کوهستان آتش

لزوم انطباق حرف و عمل در مدیریت مطلوب

توصیه شهید سلیمانی به مسئولان برای مدیریت مطلوب


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس که فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز بعد از جنگ تا زمان شهادتش عهده‌دار بود، روز ۲۶ تیر ۱۳۹۸، در جمع شماری از خانواده‌های شهیدان غرب استان تهران، ضمن اشاره به نقش انکارناپذیر دوست و همرزم شهیدش؛ «محمدابراهیم همت» در رهبری مقتدرانه عملیاتی و مدیریت هوشمندانه نظامی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، ضرورت اقتدا به اسوه‌های مدیریتی دوران دفاع مقدس برای فائق آمدن به مشکلات اداری کشور را در شرایط خطیر کنونی تشریح کرد که در آستانه سالروز شهادت وی منتشر می‌شود:

«یکی از حوادث بزرگی که قریب به سه هزار شبانه‌روز طول کشید و جمعیتی بالغ‌بر میلیون‌ها نفر، به‌تناوب از استان‌های مختلف کشور و در رده‌های مختلف سنی آمدند و در این فضا قرار گرفتند و نقش‌آفرینی کردند، همین دفاع هشت‌ ساله ملت ما بود.

در یک چنین فضایی که آکنده از حضور طیف متنوعی از آدم‌های متفاوت است؛ اولین عنصر تأثیرگذار بر روند اتفاقات جبهه، فضای مدیریتی جنگ بود.

وقتی‌که من دارم فضای مدیریتی جنگ را برای شما بازگو می‌کنم؛ خواهش می‌کنم که ذهن شما به‌سمت امثال من و یا برادرانی که از آن دوران باقی‌ مانده‌اند، نرود؛ بلکه ذهنتان را سمت شهیدانی ببرید که الآن در عالم معنا؛ نظاره‌گر اعمال و رفتار ما هستند. ذهن خودتان را متوجه، همت، خرازی، باکری، متوسلیان، زین‌الدین و دیگر شهدا بکنید.

مثلاً در همین لشکر ۲۷ تهران، فرماندهان بزرگی مثل شهیدان: رضا چراغی، سعید سلیمانی، سعید مهتدی، عباس کریمی و رضا دستواره بوده‌اند. یا حاج احمد متوسلیان؛ که وی از جمله یلان و سرداران بزرگ جنگ بود.

اگر یک جامعه بخواهد منزه بشود، اولین عاملی که در تنزیه و تربیت آن جامعه تأثیر دارد، مدیران آن جامعه هستند. اگر فکر و رفتار مدیر؛ منطبق با اصولی بود که او هم در موضع بیان و هم در مقام عمل، به آن اصول اعتقاد داشت، قطعاً آن رفتار در دیگران هم تأثیرگذار خواهد بود. مثلاً؛ اگر منِ نوعی آمدم و در جمع شما صحبت‌هایی کردم که در خلوت خودم به آن حرف‌ها پای‌بند نبودم، قطعاً بدانید که حرف‌های من، در جان‌ و دل و ذهن مخاطب، تأثیرگذار نخواهد بود.

شما وقتی به رویه مدیریتی شهید همت در لشکر تحت فرماندهی‌اش نگاه می‌کنید؛ می‌بینید که او بی‌اغراق در تمام خصیصه‌های تربیتی، از جمیع نیرو‌های خودش بالاتر بود. یعنی نسبت به رعایت موازین دینی، از همه نیروهایش تقید بیشتری داشت. در کوران سختی‌ها؛ بیشترین بار مسئولیت را متوجه خودش می‌کرد.

ما در مجموعه اصول و قواعد نظامی کشور خودمان و حتی در جنگ‌های کلاسیک و غیر کلاسیک معروف دنیا؛ یک تعریف داریم و آن این است که اگر فردی در رده بالایی مثل فرماندهی لشکر مسئولیت دارد، باید بین خودش و میدان جنگ و خطر، یک‌ فاصله ایمنی مناسبی را قائل باشد و رعایت کند؛ اما همت اینگونه نبود… من یادم هست که دیده بودم، همت در خاکریز اول و بدون فاصله با نیرو‌های رزمنده، عملیات را هدایت می‌کرد. اصلاً اگر همت و امثال همت در قلب‌ها جاودانه شدند؛ به‌خاطر همین مظلومیت‌هایی است که متحمل شدند.»

