق کرده که تازه هایش کهنه و نعمتهایش زایل و سرور و شادیش به غم و اندوه مبدل خواهد شد. پس برای آخرت خود توشه ای برگیرید و بهترین توشه آخرت تقوا و ترس از خداست. مردم! خداوند دنیا را محل فنا و زوال قرار داد که اهل خویش را تغییر داده وضعشان را دگرگون می سازد، مغرور و گول خورده کسی است که گول دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که مفتون آن شود.

شیطان بر شما مسلط شده است

آنگاه فرمود: مردم! دنیا شما را گول نزند که هرکس بدو تکیه کند ناامیدش سازد و هرکس بر وی طمع کند به یاس و ناامیدیش کشاند و شما اینک به امری هم پیمان شده اید که خشم خدا را برانگیخته و به سبب آن، خدا از شما اعراض کرده و غضبش را بر شما فرستاده است. چه نیکوست خدای ما و چه بد بندگانی هستید شما که به فرمان خدا گردن نهاده و به پیامبرش ایمان آوردید و سپس برای کشتن اهل بیت و فرزندانش هجوم کردید، شیطان بر شما مسلط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است ننگ بر شما و ننگ بر ایده و هدف شما. ما برای خدا خلق شده ایم و برگشتمان به سوی اوست.

گفتار حسین بن علی(ع) که به اینجا رسید، سکوت کامل بر سپاه کوفه حکمفرما بود و هیچ عکس العمل و پاسخی از طرف آنان مشاهده نمی شود که امام چند تن از افراد سرشناس کوفه را که از آن حضرت دعوت کرده و در میان لشکر ابن سعد حضور داشتند، خطاب کرد و چنین فرمود: ای «شبث بن ربعی» و ای «حجار بن ابجر» و ای «قیس بن اشعث» و ای «یزید بن حارث»! آیا شما برای من نامه ننوشتید که میوه هایمان رسیده و درختانمان سرسبز و خرم است و در انتظار تو دقیقه شماری می کنیم، در کوفه لشکریانی مجهز و آماده در اختیار تو است.
این افراد در مقابل گفتار امام پاسخی نداشتند جز انکار و گفتند ما چنین نامه ای به تو ننوشته ایم. در اینجا «قیس بن اشعث» با صدای بلند گفت: یا حسین! چرا با پسر عمویت بیعت نمی کنی(تا راحت شوی)؟ که در این صورت با تو به دلخواهت رفتار خواهند کرد و کوچکترین ناراحتی متوجه تو نخواهد شد.

امام در پاسخ فرمود «به خدا سوگند! نه دست ذلت در دست آنان می گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار می کنم.» سپس آیه ای را که گفتار حضرت موسی(ع) را در مقابل عناد و لجاجت فرعونیان نقل می کند، قرائت فرمود: من به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه می برم که گفتار مرا دور می افکنید. پناه می برم به پروردگار خویش و پروردگار شما از هر شخص متکبری که ایمان به روز جزا ندارد.

لقمه های حرام بر دل های شما مهر زده است

خوارزمی می گوید: دومین سخنرانی امام(ع) در روز عاشورا و در سرزمین کربلا بدین صورت بود. پس از آنکه هر دو سپاه کاملا آماده شدند و پرچم های عمرسعد برافراشته شد و صدای طبل و شیپورشان طنین افکند و سپاه دشمن از هرطرف دور خیمه های حسین بن علی را فرا گرفته و مانند حلقه انگشتری در میان خویش گرفتند، حسین بن علی(ع) از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند ولی آنها همچنان سروصدا و هلهله می کردند.

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟

امام حسین(ع) با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت کرد: وای بر شما! چرا گوش فرانمی دهید تا گفتارم را – که شما را به رشد و سعادت فرامی خوانم – بشنوید هرکس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هرکس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشی کرده و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرانمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیر مشروعی که شکم های شما از آن انباشته شده، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زده است، وای بر شما! آیا ساکت نمی شوید؟

قرآن را پشت سر انداخته اید

چون سخن امام حسین(ع) بدینجا رسید، لشکریان عمرسعد همدیگر را ملامت کردند که چرا سکوت نمی کنند و همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت کردند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم شد امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود: ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آنگاه که به فریاد شما جواب مثبت داده و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود علیه ما به کار گرفتید و آتش فتنه ای را که دشمن مشترک برافروخته بود، علیه ما شعله ور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و علیه پیشوایانتان بپا خاستید، بدون اینکه این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند و یا امید خیری در آنان داشته باشید مگر طعمه حرامی از دنیا که به شما رسانیده اند و مختصر عیش و زندگی ذلت باری که چشم طمع به آن دوخته اید.

