کوموله

هلاکت دو سرکرده برجسته نظامی کومله

هلاکت سرکرده برجسته نظامی گروهک کومله


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، «ریبوار کریمیان» عضو کمیته رهبری و فرمانده برجسته نظامی گروهک تروریستی کومله زحمتکشان کردستان، که در حال قالب تیم ترور قصد ورود به کشور را داشت در کمین نیروهای امنیتی و نظامی گرفتار شده و به هلاکت رسید.

 

این بزرگترین ضربه به گروهک تروریستی کومله در سال‌های اخیر است.

هلاکت دو سرکرده برجسته نظامی کومله

هلاکت دو سرکرده برجسته نظامی کومله

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هلاکت سرکرده برجسته نظامی گروهک کومله بیشتر بخوانید »

اقدامات پیش دستانه مدافعان امنیت

اقدامات پیش‌دستانه مدافعان امنیت


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌‌ـ رحیم محمدی؛ طی چند روز اخیر خبر‌های متعددی درباره کشف سلاح و اقلام مورد استفاده در اغتشاشات توسط مدافعان امنیت کشور منتشر شده است که بیانگر رصد دقیق اطلاعاتی این عزیزان است؛ اما شاید این سوال مطرح شود که چرا به یک‌باره در مدت چند روز چندین مورد کشف سلاح و ابزار‌های مورد استفاده در اغتشاشات رخ داده است که شاید نمونه آخر از این قبیل اخبار، کشف شش هزار شوکر آمریکایی در مرز‌های جنوبی کشورمان بود.

حال چنانچه بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم، باید گفت که مزدوران آمریکا سعی داشتند به‌مناسبت اولین سالگرد فوت یکی از شهروندان کشورمان، آشوب و اغتشاش‌هایی را ایجاد کنند و سپس با استفاده از این وسایل به مردم حمله کرده و اقدام خود را به گردن نیرو‌های امنیتی و انتظامی بیندازند.

در واقع دشمنان سعی داشتند به بهانه قومی و مذهبی و با استفاده از عوامل اغتشاشات سال گذشته و نیز منافقین اقداماتی را برای به آشوب کشاندن کشور اجرا کنند؛ لذا برای این کار سعی کردند که حجم بالایی از اقلام مورد استفاده در این‌گونه صحنه‌ها را به‌صورت سازماندهی شده و قاچاق وارد کشور کنند که این اقلام در همان مبادی ورودی مرز‌های کشور، شناسایی و توقیف شدند.

از سوی دیگر به موازات این‌گونه اقدامات، مزدوران مستقر در کرستان عراق یعنی اعضای کوموله و دموکرات نیز هزینه‌های زیادی انجام داده و حتی تعداد زیادی نیرو هم جذب کرده بودند و آماده انجام اقداماتی در کشورمان آن هم در چنین روز‌هایی بودند که چنانچه نیروی زمینی سپاه به مقر آن‌ها حملاتی را انجام نمی‌داد و به موازات آن، دولت مرکزی عراق بر اساس معاهده امنیتی تهران ـ بغداد اعضای این گروهک‌ها را مجبور به فاصله گرفتن از مرز‌های جمهوری اسلامی ایران نمی‌کرد، قطع به یقین امسال نیز باید شاهد وقایعی همچون فتنه سال گذشته و یا حتی بیشتر از آن می‌بودیم.

بنابر این اگر در روز‌های اخیر در شهر‌های مختلف کشور حادثه و اتفاقی رخ نداده، یکی از عوامل این ناکامی دشمنان اقدامات پیش‌دستانه‌ای بوده که طی روز‌های گذشته از سوی مدافعان امنیت کشورمان صورت گرفته است.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اقدامات پیش‌دستانه مدافعان امنیت بیشتر بخوانید »

چرایی اهمیت خلع سلاح گروهک‌های ضدانقلاب

چرایی اهمیت خلع سلاح گروهک‌های ضدانقلاب


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌‌ـ رحیم محمدی؛ این روز‌ها مصادف است با آخرین روز‌های شهریور؛ روز‌هایی که بنا بر آنچه اعلام شده، آخرین مهلت مقرر برای خلع سلاح گروهک‌های ضد انقلاب کوموله و دموکرات و سایر تیم‌های تروریستی مستقر در اقلیم کردستان عراق است.