منبع:

بابایی، گلعلی، کوهستان آتش، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر بیست‌وهفت بعثت، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحات ۷۶۷، ۷۶۸

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توصیه شهید سلیمانی به مسئولان برای مدیریت مطلوب بیشتر بخوانید »

کتاب‌های مستندنگاری جنگ از مصداق‌های جهاد تبیین است

کتاب‌های مستندنگاری جنگ از مصداق‌های جهاد تبیین است


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «گل‌علی بابایی» مستندنویس، پژوهش‌نگار و برنده دو دوره جایزه ادبی جلال آل احمد اظهار داشت: مستند‌نگاری‌های دفاع مقدس به دلیل ارائه ریز جزئیات، در بزنگاه‌هایی که همه‌چیز زیر سوال می‌رود، بسیار راهگشا خواهد بود و شاید بتوان یکی از مصداق‌های جهاد تبیین، همین کتاب‌های مستندنگاری جنگ است. کتاب‌هایی که جذابیت خود را دارد و مخاطبین را بیشتر به خواندن کتاب‌های اینچنینی بیشتر سوق می‌دهند.

وی درباره جایزه جلال در بخش مستندنگاری و تاثیر این جایزه در معرفی کتاب‌های مستند ارزشمند گفت: اضافه‌شدن بخش مستند به این جایزه در نشان دادن هرچه بیشتر کتاب‌های مستند به مخاطبین نقش مؤثری داشته و مستند در حقیقت پایه همه‌ِی آثار ادبی است، از مستند می‌توان به طرح فیلم‌نامه خوب، رمان خوب و قصه خوب رسید. اضافه شدن این بخش در این چند سال، میدان مسابقه‌ی خوبی برای کتاب‌های مستند ایجاد کرده و از وقتی که این بخش به جایزه جلال اضافه شده، مسابقه سنگینی برگزار می‌شود و معمولاً نیز از بخش‌های بدون حاشیه جایزه جلال بوده است.

بابایی درباره وضعیت فعلی کتاب‌های مستند گفت: معمولاً رقابت نهایی در بخش مستند میان کتاب‌ها تاریخ انقلاب یا تاریخ جنگ بودند، البته این مساله چندان بدون ارتباط هم نیست، چرا که دو اتفاق مهم معاصر، جنگ، انقلاب و بخش زندگی‌نامه‌نویسی فرماندهان جنگ بوده است.

این پژوهش‌گر در ادامه به معرفی کتاب جدید خود در نمایشگاه امسال پرداخت و گفت: زندگی‌نامه شهید علی نوری، یکی از فرماندهان عالی جنگ و با عنوان «صبح روز نهم» که توسط انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و منتشر خواهد شد.

بابایی درباره دو کتاب «پیغام ماهی‌ها» و «کوهستان آتش» که برنده جایزه جلال بودند، گفت: کتاب «پیغام ماهی‌ها» ماحصل ۱۵۰ ساعت مصاحبه با حاج حسین همدانی است که قرار بود بعد از بازگشت ایشان از سوریه ادامه داشته باشد که انجام نشد.

وی کتاب «کوهستان آتش» را در حقیقت یکی از جلد‌های سلسله کتاب‌های لحظه‌نگاری است که تحت عناوینی، چون «دعوت متقابل»، «زمین‌های مسلح»، «شراره‌های خورشید» و «کوهستان آتش» چاپ و منتشر شده است، کتاب‌هایی که به عملیات‌های لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله می‌پردازد و مونتاژ دقیق مستند داستانی است.