آنگاه فرمود: قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون اینکه خطایی از ما سرزده باشد و یا رای و عقیده نادرستی از ما مشاهده کنید. آنگاه که تیغ ها در غلاف و دل ها آرام و رای ها استوار بود، مانند ملخ از هرطرف به سوی ما روی آوردید و چون پروانه از هرسو فرو ریختید، رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از ته ماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداخته اید، از دماغ شیطان در افتاده اید، از گروه جنایتکاران و تحریف کنندگان کتاب و خاموش کنندگان سنت ها هستید که فرزندان پیامبران را می کشید و نسل اوصیا را از بین می برید. شما از لاحق کنندگان زنازادگان به نسب و اذیت کنندگان مومنان و فریادرس پیشوای استهزاگران هستید که قرآن را مورد استهزا و مسخره خویش قرار می دهند.

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟

آن حضرت اینگونه ادامه داد: آگاه باشید! به خدا سوگند. پس از این جنگ به شما مهلت داده نمی شود که سوار بر مرکب مراد خویش شوید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا اینکه آسیاب حوادث شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این، عهد و پیمانی است که پدرم علی (ع) از جدم رسول خدا(ص) بازگو کرده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را پس از آنکه امر بر شما روشن شود، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید، من بر خدا که پروردگار من و شما است توکل می کنم که اختیار هر جنبنده ای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است.

دست از یاری ما برداشتند

سپس آن حضرت دست های خود را به سوی آسمان برداشت و لشکریان عمرسعد را این چنین نفرین کرد: خدایا! قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایی (سختی) مانند سال های یوسف(ع) بر آنان بفرست و «غلام ثقفی» را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد، در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا اینان ما را تکذیب کردند و در مقابل دشمن دست از یاری ما برداشتند و تویی پروردگار ما، به تو توکل کرده ایم و برگشت ما به سوی تو است.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام حسین(ع) روز عاشورا چه دعایی کردند؟ بیشتر بخوانید »

ریشه‌هایی درآمیخته با خیانت!

ریشه‌هایی درآمیخته با خیانت!



خطاب به مردم کوفه که دعوتش کردند و وقتی آمد، به جنگ مقابلش برخاستند، فرمود: «به خدا سوگند خیانت میان شما ریشه‌دار و کهن است. ریشه‌هایتان به آن در آمیخته و شاخه‌هایتان بر آن، پیچیده است!»

به گزارش مجاهدت از مشرق، قیام عاشورا برای تمام مسلمانان دنیا شناخته شده است حتی پیروانی از ادیان دیگر هم درباره عاشورا می‌دانند و شیفته امام حسین (ع) و برادرش عباس‌بن علی (ع) هستند.

تمام این سال‌ها در مراسم‌های مختلف، گوشه کوچکی از اتفاقات دهمین روز محرم سال ۶۱ را شنیده‌ایم و سنگینی مصیبتش را به سختی تاب آورده‌ایم؛ اما خوب است در کنار نوای خوش مداحان و علاوه بر حال شورانگیز سینه‌زدن‌های پایان مراسم، با مطالعه تاریخ بدانیم امام حسین (ع) در آستانه شهادت، با دشمنانی که می‌دانست چه بر سر خودش و خانواده‌اش خواهند آورد چگونه سخن می‌گوید و چطور با آن‌ها اتمام حجت می‌کند.

در این مطلب بخشی از سخنان سیدالشهدا را مرور می‌کنیم. این بیانات از کتاب «حکمت‌نامه امام حسین (ع)» از آثار جاودان مرحوم «آیت الله محمدی ری‌شهری» انتخاب شده است.

چند خط از تاریخ عاشورا را اینجا بخوانید:

یاران عمر بن سعد بر مرکب‌هایشان سوار شدند. امام حسین بریر بن حصین (خُضَیر) را روانه کرد تا آنان را اندرز دهد؛ اما گوش ندادند؛ به آنها تذکر داد اما سودی نکرد.