گروهک‌های تروریستی مستقر در اقلیم کردستان بر اساس پیمان امنیتی بین ایران و عراق باید تا قبل از پایان شهریور علاوه بر اینکه توسط دولت مرکزی خلع سلاح می‌شوند، از جوار مرز با ایران هم عقب‌نشینی کنند و در نقاط مرزی کردستان عراق با ایران ارتش این کشور مستقر شود؛ اما چنانچه این امر تحقق نیابد، جمهوری اسلامی ایران در راستای حفظ منافع و امنیت خود حملاتی را علیه مواضع گروهک‌های تروریستی مستقر در منطقه یادشده انجام خواهد داد.

به همین علت اکنون دولت مرکزی عراق در تلاش است تا طبق توافق با ایران، گروهک‌های کوموله و دموکرات را خلع سلاح و آن‌ها را به سایر مناطق منتقل کند؛ در این رابطه خبر‌ها حاکی از این است که گروهک‌های یادشده در حال تخلیه پایگاه‌ها و مراکز خود هستند و برای اینکه آثاری از خود بر جای نگذارند، محل‌های تخلیه‌شده را با مواد منفجره تخریب می‌کنند.

لذا این اقدام یعنی اصرار و پافشاری جمهوری اسلامی ایران بر خلع سلاح گروهک‌های تروریستی مستقر در اقلیم شمال عراق امری ضروری بوده که می‌بایست صورت می‌گرفت؛ چرا که اگر در برابر اقدامات تروریستی که انجام می‌دهند، فقط به صدور بیانیه و یا اقدامات نظامی اکتفا کنیم، به هیچ عنوان جنبه بازدارندگی نخواهد داشت؛ چنانچه نمونه آن را در مقابله با اقدامات تروریستی که اعضاء جندالشیطان در جنوب شرق مرتکب می‌شوند، ملاحظه می‌کنیم.

البته اقداماتی که سپاه علیه مواضع کوموله، دموکرات و پژاک در منطقه شمال‌غرب کشور تاکنون انجام داده است، سابقه‌ای به قدمت عمر انقلاب اسلامی دارد؛ به عبارت دیگر از همان روز‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران درگیری‌ها با کوموله و دموکرات در کردستان هم آغاز شد و تا سال‌های اخیر همچنان ادامه داشت؛ با این تفاوت که تا قبل از پیروزی در جنگ تحمیلی، مدافعان انقلاب با اعضای گروهک‌های یادشده در داخل کشورمان مقابله می‌کردند، اما با خاتمه یافتن جنگ تحمیلی و فرار اعضای یادشده به داخل خاک عراق، درگیری‌ها به داخل عراق کشیده شد.

به‌عنوان مثال در سال ۱۳۷۵ سردار «احمد کاظمی» فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء نیروی زمینی سپاه در راستای مقابله با اقدامات تروریستی گروهک‌های مورد نظر عملیات زمینی را علیه آن‌ها در خاک عراق انجام می‌دهد و به واسطه آن، اعضای کوموله و دم.کرات متعهد می‌شوند که اقدامی را علیه جمهوری اسلامی ایران انجام ندهند.

اما با سرنگونی دولت صدام و اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و متحدانش نه‌تنها بار دیگر حملات تروریستی خود را آغاز کردند، بلکه پایگاه‌هایی را هم برای استقرار جاسوسان موساد و سی.آی‌.ای هم اختصاص دادند تا جاسوسان آن‌ها بتوانند با سوءاستفاده از وضعیت جغرافیایی منطقه به کشورمان تردد کنند.