این مستندنویس در توضیح اثر جایزه ادبی جلال در موفقیت دو کتاب خود گفت: نداشتن انگیزه و ابزار تبلیغی مناسب، باعث مغفول ماندن این کتاب‌ها می‌شود. با این حال کتاب «پیغام ماهی‌ها» به چاپ دوازدهم و «کوهستان آتش» به چاپ سوم رسیده است.

این پژوهشگر در انتها بخش‌هایی از دو کتاب پیغام ماهی‌ها و کوهستان آتش را نیز برای افراد حاضر خواند.
سی‌و‌سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از بیست‌ویکم آغاز شده و تا سی‌ویکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در دو بخش حضوری در مصلای امام خمینی (ره) و مجازی در سامانه ketab.ir ادامه خواهد داشت.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب‌های مستندنگاری جنگ از مصداق‌های جهاد تبیین است بیشتر بخوانید »

به‌خدا این‌جور زن‌ها فرشته‌اند!


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرتیپ دوم پاسدار «مجتبی عسکری» جانشین واحد بهداری لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در سال ۱۳۶۲ در بخشی خاطرات خود، در کتاب «کوهستان آتش» به‌تازگی با همکاری انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسیده، نقل کرده است:

«همین‌طور که توی ماشین نشسته بودیم، حاجی سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: وقتی‌که شنیدم با عیالت دوتایی از «مریوان» به جنوب آمدید، خیلی خوشم اومد. از قرار، ایشان هم روحیه بسیجی دارد.

به خدا این‌جور زن‌ها فرشته‌اند!

گفتم: کجای کاری حاج‌آقا؟ اگر به اختیار او بود، الآن من باید توی خانه سازمانی شهید «کلانتری» خانه‌داری می‌کردم و او با «ممقانی» بهداری لشکر شما را اداره می‌کرد. با خنده گفت «به‌خدا این‌جور زن‌ها فرشته‌اند!»، خانم من هم یک چنین اوصافی دارد.

گفتم: پس هم، هم‌سنگر دارید، هم همسر. گفت: خداوکیلی همین است که گفتی. بعد سرش را به گوش من نزدیک‌تر کرد و درحالی‌که چشمش مراقب راننده بود تا حرف‌های او را نشنود، با صدای خفه گفت: باورت نمی‌شود، برای «بله» گرفتن از او چه مصیبت‌هایی که نکشیدم. ظرف یک سال و نیم بالای ۱۰ نوبت از بین خواهر‌های سپاه «پاوه» واسطه فرستادم. خودم پا پیش گذاشتم، اما خوش‌انصاف قبول نمی‌کرد.

پرسیدم: چرا حاج‌آقا؟

گفت: جوابش این بود که من یک دانشجوی انقلابی هستم که برای مبارزه در راه انقلاب به غرب آمده‌ام. در فهرست اولویت‌هایم مبارزه تا شهادت قرار گرفته و اگر هم زنده بمانم، بعد از پیروزی این‌جا، قصد دارم برای کمک به آزادی کشور و مردم آواره فلسطین به جنوب لبنان بروم و تا آزادی قدس بجنگم. خلاصه تا بتوانم رضایتش را جلب کنم، دمار از روزگارم درآمد.

گفتم: با این حساب، حکایت شما حکایت لیلی و مجنون بوده. گفت: یک‌جور‌هایی بالاتر از آن. باور نمی‌کنی بعد از خدا و امام توی این دنیا احدی را به‌اندازه او دوست ندارم. بعد از گفتن جمله آخر درحالی‌که صورتش از شرم سرخ شده بود و لبخند می‌زد، ساکت شد.

به خدا این‌جور زن‌ها فرشته‌اند!

برای تهیه کتاب «کوهستان آتش» این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

به‌خدا این‌جور زن‌ها فرشته‌اند! بیشتر بخوانید »

ماجرای مشتی که شهید «همت» حواله «اکبر قومپوز» کرد


ماجرای مشتی که شهید «همت» حواله «اکبر گنجی» کردبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کتاب «کوهستان آتش» روایت‌گر بخشی از نوار مصاحبه با سرتیپ پاسدار «سعید قاسمی» در آذر سال ۷۵ است که با همکاری مشترک مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و انتشارات «۲۷ بعثت» منتشر شده است.

