به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «عبدالله نوریان» سال ۱۳۴۰ در محله شمیران تهران به دنیا آمد. وی در سال ۶۱ با تأسیس تیپ سیدالشهدا (ع) به عنوان فرمانده گردان تخریب لشکر سیدالشهدا (ع) مشغول به کار شد.
این شهید سرانجام چهارم اسفند ۶۴ در ۲۴ سالگی در عملیات «والفجر ۸» در حالی که مسوولیت مهندسی و تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را بر عهده داشت، در حین هدایت بلدوزرها به منظور ایجاد خاکریز، بر اثر اصابت خمپاره در منطقه فاو به شهادت رسید. پیکر این سردار شهید در امامزاده علیاکبر (ع) چیذر آرام گرفت.
از شهید نوریان بهعنوان یکی از پاسداران مؤمن و انقلابی سپاه یاد میشود که خودش روایت کرده بود در سفر معنوی حج، موفق به زیارت امام عصر (عج) شده است.
شهید «سید محمد زینال حسینی» نیز یکی دیگر از فرماندهان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا بود که پس از شهادت سردار نوریان قبول مسؤولیت کرد. او طی دوران حضورش در صحنه نبرد سه بار شیمیایی شد و سرانجام در ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۶ در جبهه ماووت بر اثر اصابت گلوله به سینهاش به شهادت رسید.
شهید محمد برادر کوچکتر از خودش مجتبی را در عملیات سیدالشهدا (ع) در منطقه فکه از دست داده بود. با وجودی که برادران دیگرش هم در جبهه بودند، اما سید محمد خودش را ملزم به حضور در جبهه دید، میگفت نمیتوانم در آخرت جواب جدم حضرت زهرا (س) را بدهم.
حاج محمد غلامعلی یکی از رزمندگان واحد تخریب درباره تاثیرگذاری این دو شهید در بین نیروهای تخریب گفت: برداشت من این است سید محمد زینال حسینی و حاج عبدالله نوریان مکمل هم بودند. حاج عبدالله یک بچه معنوی و سید محمد یک نیروی عملیاتیتر بود. البته که سید محمد نیز انسانی مذهبی، عاشق امام حسین (ع) و هیئتی و سینه زن بود. عبدالله نوریان انسان سازی میکرد. این دو نفر مکملهای خوبی شدند و برای بچههایی که به جبهه میآمدند و به تخریب وارد میشدند حکم بزرگتر را داشتند. کمتر پیش میآمد تخریب از اعزامیهای دوکوهه نیرو بگیرد، اکثرا خود نیروهای تخریب از دوستان و بچه محلهایشان دعوت میکردند که وارد تخریب شوند.
وی افزود: حاج عبدالله خیلی برای صحبت با بچهها وقت زیادی نداشت، سر بزنگاهها آنها را جمع میکرد. مثلا اکثرا غروبها که جبهه حال و هوای خاصی داشت نکتهای میگفت، یا در رزم شبهایی که سنگین و شبیه عملیات برگزار میشد، زمانی که نصف شب بچهها بیدار میشدند همان موقع حاج عبدالله یک اشارهای میزد و واقعا همه را مجذوب میکرد.
این رزمنده دفاع مقدس بیان داشت: حاج عبدالله با اینکه فرمانده بود، هر جا نیاز بود خودش را یک رزمنده میدید. مثلا یک بار وقتی سوار تویوتا بودیم، حس کرد الان باید بیاید عقب پیش این پنج شش نیرو که پشت ماشین نشستهاند بنشیند و چیزی بگوید که تکانشان دهد، همین کار را میکرد.
انتهای پیام/ ۱۴۱