این موضوع زمانی مشخص شد که در سال‌های اخیر تیم تروریستی موساد برای ضربه زدن به یکی از مراکز حساس کشور در اصفهان، تیمی از گروهک تروریستی کوموله را ماه‌ها در یکی از کشور‌های آفریقایی آموزش‌های سخت و دقیقی می‌دهد، اما این تیم تروریستی قبل از انجام هرگونه اقدامی دستگیر می‌شوند که با دستگیری آن‌ها ارتباط مستقیم گروهک‌های تروریستی کوموله و دموکرات با سرویس‌های جاسوسی مانند موساد اسرائیل مشخص می‌شود.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرایی اهمیت خلع سلاح گروهک‌های ضدانقلاب بیشتر بخوانید »

شیوه دختر شهید کاوه برای صحبت با پدر/ تربیت دینی، آغاز مسیر شهادت شهید «محمود کاوه»/ قهرمان من

روایتی از نفوذ شهید کاوه میان کومله‌ها/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمود کاوه» در سال ۱۳۴۰ در مشهد و در خانواده‌ای مذهبی و دوست‌دار اهل بیت (ع) به دنیا آمد.

پدرش از کسبه متعهد به‌شمار می‌آمد و در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز از جمله آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت.

وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه فرزندش را با مکتب اسلام و اهل بیت (ع) آشنا می‌کرد.

سردار «محمود کاوه» سرانجام روز روز دهم شهریور ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.

اگر بگویم دلم برایش تنگ نشده است، دروغ گفته‌ام

«فرهاد خضری» نویسنده کتاب «رد خون روی برف» که انتشارات روایت فتح آن را منتشر کرده است، خاطراتی از «زهرا کاوه» فرزند شهید کاوه در مورد دلتنگی‌هایی که از پدر خود دارد و اینکه چگونه با آنها کنار می‌آید را آورده است که بخشی از آن به شرح زیر است:

«نمی‌شود دلم برایش تنگ نشود؛ یعنی اگر بگویم، یا نشان بدهم، اینطور نیست، دروغ گفته‌ام.

بچه‌تر که بودم، وقتی سر مزار بابام می‌رفتیم، یک لوله بالای سرش بود که می‌رفتم لبم را روی آن می‌گذاشتم و با او حرف می‌زدم. فکر می‌کردم صدایم واضح‌تر می‌شود، بهتر می‌شنود چه می‌گویم.‌

می‌گفتم: «سلام بابایی، چطوری؟»‌

می‌گفتم: «سری به ما نمی‌‎زنی. پس کی می‌آیی؟»

از همین چیز‌ها می‌گفتم. می‌گفتم: «پس چرا دیگر در خوابم نمی‌آیی؟»

آن روز با مادرم دعوایم شد که شب به خوابم آمد. جلو آمد، سلامم کرد. او را نشناختم. حتی گفتم: شما؟

گفت: حالا دیگر پدرت را نمی‌شناسی؟

گفتم: چرا اینقدر پیر شده‌ای؟

گفت: آدم در خواب پیر می‌شود دیگر.»

من از دور ارتفاعات «۲۵۱۹» را دیده‌ام

دختر شهید کاوه در جایی دیگر در مورد پدر خود گفت: «یک جوان در ۱۹ سالگی وارد جبهه می‌شود و چنان در مسیر این آرمان‌ها قدم برمی‌دارد و توانایی‌هایش را نشان می‌دهد که در ۲۱ سالگی فرمانده عملیات و در ۲۲ سالگی فرمانده تیپ و همینطور مرحله به مرحله جلو برود تا به فرماندهی لشکر برسد و در ۲۵ سالگی هم شهید شود.

شهید کاوه، شاگرد تفسیر قرآن رهبر معظم انقلاب اسلامی/ تربیت دینی، آغاز مسیر شهادت شهید «محمود کاوه» / قهرمان من

من از دور این ارتفاعات را دیده‌ام. ۲۵۱۹ یعنی دو هزار و پانصد و نوزده متر ارتفاع. اولین بار، پنج ساله بودم که این ارتفاعات را دیدم. در چند سال اخیر هم، دو_ سه بار آنجا را دیدم.

من روی قله این کوه، یک جوان ۲۵ ساله را می‌بینم که لباس سیاهی پوشیده و در حال سجده است. من همیشه این تصور را دارم وقتی مقابل این کوه می‌ایستم، پدرم را در این حالت می‌بینم. حتی همین حالا هم همین تصویر مقابل چشمم آمد.