ریشه‌های درآمیخته با خیانت

امام حسین بر (شترش / اسبش) سوار شد و از آنان خواست که ساکت شوند؛ ساکت شدند. پس از حمد و ثنای الهی و یاد خدا آن گونه که شایسته خدا بود، و درود بر محمد و فرشتگان و پیامبران و فرستادگان با گفتاری رسا، چنین فرمود: «مرگ و اندوهتان باد ای جماعت حیران و سرگردان ما را به فریادرسی، خواندید و ما به تاخت به فریادتان رسیدیم؛ [امّا] شما شمشیری را که ما به دست‌تان داده بودیم به روی خود ما برکشیدید و آتشی را که بر دشمن مشترک ما و شما افروخته بودیم بر ضد خود ما افروختید و هم‌دست دشمنان‌تان، علیه دوستانتان شدید، بی آنکه عدالت را میان شما بگسترند و امیدی به آنها داشته باشید. هان! وای بر شما! ما را وا نهادید در حالی که شمشیرها هنوز در نیام و ابتدای کار است.»

«ای به جنگ هنوز پابرجا نگشته؛ اما شما چون ملخان به سوی آن شتافته و چون پرواز پشه‌ها به سوی آتش و نور همدیگر را به آن فرا خواندید. نابودی از آن‌تان باد ای بردگان امت و بدترین دسته‌های آن.»

«کنارافکنان قرآن و تحریف‌گران سخنان و دار و دسته گنهکاران و پذیرندگان وسوسه شیطان و خاموش کنندگان سنت‌ها [ی جاویدان] آیا اینان را یاری می‌دهید و ما را وا می‌نهید؟! آری به خدا سوگند خیانت میان شما ریشه‌دار و کهن است. ریشه‌هایتان به آن در آمیخته و شاخه‌هایتان بر آن، پیچیده است و شما، پلیدترین استخوان گلوگیر برای بیننده و لقمه‌ای آماده غاصب گشته‌اید.»

جنگ مقابل شمشیر پیامبر

در ادامه این کتاب آمده است:

به نقل از عبد الله بن منصور از امام صادق نقل شده: پدرم از پدرش برایم نقل کرد سپس امام حسین برجست و بر شمشیرش تکیه داد و با صدایی بلند، بانگ زد و فرمود:

«شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا مرا می‌شناسید؟» گفتند: آری تو فرزند پیامبر خدا و نوه اویی. فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که جدّم پیامبر خداست؟» گفتند: به خدا، آری!

فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که مادرم فاطمه، دختر پیامبر است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟ گفتند: به خدا، آری!

فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که جدّه‌ام خدیجه دختر خویلد، نخستین زن مسلمان این امّت است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که سیدالشهدا حمزه، عموی پدرم است؟ گفتند: به خدا، آری!

فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که جعفر، پرواز کننده در بهشت عموی من است؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که این شمشیر پیامبر خداست که بر گردنم آویخته‌ام؟» گفتند: به خدا، آری!

فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که این عمامه پیامبر خداست که به سر کرده‌ام؟» گفتند: به خدا، آری! فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا میدانید که علی، پیش‌تر از همه اسلام آورد و علمش از همه بیشتر و بردباری‌ اش از همه فزون‌تر است و اوست ولی هر مرد و زن مسلمانی؟» گفتند: به خدا، آری!

تا تشنه‌کام مرگ را بچشی…

فرمود: «پس به چه علت خونم را حلال می‌شمرید، در حالی که پدرم فردای قیامت کسانی را که چون شتر تشنه هجوم آورده‌اند، از کنار حوض [کوثر] می‌راند و روز قیامت پرچم حمد در دست جدّم است؟» گفتند: همه اینها را می‌دانیم؛ ولی تو را رها نمی‌کنیم تا تشنه کام مرگ را بچشی.

امام حسین که آن روز ۵۷ ساله بود محاسنش را گرفت و فرمود: «خشم خدا، آن هنگام بر یهود سخت شد که گفتند عُزیر، پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مسیحیان سخت شد که گفتند مسیح پسر خداست. خشم خدا، آن هنگام بر مجوسیان سخت شد که آتش را به جای خدا پرستیدند. خشم خدا، بر قومی سخت شد که پیامبرشان را کشتند. خشم خدا بر این گروهی که اراده قتل پسر پیامبرتان را دارند، سخت شده است».

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ریشه‌هایی درآمیخته با خیانت! بیشتر بخوانید »