در یخشی از این کتاب، به ماجرای درگیری شهید «محمدابراهیم همت» با «اکبر گنجی» اشاره شده است که در ادامه، این ماجرا را می‌خوانید:

عدم‌الفتح‌های عملیات «والفجر مقدماتی» و «والفجر۱»، صرف‌نظر از تمامی تلخ‌کامی‌هایی که برجای نهاد، موجب شد تا در عقبه لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، یعنی سپاه منطقه ۱۰ تهران نیز جبهه جدیدی از سوی شماری کار به دستان ذی‌نفوذ، علیه همت گشوده شود.

همان جریانی که همت همواره در نشست‌هایش با کادر‌های ارشد لشکر، از آن‌ها به‌عنوان خط سوم و خوارج جدید یاد می‌کرد. در رابطه با این واقعیت مسکوت مانده به ارائه یک روایت مستدل و مستند به نقل از مسئول واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ بسنده می‌کنیم:

بعد از سفر دو روزه مشهد، «همت» گفت: «سعید فردا صبح برویم سپاه منطقه ۱۰». حوالی ۱۰ صبح با «همت» رفتیم به تشکیلات منطقه در خیابان پاستور. حاجی با دو، سه نفر از مسئولین واحد عملیات منطقه جلسه کوتاهی داشت. از اتاق عملیات که خارج شدیم، گفت: «تو برو توی ماشین من هم می‌آیم».

هنوز چند پله پایین نرفته بودم که متوجه قیل و قالی در کریدور شدم. از نو از پله‌ها بالاآمدم، دیدم چهار، پنج نفر با لباس فرم سپاه، راه «همت» را سد کردند و جلودارشان کسی نیست جز «اکبر گنجی» که خوش‌نشینِ ازلی ابدی سپاه تهران بود و خودش را از آمدن به جبهه معاف کرده بود.

«گنجی» صدایش را انداخته بود پس کله‌اش و با قیافه مفتش‌مآب به «همت» نگاه می‌کرد و می‌گفت: «خوب واسه متوسلیان آبرو خریدی. خیال می‌کردیم فقط متوسلیان این هنر و داشت که بچه‌های تهرونو ببره کنار جاده اهواز ـ خرمشهر و صدتا، صدتا به کشتن بده. حالا می‌بینم نه بابا! اوستاتر از اونم هست. خوب بچه‌های تهرون رو بردی و هزار هزار، کانالای فکه رو با جنازه‌هاشون پرکردی حاج همت!».

«حاج همت» را کش‌دار و با لحنی مسخره به زبان آورد. من از این همه وقاحت «گنجی» که بین بچه‌های منطقه ۱۰ به «اکبر قمپوز» و «اکبر پونز» معروف بود، خشکم زده بود. نگاه که به «همت» انداختم دیدم از غضب مثل لبو سرخ شده و با آن نگاه تیز خودش زل زده به «گنجی». آمدم قدم از قدم بردارم و به سمت حاجی بروم که کار خودش را کرد.

با دست راست چنگ زد، یقه «اکبر قومپز» را گرفت و به یک ضرب او را مثل اعلامیه کوبید لای سه‌کنج دیوار و مشت چپش را برد عقب و فرستاد طرف فک او. مشت گره شده به فاصله چند سانتی صورت «گنجی» توی هوا متوقف ماند.

گفتم حاج‌آقا تو رو خدا ولش کن، غلطی کرد، شما بی‌خیال شو. «همت» هیچ واکنشی نشان نداد. همان‌طور زل زده بود به «گنجی». دست آخر در حالی که از غیض دندان‌هایش به هم ساییده می‌شد به او گفت: «آخه چی بهت بگم بچه مزلّف؟ خدا وکیلی ارزش خوردن این مشت منم نداری!».

برای تهیه این کتاب «کوهستان آتش» به قلم «گلعلی بابایی» اینجا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

ماجرای مشتی که شهید «همت» حواله «اکبر قومپوز» کرد بیشتر بخوانید »