مسئولیت‌پذیری شهید کاوه در قبال نیرو‌های رزمنده

با توجه به اینکه نقش و حضور پدر در منطقه جنگی خیلی مؤثر بود، واقعاً خیلی کم پیش ما حضور داشت؛ طوری که مادرم می‌گوید: سه ماه بعد از تولد من، تازه به خانه برگشته بود تا برای اولین بار من را ببیند؛ حتی مادرم چند روز قبل از آمدن پدر گله کرده بود که: محمود! بچه سه ماهه شد. قرار بود روز اول بیایی و ببینی‌اش.

پدر هم گفته بود که اینجا بچه‌های مردم دارند پَرپَر می‌شوند. من نمی‌توانم آن‌ها را رها کنم.

بعد، وقتی هم که پدر به خانه آمده و من را دیده بود، نگفته بود که این دختر ماست! رو به مادرم گفته بود: «این دخترت است؟»
یعنی از همان موقع می‌خواسته این ذهنیت و باور را به مادر بدهد که به تنهایی باید من را بزرگ کند.»

ریشه محمود، پدرم بود

«طاهره کاوه» خواهر شهید کاوه در مورد برادر خود گفت: «محمود پیش از آغاز جنگ در میان کوموله‌ها نفوذ کرده بود. آن‌ها تا حدی به او اعتماد کردند که مسائل اقتصادی و بودجه‌شان را به او می‌سپارند. سرانجام روزی محمود همراه با دو میلیون پول از آنجا فرار کرد و آن‌ها برای سرش یک میلیون تومان جایزه گذاشتند.

زندگی محمود، ابعاد مختلفی همچون بُعد‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و قرآنی داشت. لازم است ابتدا از پدرم بگویم که محمود را با قرآن و انقلاب آشنا کرد. هر درختی که به بار می‌نشیند، ریشه‌ای دارد. ریشه محمود، پدرم بود. چند سال بعد از ازدواج پدر و مادر، خداوند ابتدا یک دختر و سپس محمود را به آن‌ها عطا کرد.

پدرم پیش از به دنیا آمدن برادرم، خوابی دیده بود که منجر شد بعد از به دنبال آمدن وی، پدرم خطاب به خداوند بگوید که این فرزند را به من عطا کردی و من او را به راه خودت می‌فرستم.

وضعیت مالی متوسطی داشتیم. پدرم می‌گفت: من هرگز نمی‌خواهم محمود برای من درآمدزایی کند. تنها برای رضای خدا زندگی کند.

محمود پیش از دوران مدرسه به مکتب می‌رفت و قرآن می‌خواند. ما در مدرسه اسلامی درس خواندیم. مغازه پدرم کنار منزلمان بود. برخی مواقع مشتری‌های پدرم به مغازه می‌آمدند تا صدای صوت قرآن محمود را بشنوند.

محمود به مطالعه و فوتبال علاقه داشت. وقتی پدرم محمود را به‌دنبال کاری می‌فرستاد، او ابتدا به فوتبال می‌رفت و بعد کار پدرم را انجام می‌داد.

گاهی از محمود می‌پرسیدیم که اگر جنگ تمام شود، چه کاری انجام می‌دهی؟

او پاسخ داد: «درسم را ادامه می‌دهم.»

شهید کاوه، شاگرد تفسیر قرآن رهبر معظم انقلاب اسلامی/ تربیت دینی، آغاز مسیر شهادت شهید «محمود کاوه» / قهرمان من

روزی مدیر مدرسه محمود نزد پدرم و از او اجازه خواست تا پدرم در یکی از مراسم‌های مذهبی قرآن بخواند. پدرم و محمود پیش از دوران انقلاب به مسجد کرامت می‌رفتند. محمود در آن مسجد نزد مقام معظم رهبری تفسیر قرآن آموخت.

در یک روز زمستانی، محمود با خوشحالی همراه پدرم به خانه آمد. او تعریف کرد که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سؤالی طرح کردند و من درست جواب دادم. ایشان هم کتابی به من هدیه دادند. در همان هنگام، ساواک وارد مسجد شد و برخی را دستگیر کرد. پس از اینکه کتاب را خواندیم، متوجه شدیم که محمود رساله امام را با جلد کتاب در آن روز هدیه گرفته بود.

محمود بعد از پایان دوران راهنمایی، به‌مدت سه سال درس طلبگی خواند. زمانی که حضرت آقا به مشهد تبعید شدند، پدرم به سختی خودش را به مشهد رساند تا با حضرت آقا دیدار کند.

شهید کاوه، شاگرد تفسیر قرآن رهبر معظم انقلاب اسلامی/ تربیت دینی، آغاز مسیر شهادت شهید «محمود کاوه» / قهرمان من

آقا در این دیدار از پدرم می‌خواهند تا محمود به مدرسه برگردد. پس از این دیدار، محمود به تحصیل بازگشت. آن زمان مصادف با اوج فعالیت‌های انقلابی بود.»

ادای نماز حاجت برای طلب فرزند خدمت‌گزار فی سبیل الله

«فرهاد خضری» در کتاب «رد خون روی برف» خاطرات «محمد کاوه» پدر شهید کاوه را در مورد فرزندش آورده است که بخشی از آن در زیر آمده است: «وقتی خدا محمود را به ما داد، دو رکعت نماز حاجت خواندم، به خدا گفتم: تو این بچه را برایم صحیح و سالم نگه دار، قول می‌دهم طوری بارش بیاوریم که بیاید در راه خودت خدمت کند.

آن وقت‌ها کسی نمی‌دانست رزمنده یعنی چه. فقط می‌دانستم باید بگویم در راه خودت. این بچه جلوی چشم من قد می‌کشید و من هر چه را که باید، به او می‌گفتم. خودم هم می‌رفتم مسجد، می‌آمدم. همانجا بود که بهم گفتند: «آقای کاوه، مژده بده. یک سید شوخ‌طبعی آمده در مسجد امام حسن (ع) دارد تفسیر قرآن می‌کند.»

گفتم: نامش چیست؟

گفت: آقای خامنه‌ای.

گفت: ۱۰-۱۵ نفری هستیم. تو هم بیا. محمود را هم بیاور.

رفتم. محمود را هم بردم. همانجا بود که فهمیدم شاه دارد چه ظلمی به این مردم می‌کند. این چیز‌ها را به محمود هم می‌گفتم. می‌گفتم درس که می‌خواند، حواسش به سینما و کافه و تفریح و این‌ها گرم نشود، یا به زن‌های بی‌حجاب.

یک بار شنیدم شاه می‌خواهد بیاید از آنجا رد شود، برود. به محمود گفتم: نشنوم به پیشوازش بروی‌ها.

گفت: «چشم»»

شهید کاوه، شاگرد تفسیر قرآن رهبر معظم انقلاب اسلامی/ تربیت دینی، آغاز مسیر شهادت شهید «محمود کاوه» / قهرمان من

انتظار شهید کاوه از مادرش

«فرهاد خضری» در کتاب «رد خون روی برف» خاطرات «ماه‌نساء شیخی» مادر شهید کاوه را در مورد فرزندش آورده است که بخشی از آن در زیر آمده است: «لقمه آقاش در نانوایی حلال بود که شیرم حلالش می‌شد. نوش جانش می‌شد. پاقدم بچه‌ام خوب بود. پا که گرفت، با خودم او را به روضه می‌بردم. شیر هم هنوز به او می‌دادم.

بعد هم که قد کشید، رفت دور و بر آقاش پلکید. آقاش جانش بود و این یکی یکدانه‌اش…… مدرسه هم آقاش می‌بردش، یا پای درس آقای خامنه‌ای. نزد او، قرآن و این چیز‌ها یاد می‌گرفت. لباس طلبگی او را یادم هست. آقاش پول داد برایش دوختند. یکی‌اش را هم خواهر بزرگش برایش دوخت. سرپاش بند نبود لباس طلبگی دارد. راه می‌‎رفت. می‌رفت خودش را در آیینه نگاه می‌کرد و می‌خندید…

…بار آخر خانه یکی از دوست‌هاش دعوت بودیم که دیدمش. ظهرش آمد زود بلند شد و رفت. مثلا آمده بود خانه والی‌نژاد که به پدر و مادر دو تا دوستش که تازه در کردستان شهید شده بودند، سرسلامتی بدهد. مگر توانست یک دقیقه بنشیند.

از من پرسید: «مادرش خیلی بی‌تابی می‌کرد؟»

گفتم: نه

گفت: «سر و صدا نداشت که چرا دو تا بچه‌اش با هم شهید شده‌اند؟»

گفتم: جلوی ما که خیلی آرام بود.

خندید و گفت: «کمتر از این هم از او انتظار نداشتم.»

داشت به من می‌گفت که اگر خبر آوردند او هم شهید شده، باید مثل مادر این دو تا شهید باشم.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از نفوذ شهید کاوه میان کومله‌ها/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش بیشتر بخوانید »

چگونگی بازگشت آرامش به شهر‌های غربی کشور

بازگشت آرامش به شهر‌های غربی کشور


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ چند روز گذشته اخباری منتشر شد که در برخی شهر‌های کردنشین کشورمان مانند بوکان، سقز، جوانرود، بانه و مهاباد افرادی مسلح به خیابان‌ها آمدند و موجب ایجاد ناامنی در این شهر‌ها شدند؛ این افراد با رعب و وحشتی که در شهر‌ها ایجاد کرده بودند، علاوه بر ایجاد اخلال در رفت و آمد مردم، مانع از فعالیت کسب و کار‌ها شده بودند.

این افراد که از سوی سران کوموله و دموکرات هدایت می‌شدند، آمده بودند تا بدین طریق روز‌های اول انقلاب را مجدداً برای مردم منطقه تداعی کنند؛ روز‌هایی که مردم از بیم ضدانقلاب و جنایتکاران کوموله و دموکرات نمی‌توانستند به راحتی در منطقه تردد کنند و هر کس هم برخلاف نظر آن‌ها اقدامی انجام می‌داد به شدیدترین وجه به اصطلاح مورد تأدیب قرار می‌گرفت؛ در این بین چنانچه فردی عضو سپاه بود، گروهک‌های کومله و دموکرات ریختن خون او را مباح می‌دانستند.

اقدامات ضدانقلاب در مناطق مورد اشاره به حدی بود که علاوه بر سنگربندی در خیابان‌های شهر برای مقابله با نیرو‌های مدافع امنیت کشور، منازل پاسداران و طرفداران نظام جمهوری اسلامی را ضمن غارت کردن به آتش هم می‌کشیدند؛ لذا وقتی تلاش‌های افراد مورد حمایت سران ضد انقلاب به این مرحله از خشونت رسید، نیروی زمینی سپاه مأموریت یافت تا بدون ملاحظه، در جهت مقابله با این افراد اقدام کند؛ بر این اساس تعدادی از نیرو‌های ویژه سپاه به منطقه اعزام شدند و با همراهی مردم انقلابی این شهرها، کوچه به کوچه اقدام به پاکسازی معابر از وجود این خائنینِ به وطن کردند.

یگان‌های ویژه نیروی زمینی سپاه این بار برای اینکه مانع از بازگشت مجدد این افراد به شهر‌ها شوند با محاصره منطقه اجازه فرار را به ضدانقلاب ندادند. بدین ترتیب نیروهای سپاه پاسداران، معاندان مسلح را دستگیر کردند و برای اینکه امنیت در شهر‌ها حفظ شود، در مبادی ورود و خروجی شهر، پست‌های ایست و بازرسی برقرار کردند و با انجام این‌گونه اقدامات موجب بازگشت امنیت به شهر‌ها شدند.

سپاه پاسداران برای تقویت خطوط مرزی کشورمان با منطقه کردستان عراق، یگان‌های زرهی خود را هم به مناطق غربی و شمال غربی کشور ارسال کرد که با این اقدام نشان داد، حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشورمان را همچون سایر نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران، خط قرمزی برای خود می‌داند که چنانچه فرد یا افرادی بخواهند آن را مخدوش کنند، در مقابل این‌گونه اقدامات، مماشات نخواهد کرد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازگشت آرامش به شهر‌های غربی کشور بیشتر بخوانید »